جهان در پناه يازده اسم اعظم
(شرح كتاب الاسرى الى مقام الاسرى)

عارف شيخ اكبر محى الدين ابن عربى
شرح و توضيح : على باقرى (ح .ن )

- ۲۶ -


آغاز مجهول سوره ها..... در آيه اول و آغازين 29 سوره شريفه قرآن كريم حرف يا حروفى وجود دارد (يك تا پنج حرف ) در باب آن مفسران سخن بسيار گفته اند. اين حروف جنبه اسرار و رازآلود دارد، كه عده اى مى كوشند، آن را از راه عقل دريابند. بديهى است عقل هر فرد بستگى به حال شخص دارد. اگر فردى هوا و هوس در جانش ريشه داشت . به نوعى ادراك مى كند كه لا يمسه الا المطهرون مصداق كلى آن است . اما اگر عقلى متكى بر ايمان بود، ممكن است ، به مقدار زيادى راه به جايى ببرد. عده اى گفته اند، اين حروف مخفف برخى كلمات است مثلا گفته اند الم يعنى الله اكبر لا اله الا الله محمد رسول الله است . عده ديگر هم تعابير ديگر به كار برده اند.
نكته مهم و اساسى در اينجا خاصيت اين حروف است . اين حروف خواص ‍ بسيار مهمى دارد كه اگر سالك از آن مطلع باشد. به قدرت معنوى بالايى خواهد رسيد. اين مفاهيم و خواص در اختيار حضرات معصومين (عليه السلام ) و برخى اولياء الهى است . خداوند منان به هر كه اراده فرمايد، عطا خواهد كرد و آن كس كه به عنايت الهى به راز آنها دست يافت ، مى تواند در حلقه بزرگان دين وارد شود. تاءثير اساسى آن حروف در كنار سوره است . لذا مثلا الم در قرآن هست ، در بقره خواصى دارد كه در سوره سجده نيست . تعداد سوره هاى فوق 29 است . خداوند زمين را در 6 روز آفريد، روز هفتم ماه را خلق كرد كه در مدت 29 روز به دور زمين مى چرخد. اين عدد با جايگاهى در آسمان مرتبط است . البته آسمان از زمين جدا نيست ، انسان با امكانات موجود، علمى خود تصور جدايى دارد. منازل قمر اثر و ارتباط خاصى بر زمين دارد.
لذا روى افراد هم مؤ ثر است . اين كه فردى در چه موقعيت جغرافيايى به دنيا آمده يا زندگى مى كند سبب تفاوت در ژنها و جنس و روحيات و كليات زندگى او مى شود. در اين باب ريزه كارى ها و اسرارى هست كه فعلا مجال طرح و بحث آن نيست . اما بطور خلاصه بايد گفت از زمانى كه هلال ماه رؤ يت مى شود، تا شب 14 كه قمر كامل شده و از آنجا تا شب آخر ماه ، شكل ظاهرى قمر متفاوت است . اين تفاوت ها روى انسان اثر مى گذارد. سالك و عارف اگر به رمز اين اشاره پى ببرد، قادر خواهد بود، اعمال خود را تنظيم نمايد. مثلا در شب 14 كه حافظ آن را يار چهارده ساله مى خواند، ارتباط آدمى با خدا در حين عبادت شكل خاص مى گيرد. در اوايل ماه وضع و اثرات متفاوت است . به اين ترتيب از شب پانزدهم به بعد هم آثار ديگرى بر انسان ، روحيه و اعمال او دارد.
به همين ترتيب ماه ها نيز تفاوت دارند و هر ماه آثار خاصى دارد و اين امر يكى از تفاوت هاى اساسى ميان سال قمرى و شمسى است . ماه رجب و شعبان و رمضان در مباحث عرفانى و عبادى در زمره بهترين ماه هاى سال هستند. در هر ماه هم شب هايى هست كه از اهميت ويژه برخوردار است . حال اگر سالك بداند، در اين شب ها يا ماه ها چه اعمالى انجام دهد و در كجا و چگونه و تحت چه شرايطى انجام دهد. ثمره كار او بسيار متفاوت خواهد بود. مثلا اگر فردى در شب قدر در مكه مشغول اعمال عبادى باشد، گويى در بهشت و فضاى آن مشغول عبادت است . لذا اثرات بسيارى را مشاهده خواهد كرد. به اين ترتيب اعداد هم آثار خود را نشان مى دهد. اثر اعداد، در ساعات خاص شبانه روز، عدد روزهاى ماه ، عدد اذكار، عدد سوره ها، تعداد قرائت سوره ها، و نيز آيات و اعداد آن و تعداد تكرار دفعات قرائت در دوره هاى معينى ، خود را نشان مى دهد و چنان كه اشاره شد، در بيان اين موضوع هيچ توجه و عنايتى به علم اعداد يا رابطه عدد و كلمه رسيده از يونانيان و مصريان نيست و آنچه كه مربوط به دين مبين اسلام است ، مورد عنايت و توجه اين بنده است .
بنابراين يكى از اسرار مهم قرآنى يافتن رابطه 29 سوره داراى حروف مقطعه با 29 روز ماه و ماه خاص آن است . چگونگى قرائت ، چگونگى تكرار، در برخى آيات ، شرايط مكان و زمان و حال قارى مهم است .
تمامى جهان را..... خداوند منان تمامى دستورات مهم و اساسى را در اين سوره ها بيان فرموده اند. اين سوره ها از عميق ترين سوره قرآن هستند. آيات آن علاوه بر معناى ظاهرى ، معانى خاص هم دارند كه قرائت آنها به شكل صحيح حالات عجيب و توان هاى غير قابل باورى به انسان مى دهد. قرائت برخى از آنها موجب مى شود كه وابستگى سالك به نفس كم مى شود. برخى سوره ها حالات روحانى چون خلسه ايجاد مى كند. برخى سبب شفاى بيمارى است . برخى توان انسان را در علوم غريبه بالا مى برد و تكرار برخى از سوره ها با هم نيز سبب تفاوت اثر است . مثلا اگر قرائت يكى از الم ها با المص ، يا سوره كهيعص همراه باشد اثرات جديدى دارد.
در برخى از آغاز سوره ها..... افزون شده يعنى انسان را به جايى مى رساند كه بى نياز از دنيا و نفس مى شود.
برخى كاسته ..... خواص برخى سوره ها آن است كه سبب حزن و قبض در انسان مى شود و او را آماده كارى معنوى مى نمايد لفظ برخى از مبادى سوره ها مثل حم مثل هم است . اما خواص و آثار آن در هر سوره متفاوت است . هر چند كه ظاهر آنها شبيه هم مى باشد، اما هر حم با حم ديگر تفاوت دارد، تركيب آنها با هم نيز موجب آثار و بركات جديد است .
بزرگترين حروف مقطعه ...... كهيعص است كه در ابتدا مربوط به حضرت آدم و حوا بوده است . آنان پس از آن كه رانده شدند. مقام خوبى را كه در جايگاه شبيه بهشت داشتند از دست دادند. آن مقام جايگاهى بود كه فقط از آن توصيفى بر جاى مانده است .
پناهگاه امامت ..... يعنى آخرت ، بهشت هم محل امن و جاودانه براى بزرگان است .
واصف و موصوف باقى ماند..... كسانى كه در دنيا هستند، بعد از مرگ جسم آنها از بين مى رود، روح آنها هم به عالم باقى مى رود، پس چيزى كه از آنها مى ماند اعمال و صفات آنهاست . منظور از واصف كسى است كه مدام ياد خدا كرده و هميشه نام و ياد و وصف او را در دل داشته باشد. موصوف هم صفاتى است كه در خود انسان است و با اعمالى كه انجام مى دهد وصف شده و مى كوشد خود را با صفت الهى تطبيق دهد. يعنى وقتى ملكه شد، انسان موجود ديگرى مى شود. درك و قدرت او از مسايل دنيا و عقبى تفاوت بسيار مى كند.
براى هريك از آنها..... در سورى كه داراى حروفى واحد است نشان از قوانين و آئينى است كه بر اساس آن خدا دنيا را ايجاد كرده و موجودات ادامه حيات مى دهند. در سور با حروف مقطعه دوتايى ، موضوعات و چيزهايى است كه خدا آورده ، تا در لحظه براى ما ظاهر شود.
مقطعه چند حرفى ها براى باقى ماندن دنياى پس از مرگ است .
آسمان ..... منظور چيزى است كه بر انسان فرود مى آيد. مثلا برف ، شهاب سنگ ها، روزى هم خواهد رسيد كه آسمان به زمين فرود مى آيد.
درياى ازلى ..... منظور فناى انسان در حق است كه در اين عالم صورت مى گيرد.
برزخ محمدى صلى الله عليه و آله و سلم ...... حالى كه آن بزرگوار صلى الله عليه و آله و سلم براى نزديك شدن به خدا داشتند و معمولا در حين نماز بوجود مى آمد.
درياى ابدى ..... دنياى پس از مرگ است كه عالم جاويد آخرت است .
حروف جمع 3532..... اگر حروف جمع را دريابد و با شرايط بگويد براى دنيا باقى خود جايى تهيه مى كند كه غير قابل مقايسه با مؤ منان ديگر است .
اول تفصيل از نوح ..... منظور ويژگى برجسته آن حضرت است كه در استوارى ، صبر، طولانى بودن عمر است . اين صفات مى تواند در سالك هم بوجود آمده و ملكه شود. به شرط آن كه بتواند از سوره هاى موردنظر به خوبى استفاده كند.
درخشش يوح ..... منظور هاله اى است كه دور آن جوان وارث است و در اشعار اول كتاب به آن اشاره شد. ميان حضرت نوح و آن وارث موردنظر در ميان وارثان و آن عدد رابطه اى خاص وجود دارد. كه اگر فردى آن رابطه را دريابد ضمن درك برخى اسرار، به آگاهى از اولياء و وارثين هم مى رسد. يوح به معنى وحى شده هم هست .
تركيبى كه ..... اسرارى كه از خدا و قرآن به انسان كامل رسيده است در اثر تمرين و تكرار و تركيب اسرار جديدترى مى دهد و او آنها را با خود دارد. وارث در انجام ماءموريت و حركت زمانى خود، تغييراتى در روح خويش به وجود مى آورد.
مبعوث شدن محمد صلى الله عليه و آله و سلم ...... پيامبر اكرم از اسرار و رموزات سوره نجم شروع كرده و رشد معنوى بى نظير و بسيارى كردند. اين سوره خاص ايشان بود، قرائت اين سوره تحت شرايط خاصى اثرات معنوى بسيار بر سالكان راه رفته دارد.
سوره فاتحه ..... دومين سوره ايشان فاتحه بوده است كه براى مؤ منين هم مؤ ثر است . خداوند به دليل بركات و آثار بسيار اين سوره ، خواندن آن را در نمازهاى يوميه دستور فرموده اند. قرآن كريم با اين سوره آغاز مى شود و به ناس ختم مى شود. ناس نيز داراى خواص مهمى است كه مرتبط با سوره اول است . سوره فاتحه مختص رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم است و بيش از چهل خاصيت مهم دارد، اين سوره را سبع المثانى هم خوانده اند. زيرا غير از نماز هم مى توان آن را تكرار كرد و همچنين آيات آن در جاى ديگر مجددا تكرار مى شود. پس در آن سوره ها و جايگاه ديگر آيه ، داراى اثرات جديد مى شود. برخى از خواص را كه مناسب حال عمومى است در اينجا ذكر مى كنيم . عددى كه براى تعداد دفعات ذكر سوره هست ، يك و هفت و يازده و چهل و هفتاد و صدوده است .
1- ايجاد پيوستگى ميان دو جهان
2- انتقال خيرات براى ارواح مردگان
3- ازدياد بركت در روزى و اموال
4- تقويت مهربانى و محبت
5-گذشت و دورى از كينه
6- ايجاد اتصال ميان بنده و رب
7- ايجاد آرامش روحى
8-رفع خستگى شديد جسمى
9-رفع بيمارى هاى ميكروبى و شيميايى
10-رفع افسردگى
11-رفع ضرر و زيان
حضرات پيامبران ديگر معمولا از سوره بقره يا برخى آيات خاص آن استفاده مى كردند. به عبارت ديگر هربخشى از آن مخصوص به پيامبرى بوده است . كه از خواص و قدرت هاى آن به تناسب روزگار خود استفاده مى برده اند. به عبارت ديگر خداوند براى پيامبران و اولياء الهى آيات خاصى را در نظر گرفته بودند. آنان قبل از پيامبر اكرم اين آيات را مى شناختند، اما بيان نمى كردند. پيامبر گرامى اسلام علاوه بر فاتحه از سوره نجم تا ناس را نيز در اختيار خود داشته است و اين يكى از دلايلى است كه ايشان در پيشگاه خداوند، مقامى برتر از همه بزرگواران دارند، در جهان مادى براى ايشان هيچ چيز ارزش قرآن را نداشت . به دليل مقام والاى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و ذكر نام ايشان در قرآن كريم است كه اين كتاب مقدس مى شود. اما درك اين معنى براى هر كس ميسر و مقدور نيست ، خداوند تنها به كسانى كه عنايت داشته باشد. قادرند به درك آن نائل گردند، كافران هر چه دقت كنند نمى توانند متوجه مفاهيم و معنى عميق آن شوند، در برخى از كشورهاى قدرتمند مسيحى امروز، عده زيادى در مورد قرآن بررسى و تحقيق مى كنند، آنها از روش هاى گوناگون و حتى عرفانى بهره مى گيرند، تا شايد اين راز و رمزها را بگشايند، اما آنها تنها موفق مى شوند مضامين و مفاهيم علمى را دريابند، از جمله اينكه قرآن كريم در باره كوه و آب و.......نظر داده است . كوه در سرنوشت زمين مؤ ثر است لذا محققين امروز كه آن در حيات بشرى پى برده اند، با بررسى دقيق آيات قرآن درصدد كشف قوانين و آثار مورد نظر هستند.
منظور از جوامع الكلم قرآن است كه به پيامبر اكرم داده شده و چيزى براى ايشان پنهان نماند و تمام اسرار قرآن در نزد ايشان هست .
و آن نظير مقدس از..... منظور اسم اعظم است . اگر انسان در طول زندگى خود مدام به قرآن رجوع كند و بكوشد كه معانى ظاهرى و باطنى آن را دريابد و همراه با تلاش خود از خداوند نيز طلب يارى كند. به تدريج با قرآن انس مى گيرد و آثار و انوار آن را اخذ مى كند. متاءسفانه در اكثر كشورهاى اسلامى اين انس وجود ندارد، هر چند در كشورهايى چون الجزاير و ايران مردم عشق و علاقه عجيبى به قرآن دارند ولى اين امر بايد در سرزمين هاى اسلامى توسعه يابد و مردم بدانند با رجوع مداوم به قرآن مى توانند از انوار آن بهره گرفته و در صورتى كه به اين كار ادامه دهند، آن قدر نور قرآن به آنان خواهد رسيد كه خود نيز شبيه قرآن مى شوند، مى توانند خدا را در وجود خود به خوبى حس و ادراكى نمايند. پس از آن است كه انسان رو به كمال مى نهد، تا تبديل به انسان كامل مى شود. انسان كامل اسم اعظم را در وجود خود حس مى كند و چنان كه قبلا هم اشاره كرديم ، اسم اعظم يك كلمه نيست بلكه يك حالت است و يك تناسب و تعادل در اركان وجودى انسان مؤ من مى باشد.
تقديس قرآن ..... منظور ظاهر كلمات آن كتاب عظيم و شريف نيست . هر چند آن كلمات هم مهم است اما مقدس بودن قرآن به واسطه وجود مفاهيم عميق معنوى در آن است . بايد دانست كه زبان و كلمه از عنايت الهى است . لذا ريشه تمام زبان ها يكى است . زيرا به مفاهيم و معانى ختم مى شود. مثلا كلمه آسمان در فارسى و عربى و انگليسى متفاوت است و لفظهاى گوناگونى دارد اما معنا و مفهوم آن يكى است . لذا اگر حتى كور مادرزادى وجود داشته باشد كه در تمام عمر خويش آسمان را نديده باشد ولى قادر به درك معنا و مفهوم آن هست . بايد توجه داشت كه اين گفته به معناى حذف اهميت لفظ نيست ، بلكه ضرورت فهم در واضع كلمه و بكارگيرنده آن است . برخى از الفاظ توسط انسان ها خلق شده است ، مثلا آدمى لفظ پيچ و مهره ، يا لاستيك را وضع كرده است . يا گاهى عارفان براى مسائل و مشهودات خود كلمه وضع مى كنند. اگر انسانى كه اهل معنا و عرفان است و پاك است ، كلمه اى را به كار برد. آن كلمه داراى اثر خاصى است و اگر همان كلمه توسط فرد مادى و غير معتقد استفاده شود، فاقد آن اثر خواهد بود. پس اگر در اينجا گفته شود كه خداوند عليم ، مفاهيم و معانى متعددى را در نظر داشته و در قالب الفاظ، كلمات و جملاتى آن را در قرآن بيان كرده و اين كتاب بر خلاف كتب دينى ساير اديان دست نخورده و بكر و اصيل مانده است . پس بنابراين لفظ و معناى آن مى تواند، داراى اثرات مادى و معنوى بسيارى باشد. به همين جهت پاكان آشنا به راز و اسرار الهى با درك اين مفهوم مى توانند از آيات و كلمات و سوره ها، استفاده هاى بسيار كرده و بهره اى شايسته و در خور ببرند. قرآن كتاب خداست و نعمتى عظيم براى مردم جهان است و چنان كه در آن هم تصريح شده ، يكى از معجزات آن اين است كه براى مؤ منان شفا و رحمت و خير به ارمغان مى آورد، اما غير مؤ من و كافر نه تنها از خير آن برخوردار نيست ، بلكه موجب زيان و خسران او مى شود.
بنده ام فواتح ..... حروف آغازين براى افراد عادى تنها وصف مى شود ولى خواص و اسرار آن در اختيار هر كسى نيست و اگر كسى به عنايت حق به آنها دست يافت ، نبايد براى مردم باز كند.
پرده راز بودن ..... رازگونه بودن اعداد در قرآن است . اگر كسى بخواهد از خواص سوره ها بهره ببرد، بايد آنها را در زمان معينى و عددى خاص تلاوت كند. اما اينها اسرار غيبى است كه خدا به هر كس مصلحت دانست ، عطا خواهد كرد. پس سالك بايد تمام تلاش خود را به كار بندد تا شايد مورد عنايت حق واقع شود.
آيات بعد از حروف ..... كسى كه خود را تربيت كرده و ضمنا مشمول عنايات خداست قادر است معناى اصلى حروف و آيات بعد از آن را دريابد. هر آيه مى تواند در وضع خاصى ، پرده اى را از مقابل ديدگان انسان بردارد. اين انسان داراى چشم لاهوتى است . ظاهر انسان قابل تغيير و تحول است . اما باطن او چنين نيست در اينجا منظور از ظاهر و باطن روح است . برخى افراد قادر بر ايجاد تغيير مثبت در روح خود هستند. اما اكثريت مردم چنين توانى را ندارند. آنان كه در برج حمل هستند، داراى قدرت كافى براى پيشرفت نيستند، اما متولدين برج اسد امكان پيشرفت دارند.
منظور از اكسير آن است كه اگر فردى از حجاب هاى نفس عبور كند، مى تواند به خدا نزديك شود. چنين فردى گويى آب حيات را به دست آورده ، آب حيات سبب نورانى شدن انسان در دنيا و در آخرت است . افرادى كه در بهشت فاقد نورند، آب حيات را نيافته اند. برخى سالكان كه در ماه مبارك رمضان روزه واقعى با همه اعضا (نه شكم ) گرفته و با قرآن ماءنوس ‍ باشند، به اين عنايت خواهند رسيد.
در بررسى سوره ها و آيات و كلمات قرآن تعيين روش مشكل است . در بعضى از سوره ها مى توان هر آيه را تك تك معنا كرد. در برخى بايد براى درك معناى آيه يا كلمه ، به كل سوره هم توجه كرد تا معناى باطنى كلمه يا آيه يا سوره اى را فهميد، گاهى آيه اى پرده را باز مى كند، گاه سور اما اصل قرآن قسمت پذير نيست و همه آن يك موجود الهى است و جنبه واحد دارد.
منظور از خورشيد معناى باطنى قرآن و ماه معناى ظاهرى آن است . علم زوج معناى ظاهرى و باطنى آن است حالت سومى هم وجود دارد و آن حالتى است كه براى هر فرد خاص در حين قرائت بوجود مى آيد.
پس بهتر است سالك ماه را رها كرده و خورشيد كه همان معناى باطنى است را جويا و خواستار شود.
بخشى به برهان ..... منظور خاصيت سوره آل عمران است كه داراى اثر خاصى است و بايد از طريق نزديكى به خدا آن را دريافت كرد. يك خاصيت سوره در قرائت كل آن است . خاصيت هاى ديگر مربوط به روز خاص و آيات خاص است . سالك در مراحل اوليه ، در وضع متوسط و عالى ادراكات و آثار جديد و عالى تر دريافت مى كند. ادراك و آثار هر مرحله با مرحله قبل متفاوت است . اما هر مرحله بعد، مكمل مرحله قبل است . يعنى اگر سالكى مراحل اوليه را طى نكند، آثار مراحل عالى تر را درك نخواهد كرد.
سوره هاى با حروف مقطعه كه در جمع 29 سوره است به دوازده چشمه و شاخه تقسيم مى شود هر كس به فراخور حال و عنايت الهى مى تواند از آنها بهره مند گردد، اما دوازده امام معصوم به مفاهيم آن سوره ها واقف هستند. مقدارى هم كه باقى مى ماند به عنايت خدا به عارف سالك و وارث داده مى شود. شرح خواص در اينجا جايز نيست . تنها در حدى كه در كتاب آمده اشاره مى شود.
سوره بقره ، الم و سجده : براى رفع شك و ترديد است .
سوره اعراف ، طه و شعرا: براى رفع حرج و دشوارى هاى دنيوى است .
سوره هود، فصلت ، شورى ، دخان و مؤ من : براى جدايى ميان حق و باطل و نيز افتراق دنيا و آخرت و جمع كردن كلام و نتيجه گيرى از آنهاست .
سوره يوسف ، زخرف ، قصص و روم : براى بيان معقولات است .
سوره قاف و جاثيه : براى مؤ منان واقعى و دور از هرنوع تظاهر و رياست .
سوره ابراهيم ، نمل و لقمان : براى درك حكمت لازم در هدايت مردم در امر نبوت و ولايت است .
سوره رعد: براى افرادى است كه قصد دارند به شناخت از بزرگان برسند.
سوره يس و نون و ص : براى تنزيه است .
سوره احقاف : براى اقامه دليل در مقابل مخالفان دين است .
سوره حجر و عنكبوت : در باب مسائل اخروى است .
مناجات جوامع كلم - مناجات سمسمه
بنده ام ! سمسمه تو را بالا برد، چون بالابردن اسماء اسباب ، بالا بردنى به لطف لطافت ذات خود كه چيره بر ذات افلاك ذوات است تو كجا و اين نسبت كجا؟، اين علامت با برترين درخشش آمده است .
سمسمه از اوهام پوشيده است ، نهايى ترين تعبير از روشنى ظاهر امر آن ، اين است كه آن صاحب وحى يا الهام است ، اگر سرگشتگان ، مركب كلمات را در بيابان عجز و حيرت سرگردان سازند و عارفان درياهاى همت را با كشتى غيرت بپيمايند، در ظاهر فعل تو را و آنچه از تو صادر شود را مى دانند، سمسمه ، جلوه كرد و جولان داد و دانستم كه چون سوخته يى سرگردان گفت : از شوق ، نه از اشتياق ، بيابان هاى نهانى غيب را، به گونه يى خاص ، در نور ديدم پس از آن به زوجيت منزل تو نرسيدم چگونه مى توان به يگانگى معناى تو رسيد.
سمسمه ، سربرآورد و آشكار شد، آرامش يافت و درخشيد، سوزاند و چشم پوشيد، لرزيد و بهبود يافت ، آرام گرفت و تمكن يافت و طولانى شد و به هيبت و صولت رسيد.
وقتى به آن گفته شد: اين ، از كجا به تو رسيد؟ گفت : آن به همتى كه از اثر فعل صفت ذات تو صادر شد، متخلق گشت ؛ به آنچه سائل از اثر آن ، از وجود صفات تو ديد، جدا شد و از اءين و كيف و از مطالعه عدل و ستم غايب گرديد.
سمسمه ، بانوى امثال است .
برتر است و سمسمه را درك نمى كنى
وقتى ديد سر تو بر آن روان است
به او گفت : اى سرورم ! سمسمه را وصف كن
چشم به مرواريدى حيران شد كه
از تعجب به آفتاب مى گفت : خاموش باش
كجا؟ در علم او كجا؟ نيست
و چگونه ؟ در حلم او ((چگونه )) ؟ نيست
شرح متن مناجات جوامع كلم - مناجات سمسمه
سمسمه نوعى اصوات آهنگين و موجدار است . رقص صداست كه براى گوش در نهايت خوشايندى است . انسان سالك به تدريج با تربيت خود و به ويژه گوش به مرحله اى مى رسد كه صداهايى از عالم غيب را گرفته و بر اثر آن به حالت خلسه مى رود.
بايد تذكر داد كه در ارتباط با ارواح گاهى گفته مى شود كه صداى روح شنيده شد، يا روح صدايى ايجاد كرد، ارواح فاقد جسم يا دستگاهى هستند كه بتواند توليد صدا كند، ارتباط با آنان با روش هاى خاصى است كه توضيح آن شايسته اين مقام نيست ، اما در باب سمسمه بايد گفت ، كه نوعى از اصوات موزون و خوشايند لاهوتى است كه با گوش روح شنيده مى شود.
بنده ام سمسمه ...... منظور آن اصوات بود كه توسط سالك درك شد و او مى كوشد آن را بيان و توصيف نمايد كه چگونه بعد از آن مقام او بالاتر رفت . زيرا قدرت جديدى در باب درك اصوات لاهوتى يافته ، و به اين ترتيب از تغييرات شگفت انگيز در خلقت انسان سخن مى گويد. چنين تحولى تنها با لطف ذات بى همتاى حضرت حق كه خود بر ذات افلاك ذرات مسلط است امكان پذير است .
حركت دورى ستارگان به دو صورت است ، اول حركت بر دور خويش ‍ است و ديگرى حركت در داخل دايره اى كه داراى يك مركز است . حركت دورى دوم را در علم قديم نجوم افلاك مى ناميدند. خداوند پس از آن كه فردى به دنيا آمد و آرام آرام مسير زندگى خود را شكل داد تا آن كه ويژگى هاى اخلاقى او شكل گرفت جايگاهى براى او در افلاك و ستارگان در نظر مى گيرد به اين ترتيب هر كسى داراى ستاره است كه در فلك معينى حركت مى كند. از آن پس آن فرد و آن ستاره در تبادل با يكديگر هستند و به نوعى مبادله انرژى و حالت دارند، افرادى كه داراى ويژگى هاى مشتركى هستند (حدود 50 تا 60 ويژگى ) در يك فلك قرار مى گيرند. افرادى كه داراى برخى ويژگى هاى مشترك هستند در افلاك موازى هستند .پس از آن كه فرد به لحاظ اخلاقى شكل گرفت و جايگاه آسمانى او در ستاره اى و فلكى معين واقع شد، تغيير حالات او ديگر سخت خواهد بود، اما اگر حضرت حق بر بنده اى منت نهاده ، او را به تغييراتى قابل توجه رهنمون شد، ستاره و حتى فلك او هم تغيير خواهد كرد. البته اين مورد بسيار نادر است . در اينجا به دليل تحولى كه در سالك شده فلك او توسط خداوند قادر كه مسلط بر تمام انسان ها و افلاك است تغيير مى كند و در نقطه اى نورانى تر و بهتر قرار مى گيرد.
سمسمه از اوهام ..... گاه گاهى ممكن است انسان سالك دچار اوهام و تصوراتى شود كه چندان واضح و خوشايند نيست ، سالك تذكر مى دهد كه بايد به اين نكته توجه كرد، زيرا اوهام از سمسمه جداست . مشخصه مهمى كه از اين حالت و جايگاه مى توان ارائه داد، آن است كه سمسمه شبيه نوعى وحى و الهام از ناحيه خداوند است .
براى رسيدن به اين مرحله ، شرايط پيچيده اى حاكم است ، مثلا روزه هاى متوالى گوش و دقت در انواع كلمات و صداها و سپس رسيدن به محلى كه سكوت كامل بر آن حكم فرماست ، از شرايط لازم و اوليه براى كسب اين توان و قدرت است . پس از اين تمرينات است كه آرام آرام سالك به آنچه كه لازم است دست مى يابد (جولان دادن در اينجا معناى روشن شدن و بدست آوردن مى دهد) شوق و اشتياق دو مرحله و حالت انسانى در طلب است . اشتياق در زمانى است كه انسان نشانه يا چيز كوچكى را ديده اما اطلاعات زيادى از مطلوب ندارد، اما علاقه و تمايل بسيار دارد كه به سوى آن برود. شوق زمانى است كه انسان مطلوب را مى شناسد، مراحل سلوك را هم مى داند و طى طريق هم كرده و هنگامى كه به هدف بسيار نزديك شد، آن گاه شوق را در خود حس مى كند.