نيايش در عرفات
آية الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى
- ۱ -
پيشگفتار
بسم الله
الرحمن الرحيم
اكنون كه نوشتن اين نوشتار را آغاز ميكنم، ساعات پاياني سال 1410 هجري قمري
است و حدود دو ساعت ديگر به وقت لندن، سال 1411 (شب اول محرّم) آغاز ميشود.
مدارس و كلاسهاي مكتب حسيني در تمام بلاد، شهرها و دهستانهاي شيعهنشين و
هركجا كه چند نفر شيعه باشد، باز ميگردد. بلكه اگر در نقطهاي از جهان فقط يك
نفر شيعه باشد همان يك نفر با خواندن تاريخ واقعه جانسوز كربلا، يا با خواندن
اشعار، مراثي، نوحه و گريه، در اين كلاس ثبتنام مينمايد.
همگان با حضور در اين مدارس و مجالس تعزيه و سوگواري از مولاي آزاد مردانِ
جهان، درس ايمان و ايثار گرفته و در حمايت از حق و امتناع از همكاري با ظالم و
تلاش براي اعانت مظلوم و محكوم كردن استكبار و استعباد، تجليل به عمل ميآورند.
و ياد قيام، نهضت و فداكاري آن حضرت و اصحاب با وفايش را گرامي ميدارند.
در شهر لندن ـ پايتخت انگلستان ـ نيز شيعيان در محلاّت و مراكز مختلف مذهبي،
از امشب ـ كه شب اول ماه محرّم است ـ مجالسي برقرار نموده و با شور و شوق
فراوان و دلهاي مشحون به اخلاص و تألّم، از محرّم استقبال نموده و شعائر و
مراسم آن را برگزار مينمايند.
مجمع اسلامي جهاني لندن كه در امر اقامه عزاي عاشورا و ساير روزهاي جشن و
عزا وايّام و اعياد اسلامي، مؤسس و پيشقدم بوده نيز از امشب طبق برنامه اعلام
شده، مجلس سخنراني، عزاداري، پذيرايي و ضيافت از مؤمنين و مؤمنات خواهد داشت.
به اين جهت، در و ديوار مجمع را با پارچههاي سياهي كه مزيّن به اشعار دوازده
بند معروف شاعر مرثيه سرا، محتشم كاشاني ـعليهالرحمهـ است سياهپوش
نمودهاند.
اميد است حقير تا در لندن هستم موفق شوم كه در اين جلسات شركت نموده و خود
را با عزيزان مخلصي كه در سوگواري اهلبيت ـعليهمالسلامـ توفيق انجام
وظيفه عزاداري مييابند، همنوا سازم. باشد كه از بركت خلوص آنها اين روسياه
ضعيف نيز مشمول عنايات حضرت اباعبداللهالحسين سيدالشهدا ـعليهالسلامـ
شوم.
ضمناً به اين مناسبت كه قيام سيدالشهدا ـعليهالسلامـ براي بقاي
دينِ توحيد و دفع شرك بود و در حقيقت در كربلا جبهه موحّدين و اهل توحيد و عدل
در برابر مشركين و اهل شرك قرار گرفت كه: «العدل والتوحيد علويان والجبر
والتشبيه امويان» بر اين شدم كه توسلاً به آن شهيدالموحدين و موحدالشهدا
پيرامون ده بخش از بخشهاي دعاي مشحون به معارف توحيدي آن حضرت، كه در روز عرفه
با آن حال سراسر خلوص، توجه و چشم گريان انشا و قراءت فرمود، كلمهاي تقديم
نمايم.
و پيش از ورود در اين درياي ژرف بيكران، پيرامون اهميّت دعا و نقش آن در
حيات عرفاني و اجتماعي انسان و پرسشي كه در بعض اذهان است، دو مطلب را زير
عنوان: فضيلت دعا و توضيح مهم به عرض ميرسانم.
چون اين كتاب در حال بيماري و گاه در بيمارستان بدون مراجعه به كتاب و مآخذ
لازم، نگارش يافته، اميد است خوانندگان عزيز از نواقص يا اشتباهاتي كه در اين
نوشته واقع شده است چشم پوشيده و با قلم شريف خود آن را اصلاح فرمايند.
ومن الله نسئل التوفيق و نستعينه و عليه التكلان.
فضيلت دعا
سخن گفتن از فضيلت دعا با تصريحات
مؤكد قرآن مجيد و احاديث شريفه بر فضيلت آن، توضيحِ واضحات است. بخش مهمّي از
برنامههاي ديني اسلامي كه متضمن بخشهاي مهم ديگر مثل تعليم، تربيت، تزكيه و
تكامل در عقل، عقيده، ايمان و اخلاق است، دعا ميباشد.
در هنگام دعا، اتصال و ارتباط بنده با خدا محكم ميشود و عالم غيب و وجود
صاحب اين جهان را كه همه به او محتاج و نيازمندند و خواه و ناخواه به حكم:
«وَللّه يسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالاَرضِ طَوْعاً وَكَرْهاً
وَظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَالاصالِ (1)»
«هركه در آسمانها و زمين است با همه آثار وجوديش به رغبت و اشتياق و به جبر
و الزام، شب و روز به طاعت خدا مشغولست».
خاضع حكم و فرمان او هستند، احساس و ادراك مينمايند و شعور، باور و ايمان
او به علم و قدرت و ساير صفات كمال او، بيشتر ميشود.
بشر به فطرت خود، نياز به دعا و ميل به نيايش، تضرّع و ابتهال در برابر قدرت
مافوقِ همه نيروهاي عالمِ مادي و كل جهان خلقت را درك مينمايد. و بدون دعا و
توجه به حقيقتي كه مافوق تمام حقايق و قاهر، غالب و حاكم بر همه است، روحش آرام
نميشود.
او كسي را ميخواهد كه در هر حال صداي او را بشنود و دَرِ خانهاش هميشه به
روي او باز باشد و از حاجات او آگاه باشد و در هنگام بلا و سختي به او پناه
ببرد و به او اميدوار باشد و از همه حالات و از راز دلش مطلع باشد و چيزي بر او
مكتوم و مخفي نباشد و از عجز وناتواني منزّه و مبرّا باشد. چنانكه قرآن مجيد
ميفرمايد:
«يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الاَْرْضِ وَما يَخرُجُ مِنها وما يَنزِلُ مِنَ
السَّماءِ وَما يَعرُجُ فيها وَهُوَ مَعَكُمْ اَيْنَ ماكُنتُمْ والله بما
تَعْمَلونَ بصيرٌ» (2).
«خدا ميداند آنچه به درون زمين ميرود و آنچه از آن خارج ميشود و آنچه از
آسمان نازل ميگردد و آنچه در آسمان عروج ميكند. و او با شماست هرجا كه باشيد
و او به آنچه ميكنيد بينا و آگاه است».
دعا، وجدانهاي تاريك را روشن و اشخاص خسته را از خستگي بيرون ميآورد و نشاط
آنها را تازه ميكند و از تسلط يأس و افكار تشويش آميز و خطرناك بر انسان
جلوگيري مينمايد. و در هنگام مصائب، تسلّي بخش او ميشود. و در مواقف عظيم و
هراسانگيز كه شخص به ايستادگي، مقاومت، تحمل، بردباري و استواري نياز دارد،
دعا همه اينها را به او ميدهد. هيچ ماده و سرمايهاي نميتواند به قدر دعا به
انسان كمك و ياري كند.
امام سجاد ـعليهالسلامـ در يكي از حالات بسيار شورانگيز دعائياش
ـ كه شرحش در كتابهاي سيره اهلبيت ـعليهمالسلامـ مذكور است ـ به
درگاه خدا عرض ميكند:
«يا مَنْ قصده الضالون فاصابوه مرشداً وامه الخائفون فوجده معقلا متي
راحة مننصب لغيرك بدنه ومتي فرح من قصد سواك بنيته؟».
«اي كسي كه گمراهان او را قصد كردند و او را راهنما و مرشد خود ديدند. و
ترسناكان به سوي او رفتند و او را پناهگاه خود يافتند. كجا و چه زماني راحت است
براي آنكه بدنش را براي غير تو بپا دارد و در برابر غير تو بايستد و خضوع و
بندگي كند. و چه زمان فرح و نشاط است براي كسي كه غير تو را نيّت نمايد؟».
افرادي كه به دعا راه نيافتهاند از بهترين لذايذ معنوي، محروم و در زندگي،
بيپناهگاه هستند و در برابر هر حادثه و جرياني روحشان شكستپذير است و ناچار
به هر دري روي ميآورد و به هر چيزي متشبث و به هر كس چاپلوسي و تملق ميگويند.
آنها مخاطب اين شعر شاعرند كه ميگويد:
حاجت زخلق ميطلبي اين چه گمرهي است *** خاكت بسر مگر به خدا آشنا نه اي
البته احساس نياز به دعا و احتياج به آن در هنگام شدايد، بيشتر ميشود و
بسياري حتي ناخودآگاه به خدا متوجه ميشوند و اگر به زبان هم نگويند به دل «يا
ارحم الراحمين» و «يا من يجيب دعوة المضطرين» و... ميگويند. فطرت آنها كه بر
توحيد است در اين مواقع بيدار ميشود. چنانكه در قرآن مجيد ميفرمايد:
قُلْ اَرَأيتَكُم اِنْ اَتاكُمْ عَذابُ اللهِ اَوْ اَتَتكُمُ السّاعَةُ
اَغَيْرَ اللهِ تَدْعُونَ اِنْ كُنْتُم صادِقينَ بَل اِيّاهُ تَدْعُونَ» (3).
«بگو آيا ميبينيد شما اگر آمد شما را عذاب خدا، يا ساعت (كه مراد از آن يا
هنگام مرگ يا روز قيامت است) آيا غير خدا را (براي رفع اهوال و سختيهاي آن)
ميخوانيد اگر راست ميگوييد، بلكه او را ميخوانيد».
در دعا موضوعي كه مهم است توجه بنده به فقر و نياز خود به خداي بينياز و
غني است. و به عبارت ديگر: خودشناسي و خداشناسي است؛ خودشناسي به اينكه چيزي
محسوب نيست و مالك چيزي نيست:
«لا اَملِكُ لِنَفسي نفعاً وَلا ضرّ» (4).
و خداشناسي به اين است كه انسان بفهمد كه: مالك همه خيرات و ولي همه نعمتها
و برآورنده همه حاجتها و آفريننده و روزي دهنده همه چيز، خداوند متعال است.
هرچه اين احساس فقر بيشتر باشد و معرفت به غنا و بينيازي خدا كاملتر گردد،
درجه دعا و ربط بنده با خدا بالاتر و قويتر ميگردد و بيشتر ميفهمد كه خودش و
همه بر او محتاجند. و همه بايد به او عرض حاجت كنند. او قاضيالحاجات و
كافيالمهمات است. همه بايد دست حاجت به سوي او دراز كنند كه بيشتر حاجات آنها
را بدون سؤال و در خواست آنها و بيآنكه آنها ملتفت به آن شده باشند برآورده
نموده و برآورده ميسازد كه:
«هو الذي يعطي مَنْ يَسئله ومن لايسئله وما سئل وما لم يسئل وهو المبتديء
بالنعم قبل استحقاقها».
دست حاجت چوبري پيش خداوندي بر *** كه كريم است و رحيم است و
غفور است و ودود
نعمش نامتناهي كرمش بيپايان *** هيچ خواهنده از اين در نرود
بي مقصود
توجه به غير او و توسل به غير وسايلي كه او قرار داده و برگزيده است، مثل
توجه و توسل فقير به فقير و حاجت خواستن گدا از گداست. همانگونه كه در اين
اشعار لطيف است كه ميگويد:
گدائي را گدائي ميهمان شد *** گدا بهر گدا جوياي نان شد
زمسكينان كويك نان طلب كرد *** كفي نان از پي مهمان طلب كرد
نشد كارش از آن بيمايگان راست *** كه نتوان حاجت الا
ازغنيخواست
گدايان گر كم و گر بيش باشند *** همه بيمايه و درويش باشند
چه در وحدت چه اندر لاتناهي *** دهد امكان به نفي خود گواهي
زهي در وحدت وجود و غنايش *** جهان از تو غني و بي تو درويش
قال الله تعالي: «يا اَيُّها النّاسُ اَنْتُمُ الفُقَراءُ اِلَي اللهِ
وَاللهُ هُوَ الغَنِي الحَمِيدْ» (5).
«اي مردم! شما همه فقير و نيازمند به خدا هستيد و اوست كه تنها بينياز و
حميد است (حميد، هم محتمل است به معني محمود و حمد شده مراد باشد و هم به معني
حامد و سپاس گزارنده)».
در فضيلت دعا، اخبار و احاديث ـ چنانكه اشاره شد ـ بسيار است از جمله اين
حديث ـ با توجه به فضيلت و ثواب بسياري كه قراءت قرآن كريم دارد ـ حائز اهميت
است:
«محمدبن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد، عن حمّادبن عيسي، عن معاوية بن
عمّار قال: قلت لابي عبدالله ـعليهالسلامـ : رجلين افتتحا الصّلاة في ساعة
واحدة فتلا هذا القرآن فكانت تلاوته اكثر من دعائه ودعا هذا اكثر فكان دعاؤه
اكثر من تلاوته ثمّ انصرفا في ساعة واحدة، ايّهما افضل؟ قال: كلّ فيه فضل كلّ
حسن، فقلت: انّي قد علمت انّ كلاّ حسن و أن كلاّ فيه فضل فقال: الدعاء افضل،
اما سمعت قول الله عزّوجل: «وقال رَبُّكُم اَدْعُوني اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ
الَّذينَ يَسْتَكبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ (6)»
هي والله العبادة، هي والله افضل، هي والله افضل اليست هي العبادة، هي والله
العبادة، هي والله العبادة، اليست هي اشدهنّ؟ هي والله اشدّهنَ هي والله اشدهنّ
هي والله اشدهنّ (7)».
«معاويةبن عمار گفت به امام جعفر صادق ـعليهالسلامـ گفتم كه: دو نفر با
هم همزمان شروع به نماز كردند و همزمان با هم نماز را به پايان رساندند، يكي از
آنها تلاوت قرآن را در نماز بيشتر از ديگري داشت و ديگري دعا بيشتر خواند
كداميك افضل است؟ در جواب فرمود: هردو داراي فضيلتند و هر دو نيك هستند. پرسش
كننده گفت: ميدانم كه هر دو فضيلت دارند و هر دو خوب هستند. فرمود: دعا فاضلتر
است مگر نشنيدهاي فرموده خدا را كه ميفرمايد: پروردگارتان اين دعوت را كرد كه
مرا بخوانيد تا استجابت كنم بدرستي كساني كه از عبادت من استكبار ميورزند بزودي
با كمال ذلت، داخل جهنم خواهند شد. آن نماز (كه دعايش بيشتر است) والله عبادت
است، آن نماز به خدا سوگند افضل است، آن به خدا سوگند افضل است آيا آن عبادت
نيست؟ آن به خدا سوگند عبادت است، آن به خدا قسم عبادت است...».
و اين حديث را نيز از اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ بخوانيد كه
ميفرمايد:
«مَنْ اُعطِي اَربَعاً لم يُحْرَمِ اَربَعاً: مَنْ اُعطِي الدُّعاء لَمْ
يُحرَمِ الاِْجابَةَ، وَمَن اُعطِي التَّوبَةَ لَمْ يُحْرَمِ الْقَبُولَ،
وَمَنْ اُعطِي الاِستِغفارَ لَمْ يُحْرَمِ المَغفِرَةَ، وَمَنْ اُعطِي
الشُّكْرَ لَمْ يُحرَمِ الزِيادَة» (8).
«يعني: به هركس چهار چيز عطا شود، از چهار چيز محروم نميشود: كسي كه دعا به
او عطا شود (موفق به دعا گردد) از اجابت محروم نميشود. و كسي كه توبه به او
عطا شود (موفق به توبه شود) از قبول توبه محروم نميشود. و كسي كه استغفار به
او عطا شود (موفق به طلب مغفرت و آمرزش گناه از خدا شود) از مغفرت و آمرزش
محروم نميشود. و كسي كه شكر به او عطا شود، (وموفق به شكر نعمتهاي خدا شود) از
زياد شدن نعمت محروم نميشود».
سپس امام ـعليهالسلامـ ميفرمايد: و تصديق اين (گفتار،) كتاب
خداست كه:
در مورد اجابت دعا ميفرمايد:
«اُدْعُونِي، اَسْتَجِبْ لَكُمْ» (9).
و در مورد استغفار ميفرمايد:
«وَمَنْ يَعْمَلْ سوءً اَو يَظلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغفِرِالله
يَجِدِالله غَفُوراً رَحيم» (10).
و در مورد سپاسگزاري ميفرمايد:
«لَئِن شَكَرْتُم لَأزيدَنَّكُم». (11)
و در مورد قبول شدن توبه ميفرمايد:
«اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَي الله لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ
بِجِهالَة ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريب فَاُولئكَ يَتُوبُ الله عَلَيْهِم
وَكانَ الله عَليماً حَكيم» (12).
در اينجا و در خاتمه اين مقدمه چند نكته را تذكر ميدهيم:
اول اينكه: دعاهايي كه از پيغمبر اكرم ـصلّي الله عليه و آله وسلّمـ
و ائمه طاهرين ــعليهمالسلامــ رسيده است يكي از منابع بزرگِ
علم و معرفت است كه ميتوان از طريق تأمل در معاني و مضامين آنها به مقامات
بلند علم و عرفان، عروج نمود. واقعاً بسياري از اين دعاها را كه در نهايت
فصاحت، بلاغت، حسن مضمون، قداست و لطافت معني است بايد از معجزات شمرد؛ زيرا
غير از كسي كه علمش لَدُنّي باشد نميتواند اين معاني و حقايق را بيان نمايد.
نمونه آنها دعاهاي صحيفه سجاديه معروف به صحيفه كامله و زبور آل محمد و انجيل
اهل بيت ــعليهمالسلامــ است كه بايد همه مسلمانان به آن افتخار
نمايند. چنانكه شرح آن به نام رياضالسالكين تأليف سيد اجل سيد عليخان نيز از
آثار ممتاز، و پرفايده و در نوع خود بينظير است.
همچنين دعاهاي صحيفه ثانيه، صحيفه ثالثه، صحيفه رابعه، صحيفه علويه و ساير
دعاهايي كه در كتابهايي مثل: البلد الأمين، مصباح كفعمي و مصباح المتهجد شيخ
طوسي و كتابهاي سيدبن طاووس و كتاب دعاي بحارالانوار و كتابهاي ديگر كه همه
اينها نه فقط كتاب دعا هستند كه كتاب معرفت و خداشناسي، نبوت و پيغمبرشناسي،
امامت و امامشناسي، و كتاب اخلاق و آداب هستند.
دوم اينكه: هرچند دعا به هرزبان و هربيان كه باشد دعاست و براي آن الفاظ
خاصّي معين نشده است و هركس ميتواند به قدر معرفت خود و بدون واسطه كسي با
خداي خود، رابطه دعايي برقرار نمايد و حوايج خود را به زبان خودش از خدا بخواهد
و هيچ آداب و ترتيبي نجويد، وهرچه دلِ تنگش ميخواهد بگويد. ولي دعا خواندن با
دعاهايي كه از اهل بيت ــعليهمالسلامــ رسيده است افضل و كاملتر
است و از نقص و خطابهايي كوتاه و نارسا منزّه است.
آنها كه در اوج مقام معرفت قرار دارند ميفهمند كه بايد خدا را چگونه خواند
و چگونه مخاطب قرار داد و چه حوايجي را از او طلبيد. كسي كه جهلهاي مختلف او
را احاطه كرده است چگونه ميتواند چنانكه شايسته است در محضر خدا زبان به سخن
باز نمايد.
سوم اينكه: دعا، مجرد خواندن خدا و با خدا سخن گفتن است و شرط آن دانستن
حاجت يا بيان حاجت نيست. فوائد و بركات مهمي كه بر آن مرتب ميشود، بر همان سخن
گفتن با خدا و خدا را به اسماءالحسني خواندن و نعمتهايش را برشمردن و ستايش او
و نيايش، تضرّع و تذلل نمودن نيز مرتب ميشود. چنانكه در دعا نيز شرط نيست كه
براي مقاصد اخروي باشد بلكه براي مقاصد مشروعه دنيوي نيز باشد باز دعاست. و
مستحب است كه همه چيز را و حتي ـ بر حسب بعض روايات ـ نمك طعام را از خدا
بخواهد.
چهارم اينكه: براي كمال دعا، شرايط و آدابي است كه در كتابهاي دعا ذكر
كردهاند. چنانكه براي استجابت دعا نيز موانعي است كه بايد برطرف شود كه از آن
جمله: حرام بودن لقمه و غذا، ترك صله رحم و امور ديگر است. چنانكه دردعاست:
«اللهمَّ اغْفِر لَنا الذُّنوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاء»
خدايا! ببخش بر ما گناهاني را كه حبس ميكند دعا را».
كه از آن معلوم ميشود اقتضاي دعا براي اجابت از بين نميرود ولي تأثير آن
حبس ميشود تا وقتي كه گناهي را كه مانع استجابت بوده است با توبه و اداي حقوق
ذويالحقوق و قضاي آنچه بايد انجام شود، تدارك نمايد.
شرايط استجابت دعا نيز اقسامي دارد، بعض اوقات شريفه، اماكن مقدسه، مواقع و
مواقف و امور ديگر تأثير دعا را سريع ميسازد كه تفاصيل آنها به طور مبسوط و
مشروح در كتابهاي دعا مذكور است و با مراجعه به تأليفات بزرگان از حقايق عالي و
مقاصد مهمهاي كه از دعا منظور است آگاه شويد. و در مواقع توجه و دعا، اين حقير
مسكين و بسيار، بسيار محتاج به مغفرت و رحمت خدا و پدر و مادرم را فراموش
نفرماييد.
پنجم اينكه: اگرچه بايد همه چيز را از خدا خواست ولي اگر مطلب و حاجت، امري
باشد كه با اسباب عادي فراهم ميشود و فراهم كردن آن براي شخص ميسر است، اكتفا
به دعا صحيح نيست بايد اسبابي را كه خداي مسببالاسباب براي آن مقرر و مقدّر
كرده است فراهم كرد و در عين حال از او هم تأثير اسباب را التماس نمود. چنانكه
در داستان آنكه در محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله ناقه خود را رها
كرد و گفت: توكل بر خدا كردم، رسيده است كه آن حضرت به او فرمود:
«اِعْقِلْها وَتَوَكَّل»
يعني زانوي شتر را ببند و توكل كن».
البته در مواردي هم كه دست شخص از اسباب امري كوتاه است نبايد نااميد شود و
دست از دعا و طلب حاجت از خدا برندارد و در دعا اصرار و الحاح نمايد و لهجه
صادق و راست داشته باشد. مثلاً كسي كه براي حوايج مسلمانان دعا ميكند يا حاجت
شخصي كسي را از او ميخواهد بايد درخواستش جدي و واقعي باشد. اگر خداوند امكان
انجام اين حوايج و خدمات نوعي يا شخصي را به او عطا كرده باشد و او از بذل
امكانات خود امساك نموده و بخل بورزد و با اين كه ميتواند از گرفتاران دستگيري
نمايد، براي آنها دعا كند، معلوم است كه در دعا صادق نيست و مثل تشنهاي است كه
آب در دستش باشد و آن را نياشامد و دعا كند كه خدا او را سيراب نمايد!
|