در فضيلت كامل به جا آوردن اركان
در الفقيه آمده كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
فرموده است: «نماز ترازوست هر كس تمام دهد تمام
گيرد.» مقصود اين است كه ركوعش مانند سجودش باشد و به يك اندازه در آنها درنگ كند،
كسى كه نماز را به همين گونه كامل ادا كند به همين گونه اجر خود را كامل دريافت
خواهد كرد.
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «هر گاه بنده نماز را در وقت خود به جا آورد، و در
انجام اين امر دقت داشته باشد، نمازش سپيد و پاكيزه به آسمان بالا مىرود، و به او
مىگويد: مرا نگه داشتى، خدا تو را نگه دارد، و اگر نماز را در وقت خود به جا
نياورد، و در انجام آن دقت نداشته باشد، نمازش سياه و تاريك از آسمان برمىگردد، و
مىگويد: مرا ضايع كردى خداوند تو را ضايع كند.»
مىگويم: در خبر حسن از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است:
«هنگامى كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
در مسجد نشسته بود ناگهان مردى وارد شد و به نماز ايستاد، ليكن ركوع و سجود را كامل
به جا نياورد، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
فرمود:
مانند كلاغ منقار بر زمين زد، اگر اين
مرد بميرد و نمازش به همين گونه باشد بر غير دين من مرده است.» اين حديث را كافى و
تهذيب هر دو روايت كردهاند.
از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت شده كه فرموده است: «دو نفر از امّتم به نماز
بر مىخيزند، و ركوع و سجود را مانند هم به جا مىآورند، امّا تفاوت ميان نماز
آنها از زمين تا آسمان است.» و اين
سخن اشاره به مرتبه خشوع آنهاست.
در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: «به خدا سوگند ممكن است پنجاه سال بر انسان
بگذرد و خداوند يك نماز از او نپذيرد، و چه چيزى سختتر از اين است. سوگند به خدا
كه شما از همسايگان و ياران خويش كسى را مىشناسيد كه اگر براى يكى از شما نماز
بگزارد به سبب سبك شمردنش آن را نمىپذيريد، و خداوند جز خوب را قبول نمىكند، و
چگونه ممكن است چيزى را كه خفيف شمرده شده است بپذيرد.»
و نيز در حديث صحيح نقل شده كه فرموده
است: «هر گاه بنده براى نماز به پاخيزد و نمازش را سبك ادا كند، خداوند به فرشتگان
مىفرمايد: آيا به بنده من نمىنگريد كه گويا برآوردن حاجتهايش را به دست ديگرى غير
از من مىبيند، آيا نمىداند كه برآوردن حوايج او به دست من است.» اين دو حديث در
تهذيب روايت شده است.
فضيلت نماز جماعت
در الفقيه آمده است: «خداوند در آيه:
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ همان
گونه كه امر به نماز كرده به برپايى آن به صورت جماعت دستور داده است. و خداوند در
فاصله جمعه تا جمعه سى و پنج نماز بر مردم فرض و مقرّر كرده، كه يكى از آنها را در
جماعت واجب فرموده و آن نماز جمعه است، امّا جماعت در نمازهاى ديگر واجب نيست ولى
مستحبّ است، و هر كس بدون علّت از اين سنّت و از جماعت مسلمانان روى گرداند نمازى
براى
او نيست، و كسى كه سه جمعه پياپى بدون
داشتن عذرى نماز جمعه را ترك كند منافق است. و نماز انسان در جماعت بر بيست و پنج
نماز فرادا برترى دارد.»
مىگويم: اينها همه در احاديث صحيح و
غير آن از مولاى ما امام صادق (عليه السلام)
روايت شده است.
در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه
وآله وسلّم) فرموده است: «كسى كه بدون علّت در مسجد با مسلمانان نماز
نمىگزارد نمازى براى او نيست.»
و نيز پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «كسى كه نمازش را در خانهاش مىخواند، و
از جماعت ما روى گردانيده آنچه در پشت سر او گفته شود غيبت نيست، و آن كه از جماعت
مسلمانان اعراض كند غيبت او بر مسلمانان واجب، و ميان آنان عدالتش ساقط، و دورى از
او واجب است، و هر گاه از او نزد پيشواى مسلمانان شكايت كنند بيم دادن و ترسانيدن
او بر رهبر مسلمانان واجب مىباشد تا در جماعت مسلمانان حاضر شود، و گرنه بايد
خانهاش را بسوزاند.»
شيخ شهيد از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
روايت كرده كه فرموده است: «اگر از كسى كه در جماعت
حاضر نمىشود از تو بپرسند بگو او را نمىشناسم.»
او از امام صادق نقل كرده كه فرموده
است: «نماز در پشت سر عالم برابر هزار ركعت و در پشت سر غير عرب معادل بيست و پنج
ركعت است.»
وى گفته است در الفقيه آمده كه محمّد
بن مسلم از ابى جعفر امام باقر (عليه السلام)
روايت كرده كه آن حضرت فرموده است: «از همسايگان مسجد هر كدام در نماز حاضر نشود
نمازى برايش نيست مگر آن كه بيمار يا گرفتار باشد.»
پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
به دستهاى از مردم فرمود: «به مسجد حاضر شويد و گرنه
خانههايتان را مىسوزانم.»
و نيز فرموده است: «هر كس نمازهاى
پنجگانه را به جماعت بخواند گمان همه خوبيها را نسبت به او داشته باشيد.»
و فرموده است: «دو نفر جماعت است.»
حسن صيقل از ابى عبد الله امام صادق (عليه السلام) از كمترين تعداد جماعت پرسش كرد، امام (عليه السلام) فرمود: «يك مرد و زن، و اگر كسى در مسجد حاضر نباشد، مؤمن به تنهايى
جماعت است، زيرا زمانى كه اذان و اقامه گفت دو صف از فرشتگان در پشت سر او به نماز
مىايستند، و چنانچه تنها اقامه گفت يك صف از فرشتگان به او اقتدا مىكنند، و
پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده
است: مؤمن به تنهايى حجّت، و به تنهايى جماعت است.»
پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) يك روز چون نماز بامداد را خواند روى به اصحاب خود
فرمود، و از حال كسانى كه نام آنها را برد پرسش كرد كه «آيا به نماز حاضر شدهاند
يا نه؟» گفتند: اى پيامبر خدا! نه، فرمود: «آنها در مسافرتند.»،
عرض كردند: نه، فرمود: «آگاه باشيد كه
هيچ نمازى بر منافقان از اين نماز و نماز خفتن سنگينتر نيست، و اگر آنها فضيلتى را
كه در اين دو نماز است مىدانستند هر چند روى چهار دست و پا حركت كرده حاضر
مىشدند.»
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: هر كس نماز بامداد و خفتن را به جماعت گزارد او در امان
خداست، و كسى كه به او ستم كند به خداوند ستم كرده، و هر كس او را تحقير كند خدا را
تحقير كرده است. و هر گاه باران ببارد يا هوا سرد باشد جايز است كه انسان نمازش را
در خانهاش بخواند و در مسجد حاضر نشود، چه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
فرموده است: «هنگامى كه كفشها تر شود، نماز در
خانههاست.»
مىگويم: حضور در نماز جماعت اهل سنّت
مستحبّ مؤكّد است، ليكن به قرائت آنها اعتنا نكند بلكه حمد و سوره را هر چند به
صورت حديث نفس براى خودش بخواند.
در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است: «هر كس با آنها (اهل سنّت) در صف اوّل
نماز گزارد، مانند آن است كه در پشت سر پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
در صف اوّل نماز گزارده است.»
و نيز در خبر صحيح از آن حضرت نقل شده
است: «هر گاه با آنها داخل در (نماز) شوى هر چند به آنها اقتدا نكنى براى تو همان
ثواب است كه با كسى باشى كه به او اقتدا مىكنى.»
و نيز در روايت صحيح آمده كه فرموده
است: «هر بندهاى كه نماز خود را در وقت بخواند و پس از فراغ از آن بر آنها وارد
شود و در حالى كه با وضوست با آنها نماز گزارد، خداوند بيست و پنج درجه براى او
مىنويسد.»
غزّالى مىگويد: «پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
فرموده است: «هر كس چهل روز نمازهايش را به جماعت
بخواند، و تكبيرة الاحرام از او فوت نشود براى او دو بيزارى نوشته مىشود يكى از
نفاق و ديگرى از آتش.»
ابن عبّاس گفته است: هر كس آواز مؤذن
را بشنود و دعوت او را اجابت نكند، خيرى را نخواسته و خيرى براى او خواسته نشده
است. گفته مىشود: چون روز قيامت فرا رسد گروهى كه صورتشان مانند ستاره درخشان است
گرد مىآيند، فرشتگان به آنان مىگويند اعمال شما چه بوده است؟ پاسخ مىدهند:
ما هنگامى كه اذان را مىشنيديم براى
گرفتن وضو برمىخاستيم، و هيچ چيزى ما را از اين بازنمىداشت، سپس گروه ديگرى كه
چهرههاشان مانند ماه تابان است گرد مىآيند، اينان پس از پرسش پاسخ مىدهند كه ما
پيش از وقت اذان وضو مىگرفتيم، پس از آنها گروه ديگرى كه رخسارشان مانند خورشيد
مىدرخشد گرد مىآيند، اينان مىگويند ما اذان را در مسجد مىشنيديم.
حاتم اصمّ گفته است: جماعت از من فوت
شد تنها بخارى به من تسليت گفت، و اگر فرزندى از من مرده بود بيش از ده هزار نفر به
من تسليت مىگفتند، زيرا مصيبت دين نزد مردم سبكتر از مصيبت دنياست.
روايت شده است كه اسلاف صالح هر گاه
تكبيرة الاحرام نماز جماعت از آنها فوت مىشد سه روز به يكديگر تعزيت مىگفتند، و
اگر نماز جماعت بكلّى از آنها فوت مىگرديد هفت روز به هم تسليت مىگفتند. آنها در
اين باره سعى فراوان داشتند تا آن كه بعضى از آنها جنازه مرده را به در خانه كسى كه
در جماعت حاضر نمىشد حمل مىكردند، و اين اشاره بود به اين كه مرده كسى است كه از
حضور در جماعت سرباز زند.
مىگويم: بنگر چگونه كسانى جانشين
آنها شدهاند كه أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ تا آن جا كه كار ما
به اين وضع انجاميده است.
فضيلت سجود و ذكر آن
در الفقيه آمده كه امام صادق فرموده
است: «بنده در حال سجده از هر موقع ديگر به خداوند نزديكتر است. حقّ تعالى فرموده
است: وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ.»
و نيز فرموده است: «هنگامى كه بنده
سجدهاش را طولانى كند، شيطان فرياد مىزند: اى واى، اين اطاعت كرد و من نافرمانى
كردم، اين سجده كرد و
من خوددارى كردم.»
كافى به سند صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه فرموده است:
«پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در حالى كه
مشغول اصلاح يكى از حجراتش بود مردى بر او گذشت و عرض كرد: اى رسول خدا! اجازه بده
من اين كار را انجام بدهم فرمود: انجام بده. چون آن مرد از كار فارغ شد پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
به او فرمود حاجت تو چيست؟ عرض كرد: بهشت، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
سرش را پايين انداخت، و پس از آن به او فرمود: آرى، و
چون آن مرد خواست بازگردد به او فرمود: اى بنده خدا! ما را به طول سجده خود كمك
كن.»
غزّالى مىگويد: روايت شده كه مردى به
پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) عرض كرد:
خدا را بخوان كه مرا از اهل شفاعت تو قرار دهد، و در بهشت همنشينى با تو را روزىام
گرداند، فرمود: «مرا به كثرت سجود كمك كن.»
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «بنده به چيزى برتر از سجود تضرّعآميز
به خدا تقرّب نمىيابد.»
و نيز فرموده است: هيچ مسلمانى نيست
كه براى خدا سجده كند مگر آن كه خداوند به سبب آن يك درجه او را بالا برده و گناهى
را از او ساقط مىكند.»
خداوند فرموده است: سِيماهُمْ في
وُجُوهِهِمْ من أَثَرِ السُّجُودِ گفتهاند: مراد از سيما آن قسمت از صورت آنان است
كه به هنگام سجده بر زمين مىچسبد، و گفته شده كه آن نور خشوع است كه از باطنشان بر
ظاهرشان مىتابد، و اين درستتر است، و نيز گفته شده: سپيدى پيشانى است كه بر اثر
وضو در روز قيامت بر چهرههاى آنها نمايان مىباشد.
مىگويم: در الفقيه آمده است، «امام
ابو الحسن موسى بن جعفر (عليه السلام) پس از
گزاردن نماز به سجده مىرفت و سر برنمىداشت تا آنگاه كه آفتاب بالا مىآمد.»
عبد الرّحمان بن حجّاج از ابى عبد
الله (عليه السلام) روايت كرده كه فرموده است:
«هر كس در برابر نعمتى كه خدا به او داده است سجده شكر به جا آورد در حالى كه با
وضو باشد خداوند ده نماز براى او ثبت، و ده گناه بزرگ از او محو مىكند.»
در كافى از ابى عبد الله (عليه السلام) نقل شده است: «پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
در سفرى سوار بر ناقه خود حركت مىكرد، كه ناگهان از ناقه
فرود آمد، و پنج سجده به جا آورد، چون سوار شد، عرض كردند اى پيامبر خدا! ما مشاهده
كرديم شما كارى را انجام داديد كه پيش از اين انجام نداده بوديد فرمود: آرى جبرئيل
به ديدار من آمد، و از سوى خداوند بشارتهايى به من داد، من سجده شكر براى خدا به جا
آوردم، براى هر بشارتى سجدهاى.»
و نيز در كافى است كه ابى عبد الله (عليه السلام) فرموده است: «هر گاه يكى از شما نعمت خدا را به ياد آورد بايد
گونهاش را بر خاك نهد، و اگر به سبب موقعيّت نتواند از مركب فرود آيد گونه خود را
بر كوهه زين بگذارد، و اگر اين را هم نتواند بر كف دست قرار دهد، سپس خدا را بر
نعمتى كه به او ارزانى فرموده شكر و سپاس گويد.»
كافى به سند خود از هشام بن احمر نقل
مىكند كه گفته است: به همراه ابى الحسن امام موسى بن جعفر (عليه السلام) در ناحيهاى از اطراف مدينه حركت مىكردم ناگهان ديدم امام (عليه السلام) از مركب خود فرود آمد و سر به سجده گذاشت و سجدهاش طولانى شد، سپس
سر بلند كرد و سوار مركبش شد، به او عرض كردم: فدايت شوم سجود را طولانى به جا
آوردى، فرمود: «يكى از نعمتهايى كه خداوند به من ارزانى داشته به يادم آمد دوست
داشتم پروردگارم را
بدان شكر گويم.»
در الفقيه آمده كه اسحاق بن عمّار از
ابى عبد الله (عليه السلام) روايت كرده كه فرموده
است: «موسى بن عمران (عليه السلام) هنگامى كه
نمازش را تمام مىكرد از جايش دور نمىشد مگر پس از آن كه گونه راست و چپش را بر
زمين مىنهاد.»
ابو جعفر امام باقر (عليه السلام) فرموده است: «خداوند به موسى بن عمران (عليه السلام) وحى فرمود: آيا مىدانى به چه سبب تو را از ميان خلق به كلام خويش
برگزيدم موسى (عليه السلام) عرض كرد: نه اى
پروردگار من، فرمود: اى موسى، من ظاهر و باطن بندگانم را بررسى كردم، در ميان آنها
كسى نيافتم كه بيش از تو نفس خويش را براى من خوار كند، اى موسى تو هنگامى كه نماز
مىگزارى گونههاى خود را بر خاك مىنهى.»
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «هنگامى كه بنده سر به سجده مىگذارد، و مىگويد: يا
ربّ يا ربّ تا نفسش قطع گردد، پروردگار متعال مىگويد:
لبّيك حاجتت چيست؟» علىّ بن الحسين (عليه السلام) در سجود خود عرض مىكرد: «پروردگارا اگر تو را نافرمانى كردم، ليكن
تو را در آنچه محبوبترين چيزها نزد توست و آن ايمان به توست اطاعت كردم، و اين
منّتى است از تو بر من نه منّتى از من بر تو، و نافرمانى تو را در آنچه مبغوضترين
چيزها نزد توست ترك كردم، و آن اين كه كسى را شريك تو بخوانم، و اين منّتى است از
تو بر من، نه منّتى از من بر تو، و نافرمانى من در برخى چيزها از باب ستيزهجويى و
دشمنى با تو، و سرپيچى از عبوديّت و بندگى تو، و انكار ربوبيّت تو نبوده است، بلكه
پس از آن كه حجّت تو بر من تمام و امر تو به من ابلاغ شده بود از هوسهاى نفس پيروى
كردم و شيطان مرا به گناه و لغزش كشانيد، اينك اگر مرا عذاب كنى به كيفر گناهان من
است، و بر من ستم نكردهاى، و اگر بيامرزى و بر من رحم كنى به سبب دهش و بخشش
تو است، اى مهربانترين مهربانان.»
كافى ضمن حديث صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده كه فرموده است:
«در دعاى خود بگو: يا رب الارباب و يا ملك الملوك و يا سيد السادات و يا جبّار
الجبابرة و يا اله الالهة صل على محمد و آل محمد و افعل بى كذا و كذا، سپس بگو:
انّى عبدك، ناصيتى فى قبضتك، پس از آن براى هر چه مىخواهى دعا و آن را مسألت كن،
چه او بخشندهاى است كه هيچ چيزى براى او بزرگ نيست.»
در روايت ديگرى است: در سجده براى
دنيا و آخرت خود دعا كن، چه او پروردگار دنيا و آخرت است.»
محمّد بن سليمان از پدرش از امام كاظم
(عليه السلام) نقل كرده كه گفته است: در خدمت آن
حضرت به سوى يكى از املاك او بيرون رفتم، آن بزرگوار براى اداى نماز ظهر به پا
خاست، چون از آن فارغ شد سر به سجده گذاشت و شنيدم با آوازى سوزناك در حالى كه گريه
گلويش را گرفته بود مىگفت: رب عصيتك بلسانى و لو شئت و عزتك لا خرستنى، و عصيتك
ببصرى و لو شئت و عزتك لا كمهتنى، و عصيتك بسمعى و لو شئت و عزتك لا صممتنى، و
عصيتك بيدى و لو شئت و عزتك لكنعتنى، و عصيتك برجلي و لو شئت و عزتك لجذمتنى، و
عصيتك بفرجى و لو شئت و عزتك لعقمتنى، و عصيتك بجميع جوارحى التى انعمت بها علىّ و
ليس هذا جزاوك منى. گفته است سپس شمردم هزار بار گفت:
العفو، العفو، پس از آن گونه راست را
بر زمين گذاشت و شنيدم كه با آوازى حزنانگيز مىگفت: با گناه خود به سوى تو
بازگشتم، بد كردم، و به خودم ستم كردم، مرا بيامرز كه كسى غير از تو گناهان را
نمىآمرزد، اى آقاى من، و اين را سه بار تكرار فرمود، سپس گونه چپ را بر زمين
چسبانيد و شنيدم مىگفت:
ببخشاى كسى را كه بدى و گناه كرده، و
زارى و اعتراف مىكند، و اين را سه بار تكرار كرد، سپس سر از سجده برداشت.
در الفقيه آمده: «سزاوار است كسى كه
سجده شكر به جا مىآورد بازوهايش را بر زمين گذارد، و سينهاش را به زمين بچسباند.»
در روايت ابو الحسن اسدى است كه امام
صادق (عليه السلام) فرموده است: «سجدهاى را كه
نمازگزار پس از نماز واجب به جا مىآورد براى اين است كه خداوند را به سبب اين كه
بر او منّت گذاشته تا اداى واجب كند شكر گويد، و كمترين چيزى كه در اين سجده كفايت
مىكند اين است كه سه بار شكرا لله بگويد.»
احمد بن ابى عبد الله از پدرش از
محمّد بن ابى عمير از حريز از مرازم از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت كرده كه فرموده است: «سجده شكر بر هر مسلمانى واجب است،
نمازهايت را به آن كامل، و پروردگارت را بدان خشنود مىگردانى، و فرشتگان را از خود
به شگفت مىآورى، هنگامى كه بنده نماز گزارد و پس از آن سجده شكر به جا آورد خداوند
حجاب ميان آن بنده و فرشتگان را برمىدارد، و مىگويد: اى فرشتگان من به بندهام
بنگريد، واجب مرا ادا كرده، و ميثاق مرا انجام داده، سپس بر نعمتى كه به او ارزانى
داشتهام برايم سجده شكر به جا آورده است. اى فرشتگان من! چه چيزى براى او نزد من
است؟ فرشتگان مىگويند: اى پروردگار ما رحمت تو، سپس خداوند مىگويد:
پس از آن چه؟ فرشتگان مىگويند:
پروردگارا بهشت تو خداوند مىگويد:
پس از آن چه؟ فرشتگان مىگويند:
پروردگارا مشكلات او را برطرف كن خداوند مىگويد: ديگر چه؟ فرشتگان همه خير و
خوبيها را براى او درخواست مىكنند، خداوند مىگويد: اى فرشتگان ديگر چه؟ فرشتگان
مىگويند:
پروردگارا ديگر نمىدانيم پس خداوند
مىگويد: همان گونه كه مرا شكر كرده او را شكر مىكنم، و با فضل و بخشش خود به او
رو مىآورم، و خود را به او مىنمايانم.»
فضيلت خشوع و معناى آن
خداوند متعال فرموده است: الَّذِينَ
هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ و نيز: فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَنْ
صَلاتِهِمْ ساهُونَ خداوند اينان را با اين كه نماز گزارند به سبب غفلت و عدم توجّه
نكوهش كرده نه اين كه آنان نماز را فراموش كرده و ترك كرده باشند.
غزّالى مىگويد: خداوند متعال فرموده
است: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي و نيز:
وَ لا تَكُنْ من الْغافِلِينَ و نيز:
لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ و در
تفسير سكارى گفتهاند: از بسيارى انديشهها در سكر و مستى باشند، و به قولى ديگر:
از بسيارى محبّت دنيا، و اگر هم فرض شود مراد ظاهر اين واژه است در اين صورت نيز
هشدارى است بر مستى دنيا زيرا علّت را بيان كرده و فرموده است: حَتَّى تَعْلَمُوا
ما تَقُولُونَ، و چه بسيار نمازگزارانى كه شراب ناخورده نمىدانند در نماز خود چه
مىگويند.
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «هر كس دو ركعت نماز گزارد كه در آن از
دنيا با خود سخن نگويد گناهان پيشين او آمرزيده مىشود.»
و نيز فرموده است: «همانا نماز اظهار
بيچارگى، فروتنى، زارى، درماندگى و پشيمانى است، و دست گدايى دراز مىكنى و
مىگويى: بارالها، بارالها، و هر كس اين كار را نكند نمازش ناقص است.»
در كتب آسمانى پيشين از قول خداوند
روايت شده كه فرموده است: «من نماز هر نمازگزارى را نمىپذيرم، تنها نماز كسى را
مىپذيرم كه در برابر عظمت من فروتنى كند، و بر من تكبّر نورزد، و براى رضاى من
مستمند گرسنه را سير كند.»
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «همانا وجوب نماز و امر به حجّ و طواف و
برگزارى مناسك براى اقامه ذكر خداست» و چنانچه عظمت و هيبت كسى كه او را به زبان
ياد مىكنى در دل تو نباشد ذكر او چه ارزشى دارد.
و نيز فرموده است: «چون نمازگزارى
نماز وداع كننده گزار» يعنى با خود و هواى نفس و عمر خويش وداع كننده و به سوى
مولاى خود رهسپار شونده باش، چنان كه خداوند فرموده است: يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ
إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ و نيز فرموده است: وَ اتَّقُوا
الله وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ.»
مىگويم: از طريق خاصّه از امام صادق
(عليه السلام) روايت است: «چون نماز واجب را در
وقت خود ادا كنى آن را به گونهاى وداع كننده كه مىترسى ديگر به آن بازنگردى به
جاى آور.» و مانند اين حديث به طريق حسن از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
نيز روايت شده است.
غزّالى مىگويد: پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
فرموده است: «هر كس نمازش او را از فحشا و منكر
بازندارد، چيزى جز دورى از خدا عايد او نيست.»، و نماز راز و نياز
با خداست، و اين با غفلت چگونه
امكانپذير است.
گفته شده: اى فرزند آدم اگر بخواهى
بىاجازه بر مولاى خود وارد شوى مىتوانى پرسيدند اين چگونه ممكن است پاسخ داده شد:
وضويى كامل به جاى آور، و به محراب خويش داخل شو، در اين صورت تو بىاجازه بر مولاى
خود وارد شده و بدون استفاده از مترجم به گفتگوى با او پرداختهاى.
از عايشه روايت شده كه گفته است:
پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) با ما و
ما با او سخن مىگفتيم چون هنگام نماز فرا مىرسيد پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
به سبب توجّه به عظمت حق تعالى چنان بود كه گويى ما
را نشناخته و ما او را نمىشناسيم.
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «خداوند به نمازى كه نمازگزار دلش را با
بدنش حاضر نمىكند، نظر نمىفرمايد». ابراهيم خليل (عليه السلام) چون به نماز مىايستاد صداى تپيدن دل او از فاصله دو ميلى شنيده
مىشد.
علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) چون وقت نماز فرا مىرسيد بدنش مىلرزيد و رنگ چهرهاش دگرگون
مىشد. به او گفته مىشد: اى امير مؤمنان! تو را چه شده است؟ مىفرمود: «وقت اداى
امانتى فرا رسيده است كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد، و آنها
از تحمّل آن سرباز زدند و ترسيدند.»
از علىّ بن الحسين (عليه السلام) روايت شده است به هنگامى كه وضو مىگرفت رنگ چهرهاش زرد مىشد اهل
خانهاش به او مىگفتند: اين چه حالتى است كه در هنگام وضو به تو دست مىدهد
مىفرمود: «آيا مىدانيد مىخواهم در پيش روى چه كسى بايستم؟» مىگويم: و از طريق
خاصّه عدّة الداعى روايت كرده است كه آه
ابراهيم (عليه السلام) از يك ميلى شنيده مىشد، و خداوند او را ستوده و فرموده است: إِنَّ
إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ، و در آن هنگام كه به نماز مىايستاد از او
آوازى به گوش مىرسيد مانند آواز ديگ در موقعى كه به جوش آيد، و همين صدا از سينه
مبارك پيامبر گرامى ما (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
نيز شنيده مىشد. همچنين امير مؤمنان (عليه السلام)
هنگامى كه وضو مىگرفت از ترس خداوند چهرهاش دگرگون مىشد، و فاطمه (سلام الله عليها) به نماز كه مىايستاد از خوف خدا نفسش به شماره مىافتاد.
امام حسن (عليه السلام) چون از وضويش فراغت مىيافت رنگ رخسارش تغيير مىكرد، چون اين موضوع
را به او متذكر مىشدند مىفرمود: بر كسى كه اراده كرده بر صاحب عرش عظيم وارد شود
حقّ است كه رنگ چهرهاش تغيير كند. شبيه اين كلام را از امام زين العابدين (عليه السلام) نيز روايت كردهاند.
در تهذيب از ابو حمزه ثمالى روايت شده
كه گفته است: علىّ بن الحسين (عليه السلام) را
ديدم كه نماز مىخواند، و ردايش از دوشش افتاد، آن حضرت آن را برنگردانيد تا آن
هنگام كه از نماز فارغ شد، مىگويد: سبب اين را از او پرسيدم، فرمود:
«واى بر تو، آيا مىدانى من در پيش روى كى بودم؟، هيچ نمازى از بنده پذيرفته نيست،
مگر نمازى كه در آن دل به سوى خدا متوجّه باشد.»، عرض كردم: فدايت شوم ما نابوديم،
فرمود: «هرگز، خداوند نمازتان را با نوافل كامل مىكند.»
در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «علىّ بن الحسين (عليه السلام) چون براى نماز برمىخاست رنگ چهرهاش دگرگون مىشد، و زمانى كه به
سجده مىرفت سر برنمىداشت مگر آنگاه كه عرق از او سرازير مىشد.»
و نيز آن حضرت فرموده است كه: «پدرم
مىگفت: هنگامى كه علىّ بن الحسين (عليه السلام)
به نماز مىايستاد مانند ساقه درخت بىحركت بود مگر چيزهايى از
او را كه باد به حركت در مىآورد.»
و نيز از امام صادق (عليه السلام) روايت است: «از امام علىّ بن الحسين (عليه السلام) درباره حالتى پرسيدند كه در نماز به او دست مىداد به طورى كه مدهوش
بر زمين مىافتاد، و چون به هوش مىآمد و آن حال را به او مىگفتند، مىفرمود:
پيوسته اين آيه را در دل تكرار مىكردم تا اين كه آن را از گويندهاى شنيدم كه تن
من توان ديدار قدرت او را نداشت.» گفته شده كه: زبان امام (عليه السلام) در آن حال مانند درخت طور بود در آن هنگام كه گفت: إنّى أنا الله.
و نيز از امام صادق (عليه السلام) روايت است: «كسى كه در دلش بيم و اميد جمع شود، بهشت بر او واجب
مىشود. چون نماز را به جا آوردى از ته دل رو به سوى خدا كن، زيرا هيچ بنده مؤمنى
در نماز و دعايش از ته دل رو به سوى خداوند نمىكند. مگر آن كه خداوند با توجّه
دادن دلهاى مؤمنان به او رو به سوى او مىكند، و با ايجاد دوستى ميان وى و آنان او
را براى رسيدن به بهشت يارى و پشتيبانى مىفرمايد.»
و نيز به سند حسن از آن حضرت روايت
است كه «هنگامى كه وارد نماز شدى لازم است بر تو خشوع و فروتنى كنى و توجّه خود را
به نماز خويش معطوف دارى، چرا كه خداوند متعال فرموده است: الَّذِينَ هُمْ في
صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.»
در تفسير قول حقّ تعالى كه: يا
يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ گفتهاند يعنى با جدّيت و تلاش، و مراد از آن
فارغ بودن از همه اشتغالات و افكار به هنگام تلاوت آن است.
از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه امير مؤمنان (عليه السلام)
مىفرمود: «خوشا به
حال كسى كه عبادت و دعا را خالص براى
خدا به جا آورد، و دلش به آنچه چشمانش مىبيند مشغول نشود، و به سبب آنچه گوشهايش
مىشنود ذكر خدا را فراموش نكند، و به خاطر چيزى كه به ديگران داده شده دلتنگ
نگردد.»
غزّالى مىگويد: از ابن عبّاس روايت
شده كه داوود (عليه السلام) گفته است:
خداوندا! چه كسى در خانه تو سكنا
مىكند؟ و نماز چه كسى را مىپذيرى؟
خداوند به او وحى فرمود كه اى داوود!
در خانه من كسى سكنا مىكند، و نماز را از كسى مىپذيرم كه در برابر عظمت من فروتنى
كند، و روز خود را به ذكر من بگذراند، و به خاطر من از هوسها دست كشد، گرسنه را سير
كند، و به غريب جا دهد و بر مصيبتزده مهربانى كند، نور چنين كسى در آسمان مانند
خورشيد مىتابد. هر گاه مرا بخواند اجابتش كنم، و اگر چيزى خواهد به او عطا كنم، وى
را در تيرگيهاى جهل علم، و در غفلت ذكر، و در ظلمت نور بخشم، و او در ميان مردم
مانند فردوس در بهشت است كه نهرهايش خشك نمىشود، و ميوههايش دگرگون نمىگردد.
نقل شده كه حاتم اصمّ را از نمازش
پرسيدند گفت: چون هنگام نماز فرا رسد وضو را كامل مىگيرم، و به مكانى كه نماز
مىگزارم حاضر مىشوم، و در آن جا مىنشينم تا اعضايم آرام گيرد سپس براى نماز
برمىخيزم، كعبه را ميان دو ابرويم، صراط را در زير گامهايم، بهشت را در جانب راست،
دوزخ را در سمت چپ، و فرشته مرگ را در پشت سر خود مىانگارم، و مىپندارم كه اين
آخرين نماز من است پس از آن در ميان خوف و رجا مىايستم، و با خشوع تكبيرة الاحرام
مىگويم و قرآن را به ترتيل (هموار و نيكو) مىخوانم، و با خضوع به ركوع مىروم، و
با فروتنى سجده را به جا مىآورم بر سرين چپ مىنشينم، و پشت پاى چپ را مىگسترانم،
و پاى راست را بر روى انگشت شست قرار مىدهم، و اخلاص را با آنها همراه مىسازم،
سپس نميدانم از من
پذيرفته مىشود يا نه.
ابن عبّاس گفته است: دو ركعت نماز به
اختصار با تفكّر بهتر از عبادت شبى است كه دل از آن غافل باشد.
مىگويم: خشوع در نماز دو قسم است،
يكى خشوع دل است، و آن اين است كه انسان افكارش را براى اين مقصد مجتمع سازد، و از
غير آن روى گرداند به گونهاى كه در دل او جز معبود چيز ديگر وجود نداشته باشد.
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «اين كه از
مؤمنان خواسته شده است در دنيا زهد ورزند براى اين است كه دلهاى آنها براى آخرت
فارغ باشد.» ديگر خشوع جوارح است و آن عبارت از اين است كه چشمان را پايين اندازد،
و دل را به سوى نماز متوجّه سازد، و به هيچ چيز ديگر توجّه نكند، و خود را با چيزى
مشغول و سرگرم نسازد. خلاصه آن كه جز براى نماز حركتى در او پديد نيايد، و دست به
انجام هيچ يك از مكروهات نزند.
در كافى به سند صحيح از زراره از ابى
جعفر امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه
فرموده است: «چون به نماز مىايستى بر تو لازم است كه همه حواس خود را متوجّه آن
سازى، زيرا از نماز تو تنها آنچه در آن حضور قلب داشتهاى قبول و حساب مىشود. در
نماز با دست و سر و ريش خود بازى مكن، با خود سخن مگو، دهن درّه مكن و خميازه مكش،
و دستها را روى هم مگذار، چه اين عمل مجوس است و نقاب بر چهره مينداز، در سجود و
جلوس پاها را به هم مچسبان و مانند شتر ميان دو پا را باز بگذار، بر دو زانو و
انگشتان پا منشين، بازوهايت را بر زمين پهن مكن، انگشتانت را به صدا درنياور، زيرا
همه اينها نقصان در نماز است. همچنين با كسالت و خوابآلودگى و سنگينى نماز را به
جا مياور، چه اينها از صفات اهل نفاق
مىباشد، و خداوند مؤمنان را از اين كه در حال سكر و بيهوشى به نماز ايستند نهى
كرده است و مقصود از آن سكر خواب است، و به منافقان فرموده است: وَ إِذا قامُوا
إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ الله إِلَّا
قَلِيلًا.
در خبر صحيح از امام باقر (عليه السلام) روايت است: «زنهار از اين كه روى قدمهايت بنشينى، تا دچار اذيّت شوى
و بر زمين نشسته نباشى، و قسمتى از بدنت بر قسمت ديگر نشسته باشد و نتوانى بر تشهّد
و دعا صبر كنى.»
در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه: حبس كننده بول و غايط را نمازى نيست.» و او به منزله
كسى است كه بول و غايط در جامهاش باشد.
غزّالى اين روايت را از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
نقل كرده، و صاحب نعلين تنگ را بر آنها افزوده، و نيز
امور زير را در نماز جايز ندانسته است:
1- صفن، يعنى بلند كردن يكى از دو پا 2- صفد، يعنى دو پا را كنار هم قرار دادن 3-
اختصار، يعنى دستها را بر تهيگاه گذاشتن 4- صلب، يعنى دست بر تهيگاه نهادن و بازوها
را در حال قيام از يكديگر دور داشتن 5- سدل، يعنى دستها را در حال ركوع و سجود در
جامه داخل كردن 6- كفّ، يعنى بافتن موى سر براى مردان 7- تطبيق، يعنى قرار دادن يكى
از دو كف دست بر ديگرى و داخل كردن آنها ميان رانها در حال ركوع.
8- نفخ، يعنى دميدن بر محلّ سجده.
اصحاب ما (علماى شيعه) موارد زير را
بر آنچه ذكر شد افزودهاند.
1- به چيزى نظر دوختن 2- آب بينى انداختن 3- اخلاط سينه را بيرون دادن 4- آب دهن
بيرون ريختن 5- لبخند زدن، امّا قهقهه يعنى خنده صدادار موجب بطلان نماز است 6- كف
زدن جز به هنگام ضرورت 7- تكيه كردن بر دستها يا بر يكى از آنها در وقت برخاستن 8-
تبازخ در ركوع، و آن پشت را به طرف بالا منحنى كردن و سينه به جلو دادن است 9-
تدبيخ در ركوع، و آن پشت را به طرف بالا منحنى كردن و سر را پايين آوردن است.
و خشوع دل مستلزم خشوع جوارح است، از
اين رو هنگامى كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
نمازگزارى را ديد كه ضمن نماز بازى مىكند فرمود: «اگر دل اين شخص خشوع داشت اعضايش
خاشع بود.» و عكس اين درست نيست، چه دل اصل و محور اعمال آدمى است.