راه روشن ، جلد اول
ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

مولى محسن فيض كاشانى‏ (قدس سره)
مترجم: سيد محمد صادق عارف

- ۲۴ -


در چگونگى استنجا و آداب آن‏

هنگامى كه از قضاى حاجت فراغت حاصل كند، بايد با سر سنگ يا تكّه پارچه يا كلوخ و امثال اينها كه پاك و خشك باشند نشيمنگاهش را پاك كند، و استنجا با استخوان و سرگين حيوانات و خوردنيها و هر چيز محترم حرام است. و اگر با سه عدد از آنچه ذكر شد محلّ پاكيزه نشود بايد پنج يا هفت عدد از آنها را به كار برد تا پاك شود و مستحبّ است كه عدد مذكور فرد باشد نه زوج، همچنين پاكيزه كردن محلّ واجب است. در حديث آمده است «كسى كه با سنگ استنجا كند عدد سنگها را فرد قرار دهد» و اين در صورتى است كه بخواهد با سنگ استنجا به عمل آورد، ليكن بهتر اين است كه با آب استنجا كند. در حديث نبوى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آمده است: «آب اطراف نشيمنگاه را پاك و بواسير را دور مى‏كند.» كاملترين استنجا آن است كه هم با سنگ و هم با آب صورت گيرد، روايت شده است هنگامى كه آيه: فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ الله يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ نازل شد پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به مردم قبا فرمود: «اين طهارتى كه خداوند شما را بدان ستود، كدام است؟ عرض كردند: ما آب و سنگ را هر دو به كار مى‏بريم.»

در كتاب من لا يحضره الفقيه آمده است كه مردم با سنگ استنجا مى‏كردند، يكى از انصار خوراكى خورد كه بر اثر آن شكمش روان شد لذا با آب استنجا كرد، در اين هنگام خداوند آيه: إِنَّ الله يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ را نازل فرمود، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) او را فرا خواند ليكن آن مرد ترسيد كه مبادا چيزى كه او را رنجيده كند درباره‏اش نازل شده باشد، چون وارد شد پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به او فرمود: «آيا امروز هيچ كارى انجام داده‏اى؟» پاسخ داد: آرى اى پيامبر خدا! طعامى خوردم كه شكمم را روان كرد، بدين سبب با آب استنجا كردم، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به او فرمود: «مژده باد تو را كه خداوند متعال درباره تو آيه: إِنَّ الله يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ را نازل فرموده است.»

سزاوار است براى استنجا با آب از محلّ قضاى حاجت به جاى ديگرى منتقل شود، و آب را با دست راست بر محلّ مورد استنجا بريزد، و با دست چپ آن را ماليده و شستشو دهد. تا حدّى كه كف دست اثرى از نجاست احساس نكند، و خاطرش مطمئن گردد، امّا پيگيرى و شستشوى باطن محلّ لازم نيست، چه اين عمل منشاء وسواس است، و بايد بداند كه آب به هر جايى از بدن نرسد آن محلّ باطن شمرده مى‏شود، و حكم نجاست نسبت به فضولات بدن مادام كه ظاهر نگرديده ثابت نشده است، و آنچه از بدن ظاهر و حكم نجاست درباره آن ثابت است طريق تطهير آن رسانيدن آب به آن است تا نجاست را از آن‏ زايل كند، و موردى براى وسواس نيست. و بايد در اوّلين بار كه براى استنجا آب بر دست خود مى‏ريزد بگويد: الحمد لله الذى جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا و نيز در موقع استنجا بگويد: اللهم حصن فرجى و أعفّه و استر عورتى و حرمنى على النار، و پس از فراغ بگو بگويد: الحمد لله الذى اماط عنى الاذى و هنّأني طعامي و شرابي و عافاني البلوى در استنجا بايد نخست نشيمنگاه و پس از آن مخرج ادرار را بشويد، و با تنحنح (اح اح كردن) و سه بار كشيدن دست از نشيمنگاه تا آخر ذكر از بول استبرا كند، سپس ذكر را بشويد و لمس آن با دست راست مكروه است.

غزّالى مى‏گويد: «استبرا زياد فكر نكند تا به وسواس دچار شود و كار بر او مشكل گردد، و رطوبتى را كه بر آن حسّ مى‏كند باقيمانده آب شستشو بداند، و اگر از اين جهت احساس ناراحتى مى‏كند آب بر آن بريزد تا مطمئن شود، و با ايجاد وسوسه شيطان بر او چيره نگردد، و در خبر است كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) همين كار را مى‏كرد يعنى آب بر آن مى‏پاشيد، و فرموده است «آن كه از همه فقيه‏تر است استبرايش از همه خفيف‏تر است»، و وسوسه در استبرا نشانه نادانى و ضعف فقاهت مى‏باشد.»

مى‏گويم: در كتاب من لا يحضره الفقيه است: حنان بن سدير به ابى عبد الله (عليه السلام) عرض كرد: بسا من بول مى‏كنم و به آب دسترسى ندارم، و اين براى من سخت است. امام (عليه السلام) فرمود: «هر گاه بول و سپس استبرا كردى از آب دهنت بر ذكرت بمال پس از آن اگر چيزى يافتى بگو اين از آن آب دهن است.» و شايد منظور ماليدن بر غير محلّ نجاست ذكر باشد.

در خبر صحيح آمده است كه امام صادق (عليه السلام) درباره مردى كه بول مى‏كند فرمود: «استبرا كند سپس اگر چيزى از او خارج شود و تا ساقش برسد باك نداشته باشد.»

در خبر حسن از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است درباره مردى كه بول كرد و آب به همراه نداشت فرمود: «استبرا كند اگر پس از آن چيزى از او خارج شود از بول نيست بلكه از رگهاى پشت است.»

بنا به رأى همه علماى شيعه و بر اساس احاديثى كه از اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده است هيچ چيزى جز آب مخرج بول را پاك نمى‏كند.

بارى هنگامى كه از بيت الخلاء خارج مى‏شود پاى راست را مقدّم بدارد، و در حالى كه دست بر شكم خود مى‏كشد بگويد: الحمد لله الذى اخرج عنى اذاه و ابقى فى جسدى قوّته فيالها من نعمة لا يقدرون القادرون قدرها.

غزّالى مى‏گويد: «در حديث سلمان آمده است: پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) همه چيز را حتّى قضاى حاجت را به ما آموخت، و به ما دستور داد كه با استخوان و سرگين استنجا نكنيم، و ما را نهى فرمود كه روبروى قبله بول و غايط كنيم.

مردى از باديه‏نشينان به يكى از صحابه كه با او مخاصمه مى‏كرد گفت: گمان مى‏كنم تو غايط كردن را خوب بلد نباشى، پاسخ داد: آرى به جان پدرت قسم من در اين كار سخت ماهرم، دور مى‏روم، كلوخ آماده مى‏سازم، رو به گياه خوشبوى «درمنه» و پشت بر باد مى‏كنم، مانند آهو بر روى سينه پاها مى‏نشينم و سرين را بالا مى‏دارم.

اجازه داده شده است كه انسان در حالى كه خود را بپوشاند در نزديكى رفيقش بول كند. اين كار را پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در نهايت رعايت حيا انجام داده است تا براى مردم رخصت باشد.

فصل: در فضيلت مسواك كردن و آداب آن‏

هنگامى كه از استنجا فارغ شد دست به كار وضو شود. گفته‏اند: هرگز ديده نشده كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) از بيت الخلاء بيرون آيد و وضو نگيرد آن حضرت كار وضو گرفتن را با مسواك كردن آغاز مى‏كرد.

از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت شده است: «دهانتان راه قرآن است آن را با مسواك خوشبو كنيد»، از اين رو سزاوار است به هنگام مسواك كردن نيّت خود را پاكيزه كردن دهان براى قرائت سوره فاتحه و ذكر خدا در نماز قرار دهند.

و نيز فرموده است: «نمازى كه پس از مسواك كردن گزارده شود برتر از هفتاد و پنج نماز بدون مسواك كردن است.»

و نيز: «اگر بر امّتم دشوار نبود دستور مى‏دادم به هنگام وضو گرفتن براى هر نماز مسواك كنند.»

و نيز: «چرا شما را مى‏بينم كه با دندانهاى زرد بر من وارد مى‏شويد؟

مسواك كنيد.»

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) همه شب مكرّر مسواك مى‏كرد.

و نيز فرموده است: «جبرئيل (عليه السلام) پيوسته مرا به مسواك كردن سفارش مى‏كرد تا آن حدّ كه ترسيدم ادامه آن دندانهايم را از ميان ببرد و يا فرو ريزند.»

و نيز: «مسواك كردن جزئى از وضو است.»

و نيز: «براى هر چيزى پاك كننده‏اى است، و پاك كننده دهان مسواك كردن است.»

و نيز روايت شده است: «اگر مردم فوايدى را كه در مسواك است بدانند آن را شبها در رختخواب خود به همراه مى‏برند.»

امام باقر و امام صادق (عليه السلام) فرموده‏اند: «دو ركعت نماز با مسواك برتر از هفتاد ركعت بدون مسواك كردن است.»

امام باقر (عليه السلام) درباره مسواك كردن فرموده است: «آن را در هر سه روز فرو مگذار هر چند مسواك را يك بار در دهان بگردانى.»

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: در مسواك كردن دوازده خصلت است:

«سنّت است، پاك كننده دهان، روشنى بخش چشمان، سپيد كننده دندان، خشنود كننده رحمان، برطرف كننده پوسيدگى و تباهى دندانها و سفيد كننده آنها، محكم كننده لثه‏ها، اشتها برانگيز غذا، از ميان برنده بلغم، افزون كننده حافظه، زياد كننده حسنات و مايه خوشحالى فرشتگان است.»

كيفيّت مسواك كردن اين است كه با چوب اراك يا چوب ديگرى كه از شاخه درختان بوده و خشن و زايل كننده زردى دندانها باشد به عرض انجام شود.

در حديث نبوى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) است: «با عدد فرد سرمه بكشيد، و مسواك را در جهت عرضى حركت دهيد.»

وقت مسواك كردن به هنگام گزاردن هر نماز و هر وضو است هر چند با آن وضو نماز گزارده نشود، و در موقع تغيير يافتن بوى دهان به سبب خواب، يا طول خاموشى و امساك، يا خوردن چيزى بد بو مستحبّ است.

از امام صادق (عليه السلام) روايت است: «چون در شب (براى عبادت) برخيزى مسواك كن، زيرا فرشته‏اى به نزد تو مى‏آيد و دهنش را بر دهانت مى‏گذارد، و هر حرفى را كه تلاوت مى‏كنى به آسمان بالا برده مى‏شود، پس بايد دهنت خوشبو باشد.» چنان كه از اخبار برمى‏آيد جايز است به هنگام نبودن مسواك يا تنگى وقت با انگشت سبّابه يا شست مسواك كرد.

نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «همان گونه كه آلودگيهايى را كه بر اثر طعام و خوراك به وجود آمده از دندانهايت برطرف مى‏كنى، پليدى گناهانت را با زارى و خشوع و شب‏زنده‏دارى و استغفار سحرگاهى بزداى، و درون و برونت را براى خداوند از همه تيرگيهاى ملاهى و مناهى پاك و خالص گردان، زيرا پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مسواك را براى بيداران و هشياران مثل قرار داده است، چه مسواك يك رستنى پاكيزه و لطيف و شاخه درختى شيرين و مبارك است، و دندانها نيز آفريده خداست كه آنها را در دهان وسيله جويدن و ميل به طعام و اصلاح معده قرار داده است. اين دندانها گوهرهايى صاف و زلالند كه بر اثر جويدن طعام آلوده مى‏شوند، و به همين سبب بوى دهان دگرگون مى‏شود و باعث ايجاد تباهى در دماغ مى‏گردد، بنابراين مؤمن زيرك چون با چوبى نرم و لطيف مسواك كند، و آن را بر گوهرهاى صاف دهانش بكشد تباهى و دگرگونى را از آنها زايل مى‏كند، و آنها به حالت اصلى خود باز مى‏گردند. به همين گونه خداوند دل را پاك و پاكيزه آفريده، و غذاى آن را ياد خدا و تفكّر و احساس هيبت و تعظيم نسبت به او قرار داده است، و هنگامى كه قلب صاف و زلال بر اثر غفلت دچار تيرگى و كدورت شود بايد آن را به وسيله توبه صيقلى دهند، و به آب انابت و تضرّع پاكيزه‏اش گردانند، تا به حالت نخست و صفاى اصلى خود باز گردد، چه خداوند متعال فرموده است: إِنَّ الله يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ. پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «مسواك كردن‏ ظاهر دندانها را به شما سفارش مى‏كنم» و مقصود آن حضرت همين معناست كه بيان شد. و كسى كه تفكّر خود را در راه كسب عبرت و استخراج نظير اين گونه مثلها در اصول و فروع قرار دهد خداوند چشمه‏هاى حكمت را در دل او مى‏گشايد، و فضل و بخشش خود را بر او افزون مى‏فرمايد، چه خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمى‏گرداند.

در چگونگى وضو و آداب و سنّتهاى آن‏

هنگامى كه فرد از مسواك كردن فراغت يافت، براى گرفتن وضو روبروى قبله بنشيند و بگويد: بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، چرا كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است:

«كسى كه در هنگام وضو بسم الله نگويد انگار وضو نگرفته است.» و اين بدين معناست كه وضو كامل نيست.

و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرموده است: «كسى كه وضو بگيرد و بسم الله بگويد تمام بدن خود را طهارت داده است، و اين وضو كفّاره گناهان او تا وضوى ديگر است، و كسى كه بسمّ الله نگويد از بدنش تنها آنچه را آب به آن رسيده طهارت داده است.»

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «كسى كه براى وضوى خود بسم الله بگويد مانند اين است كه غسل كرده باشد و اين دو روايت در من لا يحضره الفقيه آمده است.»

و هنگامى كه نظرش بر آب مى‏افتد بگويد: الحمد لله الّذى جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا سپس دستهايش را تا مچ پيش از آن كه داخل در ظرف آب كند- اگر از ظرف آب برمى‏دارد- بشويد، و چنانچه پس از خواب يا بول وضو مى‏گيرد دستها را به نحوى كه ذكر شد يك بار، و اگر پس از غايط است دو بار شستشو كند، و بگويد: بسم الله و بالله اللهم اجعلنى من التّوابين و اجعلنى من المتطهّرين و با ذكر اين بسم الله مى‏توان از گفتن آن در آغاز اكتفا كرد.

سپس با سه كف آب سه بار مضمضه كند، و بگويد: اللهم لقّنى حجّتى يوم ألقاك و اطلق لسانى بذكراك، پس از آن به همين نحو استنشاق كند، و بگويد: اللّهم لا تحرمنى ريح الجنة و اجعلنى ممن يشمّ ريحها و روحها و طيبها.

غزّالى مى‏گويد: «سپس آب بينى را بيفشاند و بگويد: «اللّهم انّى اعوذ بك من روائح النار و من سوء الدّار»، زيرا استنشاق رساندن آب به داخل بينى است و با بيرون ريختن آن بينى تميز مى‏شود.

سپس با دست راست يك مشت آب برگيرد و نيّت كند كه براى تقرّب به خدا وضو مى‏گيرد و آن را به صورت بزند و بشويد خواه تابستان باشد و يا زمستان، زيرا اگر در هنگام وضو گرفتن به حال چرت زدن باشد اين شستن او را از آن حال بيرون مى‏آورد و بيدار مى‏شود، و اگر سرما در او اثر كرده باشد به هوش مى‏آيد و آن را احساس نمى‏كند، و اين مطلب از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است. و بايد ريختن آب را از بالاترين حدّ صورت آغاز كند و بگويد:

اللهم بيّض وجهى يوم تسودّ الوجوه و لا تسوّد وجهى يوم تبيضّ الوجوه و آب را با دست به همه صورت برساند و به ميان موهاى صورتش جريان دهد و چشمانش را بگشايد و حدّ صورت كه بايد شسته شود از نظر طول و عرض مقدارى است كه در ميان دو انگشت شست و وسطى كه باز شوند قرار مى‏گيرد. سپس با دست چپ يك مشت آب برگيرد و دست راست را با آن بشويد، و از مرفق آغاز كند، و مرد آب را بر ظاهر ساق دست و زن بر باطن آن بريزد، و دست بر آن كشد، و آب را از ميان موها و پوشيدگيهاى دست عبور دهد، و انگشترش را به حركت درآورد، تا آب در زير آن جريان يابد، و بگويد: اللهم اعطنى كتابى بيمينى و الخلد فى الجنان بيسارى و حاسبنى حسابا يسيرا. سپس با دست راست‏ مشت ديگرى آب برگيرد، و مانند دست راست دست چپ را بشويد و بگويد:

اللهم لا تعطنى كتابى بشمالى و لا تجعلها مغلولة الى عنقى و اعوذ بك من مقطعات النيران، سپس با رطوبتى كه بر دست راست اوست پوست جلو سر يا مويى را كه در اين محلّ روييده و از حدّ خود خارج نشده مسح كند، و مقدارى از سر كه بايد مسح شود مى‏تواند به مقدار سه انگشت بسته يا بيشتر باشد، و در اين حال بگويد: اللهم غشنى رحمتك و بركاتك، و پس از آن با همين رطوبت باقيمانده در دست خود ظاهر پاى راست را از سر انگشتان تا كعب پا- يعنى مفصل ساق و قدم او- با تمام كف دست مسح كند، سپس با رطوبت دست چپ به همين گونه مسح پاى چپ را انجام دهد، و در اين حال بگويد: اللهم ثبتني على الصراط يوم تزل فيه الاقدام و اجعل سعيي فيما يرضيك عنّي، و چون از وضو فارغ شود بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.

واجبات وضو عبارت است از نيّت، شستن صورت و دو دست از مرفق تا نوك انگشتان، مسح مقدارى از جلو سر و ظاهر دو پا از سر انگشتان تا كعبين، ترتيب و موالات. بهتر اين است كه اعضاى وضو را يك بار بشوييم و به يك مشت يا دو مشت آب بسنده شود، و در آن حال انگشتان كشيده باشد، و آنچه درباره وضو وارد شده كه آن دو تا دو تا شستن است، و يا دو بار شستن اسباغ و كامل كردن وضوست احاديثى مجمل و مورد تأويلند. در الفقيه آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «به خدا سوگند وضوى پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) جز يك بار شستن نبود، و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) يك بار اعضاى وضو را مى‏شست، و مى‏فرمود: اين وضويى است كه خداوند نماز را جز با اين وضو نمى‏پذيرد.»

و در همين كتاب از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت است: «آب وضو يك مدّ و آب غسل يك صاع است، و پس از من اقوامى خواهند آمد كه اين مقدار را كم مى‏شمارند، آنان بر خلاف سنّت من رفتار مى‏كنند، و آن كه بر سنّت من ثابت‏ بماند در بهشت برين همراه من خواهد بود» مؤلّف اخبارى را كه مشتمل بر دو بار شستن اعضاى وضوست مدح كرده و سند آنها را منقطع شمرده و دلالت آنها را صريح ندانسته، و يك بار شستن را تأييد كرده است، به دليل اين كه روايت شده «وضو حدّى از حدود الهى است تا دانسته شود چه كسى خدا را فرمانبردارى و چه كس او را نافرمانى مى‏كند، و چيزى مؤمن را نجس نمى‏كند. و استعمال آب در وضو مانند روغن‏مالى براى او كافى است.»

خداوند متعال فرموده است: وَ من يَتَعَدَّ حُدُودَ الله فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ.

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «كسى كه در وضوى خويش از حدّ بگذرد مانند كسى است كه وضويش را بشكند.»

مرحوم ثقة الاسلام محمّد بن يعقوب كلينى نيز همين رأى را اختيار كرده، و ممكن است حديث دوبار شستن اعضاى وضو را بر دو مشت آب برگرفتن حمل كنيم، چنان كه حديث وارد از امام باقر (عليه السلام) گوياى آن است، زيرا از آن حضرت پرسش شده كه يك مشت آب براى شستن صورت و يك مشت براى دست كافى است؟ امام (عليه السلام) پاسخ داده است: «آرى هر گاه مشت را بخوبى پركنى، دو مشت آب همه عضو را فرا مى‏گيرد.»

در وضو كمك گرفتن، و در آن آبى را به كار بردن كه آفتاب آن را گرم كرده، و يا رنگ و بويش دگرگون شده، و باقيمانده آبى كه به پاكى آن اطمينان نيست و آبى كه در غسل جنابت به كار رفته مكروه است.

غزّالى مى‏گويد: «زمانى كه فرد از وضو فراغت يافت و عزم بر نماز كرد، بايد به ياد آورد كه او ظاهر خود را كه در معرض ديد مردم است پاكيزه ساخته، و سزاوار است شرم كند از اين كه بدون طهارت دادن دل كه مورد نظر پروردگار است به مناجات و راز و نياز گفتن با او رو آورد، و به يقين بداند كه طهارت دل تنها به وسيله توبه و تهى كردن آن از اخلاق نكوهيده است. آن كه بر طهارت ظاهر بسنده كند مانند كسى است كه پادشاهى را به خانه‏اش دعوت كند و در حالى كه خانه‏اش پر از كثافات است به گچكارى در بيرون خانه بپردازد، چقدر سزاوار است كه چنين شخصى مورد خشم پادشاه و در معرض نابودى قرار گيرد.

پايان گفتار غزّالى.

ما بزودى در اين باب سخنان ديگرى از علماى خود نقل خواهيم كرد.

بيان فضيلت وضو

از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت است: «كسى كه وضو گيرد و آن را كامل به جا آورد، و با آن دو ركعت نماز گزارد كه در آن از دنيا با خود سخن نگويد، از گناهان خويش مانند روزى كه از مادر زاييده شده است بيرون مى‏آيد» و در الفاظ ديگرى آمده كه «... در آن دو ركعت سهو نكند گناهان گذشته‏اش آمرزيده مى‏شود».

و نيز آن حضرت فرموده است: «آيا خبر ندهم شما را از چيزى كه خداوند به آن خطاهاى شما را مى‏آمرزد، و مرتبه شما را بالا مى‏برد؟ و آن در ناگواريها وضو را كامل به جا آوردن، و در راه مساجد گام برداشتن، و بعد از هر نماز در انتظار نماز ديگر بودن است، و اين رباط شماست.»

و نيز: «وضوى پس از وضو بسيار پسنديده است، كسى كه وضويش را بدون اين كه محدث شود تجديد كند، خداوند توبه‏اش را بدون استغفار تجديد مى‏كند.»

و نيز: «كسى كه در حال طهارت وضو بگيرد خداوند ده حسنه براى او مى‏نويسد.»

و از امام صادق (عليه السلام) روايت است: «وضو بر بالاى وضو ده حسنه است.»

از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است: «كسى كه براى نماز مغرب وضو مى‏گيرد، وضويش كفّاره گناهان گذشته آن روز اوست بجز گناهان كبيره، و آن كه براى نماز صبح وضو مى‏گيرد وضويش كفّاره گناهان گذشته آن شب اوست بجز كبائر.»

روايت شده است كه «تجديد وضو براى گزاردن نماز عشا گناه گفتن «لا و الله» و «بلى و الله» را محو مى‏كند».

غسل‏

اسباب وجوب غسل عبارت است از: خروج منى، دخول حشفه، حيض، نفاس، استحاضه غير قليله، مسّ ميّت پس از سرد شدن و پيش از غسل آن. غسل براى هر كدام از اينها بر كسى كه بخواهد واجبى را كه بر اوست و شرط آن طهارت است انجام دهد واجب مى‏باشد. و غسلهاى ديگر مستحبّ است.

كيفيّت به جا آوردن غسل اين است كه اگر بتواند نخست با بول كردن استبراى از منى كند، و در غير اين صورت چنانچه از او انزال منى شده استبراى از بول را طبق آنچه پيش از اين گفته شد انجام دهد. سپس ظرف آب را در سمت راست خود قرار دهد. و هر گونه نجاست را از بدن خود برطرف كند، و دستهايش را پيش از آن كه داخل ظرف كند سه بار تا مچ بشويد، و شستن آنها تا مرفق افضل است. سپس بسم الله بگويد، و مضمضه و استنشاق كند، و دعاهاى آنها را بخواند. پس از آن نيّت كند كه براى تقرّب به خداوند غسل مى‏كند.

سپس سه بار آب بر سر خود بريزد، و دست بر سر و روى خود بكشد، و با انگشت آب را به ظاهر گوشهايش برساند، و به محلّ رويش موها آب را جريان دهد. پس از آن نيمه راست بدن و بعد نيمه چپ آن را به همين گونه غسل دهد، و در رسانيدن آب به همه نقاط بدن و رفع موانع كوشش كند.

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «كسى كه به عمد در غسل جنابت مويى را ترك كند در آتش است.» به هنگام شستن اعضا فرد بهتر است بگويد: اللهم طهّر قلبى و تقبّل سعيى و اجعل ما عندك خير الى اللهم اجعلنى من التوّابين و اجعلنى من المتطهّرين، و با يك صاع آب غسل خود را كامل به جا آورد. اگر يك بار تمام بدن را به زير آب فرو برد كافى است و ترتيب و دست كشيدن به بدن ساقط است.

كمك گرفتن در غسل، و انجام دادن آن با آبى كه آفتاب آن را گرم كرده، و نيز با آبى كه رنگ و بوى آن تغيير يافته و با آب راكد و مستعمل مكروه است، از امام رضا (عليه السلام) روايت است كه: «هر كس با آبى كه با آن غسل كرده‏اند غسل كند، چنانچه گرفتار جذام شود جز خويشتن را ملامت نكند.» و علما اتّفاق نظر دارند كه در غسل موالات شرط نيست، و آنچه در آن واجب مى‏باشد عبارت است از: نيّت، فرا گرفتن آب غسل همه بدن را، مقدّم داشتن شستن سر بر بدن، و احوط مقدّم داشتن طرف راست است بر چپ.

گروهى از علماى ما در غير غسل جنابت، وضو را پيش از غسل يا پس از آن واجب دانسته‏اند، و برخى از آنها مقدّم داشتن وضو را واجب شمرده، و در اين‏ باره به روايت ابن ابى عمير استناد كرده‏اند كه او از مردى از ابى عبد الله (عليه السلام) نقل كرده كه فرموده است: «هر غسلى پيش از آن وضوست جز غسل جنابت.»

سيّد مرتضى و گروهى ديگر وضوى پيش از غسل را واجب ندانسته‏اند و صحيح همين است، چرا كه اخبار صحيح فراوانى است كه به جهات معتبر بسيارى بر خبر مذكور رجحان دارند. بويژه اين كه ائمّه (عليهم السلام) دستور داده‏اند كه در هنگامى كه روايات با هم اختلاف دارند و ثاقت و فقاهت راويان و جنبه‏هاى ديگر آنان، و مخالفت روايت با فتواى اهل سنّت و جز اينها ملاحظه و رعايت شود.

از جمله آن اخبار روايتى است كه شيخ طوسى به سند صحيح آن را در تهذيب از محمّد بن مسلم از ابى عبد الله (عليه السلام) نقل كرده كه فرموده است:

«غسل از وضو كفايت مى‏كند، و كدام وضو از غسل پاكيزه كننده‏تر است.»

و نيز حديثى است كه در همان كتاب به سند صحيح از حكم بن حكيم از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت شده كه گفته است: از آن حضرت درباره غسل جنابت پرسيدم ... تا آن جا كه مى‏گويد به ايشان عرض كردم: مردم مى‏گويند: مانند وضوى نماز پيش از غسل بايد وضو گرفت، امام (عليه السلام) خنديد و فرمود: «كدام وضو از غسل پاكيزه كننده‏تر و كاملتر است.»

و نيز در همان كتاب به سند موثّق از عمّار ساباطى از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت شده كه گفته است: از آن حضرت سؤال شد كه هر گاه مردى غسل جنابت يا غسل روز جمعه يا عيد را به جا آورد آيا بر او لازم است كه پيش از غسل يا پس از آن وضو بگيرد؟ فرمود: «خير نه پيش از آن و نه بعد از آن و غسل او را كافى است. و تكليف زن نيز همين است، چه هر گاه از حيض يا غير آن غسل كند، وضويى بر او نيست چه پيش از آن و چه پس از آن و غسل او را كفايت مى‏كند.»

در نامه‏اى كه محمّد بن عبد الرّحمان به امام هادى (عليه السلام) مى‏نويسد از وضو براى نماز در غسل روز جمعه مى‏پرسد، امام (عليه السلام) به او پاسخ مى‏دهد: «در غسل روز جمعه و غسلهاى ديگر وضو براى نماز لازم نيست.»

در روايت مرسله حمّاد بن عثمان آمده است: از امام صادق (عليه السلام) درباره مردى پرسش شد كه براى روز جمعه يا غير از آن غسل مى‏كند آيا اين غسل او را از وضو بى‏نياز مى‏كند؟ امام (عليه السلام) فرمود: «كدام وضو پاكيزه‏كننده‏تر از غسل است.»

در كتاب تهذيب روايات چندى از ائمّه معصومين (عليهم السلام) نقل شده كه «وضوى پس از غسل بدعت است» و در برخى از اين روايات آمده است كه «وضوى پيش از غسل و بعد از آن بدعت است».

و نيز اخبار صحيح فراوانى كه مشعر بر وجوب غسل به هنگام مشاهده يكى از خونهاى سه گانه (حيض، استحاضه و نفاس) در دست است مؤيّد اين مطلب است، زيرا با آن كه اين اخبار در مقام بيان حكمند در آنها به هيچ روى اشاره نشده است كه علاوه بر غسل وضو نيز بايد گرفت، و هر كس از اين روايات آگاهى يابد امر برايش روشن خواهد شد.

تيمّم‏

اسباب وجوب تيمّم عينا همان مواردى است كه موجب وجوب وضو و غسل مى‏شود، و اين وجوب متوجّه كسى است كه نتواند آن دو را انجام دهد. اين امر ممكن است به سبب يكى از علل زير باشد:

1- نبودن آب پس از جستجوى لازم.

2- وجود مانع در راه رسيدن به آب مانند وجود حيوان درنده يا مانعى باز دارنده.

3- احتياج شديد به آب موجود به سبب تشنگى خود او يا رفيقش.

4- اين كه آب موجود ملك غير باشد، و او جز به بهايى ظالمانه حاضر به فروش آن نشود.

5- دچار بيمارى يا زخمى است كه از رسيدن آب به بدنش بيم دارد.

در همه اين موارد بايد صبر كند تا وقت اداى فريضه فرا رسد، در آن هنگام بايد زمينى را كه روى آن خاك پاك نرم خالص غبار برانگيز باشد اختيار كند.

نخست انگشترش را از انگشت خود جدا سازد، سپس در حالى كه انگشتانش را باز كرده، و در دل مى‏گذراند كه براى تقرّب به خدا تيمّم مى‏كند با گفتن بسم الله دو كف دستها را بر زمين مى‏زند، و آنها را بر پيشانى و هر دو طرف پيشانى خود مى‏كشد، و احوط اين است كه ابروها را جزء پيشانى به حساب آورد و بر آنها دست كشد سپس براى بار دوّم دو كف دست را بر زمين مى‏زند، و با باطن دست چپ ظاهر دست راست را از مچ تا سر انگشتان و بالعكس مسح مى‏كند. و بنابر قول اصحّ اگر در مسح پيشانى و دو دست به يك ضربه اكتفا كند به شرط باقى بودن اثر خاك بر دستها او را كافى است. بعضى از علماى ما مسح تمامى صورت و دو دست را تا مرفق جايز دانسته و به رواياتى كه در اين باره از اهل بيت (عليهم السلام) رسيده است استناد كرده‏اند عمل به اين رأى مانعى ندارد جز اين كه ترك آن احوط است، زيرا احتمال دارد صدور اين روايات براى تقيّه بوده باشد.

امّا آنچه در تيمّم واجب مى‏باشد عبارت است از نيّت، زدن دستها بر زمين، مسحهاى سه گانه، ترتيب، موالات، پاك بودن خاك، پاك بودن محلّهاى مسح در صورت امكان.

اينها احكام اقسام سه گانه طهارت (وضو، غسل و تيمّم) و آداب آنها بود كه ذكر شد، و هر كس سالك راه آخرت باشد ناگزير است آنها را فرا گيرد و به كار بندد. مسائلى كه غير از اينهاست تنها در حالات فوق العاده مورد نياز مى‏باشد، كه بايد درباره آنها به كتب فقه مراجعه شود. اين مطلب را غزّالى پس از بيان مسائلى نظير آنچه ما بيان كرده‏ايم ذكر كرده است.

فصل: اسرار طهارت‏

يكى از دانشمندان ما مى‏گويد: «بايد انسان به ياد آورد كه تكليف او به شستن اعضاى ظاهر بدن و پاكيزه كردن آنها به خاطر توجّه مردم به او، و نيز به سبب اين است كه اعضاى مذكور متصّدى امور دنيوى و آلوده به كدورتهاى پست مادّى است، بنابراين پاكيزه كردن و طهارت دادن دلى كه به مقتضاى حديث: فانه لا ينظر الى صوركم و لكن ينظر الى قلوبكم محلّ نظر و توجّه حقّ تعالى است ضرورى‏تر و سزاوارتر مى‏باشد، بويژه آن كه دل، مهتر اعضا و جوارح است، و انسان در امورى كه وى را از خداوند دور مى‏كند آن را به كار مى‏گيرد. بلكه اين هشدارى است آشكار و بيانى روشن در اين باره، و انسان بايد بداند كه از موارد تطهير اعضا در موقع اشتغال به عبادت خداوند، اقبال به او و روى گردانيدن از دنيا با تمامى قلب و حواسّ است تا او بتواند سعادت اخروى را به دست آورد، چرا كه دنيا و آخرت در حكم دو هوو و همشويند و نزديك شدن به يكى سبب دورى از ديگرى است. از اين رو در موقع اشتغال به عبادت و پرداختن به كار آخرت، فرمان طهارت از دنيا داده شده و در وضو به شستن صورت دستور داده‏اند زيرا انسان با صورت خود چهره دل را به خداوند متوجّه و به او اقبال مى‏كند، و بيشتر حواسّ ظاهرى كه بزرگترين اسباب برانگيختن انسان به خواستهاى دنيوى است در صورت است. بدين سبب دستور داده شده كه صورت را بشويند تا در حالى كه خالى از اين آلودگيها باشد به خداوند توجّه كند، و بتواند از اين مرتبه فراتر رود، و به تطهير آنچه در مقايسه با ديگر اعضا ركن اعظم است رو آورد. سپس به شستن دستها دستور داده شده است زيرا بيشتر امور دنياى پست و شهوات و هوسهاى طبيعى به وسيله آنها انجام مى‏گردد. پس از آن سر مسح مى‏شود، چه نيروى تفكّرى كه انسان به وسيله آن در صدد رسيدن به مقاصد طبيعى خويش است و حواسّ را بر مى‏انگيزاند تا به كارهاى دنيوى رو آورد، و از اقبال به امور عالى اخروى مانع مى‏شود، در سر واقع است. سپس پاها را مسح مى‏كند، زيرا به وسيله آنهاست كه مقاصد خود را دنبال مى‏كند، و به گونه‏اى كه نسبت به باقى اعضا گفته شده است در راه رفع نيازهاى خود مى‏كوشد. پس از اين وضويش تمام و به او اجازه داده شده كه به عبادت بپردازد، و به سوى آن رو آورد، و اين سعادت را درك كند.

در غسل دستور داده شده كه همه بدن شستشو شود، زيرا پست‏ترين و وابسته‏ترين حالات انسان به قواى شهوانى حالت جماع است و آن موقعى است كه غسل واجب مى‏شود، و در اين حالت سراسر بدن انسان دخالت دارد. از اين رو پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «زير هر مويى جنابتى است» و چون همه بدنش از مرتبه عالى انسانى به دور افتاده و در لذّات دنيوى فرو رفته شستن تمام بدن از مهمترين اعمال شرعى گرديده است اين كار بدان سبب صورت مى‏گيرد كه انسان براى قرار گرفتن در جهتى شريف و دخول در عبادتى عالى و متين شايستگى يابد، و از نيروهاى حيوانى و لذّات دنيوى دور گردد. و چون بهره دل از لذّت درك اين مقام نسبت به اعضاى ديگر بيشتر و نصيب آن كاملتر است، از نظر خردمند آگاه پاكيزه كردن آن از صفات نكوهيده و گرايشهايى كه مانع از رسيدن به اين فضيلتها مى‏گردد، از تطهير اعضاى ظاهرى ضرورى‏تر و سزاوارتر است.

در تيمّم دستور داده شده كه در صورت تعذّر شستن آنها با آب پاك با خاك مسح شوند، تا اين اعضاى مهمتر بدن راه فروتنى در پيش گيرند، و اثر خاك پست را به خود بپذيرند. همچنين به نظر مى‏رسد كه اگر نتوان دل را از صفات نكوهيده پاك و به خويهاى پسنديده آراست بايد براى سركوب و تحقير آن او را به قيام وادار و با تازيانه خفّت و ذلّت او را به حركت درآورد. شايد مولاى رحيم و سرور كريم به او نظر افكند، و چون او را شكسته‏حال و فروتن بيند پرتوى از انوار درخشان خود را متوجّه او فرمايد، چه او مطابق آنچه در اخبار آمده در نزد دلهاى شكسته است.

اينك آنچه انسان را به رو آوردن به سوى خدا و جبران غفلتها و سهل‏انگاريهاى گذشته وامى‏دارد براى وى روشن شده است، و از جمله اين قبيل اسرار كه در اخبار وارد شده گفتار امام صادق (عليه السلام) مى‏باشد كه فرموده است:

«هر گاه اراده طهارت و وضو كردى با آب آن چنان ديدار كن كه گويا با رحمت خدا ديدار كرده‏اى، زيرا خداوند متعال آب را كليد قرب و مناجات خويش قرار داده، و آن را رهنماى بساط خدمت خود معيّن كرده است.»

همچنان كه رحمت حق تعالى گناهان بندگان را مى‏شويد، آب نيز به تنهايى نجاسات ظاهرى را پاك مى‏كند چنان كه خداوند متعال فرموده است: وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا من السَّماءِ ماءً طَهُوراً و نيز: وَ جَعَلْنا من الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ، پس همان گونه كه خداوند همه نعمتهاى دنيا را به وسيله آب زنده ساخته، همچنين بر پايه فضل و رحمت خود حيات دلها را در اداى طاعات قرار داده است. بنابراين در صفا و زلالى آب و پاكى و بركت و لطف امتزاج آن با هر چيز، و وجود آن در اشياى ديگر بينديش، و آن را در طهارت دادن اعضايى كه خداوند تو را به تطهير آنها مكلّف ساخته به كار ببر، و آداب و سنن آنها را به جا بياور، زيرا در هر يك از اين آداب فوايد بسيارى وجود دارد كه اگر با احترام آن را به كار بندى چشمه‏هاى فوايد آن بزودى به سوى تو جارى خواهد شد. سپس با خلق خدا مانند امتزاج آب با اشيا كه حقّ هر چيزى را چنان كه بايد ادا مى‏كند، و در حقيقت او دگرگونى پديد نمى‏آيد، رفتار و معاشرت كن، و گفتار پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را سرمشق قرار ده كه فرموده است: «مؤمن خالص مانند آب است.» و بايد صفا و خلوص تو با خداوند در جمع طاعاتى كه به جا مى‏آورى مانند صفا و پاكيزگى آبى باشد كه خداوند از آسمان نازل مى‏كند و آن را طهور (بسيار پاك كننده) ناميده است، بنابراين در آن هنگام كه اعضاى بدن خود را با آب پاك مى‏گردانى دلت را با آب تقوا و يقين شستشو كن.

در علل ابن شاذان از امام رضا (عليه السلام) روايت است: «همانا به وضو دستور داده شده تا بنده به هنگامى كه در پيشگاه خداوند جبّار براى راز و نياز با او به پا مى‏خيزد، و امر او را اطاعت مى‏كند پاك، و از هر آلودگى و پليدى پاكيزه باشد، علاوه بر آن وضو سبب از ميان رفتن كسالت، و برطرف شدن چرت و خواب و موجب صفاى دل براى قيام در پيشگاه خداوند بزرگ است. و اين كه وضو بر صورت و دستها و سر و پاها واجب شده براى اين است كه بنده هنگامى كه در برابر خداوند مى‏ايستد اعمال او به وسيله اعضا و جوارحى كه وضو در آنها واجب شده است نمايان مى‏شود، زيرا با صورت خود به سجده و خضوع‏ مى‏پردازد، و با دستهايش خواهش و عرض بيم و اميد و انقطاع از غير مى‏كند، و با سرش در ركوع و سجود، خود را برابر او قرار مى‏دهد، و به وسيله پاهايش برمى‏خيزد و مى‏نشيند امّا اين كه در جنابت غسل واجب شده و در قضاى حاجت چنين امرى نشده به سبب اين است كه جنابت از نفس انسان برمى‏خيزد، و چيزى است كه از همه جسد او خارج مى‏شود، در حالى كه قضاى حاجت برخاسته از درون جان انسان نيست، بلكه غذايى است كه از درى داخل و از در ديگر خارج مى‏شود.»

مى‏گويم: در روايت ديگرى از آن حضرت آمده است: «علّت تخفيف در بول و غايط اين است كه آنها نسبت به جنابت بيشتر و دوام آنها زيادتر است از اين رو به سبب كثرت و مشقّت و آمدن غير ارادى و بدون شهوت آنها خداوند در آنها به وضوى تنها راضى است امّا جنابت جز با لذّت بردن انسان صورت نمى‏گيرد، و اگر چنين نبود آن را ناخوش مى‏داشتند.»

غزّالى از آوردن امثال اين اسرار در اين مقام محروم مانده از اين رو جز اندكى از اين قبيل مطالب را ذكر نكرده با آن كه اين بخش را كتاب اسرار الطّهارة ناميده است، و اين سببى جز اين ندارد كه وى در آن هنگام از توفيق متابعت اهل بيت (عليهم السلام) برخوردار نبوده است. و ما به حمد و توفيقات او آنچه را او خواسته است بيان داشتيم، هر چند به طور كامل حقّ مطلب را ادا نكرديم.