راه روشن ، جلد اول
ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

مولى محسن فيض كاشانى‏ (قدس سره)
مترجم: سيد محمد صادق عارف

- ۴ -


كتاب علم‏

اين نخستين كتاب از بخش عبادات المحجّة البيضاء في تهذيب الاحياء مى‏باشد، و در آن هفت باب است:

باب اوّل: در فضيلت علم و فرا گرفتن و ياد دادن آن.

باب دوّم: در بيان علومى كه واجب عينى و يا واجب كفايى است و تعريف فقه و كلام از علوم دين، و بيان علم آخرت و علم دنيا.

باب سوّم: در آنچه عامّه آن را از علوم دين مى‏شمارند و از آن جمله نيست، و بيان نوع علم نكوهيده و اندازه آن.

باب چهارم: در سبب روى آوردن مردم به مناظره و شرايط و آداب و آفات آن.

باب پنجم: در آداب معلّم و دانش آموز.

باب ششم: در آفات دانش و دانشمندان، و نشانه‏هايى كه دانشمندان دنيا را از دانشمندان آخرت جدا مى‏كند.

باب هفتم: در اقسام خرد و شرف آن، و اخبارى كه درباره آن رسيده است.

باب اوّل در فضيلت علم و فرا گرفتن و ياد دادن آن، با ذكر شواهد نقلى و عقلى‏

فصل‏

امّا شواهد فضيلت علم از قرآن: شَهِدَ الله أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ، بنگر چگونه در اين آيه خداوند از خودش شروع كرده و فرشتگان را در مرتبه دوّم و دانشمندان را در مرتبه سوّم قرار داده است و همين در شرافت، فضيلت، جلال و بزرگوارى دانشمندان كافى است.

خداوند عزّ و جلّ فرموده است: يَرْفَعِ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ.

ابن عبّاس گفته است: دانشمندان هفتصد درجه بر مؤمنان برترى دارند كه ميان هر درجه مسافت پانصد سال راه است.

و نيز فرموده: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ، و نيز: إِنَّما يَخْشَى الله من عِبادِهِ الْعُلَماءُ.

و نيز: قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ من عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ.

و نيز: قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ من الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ به، تا اعلام كند كه به نيروى‏

دانش قادر به آوردن تخت بلقيس است.

و نيز: وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ الله خَيْرٌ. در اين آيه بيان شده است كه عظمت قدر آخرت به وسيله علم دانسته مى‏شود.

و نيز: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ.

و نيز: وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ. خداوند حكم حوادث را به استنباط دانشمندان موكول و رتبه آنان را در كشف حكم به رتبه پيامبران ملحق فرموده است: درباره آيه كريمه: يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ، مراد علم است و «ريشا» يعنى يقين، وَ «لِباسُ التَّقْوى‏» يعنى حيا.

و نيز: وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‏ عِلْمٍ.

و نيز: فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ.

و نيز: بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ.

و نيز: خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ. و اين سخن را براى منّت گذاشتن بر انسان بيان كرده است.

خداوند در فضيلت ياد گرفتن علم فرموده است: فَلَوْ لا نَفَرَ من كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا في الدِّينِ.

و نيز: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.

در فضيلت آموزش علم فرموده است: وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ.

مقصود از انذار ارشاد و آموزش دادن به آنان است.

و نيز: وَ إِذْ أَخَذَ الله مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ و اين حكم دلالت بر وجوب آموزش دارد.

و نيز: وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ. و اين حكم بر حرمت كتمان حقّ است همان گونه كه در مورد شهادت مى‏فرمايد: وَ من يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «خداوند به هيچ دانشمندى دانشى نداد جز اين كه به مانند پيمانى كه از پيامبران گرفته است از او پيمان گرفت. كه آن را به مردم بياموزد، و آن را كتمان نكند».

خداوند فرموده است: وَ من أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى الله وَ عَمِلَ صالِحاً.

و نيز: ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.

و نيز: وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ.

مى‏گويم: اينها آياتى است كه غزّالى ذكر كرده است.

فصل: گفتار برخى از دانشمندان در فضيلت علم‏

مى‏گويم: يكى از دانشمندان ما گفته است: بدان خداوند سبحان دانش را سبب كلّى آفرينش تمام جهان علوى و سفلى قرار داده و در جلالت و بالندگى دانش همين بس است. خداوند سبحان در كتاب خود از باب تذكّر و بينش دادن به خردمندان فرموده است: الله الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ من الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ الله عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ الله قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً اين آيه كريمه در اثبات شرافت علم دليلى كافى است، بويژه علم توحيد كه اساس هر دانش و مدار هر معرفت است. و خداوند سبحان علم را عالى‏ترين و شريفترين چيزها معرّفى كرده، و آن را بر فرزند آدم پس از نعمت آفرينش و بيرون آوردن او از ظلمت عدم به روشنايى وجود، نخستين منّت قرار داده، و در اوّلين سوره‏اى كه بر پيامبرش محمّد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نازل كرده فرموده است: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ من عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ، بايد انديشيد كه چگونه خداوند كتاب كريم خود را كه لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ من بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا من خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ من حَكِيمٍ حَمِيدٍ با نعمت ايجاد آغاز، و پس از آن نعمت علم را ذكر فرموده است، و اگر پس از موهبت ايجاد، منّتى بالاتر و نعمتى والاتر از علم وجود داشت خداوند اين منزلت را به علم نمى‏بخشيد و آن را سرآغاز انوار هدايت و طريق دلالت بر صراط مستقيم‏ قرار نمى‏داد. مضافا به اين كه ذكر آن در خلال اين آيات از زيبايى مخصوصى برخوردار، و دقايق معانى و حقايق بلاغت را داراست. درباره وجوه تناسب ميان آيات مذكور در آغاز اين سوره- كه براى ايجاد نظمى بديع در آيات، بعضى از آنها مشتمل بر خلق انسان از علق است. و برخى مشعر بر آموزش چيزهايى به اوست كه نسبت به آنها ناآگاه بوده- گفته شده است كه: خداوند حالت نخستين انسان را كه علقه بوده ذكر كرده، و علقه پست‏ترين چيزهاست، و آخرين حال او را كه عالم شدن است بيان فرموده، و اين عالى‏ترين مراتب است، گويى خداوند متعال فرموده است: اى انسان تو در آغاز حال در اين مرتبه‏اى كه در نهايت پستى است قرار داشته‏اى، و در آخر كار به اين درجه كه شريفترين و گرانقدرترين درجات است رسيده‏اى، و بيان مذكور متضمّن اين است كه علم اشرف مراتب است، زيرا اگر چيزى شريفتر از آن وجود داشت ذكر آن در اين جا سزاوارتر بود.

وجه ديگر اين است كه خداوند فرموده است: وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ، در اصول فقه ثابت شده است كه: ترتّب حكم بر وصف گوياى علّت بودن وصف است، و اين امر دلالت دارد بر اين كه خداوند به صفت اكرميّت اختصاص دارد، زيرا اوست كه به انسان دانش آموخته است، و اگر چيزى برتر و ارزشمندتر از دانش مى‏بود قرين شدن آن با صفت اكرميّت خداوند كه به صيغه افعل تفضيل است سزاوارتر بود.

خداوند سبحان پذيرش حقّ و عمل به آن را بر پايه توجّه به حقّ، و توجّه را بر اساس بيم و خشيت قرار داده، و بيم و خشيت را به دانشمندان منحصر كرده و فرموده است: سَيَذَّكَّرُ من يَخْشى‏ و إِنَّما يَخْشَى الله من عِبادِهِ الْعُلَماءُ و نيز خداوند علم را حكمت ناميده، و حكمت را بزرگ شمرده و فرموده است:

وَ من يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً و خلاصه آنچه در تفسير حكمت گفته شده اين است كه آن عبارت از موعظه‏هاى قرآن و علم و فهم و نبوّت است، در آن جا كه خداوند متعال فرموده است: وَ من يُؤْتَ الْحِكْمَةَ، و آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا، و فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ، و همه اينها به علم اشاره دارد، و نيز خداوند عالمان را بر ديگران برترى داده و فرموده است: هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ.

خداوند در قرآن كريم ده چيز را كنار هم قرار داده كه عبارت است از پليد و پاكيزه، فرموده است: قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ، ديگر كورى و بينايى، تاريكى و روشنى، سايه و آفتاب، زندگى و مرگ، چنانچه در تفسير آنها دقّت كنى در مى‏يابى كه همه آنها به علم برگشت دارد، همچنين خداوند سبحان عالمان و فرشتگان را قرين خويش ساخته و فرموده است: شَهِدَ الله أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ، و بر اين اكرام خود به آنان افزوده و فرموده است: وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا الله وَ الرَّاسِخُونَ في الْعِلْمِ و نيز: قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ من عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ و فرموده است: يَرْفَعِ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ. خداوند درجات مذكور در اين آيه را براى چهار دسته از مؤمنان ذكر كرده، درباره اهل بدر فرموده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ الله وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ... تا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ و درباره مجاهدان: فَضَّلَ الله الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً و نسبت به كسانى كه‏ اعمال شايسته انجام مى‏دهند: وَ من يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى‏ و درباره عالمان فرموده است: يَرْفَعِ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ، بنابراين خداوند مؤمنان اهل بدر را به درجاتى بر ديگران، و عالمان را به درجاتى بر همه طبقات مردم برترى داده، در نتيجه افضليت آنان را بر مردم ثابت كرده است. خداوند سبحان در قرآن مجيد پنج منقبت براى عالمان ذكر فرموده است: نخست ايمان: وَ الرَّاسِخُونَ في الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا به دوّم توحيد: شَهِدَ الله أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ، سوّم گريه و اندوه: إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ... تا وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ چهارم خشوع: إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ من قَبْلِهِ پنجم ترس: إِنَّما يَخْشَى الله من عِبادِهِ الْعُلَماءُ، خداوند به پيامبرش با همه علم و حكمتى كه به او ارزانى داشته است دستور مى‏دهد كه: وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً، و فرموده است: بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ و نيز فرموده است: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ.

اينها بخشى از فضايلى بود كه خداوند در قرآن كريم براى علم ذكر كرده است.

فصل: احاديث نبوى در فضيلت علم از طريق عامّه‏

غزّالى مى‏گويد: و امّا اخبارى كه از پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در فضيلت دانش رسيده از جمله آنها اين كه فرموده است: «چون خداوند بخواهد خيرى را به كسى ارزانى بدارد او را در دين دانا مى‏گرداند، و رشد و صلاح او را به دلش مى‏اندازد»، و فرموده است: «عالمان وارثان پيامبرانند» روشن است كه رتبه‏اى بالاتر از مرتبه پيامبرى نيست و شرافتى برتر از به ارث بردن اين رتبه وجود ندارد.

فرموده است: «هر چه در آسمانها و زمين است براى عالم درخواست آمرزش مى‏كنند»، و كدام منصب بالاتر از منصبى است كه فرشتگان آسمانها و زمين براى او طلب آمرزش كنند، در حالى كه او به كار خود سرگرم، و فرشتگان به استغفار براى او مشغول باشند.

فرموده است: «حكمت بر شرف شرافتمند مى‏افزايد، و بنده زر خريد را رفعت و بزرگى مى‏دهد تا آن جا كه همنشين پادشاهان مى‏شود.» پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در اين گفتار ثمره علم را در اين دنيا بيان كرده و روشن است كه ثمرات آخرت نيكوتر و پايدارتر است.

فرموده است: «دو صفت در منافق وجود ندارد: نشانه‏هاى اهل خير و فقه در دين»، و به سبب نفاقى كه در برخى از فقيهان اين زمان ديده مى‏شود نبايد در صحّت اين حديث دچار ترديد شد، چه منظور او از فقه آن نيست كه تو گمان كرده‏اى، و معناى فقه پس از اين ذكر خواهد شد. پايين‏ترين درجات فقيه اين است كه بداند آخرت بهتر از دنياست، و اگر اين شناخت را داشته باشد و بر او غلبه كند از نفاق و ريا دورى خواهد جست.

فرموده است: «بهترين مردم دانشمندى است كه اگر بدو نياز پيدا كنند به آنها سود رساند، و اگر خود را از وى بى‏نياز دانند او نيز خود را از آنها مستغنى بداند.»

و نيز فرموده: «ايمان برهنه است، پوشش او پرهيزگارى، زيورش شرم و ثمره‏اش دانش است.»

و نيز: «نزديكترين مردم به درجه پيامبرى عالمان و جهاد گرانند، امّا اهل علم مردم را به آنچه پيامبران از سوى خداوند آورده‏اند رهنمون مى‏شوند، و جهادگران با شمشيرهاى خود در راه آنچه پيامبران عرضه كرده‏اند جهاد مى‏كنند.»

و نيز: «مرگ قبيله‏اى آسانتر از مرگ يك عالم است.»

و نيز: «مردمان همچون معدنهاى زر و سيمند، نيكان آنها در جاهليّت نيكان آنها در اسلامند، به شرط اين كه دانش دين فرا گيرند.»

و نيز: «روز رستاخيز مداد عالمان را به خون شهيدان مى‏سنجند.»

و نيز: «هر كس براى امّت من چهل حديث از سنّت ضبط كند، تا آنها را به آنان برساند، روز رستاخيز شفيع و گواه او خواهم بود.»

و نيز: «هر كس از امّت من حامل چهل حديث باشد، روز بازپسين در حالى كه عالم و فقيه است خدا را ديدار خواهد كرد.»

و نيز: «هر كس فقه دين را فرا گيرد، خداوند مهمّات امور او را كفايت‏ كند، و از آن جا كه گمان ندارد به او روزى رساند.»

و نيز: «خداوند عزّ و جلّ به ابراهيم (عليه السلام) وحى فرمود كه اى ابراهيم من عليم هستم و هر عالمى را دوست مى‏دارم» و نيز: «دانشمند امانتدار خداوند در روى زمين است.»

و نيز: «دو دسته از امّت من اگر صالح باشند همه مردم صالح خواهند شد، و اگر فاسد باشند همه مردم فاسد خواهند شد اين دو دسته فرمانروايان و فقيهانند.»

و نيز: «هر گاه روزى بر من گذرد كه بر دانشى كه مرا به خدا نزديك كند نيفزايم، در طلوع خورشيد آن روز براى من بركتى نيست.»

در برترى علم بر عبادت و شهادت فرموده است: «برترى عالم بر عابد مانند برترى من بر پست‏ترين اصحاب من است.» بنگر پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) چگونه علم را با درجه نبوّت قرين ساخته، و عملى را كه از علم تهى باشد پست و ناچيز شمرده است، هر چند عابد از دانش عبادتى كه بر آن مواظبت دارد خالى نيست چه اگر اين علم را نداشته باشد عمل او عبادت نيست.

فرموده است: «برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده بر ديگر ستارگان است.»

و نيز: «در روز رستاخيز سه دسته شفاعت خواهند كرد: پيامبران پس از آنها عالمان و سپس شهيدان». مرتبه‏اى كه تالى نبوّت و برتر از شهادت باشد، با همه احاديثى كه در فضيلت شهادت وارد است چقدر بزرگ مى‏باشد.

فرموده است: «خداوند به چيزى برتر از دانستن فقه دين عبادت نشده است.

و يك فقيه بر شيطان سخت‏تر و گرانتر از هزار عابد است، براى هر چيزى ستونى است، و ستون دين فقه است.

و نيز: «بهترين دين شما آسانترين آن است. فقه برترين عبادت است.»

و نيز: «مؤمن دانشمند هفتاد درجه از عابد برتر است.»

و نيز: «شما در زمانى قرار داريد كه فقيهان آن بسيار و سخنگويان آن كم‏اند، خواستاران آن اندك و عطاكنندگان آن فراوانند و عمل در آن از علم بهتر است. بزودى روزگارى فرا خواهد رسيد كه فقيهانش اندك و سخنگويانش بسيار، دهندگانش كم و خواستاران زياد خواهند بود، و علم در آن زمان از عمل بهتر است.»

و نيز: «ميان عالم و عابد يك صد درجه است، و ميان هر درجه تا درجه ديگر مسافت تاخت يك اسب در هفتاد سال است.» گفته شد اى پيامبر خدا كدام عمل بهتر است، فرمود: «خداشناسى» عرض كردند ما مى‏خواهيم بدانيم كدام عمل بهتر است فرمود: «خداشناسى» عرض كردند ما از عمل مى‏پرسيم و شما از علم پاسخ مى‏دهى، فرمود: «در صورت وجود علم، عمل اندك سودمند است، و با جهل، عمل هر چند بسيار باشد سودى ندارد.»

و نيز: «خداوند در روز رستاخيز بندگان را برمى‏انگيزاند، و سپس عالمان را مبعوث مى‏كند، و مى‏گويد: اى گروه دانشمندان من علم را به شما دادم تنها به اين خاطر كه شما را شناختم، و من علم را در شما قرار ندادم كه شما را عذاب كنم برويد كه من شما را آمرزيدم.»

فصل‏

مى‏گويم كه يكى از دانشمندان ما گفته است: امّا احاديثى كه در فضيلت فقه رسيده از شماره بيرون است. از جمله آنها گفتار پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مى‏باشد كه فرموده است: «خدا به هر كس بخواهد خيرى ارزانى بدارد، او را در دين فقيه مى‏گرداند.»

و نيز: «طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است» و نيز: كسى كه در طلب دانشى باشد، و به آن دست يابد خداوند دو پاداش براى او ثبت مى‏كند، و كسى كه طالب دانشى باشد و به آن دست نيابد، يك پاداش در نامه عمل او مى‏نويسد» و نيز: «كسى كه دوست دارد آزاد شدگان از آتش دوزخ را بنگرد به طالبان علم نظر كند. سوگند به كسى كه جانم در دست اوست هيچ طالب علمى به آستانه علم آمد و شد نمى‏كند مگر اين كه خداوند در برابر هر گامى كه بر مى‏دارد يك سال عبادت براى او ثبت مى‏كند، و به هر قدم شهرى در بهشت برايش مى‏سازد، و در آن حال كه بر روى زمين راه مى‏رود زمين برايش آمرزش مى‏طلبد، و شب و روز را به سر مى‏آورد در حالى كه آمرزيده شده است. و فرشتگان گواهى مى‏دهند كه آنها آزادشدگان خداوند از آتش دوزخند.»

و نيز: «كسى كه در طلب علم باشد مانند كسى است كه روز را روزه بدارد، و شبها را به عبادت بگذراند. و فرا گرفتن يك باب از علم براى انسان بهتر است از اين كه مانند كوه ابو قبيس طلا داشته باشد و همه آنها را در راه خدا انفاق كند.»

و نيز: كسى كه در طلب علم است تا اسلام را به آن زنده كند چنانچه مرگش فرا رسد، در بهشت ميان او و پيامبران تنها يك درجه فاصله خواهد بود.»

و نيز: «عالم بر عابد هفتاد درجه برترى دارد، كه ميان هر درجه تا درجه ديگر به اندازه دويدن يك اسب در هفتاد سال است، چه شيطان بدعتى ميان مردم پديد مى‏آورد، و عالم آن را مى‏بيند و از ميان مى‏برد در حالى كه عابد تنها به كار عبادتش رو مى‏آورد.»

و نيز: «برترى عالم بر عابد مانند برترى من بر پست‏ترين شماست اهل آسمانها و زمين حتّى مورچه در لانه‏اش و ماهى در آب، براى تعليم‏دهنده نيكيها به مردم، دعا مى‏كنند.»

و نيز «كسى كه براى طلب علم بيرون مى‏رود در راه خدا گام برمى‏دارد تا آنگاه كه بازگردد.»

فرموده است: «كسى كه براى فراگرفتن بابى از علم پا بيرون مى‏نهد، تا به وسيله آن باطلى را به حقّ و گمراهى را به راه هدايت بازگرداند عمل او به منزله‏ چهل سال عبادت است.»

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به على (عليه السلام) فرمود: «اگر خداوند به دست تو يك تن را هدايت كند برايت از داشتن شتران سرخ مو بهتر است.»

همچنين به معاذ فرمود: «اگر خداوند يك تن را به وسيله تو هدايت كند از همه دنيا و آنچه در آن است برايت بهتر است» روايت شده است كه اين سخن را به على (عليه السلام) نيز فرموده است.

فرمود: «خداوند جانشينان مرا بيامرزد. گفته شد: اى پيامبر خدا! جانشينان تو چه كسانى هستند؟ فرمود: آنانى كه سنّت مرا زنده مى‏دارند، و آن را به بندگان خدا مى‏آموزند.»

و نيز: «علم و هدايتى كه خداوند مرا بر آن برانگيخته مانند بارانى است كه بر زمين ببارد، بخشى از زمين كه پاكيزه و قابل كشت است آب را جذب مى‏كند، و از آن سبزه و گياه بسيار مى‏رويد، و بخشى از آن كه سخت و غير قابل نفوذ است آب را نگاه مى‏دارد، و خداوند آن را مايه استفاده مردم قرار مى‏دهد، از آن مى‏آشامند، و كشتزارهاى خود را از آن آبيارى مى‏كنند، بخش ديگر آن پست و كوير و شنزار است كه نه آب را نگه مى‏دارد، و نه گياهى از آن روييده مى‏شود، و اين مانند كسى است كه فقه دين را فرا مى‏گيرد، و از آنچه خداوند مرا بدان برانگيخته سود مى‏برد، آن را آموخته، و به ديگران مى‏آموزد، و نيز مثل آن كس است كه در برابر اوامر الهى سر فرود نمى‏آورد و هدايتى را كه من از سوى خداوند آورده‏ام نمى‏پذيرد.»

و نيز: «هيچ حسد- يعنى غبطه‏اى- نيست مگر نسبت به دو كس، آن كه خداوند به او مالى داده و وى را بر مصرف آن در راه حقّ قدرت بخشيده است، و كسى كه خداوند حكمت به او عطا كرده و وى به آن داورى مى‏كند و آن را به ديگران مى‏آموزد.»

و نيز: «كسى كه مردم را به راه حقّ هدايت كند، به اندازه اجر همه پيروانش به او پاداش داده مى‏شود بى‏آن كه چيزى از اجر آنها كاسته شود، و هر كس مردم را به گمراهى دعوت كند به اندازه گناهان همه كسانى كه از او پيروى كرده‏اند گنهكار مى‏باشد، بى‏آن كه از گناهان آنها چيزى كم گردد.»

و نيز: هنگامى كه فرزند آدم مى‏ميرد عمل او پايان مى‏يابد جز در سه چيز:

صدقه‏اى كه ادامه داشته باشد، دانشى كه مردم از آن سود برند و فرزندى صالح كه برايش دعا كند.»

و نيز: «بهترين چيزى كه آدمى به جاى مى‏گذارد سه چيز است: فرزند شايسته‏اى كه براى او دعا كند، صدقه‏اى كه دوام داشته باشد و اجرش به او برسد و دانشى كه مردم پس از او به آن عمل كنند.»

و نيز: «فرشتگان بالهاى خود را براى طالبان دانش- جهت اظهار خشنودى از كار او- مى‏گسترانند.»

و نيز: «دانش را طلب كنيد هر چند در چين باشد.»

و نيز: «هر كس بامداد در طلب دانش برآيد، فرشتگان بر او سايه مى‏افكنند، و معاش او بركت مى‏يابد و از روزى او كاسته نمى‏شود.»

و نيز: «هر كس راهى را براى به دست آوردن دانش بپيمايد، خداوند براى او راهى به سوى بهشت هموار خواهد كرد.»

و نيز: «خوابيدن با علم بهتر از نماز با جهل است.»

و نيز: «يك فقيه بر شيطان از هزار عابد سخت‏تر است.»

و نيز: «عالمان در زمين مانند ستارگان در آسمانند. كه مردم در تاريكيهاى بيابان و دريا به وسيله آنها هدايت مى‏شوند، و هر گاه از آسمان محو شوند راهنمايان گمراه مى‏شوند.»

و نيز: «هر نوجوانى روزگارش را با علم و عبادت بگذراند تا بزرگ شود، خداوند در روز رستاخيز پاداش هفتاد و دو صدّيق را به او عطا مى‏كند.»

و نيز: «خداوند عزّ و جل در روز رستاخيز به عالمان مى‏فرمايد: من علم و حكمتم را در شما قرار ندادم جز براى آن كه مى‏خواهم بر گناهانى كه از شما صادر شده قلم عفو كشم، و از اين باكى ندارم.»

و نيز: «چيزى با چيزى گرد نيامده كه از گردآمدن علم با حلم بهتر باشد.»

و نيز: «مردم صدقه‏اى نداده‏اند كه به ارزش علمى باشد كه آن را منتشر كنند.»

و نيز: «انسان مسلمان به برادرش هديه‏اى نداده است كه برتر از سخن حكمت‏آميزى باشد كه به سبب آن خداوند هدايتش را نسبت به او افزون كند. و او را از وادى هلاكت بازگرداند.»

و نيز: «از برترين صدقه‏ها اين است كه انسان دانشى را فرا گيرد، سپس آن را به برادر مؤمنش بياموزد.»

و نيز: «استاد و دانشجو در اجر شريكند، و در ديگر مردم چيزى نيست.»

و نيز: «آن كه دانشش كم است بهتر از نادانى است كه عبادتش بسيار است.»

و نيز: «كسى كه بامداد به مسجد رود و تنها منظورش اين است كه چيز خوبى را بياموزد و يا آموزش دهد داراى اجر كسى است كه عمره كاملى به جا آورده باشد، و كسى كه شبانه به مسجد رود، و تنها هدفش اين است كه چيزى را بياموزد و يا آموزش دهد اجر كسى كه حجّ را به طور كامل انجام داده باشد براى اوست.»

و نيز: «يا عالم و يا دانشجو و يا مستمع و يا دوستدار آنها باش، و پنجمين آنها مباش كه هلاك خواهى شد.»

و نيز: هنگامى كه از بوستانهاى بهشت مى‏گذريد از آنها بهره گيريد عرض كردند: اى پيامبر خدا بوستانهاى بهشت كدام است، فرمود: «حلقات ذكر، چه خداوند متعال را فرشتگانى است كه در گردشند و جوياى حلقات ذكرند و چون بر اين مجالس وارد شوند بر گرد آنها حلقه مى‏زنند.» يكى از عالمان گفته است: منظور از حلقات ذكر مجالس بيان حلال و حرام است كه چگونه بايد خريد و فروش كرد، نماز گزارد، روزه گرفت. زناشويى كرد، طلاق داد و امثال اينها.

مى‏گويم: در اين زمينه گفتار ديگرى داريم كه به خواست خدا خواهد آمد.

غزّالى مى‏گويد: پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به مسجد وارد شد، و در اين هنگام دو جلسه در آن داير بود، در يكى فقه و احكام دين مذاكره مى‏شد، و در ديگرى دعا مى‏خواندند و از خداوند مسألت مى‏كردند، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «هر دو مجلس خوب است، زيرا آنان خدا را مى‏خوانند، و اينان فقه را فرا مى‏گيرند و به نادانها ياد مى‏دهند، و اينان برترند، من براى آموزش مردم به رسالت برانگيخته شده‏ام»، سپس پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در كنار آنها نشست.

از صفوان عسّال نقل شده كه گفته است: بر پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) وارد شدم، در حالى كه آن حضرت در مسجد بر عباى سرخ رنگ خود تكيه داده بود به او عرض كردم: اى پيامبر خدا من براى طلب علم آمده‏ام، فرمود: «آفرين به طالبان علم همانا فرشتگان با بالهاى خود بر گرد طالب علم اجتماع مى‏كنند، و به سبب محبّتى كه به مطلوب آنها دارند از كثرت ازدحام بر بالاى هم سوار مى‏شوند تا آن اندازه كه به آسمان دنيا مى‏رسند.»

از كثير بن قيس روايت شده كه گفته است: در مسجد دمشق با ابو الدّرداء نشسته بودم. در اين ميان مردى نزد او آمد، و گفت: اى ابو الدّرداء من از مدينه نزد تو آمده‏ام يعنى شهر پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ، و اين به خاطر حديثى است كه از تو به من رسيده است، و تو آن را از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت كرده‏اى، ابو الدّرداء گفت:

آيا داد و ستد تو را به اين جا نياورده؟ پاسخ داد: نه، ابو الدّرداء گفت: آيا امر ديگرى تو را به اين جا نكشانيده است، پاسخ داد: نه، ابو الدّرداء گفت: از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) شنيدم كه مى‏فرمود: «كسى كه راهى را در جستجوى دانش بپويد، خداوند از راهى او را به بهشت مى‏رساند، همانا فرشتگان بالهاى خود را براى طالبان علم مى‏گسترانند، و هر كه در آسمانها و زمين است حتّى ماهيها در آب از خداوند براى عالم طلب آمرزش مى‏كنند، برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه بر ستارگان است، عالمان وارثان پيامبرانند، پيامبران درهم و دينارى را به ارث باقى نمى‏گذارند، تنها ميراث آنها علم است كه هر كس آن را فرا گيرد بهره زيادى برده است.» آن مرد گفت: آرى.

يكى از دانشمندان به ابو يحيى بن زكريّا بن يحيى ساجى نسبت داده كه گفته است: در كوچه‏هاى بصره براى مراجعه به خانه بعضى از محدّثان مى‏رفتيم، و در رفتن شتاب مى‏كرديم، همراه ما مردى هرزه و بى‏شرم بود كه با حالت تمسخر گفت: پاها را از روى بالهاى فرشتگان برداريد، او هنوز از جايش دور نشده بود كه هر دو پايش خشك شد. همچنين به ابو داوود سجستانى نسبت داده شده كه گفته است: در ميان اصحاب حديث مردى بى‏بندوبار و هرزه وجود داشت، همين كه حديث پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را شنيد كه فرموده است: «فرشتگان بالهاى خود را در زير پاى طالبان علم مى‏گذارند» در ته كفشهاى خود دو ميخ آهنين قرار داد، و گفت: مى‏خواهم بالهاى فرشتگان را لگدمال كنم، پس از آن هر دو پايش دچار خوره شد.

ابو عبد الله محّمد بن اسماعيل تميمى اين داستان را در شرح مسلم نقل كرده و گفته است: «هر دو پا و ديگر اعضاى بدنش فلج شد.»

فصل: احاديث در فضيلت علم از طريق خاصّه‏

امّا از طريق خاصّه (شيعه) به سند صحيح از ابو الحسن على بن موسى الرّضا (عليه السلام) از پدرانش از پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت شده كه فرموده است:

«طلب علم بر هر مسلمانى واجب است، علم را در هر جا كه گمان مى‏رود طلب كنيد، و از اهلش فرا گيريد، چه ياد گرفتن آن حسنه، طلب آن عبادت، مذاكره درباره آن تسبيح، عمل به آن جهاد، آموختن آن به كسى كه آن را نمى‏داند صدقه و بذل آن به كسى كه شايستگى آن را دارد موجب تقرّب به خداوند متعال است چرا كه علم وسيله شناخت حلال و حرام، روشنى بخش راه بهشت، همدم اوقات وحشت، يار تنهايى و غربت است. در خلوت سخنگو، در خوشى و ناخوشى دليل و رهنما، در برخورد با دشمنان سلاح، و نزد دوستان زيب و زيور مى‏باشد، خداوند متعال به وسيله علم و دانش اقوامى را بلند مرتبه مى‏گرداند، آنان را در راه خير پيشوا قرار مى‏دهد از آثار آنها پيروى مى‏كنند، به اعمال آنها تأسّى مى‏جويند، و آراى آنان را مرجع قرار مى‏دهند فرشتگان به دوستى با آنها راغب مى‏شوند، و با بالهاى خود آنها را لمس مى‏كنند، در نمازهاى خويش بر آنها درود مى‏فرستند، و هر خشك و ترى حتّى ماهيان و جانوران دريا، و درندگان بيابان و چهار پايان براى آنها طلب آمرزش مى‏كنند، دانش حيات دلها از جهل، روشنى چشمها از ظلمت، و نيروى بدنها از ضعف است. دانش بنده را به جايگاه نيكان و پايگاه پاكان و عالى‏ترين درجات دنيا و آخرت مى‏رساند، ذكر در حال تحصيل علم برابر با روزه، و مذاكره درباره آن مانند، نماز شب است. خداوند به وسيله علم اطاعت و عبادت مى‏شود، و از طريق‏ آن پيوندهاى خويشاوندى مستحكم، و حلال و حرام الهى شناخته مى‏گردد علم پيشوا و عمل تابع آن است، خداوند آن را به سعادتمندان الهام، و تيره بختان را از آن محروم مى‏كند. خوشا به حال كسى كه خداوند او را از بهره‏اش محروم نساخته است.»

از امير مؤمنان (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «اى مردم! بدانيد كمال دين طلب علم و عمل به آن است، آگاه باشيد تحصيل علم بر شما واجبتر از تحصيل مال است، مال ميان شما تقسيم و تضمين گرديده، و دادگرى دانا آن را ميان شما قسمت و ضمانت كرده، و به آن وفا خواهد كرد. علم در نزد اهلش ذخيره گشته، و به شما دستور داده شده آن را از آنان بخواهيد، پس آن را طلب كنيد.»

و نيز فرموده است: «عالم برتر از روزه‏گير شب زنده‏دار مجاهد است، هنگامى كه عالم مى‏ميرد در اسلام رخنه‏اى پديد مى‏آيد كه هيچ چيزى جز جانشين او نمى‏تواند آن را سدّ كند.»

و نيز: «در شرافت علم همين بس كه كسى كه آن را نمى‏داند مدّعى آن مى‏شود، و اگر آن را به او نسبت دهند شاد مى‏گردد. و در نكوهش جهل همين كافى است كه جاهل خود را از آن تبرئه مى‏كند.»

آن حضرت به كميل بن زياد فرمود: «اى كميل دانش بهتر از مال است، دانش تو را پاسدارى مى‏كند، و تو از مال پاسدارى مى‏كنى، دانش حاكم است و مال محكوم، مال بر اثر انفاق كاهش مى‏يابد، و دانش با انفاق افزون مى‏شود.»

و نيز آن حضرت فرموده است: «علم به هفت دليل از مال بهتر است، نخست اين كه علم ميراث پيامبران است، و مال ميراث فرعونها، دوّم علم با انفاق كاهش نمى‏يابد، و مال با هزينه و انفاق نقصان مى‏گيرد، سوّم اين كه مال نيازمند نگهبان است و علم پاسدار صاحب خود مى‏باشد، چهارم علم در كفن انسان داخل مى‏شود و او را در همه جا همراه است در حالى كه مال او را ترك مى‏كند و باقى مى‏ماند، پنجم مال را مؤمن و كافر به دست مى‏آورند، امّا علم تنها براى مؤمن حاصل مى‏شود، ششّم همگى مردم در امور دين خود به عالمان نياز دارند، ليكن به مالداران نيازى نيست. هفتم علم انسان را براى گذشتن از صراط نيرومند مى‏سازد، و مال مانع گذشتن او از آن مى‏باشد.»

و نيز فرموده است: «ارزش هر كس به قدر چيزى است كه آن را مى‏داند، در عبارت ديگر آمده است: ... به قدر چيزى است كه آن را نيكو انجام مى‏دهد.»

از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «اگر مردم فوايدى را كه در تحصيل علم است بدانند، آن را طلب مى‏كنند، هر چند اين كار متضمّن ريختن خون آنها و فرو رفتن در امواج دريا باشد همانا خداوند متعال به دانيال نبىّ وحى فرمود كه مبغوض‏ترين بندگان نزد من نادانى است كه حقّ اهل علم را سبك شمارد، و پيروى آنها را ترك كند، و محبوبترين بندگان نزد من پرهيزگارى است كه خواهان ثوابهاى بسيار، و همنشين عالمان و پيرو شكيبايان باشد، و از حكيمان سخن گويد.»

از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است: «هر كه طريق هدايتى را به كسى بياموزد به اندازه كسانى كه آن را به كار بسته‏اند به او پاداش داده مى‏شود، بى‏آن كه از پاداش آنها كاسته شود، و آن كه امر گمراه كننده‏اى را به كسى ياد مى‏دهد به اندازه كسانى كه آن را مرتكب شده‏اند گناه بر عهده اوست بى‏آن كه از گناهان آنها چيزى كم گردد.»

و نيز فرموده است: «عالمى كه از دانش او سود برده مى‏شود برتر از هفتاد هزار عابد است.»

و نيز: «هر كس از شما دانشى را به ديگرى ياد دهد، دو برابر اجر دانش آموز به او پاداش داده مى‏شود، و معلّم بر وى برترى دارد، بنابراين دانش را از دانشوران فرا گيريد، و آن را به برادرانتان بياموزيد، همچنان كه عالمان آن را به شما آموخته‏اند.»

و نيز: «در مجلسى پيش كسى بنشينم كه به او اعتماد دارم، در نظرم از عبادت يك سال اطمينان بخش‏تر است.»

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «هر كس عمل خيرى را به ديگرى بياموزد پاداش كسى را دارد كه آن را به كار بسته است، راوى گويد: عرض كردم: اگر كسى كه آن كار خير را فرا گرفته است آن را به ديگرى ياد دهد، آيا اين پاداش به او داده خواهد شد؟ فرمود: اگر آن را به همه مردم ياد دهد نيز اين ثواب به همان گونه درباره او جارى خواهد شد، عرض كردم: اگر او بميرد، فرمود: هر چند بميرد.»

و نيز فرموده است: «فقه و احكام دين را فرا گيريد، چه هر كس از شما احكام دين را نياموزد اعرابى است.» خداوند عزّ و جلّ در كتابش مى‏فرمايد:

لِيَتَفَقَّهُوا في الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.

و نيز فرموده: «بر شما باد به فرا گرفتن احكام دين خدا، و اعرابى نباشيد، چه كسى كه احكام دين را نياموزد، خداوند متعال در روز رستاخيز به او نظر نمى‏كند، و اعمال او را پاكيزه نخواهد كرد.»

و نيز: «دوست دارم تازيانه بر سر اصحابم بزنم تا فقه و احكام دين را فرا گيرند.»

و نيز: «عالمان وارثان پيامبرانند پيامبران درهم و دينارى به ارث بر جاى نمى‏گذارند، تنها احاديثى از خود به ميراث مى‏گذارند، هر كس چيزى از احاديث آنها را به كار بندد بهره فراوانى به دست آورده است، بنگريد دانش خود را از چه كسى اخذ كرده‏ايد، چه ميان ما اهل بيت در هر نسلى افراد عادلى وجود دارد، كه تحريفات غاليان و ادعّاهاى باطل‏كيشان و تأويلات جاهلان را از دين مى‏زدايند.»

و نيز: «هر گاه خداوند خير بنده‏اى را بخواهد او را در دين فقيه و دانا مى‏گرداند.»

معاوية بن عمّار به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد: مردى است كه احاديثتان را روايت، و آنها را ميان مردم پخش مى‏كند، و دلهاى شيعيان شما را به آنها قوّت مى‏دهد، و نيز مردى است از شيعيان شما كه عابد است ليكن اهل روايت و نقل‏ حديث نيست، از اين دو تن كدام يك برتر است؟ فرمود: «آن كه احاديث ما را روايت مى‏كند، و دلهاى شيعيان ما را به آنها قوّت مى‏دهد برتر از هزار عابد است.»

و نيز: «مرگ هيچ مؤمنى نزد شيطان كه لعنت خدا بر او باد محبوبتر از مرگ فقيه نيست.»

و نيز: «چون مؤمن فقيه بميرد در اسلام رخنه‏اى پديد مى‏آيد كه هيچ چيزى آن را مسدود نمى‏كند.»

امام كاظم (عليه السلام) فرموده است: «هنگامى كه مؤمن مى‏ميرد. فرشتگان آسمان و نقاطى از زمين كه در آن جا خدا را عبادت كرده، و درهايى از آسمان كه اعمالش از آن جا بالا رفته، بر او مى‏گريند، و در اسلام رخنه‏اى پديد مى‏آيد كه چيزى آن را سدّ نمى‏كند. زيرا مؤمنان فقيه همچون حصار شهرها، دژهاى اسلامند.»

فرموده است: «پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) وارد مسجد شد ديد گروهى پيرامون مردى اجتماع كرده‏اند فرمود: اين كيست؟ گفته شد: مردى علّامه (بسيار دانا) است، فرمود: علّامه چيست؟ گفتند از همه كس به انساب عرب و جنگهاى آنها و حوادث دوران جاهليّت داناتر است، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: اين دانشى است كه هر كس آن را نداند زيان نكرده، و كسى كه آن را بداند سودى نبرده است، سپس فرمود: علم منحصر به سه چيز است: آيت محكمه، فريضه عادله و سنّت قائمه، و آنچه غير از اينهاست فضل است.»