كتاب علم
اين نخستين كتاب از بخش عبادات
المحجّة البيضاء في تهذيب الاحياء مىباشد، و در آن هفت باب است:
باب اوّل: در فضيلت علم و فرا گرفتن و
ياد دادن آن.
باب دوّم: در بيان علومى كه واجب عينى
و يا واجب كفايى است و تعريف فقه و كلام از علوم دين، و بيان علم آخرت و علم دنيا.
باب سوّم: در آنچه عامّه آن را از
علوم دين مىشمارند و از آن جمله نيست، و بيان نوع علم نكوهيده و اندازه آن.
باب چهارم: در سبب روى آوردن مردم به
مناظره و شرايط و آداب و آفات آن.
باب پنجم: در آداب معلّم و دانش آموز.
باب ششم: در آفات دانش و دانشمندان، و
نشانههايى كه دانشمندان دنيا را از دانشمندان آخرت جدا مىكند.
باب هفتم: در اقسام خرد و شرف آن، و
اخبارى كه درباره آن رسيده است.
باب اوّل در فضيلت علم و فرا گرفتن و
ياد دادن آن، با ذكر شواهد نقلى و عقلى
فصل
امّا شواهد فضيلت علم از قرآن: شَهِدَ
الله أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً
بِالْقِسْطِ، بنگر چگونه در اين آيه خداوند از خودش شروع كرده و فرشتگان را در
مرتبه دوّم و دانشمندان را در مرتبه سوّم قرار داده است و همين در شرافت، فضيلت،
جلال و بزرگوارى دانشمندان كافى است.
خداوند عزّ و جلّ فرموده است:
يَرْفَعِ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ
دَرَجاتٍ.
ابن عبّاس گفته است: دانشمندان هفتصد
درجه بر مؤمنان برترى دارند كه ميان هر درجه مسافت پانصد سال راه است.
و نيز فرموده: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي
الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ، و نيز: إِنَّما يَخْشَى الله
من عِبادِهِ الْعُلَماءُ.
و نيز: قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً
بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ من عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ.
و نيز: قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ
من الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ به، تا اعلام كند كه به نيروى
دانش قادر به آوردن تخت بلقيس است.
و نيز: وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا
الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ الله خَيْرٌ. در اين آيه بيان شده است كه عظمت قدر
آخرت به وسيله علم دانسته مىشود.
و نيز: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ
نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ.
و نيز: وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى
الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ
يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ. خداوند حكم حوادث را به استنباط دانشمندان موكول و
رتبه آنان را در كشف حكم به رتبه پيامبران ملحق فرموده است: درباره آيه كريمه: يا
بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ، مراد علم است
و «ريشا» يعنى يقين، وَ «لِباسُ التَّقْوى» يعنى حيا.
و نيز: وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ
فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ.
و نيز: فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ
بِعِلْمٍ.
و نيز: بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في
صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ.
و نيز: خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ
الْبَيانَ. و اين سخن را براى منّت گذاشتن بر انسان بيان كرده است.
خداوند در فضيلت ياد گرفتن علم فرموده
است: فَلَوْ لا نَفَرَ من كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا في
الدِّينِ.
و نيز: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ
إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
در فضيلت آموزش علم فرموده است: وَ
لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ.
مقصود از انذار ارشاد و آموزش دادن به
آنان است.
و نيز: وَ إِذْ أَخَذَ الله مِيثاقَ
الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ و اين
حكم دلالت بر وجوب آموزش دارد.
و نيز: وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ
لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ. و اين حكم بر حرمت كتمان حقّ است همان
گونه كه در مورد شهادت مىفرمايد: وَ من يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ.
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «خداوند به هيچ دانشمندى دانشى نداد جز
اين كه به مانند پيمانى كه از پيامبران گرفته است از او پيمان گرفت. كه آن را به
مردم بياموزد، و آن را كتمان نكند».
خداوند فرموده است: وَ من أَحْسَنُ
قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى الله وَ عَمِلَ صالِحاً.
و نيز: ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ
بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.
و نيز: وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ
الْحِكْمَةَ.
مىگويم: اينها آياتى است كه غزّالى
ذكر كرده است.
فصل: گفتار برخى از دانشمندان در
فضيلت علم
مىگويم: يكى از دانشمندان ما گفته
است: بدان خداوند سبحان دانش را سبب كلّى آفرينش تمام جهان علوى و سفلى قرار داده و
در جلالت و بالندگى دانش همين بس است. خداوند سبحان در كتاب خود از باب تذكّر و
بينش دادن به خردمندان فرموده است: الله الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ من
الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ الله
عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ الله قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً
اين آيه كريمه در اثبات شرافت علم دليلى كافى است، بويژه علم توحيد كه اساس هر دانش
و مدار هر معرفت است. و خداوند سبحان علم را عالىترين و شريفترين چيزها معرّفى
كرده، و آن را بر فرزند آدم پس از نعمت آفرينش و بيرون آوردن او از ظلمت عدم به
روشنايى وجود، نخستين منّت قرار داده، و در اوّلين سورهاى كه بر پيامبرش محمّد (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
نازل كرده فرموده است: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ
الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ من عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ،
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ، بايد انديشيد
كه چگونه خداوند كتاب كريم خود را كه لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ من بَيْنِ يَدَيْهِ وَ
لا من خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ من حَكِيمٍ حَمِيدٍ با نعمت ايجاد آغاز، و پس از آن نعمت
علم را ذكر فرموده است، و اگر پس از موهبت ايجاد، منّتى بالاتر و نعمتى والاتر از
علم وجود داشت خداوند اين منزلت را به علم نمىبخشيد و آن را سرآغاز انوار هدايت و
طريق دلالت بر صراط مستقيم قرار نمىداد. مضافا به اين كه ذكر آن
در خلال اين آيات از زيبايى مخصوصى برخوردار، و دقايق معانى و حقايق بلاغت را
داراست. درباره وجوه تناسب ميان آيات مذكور در آغاز اين سوره- كه براى ايجاد نظمى
بديع در آيات، بعضى از آنها مشتمل بر خلق انسان از علق است. و برخى مشعر بر آموزش
چيزهايى به اوست كه نسبت به آنها ناآگاه بوده- گفته شده است كه: خداوند حالت نخستين
انسان را كه علقه بوده ذكر كرده، و علقه پستترين چيزهاست، و آخرين حال او را كه
عالم شدن است بيان فرموده، و اين عالىترين مراتب است، گويى خداوند متعال فرموده
است: اى انسان تو در آغاز حال در اين مرتبهاى كه در نهايت پستى است قرار داشتهاى،
و در آخر كار به اين درجه كه شريفترين و گرانقدرترين درجات است رسيدهاى، و بيان
مذكور متضمّن اين است كه علم اشرف مراتب است، زيرا اگر چيزى شريفتر از آن وجود داشت
ذكر آن در اين جا سزاوارتر بود.
وجه ديگر اين است كه خداوند فرموده
است: وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما
لَمْ يَعْلَمْ، در اصول فقه ثابت شده است كه: ترتّب حكم بر وصف گوياى علّت بودن وصف
است، و اين امر دلالت دارد بر اين كه خداوند به صفت اكرميّت اختصاص دارد، زيرا اوست
كه به انسان دانش آموخته است، و اگر چيزى برتر و ارزشمندتر از دانش مىبود قرين شدن
آن با صفت اكرميّت خداوند كه به صيغه افعل تفضيل است سزاوارتر بود.
خداوند سبحان پذيرش حقّ و عمل به آن
را بر پايه توجّه به حقّ، و توجّه را بر اساس بيم و خشيت قرار داده، و بيم و خشيت
را به دانشمندان منحصر كرده و فرموده است: سَيَذَّكَّرُ من يَخْشى و إِنَّما
يَخْشَى الله من عِبادِهِ الْعُلَماءُ و نيز خداوند علم را حكمت ناميده، و حكمت را
بزرگ شمرده و فرموده است:
وَ من يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ
أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً و خلاصه آنچه در تفسير حكمت گفته شده اين است كه آن عبارت
از موعظههاى قرآن و علم و فهم و نبوّت است، در آن جا كه خداوند متعال فرموده است:
وَ من يُؤْتَ الْحِكْمَةَ، و آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا، و فَقَدْ آتَيْنا آلَ
إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ، و همه اينها به علم اشاره دارد، و نيز
خداوند عالمان را بر ديگران برترى داده و فرموده است: هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ
يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ.
خداوند در قرآن كريم ده چيز را كنار
هم قرار داده كه عبارت است از پليد و پاكيزه، فرموده است: قُلْ لا يَسْتَوِي
الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ، ديگر كورى و بينايى، تاريكى و روشنى، سايه و آفتاب،
زندگى و مرگ، چنانچه در تفسير آنها دقّت كنى در مىيابى كه همه آنها به علم برگشت
دارد، همچنين خداوند سبحان عالمان و فرشتگان را قرين خويش ساخته و فرموده است:
شَهِدَ الله أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ،
و بر اين اكرام خود به آنان افزوده و فرموده است: وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ
إِلَّا الله وَ الرَّاسِخُونَ في الْعِلْمِ و نيز: قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً
بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ من عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ و فرموده است: يَرْفَعِ
الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ. خداوند
درجات مذكور در اين آيه را براى چهار دسته از مؤمنان ذكر كرده، درباره اهل بدر
فرموده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ الله وَجِلَتْ
قُلُوبُهُمْ ... تا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ و درباره مجاهدان: فَضَّلَ
الله الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً و
نسبت به كسانى كه اعمال شايسته انجام مىدهند: وَ من
يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ
الْعُلى و درباره عالمان فرموده است: يَرْفَعِ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ
الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ، بنابراين خداوند مؤمنان اهل بدر را به
درجاتى بر ديگران، و عالمان را به درجاتى بر همه طبقات مردم برترى داده، در نتيجه
افضليت آنان را بر مردم ثابت كرده است. خداوند سبحان در قرآن مجيد پنج منقبت براى
عالمان ذكر فرموده است: نخست ايمان: وَ الرَّاسِخُونَ في الْعِلْمِ يَقُولُونَ
آمَنَّا به دوّم توحيد: شَهِدَ الله أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ
وَ أُولُوا الْعِلْمِ، سوّم گريه و اندوه: إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ...
تا وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ چهارم خشوع: إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا
الْعِلْمَ من قَبْلِهِ پنجم ترس: إِنَّما يَخْشَى الله من عِبادِهِ الْعُلَماءُ،
خداوند به پيامبرش با همه علم و حكمتى كه به او ارزانى داشته است دستور مىدهد كه:
وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً، و فرموده است: بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في
صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ و نيز فرموده است: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ
نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ.
اينها بخشى از فضايلى بود كه خداوند
در قرآن كريم براى علم ذكر كرده است.
فصل: احاديث نبوى در فضيلت علم از
طريق عامّه
غزّالى مىگويد: و امّا اخبارى كه از
پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در
فضيلت دانش رسيده از جمله آنها اين كه فرموده است: «چون خداوند بخواهد خيرى را به
كسى ارزانى بدارد او را در دين دانا مىگرداند، و رشد و صلاح او را به دلش
مىاندازد»، و فرموده است: «عالمان وارثان
پيامبرانند» روشن است كه رتبهاى بالاتر از مرتبه پيامبرى نيست و شرافتى برتر از به
ارث بردن اين رتبه وجود ندارد.
فرموده است: «هر چه در آسمانها و زمين
است براى عالم درخواست آمرزش مىكنند»، و كدام منصب بالاتر از منصبى است كه فرشتگان
آسمانها و زمين براى او طلب آمرزش كنند، در حالى كه او به كار خود سرگرم، و فرشتگان
به استغفار براى او مشغول باشند.
فرموده است: «حكمت بر شرف شرافتمند
مىافزايد، و بنده زر خريد را رفعت و بزرگى مىدهد تا آن جا كه همنشين پادشاهان
مىشود.» پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در
اين گفتار ثمره علم را در اين دنيا بيان كرده و روشن است كه ثمرات آخرت نيكوتر و
پايدارتر است.
فرموده است: «دو صفت در منافق وجود
ندارد: نشانههاى اهل خير و فقه در دين»، و به سبب نفاقى كه در برخى از فقيهان اين
زمان ديده مىشود نبايد در صحّت اين حديث دچار ترديد شد، چه منظور او از فقه آن
نيست كه تو گمان كردهاى، و معناى فقه پس از اين ذكر خواهد شد. پايينترين درجات
فقيه اين است كه بداند آخرت بهتر از دنياست، و اگر اين شناخت را داشته باشد و بر او
غلبه كند از نفاق و ريا دورى خواهد جست.
فرموده است: «بهترين مردم دانشمندى
است كه اگر بدو نياز پيدا كنند به آنها سود رساند، و اگر خود را از وى بىنياز
دانند او نيز خود را از آنها مستغنى بداند.»
و نيز فرموده: «ايمان برهنه است، پوشش
او پرهيزگارى، زيورش شرم و ثمرهاش دانش است.»
و نيز: «نزديكترين مردم به درجه
پيامبرى عالمان و جهاد گرانند، امّا اهل علم مردم را به آنچه پيامبران از سوى
خداوند آوردهاند رهنمون مىشوند، و جهادگران با شمشيرهاى خود در راه آنچه پيامبران
عرضه كردهاند جهاد مىكنند.»
و نيز: «مرگ قبيلهاى آسانتر از مرگ
يك عالم است.»
و نيز: «مردمان همچون معدنهاى زر و
سيمند، نيكان آنها در جاهليّت نيكان آنها در اسلامند، به شرط اين كه دانش دين فرا
گيرند.»
و نيز: «روز رستاخيز مداد عالمان را
به خون شهيدان مىسنجند.»
و نيز: «هر كس براى امّت من چهل حديث
از سنّت ضبط كند، تا آنها را به آنان برساند، روز رستاخيز شفيع و گواه او خواهم
بود.»
و نيز: «هر كس از امّت من حامل چهل
حديث باشد، روز بازپسين در حالى كه عالم و فقيه است خدا را ديدار خواهد كرد.»
و نيز: «هر كس فقه دين را فرا گيرد،
خداوند مهمّات امور او را كفايت كند، و از آن جا كه گمان ندارد به او
روزى رساند.»
و نيز: «خداوند عزّ و جلّ به ابراهيم
(عليه السلام) وحى فرمود كه اى ابراهيم من عليم
هستم و هر عالمى را دوست مىدارم» و نيز: «دانشمند امانتدار خداوند در روى زمين
است.»
و نيز: «دو دسته از امّت من اگر صالح
باشند همه مردم صالح خواهند شد، و اگر فاسد باشند همه مردم فاسد خواهند شد اين دو
دسته فرمانروايان و فقيهانند.»
و نيز: «هر گاه روزى بر من گذرد كه بر
دانشى كه مرا به خدا نزديك كند نيفزايم، در طلوع خورشيد آن روز براى من بركتى
نيست.»
در برترى علم بر عبادت و شهادت فرموده
است: «برترى عالم بر عابد مانند برترى من بر پستترين اصحاب من است.» بنگر پيامبر
خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) چگونه علم را با
درجه نبوّت قرين ساخته، و عملى را كه از علم تهى باشد پست و ناچيز شمرده است، هر
چند عابد از دانش عبادتى كه بر آن مواظبت دارد خالى نيست چه اگر اين علم را نداشته
باشد عمل او عبادت نيست.
فرموده است: «برترى عالم بر عابد
مانند برترى ماه شب چهارده بر ديگر ستارگان است.»
و نيز: «در روز رستاخيز سه دسته شفاعت
خواهند كرد: پيامبران پس از آنها عالمان و سپس شهيدان». مرتبهاى كه تالى نبوّت و
برتر از شهادت باشد، با همه احاديثى كه در فضيلت شهادت وارد
است چقدر بزرگ مىباشد.
فرموده است: «خداوند به چيزى برتر از
دانستن فقه دين عبادت نشده است.
و يك فقيه بر شيطان سختتر و گرانتر
از هزار عابد است، براى هر چيزى ستونى است، و ستون دين فقه است.
و نيز: «بهترين دين شما آسانترين آن
است. فقه برترين عبادت است.»
و نيز: «مؤمن دانشمند هفتاد درجه از
عابد برتر است.»
و نيز: «شما در زمانى قرار داريد كه
فقيهان آن بسيار و سخنگويان آن كماند، خواستاران آن اندك و عطاكنندگان آن فراوانند
و عمل در آن از علم بهتر است. بزودى روزگارى فرا خواهد رسيد كه فقيهانش اندك و
سخنگويانش بسيار، دهندگانش كم و خواستاران زياد خواهند بود، و علم در آن زمان از
عمل بهتر است.»
و نيز: «ميان عالم و عابد يك صد درجه
است، و ميان هر درجه تا درجه ديگر مسافت تاخت يك اسب در هفتاد سال است.» گفته شد اى
پيامبر خدا كدام عمل بهتر است، فرمود: «خداشناسى» عرض كردند ما مىخواهيم بدانيم
كدام عمل بهتر است فرمود: «خداشناسى» عرض كردند ما از عمل مىپرسيم و شما از علم
پاسخ مىدهى، فرمود: «در صورت وجود علم، عمل اندك سودمند است، و با جهل، عمل هر چند
بسيار باشد سودى ندارد.»
و نيز: «خداوند در روز رستاخيز بندگان
را برمىانگيزاند، و سپس عالمان را مبعوث مىكند، و مىگويد: اى گروه دانشمندان من
علم را به شما دادم تنها به اين خاطر كه شما را شناختم، و من علم را در شما قرار
ندادم كه شما را عذاب كنم برويد كه من شما را آمرزيدم.»
فصل
مىگويم كه يكى از دانشمندان ما گفته
است: امّا احاديثى كه در فضيلت فقه رسيده از شماره بيرون است. از جمله آنها گفتار
پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مىباشد
كه فرموده است: «خدا به هر كس بخواهد خيرى ارزانى بدارد، او را در دين فقيه
مىگرداند.»
و نيز: «طلب دانش بر هر مسلمانى واجب
است» و نيز: كسى كه در طلب دانشى باشد، و به آن دست يابد خداوند دو پاداش براى او
ثبت مىكند، و كسى كه طالب دانشى باشد و به آن دست نيابد، يك پاداش در نامه عمل او
مىنويسد» و نيز: «كسى كه دوست دارد آزاد شدگان از آتش دوزخ را بنگرد به طالبان علم
نظر كند. سوگند به كسى كه جانم در دست اوست هيچ طالب علمى به آستانه علم آمد و شد
نمىكند مگر اين كه خداوند در برابر هر گامى كه بر مىدارد يك سال عبادت براى او
ثبت مىكند، و به هر قدم شهرى در بهشت برايش مىسازد، و در آن حال كه بر روى زمين
راه مىرود زمين برايش آمرزش مىطلبد، و شب و روز را به سر مىآورد در حالى كه
آمرزيده شده است. و فرشتگان گواهى مىدهند كه آنها
آزادشدگان خداوند از آتش دوزخند.»
و نيز: «كسى كه در طلب علم باشد مانند
كسى است كه روز را روزه بدارد، و شبها را به عبادت بگذراند. و فرا گرفتن يك باب از
علم براى انسان بهتر است از اين كه مانند كوه ابو قبيس طلا داشته باشد و همه آنها
را در راه خدا انفاق كند.»
و نيز: كسى كه در طلب علم است تا
اسلام را به آن زنده كند چنانچه مرگش فرا رسد، در بهشت ميان او و پيامبران تنها يك
درجه فاصله خواهد بود.»
و نيز: «عالم بر عابد هفتاد درجه
برترى دارد، كه ميان هر درجه تا درجه ديگر به اندازه دويدن يك اسب در هفتاد سال
است، چه شيطان بدعتى ميان مردم پديد مىآورد، و عالم آن را مىبيند و از ميان
مىبرد در حالى كه عابد تنها به كار عبادتش رو مىآورد.»
و نيز: «برترى عالم بر عابد مانند
برترى من بر پستترين شماست اهل آسمانها و زمين حتّى مورچه در لانهاش و ماهى در
آب، براى تعليمدهنده نيكيها به مردم، دعا مىكنند.»
و نيز «كسى كه براى طلب علم بيرون
مىرود در راه خدا گام برمىدارد تا آنگاه كه بازگردد.»
فرموده است: «كسى كه براى فراگرفتن
بابى از علم پا بيرون مىنهد، تا به وسيله آن باطلى را به حقّ و گمراهى را به راه
هدايت بازگرداند عمل او به منزله چهل سال عبادت است.»
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به على (عليه السلام)
فرمود: «اگر خداوند به دست تو يك تن را هدايت كند برايت از داشتن شتران سرخ مو بهتر
است.»
همچنين به معاذ فرمود: «اگر خداوند يك
تن را به وسيله تو هدايت كند از همه دنيا و آنچه در آن است برايت بهتر است» روايت
شده است كه اين سخن را به على (عليه السلام) نيز
فرموده است.
فرمود: «خداوند جانشينان مرا بيامرزد.
گفته شد: اى پيامبر خدا! جانشينان تو چه كسانى هستند؟ فرمود: آنانى كه سنّت مرا
زنده مىدارند، و آن را به بندگان خدا مىآموزند.»
و نيز: «علم و هدايتى كه خداوند مرا
بر آن برانگيخته مانند بارانى است كه بر زمين ببارد، بخشى از زمين كه پاكيزه و قابل
كشت است آب را جذب مىكند، و از آن سبزه و گياه بسيار مىرويد، و بخشى از آن كه سخت
و غير قابل نفوذ است آب را نگاه مىدارد، و خداوند آن را مايه استفاده مردم قرار
مىدهد، از آن مىآشامند، و كشتزارهاى خود را از آن آبيارى مىكنند، بخش ديگر آن
پست و كوير و شنزار است كه نه آب را نگه مىدارد، و نه گياهى از آن روييده مىشود،
و اين مانند كسى است كه فقه دين را فرا مىگيرد، و از آنچه خداوند مرا بدان
برانگيخته سود مىبرد، آن را آموخته، و به ديگران مىآموزد، و نيز مثل آن كس است كه
در برابر اوامر الهى سر فرود نمىآورد و هدايتى را كه من از سوى خداوند آوردهام
نمىپذيرد.»
و نيز: «هيچ حسد- يعنى غبطهاى- نيست
مگر نسبت به دو كس، آن كه خداوند به او مالى داده و وى را بر مصرف آن در راه حقّ
قدرت بخشيده است، و كسى كه خداوند حكمت به او عطا كرده و وى به آن داورى مىكند و
آن را به ديگران مىآموزد.»
و نيز: «كسى كه مردم را به راه حقّ
هدايت كند، به اندازه اجر همه پيروانش به او پاداش داده مىشود بىآن كه چيزى از
اجر آنها كاسته شود، و هر كس مردم را به گمراهى دعوت كند به اندازه گناهان همه
كسانى كه از او پيروى كردهاند گنهكار مىباشد، بىآن كه از گناهان آنها چيزى كم
گردد.»
و نيز: هنگامى كه فرزند آدم مىميرد
عمل او پايان مىيابد جز در سه چيز:
صدقهاى كه ادامه داشته باشد، دانشى
كه مردم از آن سود برند و فرزندى صالح كه برايش دعا كند.»
و نيز: «بهترين چيزى كه آدمى به جاى
مىگذارد سه چيز است: فرزند شايستهاى كه براى او دعا كند، صدقهاى كه دوام داشته
باشد و اجرش به او برسد و دانشى كه مردم پس از او به آن عمل كنند.»
و نيز: «فرشتگان بالهاى خود را براى
طالبان دانش- جهت اظهار خشنودى از كار او- مىگسترانند.»
و نيز: «دانش را طلب كنيد هر چند در
چين باشد.»
و نيز: «هر كس بامداد در طلب دانش
برآيد، فرشتگان بر او سايه مىافكنند، و معاش او بركت مىيابد و از روزى او كاسته
نمىشود.»
و نيز: «هر كس راهى را براى به دست
آوردن دانش بپيمايد، خداوند براى او راهى به سوى بهشت هموار خواهد كرد.»
و نيز: «خوابيدن با علم بهتر از نماز
با جهل است.»
و نيز: «يك فقيه بر شيطان از هزار
عابد سختتر است.»
و نيز: «عالمان در زمين مانند ستارگان
در آسمانند. كه مردم در تاريكيهاى بيابان و دريا به وسيله آنها هدايت مىشوند، و هر
گاه از آسمان محو شوند راهنمايان گمراه مىشوند.»
و نيز: «هر نوجوانى روزگارش را با علم
و عبادت بگذراند تا بزرگ شود، خداوند در روز رستاخيز پاداش هفتاد و دو صدّيق را به
او عطا مىكند.»
و نيز: «خداوند عزّ و جل در روز
رستاخيز به عالمان مىفرمايد: من علم و حكمتم را در شما قرار ندادم جز براى آن كه
مىخواهم بر گناهانى كه از شما صادر شده قلم عفو كشم، و از اين باكى ندارم.»
و نيز: «چيزى با چيزى گرد نيامده كه
از گردآمدن علم با حلم بهتر باشد.»
و نيز: «مردم صدقهاى ندادهاند كه به
ارزش علمى باشد كه آن را منتشر كنند.»
و نيز: «انسان مسلمان به برادرش
هديهاى نداده است كه برتر از سخن حكمتآميزى باشد كه به سبب آن خداوند هدايتش را
نسبت به او افزون كند. و او را از وادى هلاكت بازگرداند.»
و نيز: «از برترين صدقهها اين است كه
انسان دانشى را فرا گيرد، سپس آن را به برادر مؤمنش بياموزد.»
و نيز: «استاد و دانشجو در اجر
شريكند، و در ديگر مردم چيزى نيست.»
و نيز: «آن كه دانشش كم است بهتر از
نادانى است كه عبادتش بسيار است.»
و نيز: «كسى كه بامداد به مسجد رود و
تنها منظورش اين است كه چيز خوبى را بياموزد و يا آموزش دهد داراى اجر كسى است كه
عمره كاملى به جا آورده باشد، و كسى كه شبانه به مسجد رود، و تنها هدفش اين است كه
چيزى را بياموزد و يا آموزش دهد اجر كسى كه حجّ را به طور كامل انجام داده باشد
براى اوست.»
و نيز: «يا عالم و يا دانشجو و يا
مستمع و يا دوستدار آنها باش، و پنجمين آنها مباش كه هلاك خواهى شد.»
و نيز: هنگامى كه از بوستانهاى بهشت
مىگذريد از آنها بهره گيريد عرض كردند: اى پيامبر خدا بوستانهاى بهشت كدام است،
فرمود: «حلقات ذكر، چه خداوند متعال را فرشتگانى است كه در گردشند و جوياى حلقات
ذكرند و چون بر اين مجالس وارد شوند بر گرد آنها حلقه مىزنند.» يكى از عالمان گفته است: منظور از حلقات ذكر
مجالس بيان حلال و حرام است كه چگونه بايد خريد و فروش كرد، نماز گزارد، روزه گرفت.
زناشويى كرد، طلاق داد و امثال اينها.
مىگويم: در اين زمينه گفتار ديگرى
داريم كه به خواست خدا خواهد آمد.
غزّالى مىگويد: پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به مسجد وارد شد، و در اين هنگام دو جلسه در آن داير
بود، در يكى فقه و احكام دين مذاكره مىشد، و در ديگرى دعا مىخواندند و از خداوند
مسألت مىكردند، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
فرمود: «هر دو مجلس خوب است، زيرا آنان خدا را مىخوانند، و اينان فقه را فرا
مىگيرند و به نادانها ياد مىدهند، و اينان برترند، من براى آموزش مردم به رسالت
برانگيخته شدهام»، سپس پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
در كنار آنها نشست.
از صفوان عسّال نقل شده كه گفته است:
بر پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) وارد
شدم، در حالى كه آن حضرت در مسجد بر عباى سرخ رنگ خود تكيه داده بود به او عرض
كردم: اى پيامبر خدا من براى طلب علم آمدهام، فرمود: «آفرين به طالبان علم همانا
فرشتگان با بالهاى خود بر گرد طالب علم اجتماع مىكنند، و به سبب محبّتى كه به
مطلوب آنها دارند از كثرت ازدحام بر بالاى هم سوار مىشوند تا آن اندازه كه به
آسمان دنيا مىرسند.»
از كثير بن قيس روايت شده كه گفته
است: در مسجد دمشق با ابو الدّرداء نشسته بودم. در اين ميان مردى نزد او
آمد، و گفت: اى ابو الدّرداء من از مدينه نزد تو آمدهام يعنى شهر پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
، و اين به خاطر حديثى است كه از تو به من رسيده است،
و تو آن را از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
روايت كردهاى، ابو الدّرداء گفت:
آيا داد و ستد تو را به اين جا
نياورده؟ پاسخ داد: نه، ابو الدّرداء گفت: آيا امر ديگرى تو را به اين جا نكشانيده
است، پاسخ داد: نه، ابو الدّرداء گفت: از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
شنيدم كه مىفرمود: «كسى كه راهى را در جستجوى دانش
بپويد، خداوند از راهى او را به بهشت مىرساند، همانا فرشتگان بالهاى خود را براى
طالبان علم مىگسترانند، و هر كه در آسمانها و زمين است حتّى ماهيها در آب از
خداوند براى عالم طلب آمرزش مىكنند، برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه بر
ستارگان است، عالمان وارثان پيامبرانند، پيامبران درهم و دينارى را به ارث باقى
نمىگذارند، تنها ميراث آنها علم است كه هر كس آن را فرا گيرد بهره زيادى برده
است.» آن مرد گفت: آرى.
يكى از دانشمندان به ابو يحيى بن
زكريّا بن يحيى ساجى نسبت داده كه گفته است: در كوچههاى بصره براى مراجعه به خانه
بعضى از محدّثان مىرفتيم، و در رفتن شتاب مىكرديم، همراه ما مردى هرزه و بىشرم
بود كه با حالت تمسخر گفت: پاها را از روى بالهاى فرشتگان برداريد، او هنوز از جايش
دور نشده بود كه هر دو پايش خشك شد. همچنين به ابو داوود سجستانى نسبت داده شده كه
گفته است: در ميان اصحاب حديث مردى بىبندوبار و هرزه وجود داشت، همين كه حديث
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را شنيد كه
فرموده است: «فرشتگان بالهاى خود را در زير پاى طالبان علم مىگذارند» در ته كفشهاى
خود دو ميخ آهنين قرار داد، و گفت: مىخواهم بالهاى فرشتگان را لگدمال كنم، پس از
آن هر دو پايش دچار خوره شد.
ابو عبد الله محّمد بن اسماعيل تميمى
اين داستان را در شرح مسلم نقل كرده و گفته است: «هر دو پا و ديگر اعضاى بدنش فلج
شد.»
فصل: احاديث در فضيلت علم از طريق
خاصّه
امّا از طريق خاصّه (شيعه) به سند
صحيح از ابو الحسن على بن موسى الرّضا (عليه السلام)
از پدرانش از پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
روايت شده كه فرموده است:
«طلب علم بر هر مسلمانى واجب است، علم را در هر جا كه گمان مىرود طلب كنيد، و از
اهلش فرا گيريد، چه ياد گرفتن آن حسنه، طلب آن عبادت، مذاكره درباره آن تسبيح، عمل
به آن جهاد، آموختن آن به كسى كه آن را نمىداند صدقه و بذل آن به كسى كه شايستگى
آن را دارد موجب تقرّب به خداوند متعال است چرا كه علم وسيله شناخت حلال و حرام،
روشنى بخش راه بهشت، همدم اوقات وحشت، يار تنهايى و غربت است. در خلوت سخنگو، در
خوشى و ناخوشى دليل و رهنما، در برخورد با دشمنان سلاح، و نزد دوستان زيب و زيور
مىباشد، خداوند متعال به وسيله علم و دانش اقوامى را بلند مرتبه مىگرداند، آنان
را در راه خير پيشوا قرار مىدهد از آثار آنها پيروى مىكنند، به اعمال آنها تأسّى
مىجويند، و آراى آنان را مرجع قرار مىدهند فرشتگان به دوستى با آنها راغب
مىشوند، و با بالهاى خود آنها را لمس مىكنند، در نمازهاى خويش بر آنها درود
مىفرستند، و هر خشك و ترى حتّى ماهيان و جانوران دريا، و درندگان بيابان و چهار
پايان براى آنها طلب آمرزش مىكنند، دانش حيات دلها از جهل، روشنى چشمها از ظلمت، و
نيروى بدنها از ضعف است. دانش بنده را به جايگاه نيكان و پايگاه پاكان و عالىترين
درجات دنيا و آخرت مىرساند، ذكر در حال تحصيل علم برابر با روزه، و مذاكره درباره
آن مانند، نماز شب است. خداوند به وسيله علم اطاعت و عبادت مىشود، و از طريق آن پيوندهاى خويشاوندى مستحكم، و حلال
و حرام الهى شناخته مىگردد علم پيشوا و عمل تابع آن است، خداوند آن را به
سعادتمندان الهام، و تيره بختان را از آن محروم مىكند. خوشا به حال كسى كه خداوند
او را از بهرهاش محروم نساخته است.»
از امير مؤمنان (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «اى مردم! بدانيد كمال دين طلب علم و عمل به
آن است، آگاه باشيد تحصيل علم بر شما واجبتر از تحصيل مال است، مال ميان شما تقسيم
و تضمين گرديده، و دادگرى دانا آن را ميان شما قسمت و ضمانت كرده، و به آن وفا
خواهد كرد. علم در نزد اهلش ذخيره گشته، و به شما دستور داده شده آن را از آنان
بخواهيد، پس آن را طلب كنيد.»
و نيز فرموده است: «عالم برتر از
روزهگير شب زندهدار مجاهد است، هنگامى كه عالم مىميرد در اسلام رخنهاى پديد
مىآيد كه هيچ چيزى جز جانشين او نمىتواند آن را سدّ كند.»
و نيز: «در شرافت علم همين بس كه كسى
كه آن را نمىداند مدّعى آن مىشود، و اگر آن را به او نسبت دهند شاد مىگردد. و در
نكوهش جهل همين كافى است كه جاهل خود را از آن تبرئه مىكند.»
آن حضرت به كميل بن زياد فرمود: «اى
كميل دانش بهتر از مال است، دانش تو را پاسدارى مىكند، و تو از مال پاسدارى
مىكنى، دانش حاكم است و مال محكوم، مال بر اثر انفاق كاهش مىيابد، و دانش با
انفاق افزون مىشود.»
و نيز آن حضرت فرموده است: «علم به
هفت دليل از مال بهتر است، نخست اين كه علم ميراث پيامبران است، و مال ميراث
فرعونها، دوّم علم با انفاق كاهش نمىيابد، و مال با هزينه و انفاق نقصان مىگيرد،
سوّم اين كه مال نيازمند نگهبان است و علم پاسدار صاحب خود مىباشد، چهارم علم در
كفن انسان داخل مىشود و او را در همه جا همراه است در حالى كه مال او را ترك
مىكند و باقى مىماند، پنجم مال را مؤمن و كافر به دست مىآورند، امّا علم تنها
براى مؤمن حاصل مىشود، ششّم همگى مردم در امور دين خود به عالمان نياز دارند، ليكن
به مالداران نيازى نيست. هفتم علم انسان را براى گذشتن از صراط نيرومند مىسازد، و
مال مانع گذشتن او از آن مىباشد.»
و نيز فرموده است: «ارزش هر كس به قدر
چيزى است كه آن را مىداند، در عبارت ديگر آمده است: ... به قدر چيزى است كه آن را
نيكو انجام مىدهد.»
از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «اگر مردم فوايدى را كه در تحصيل علم است
بدانند، آن را طلب مىكنند، هر چند اين كار متضمّن ريختن خون آنها و فرو رفتن در
امواج دريا باشد همانا خداوند متعال به دانيال نبىّ وحى فرمود كه مبغوضترين بندگان
نزد من نادانى است كه حقّ اهل علم را سبك شمارد، و پيروى آنها را ترك كند، و
محبوبترين بندگان نزد من پرهيزگارى است كه خواهان ثوابهاى بسيار، و همنشين عالمان و
پيرو شكيبايان باشد، و از حكيمان سخن گويد.»
از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است: «هر كه طريق هدايتى را به كسى بياموزد به
اندازه كسانى كه آن را به كار بستهاند به او پاداش داده مىشود، بىآن كه از پاداش
آنها كاسته شود، و آن كه امر گمراه كنندهاى را
به كسى ياد مىدهد به اندازه كسانى كه
آن را مرتكب شدهاند گناه بر عهده اوست بىآن كه از گناهان آنها چيزى كم گردد.»
و نيز فرموده است: «عالمى كه از دانش
او سود برده مىشود برتر از هفتاد هزار عابد است.»
و نيز: «هر كس از شما دانشى را به
ديگرى ياد دهد، دو برابر اجر دانش آموز به او پاداش داده مىشود، و معلّم بر وى
برترى دارد، بنابراين دانش را از دانشوران فرا گيريد، و آن را به برادرانتان
بياموزيد، همچنان كه عالمان آن را به شما آموختهاند.»
و نيز: «در مجلسى پيش كسى بنشينم كه
به او اعتماد دارم، در نظرم از عبادت يك سال اطمينان بخشتر است.»
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «هر كس عمل خيرى را به ديگرى بياموزد پاداش كسى را دارد
كه آن را به كار بسته است، راوى گويد: عرض كردم: اگر كسى كه آن كار خير را فرا
گرفته است آن را به ديگرى ياد دهد، آيا اين پاداش به او داده خواهد شد؟ فرمود: اگر
آن را به همه مردم ياد دهد نيز اين ثواب به همان گونه درباره او جارى خواهد شد، عرض
كردم: اگر او بميرد، فرمود: هر چند بميرد.»
و نيز فرموده است: «فقه و احكام دين
را فرا گيريد، چه هر كس از شما احكام دين را نياموزد اعرابى است.» خداوند عزّ و جلّ
در كتابش مىفرمايد:
لِيَتَفَقَّهُوا في الدِّينِ وَ
لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.
و نيز فرموده: «بر شما باد به فرا
گرفتن احكام دين خدا، و اعرابى نباشيد، چه كسى كه احكام دين را نياموزد، خداوند
متعال در روز رستاخيز به او نظر نمىكند، و اعمال او را پاكيزه نخواهد كرد.»
و نيز: «دوست دارم تازيانه بر سر
اصحابم بزنم تا فقه و احكام دين را فرا گيرند.»
و نيز: «عالمان وارثان پيامبرانند
پيامبران درهم و دينارى به ارث بر جاى نمىگذارند، تنها احاديثى از خود به ميراث
مىگذارند، هر كس چيزى از احاديث آنها را به كار بندد بهره فراوانى به دست آورده
است، بنگريد دانش خود را از چه كسى اخذ كردهايد، چه ميان ما اهل بيت در هر نسلى
افراد عادلى وجود دارد، كه تحريفات غاليان و ادعّاهاى باطلكيشان و تأويلات جاهلان
را از دين مىزدايند.»
و نيز: «هر گاه خداوند خير بندهاى را
بخواهد او را در دين فقيه و دانا مىگرداند.»
معاوية بن عمّار به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد: مردى است كه احاديثتان را روايت، و آنها را ميان مردم پخش
مىكند، و دلهاى شيعيان شما را به آنها قوّت مىدهد، و نيز مردى است از شيعيان شما
كه عابد است ليكن اهل روايت و نقل
حديث نيست، از اين دو تن كدام يك برتر
است؟ فرمود: «آن كه احاديث ما را روايت مىكند، و دلهاى شيعيان ما را به آنها قوّت
مىدهد برتر از هزار عابد است.»
و نيز: «مرگ هيچ مؤمنى نزد شيطان كه
لعنت خدا بر او باد محبوبتر از مرگ فقيه نيست.»
و نيز: «چون مؤمن فقيه بميرد در اسلام
رخنهاى پديد مىآيد كه هيچ چيزى آن را مسدود نمىكند.»
امام كاظم (عليه السلام) فرموده است: «هنگامى كه مؤمن مىميرد. فرشتگان آسمان و نقاطى از
زمين كه در آن جا خدا را عبادت كرده، و درهايى از آسمان كه اعمالش از آن جا بالا
رفته، بر او مىگريند، و در اسلام رخنهاى پديد مىآيد كه چيزى آن را سدّ نمىكند.
زيرا مؤمنان فقيه همچون حصار شهرها، دژهاى اسلامند.»
فرموده است: «پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)
وارد مسجد شد ديد گروهى پيرامون مردى اجتماع كردهاند
فرمود: اين كيست؟ گفته شد: مردى علّامه (بسيار دانا) است، فرمود: علّامه چيست؟
گفتند از همه كس به انساب عرب و جنگهاى آنها و حوادث دوران جاهليّت داناتر است،
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: اين
دانشى است كه هر كس آن را نداند زيان نكرده، و كسى كه آن را بداند سودى نبرده است،
سپس فرمود: علم منحصر به سه چيز است: آيت محكمه، فريضه عادله و سنّت قائمه، و آنچه
غير از اينهاست فضل است.»