زكات دومين زير بناى اقتصادى اسلام

سيد حسين موسوى راد لاهيجى

- ۲ -


عاقبت خير مؤ ديان نماز و زكات :

خداوند متعال صريحا در آيه شريفه اى از قرآن كريم به مجاهدان و مدافعان اسلام و مسلمين ، آنهائيكه در زمين متمكنشان ساخته است ، كه تا نماز بگزارند و زكات بدهند، امر به معروف نمايند و نهى از منكر كنند، مى فرمايد:

الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امر بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور . (29)

(مجاهدان ) آنانكه متمكنشان گردانيديم در زمين تا نماز به پاى دارند و زكات دهند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند و از براى خداست عاقبت امور.

از اين آيه شريفه چنين بر مى آيد كه انسانها در زمين براى اقامه نماز و ايتاء زكات آفريده شده اند، چرا كه در جاى ديگر قرآن مى فرمايد:

و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون .

و ما جن و انس را نيافريديم مگر براى عبادت (شناخت خدا).

چرا كه نماز و عبادت ، اخلاق كلى و اجتماعى است و نفس انسان را تزكيه نموده و از ناخالصيها پاك مى سازد و زكات هم مال و هم نفس انسان را سالم نگه مى دارد.

زكوة در اقتصاد اسلام و رشد اقتصادى مسلمين و تفوق و برترى بر ساير اديان و مذهب نقش بسزايى دارد، و بعنوان تزكيه مال محسوب مى شود و در ساختار نقس نفيس بنيادى دارد.

فلاح و رستگارى در اقامه نماز و ايتاء زكات است :

خداوند متعال در آياتى از قرآن كريم ، فلاح و رستگارى را از آن مؤ منانى مى داند كه در نمازشان خشوع مى ورزند و از هر لغو و بيهوده گويى اعراض مى نمايند و زكات اموال خويش ‍ را نيز مى پردازند.

قد افلح المؤ منون . الذينهم فى صلوتهم خاشعون . و الذين هم عن اللغو معرضون و الذين هم للزكوة فاعلون (30)

به حقيقت رستگار شدند مؤ منان و گروندگان . آنانكه در نمازشان از خاشعانند و از هر لغوى روى گردانند و ايشانند كه زكات مال خويش را اداء مى كنند.

بنابراين مقصد و نهايت دين و فلاح و رستگارى در آن ، به نماز و زكات است .

كار و تجارت ، رجال الهى را از نماز و زكات باز نمى دارد:

موجبات تربيتى و بهسازى مؤ منان را نماز و زكات فراهم مى سازد. لذا رجال الهى و انسانهاى ربانى را بيع و شراء و اموال دنيا از ياد خدا غافل نمى گرداند و از اقامه نماز و ايتاء باز نمى دارد، چرا كه آنان از عواقب روز جزاء هراسان و بيمناكند.

قرآن در توصيف اينان مى فرمايد:

رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة ، يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار، ليجزيهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشاء بغير حساب (31)

مردانى كه باز نمى دارد ايشان را تجارت و خريد و فروش از ذكر خدا و اقامه نماز و ايتاء زكات . و آنها بيم دارند از روزى كه دگرگون مى گردد در آن دلها و ديده ها، تا جزاء دهد ايشان را خداوند بهتر از آنچه كه كردند و زياده دهد ايشان را از فضل و كرم خويش و خداوند روزى مى دهد هر كه را بخواهد بدون حساب .

باز در همين سوره مباركه نور، خداوند تعالى رحمت و مهربانى خويش را متعلق به كسانى مى داند كه نماز مى گزارند و زكات مى دهند و اطاعت بى دريغ از خدا و رسول مى نمايند تا آنجا كه مى فرمايد:

و اقيمو الصلوة و اتو الزكوة و اطيعوا الرسول لعلكم لعلكم ترحمون (32)

و به پا داريد نماز و اداء كنيد زكات را و فرمان بريد رسول صلى الله عليه و آله را، باشد كه مورد رحمت خدا قرار گيريد.

رحمت واسعه خداوند بندگانى را فرا مى گيرد كه نماز بپا مى دارند و زكات مال خويش را مى پردازند و در اين رابطه و در همه امور مربوط به آنان از پيامبر خدا اطاعت محض و پيروى بى دريغ دارند.

اقامه نماز و ايتاء زكات ايمان به قامت است :

خداوند متعال در قرآن كريم ، اين مصحف شريف بشارت به اهل ايمان مى دهد. آن مؤ منانى كه نماز به پاى مى دارند و زكات مى دهند يقين به آخرت دارند مى فرمايد:

طس تلك آيات القرآن و كتاب مبين . هدى و بشرى للمؤ منين . الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم بالاخرة هم يوقنون (33)

خداوند قرآن را مايه هدايت و رحمت كسانى مى داند كه در راه او احسان مى كنند. و محسنين را چنين توصيف مى فرمايد: كسانيكه نماز بپا مى دارند و زكات مى پردازند اينان به آخرت يقين دارند.

پذيرش توبه مبتنى به پذيرش نماز و زكات است :

در اسلام براى برائت و پاكسازى از گناهان و جرائم صدقه معين شده است و نماز و زكات نيز در اسلام در زدايش گناه و معاصى نقش مهمى ايفاء مى نمايند.

قرآن كريم مى فرمايد:

ءاشفقتم اءن تقدموا بين يدى نجويكم صدقات . فاذلم تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اطيعوا الله خبير بما تعلمون (34)

آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوى خوددارى كرديد؟!

اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد (و بدانيد) خداوند از آنچه انجام مى دهيد باخبر است .

نجوا و زيرگوشى حرف زدن گاهى از گناهان بزرگ است و لذا خداوند متعال پاكسازى گناهان را بوسيله صدقه و نماز و زكات مقرر فرموده و هر گونه موانع از قبيل نجوى و عوامل ديگر را ممنوع ساخته است .

پيش از مرگ نفس و مالتان را تزكيه كنيد:

زكات مفروضه در قرآن فوق العاده تاءكيد شده است و در خيلى از آيات با واژه نفق و انفاق ذكر شده ، و خداوند تعالى هيچ چيز را بجاى زكات نمى پذيرد و بس از مرگ نيز برگشتى نيست كه تا پس از علم و اطلاع در دنيا اموال خويش را تزكيه نمايد.

قرآن به وضوح اين جريان را متذكر مى شود آنجا كه مى فرمايد:

و انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياءتى اءحدكم الموت فيقول رب لولا اءخرتنى الى اجل قريب فاءصدق و اءكن من الصالحين و لن يؤ خر الله نفسا اذا جاء اجلها و الله خبير بما تعلمون (35)

از آنچه به شما روزى داديم انفاق كنيد. پيش از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگوييد: پروردگارا چرا مرگ مرا مدت كمى به تاءخير نينداختى تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم ؟! خداوند هرگز مرگ كسى را هنگامى كه اجلش فرا رسد و تاءخير نمى اندازد، و خداوند به آنچه مى دهد آگاه است .

اى مالداران !! اى زراندوزان !! آهاى سرمايه داران بزرگ !! اى فئودالهاى بى انصاف و بى رحم !! اى صاحبان اغنام و احشام !! واى بدهكاران خمس و زكات ؟!! اين شماييد كه يك اقليت سرمايه دارى بزرگ را تشكيل داده ايد، ضغنا و مساكين ، ايتام و سالمندان بيچاره و وامانده و آبرومندان از فقرا به انتظار كمكهاى شما هستند، آنان را دريابيد!!

نماز و زكات قرض الحسنه ايست بزرگ :

عباداتى كه انجام مى دهيد، در حقيقت قرض الحسنه ايست كه به نزد خدا گذاشته ايد، يعنى مثل اينكه خود را از خداوند حكيم طلبكار مى بينيد، به اين معنى كه خداوند در آن سراى به شما عنايتى خواهد داشت و آنچه بعنوان كمبود و نقصان عمل در خود مشاهده مى نماييد با رحمت و مغفرت از جانب ذات اقدس الهى موجبات آمرزش شخص شما فراهم شده و او از مشكلات آن سراى شما را راحتى و خلاصى مرحمت فرمايد.

قرآن كريم در تبيين اين حقيقت مى فرمايد:

... و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا و ماتقدموا نفسكم من خير تجدوه عندالله هو خيرا و اعظم اءجرا... (36)

بر پاى داريد نماز را و بدهيد زكاتت را و وام دهيد خدا را وامى نيكو و آنچه پيش مى فرستيد براى خودتان از خير و خوبى مى يابيد آن را نزد خداى تعالى و آن بهتر است و عظيمتر اجر و پاداش را داراست ....

دو فريضه نماز و زكات را هر چه بهتر و صحيحتر بجاى آوريد و بعنوان قرض الحسنه به پيشگاه حضرت احديث بسپاريد كه در آن سراى خير و ثواب و پاداش نيكوى آن بهره مند شويد.

انكار صلوة و زكات موجب كفر و دخول در جهنم است :

آنچه از عبادات و خير و خوبيها از آدمى سر مى زند، به شكل ثواب و اجر و پاداش ، به نزد پروردگارش مى سپارد، و اين امانت را پيش امانتدار مهربانى چون خداوند امين نهاده تا در آن سرايى وانفساى قيامت از آن بهره گيرد. و اين بهره گيرى را چه نيكو خداوند در سوره مباركه مدثر بيان مى فرمايد:

كل نفس بما كسبت رهينة . الا اصحاب اليمين . فى جنات يتسائلون . عن المجرمين . ما سلككم فى سقر. قالوا لم نك من المصلين . و لم نك نطعم المسكين (37)

آرى هر كس درگرو اعمال خويش است مگر اصحاب يمين (كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوايشان به دست راستشان مى دهند) آنها در باغهاى بهشتند و سئوال مى كنند از مجرمان چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت ؟! مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم ، و اطعام مساكين نمى كرديم .

روشن است كه اطعام بر مساكين يك امر مستحب است و غير واجب ، و در اسلام ترك عمل مستحب ، عقوبت و عذاب ندارد، لذا آنچه در آيه شريفه مشاهده مى گردد از اينكه ما اطعام مساكين ننموديم همانا ترك زكات مفروضه و خمس از حقوق واجب است كه ترك آن موجب عذاب الهى مى باشد و در اين آيه شريفه نيز ترك نماز و زكات را موجب عقوبت اخروى معرفى كرده است .

دين قيم و حنيف ، دين با نماز و زكات است

در اسلام دين قيم و پايدار آن دينى است كه در آن نماز و زكات باشد و در اين دين بر ملتش فرمان داده نشده و ماءمور نيستند، مگر به عبادت خالصانه براى پروردگار عالميان . چرا كه دين حنيف از آن اوست و اين هم نماز دارد و هم زكات و مخصوصا حقوق مستضعفان در آن لحاظ شده است و بطور مسلم خمس و زكات را زير بناى اقتصاد و بنيان مالى اسلام و مسلمين قرار داده است .

قرآن مجيد گوياى اين واقعيت است كه فرمود:

و ما اءمروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصل وة و يؤ تو الزكوة و ذلك دين القيمة (38)

و به آنها دستورى داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را براى او خالص كنند و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را بر پا دارند و زكاة را بپردازند و اين است آيين مستقيم .

اين بود نقش قرآن در بيان اهميت زكوة اين فريضه مهم اقتصادى در اسلام .

فصل سوم : حكمت تشريع زكات

اسرار و فلسفه زكات

فلسفه و اسرار زكات در كتب فقهى و احكام اسلامى و كتب حديث با اهميت خاصى به چشم مى خورد.

تشريع زكات و اسرار آن در اسلام همانند همه احكام ديگر اسلام تبيين شده و با ابعاد مختلف در كتب معتبره از طريق كتاب و سنت و شريعت ذكر شده است و داراى علل متعددى است كه بعضى از آن علل بدين قرار است :

1 تاءمين امور فرهنگى و عبادى مسلمانان خاصه مساكين .

2 تاءمين مالى و اداره زندگى فقراء و از كار افتاده ها و بيچارگان خاصه در مناطق محروم از مهمترين و اصليترين فلسفه تشريع زكات در اسلام است ، زيرا مصارف زكات در آيه شريفه سوره توبه ، نشان دهنده همين معنا است :

قال الله تعالى : انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤ لفة قلوبهم و فى الرقاب و الغارمين و فى سبيل الله و ابن السبيل فريضة من الله و الله عليم حكيم (39)

زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى ) آن زحمت مى كشند، و كسانى كه براى جلب محبشان اقدام مى شود، و براى (آزادى ) بردگان و (اداى دين ) بدهكاران و در راه (تقويت آيين ) خدا و واماندگان در راه با دين ، يك فريضه مهم الهى است و خداوند دانا و حكيم است .

بنابراين بيشترين مصارفى كه در آيه شريفه بيان شده است ، درباره آنهايى است كه مستحق زكوتند و از فقراء و محرومان مى باشند و در اين بعد از فلسفه زكات ، محرومان و مساكين بچشم مى خورد و هر كارى اعم از اقتصادى ، فرهنگى كه در راه خدا باشد و در خدمت در راه ماندگان و مهمتر در تاءليف قلوب كسانى كه از اديان باطل بوسيله زكات به اسلام گرايش ‍ پيدا مى كنند مصرف مى گردد.

از امام ششم عليه السلام مى خوانيم :

ان الله عزوجل جعل فى اموال الا غنياء ما يكفيهم و لو لا ذلك لزادهم و انما يؤ تون من منع من منعم .

همانا خداى عزوجل قرار داده در اموال ثروتمندان آنچه كه براى مساكين كفايت كند، كه اگر كفايت نمى نمود سهم فقراء را زيادتر مى كرد و البته فقراء بهلاكت مى رسند بواسطه كسانيكه از دادن زكات و حق فقراء امتناع مى ورزند.

در اين روايت خداوند از زكات مال اغنياء بقدر كفايت مؤ ونه فقراء تعيين فرموده است و اينكه اينقدر فقير فراوان است و در سال هزاران نفر در دنيا هلاك مى شوند، بخاطر بخل سرمايه داران بزرگ و فئودالها و زمينداران بى عاطفه و بى وجدانيست كه حقوق فقراء و مساكين را نمى پردازند و موجبات هلاك و مرگ ايشان را فراهم مى آورند.

نصاب زكات بقدر تاءمين قوت فقرا تفريض شده است :

در فلسفه زكات براى تاءمين قوت فقراء از امام رضا عليه السلام مى خوانيم :

ان علة الزكاة من اءجل قوت الفقراء... (40)

همانا علت تشريع زكات به خاطر قوت فقرا مى باشد.

بنابراين اهم فلسفه زكات در راه تاءمين زندگى فقراء و مساكين است و اين نه بدان معنا است كه اسلام با وضع و جعل زكات مسلمانان را به تنبلى و تنپرورى دعوت نموده باشد و بخواهد كار و هنر و صنعت و دانش بشرى را از بين مسلمانان بر اندازد، بلكه اسلام بهترين مشوق براى رشد و تكامل اقتصادى و فرهنگى و هنرى است و تشريع زكات در اسلام فقط براى از كار افتاده هاست ، هم آنانكه راهى ، بسوى تاءمين زندگى و عيالات خويش ندارند، لذا مى بينيم كه در حديث آمده است كه :

... يعول من لا حيلة له ....

يعنى اسلام و يا ولى مسلمين تاءمين و اداره مى كند كسى را كه راه زندگى بر او بسته شده است و هيچ راهى براى تاءمين خود و عيالاتشان ندارند، نه آن كسانى كه قادر به تاءمين زندگى خويش هستند، زكات بگيرند. بنابراين مسلمان غيرتمند، با هر تفنن و تبحر و هنرهاى موجود خويش در صدد تاءمين زندگى خويش و عيالاتش بر مى آيد و سعى و تلاش مى نمايد كه زندگى خود را هر چه اداره كند و محتاج زكات نشود بلكه كارى مى كند كه خود زكات بدهد.

فلسفه تشريع زكات از اميرالمؤ منين عليه السلام :

در فلسفه تشريع زكات بعد از نماز و روزه و خمس ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد:

مجموعه احكام داراى خواص و حكمتى است كه هر يك به نوبه خود مورد توجه است و زكات با همه فوائد و خصائصى كه دارد در اينجا حراست و امنيت از همه خطرات اراضى و سماوى است ، يعنى جهان اسلام و مال زكات دهنده بيمه است ، و حضرت در اين رابطه مى فرمايد:

و عن ذلك ما حرس الله عباده المؤ منين بالصلوة و الزكوة و مجاهدة الصيام فى الايام المفروضات تشكينا لا طرافهم و تخشيعا لا بصارهم و تذليلا لنفوسهم و تخفيضا لقلوبهم و اذهابا للخيلاء عنهم و لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب توضعا و التصادق الكرائم الجوارح با لارض تصاغرا و لحق البطون بالمتون من الصيام تذللامع ما فى الزكوة من صرف ثمرات الارض و غير ذلك الى اهل المسكنة و الفقر (41)

خداوند بندگان مؤ من خود را با نماز و زكات و روزه گرفتن در روزهائيكه واجب است از سقوط در دامن ابليس حفظ مى كند، زيرا با انجام اين كارهاى واجب اعضاى انسان كنترل مى شود، چشمهاى انسان بزير مى آيد، آدمى متواضع شده و دلها نسبت به مردم معطوف و نرم مى گردد و خود محورى و خود خواهى از دل و جان آنان بر طرف مى شود، زيرا در نماز رخسارهاى خوب از روى تواضع به خاك مى افتند و بهترين اعضاى بدن (سر و پيشانى ) براى اظهار كوچكى در برابر خداوند به زمين مى چسبد، در روز بر اثر گرسنگى شكمها به پشت مى چسبد و تواضع را افزايش مى دهد..

در زكات يك حكمت ديگر هم هست و آن اينكه زكات از محصول زمين در خدمت ضعفا و مستمندان قرار مى گيرد و منافع زكات به فقيران و بيچارگان مى رسد.

فلسفه زكات ، ايجاد مساوات و قمع قلع كبر و نخوت است :

حضرت على عليه السلام آثار كبرزدايى و ايجاد برابرى و مساوات نسبى را مرهون اداء زكات اين فريضه الهى دانسته و مى فرمايد:

انظروا الى ما فى هذه الافعال من قمع نواجم الفخر و قدع طوالع الكبر . (42)

در اين افعال و احكام واجب بنگريد و دقت كنيد كه چگونه آثار فخر و تبخير و پيش در آمد خود خواهى را ريشه كن مى سازد.

در فلسفه تشريع زكات حضرت امام محصولات زمين مال را كمك و نصرت براى اهل فقر و مسكنت ذكر فرموده ، كه در كنار فلسفه نماز و روزه در حفاظت و حراست مؤ منين از آلودگيها و شيطنتهاى ابليس و شيطان صفتان ، و شيطان نفس ، مفيد و مؤ ثر دانسته است .

بنابراين تا زمين خداوند هست ، كه هميشه باشد و تا احكام زكات وجود دارد، فقراء بايد تاءمين باشند، و به زندگى خوب نسبى ، و بعبارت ديگر، بحداقل زندگى بالاى فقر ادامه حيات بدهند. و اگر مؤ ديان زكوة بخل نورزند، زندگى زير خط فقر نبايد داشته باشيم .

و اينست پاره اى از فلسفه زكات ، كه اسلام و قرآن و پيامبر اهلبيت عليه السلام آن حضرت پايه گذار آن مى باشند.

حكمت تشريع ، بيست پنج هزارم ، در زكات چيست ؟!!

اگر فلسفه 25/1000 را در زكات بررسى كنيم و دليل آن را بدست آوريم ، و به سخنان ائمه معصومين عليه السلام كه از كانون وحى اتخاذ گرديده ، بنگريم . طبق بررسى دقيقى كه شريعت روى همه احكام و شرايع اسلامى دارد، هيچ كارى را بدون دليل و مصلحت انجام نداده و هيچ معيارى را بى علت تشريع نمى نمايد.

بنابراين فلسفه و اسرار، 25/ 1000 (نه بيشتر و نه كمتر) را از امام رضا عليه السلام مى خوانيم آن حضرت تاءمين هزينه زندگى فقراء و نيازمندان را دقيقا لحاظ فرموده و مورد بررسى دقيق قرار داده است ، و در ديوان محاسبات اسلام و مسلمين خاصه تشيع حقوق ضعفا را بررسى و تعيين نموده و مى فرمايد:

قيل لا بيعبد الله عليه السلام لاى شى ء جعل الله الزكوة خمسة و عشرين فى كل الف و لا يجعلها ثلاثين ؟

فقال : ان الله عزوجل جعلها خمسة و عشرين اخرج من الاموال الا غنياء بقدر ما يكتفى به الفقراء و لو اخرج الناس زكاة اموالهم ما احتاج احد (43)

امام رضا عليه السلام فرمودند از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: براى چه خداوند (نصاب ) زكات را در هر هزار، بيست و پنج ، قرار داد و سى ، قرار نداد؟

حضرت فرمود: همانا خداوند عزوجل زكات را قرار داد به بيست و پنج كه از اموال اغنياء اخراج گردد و اين بقدر آن چيزى است كه فقراء را كفايت مى كند.

(امام رضا عليه السلام در ادامه سخنانش فرمود): و اگر مردم تماما زكات اموال خويش را پرداخت نمايند، هيچ كس محتاج نمى گردد و فقيرى نمى ماند، مگر اينكه از زكات غنى مى گردد.

تشريع بيست و پنج در هزار، نصاب و يك قانون است . طبق محاسبه و با در نظر گرفتن جمعيتها در هر عصرى از اعصار، و با در نظر گرفتن شرايط و زمان و مكان از راه وحى به غيوب گذشته و آينده جهان ، اين چنين تعيين و تشريع گرديد. يعنى زندگى همه مردم از حد اكتفاء پائين تر نمى آيد، سخن حضرت صادق عليه السلام در پاسخ آن شخص همين واقعيت را روشن مى نمايد.

راوى مى گويد: به امام عليه السلام عرض كردم ، فدايت گردم ، خبر ده به من از زكات ، كه چگونه از هزار نفر، بيست و پنج يعنى 25 / 1000 نفر را مقرر فرموده كه بيشتر يا كمتر نفرموده است . وجه و دليلش چيست ؟

فقال عليه السلام ان الله عزوجل خلق كلهم فعلو صغير هم و كبير هم و فقير هم . فجعل من كل الف خمسة و عشرين مشكينا ولو علم ان ذلك لا يسعهم لزادهم لا نه خالقهم و هو اعلم بهم (44)

حضرت امام عليه السلام فرمود: همانا خداى عزوجل آفريد انسانها را، تمامى آنان را، پس صغير و كبير و دارا و ندار آنان را شناخت . (او براى ايجاد نظم در خلقت ) از هر يك هزار نفر، بيست و پنج مسكين قرار داد و اگر خداوند مى دانست كه اين بيست و پنج در هزار كفايت آنان را نمى كند، و مردم را بس نيست ، هر آينه زيادتر مى كرد براى آنان ، چرا كه خداوند، آفريدگار مهربان و داناتر در كار ايشان بوده ، خالق انسانهاست و داناتر از آنان در كارشان مى باشد.

مسائلى در حديث فوق مطرح است كه از آن جمله :

چرا در هزار انسان ، بيست و پنج نفر فقيرند؟!!

پاسخ اينست كه نظام احسن اقتضا مى كند كه گروهى در خدمت گروه ديگر باشند و در نظام خلقت در ميان موجودات ديگر و حيوانات هم همين قانون حكمفرماست . يعنى بايد گروهى محتاج ، وجود داشته باشند و ايشان خدمات جامعه را بعهده بگيرند، تا بعضى كارها زمين نماند. و گروهى ديگر هم در خدمت آنان قرار بگيرند. مثلا در ميان حيوانات ، مورچگان ، زنبور عسل ، و... كه بعضى در خدمت بعضى ديگرند.

ديگر اينكه چگونه بيست و پنج نفر مى توانند در خدمت 975 نفر ديگر باشند؟ و چگونه زكات مال بيست و پنج در هزار مى تواند يك چهلم يعنى 25 / 10000 جمعيت را تاءمين و كفايت نمايد؟

در پاسخ مى گوييم : خداوند آگاه و عالم به سر و خفيات است و در ديوان محاسبات خويش دقيق و بلا تشبيه كامپيوترش كوتاه نمى آورد و هرگز اشتباه نمى كند و بر مبناى محاسبات دقيق اگر خلائق متمكن بدون كم و زياد حقوق الهى را از اموال خويش خارج نمايند، دقيقا هر هزار نفر 25 نفر فقير مستحق دريافت زكوتند و 975 نفر غنى و مالدارند كه با پرداخت زكوة آن 25 در هزار متمكن مى شوند و هر سال نياز خود را تاءمين مى نمايند و صد در صد فقر و نياز ريشه كن خواهد شد اين حساب دقيق فقط در علم خداوند است كه زكات را يك چهلم تعيين كرد و يك چهلم هم مى تواند خدمات لازم را در ابعاد مختلف ، در خدمت 39 نفر ديگر قرار داده و ايشان را تاءمين نموده و كفايت كند.

ولى اين نظام احسن را انسان به هم زد و به قانون دقيق خداوند تجاوز نمود و بحق خدا و يكديگر خيانت كردند، كه نه ضعفا در كفايت و تاءمينند و نه اغنياء به وظيفه عمل كرده و زكات واقعى مال خويش را پرداخت مى كنند. و به همين علت است كه فقر عالمگير شده است .

نكته اى قابل دقت كه در روايت فوق به نظر مى رسد اينست كه راوى از حضرت صادق عليه السلام مى پرسد چگونه خداوند زكات را در هزارى ، بيست و پنج يعنى در هر چهل يكى قرار داد، نه بيشتر و نه كمتر؟ (1000/25 زكات را با فقر و موجود جامعه مرتبط ساخته و اين چنين تقسيم دقيق كرده است ).

حضرت صادق عليه السلام پاسخ فرمود:

فجعل من كل الف انسان خمسة و عشرين مسكينا .

خداوند از هر هزار نفر انسان بيست و پنج نفر را مسكين قرار داد. لذا براى تاءمين فقرا در هر هزار نفر، بيست و پنج نفر فقير را براى اخذ زكات و تاءمين زندگى با زكات مقرر فرموده است .

سئوالى كه به ذهن مى رسد اينست كه چرا خداوند بعضى بندگانش را فقير و مسكين و زكات گيرنده و ديگران را غنى و زكات دهنده قرار داد و در اين مساءله چه حكمتى است ؟

از شيخ صدوق عليه السلام در كتاب علل الشرايع از علل تشريع زكات در 1000/25 را پاسخ مى دهيم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

جبرئيل امين از جانب خداوند پيام آورده كه حضرت حق فرمود:

... به بعضى از بندگان مؤ من خودم تمام آنچه را كه درخواست كنند عطا نمى كنم ، تا عجب و خود پسندى در دل آنان راه نيابد كه ايشان ايمان و عقيده كافى نيست ، مگر آنكه بايد با فقر زندگى نمايند و زندگى ايشان بايد با فقر بوده بايد تواءم با فقر باشد كه اگر آنها را ثروتمند نمايم ، ايمانشان فاسد مى گردد (و مرتكب گناه مى شوند) و بعضى از بندگان با ايمان من هستند كه صلاحيت ندارند مگر بداشتن ثروت كه اگر فقير باشند ايمانشان فاسد گردد و نيز بعضى از بندگان مؤ من من هستند كه ايمانشان سالم نمى ماند، مگر آنكه بيمار باشند. زيرا اگر صحيح الجسم باشند، ايمانشان فاسد مى گردد و بعضى از بندگان با ايمان من هستند كه ايمانشان وابسته به صحت جسم ايشان است ، كه اگر بيمار شوند (مگر در مواقع خاص ) ايمانشان فاسد خواهد شد، چون فقط من عالم هستم و به آنچه كه در قلوب بندگانم مى باشد . (45)

با اين استدلال و استنتاج شايد توانسته باشم مفهوم و اهداف مقدس و اغراض احاديث شريف و مفهوم آن را بيان كنم ، لكن تمام آنچه كه به نظر شريف شما رسيد شايد قانع كننده نباشد. كه هر كس از بندگان خاص خدا، به نحوى مصالح و حكمت الهى را در سر نوشت خود بهمراه دارد، ممكن است گروهى از خلق الله ، از قضا و قدر الهى خود را خارج كرده و مقدرات خويش را به شكلى تغيير دهند و خود را با هيچ موقعيتى كه به نظرتان رسانده ايم وفق ندهد ولكن خود اين اوصاف هم بايد گفت تحت مقدرات الهى است .

چرا روزى همه بندگان فراخ و وسيع نباشد؟!!

تقدير و اندازه گيرى در مورد روزى و روزى خواران براى همه بندگان در سوره مباركه شورى چنين پاسخ داده شده :

ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فى الارض و لكن ينزل بقدر ما يشاء. انه بعباده خبير بصير (46)

و اگر فراخ و وسيع گرداند خداوند روزى را براى بندگانش ، هر آينه سر كشى كنند در زمين . و لكن فرو فرستاد به اندازه ، هر چه را كه خواهد. همانا او به حال (بندگان ) آگاه و بينا است .

بنابراين آفريدگار جهان هر گروهى را فقير و مسكين قرار دهد، حكمتش چنين اقتضا مى كند و مصلحت ايمانى آن شخص يا گروه ديگر مقتضى مالدار شدن او است و يا فقير و محتاج بودن آنها بنا به مصلحتى چنين تكون يافته است و نظام احسن براى هر كس همين را اقتضا دارد. و تمامى مصالح در يد قدرت اوست و هر طور كه او صلاح بداند، فقير يا غنى ، همان به و بهينه است ، و مصالح و مقدرات همه و همه در دست قدرت اوست و او مصلحت انديش همه كائنات است .

زكات اغيناء به قدر كفاف و كفايت فقرا است :

اگر فقيرى نيازمند و گرسنه اى وامانده در عالم وجود دارد، اگر در آفريقا و آسيا برهنگانى هستند كه فراوان هم هستند اگر مادى شير در پستان ندارد كه كودك شيرخوارش را تغذيه كند، اگر پيرمرد و پيره زنى از كار افتاده بى غذا سر بر بالين مى گذارند و اگر يتيمى بى سر پرست ، گرسنه و برهنه بماند، مسلم است كه حق مسلم او را سرمايه دارى خورده و فر به شده ، سفره خود را رنگين كرده و بحق حتمى ضعفا لطمه زده است .

اين سخنان را از حامى و ياور گرسنگان و بيچارگان و همنشين مستضعفان و كوخ نشينان ، امير مؤ منان عليه السلام بشويد:

ان الله فرض على اغنياء الناس فى اموالهم قدر الذى يسع فقراءهم فان ضاع الفقير او اجهد او عرى ، فهى يمنع الغنى و ان الله عزوجل محاسب الا غنينا فى ذلك يوم القيامة و معذبهم عذابا عليما (47)

امير مؤ منان عليه السلام فرمود:

براستى خداوند بر اموال اغنياء و ثروتمندان بقدر تاءمين و توسعه كافى فقرا و مستمندان فرض و واجب نموده است . پس اگر فقيرى حقش ضايع شده و اگر جهد و تلاشى كرد ولى نتوانست خود و اهلبيت خود را سير كند يا بپوشاند و گرسنه و برهنه بماند، اين همان بخل و ممنوعيت سرمايه داران است كه از حق فقرا جلوگيرى كردند و براستى خداوند عزوجل در اين رابطه ، روز قيامت ، اغنياء و مال اندوزان را محاسبه و پرسش خواهد كرد و آنان را به عذابى دردناك معذب خواهد نمود.

طبق بيان حديث شريف ، گرسنه اى در عالم به مظلوميت نمى ميرد، مگر در اين حادثه همه ثروتمندان شريك اين جرم مى باشند، اگر در شاخ آفريقا يا در شبه قاره هند و پاكستان و بنگلادش و قاره آمريكا و آسيا و همه جا به جاى عالم فقر و فاته و گرسنگى و برهنگى باشد مسئول همه اين مرگ و ميرها، سرمايه داران و زراندوزانند. روز قيامت گريبان سرمايه داران و ثروتمندان را مى گيرند و به آنان مى گويند شما زراندوزان مسئول خون و مرگ و مير همه مظلومان عالميد، اگر بيچاره اى از گرسنگى بميرد شما فئودالها و صاحبان گنج و زراندوزان ، شريك جرم مرگ و مير اين بيچاره ها مى باشيد.

صلاحيتهاى مالداران با اداء زكات شناخته مى گردد:

صلاحيتها و شايستگيهاى انسان در اقامه نماز و مخصوصا در تاءديه زكات مى گردد.

امام صادق عليه السلام فرمود:

ان الله عزوجل فرض للفقراء فى اموال الا غنياء فريضة لا يحمدون الا بادائها وهى الزكاة (48)

همانا خداى عزوجل فرض كرد از اموال اغنياء براى فقراء فريضه اى كه شايسته نمى گردند مگر به پرداخت و اداء آن و آن فريضه زكات است .

در بيان امام عليه السلام ، حقيقت و واقعيت انسان و صلاحيت هاى او كشف مى گردد چرا كه او در اداء فرائض و خاصه زكات خود را به عنوان يك مسلمان متعهد و مؤ من معرف مى نمايد، زيرا تاءديه حقوق واجب الهى به مستمندان و هم در تزكيه مال تاءثير دارد و هم در تزكيه نفس . و حضرت امام ، شخصى كه مالدار است و زكات مالش را مى پردازد، قابل تحسين و تمجيد مى داند.

فلسفه زكات تاءمين قوت فقر است :

در نهج البلاغه امير مؤ منان عليه السلام فرمود: سر تشريع زكات تاءمين قوت و روزى مساكين و مستضعفان جامعه است .

ان الله فرض فى اموال الا غنياء اقوات الفقراء، فما جاع فقير الا بما منع غنى و الله تعالى سائلهم عن ذلك . (49)

امير مؤ منان عليه السلام فرمود:

همانا خداوند در اموال ثروتمندان قوت و روزى فقرا و مستمندان را فرض و واجب نمود و هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند مگر كه ثروت اندوزان ، زكات مال خويش را از آنان امتناع نموده اند.

آنگاه امام عليه السلام سوگند ياد مى كند و مى فرمايد:و قسم به خداى تعالى كه از گرسنگى مستمندان و بيچارگان و مساكين و دردمندان و ساير مستحقين از سرمايه داران و زراندوزان در روز قيامت پرسش مى نمايند.

سئوال از اينكه چرا اموال و نقدينه هاى رويهم اندوخته شما، گرسنگان و بيچارگان را سير نكرد و نپوشانيدى ؟

تظاهر به مالدارى و جلوه هاى ثروت و ذخاير بانكى و وسائل نقليه گرانقيمت و كاخهاى مشيد و اسرافها و اتلافهاى شما، از غصه ، مساكين و بيچارگان را كشت . و شما تماشاگر صحنه هاى فقر و بيچارگى و گرسنگى و نادارى آنان بوديد و به آنان ترحم نكرديد و يتيمان مظلوم را مى ديديد و از كنارشان با بى تفاوتى عبور مى كرديد و دلهاى شما ذره اى بحال آنها نمى سوخت و حاضر نمى شديد جنازه هاى آنها را كه از گرسنگى و بيچارگى مردند دفن كنيد!!!

آگاه باشيد كه وعده هاى عذاب خداوند هر چه زودتر و سريعتر گريبان شما را خواهد گرفت و ثروتها و طلا و نقره هاى شما همانا به آتش سرخ جهنم (كه به آن اعتقاد نداشتيد) گداخته گرديده و بر صورت و روى و پشت و پهلوى شما گذاشته خواهد شد. چرا كه شما سزاوار اين عذابيد و وعده خداى تعالى حق و عملى است .

زكات موجب تقويت فقراء و بركت اموال شماست :

براى وضع هر حكمى و طرح هر مساءله اى و ايجاد هر چيزى ، نيازمند بعلتى هستيم كه نتيجه نهايى آن چيز را در فوائد يا مضار آن علت مى يابيم ، آورد. مثلا در اسلام زكات چرا وضع شد؟ و چه هدفى براى صدور احكام زكات در اسلام منظور شده است ؟

نتيجه اى كه از علت تشريع و حكم زكات بدست مى آيد ائمه معصومين عليه السلام بيان كرده اند. امام على عليه السلام در فلسفه زكات فرمود:

ان الله عزوجل وضع الزكوة قوتا للفقراء و توفيرا لا موالكم (50)

براستى خداوند عزوجل زكات را براى قوت و روزى فقرا و توفير و رشد و نمو و زيادى اموال شما مالداران وضع نموده است .

پر واضح است كه اقتصاد اسلام بر پايه و اساس زكات و خمس و ساير احكام مالى صادر و وضع شده است ، كه در هيچ مكتب و مذهبى ، چنين رفاهياتى براى طبقات مستضعف بطور رسمى وجود نداشته و پيش بينى نشده است . و اين اسلام است كه با وضع چنين احكامى اساس و پايه خود و اقتصاد خود را قوى كرده است و زكات را چنانچه از معناى لغوى آن بر آمده است ، موجب بركت و رشد و توفير مال اغنيا ذكر كرده است .

فلسفه تشريع زكات تزكيه نفس و اموال شماست :

اولين زكاتى كه در روى زمين داده شد از حضرت آدم ابو البشر عليه و على نبينا و آله و عليه اسلام بود كه زكات نفس يا تزكيه آن بود كه به امر حضرت پروردگار، آدم ابوالبشر عليه السلام انجام داد و آن زكات ده ركعت نماز بود كه جهت تزكيه نفس ادا نمود، چرا كه زكات خود به معنى تزكيه و طهارت نفس از بديها و ناپاكيهاى روحى و اخلاقى مى باشد.

از حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام از علت تشريع زكات مى پرسند؟

فقال عليه السلام : ان الله تعالى اوحى الى آدم اءن زك نفسك يا آدم . قال يا رب و ما الزكاة ؟

قال صل لى عشر ركعات . فصلى ، ثم : رب هذه الزكاة على و على الخلق ، قال الله : هذه الزكاة عليك فى الصلوة و على ولدك فى المال ، من جمع من ولدك مالا (51)

حضرت فرمود: خداى تبارك و تعالى به آدم وحى نمود، اى آدم زكاة بده و نفست را تزكيه كن . آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا زكات چيست و چگونه خود را تزكيه كنم ؟ حضرت حق فرمود: براى من ده ركعت نماز بگذار. حضرت آدم پذيرفت و ده ركعت نماز خواند. سپس عرض كرد: پروردگارا اين زكات من و فرزندان من است ؟ خداوند فرمود: اين زكات تو است در نماز. و براى فرزندانت در مال ، كه اگر هر يك از فرزندانت مالى جمع كردند، زكات بدهند.

فلسفه زكات ، تاءمين فقرا و صيانت از اموال اغنيا است :

مستدلترين فلسفه زكات را حضرت امام رضا عليه السلام در پاسخ محمد بن سنان فرمود: ان علة الزكوة من اءجل قوت الفقراء و تحصين الاموال الا غنياء. لان الله عز و جل كلف اهل الصحة القيام كما قال الله تبارك و تعالى : لتبلون فى اموالكم و انفسكم .

فى اموالكم اخراج الزكاة و فى انفسكم تو طين الا نفس على الصبر مع ما فى ذلك من اداء شكر نعم الله عزوجل و الطمع فى الزيادة و الراءفة و الرحمة لا هل الضعف و العطف على اهل المسكنة و الحث لهم على الموسات و تقوية الفقراء و المعونة لهم على امر الدين و هو موعظة لاهل الغنى و عبرة لهم ليستدلوا على فقراء الاخرة بهم و مالهم من الحث فى ذلك على الشكر الله تبارك و تعالى لما خولهم و اعطاهم و الدعا و التضرع و الخوف من ان يصيروا مثلهم فى امور كثيرة فى اداء الزكوة و الصدقات و صلة الارحام و اصطناع المعروف . (52)

حضرت امام رضا عليه السلام فرمود:

زيرا كه خداوند توانگران را مكلف كرده كه امور زمينگيران و گرفتاران را رعايت كنند و لذا در قرآن مجيد مى فرمايد: كه در مال و جانتان و امتحان مى شويد، لتبلون فى اموالكم و انفسكم ، پس دادن زكات آزمايش مال و صبر آزمايش روح و نفس است كه اين علاوه بر اداى شكر نعمتهاى الهى و اميد به افزايش نعمت با فزونى و بركت و نعمت و شفقت بر مستمندان و همدردى با مساكين و تشويق بر مساوات و تقويت فقراء و يارى آنان در امور و دين و موعظه ثروتمندان و عبرت و اندرز براى آنان كه به فقر و تنگدستى در آخرت بيانديشند و تشويق آنان به تشكر از خداوند متعال كه به آنان ثروت داده و دعا و تضرع به درگاه خداوند تعالى و ترس از او، مبادا آنها نيز دچار فقر شوند.

و امور بسيار ديگرى كه در زكات نهفته از جمله صله ارحام و انجام كارهاى نيك تواءم خواهد بود.

زكات ، آزمودن اغنياء و اعانت به فقراء است :

زكات در اقتصاد اسلامى نقش اساسى و ريشه اى دارد و در راه خدمت و تاءمين قشر بزرگى از جامعه اسلامى مى باشد، زكات عامل اميد بخشى است كه در اسلام به همه خانواده هاى مسلمان مستضعف نويد سرور و شادى مى دهد.

بلى ! اگر اغنياء زكات مال خويش را مى پرداختند ديگر هيچ فقر مالى و فرهنگى و اقتصادى و سياسى در اسلام و در روى زمين يافت نمى شد و اين يك حقيقت باور كردنى است ، چرا كه فقر اقتصادى نقش مهمى در فقر فرهنگى ، اجتماعى و سياسى دارد و در جامعه اسلامى آثار زشتى از خود به يادگار خواهد گذاشت .