ترجمه تحريرالوسيله امام خمينى جلد اول

سيّد محمّد باقر موسوى همدانى

- ۱۳ -


گفتار در خللى كه احيانا درنماز رخ مى دهد

مساءله 1 - كسى كه نمازش بدون طهارت از حدث يعنى بدون وضوء و يا غسل جنابت واقع شده نمازش باطل است چه از روى عمد باشد و چه سهو دانسته اين كار را بكند يا ندانسته بخلاف پاك بودن از نجاست كه تفصيل آن در باب طهارت گذشت همچنانكه تفصيل غير طهارت چون وقت و قبله و ساتر و غير اينها گذشت ( كه گفتيم وارد شدن خلل بر آنها در بعضى از فروض موجب باطل شدن نماز است و در بعضى فرضها نيست ) و كسى كه عمدا اخلال كند به چيزى از واجبات نماز هر چند حركتى از قرائت و اذكار واجبه باشد نمازش باطل است و همچنين باطل مى شود با زياد كردن جزئى در نماز از روى عمد چه فعل باشد و چه قول چه ركن باشد و چه غير ركن بلكه از اين جهت نيز فرقى نيست بين آن كه آن چه عمدا زياد كرده موافق اجزاء نماز باشد و يا مخالف هرچند كه حكم به بطلان نماز در جائى كه زائد مخالف اجزاء نماز باشد و حتى در جائيكه زائد در غير اجزاء ركنى باشد خالى از تاءمل و اشكال نيست .
البته آوردن زيادى وقتى در غير ركن باعث بطلان نماز مى شود كه مكلف آن را بعنوان نماز واينكه اين زائد نيز جزء نماز است آورده باشد و بنابراين اگر بين از يك سوره در نماز بخواند و يا در جائى كه ذكر و دعاء نيست ذكر بگويد و دعاء كند نه به عنوان اينكه جزء نماز است نماز باطل نمى شود پس ‍ هر چه مكلف در نمازش قرائت قرآن كند يا ذكر بگويد و يا دعا كند نه بعنوان اينكه جزء نمازش است عيب ندارد البته به شرطى كه صورت نماز را از بين نبرد همچنانكه هر كار مباحى از قبيل خاريدن بدن و امثال آن را با اين شرط و با رعايت موالات مى تواند انجام دهد.
اين در صورت عمد بود و اما در صورتى كه سهوا چيزى رازياد كند در صورتى كه يك ركعت تمام و يا ركنى و دو سجده وتكبيرة الاحرام باشد نمازش باطل مى شود - البته بطلان نماز در صورت زياد شدن تكبيرة الاحرام خيلى روشن نيست .
و اما زياد شدن قيام ركنى تصور ندارد مگر با زياد شدن ركوع و يا زياد شدن تكبيرة الاحرام و همچنين زياد شدن نيت بنابراينكه نيت عبارت باشد از داعى تصور ندارد.
و اما بنا بر اينكه عبارت باشد از خطور دادن به قلب تصور دارد كه مكلف دو بار به دل خود خطور دهد كه - مثلا دو ركعت نماز صبح مى خوانم قربة الى الله - ولكن اخطار به قلب هر چند بار كه باشد مضر نيست و زياد شدن سهوى اجزاء غير ركنى نماز را باطل مى كند هرچند كه بنابراحتياط باعث دو سجده سهو مى شود و ان شاء الله تفصيلش مى آيد.
مساءله 2 - سهوا چيزى از واجبات نماز را نياورد و بعد از گذشت محل آن بيادش بيايد اگر آن چه ناقص شده ركن باشد نمازش باطل است و اگر غير ركن باشد نمازش صحيح است و سجده سهو به تفصيلى كه در جاى خودش مى آيد بر او واجب مى شود و بعد از فراغت از نماز بايد آن جزء را اگر تشهد و يا يكى از دو سجده باشد قضاء كند و اگر غير اين دو باشد قضائش واجب نيست و اگر وقتى به يادش آيد كه محل تدارك آن باقى است بايد آن را ترك كند هرچند كه ركن باشد و جزء بعد از آن جزء فراموش ‍ شده را پس از تدارك جزء فراموش شده دوباره بياورد تا ترتيب حفظ شده باشد.
و منظور از گذشتن از محل داخل شدن در ركن بعدى است ( مثل اينكه قبل از خواندن حمد به خيال اينكه آن را خوانده سوره را بخواند و قبل از ركوع متوجه اشتباه خود شود كه گفتيم حمد را مى خواند و سوره را نيز دوباره مى خواند چون از محل تجاوز نكرده و به ركوع نرسيده ) و يا تجاوز محل اين است كه عمل خاصى كه بايد در محلى خاص انجام شود در آن محل انجام نشده باشد هرچند كه بركن بعدى نرسيده باشد مثل اينكه ذكر ركوع را فراموش كرده و سر از ركوع برداشته باشد و يا ذكر سجده را فراموش كرده و سر از سجده برداشته باشد كه دراين دو مثال هرچند كه بركن بعدى وارد نشده مع ذلك از محل گذشته است چون نمى تواند دوباره به ركوع يا سجده برگردد.
بنابرآنچه گفته شد اگر مكلف ركوع را فراموش كند يعنى قبل از رفتن به ركوع به سجده برود و در سجده دوم يادش بيايد كه ركوع نكرده و يا هر دو سجده را فراموش كند و در ركوع ركعت بعدى يادش بيايد نمازش باطل بخلاف جائيكه ركوع را فراموش كند و قبل از رسيدن به سجده اول متوجه شود و يا هر دو سجده را فراموش كند و قبل از رسيدن به ركوع ركعت بعدى يادش ‍ بيايد كه در اينجا بايد برگردد و جزء فراموش را بياورد و اجزاء بعدى آن را اگر هم قبلا انجام داده اعاده كند.
و اگر ركوع را فراموش كند و بعد از داخل شدن در سجده اول بيادش بيايد احتياط آن است كه برگردد و ركوع را و همچنين دو سجده را بياورد و بعد از تمام كردن نماز دوباره آن را اعاده كند.
و كسى كه حمد و سوره را و يا تسبيحات اربعه را و يا بعضى از آن را و يا ترتيب بين حمد و سوره را فراموش كرده و قبل از رسيدن به حد ركوع يادش ‍ بيايد آن چه را فراموش كرده انجام مى دهد و اجزاء بعد از آن را هم كه قبلا انجام داده بود بخاطر رعايت ترتيب اعاده مى كند.
و اگر قيام و يا طماءنينه در حال قرائت و يا در حال تسبيحات اربعه را فراموش كند و قبل از ركوع متوجه شود احتياط آن است كه قرائت و يا تسبيحات را دوباره بياورد اما نه به قصد اين كه جزء نماز است بلكه به قصد قربت مطلقه .
بله اگر جهر در نماز صبح و مغرب و عشاء و اخفات در نماز ظهر و عصر را فراموش كرده باشد واجب نيست دوباره آن را بياورد هرچند كه نزديك تر به احتياط تدارك آن است مخصوصا اگر در اثناء عمل متوجه اشتباه خود شود كه در اين صورت سزاوار نيست احتياط ترك نشود بلكه جا دارد آن را به قصد قربت مطلقه بياورد.
و اگر برخاستن از ركوع و مستقيم ايستادن را فراموش كند و يا طماءنينه در حال ايستادن را از ياد ببرد و قبل از رسيدن به سجده متوجه شود در صورت فراموشى اصل قيام واجب با رعاتى طماءنينه بايستد و در صورت فراموشى طماءنينه بقصد احتياط و رجاء مى ايستد و عمل را صحيحا انجام ميدهد و نمازش را به آخر مى رساند.
و اگر ذكر در سجده و يا طماءنينه در آن را فراموش كند و يا گذاشتن يكى از هفت موضع را در حال گفتن ذكر فراموش كند بزمين بگذارد و قبل از سر برداشتن وخارج شدن از مسماى سجده بيادش ايد بايد ذكر را بطور صحيح يعنى در حالى كه همه اعضاء هفت گانه بر زمين باشد بگويد لكن در غير نسيان ذكر يعنى در صورت نسيان طماءنينه و آن ديگرى ذكر را بقصد جزئيت نگويد بلكه بقصد قربت مطلقه بگويد و اگر بعد از سر برداشتن متوجه شود از محل تدارك گذشته نمازش صحيح است .
و اگر نشستن بعد از سجده اول را فراموش كند( و مقدار كمى سر را از سجده اول برداشته به سجده دوم برود) و يا طماءنينه در حال نشستن را فراموش كند و قبل از داخل شدن در مسماى سجده دوم متوجه اشتباه خود شود جلسه بعد از سجده اول را انجام مى دهد و دنباله اجزاء را مى آورد لكن در نسيان طماءنينه آن چه را مى آورد به نيت رجاء و احتياط بياورد.
و اگر بعد از داخل شدن در سجده دوم متوجه شود از آن جا كه از محل تدارك گذشته نمازش را ادامه مى دهد و صحيح است .
و اگر يك سجده و يا تشهد و يا قسمتى از تشهد را فراموش كند و قبل از رسيدن به حد ركوع ركعت بعدى ( در صورتى كه سجده ركعت آخر نباشد) و يا قبل از سلام در صورتى كه سجده ركعت آخر و يا تشهد آخر نماز باشد بيادش بيايد آن چه را كه فراموش كرده مى آورد و آن چه را هم كه بعد از آن جزء قرار دارد اعاده مى كند و اگر يك سجده و يا تشهد از ركعت آخر را فراموش كرد و بعد از سلام متوجه اشتباه خود شود و پس اگر عملى مانند حدث كه عمدى و سهوى آن نماز را باطل مى كند انجام داده كه ديگر جائى براى برگشتن و تدارك مافات ندارد و تنها وظيفه اش اين است كه ( اگر وضوء ندارد وضوء بگيرد) و آن سجده و تشهد را كه فراموش كرده بود قضاء كند و دو سجده سهو نيز بجاى آورد و اگر هنوز عملى كه عمدى و سهويش نماز را باطل مى كند انجام نداده متوجه اشتباه خود شود در خصوص فراموشى سجده احتياط آن است كه آن را بدون نيت اداء و قضاء بياورد و سپس تشهد و سلام را احتياطا اعاده نموده و سجده سهو نيز احتياطا بجاى مى آورد و در خصوص فراموشى تشهد آن را بدون نيت اداء و قضاء مى آورد و سپس سلام داده و سجده سهو احتياطا انجام مى دهد هرچند كه اقوى اين است كه بعد از گفتن سلام محل تدارك گذشته است چه اينكه چيزى كه موجب بطلان نماز است آورده باشد يا نه و بنابراين تنها وظيفه اش آن است كه جزء فراموش شده را قضاء كند و دو سجده سهو بياورد.
و اگر كسى سلام نماز را فراموش كند و قبل از آنكه مبطلى چون حدث كه عمدى و سهويش نماز را باطل مى كند از از سر بزند متوجه اشتباه خود شد آن را تدارك مى كند و اگر تدارك نكند نمازش باطل است و همين طور است همه اجزائى كه گفتيم بايد در محل خودش تدارك شود ( به اين معنا كه اگر جزء فراموش شده را در محل تدارك نكند نمازش باطل است ) .
اگر كسى ركعت اخيرنماز را مثلا فراموش كند و بعد از تشهد و قبل از سلام بيادش بيايد بايد برخيزد و آن را بياورد و اگر بعد از سلام و قبل از فعلى كه سهويش نيز مبطل است باز برمى خيزدو آن ركعت را مى آورد و اگر بعد از چنان فعلى بيادش بيايد نمازش باطل است از نو نماز را مى خواند حال چه نماز چهار ركعتى باشد و چه غير آن آن جائى هم كه بيش از يك ركعت را فراموش كرده همين حكم را دارد و همچنين نماز را از نو مى خواند در جائى كه بعد از تشهد و قبل از سلام و يا قبل از تهشد و سلام متوجه شود كه يك ركعت زيادى خوانده .
مساءله 4 - اگر قبل از رسيدن به حد ركوع يعنى در حال گفتن الله اكبر اگر مى گويد و يا قبل از خم شدن به طرف ركوع به طور اجمال يقين كند كه يا دو سجده از ركعت قبل را فراموش كرده و يا حمد و سوره اين ركعت را اقوى اين است كه اكتفاء كند به خواندن حمد و سوره و همچنين اگر اين علم اجمالى بعد از شروع در تكبير قنوت و يا در حال قنوت و يا بعد از قنوت برايش حاصل شود كه اقوى اكتفاء به خواندن حمد و سوره است لكن ترك احتياط به اعاده نماز سزاوار نيست .
مساءله 5 - اگر بعد از فراغت از نماز يقين كند كه دو سجده نياورده و شك كند در اينكه دو سجده از يك ركعت بوده تا نمازش بخاطر ترك ركن باطل باشد و يا از دو ركعت بوده تا نمازش صحيح باشد احتياط آن است كه قضاء در سجده را بياورد و دو بار سجده سهو كرده و سپس نماز را اعاده كند و همچنين است در صورتى كه اين علم اجمالى در بين نماز برايش حاصل گردد البته بعد از دخول در ركوع .
و اما اگر قبل از داخل شدن در ركوع حاصل شود چند صورت پيدا مى كند كه اينجا مجال ذكر آن ها نيست .
مساءله 6 - اگر بعد از برخاستن براى ركعت سوم يقين كند كه تشهد را نخوانده لكن شك كند آيا سجده اش را هم ترك كرده يا نه بعيد نيست بگوئيم جائز است تنها به نشستن و خواندن تشهد اكتفاء كند ولى نزديك تر به احتياط آن است كه بعد از نماز دوباره نماز را اعاده كند.
گفتار در مسائل شك

شك در نماز يا در اصل خواندن نماز است و يا در اجزاء آن و يا در ركعات آن .
مساءله 1 - كسى كه شك كند در اين كه آيا نمازش را خوانده و يا نخوانده اگر چنانچه پديد آمدن شك بعد از گذشتن وقت نماز باشد بايد به شك خود اعتناء نكند و بنا را بر اين بگذارد كه نمازش را خوانده و اگر هنوز وقت نماز باقى است بايد نمازش را بخواند و ظن بخواندن نماز و نخواندن آن به حكم شك است (و اگر در وقت ظن به خواندن يا نخواندن داشت بجا بياورد و اگر وقت گذشته اعتناء نكند).
مساءله 2 - اگر يقين داشته باشد به اينكه نماز عصر را خوانده و شك كند در اينكه ظهر را خوانده يا نه بنابراحتياط و بلكه اقوى اين است كه بگوئيم واجب است ظهر را بخواند هر چند از وقت جز به مقدارى كه مختص به عصر است باقى نمانده باشد.
بله در فرضى كه از وقت جز مقدار مختص به عصر نمانده باشد و مكلف يقين داشته باشد به اينكه نماز عصر را خوانده و در خواندن نماز ظهر شك كند نماز عصر را مى خواند و اعتنائى به شك خود درباره ظهر نمى كند.
و اما اگر در همين فرض در اين كه نماز عصر را خوانده يا نه نيز شك كند نماز عصر را مى خواند و بنابر احتياط نماز ظهر را هم قضاء مى كند و عين اين تصويرها درباره نماز مغرب و عشاء نيز مى آيد.
مساءله 3 - اگر شك كند در اينكه آيا وقت نماز باقى است و يا تمام شده بايد حكم كند باينكه هنوز باقى است .
مساءله 4 - اگر در بين نماز عصر شك كند در اينكه آيا نماز ظهر را خوانده يا نه در صورتى كه خواندن نماز عصر در وقت اختصاصى به عصر باشد بايد حكم كن به اين كه نماز ظهر را خوانده و اگر در وقت مشترك است بنا را بر اين مى گذارد كه نماز ظهر را نخوانده و نيت خود را به از عصر به ظهر برمى گرداند.
مساءله 5 - اگر يقين دارد به اينكه يكى از دو نماز ظهر و عصر را خوانده و شك كند در اينكه آيا ظهر بوده يا عصر اگر شك او در وقت مختص به عصر پيدا شده عصر را مى خواند و احتياط آن است كه ظهر را قضاء كند و اگر در وقت مشترك پيدا شد چهار ركعت به نيت آن چه به گردنش باقى مانده مى خواند و نيت ظهر و عصر را مى كند و اگر يقين دارد به اينكه از نماز مغرب و عشاء يكى را خوانده و در اينكه كدام بوده شك كند اگر شك او در وقت مختص ‍ به عشاء پيدا شده حكم مى كند باينكه مغرب را نخوانده و عشاء را مى خواند و سپس مغرب را قضاء مى كند و اگر در وقت مشترك پيدا شده هر دو را مى خواند.
مساءله 6 -
اينكه در مساءله اول گفتيم در شك در اينكه آيا نماز را خوانده يا نه اگر شك بعد از وقت پيدا شده باشد نبايد به آن اعتناء كند در فرضى است كه شك بعد از خارج شدن از وقت پيدا شده باشد و بنابراين اگر در داخل وقت شك داشته و فراموش كرده نماز را بخواند و بعد از تمام شدن وقت بيادش بيايد (كه من در داخل وقت شك داشتم ) واجب است نماز را قضاء كند.
مساءله 7 - اگر شك كند در اينكه نماز را خوانده يا نه و معتقد باشد به اينكه الان كه شك پيدا شده وقت تمام شده ولى بعدا معلوم شود كه شك او در داخل وقت بوده آن نماز را قضاء مى كند بخلاف عكس اين صورت (يعنى شك كند و معتقد باشد باينكه شك او در داخل وقت پيدا شده و بايد نماز را بخواند ولكن يا عمدا و يا سهوا نخواند و سپس معلوم شود كه شكش در خارج وقت پيدا شده ) كه در اينجا قضاء بر او واجب نيست .
مساءله 8 - حكم كسى كه زيادتر از حد متعارف شك مى كند در اينكه آيا نماز خوانده ام يا نه حكم اشخاص متعارف است همه آن مسائلى كه گفتيم درباره او نيز جارى است يعنى بين اينكه شك او در وقت باشد يا در خارج وقت همان فرق كه گذشت جريان دارد.
و اما كسى كه مبتلاى بوسوسه است ظاهرا بايد اعتنائى به شك خود نكند هرچند كه شك او در وقت پيدا شده باشد.
گفتار در شك در افعال نماز<"86">

مساءله 1 - كسى كه در يكى از افعال نماز شك كند اگر چنانچه شك او قبل از گذشتن از محل آن فعل و داخل شدن در فعلى ديگر كه دنبال آن فعل قرار دارد پيدا شده باشد بايد آن فعل را بجاى آورد مثل اينكه از داخل شدن در قرائت و حتى قبل از گفتن اعوذ بالله من الشيطان الرجيم شك كند در اينكه تكبيرة الاحرام را گفته يا نه ، بايد آن را بگويد و يا قبل از داخل شدن در سوره شك كند كه آيا حمد را خوانده ام يا نه و يا قبل از ركوع شك كند كه آيا سوره را خوانده ام يا نه و يا قبل از سرازير شدن به سوى سجده شك كند در اينكه ركوع كرده ام يا نه و يا قبل از برخاستن و يا داخل شدن در تشهد شك كند كه سجده كرده ام يا نه .
و اما اگر بعد از داخل شدن در جزء بعد شك كند كه جزء قبلى را انجام داده ام يا نه هرچند كه جزء بعدى مستحبى باشد توجهى بشك خود ننموده بنا را بر آن مى گذارد كه جزء قبلى را انجام داده ام چه اينكه شك مورد بحث در دو ركعت اول نماز باشد و يا در دو ركعت آخر و بنابراين بعد از داخل شدن در سوره اعتنائى به شك در حمد نمى كند و بعد از داخل شدن در قنوت اعتنائى به شك در سوره نمى كند و بعد از سرازير شدن بسوى سجده اعتنائى بشك در ركوع و يا برخاستن از ركوع نمى كند و بعد از برخاستن و ايستادن اعتنائى به شك در سجده يا شك در تشهد نمى كند و حتى بنابراقوى در حال شروع به برخاستن نيز اعتنائى به شك در تشهد نمى كند.
بله در حال شروع كردن به برخاستن اگر شك كند در اينكه سجده كرده يا نه واجب است آن را تدارك كند.
مساءله 2 - در هر جا كه گفتيم بشك خود اعتناء نكند و بخاطر داخل شدن در جزء بعدى بگويد كه جزء قبلى را آورده ام فرقى نيست بين اجزائى كه مانند مثال هاى قبلى مستقل در جزئيتند و بين اجزائى كه مستقل نيستند مثل اينكه در آخر سوره شك كه من اول سوره را خواندم يا نه و يا در آخر آيه شك كند در اين كه اول آيه را خوانده ام يا نه بلكه حكم نامبرده در آخر كلمه نسبت به اول آن نيزجريا دارد هرچند كه نزديك تر به احتياط آن است كه در شك در جزء اول كلمه مشكوك را به قصد قربت مطلقه ( نه به قصد جزئيت ) بياورد.
مساءله 3 - اگر در صحيح و يا فاسد بودن عملى كه انجام داده شك كند نه در انجام دادن اصل عمل بشك خود اعتناء نمى كند هرچند كه از محل آن عمل نگذشته باشد گو اينكه دراين صورت كه از محل تجاوز نكرده احتياط اقتضاء مى كند كه آن عمل را اگر قرائت و ذكر است به نيت قربت اعاده كند و اگر ركن است نماز را تمام كرده دوباره بخواند و اين احتياط مطلوبست .
مساءله 4 - اگر پس از شروع به تعقيب نماز و يا كار ديگر از منافيات و غير منافيات از كارهائى كه معمولا نماز گذار آن را انجام نمى دهد مگر بعد از نماز شك كند در اينكه سلام گفته يا نه بشك خود اعتناء نكند همچنانكه اگر ماءموم در نماز جماعت شك كند در اينكه تكبيرة الاحرام گفته ام يا نه با اينكه مانند همه نماز جماعت خوان ها در حال سكوت و گوش دادن به قرائت امام است اعتنائى به شك خود نمى كند.
مساءله 5 - آنچه گفتيم در صورت شك و بقاء محل بايد بياورد اگر آورد و بعدا معلوم شد آورده بوده و در نتيجه عمل تكرار شده نماز باطل نمى شود مگر آن كه آن عمل ركن باشد همچنانكه اگر در صورت تجاوز از محل اعتناء بشك نكرد و آن مشكوك را نياورد بعدا معلومش شود كه نياورده بوده اين ترك وظيفه نمازرا باطل نمى كند مگر آن كه آن عمل ركن باشد و تداركش ‍ هم ممكن نباشد يعنى داخل ركنى ديگر شده باشد و در اثر ترك وظيفه ترك شده باشد و اما اگر تدارك آن ممكن باشديعنى داخل در ركنى نشده باشد آن را تدارك ميكند چه ركن باشد و چه غير ركن .
مساءله 6 - اگر در حال انجام فعلى از افعال نماز شك كند در اينكه آيا نسبت به بعضى از افعال گذشته شكى برايش پيدا شده يا نه به شك خود اعتناء نمى كند و همچنين اگر شك كند در اين كه آيا در اعمال قبلى سهوى رخ داده يا نه .
بله اگر در محل عمل شك كند كه آيا سهودى رخ داده يا نه از آنجا كه فرصت براى تدارك دارد بايد آن را تدارك كند.
گفتار در شك در عدد ركعات نمازهاى واجب <"87">

مساءله 1 - شك در عدد ركعات نمازهاى واجب بعد از برطرف شدن هيچ حكمى ندارد.
بله اگر شك زائل نشد و همچنان باقى ماند چنين شكى در نمازهاى دو ركعتى و سه ركعتى و در ركعت اول نمازهاى چهار ركعتى نماز را باطل مى كند كه شك حاصل قبل از سربرداشتن از سجده دوم نماز را باطل مى كند و اما شكى كه بعد از سربرداشتن از سجده دوم پيدا شود و يا بگو بعد از احراز تماميت دو ركعت پيدا شود در چند صورت قابل علاج است .
و اما اگر بعد از تماميت ذكر واجب سجده دوم وقبل از سر برداشتن پيدا شود نزديكتر به احتياط آن است كه به دستورات وارده در علاج شك صحيح عمل كند و بعدا نماز را دوباره بخواند هرچند كه عدم وجوب اعاده و مفسد نبدن اين شك بنظر اقوى است .
اول - صورت اولى كه گفتيم در آن علاج دارد اين است كه مكلف بعد از تمام كردن دو سجده شك كند در اين كه تا اينجا دو ركعت خوانده ام يا سه ركعت دستور اين است كه بنا را بگذارد بر اينكه سه ركعت خوانده ام آن گاه ركعت چهارم را آورده نماز راتمام كند و سپس يك ركعت ايستاده و يا دو ركعت نشسته به نيت نماز احتياطبخواند و نزديك تر به احتياط و بهتر آن است كه هم يك ركعت ايستاده را بخواند و هم آن ديگرى را و نماز ايستاده را اول و نشسته را بعدا بخواند و نمازش را دوباره از سر بگيرد.
صورت دوم - اينكه شك كند بين سه و چهار كه اين شك در هر جا باشد چه قبل از اكمال دو سجده و چه بعد از آن قابل علاج است و علاجش اين است كه بنا را بر چهار گذاشته نماز را تمام مى كند و حكم مسئله قبلى را و حتى احتياطش را در اينجا نيز بكار مى زند (مگر در مقدم داشتن ركعت ايستاده ).
صورت سوم - اينكه بعد از اكمال دو سجده شك كند بين دو و چهار كه بنا را بر چهار گذاشته نمازش را تمام مى كند و سپس دو ركعت ايستاده مى خواند.
صورت چهارم - شك بين دو و سه و چهار بعد از اكمال دو سجده كه بنا را بر چهار گذاشته و سپس دو ركعت ايستاده و دو ركعت نشسته به نيت نماز احتياط مى خواند و جلوانداختن دو ركعت ايستاده بر دو ركعت نشسته احوط و بلكه اقوى است .
صورت پنجم - اينكه شك كند بين چهار و پنج كه اين خود دو صورت دارد يكى اينكه شكش بعد از سر برداشتن از سجده دوم باشد كه بنا را بر چهار گذاشته تشهد و سلام را مى گويد و سپس دو سجده سهو بجا مى آورد صورت دوم اينكه شكش در حال قيام پيدا شده باشد كه حكم كسى را دارد كه در حال قيام نمى داند سه ركعت خوانده يا چهار بايد بنا را بر چهار بگذارد و بنشيند و تشهد و سلام بدهد و دو ركعت نشسته و يا يك ركعت ايستاده بعنوان نماز احتياط بخواند حال در همه صورت هائى كه بايد قيام را بر هم بزند همين است يعنى نشستن باعث انقلاب شك از صورتى به صورت ديگر نمى شود بلكه نشستن مقدمه سلام كردن است بعد از آن كه شك مورد بحث از شك هائى كه مربوط به ركعات در حال قيام است .
صورت ششم - اينكه شك كند بين سه و پنج در حال قيام كه اين داخل است در شك بين دو و چهار و به خاطر خواندن تشهد و سلام مى نشيند و نماز را تمام نموده بوظيفه شك خود عمل مى كند (يعنى دو ركعت نماز احتياط ايستاده مى خواند).
هفتم - اينكه در حال قيام شك كند بين سه و چهار و پنج كه در حقيقت برمى گردد بشك بين دو و سه و چهار لذا مى نشيند و نماز را تمام نموده بدستوريكه در صورت چهارم گذشت عمل مى كند.
هشتم شك بين پنج و شش در حال قيام است كه در حقيقت برگشت آن بشك بين چهار و پنج است كه مى نشيند و نماز را تمام نموده دو نوبت دو سجده سهو بجا مى آورد يك نوبت آن بخاطر شكش واجب است و نوبت ديگرش بخاطر قيام است كه از باب احتياط مى آورد هرچند كه واجب نبودن آن بخاطر زيادى قيام خالى از قوت نيست و نزديك تر به احتياط در چهار صورت اخير اين است كه در عين حال نماز را از نو بخواند.
مساءله 2 - اگر در حال قيام شك كند بين سه و چهار و يا بين سه و پنج و يا بين سه و چهار و پنج و يقين داشته باشد به اينكه يك و يا دو سجده از ركعتى كه بعد از فراغت از آن برخاسته و ايستاده ترك كرده است نمازش باطل است براى اينكه با ترك سجده برگشت شكش بشك بين دو و بيشتر از دو مى شود آن هم شك قبل از اكمال دو سجده .
مساءله 3 - در شكهائى كه اكمال دو سجده در آن معتبر است اگر شك كند در اينكه دو سجده را اكمال كرده يا نه اگر در حال جلوس است يعنى هنوز برنخاسته و يا مشغول تشهد نشده نمازش باطل است و اگر از حال جلوس ‍ تجاوز كرده در صحت و بطلان نمازش اشكال است و احتياط به اين كه بنا را بر صحت گذاشته و به دستور شك عمل نموده و در عين حال نماز را اعاده كند ترك نشود.
مساءله 4 - شك در عدد ركعات نماز در غير چند صورتى كه گذشت باعث بطلان نماز است هرچند كه طرف كمترش چهار باشد و شك بعد اكمال دو سجده پيدا شده باشد و يا شك بين چهار و كمتر و يا بيشتر از چهار و بعد از اكمال دو سجده باشد مثلا شك كند بين سه و چهار و شش .
مساءله 5 - اگر شك كند بين دو و سه و به دستور شك عمل كند و بعد از آن كه از نماز احتياط فارغ شد شك كند در اينكه آيا شك سابقش قبل از اكمال دو سجده بود و يا بعد از آن بشك خود اعتناء ننموده بنا را بر صحت نماز مى گذارد.
و اما اگر در بين نماز و يا بعد از نماز و قبل از خواندن نماز احتياط و يا در بين نماز احتياط چنين شكى كند احتياط اين است كه بنا را بر صحت بگذارد و به دستور شك عمل نموده آن گاه نماز را اعاده كند.
مساءله 6 -
اگر بعد از فراغت از نماز شك كند در اينكه شكش باعث دو ركعت نماز احتياط شد و يا يك ركعت احتياط آن است كه هم دو ركعتى بخواند و هم يك ركعتى و نماز را اعاده كند.
و همچنين اگر چنانچه بعد از نماز شك كند كه شك در بين نمازش از كدام قسم از شكهاى صحيح بوده كه بايد بعد از عمل به دستور همه شكوك نماز را اعاده كند به اين معنا كه يك دو ركعتى ايستاده و دو ركعتى نشسته و يك سجده سهو انجام مى دهد و نماز را اعاده مى كند و همچنين اگر احتمالاتش ‍ منحصر به شكهاى صحيح نباشد بلكه هم آن را احتمال دهد و هم بعضى از وجوه باطله را كه احتياط اين است كه به دستورات شكهاى صحيح عمل نموده نماز را اعاده كند.
مساءله 7 - اگر در بين نماز به يكى از شكها دچار شود و دستور آن را نداند در صورتى كه وقت تنگ باشد و يا دسترسى به آموختن مسئله نداشته باشد تنها وظيفه اش اين است كه احتمال قوى تر را - البته اگر يكى از احتمالاتش ‍ قوى تر باشد - گرفته به آن عمل كند و اگر احتمال قوى تر ندارد مختار است كه به يكى از دو طرف شك عمل كند و نماز را تمام نموده در وسعت وقت دوباره به عنوان احتياط آن را اعاده نمايد و اگر بعدا معلوم شود كه عمل بشك مخالف واقع بوده در صورتى كه در وقت اعاده نكرده دوباره آن را مى خواند.
و اما اگر وقت وسيعت باشد و تمكن از آموختن احكام شك در وقت را نيز داشته باشد نماز را بشكند و بعد از آموختن نماز را از سربگيردهرچند كه جائز هم هست نمازرا به يكى از احتمالاتش تمام كند و بعدا احكام شك را بياموزد بعد از آموختن اگر ديد نمازى كه خوانده مطابق دستور بوده كه هيچ و اگر نبوده نماز را اعاده كند هرچند كه نزديك تر به احتياط آن است كه در صورت موافقت هم نماز را اعاده كند.
مساءله 8 - اگر شك او بعد از نماز مبدل به شكى ديگر شود مثل اينكه مثلا در بين نماز شك كند بين دو و چهار و بعد از نمازش شكش برگردد بشك بين سه و چهار و يا در نماز شك كن بين دو و سه و چهار و بعد از نماز شكش ‍ برگردد بشك سه و چهار بعيد نيست بگوئيم لازم است در فرع اول و نظائر آن يك ركعت متصل به نماز بخواند و در فرع دوم و نظائر آن كه اطراف احتمال سه طرف بوده و يك طرفش از ظرفيت خارج شده لازم است به دستور دومين صورت از صور هشتگانه شك عمل كند البته اين در صورتى است كه شكش بشكى منقلب شود كه مانند دو فرع بالا باشد يعنى از انقلاب يقينى به ناقص شدن نماز پيدا نشود و اما اگر پيدا شود مثل اينكه شك كند بين دو و چهار و آن گاه بعد از سلام شكش منقلب شود بشك بين دو و سه در اينجا يقين پيدا مى كند هنوز در نماز است و بيجا سلام داده چون وظيفه اش عمل بشكى است كه تازه پيدا شده در نتيجه برمى خيزد و يك ركعت باقيمانده را مى خواند و بعد از نمازعلاوه بر عمل به دستور شك دوم دو سجده سهو بخاطر سلام بيجا انجام مى دهد.
مساءله 9 - اگر شك كند بين دو و سه و بر حسب دستور بنا را بر سه بگذارد و بار ديگر شك كند بين سه ركعتى كه بنا گذاشته و بين چهار در اينجا ظاهرا شكش منقلب شده بين دو و سه و چهار كه بايد به وظيفه آن عمل كند.
مساءله 10 - اگر شك كند بين دو و سه و بنا را بر سه بگذارد و ركعت چهارم را بخواند همين كه چهارم را خواند يقين كند كه در حال شك سه ركعت نخوانده لكن نداند كه در آن حال (يعنى حال شك ) يك ركعت خوانده بود يا دو ركعت قهرا شك او نسبت به حال فعليش كه يك ركعت اضافه كرده به شك بين دو و سه برمى گردد و بايد عمل آن را انجام دهد.
مساءله 11 - كسى كه از ايستاده نماز خواندن عاجز است و در نماز دچار يكى از هشت شك صحيح شود اگر شك او نماز احتياطى دارد كه مخير بين ايستاده خواندن و يا نشسته خواندن باشد كه نشسته را اختيار مى كند و در جائيكه دستور اين باشد كه متعينا نماز احتياطى ايستاده بخواند وظيفه اش ‍ بخاطر عجز نشسته خواندن است .
بنابراين در شك بين دو و سه و يا شك بين سه و چهار كه در خواندن نماز احتياط مخير بود بين دو ركعت نشسته و يا يك ركعت ايستاده وظيفه او متعين مى شود به خواندن دو ركعت نشسته و در شك بين دو و چهار كه وظيفه اش خواندن دو ركعت ايستاده بود مبدل مى شود به دو ركعت نشسته بجاى دو ركعت ايستاده و در شك بين دو و سه و چهار كه هر دو وظيفه را داشت به خاطر عجز وظيفه اش مبدل مى شود بخواندن دو ركعت نشسته بجاى دو ركعت ايستاده و سپس دو ركعت نشسته كه وظيفه اصليش بود البته دو ركعت عوض و بدل را قبل از دو ركعت وظيفه اصلى مى آورد و نزديك تر به احتياط و بهتر آن است كه در همه فرضها بعد از انجام وظيفه شك نماز را دوباره بخواند.
مساءله 12 - در شكهاى صحيح مكلف نمى تواند نماز خود را بشكند و از سربگيرد بلكه واجب است بر طبق وظيفه عمل كند.
بله اگر نمازش را باطل كند و از نو نماز را شروع كند نمازش صحيح است و تنها به خاطر شكستن نماز گناهى مرتكب شد.
مساءله 13 - در شكهاى باطل اگر از شك خود غفلت كند و نماز را تمام نمايد و سپس برايش معلوم شود كه نمازش مطابق واقع بوده در اينكه بگوئيم نمازش صحيح است و يا باطل است دو وجه استكه وجيه تر آن دو اين است كه بگوئيم نمازش صحيح است البته در غير شك در ركعت اول كه در آن صورت احتياط آن است كه نماز را اعاده كند.
مساءله 14 - اگر مسافر در يكى از اماكن متبركه اى كه مخير است بين قصر و اتمام نظير مسجد الحرام و مسجد النبى صلى الله عليه و آله و غيره به نيت قصر نماز را دو ركعتى شروع كن و در بين نماز در عدد ركعات شك كند (مثل اينكه پس از سربرداشتن از سجده دوم شك كند بين دو و سه يا دو و چهار) بعيد نيست بگوئيم وظيفه اش عمل كردن به حكم شك است و بخاطر دو ركعتى بودن نماز شك او باعث بطلان نمازش نمى شود بلكه بدون احتياج به اينكه در نيت از دو ركعتى به چهار ركعتى عدول كند بايد بعلاج نماز خود بپردازد لكن سزاوار است كه اين احتياط را ترك نكند كه اولا نيت خود را از دو ركعتى به چهار ركعتى عدول دهد و ثانيا به وظيفه شك عمل كند و ثالثا نماز را اعاده نمايد.
مساءله 15 - اگر در حالى كه بعد از سجده دوم نشسته شك كند بين اينكه دو ركعت خواندم و يا سه ركعت و در عين حال يقين داشته باشد كه در اين نمازش تشهد نخوانده قوى تر ادر نظر اين است كه بگوئيم بايد بنا را بر سه گذاشته نماز را تا به آخر برساند و بعد از نماز تشهد نخوانده را قضاء كند و همچنين اگر در حالى كه ايستاده شك كند بين اين كه سه ركعت خوانده ام يا چهار ركعت و يقين داشته باشد به اين كه در اين نمازش تشهد نخوانده بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام نموده تشهد فراموش شده را قضاء مى كند.
گفتار در شكهائى كه اعتبارى به آن ها نيست <"88">

در چند جا اعتبارى به شك نيست و بايد به آن اعتناء نكرد.
1 - شك بعد از تجاوز محل كه بيانش در بين مسائل سابق گذشت .
2 - شك بعد از تمام شدن وقت كه بيان آن نيز گذشت .
3 - شك بعد ازتمام شدن نماز چه اينكه شك مربوط به شروط نماز باشد يا به اجزاء آن و يا بركعات آن البته بشرطى كه يكى از دو طرف شك در ركعات صحيح بودن نماز باشد.
پس اگر بعد از سلام نماز چهار ركعتى شك كند كه آيا سه ركعت خواندم و يا چهار ركعت و يا پنج ركعت و يا در نماز سه ركعتى بعد از سلام شك كند كه آيا سه ركعت خواندم يا چهار و يا پنج ركعت و در نماز دو ركعتى شك كند بين اينكه دو ركعت خواندم يا بيشتر و يا شك كند بين اينكه دو ركعت خواندم يا كمتر بنا را بر اين مى گذارد كه نماز را درست خوانده ام بخلاف جائى كه بعد از سلام از نماز چهار ركعتى شك كند بين اينكه سه ركعت خواندم يا پنج ركعت و در نماز سه ركعتى شك كند بين اينكه دو ركعت خواندم يا چهار ركعت كه نمازش باطل است (چون يقين دارد كه نماز چهار ركعتى او چهار ركعت و نماز سه ركعتى او سه ركعت نشده ) و همچنين در نظائر اين مثالها.
4 - شك كسى كه مبتلا به حواس پرتى شده در بيشتر نمازها شك مى كند اعتبار ندارد حال چه اينكه شك او مربوط بركعات نماز باشد و چه مربوط به افعال نماز و يا شرائط آن كه هر چه باشد بنا را مى گذارد براينكه آنچه بايد بجاى آورد بجا آورده هرچند كه شك او در محل باشد مگر آن كه بودن آن مشكوك موجب بطلان نماز باشد كه در اين صورت بنا مى گذارد بر اينكه بجا نياورده و در نتيجه نمازش بدون عيب است حال اگر در جهت خاصى از نماز مبتلا بكثرت شك است و يا در خصوص نمازى خاص كثيرالشك است حكم اعتناء نكردن به شك درباره او مخصوص همان جهت خاص و همان نماز خاص است و شامل موارد ديگر نمى شود پس اگر در غير آن جهت و در غير آن نماز خاص شك كند بايد بوظيفه آن شك عمل نمايد.
مساءله 1 - مرجع در تشخيص اينكه كثيرالشك هست و يا نيست عرف است و بعيد نيست كه كثرت شك درباره كسى كه در سه نماز پشت سر هم شك كند تحقق يابد البته در صدق اينكه مكلف كثير الشك است اين معنا معتبر است كه كثرت شك او بخاطر عروض عارضى از قبيل دلواپسى و غضب واندوه شكننده و امثال آن كه باعث حواس پرتى مى شود نبوده باشد.
مساءله 2 - اگر شك كند در اينكه شك من به مرحله كثرت شك رسيده يا نه بنا را بر اين مى گذارد كه نرسيده و بعكس اگر كسى كه كثير الشك است شك كند كه آيا بيمارى كثير الشك از من زائل شده و يا هنوز باقى است حكم مى كند بر اينكه هنوز باقى است البته اين حكم را در جائى مى كند كه شك او در بقاء آن حالت و زوال آن بخاطر امور خارجى باشد.
و اما اگر بخاطر شبهه مفهومى باشد (يعنى نداند كه اصولا كثير الشك بچه كسى گفته مى شود و آيا اين حالتى كه فعلا من دارم حالت كثير الشك هست و يا نيست ) نبايد حكم كند كه هنوز بحالت كثير الشك باقيم بلكه بايد به دستورات راجعه به شك عمل كند.
مساءله 3 - كسى كه كثير الشك است جائز نيست به شك خود اعتناء كند پس ‍ اگر شك كند در اينكه ركوع كرده ام يا نه و هنوز از محل ركوع تجاوز نكرده جائز نيست مانند افراد غير مبلاء بكثرت شك ركوع را در محل تدارك كند و اگر چنين كند نمازش باطل است احتياط در شك بين اينكه آيا حمد و سوره را خوانده ام يا نه يا ذكرى را گفته ام يا نه اين است كه حتى به عنوان قربت مطلقه و به نيت رجاء هم حمد و سوره و ذكر را نياورد بلكه عدم جواز اين عمل خالى از قوت نيست .
5 - شك هر يك از امام و ماءموم در ركعات نماز است به شرطى كه آن ديگرى حافظ ركعات باشد كه در نتيجه آن كس كه شك كرده بايد به ديگرى مراجعه كند به اين معنا كه بايد ببيند ديگرى چه مى كند او نيز متابعت نمايد و جريان بى اعتبارى شك بين امام و ماءموم در شك در افعال نيز خالى از دليل نيست البته اين حكم مخصوص شك است و شامل ظن نمى شود پس ‍ اگر مثلا ماءموم ظن يعنى احتمال 80 درصد به طرفى پيدا كند بايد بظن خود عمل كند هرچند امام يقين داشته باشد به طرف ديگر (مثلاماءموم ظن دارد به اينكه نماز جماعت سه ركعت خوانده شده نمى تواند به يقين امام اعتماد كند بلكه بايد بر طبق ظن خود عمل نمايد.
و اما اگر يكى از امام و ماءموم ظن دارد وديگرى شك اقوى آن است كه دارنده شك به دارنده ظن رجوع مى كند.
و اگر امام شك كند و ماءمومين مختلف در اعتقاد باشند يعنى بعضى يقين دارند كه مثلا دو ركعت خوانده شود و بعضى يقين دارند كه سه ركعت امام نمى تواند به عقيده هيچيك از آنها مراجعه كند.
بله اگر ماءمومين باين صورت اختلاف دارند كه بعضى از آن ها مانند امام شك دارند و بعضى ديگر يقين امام به آن طائفه كه يقين دارند مراجعه كند يعنى به يقين آنها عمل كند بلكه بعد از آن كه امام به يقين آن طائفه رجوع نمود ماءمومين داراى شك هم مى توانند در صورتى كه مظنه پيدا كردند به امام مراجعه كنند.
و اما اگر با رجوع به امام به اهل يقين براى اهل شك مظنه اى پيدا نشد اقوى اين است كه به امام رجوع نكنند و بر طبق شك خود عمل نمايند.
مساءله 4 - اگر اتفاقا هم امام شك كند و هم ماءمومين در صورتى كه شك هر دو طائفه يكى باشد ( مثلا هر دو شك دارند در اينكه دو ركعت تمام كرده اند يا سه ركعت ) هر دو طائفه به وظيفه آن شك عمل مى كنند همانطور كه اگر شك دو طائفه مختلف بوده و بين دو شك رابطه اى نباشد هر يك بوظيفه شك خود عمل مى كند مثل اينكه يك طائفه شك مى كند در اينكه دو ركعت خوانديم يا سه ركعت و ديگرى شك كند در اينكه چهار ركعت خوانديم يا پنج ركعت .
و اما اگر بين دو شك رابطه و قدر مشتركى باشد مثل اينكه يك طائفه شك كند بين دو و سه و ديگرى شك كن بين سه و چهار كه در مثل چنين شكى هر دو طائفه بنا را بر قدر مشترك كه در اين مثال سه ركعت است مى گذارند چون وظيفه رجوع دارنده شك به آن ديگرى كه يقين دارد همين را اقتضاء مى كند دارنده شك بين دو و سه يقين دارد كه چهار ركعت نخوانده و در اينكه سه ركعت خوانده يا نه شك دارد و دارنده شك بين سه و چهار يقين دارد به اينكه سه ركعت را خوانده و در اينكه آيا چهارمى را هم خوانده يا نه شك دارد در نتيجه طائفه اول بطائفه دوم رجوع نموده مى گويد: ركعت سوم را خوانده ايم و طائفه دوم بطائفه اول رجوع نموده مى گويد: ركعت چهارمى را نخوانده ايم نتيجه اين دو رجوع اين مى شود كه هر دو طائفه بنا را بر اين مى گذارند كه ركعت سوم خوانده شده ولكن با اين حال نزديك تر به احتياط آن است كه هر دو طائفه نماز را اعاده كنند.
بله در طائفه اول كه شك بين دو و سه داشتند البته اگر شك بعد از اكمال دو سجده پيدا شده باشد احتياط به همين انجام مى شود كه بنا را بر سه بگذارند و نماز احتياط را بخوانند و اعاده لازم نيست .
6 - شك در ركعات نافله چه اينكه مانند نماز وتر يك ركعتى باشد و يا دو ركعتى كه مخير است بين اينكه بنا را بر كمتر بگذارد و يا بر بيشتر البته بنار را بر اقل گذاشتن بهتر است و اين تخيير در صورتى است كه اكثر مفسد نماز نباشد و اما اگر مفسد باشد ديگر مخير نيست بلكه وظيفه اش اين است كه بنا را بر اقل بگذارد.
و اما شك در افعال نافله مانند شك در افعال نماز واجب است اگر در محل پيدا شود آن فعل را بجا مى آورد و اگر از محل تجاوز كرده باشد بشك خود اعتناء نكند و در نماز نافله اگر سجده و يا تشهدى فراموش شود قضاءندارد و همچنين اگر در آن سهوى رخ دهد كه در نماز واجب سجده سهوش ‍ واجب مى شود سجده سهو ندارد.
مساءله 5 - نافله هائى كه كيفيت خاص دارد و يا در آن سوره اى مخصوص بايد خوانده شود مانند نماز ليله دفن و يا آيه اى مخصوص خوانده شود مانند نماز غفليه اگر احيانا آن كيفيت مخصوص فراموش شود در صورتى كه بتواند تدارك كند تدارك مى كند و اگر تدارك آن ممكن نيست آن نماز را از نو مى خواند.
بله اگر در نماز جعفر طيار عليه السلام بعضى از تسبيحات را فراموش كند هرجا كه يادش آمد آن را قضاء مى كند حال در هر حالتى از نماز كه باشد و اگر بعد از نماز بيادش بيايد به نيت رجاء مى خواند.