رساله توضيح المسائل با تجديد نظر و اضافات

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

- ۲۲ -


مـسـالـه 2444 - زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند, و بهتر آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مى فهمد بپوشاند.

مـسـالـه 2445 - نگاه كردن به عورت ديگرى حتى به عورت بچه مميزى كه خوب و بد را مى فهمد حرام است , اگرچه از پشت شيشه يا درآئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد.
ولى زن و شوهر و كنيز و مولايش مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

مـسـالـه 2446 - مرد و زنى كه با يكديگر محرمند, اگر قصد لذت نداشته باشند مى توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

مـسـالـه 2447 - مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند, و زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت نبايد نگاه كند.

مـسـالـه 2448 - مرد نبايد عكس زن نامحرم را بيندازد, و اگر زن نامحرمى را بشناسد بنابر احتياط نبايد به عكس او نگاه كند.

مـسـالـه 2449 - اگر زن بخواهد زن ديگر يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند, يا عورت او را آب بـكـشـد, بـايد چيزى در دست كند كه دست آن زن به عورت او نرسد, و همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر يا زنى غير زن خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد.

مـسـالـه 2450 - اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ن -دارد, ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند, نبايد دست به بدن او بزند, و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند, نبايد او را نگاه كند.

مـسـالـه 2451 - اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند, اگر چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.

مسائل متفرقه زناشوئى

مـسـالـه 2452 - كسى كه بواسطه نداشتن زن , به حرام مى افتد, واجب است زن بگيرد.

مـسـالـه 2453 - اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد, و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نـبـوده و بكارتش به نزديكى مردى با او ازبين رفته , بنابر احتياط نمى تواند عقد را بهم بزند, ولى مى تواند تفاوت بين مهر باكره و غير باكره را بگيرد.

مـسـالـه 2454 - مـاندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست و ديگرى هم نـمـى تواند وارد شود, در صورتى كه احتمال فسادبرود حرام است , ولى اگر طورى باشد كه كس ديـگـر بـتـوانـد وارد شـود, يـا بـچـه اى كـه خوب و بد را مى فهمد در آنجا باشد, يا احتمال فساد نرود,اشكال ندارد.

مـسـالـه 2455 - اگـر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد, عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.

مـسـالـه 2456 - مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر يا معاد يا از فرقه هائى بوده باشد كه در مـسـالـه ( 2406 ) گـفـته شد, و يا حكم ضرورى دين ,يعنى حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند مـثـل واجـب بـودن نـماز و روزه , در صورتى كه بداند آن حكم ضرورى دين است انكار كندمرتد مى شود, و احكامى كه در مسائل آينده ذكر مى شود بر او مترتب است .

مـسـالـه 2457 - اگر زن پس از ازدواج به طورى كه در مـسـالـه پيش گفته شد مرتد شود, عقد او باطل مى گردد, و چنانچه شوهرش با اونزديكى نكرده باشد عده ندارد, و همچنين است اگر بعد از نـزديـكـى مـرتد شود ولى يائسه باشد, اما اگر يائسه نباشد بايد به دستورى كه دراحكام طلاق گـفـته خواهد شد عده نگهدارد, و مشهور آن است كه اگر در بين عده مسلمان شود, عقد او به حال خود باقى مى ماند, ولى اين حكم محل اشكال است , و البته احتياط ترك نشود, و معناى يائسه در مـسـالـه ( 141 ) گذشت .

مـسـالـه 2458 - مـردى كه مسلمان زاده است اگر مرتد شود, زنش بر او حرام مى شود و بايد به مقدار عده وفات كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد.

مـسـالـه 2459 - مـردى كـه از پـدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده , اگر بعد از ازدواج مـرتد شود, عقد او باطل مى گردد, وچنانچه با زنش نزديكى نكرده يا اينكه زن يائسه باشد, عـده نـدارد, و اگر بعد از نزديكى مرتد شود, و زن او در سن زنهائى باشد كه حيض مى بينند,بايد آن زن بـه مقدار عده طلاق كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد, و بنا به مشهور اگر پيش از تمام شدن عده , شوهر او مسلمان شود, عقد او به حال خود باقى مى ماند, ولى اين حكم نيز محل اشكال است و البته احتياط ترك نشود.

مـسـالـه 2460 - اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند, نبايد زن را بدون رضايتش از آن شهربيرون ببرد.

مـسـالـه 2461 - اگر زنى از شوهر سابقش دخترى داشته باشد, شوهر بعدى مى تواند آن دختر را بـراى پـسـر خـود كـه از ايـن زن نـيست عقدكند, و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند, مى تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.

مـسـالـه 2462 - اگر زنى از زنا آبستن شود, جايز نيست بچه را سقط كند.

مـسـالـه 2463 - اگر كسى با زنى زنا كند, چنانچه بعد از استبراء به نحوى كه در مـسـالـه ( 2408 ) گـفـتـه شـد او را عقد كند و بچه اى از آنان پيداشود, در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام , آن بچه حلال زاده است .

مـسـالـه 2464 - اگـر مـرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند, چنانچه زن هم نداند و بچه اى از آنان به دنيا آيد, حلال زاده است وشرعا فرزند هر دو مى باشد, ولى اگر زن مى دانسته كه در عـده است و تزويج در عده جايز نيست شرعا, بچه فرزند پدر است , و در هر دوصورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام مى باشند.

مـسـالـه 2465 - اگر زن بگويد يائسه ام , نبايد حرف او را قبول كرد, ولى اگر بگويد شوهر ندارم , حرف او قبول مى شود.

مـسـالـه 2466 - اگر بعد از آنكه انسان با زنى ازدواج كرد, كسى بگويد آن زن شوهر داشته و زن بـگويد نداشتم , چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته , بايد حرف زن را قبول كرد.
ولى اگر آن شـخـص ثـقـه بـاشـد و بـگـويد من او را عقد كرده ام و راهى بر اثبات ندارم , بنابر احتياطلازم نمى تواند زن مزبور را عقد كند.

مـسـالـه 2467 - تا دو سال پسر يا دختر تمام نشده , پدر نمى تواند او را از مادرش جدا كند, و احوط و اولى آن است كه دختر را تا هفت سال ازمادرش جدا نكند.

مـسـالـه 2468 - مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه است يعنى مكلف شده , عجله كنند.
از حـضرت صادق (ع ) روايت شده كه يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.

مـسـالـه 2469 - اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد, واجب است كه زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.

مـسـالـه 2470 - كسى كه از زنا به دنيا آمده , اگر زن بگيرد و بچه اى پيدا كند, آن بچه حلال زاده است .

مـسـالـه 2471 - هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديكى كند, معصيت كرده , ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا آيدحلال زاده است .

مـسـالـه 2472 - زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده , اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد شوهر كند وشوهر اول از سفر برگردد, بايد از شوهر دوم جدا شود و بـه شـوهـر اول حلال است , ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد, زن بايد عده نگهدارد و شـوهـر دوم بـايد مهر او را مطابق زنهائى كه مثل او هستند بدهد ولى خرج عده ندارد, و نيز حق مطالبه نفقه سابق را ندارد.

احكام شير دادن

مـسـالـه 2473 - اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در مـسـالـه ( 2483 ) گفته خواهد شد, شير دهد, آن بچه به اين عده محرم مى شود: اول : خود زن , و آن را مادر رضاعى مى گويند.
دوم : شوهر زن كه شير مال او است و او را پدر رضاعى مى گويند.
سوم : پدر و مادر آن زن هرچه بالا روند اگرچه پدر و مادر رضاعى او باشند.
چهارم : بچه هائى كه از آن زن به دنيا آمده اند يا بعد به دنيا مى آيند.
پـنجم : بچه هاى اولاد آن زن هرچه پائين روند, چه از اولاد او به دنيا آمده چه اولاد او آن بچه ها را شير داده باشند.
شـشـم : خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعى باشند, يعنى بواسطه شير خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند.
هفتم : عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعى باشند.
هشتم : دائى و خاله آن زن اگرچه رضاعى باشند.
نـهـم : اولاد شـوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است , هرچه پائين روند, اگرچه اولاد رضاعى او باشند.
دهم : پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است هرچه بالا روند.
يازدهم : خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعى او باشند.
دوازدهـم : عمو و عمه و دائى و خاله شوهرى كه شير مال او است هرچه بالا روند, اگرچه رضاعى باشند, و نيز عده ديگر هم - كه در مسائل بعد گفته مى شود - بواسطه شير دادن محرم مى شوند.

مـسـالـه 2474 - اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در مـسـالـه ( 2483 ) گفته مى شود شير دهد, پدر آن بـچه نمى تواند با دخترهائى كه از آن زن به دنيا آمده اند ازدواج كند, و نيز نمى تواند دخترهاى شوهرى را كه شير مال او است , اگرچه دخترهاى رضاعى او باشند, براى خود عقد نمايدولى جايز اسـت با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند, اگرچه احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند.

مـسـالـه 2475 - اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در مـسـالـه ( 2483 ) گفته مى شود شير دهد, شـوهر آن زن كه صاحب شير است به خواهرهاى آن بچه محرم نمى شود, ولى احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننمايد, و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمى شوند.

مـسـالـه 2476 - اگر زنى بچه اى را شير دهد, به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود, و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شيرخورده محرم نمى شوند.

مـسـالـه 2477 - اگـر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزديكى نمايد, ديگر نمى تواند آن دختر را براى خودعقد كند.

مـسـالـه 2478 - اگر انسان با دخترى ازدواج كند, ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.

مـسـالـه 2479 - انسان نمى تواند با دخترى كه مادر يا مادر بزرگ انسان او را شير كامل داده ازدواج كـنـد, و نيز اگر زن پدر انسان از شير پدراو دخترى را شير داده باشد انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نـمايد.
و چنانچه دختر شير خوارى را براى خود عقد كند, بعد مادر يا مادربزرگ يا زن پدر او آن دختر را شير دهد, عقد باطل مى شود.

مـسـالـه 2480 - با دخترى كه خواهر يا زن برادر انسان او را شير كامل داده نمى شود ازدواج كرد, و هـمـچنين است اگر خواهر زاده يابرادرزاده يا نوه خواهر يا نوه برادر انسان , آن دختر را شير داده باشد.

مـسـالـه 2481 - اگـر زنـى بچه دختر خود را شير دهد, آن دختر به شوهر خود حرام مى شود, و همچنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد.
ولى اگر بچه پسر خود را شير دهد, زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمى شود.

مـسـالـه 2482 - اگر زن پدر دخترى بچه شوهر آن دختر را به شير پدرش شير دهد, آن دختر به شوهر خود حرام مى شود, چه بچه از همان دختر چه از زن ديگر باشد.

شرايط شير دادنى كه علت محرم شدن است

مـسـالـه 2483 - شير دادنى كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد: اول : بچه , شير زن زنده را بخورد, پس اگر از پستان زنى كه مرده است شير بخورد فائده ندارد.
دوم : شير آن زن از حرام نباشد, پس اگر شير بچه اى را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند, بواسطه آن شير, بچه به كسى محرم نمى شود.
سوم : بچه شير را از پستان بمكد, پس اگر شير را در گلوى او بريزند نتيجه ندارد.
چهارم : شير, خالص و با چيز ديگر مخلوط نباشد.
پنجم : شير از يك شوهر باشد.
پس اگر زن شير دهى را طلاق دهند, بعد شوهر ديگرى كند و از او آبـستن شود و تا موقع زائيدن , شيرى كه ازشوهر اول داشته باقى باشد, و مثلا هشت دفعه پيش از زائيـدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زائيدن از شير شوهر دوم به بچه اى بدهد,آن بچه به كسى محرم نمى شود.
ششم : بچه بواسطه مرض شير را قى نكند, و اگر قى كند, بنابر احتياط واجب كسانى كه بواسطه شير خوردن به آن بچه محرم مى شوند, بايد با اوازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.
هفتم : پانزده مرتبه , يا يك شبانه روز به طورى كه در مـسـالـه بعد گفته مى شود شير سير بخورد, يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند از آن شيراستخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روئيده اسـت , بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند, در صورتى كه بين آن ده مرتبه هيچ فاصله حتى به طـعـام دادن نـبـاشـد, احـتياط واجب آن است كه كسانى كه بواسطه شير خوردن او به او محرم مى شوند, با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.
هـشـتـم : دو سال بچه تمام نشده باشد, و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شير دهند, به كسى محرم نمى شود, بلكه اگر مثلا پيش از تمام شدن دوسال , هشت مرتبه و بعد از آن هفت مرتبه شير بـخـورد, بـه كـسـى مـحـرم نمى شود, ولى چنانچه از موقع زائيدن زن شير ده بيشتر از دو سال گـذشـتـه باشد و شير او باقى باشد و بچه اى را شير دهد, آن بچه به كسانى كه گفته شد, محرم مى شود.

مـسـالـه 2484 - بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد, ولى اگر كمى غذا بـخورد كه نگويند در بين , غذا خورده ,اشكال ندارد, و نيز بايد ده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين ده مرتبه شير كس ديگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد,ولى اگر در بين شـيـر خـوردن نـفس تازه كند, يا كمى صبر كند كه از زمان اولى كه پستان در دهان مى گيرد تا وقتى سير مى شود, يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.

مـسـالـه 2485 - اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد, بعد شوهر ديگر كند و از شير شوهر دوم بـچـه ديگر را شير دهد, آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند, اگرچه بهتر آن است كه باهم ازدواج نكنند.

مـسـالـه 2486 - اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد, همه آنان به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.

مـسـالـه 2487 - اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرايطى كه گفتيم بچه اى را شير دهد, همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد وبه همه آن زنها محرم مى شوند.

مـسـالـه 2488 - اگر كسى دو زن شير ده دارد و يكى از آنان بچه اى را مثلا هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد, آن بچه به كسى محرم نمى شود.

مـسـالـه 2489 - اگـر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد, خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند.

مـسـالـه 2490 - انسان نمى تواند بدون اذن زن خود,بازنهائى كه بواسطه شير خوردن خواهرزاده يا برادرزاده زن او شده اند ازدواج كند.
و نيزاگر با پسرى لواط كند, احتياط واجب آن است كه دختر و خـواهـر و مـادر و مـادر بـزرگ آن پسر را كه رضاعى هستند, يعنى بواسطه شير خوردن دختر و خواهر و مادر او شده اند, براى خود عقد نكند.

مـسـالـه 2491 - زنى كه برادر انسان را شير داده , به انسان محرم نمى شود اگرچه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

مـسـالـه 2492 - انـسان نمى تواند با دو خواهر, اگرچه رضاعى باشند يعنى بواسطه شير خوردن , خواهر يكديگر شده باشند, ازدواج كند.
وچنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند, در صـورتـى كه عقد آنان در يك وقت بوده , مخير است هر كدام را بخواهد اختيار كند, واگر در يك وقت نبوده عقد اولى صحيح و عقد دومى باطل مى باشد.

مـسـالـه 2493 - اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه بعدا گفته مى شود شير دهد, شوهرش بر او حرام نمى شود, اگرچه بهتر آن است كه احتياط كنند: اول : برادر و خواهر خود را.
دوم : عمو و عمه و دائى و خاله خود را.
سوم : اولاد عمو و اولاد دائى خود را.
چهارم : برادرزاده خود را.
پنجم : برادر شوهر, يا خواهر شوهر خود را.
ششم : خواهرزاده خود, يا خواهرزاده شوهرش را.
هفتم : عمو و عمه و دائى و خاله شوهرش را.
هشتم : نوه زن ديگر شوهر خود را.

مـسـالـه 2494 - اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد, به انسان محرم نمى شود, ولى احتياط مستحب آن است كه از ازدواج بااو خوددارى نمايد.

مـسـالـه 2495 - مردى كه دو زن دارد, اگر يكى از آن دو زن فرزند عموى زن ديگر را شير دهد, زنى كه فرزند عموى او شير خورده , به شوهرخود حرام نمى شود.

آداب شير دادن

مـسـالـه 2496 - براى شير دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است , و سزاوار است كه مادر براى شير دادن از شوهر خود مزد نگيرد, و خوب است كه شوهر مزد بدهد.
و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد, شوهر مى تواند بچه را از او گرفته و به دايه بدهد.

مـسـالـه 2497 - مستحب است دايه اى كه براى طفل مى گيرند, دوازده امامى و داراى عقل و عفت و صورت نيكو باشد, و مكروه است كم عقل , يا غير دوازده امامى , يا بد صورت , يا بد خلق , يا زنازاده باشد.
و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه شيرش از بچه اى است كه از زنا به دنيا آمده باشد.

مسائل متفرقه شير دادن

مـسـالـه 2498 - مـستحب است از زنها جلوگيرى كنند كه هر بچه اى را شير ندهند, زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شيرداده اند و بعدا دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.

مـسـالـه 2499 - كـسانى كه بواسطه شير خوردن , خويشى پيدا مى كنند مستحب است يكديگر را احـترام نمايند, ولى از يكديگر ارث نمى برند وحقهاى خويشى كه انسان با خويشان خود دارد براى آنان نيست .

مـسـالـه 2500 - در صورتى كه ممكن باشد, مستحب است بچه را دو سال تمام شير بدهند.

مـسـالـه 2501 - اگر بواسطه شير دادن , حق شوهر از بين نرود, زن مى تواند بدون اجازه شوهر, بچه كـس ديـگـر را شـير دهد, ولى جايز نيست بچه اى را شير دهد كه بواسطه شير دادن به آن بچه به شـوهـر خـود حرام مى شود, مثلا اگر شوهر او دختر شير خوارى را براى خود عقد كرده باشد, زن نبايد آن دختر را شير دهد, چون اگر آن دختر را شير دهد, خودش مادر زن شوهرش مى شود و بر او حرام مى گردد.

مـسـالـه 2502 - اگـر كـسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود, بايد دختر شير خوارى را مثلا مدتى براى خود صيغه كند و در آن مدت باشرايطى كه در مـسـالـه ( 2483 ) گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد.

مـسـالـه 2503 - اگر مرد پيش از آنكه زنى را براى خود عقد كند, بگويد بواسطه شير خوردن آن زن بـر او حـرام شده , مثلا بگويد شير مادر اورا خورده , چنانچه تصديق او ممكن باشد, نمى تواند با آن زن ازدواج كند, و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد, عقدباطل است , پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد يا نزديكى كرده باشد ولى در وقت نزديكى كردن , زن بداند بر آن مرد حرام است , مهرندارد, و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده , شوهر بايد مهر او را مطابق زنهائى كه مثل او هستند بدهد.

مـسـالـه 2504 - اگـر زن پـيش از عقد بگويد بواسطه شير خوردن بر مردى حرام شده , چنانچه تصديق او ممكن باشد, نمى تواند با آن مردازدواج كند, و اگر بعد از عقد بگويد, مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مـسـالـه پيش گفته شد.

مـسـالـه 2505 - شير دادنى كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مى شود: اول خبردادن عده اى كه انسان از گفته آنان يقين پيدا كند.
دوم شهادت دو مرد عادل يا يك مرد و دو زن يا چهار زن كه عادل باشند, ولى بايد شرايط شير دادن را هـم بـگويند, مثلا بگويند ما ديده ايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده , و همچنين ساير شرطها را كه در مـسـالـه ( 2483 ) گفته شد شرح دهند.

مـسـالـه 2506 - اگـر شـك كنند به مقدارى كه علت محرم شدن است بچه شير خورده يا نه , يا گـمـان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده ,بچه به كسى محرم نمى شود ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.

احكام طلاق

مـسـالـه 2507 - مردى كه زن خود را طلاق مى دهد, بايد بالغ و عاقل باشد و به اختيار خود طلاق دهـد, و اگـر او را مـجـبـور كنند كه زنش راطلاق دهد طلاق باطل است , و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد, پس اگر صيغه طلاق را مثلا به شوخى بگويد صحيح نيست .

مـسـالـه 2508 - زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد, و تفصيل اين دوشرط در مسائل آينده گفته مى شود.

مـسـالـه 2509 - طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است : اول آنكه شوهرش بعد از ازدواج قبلا و دبرا با او نزديكى نكرده باشد.
دوم مـعـلـوم باشد آبستن است , و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد, بعد بفهمد آبستن بوده , احتياط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.
سـوم مـرد بـواسطه غائب بودن يا حبس بودن نتواند بفهمد كه زن از خون حيض و نفاس پاك است يا نه .

مـسـالـه 2510 - اگر زن را از خون حيض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حـال حـيـض بوده , طلاق او باطل است ,و اگر او را در حيض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده , طلاق او صحيح است .

مـسـالـه 2511 - كسى كه مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است , اگر غائب شود مثلا مسافرت كند وبخواهد او را طلاق دهد, بايد تا مدتى كه معمولا زنها از حيض يا نفاس پاك مى شوند صبر كند و بعد طلاق بدهد.

مـسـالـه 2512 - اگر مردى كه غائب است بخواهد زن خود را طلاق دهد, چنانچه بتواند اطلاع پيدا كـنـد كـه زن او در حـال حـيـض يا نفاس است يا نه , اگرچه اطلاع او از روى عادت حيض زن يا نـشانه هاى ديگرى باشد كه در شرع معين شده , بايد تا مدتى كه معمولا زنها از حيض يانفاس پاك مى شوند صبر كند.

مـسـالـه 2513 - اگر با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهـد, بـايـد صـبـر كـند تا دوباره حيض ببيند وپاك شود, ولى زنى را كه نه سالش تمام نشده , يا آبـسـتـن اسـت , اگر بعد از نزديكى طلاق دهند, اشكال ندارد, وهمچنين است اگر يائسه باشد.
( معناى يائسه در مـسـالـه 441 گذشت ).

مـسـالـه 2514 - اگـر بـا زنـى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش دهد, چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده , بنابر احتياط مستحب دوباره او را طلاق دهد.

مـسـالـه 2515 - اگـر بـا زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و مسافرت نمايد, چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد, بايد به قدرى كه زن معمولا بعد از آن پاكى خون مى بيند و دوباره پاك مى شود صبر كند.
و احتياط واجب آن است كه آن مدت كمتر از يك ماه نباشد.

مـسـالـه 2516 - اگر مرد بخواهد زن خود را كه بواسطه اصل خلقت يا مرضى حيض نمى بيند طلاق دهـد, بـايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تاسه ماه از جماع با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.

مـسـالـه 2517 - طلاق بايد به صيغه عربى صحيح و به كلمه طالق خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند, و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد, بايد بگويد زوجـتـي فاطمة طالق يعنى زن من فاطمه رها است , و اگر ديگرى را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد زوجة موكلي فاطمة طالق .
و در صورتى كه زن معين باشد, ذكر نام او لازم نيست .

مـسـالـه 2518 - زنى كه صيغه شده , مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد, و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود,يا مرد مدت را به او ببخشد به اين ترتيب كه بگويد: مدت را به تو بخشيدم , و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم نيست .

عده طلاق

مـسـالـه 2519 - زنى كه نه سالش تمام نشده و زن يائسه عده ندارند, يعنى اگرچه شوهرش با او نزديكى كرده باشد, بعد از طلاق مى توانندفورا شوهر كنند.

مـسـالـه 2520 - زنـى كـه نـه سالش تمام شده و يائسه نيست و شوهرش با او نزديكى كرده اگر طـلاقـش دهد, بعد از طلاق بايد عده نگهدارد, وعده زن آزاد آن است كه بعد از آنكه شوهرش در پاكى طلاقش داد, به قدرى صبر كند كه دوباره حيض ببيند و پاك شود, و همين كه حيض سوم را ديد عده او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند, ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد عده ندارد, يعنى مى تواند بعد از طلاق فورا شوهر كند.

مـسـالـه 2521 - زنـى كـه حيض نمى بيند اگر در سن زنهائى باشد كه حيض مى بينند, چنانچه شوهرش بعد از نزديكى با او طلاقش دهد بايدبعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.

مـسـالـه 2522 - زنى كه عده او سه ماه است , اگر اول ماه طلاقش بدهند, بايد سه ماه هلالى , يعنى از موقعى كه ماه ديده مى شود تا سه ماه عده نگهدارد.
و اگر در بين ماه طلاقش بدهند, بايد باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسرى ماه اول را از ماه چهارم عده نگهدارد تا سه ماه تمام شود, مثلا اگـر غروب روز بيستم ماه طلاقش دهند و آن ماه بيست و نه روز باشد, بايد نه روز باقى ماه را با دو مـاه بـعـد از آن و بـيست روز از ماه چهارم عده نگهدارد, و احتياط مستحب آن است كه از ماه چهارم بيست و يك روز عده نگهدارد, تا به مقدارى كه از ماه اول عده نگهداشته سى روز شود.

مـسـالـه 2523 - اگر زن آبستن را طلاق دهند, عده اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچه او است , بنابر اين اگر مثلا يك ساعت بعد از طلاق , بچه او به دنيا آيد, عده اش تمام مى شود.

مـسـالـه 2524 - زنى كه نه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر صيغه شود مثلا يك ماهه , يا يك ساله شوهر كند, چنانچه شوهرش با اونزديكى نمايد و مدت آن زن تمام شود, يا شوهر مدت را به او بـبـخشد, بايد عده نگهدارد, پس اگر حيض مى بيند بايد به مقدار دو حيض عده نگهدارد و شوهر نـكـنـد, و اگر حيض نمى بيند, چهل و پنج روز از شوهر كردن خوددارى نمايد, و در صورتى كه آبستن باشد احتياط واجب آن است كه به هر كدام از زائيدن يا چهل و پنج روز كه بيشتر است عده نگهدارد.

مـسـالـه 2525 - ابتداى عده طلاق از موقعى است كه خواندن صيغه طلاق تمام مى شود, چه زن بداند طلاقش داده اند يا نداند, پس اگر بعد ازتمام شدن عده بفهمد كه او را طلاق داده اند, لازم نيست دوباره عده نگهدارد.

عده زنى كه شوهرش مرده

مـسـالـه 2526 - زنى كه شوهرش مرده در صورتى كه آزاد است اگر آبستن نباشد, بايد تا چهار ماه و ده روز عده نگهدارد, يعنى از شوهركردن خوددارى نمايد, اگرچه يائسه يا صيغه باشد يا شوهرش بـا او نـزديكى نكرده باشد.
و اگر آبستن باشد, بايد تا موقع زائيدن عده نگهدارد,ولى اگر پيش از گـذشـتن چهار ماه و ده روز, بچه اى به دنيا آيد, بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند, و اين عده را عده وفات مى گويند.

مـسـالـه 2527 - زنـى كـه در عـده وفات مى باشد حرام است لباس الوان بپوشد و سرمه بكشد, و همچنين كارهاى ديگرى كه زينت حساب شود بر او حرام مى باشد.

مـسـالـه 2528 - اگـر زن يقين كند كه شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عده وفات شوهر كند, چـنانچه معلوم شود شوهر او بعدا مرده است بايداز شوهر دوم جدا شود, و بنابر احتياط در صورتى كـه آبـسـتـن بـاشـد تا مقدار زائيدن براى شوهر دوم عده طلاق و بعد براى شوهر اول عده وفات نـگـهـدارد, و اگـر آبـسـتـن نباشد, براى شوهر اول عده وفات و بعد براى شوهر دوم عده طلاق نگهدارد.

مـسـالـه 2529 - ابتداى عده وفات در صورتى كه شوهر زن غائب يا در حكم غائب باشد, از موقعى است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مـسـالـه 2530 - اگر زن بگويد عده ام تمام شده , با دو شرط از او قبول مى شود: اول آنكه بنابر احتياط مورد تهمت نباشد.
دوم از طـلاق يـا مردن شوهرش به قدرى گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عده ممكن باشد.

طلاق بائن و طلاق رجعى

مـسـالـه 2531 - طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق , مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند, يعنى بدون عقد او را به زنى قبول نمايد, و آن بر پنج قسم است : اول طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده باشد.
دوم طلاق زنى كه يائسه باشد.
سوم طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد.
چهارم طلاق سوم زنى كه او را سه دفعه طلاق داده اند.
پنجم طلاق خلع و مبارات .
و احكام اينها بعدا گفته خواهد شد.
و غير اينها طلاق رجعى است به اين معنى تا وقتى زن در عده است , شوهرش مى تواند به او رجوع نمايد.

مـسـالـه 2532 - كسى كه زنش را طلاق رجعى داده , حرام است او را از خانه اى كه موقع طلاق در آن خـانـه بوده بيرون كند, ولى در بعضى ازمواقع كه از جمله آنها فحاشى يا رفت و آمد نمودن با اجـانـب اسـت , بيرون كردن او اشكال ندارد.
و نيز حرام است زن براى كارهاى غير لازم ازآن خانه بيرون رود.

احكام رجوع كردن :

مـسـالـه 2533 - در طلاق رجعى , مرد به دو قسم مى تواند به زن خود رجوع كند: اول : حرفى بزند كه معنايش اين باشد كه اورا دوباره زن خود قرار دهد.
دوم : كـارى كند و به آن كار قصد رجوع كند, و ظاهر اين است كه به نزديكى كردن رجوع محقق مى شود اگرچه قصد رجوع نداشته باشد.

مـسـالـه 2534 - براى رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد يا به زن خبر دهد, بلكه اگر بدون ايـنـكـه كـسى بفهمد, خودش رجوع كندرجوعش صحيح است , ولى اگر بعد از تمامى عده مرد بگويد كه در عده رجوع نموده ام لازم است اثبات نمايد.

مـسـالـه 2535 - مردى كه زن خود را طلاق رجعى داده , اگر مالى از او بگيرد و با او صلح كند كه ديـگـر بـه او رجـوع نكند, اين مصالحه اگرچه صحيح است و لازم است كه رجوع ننمايد ولى حق رجوع او از بين نمى رود, و در صورتى كه رجوع كند طلاقى كه داده موجب جدائى نمى شود.

مـسـالـه 2536 - اگر زنى را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند, يا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هـر طـلاق عقدش كند, يا بعد از يك طلاق رجوع و بعد از طلاق ديگر عقد كند, بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است .
ولى اگر بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند, با پنج شرط به شوهر اول حلال مى شود, يعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نمايد: اول آنكه عقد شوهر دوم هميشگى باشد, و اگر مثلا يك ماهه يا يك ساله او را صيغه كند, بعد از آنكه از او جدا شد شوهر اول نمى تواند او راعقد كند.
دوم شـوهـر دوم بـا او نزديكى و دخول كند, و احتياط واجب آن است كه نزديكى از جلوى زن باشد.
سوم شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.
چهارم عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود.
پنجم بنابر احتياط واجب شوهر دوم بالغ باشد.

طلاق خلع

مـسـالـه 2537 - طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به او مى بخشد كه طلاقش دهد, طلاق خلع گويند.

مـسـالـه 2538 - اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند, چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد, پـس از بذل مى گويد زوجتي فاطمة خالعتها على ما بذلت و بنابر احتياط مستحب نيز بگويد هـي طالق يعنى زنم فاطمه را در مقابل چيزى كه بذل نموده طلاق خلع دادم اورها است , و در صورتى كه زن معين باشد بردن نامش در اينجا و در طلاق مبارات نيز لازم نيست .

مـسـالـه 2539 - اگر زنى كسى را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان كس را وكـيـل كـنـد كه زن را طلاق دهد, چنانچه مثلااسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد, وكيل , صـيغه طلاق را اينطور مى خواند عن موكلتي فاطمة بذلت مهرها لموكلي محمد ليخلعهاعليه پـس از آن بـدون فـاصـله مى گويد زوجة موكلي خالعتها على ما بذلت هي طالق , و اگر زنى كسى را وكيل كند كه غير از مهر چيزديگرى را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد, وكيل بايد به جاى كلمه مهرها آن چيز را بگويد, مثلا صد تومان داده بايد بگويد بذلت ماة تومان .

طلاق مبارات

مـسـالـه 2540 - اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند, و زن مالى به مرد بدهد كه او را طلاق دهد, آن طلاق را مبارات گويند.

مـسـالـه 2541 - اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند, چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد, بايد بگويد بارات زوجتي فاطمة على مابذلت فهي طالق يعنى من و زنم فاطمه در مقابل بذل كرده او از هم جدا شديم پس او رها است .
و اگر ديگرى را وكيل كند, وكيل بايد بگويد عن قبل موكلي بارات زوجته فاطمة على ما بذلت فهي طالق و در هر دو صورت اگر بجاى كلمه على ما بذلت بما بذلت بگويداشكال ندارد.

مـسـالـه 2542 - صيغه طلاق خلع و مبارات بايد به عربى صحيح خوانده شود, ولى اگر زن براى آنـكـه مـال خـود را به شوهر ببخشد مثلا به فارسى بگويد براى طلاق , فلان مال را به تو بخشيدم اشكال ندارد.

مـسـالـه 2543 - اگر زن در بين عده طلاق خلع يا مبارات , از بخشش خود برگردد, شوهر مى تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مـسـالـه 2544 - مالى را كه شوهر براى طلاق مبارات مى گيرد, بايد بيشتر از مهر نباشد, ولى در طلاق خلع اگر بيشتر باشد اشكال ندارد.

احكام متفرقه طلاق

مـسـالـه 2545 - اگر با زن نامحرمى به گمان اينكه عيال خود او است نزديكى كند, چه زن بداند كه او شوهرش نيست يا گمان كند شوهرش مى باشد, بايد عده نگهدارد.

مـسـالـه 2546 - اگـر با زنى كه مى داند عيالش نيست زنا كند, چه زن بداند كه آن مرد شوهر او نيست , يا گمان كند شوهرش مى باشد, لازم نيست عده نگهدارد.

مـسـالـه 2547 - اگر مرد زنى را گول بزند كه از شوهرش طلاق بگيرد و زن او شود, طلاق و عقد آن صحيح است ولى هر دو معصيت بزرگى كرده اند.

مـسـالـه 2548 - هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نمايد يا مثلا شـش ماه به او خرجى ندهد, اختيار طلاق بااو باشد, اين شرط باطل است , ولى چنانچه شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند يا مثلا تا شش ماه خرجى ندهد, از طرف او براى طلاق خودوكيل باشد, در صورتى كه شرط حاصل شود و خود را طلاق دهد صحيح است .
و همچنين اگر در ضمن عقد نكاح يا عقد لازم ديگرى شرطكند كه وكيل باشد هر وقت خواست از طرف شوهرش خود را طلاق دهـد, عـيبى ندارد, و در هر صورت شوهر خود نيز حق طلاق گفتن رادارد ولى بخواهد زن را از وكالت عزل كند, وكالت شرط شده باطل نمى شود.

مـسـالـه 2549 - زنـى كه شوهرش گم شده , اگر بخواهد به ديگرى شوهر كند, بايد نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نمايد.

مـسـالـه 2550 - پدر و جد پدرى ديوانه مى توانند زن او را طلاق بدهند.

مـسـالـه 2551 - اگر پدر يا جد پدرى براى طفل خود زنى را صيغه كند, اگرچه مقدارى از زمان تـكليف بچه جزء مدت صيغه باشد, مثلا براى پسر چهارده ساله خودش زنى را دو ساله صيغه كند, چنانچه صلاح بچه باشد, مى تواند مدت آن زن را ببخشد ولى زن دائمى او را نمى تواندطلاق دهد.

مـسـالـه 2552 - اگر از روى علاماتى كه در شرع معين شده , مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پيش آنان طلاق دهد, ديگرى كه عدالت آنان نزدش ثابت نشده مى تواند آن زن را بعد از تمام شدن عده اش براى خود يا براى كس ديگر عقد كند, اگرچه احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با او خوددارى نمايد و براى ديگرى هم او را عقد نكند.

مـسـالـه 2553 - اگر كسى زن خود را بدون اينكه او بفهمد طلاق دهد, چنانچه مخارج او را مثل وقـتى كه زنش بوده بدهد و مثلا بعد از يك سال بگويد يك سال پيش تو را طلاق دادم , و شرعا هم ثـابـت كند, مى تواند چيزهائى را كه در آن مدت براى زن تهيه نموده و او مصرف نكرده است از او پس بگيرد, ولى چيزهائى را كه مصرف كرده نمى تواند از او مطالبه نمايد.