رساله توضيح المسائل با تجديد نظر و اضافات

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

- ۱۵ -


احكام چيزهائى كه روزه را باطل مى كند

مـسـالـه 1662 - اگر انسان عمدا و از روى اختيار كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, روزه او بـاطل مى شود و چنانچه از روى عمدنباشد, اشكال ندارد, ولى جنب اگر بخوابد و به تفصيلى كه در مـسـالـه ( 1639 ) گفته شد تا اذان صبح غسل نكند روزه او باطل است .

مـسـالـه 1663 - اگر روزه دار سهوا يكى از كارهائى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و به خيال اينكه روزه اش باطل شده , عمدا دوباره يكى از آنها را بجا آورد, روزه او باطل مى شود.

مـسـالـه 1664 - اگر چيزى به زور در گلوى روزه دار بريزند, يا سر او را به زور در آب فرو برند, روزه او باطل نمى شود, ولى اگر مجبورش كنند كه روزه خود را باطل كند مثلا به او بگويند اگر غذا نخورى ضرر مالى يا جانى به تو مى زنيم و خودش براى جلوگيرى از ضرر چيزى بخورد, روزه او باطل مى شود.

مـسـالـه 1665 - روزه دار نـبـايد جائى برود كه مى داند چيزى در گلويش مى ريزند يا مجبورش مـى كـنـند كه خودش روزه خود را باطل كند, واگر برود و چيزى در گلويش بريزند, يا از روى نـاچارى خودش كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, روزه او باطل مى شود, بلكه اگرقصد رفتن كند, اگرچه نرود روزه اش باطل است .
آنچه براى روزه دار مكروه است مـسـالـه 1666 - چند چيز براى روزه دار مكروه است و از آن جمله است : ( 1 ) دوا ريختن به چشم و سرمه كشيدن , در صورتى كه مزه يا بوى آن به حلق برسد.
( 2 ) انجام دادن هر كارى مانند خون گرفتن و حمام رفتن كه باعث ضعف مى شود.
( 3 ) انفيه كشيدن , اگر نداند كه به حلق مى رسد, و اگر بداند به حلق مى رسد جايز نيست .
( 4 ) بو كردن گياههاى معطر.
( 5 ) نشستن زن در آب .
( 6 ) استعمال شياف .
( 7 ) تر كردن لباسى كه در بدن است .
( 8 ) كشيدن دندان و هر كارى كه بواسطه آن از دهان خون بيايد.
( 9 ) مسواك كردن با چوب تر.
( 10 ) بى جهت آب يا چيزى در دهان كردن .
و نـيـز مكروه است انسان بدون قصد بيرون آمدن منى , زن خود را ببوسد يا كارى كند كه شهوت خود را به حركت آورد, و اگر به قصد بيرون آمدن منى باشد روزه او باطل مى شود.
جاهائى كه قضا و كفاره واجب است مـسـالـه 1667 - اگر در روزه رمضان در شب جنب شود و به تفصيلى كه در مـسـالـه ( 1639 ) گفته شـد بـيدار شود و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بيدار نشود, فقط بايد قضاى آن روزه را بگيرد.
ولى اگـر كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند, عمدا انجام دهد در صورتى كه مى دانسته آن كارروزه را باطل مى كند, قضا و كفاره بر او واجب مى شود.

مـسـالـه 1668 - اگر بواسطه ندانستن مـسـالـه كارى انجام دهد كه روزه را باطل مى كند, ظاهر اين است كه كفاره براى او واجب نيست , و بايدآن روز را امساك كرده و بعد قضا نمايد, ولى اگر عمدا بـه خـدا و پيغمبر به دروغ نسبتى بدهد و بداند كه حرام است كفاره نيز واجب است اگرچه نداند اين عمل روزه را باطل مى كند.
كفاره روزه : مـسـالـه 1669 - در كفاره افطار روزه ماه رمضان , بايد يك بنده آزاد كند, يا به دستورى كه در مـسـالـه بـعد گفته مى شود دو ماه روزه بگيرد ياشصت فقير را سير كند يا به هر كدام يك مد كه تقريبا ده سـيـر است , طعام يعنى گندم يا جو يا نان و مانند اينها بدهد, و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد, بنابر احتياط بايد به قدر امكان تصدق و استغفار نمايد, و احتياط واجب آن است كه هر وقت بتواند, كفاره را بدهد.

مـسـالـه 1670 - كسى كه مى خواهد دو ماه كفاره افطار روزه ماه رمضان را بگيرد,بايد سى ويك روز آن را پى در پى بگيرد, و اگر بقيه آن پى در پى نباشد اشكال ندارد.

مـسـالـه 1671 - كسى كه مى خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد, نبايد موقعى شروع كند كه در بين سى و يك روز, روزى باشد كه مانند عيد قربان , روزه آن صحيح نيست .

مـسـالـه 1672 - كسى كه بايد پى در پى روزه بگيرد, اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد, يـا وقـتى شروع كند كه در بين آن به روزى برسد كه روزه آن واجب است , مثلا به روزى برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگيرد, بايد روزه ها را از سر بگيرد.

مـسـالـه 1673 - اگر در بين روزهائى كه بايد پى در پى روزه بگيرد عذرى مثل حيض يا نفاس يا سـفـرى كـه در رفـتـن آن مجبور است , براى اوپيش آيد, بعد از برطرف شدن عذر, واجب نيست روزه ها را از سر بگيرد, بلكه بقيه را بعد از برطرف شدن عذر بجا مى آورد.

مـسـالـه 1674 - اگر به چيز حرامى روزه خود را باطل كند, چه آن چيز اصلا حرام باشد مثل شراب و زنـا, يـا بـه جهتى حرام شده باشد مثل خوردن غذاى حلالى كه براى انسان ضرر دارد و نزديكى كردن با عيال خود در حال حيض , بنابر احتياط كفاره جمع بر او واجب مى شود,يعنى بايد يك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند, يا به هر كدام آنها يك مد كه تقريبا ده سير است , گندم يا جو يا نان ومانند اينها بدهد, و چنانچه هر سه برايش ممكن نباشد, هر كدام آنها كه ممكن است بايد انجام دهد.

مـسـالـه 1675 - اگـر روزه دار دروغـى را به خدا و پيغمبر (ص ) عمدا نسبت دهد, بنابر احتياط, كفاره جمع كه تفصيل آن در مـسـالـه پيش گفته شد بر او واجب مى شود.

مـسـالـه 1676 - اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند, بنابر اظهر يك كفاره بر او واجب است .
و استمناء نيز حكم جماع را دارد.

مـسـالـه 1677 - اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه غير جماع و استمناء كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, براى همه آنها يك كفاره كافى است .

مـسـالـه 1678 - اگر روزه دار غير از جماع و استمناء كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد با حلال خود جماع نمايد, براى هر دويك كفاره واجب مى شود.

مـسـالـه 1679 - اگر روزه دار غير از جماع و استمناء كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد مـثـلا آب بـياشامد, و بعد كار ديگرى كه حرام است و روزه را باطل مى كند انجام دهد مثلا غذاى حرامى بخورد, يك كفاره كافى است .

مـسـالـه 1680 - اگـر روزه دار آروغ بزند و چيزى در دهانش بيايد, چنانچه عمدا آن را فرو ببرد, روزه اش بـاطـل است , و بايد قضاى آن رابگيرد و كفاره هم بر او واجب مى شود.
و اگر خوردن آن چـيـز حرام باشد, مثلا موقع آروغ زدن , خون به دهان او بيايد و عمدا آن را فرو برد,بايد قضاى آن روزه را بگيرد و بنابر احتياط كفاره جمع هم بر او واجب مى شود.

مـسـالـه 1681 - اگر نذر كند كه روز معينى را روزه بگيرد, چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل كند, بايد كفاره بدهد و كفاره آن به نحوى است كه در مـسـالـه ( 1669 ) ذكر شد.

مـسـالـه 1682 - اگر روزه دار به گفته كسى كه مى گويد مغرب شد و اعتماد به گفته او نيست افـطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است يا شك كندكه مغرب بوده است يا نه , قضا و كفاره بر او واجب مى شود.

مـسـالـه 1683 - كسى كه عمدا روزه خود را باطل كرده , اگر بعد از ظهر مسافرت كند, يا پيش از ظـهـر بـراى فرار از كفاره سفر نمايد, كفاره از اوساقط نمى شود, بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پيش آمد كند نيز كفاره بر او واجب است .

مـسـالـه 1684 - اگر عمدا روزه خود را باطل كند, و بعد عذرى مانند حيض يا نفاس يا مرض براى او پـيـدا شـود, احـتـياط اين است كه كفاره رابدهد, و بعيد نيست كه در اين صورت كفاره واجب نباشد.

مـسـالـه 1685 - اگر يقين كند كه روز اول ماه رمضان است و عمدا روزه خود را باطل كند, بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده , كفاره بر اوواجب نيست .

مـسـالـه 1686 - اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اول شوال و عمدا روزه خود را باطل كند, بعد معلوم شود اول شوال بوده , كفاره بر او واجب نيست .

مـسـالـه 1687 - اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند, چنانچه زن را اكراه كرده باشد, كفاره روزه خودش وروزه زن را بايد بدهد, و اگر زن به جماع راضى بوده , بر هر كدام يك كفاره واجب مى شود.

مـسـالـه 1688 - اگر زنى شوهر روزه دار خودرا اكراه كند كه با او جماع نمايد, واجب نيست كفاره روزه شوهر را بدهد.

مـسـالـه 1689 - اگـر روزه دار در ماه رمضان , زن خود را اكراه به جماع كند و در بين جماع , زن راضى شود, بنابر احتياط واجب بايد مرد دوكفاره و زن يك كفاره بدهد.

مـسـالـه 1690 - اگر روزه دار در ماه مبارك رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نمايد, يك كفاره بر او واجب مى شود و روزه زن صحيح است و كفاره هم بر او واجب نيست .

مـسـالـه 1691 - اگر مرد زن خود را يا زن شوهر خود را اكراه كند كه غير جماع كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند بجا آورد, بر هيچ يك ازآنها كفاره واجب نيست .

مـسـالـه 1692 - كسى كه بواسطه مسافرت يا مرض روزه نمى گيرد, نمى تواند زن روزه دار خود را اكراه به جماع كند, ولى اگر او را اكراه نمايد,كفاره بر مرد نيز واجب نيست .

مـسـالـه 1693 - انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهى كند, ولى لازم نيست فورا آن را انجام دهد.

مـسـالـه 1694 - اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نياورد, چيزى بر آن اضافه نمى شود.

مـسـالـه 1695 - كسى كه بايد براى كفاره يك روز شصت فقير را طعام بدهد, نمى تواند به هر كدام از آنـهـا بـيـشـتر از يك مد كه تقريبا ده سيراست طعام بدهد, يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نـمـايد, و زيادى را از كفاره حساب نمايد, ولى مى تواند براى هر يك از عيالات فقيراگرچه صغير باشند يك مد به آن فقير بدهد.

مـسـالـه 1696 - كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته , اگر بعد از ظهر عمدا كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, بايد به ده فقير هر كدام يك مد كه تقريبا ده سير است طعام بدهد, و اگر نمى تواند, سه روز روزه بگيرد.
جاهائى كه فقط قضاى روزه واجب است مـسـالـه 1697 - در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كفاره واجب نيست : اول آنـكه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مـسـالـه ( 1639 ) گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.
دوم عـملى كه روزه را باطل مى كند بجا نياورد ولى نيت روزه نكند, يا ريا كند, يا قصد كند كه روزه نباشد, يا قصد كند كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد.
سوم آنكه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و به حال جنابت يك روز يا چند روز روزه بگيرد.
چـهـارم آنـكـه در ماه رمضان بدون اينكه تحقيق كند صبح شده يا نه , كارى كه روزه را باطل مـى كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده , ونيز اگر بعد از تحقيق با اينكه گمان دارد صبح شـده , كـارى كـه روزه را بـاطـل مى كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده , قضاى آن روز بر اوواجـب اسـت , بـلـكـه اگر بعد از تحقيق شك كند كه صبح شده يا نه و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده بايدقضاى روزه آن روز را بجا آورد.
پـنـجم آنكه كسى بگويد صبح نشده و انسان به گفته او كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, بعد معلوم شود صبح بوده است .
ششم آنكه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفته او يقين نكند, يا خيال كند شوخى مى كند و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, بعدمعلوم شود صبح بوده است .
هفتم آنكه كور و مانند آن به گفته كس ديگر افطار كنند, بعد معلوم شود مغرب نبوده است .
هـشـتـم آنكه در هواى صاف بواسطه تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند, بعد معلوم شـود مـغرب نبوده است .
ولى اگر در هواى ابر به گمان اينكه مغرب شده افطار كند, بعد معلوم شود مغرب نبوده , قضا لازم نيست .
نهم آنكه براى خنك شدن , يا بى جهت مضمضه كند, يعنى آب در دهان بگرداند, و بى اختيار فرو رود, و هـمـچـنين است بنابر احتياط واجب اگر مضمضه براى وضوى غير نماز واجب باشد, ولى اگـر فـرامـوش كـنـد كـه روزه اسـت وآب را فرو دهد, يابراى وضوى نماز واجب مضمضه كندو بى اختيار فرو رود, قضا بر او واجب نيست .
دهـم آنكه كسى از جهت اكراه يا اضطرار يا تقيه افطار كند, لازم است قضا نمايد و كفاره واجب نيست .

مـسـالـه 1698 - اگر غير آب چيز ديگرى را در دهان ببرد و بى اختيار فرو رود يا آب داخل بينى كند و بى اختيار فرو رود, قضا بر او واجب نيست .

مـسـالـه 1699 - مضمضه زياد براى روزه دار مكروه است , و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد, بهتر آن است كه سه مرتبه آب دهان را بيرون بريزد.

مـسـالـه 1700 - اگـر انـسـان بـداند كه بواسطه مضمضه , بى اختيار يا از روى فراموشى آب وارد گلويش مى شود, نبايد مضمضه كند.

مـسـالـه 1701 - اگر در ماه رمضان , بعد از نگاه به افق يقين كند كه صبح نشده و كارى كه روزه را بـاطل مى كند انجام دهد, بعد معلوم شودصبح بوده , قضا لازم نيست .
و همچنين اگر نگاه كند و احراز نكند كه صبح شده , قضا لازم نيست .

مـسـالـه 1702 - اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه , نمى تواند افطار كند, ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه , پيش از تحقيق هم مى تواندكارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد.
احكام روزه قضا مـسـالـه 1703 - اگر ديوانه عاقل شود, واجب نيست روزه هاى وقتى را كه ديوانه بوده قضا نمايد.

مـسـالـه 1704 - اگر كافر مسلمان شود, واجب نيست روزه هاى وقتى كه كافر بوده قضا نمايد.
ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد, روزه هاى وقتى را كه كافر بوده بايد قضا نمايد.

مـسـالـه 1705 - روزه اى كه از انسان بواسطه مستى فوت شده , بايد قضا نمايد, اگرچه چيزى را كه بواسطه آن مست شده , براى معالجه خورده باشد.

مـسـالـه 1706 - اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شـده , واجـب نـيست مقدار بيشترى را كه احتمال مى دهد روزه نگرفته قضا نمايد, مثلا كسى كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمى داند پنجم رمضان از سفر برگشته يا ششم , و يااينكه مثلا در آخـرهـاى مـاه رمـضان مسافرت كرده و بعد از رمضان برگشته و نمى داند كه بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده يا بيست وششم , در هر دو صورت مى تواند مقدار كمتر يعنى پنج روز را قضا كند اگرچه احتياط مستحب آن است كه مقدار بيشتر يعنى شش روز را قضانمايد.

مـسـالـه 1707 - اگـر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد, قضاى هر كدام را كه اول بگيرد مـانعى ندارد, ولى اگر وقت قضاى رمضان آخرتنگ باشد, مثلا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد, بهتر آن است كه اول قضاى رمضان آخر رابگيرد.

مـسـالـه 1708 - اگر قضاى روزه چند ماه رمضان بر او واجب باشد و در نيت معين نكند روزه اى را كه مى گيرد قضاى كدام ماه رمضان است ,قضاى سال آخرى حساب نمى شود.

مـسـالـه 1709 - كـسـى كه قضاى روزه رمضان را گرفته , اگر وقت قضاى روزه او تنگ نباشد, مى تواند پيش از ظهر, روزه خود را باطل نمايد.

مـسـالـه 1710 - اگر قضاى روزه ميتى را گرفته باشد, بهتر آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.

مـسـالـه 1711 - اگـر بواسطه مرض يا حيض يا نفاس , روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد, لازم نيست روزه هائى را كه نگرفته براى او قضا كنند.

مـسـالـه 1712 - اگـر بـواسطه مرضى , روزه رمضان را نگيرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد, قضاى روزه هائى را كه نگرفته بر اوواجب نيست و بايد براى هر روز يك مد كه تقريبا ده سير است طعام يعنى گندم يا جو يا نان و مانند اينها به فقير بدهد, ولى اگر بواسطه عذرديگرى مثلا بـراى مـسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند, روزه هائى را كه نگرفته بايد قضا كند, و احتياط واجب آن است كه براى هر روز يك مد طعام هم به فقير بدهد.

مـسـالـه 1713 - اگر بواسطه مرضى روزه رمضان را نگيرد وبعد از رمضان مرض او برطرف شود ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تارمضان بعد قضاى روزه را بگيرد, بايد روزه هائى را كه نگرفته قـضا نمايد.
و نيز اگر در ماه رمضان غير از مرض عذر ديگرى داشته باشد و بعداز رمضان آن عذر بـرطـرف شود و تا رمضان سال بعد بواسطه مرض نتواند روزه بگيرد, روزه هائى را كه نگرفته بايد قضا كند, و بنابر احتياطواجب براى هر روز يك مد طعام نيز به فقير بدهد.

مـسـالـه 1714 - اگر در ماه رمضان بواسطه عذرى روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمدا قضاى روزه رانگيرد, بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مد طعام هم به فقير بدهد.

مـسـالـه 1715 - اگر در قضاى روزه كوتاهى كند تا وقت تنگ شود و در تنگى وقت عذر پيدا كند, بـايـد قضا را بگيرد و هر روز يك مد طعام به فقير بدهد, و همچنين است بنابر احتياط واجب اگر بـعد از برطرف شدن عذر تصميم داشته باشد كه روزه هاى خود را قضا كند ولى پيش ازآنكه قضا نمايد در تنگى وقت عذر پيدا كند.

مـسـالـه 1716 - اگر مرض انسان چند سال طول بكشد, بعد از آنكه خوب شد, بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از سالهاى پيش يك مد طعام به فقير بدهد.

مـسـالـه 1717 - كسى كه بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد, مى تواند كفاره چند روز را به يك فقير بدهد.

مـسـالـه 1718 - اگر قضاى روزه رمضان را چند سال تاخير بيندازد, بايد قضا را بگيرد و از جهت تـاخـيـر در سال اول براى هر روز يك مدطعام به فقير بدهد, و اما از جهت تاخير چند سال بعدى چيزى واجب نيست .

مـسـالـه 1719 - اگر روزه رمضان را عمدا نگيرد, بايد قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بـگيرد يا به شصت فقير طعام بدهد يايك بنده آزاد كند, و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را بجا نياورد, براى هر روز يك مد نيز كفاره بدهد.

مـسـالـه 1720 - اگر روزه رمضان را عمدا نگيرد و در روز مكرر جماع يا استمناء كند, كفاره مكرر نـمـى شود.
و اگر چند مرتبه كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد, مثلا چند مرتبه غذا بخورد يك كفاره كافى است .

مـسـالـه 1721 - بعد از مرگ پدر, پسر بزرگتر بايد قضاى روزه او را به تفصيلى كه در نماز قضاى پدر در صفحه ( 230 ) گفته شدبجا آورد.

مـسـالـه 1722 - اگر پدر غير از روزه رمضان , روزه واجب ديگرى را مانند روزه نذر نگرفته باشد, احـتياط واجب آن است كه پسر بزرگترقضا نمايد, ولى اگر براى روزه اجير شده و نگرفته باشد, قـضاء آن بر پسر بزرگ لازم نيست .
و نيز اگر قضاء روزه جد بر پدر واجب بوده و پدرآنها را نگرفته , بر پسر قضاى آنها لازم نيست .
احكام روزه مسافر مـسـالـه 1723 - مـسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دو ركعت بخواند, نبايد روزه بـگـيـرد, و مـسـافـرى كـه نمازش را تمام مى خواندمثل كسى كه شغلش مسافرت يا سفر او سفر معصيت است , بايد در سفر روزه بگيرد.

مـسـالـه 1724 - مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد, ولى براى فرار از روزه مسافرت مكروه است , و همچنين است سفر قبل از روز بيست و چهارم در ماه رمضان مگر اينكه سفر براى حج يا عمره يا به جهت ضرورتى باشد.

مـسـالـه 1725 - اگر غير روزه رمضان روزه معين ديگرى بر انسان واجب باشد, مثلا نذر كرده باشد روز مـعينى را روزه بگيرد, بهتر آن است كه تا ناچار نشود در آن روز مسافرت نكند.
و اگر در سفر بـاشد, چنانچه ممكن است قصد كند كه ده روز در جائى بماند و آن روز را روزه بگيرد.
ولى ظاهر آن است كه سفر جايز است و قصد اقامه واجب نيست , و در صورتى كه روزه نگيرد لازم است روزه آن روز را قضاكند.

مـسـالـه 1726 - اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معين نكند,نمى تواند آن را در سفر بجا آورد.
ولـى چنانچه نذر كند كه روز معينى را در سفرروزه بگيرد, بايد آن را در سفر بجا آورد.
و نيز اگر نـذر كـنـد روز مـعينى را چه مسافر باشد يا نباشد, روزه بگيرد, بايد آن روز را اگرچه مسافرباشد روزه بگيرد.

مـسـالـه 1727 - مسافر مى تواند براى خواستن حاجت سه روز در مدينه طيبه روزه مستحبى بگيرد, و احوط اين است كه آن سه روزروزهاى چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه باشد.

مـسـالـه 1728 - كسى كه نمى داند روزه مسافر باطل است , اگر در سفر روزه بگيرد و در بين روز مـسـالـه را بفهمد, روزه اش باطل مى شود, و اگرتا مغرب نفهمد, روزه اش صحيح است .

مـسـالـه 1729 - اگر فراموش كند كه مسافر است , يا فراموش كند كه روزه مسافر باطل مى باشد و در سفر روزه بگيرد, روزه او باطل است .

مـسـالـه 1730 - اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد, بايد روزه خود را تمام كند.
و اگر پيش از ظـهـر مـسـافـرت كـنـد, وقتى به حد ترخص برسد, در صورتى كه از شب نيت سفر داشته باشد, روزه اش بـاطـل مـى شود و الا بنابر احتياط واجب روزه را تمام كند و بعدا قضا لازم نيست .
واگر پيش از رسيدن به حد ترخص روزه را باطل كند كفاره بر او واجب است .

مـسـالـه 1731 - اگـر مـسـافـر در ماه رمضان پيش از ظهر به وطنش برسد يا به جائى برسد كه مـى خـواهد ده روز در آنجا بماند, چنانچه كارى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده , بايد آن روز روزه را بگيرد, و اگر انجام داده , روزه آن روز بر او واجب نيست .

مـسـالـه 1732 - اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد, يا به جائى برسد كه مى خواهد ده روز در آن جا بماند, نبايد آن روز را روزه بگيرد.

مـسـالـه 1733 - مسافر و كسى كه از روزه گرفتن عذر دارد, مكروه است در روزه ماه رمضان جماع نمايد و در خوردن و آشاميدن كاملا خودرا سير كند.
كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست مـسـالـه 1734 - كـسى كه بواسطه پيرى نمى تواند روزه بگيرد يا براى او مشقت دارد, روزه بر او واجب نيست , ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد طعام - گندم يا جو يا نان و مانند اينها - به فقير بدهد.

مـسـالـه 1735 - كسى كه بواسطه پيرى روزه نگرفته , اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد, لازم نيست روزه را قضا نمايد.

مـسـالـه 1736 - اگر انسان مرضى دارد كه زياد تشنه مى شود و نمى تواند تشنگى را تحمل كند يا براى او مشقت دارد, روزه بر او واجب نيست ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد طعام به فـقير بدهد, و احتياط مستحب آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است آب نياشامد, و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد, بنابر احتياط روزه هائى را كه نگرفته قضا نمايد.

مـسـالـه 1737 - زنى كه زائيدن او نزديك است و روزه براى حملش ضرر دارد, روزه بر او واجب نـيـسـت , و بـايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد.
و نيز اگر روزه براى خودش ضرر دارد, روزه بـر او واجـب نيست , و بنابر احتياط مستحب براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهدو در دو صورت روزه هائى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.

مـسـالـه 1738 - زنـى كـه بـچـه شير مى دهد و شير او كم است , چه مادر بچه , يا دايه او باشد, يا بـى اجـرت شير دهد, اگر روزه براى بچه اى كه شير مى دهد ضرر دارد, روزه بر او واجب نيست و بـايـد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد, و نيز اگر براى خودش ضرر دارد, روزه بر اوواجب نـيـسـت , و بـنـابـر احتياط مستحب براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد, و در هر دو صورت روزه هـائى را كـه نـگرفته بايد قضا نمايد,ولى اگر كسى پيدا شود كه بى اجرت بچه را شير دهد يا بـراى شـير دادن بچه از پدر يا مادر بچه يا از كس ديگرى كه اجرت او را بدهد اجرت بگيرد, واجب اسـت كه بچه را به او بدهد و روزه بگيرد.
و همچنين است بنابر احتياط اگر مادر بتواند بچه خود را از شير خشك معمولى غذادهد.
راه ثابت شدن اول ماه مـسـالـه 1739 - اول ماه به چند چيز ثابت مى شود: اول - آنكه خود انسان ماه را ببيند.
دوم - عـده اى كـه از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا مى شود, بگويند ماه را ديده ايم .
و همچنين است هر چيزى كه بواسطه آن يقين يا اطمينان پيدا شود.
سـوم - دو مـرد عـادل بـگـويند كه در شب ماه را ديده ايم , ولى اگرصفت ماه را بر خلاف يكديگر بگويند, اول ماه ثابت نمى شود.
چهارم - سى روز از اول ماه شعبان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت مى شود, و سى روز از اول رمضان بگذرد كه بواسطه آن , اول ماه شوال ثابت مى شود.

مـسـالـه 1740 - اول ماه به حكم حاكم شرع ثابت مى شود مگر آنكه بداند كه در حكم اشتباه شده , و چنانچه حاكم شرع بگويد دو عادل نزدمن به رؤيت هلال شهادت داده اند كافى است .

مـسـالـه 1741 - اول ماه با پيشگوئى منجمين ثابت نمى شود, ولى اگر انسان از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا كند, بايد به آن عمل نمايد.

مـسـالـه 1742 - بلند بودن ماه يا دير غروب كردن آن , دليل نمى شود كه شب پيش , شب اول ماه بوده است , بلى اگر پيش از ظهر ماه ديده شود,آن روز اول ماه محسوب مى شود, و همچنين اگر ماه طوق داشته باشد معلوم مى شود كه ماه در شب سابق بوده است .

مـسـالـه 1743 - اگر اول ماه رمضان براى كسى ثابت نشود و روزه نگيرد, چنانچه بعد ثابت شود كه شـب پـيش اول ماه بوده , بايد روزه آن روز را قضا نمايد, و چنانچه در اثناء روز ثابت شود بايد بقيه روز را امساك كند و بعد از رمضان قضا نمايد.

مـسـالـه 1744 - اگر در شهرى اول ماه ثابت شود, در شهرهاى ديگر چه دور باشند چه نزديك چه در افـق مـتحد باشند يا نه نيز ثابت مى شود در صورتى كه در شب مشترك باشند ولو به اينكه اول شب يكى آخر شب ديگرى باشد.

مـسـالـه 1745 - اول ماه به تلگراف ثابت نمى شود, مگر انسان بداند كه تلگراف از روى شهادت دو مرد عادل يا از راه ديگرى بوده كه شرعامعتبر است .

مـسـالـه 1746 - روزى را كه انسان نمى داند آخر رمضان است يا اول شوال , بايد روزه بگيرد, ولى اگر در اثناء روز بفهمد كه اول شوال است بايد افطار كند.

مـسـالـه 1747 - اگر زندانى نتواند به ماه رمضان يقين كند, بايد به گمان عمل نمايد.
و اگر آن هـم مـمـكن نباشد, هر ماهى را كه روزه بگيرد صحيح است , ولى بايد بعد از گذشتن يازده ماه از ماهى كه روزه گرفته , دوباره يك ماه روزه بگيرد.
روزه هاى حرام و مكروه مـسـالـه 1748 - روزه عيد فطر و قربان , صحيح نيست .
و نيز روزى را كه انسان نمى داند آخر شعبان است يا اول رمضان , اگر به نيت اول رمضان روزه بگيرد صحيح نيست .

مـسـالـه 1749 - اگر زن بواسطه گرفتن روزه مستحبى حق شوهرش از بين برود, روزه او باطل است ,واحتياط واجب آن است كه اگر حق شوهر هم از بين نرود,بدون اجازه او روزه مستحبى نگيرد.

مـسـالـه 1750 - روزه مستحبى اولاد, اگر اسباب اذيت پدر و مادر يا جد شود حرام است .

مـسـالـه 1751 - اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبى بگيرد, و در بين روز پدر او را نهى كند, چنانچه مخالفت او موجب اذيتش باشد بايدافطار نمايد.

مـسـالـه 1752 - كسى كه مى داند روزه براى او ضرر ندارد, اگرچه دكتر بگويد ضرر دارد, بايد روزه بـگيرد, و كسى كه يقين يا گمان دارد كه روزه برايش ضرر دارد, اگرچه دكتر بگويد ضرر ندارد, بـايـد روزه نـگيرد, و اگر روزه بگيرد صحيح نيست , و اگر شك كند روزه براى اوضرر دارد يا نه دكتر حاذق موثق بگويد ضرر دارد يا ندارد لازم است از قول او تبعيت كند.

مـسـالـه 1753 - اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برايش ضرر دارد, و از آن احتمال , ترس براى او پيدا شود,چنانچه احتمال او در نظر مردم بجاباشد,نبايد روزه بگيرد,واگر روزه بگيرد صحيح نيست .

مـسـالـه 1754 - كسى كه عقيده اش اين است كه روزه براى او ضرر ندارد, اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه براى او ضرر داشته ,بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن را بجا آورد.

مـسـالـه 1755 - غير از روزه هائى كه گفته شد, روزه هاى حرام ديگرى هم هست كه در كتابهاى مفصل گفته شده است .

مـسـالـه 1756 - روزه روز عاشورا و روزى كه انسان شك دارد روز عرفه است يا عيد قربان مكروه است .
روزه هاى مستحب مـسـالـه 1757 - روزه تـمام روزهاى سال , غير از روزهاى حرام و مكروه كه گفته شد, مستحب است , و براى بعضى از روزها بيشتر سفارش شده است كه از آن جمله است : 1 - پـنـجـشنبه اول و پنجشنبه آخر هر ماه و چهارشنبه اولى كه بعد از روز دهم ماه است , و اگر كسى آنها را بجا نياورد, مستحب است قضا نمايد,و چنانچه اصلا نتواند روزه بگيرد, مستحب است براى هر روز يك مد طعام يا 6/12 نخود نقره سكه دار به فقير دهد.
2 - سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه .
3 - تمام ماه رجب و شعبان و بعضى از اين دو ماه اگرچه يك روز باشد.
4 - روز عيد نوروز.
5 - روز چهارم تا نهم شوال .
6 - روز بيست و پنجم و بيست ونهم ذى قعده .
7 - روز اول تـا روز نـهم ذى حجه ( روز عرفه ), ولى اگر بواسطه ضعف روزه نتواند دعاهاى روز عرفه را بخواند روزه آن روز مكروه است .
8 - روز عيد سعيد غدير ( 18 ذى حجه ).
9 - روز مباهله (24 ذى حجه ).
10 - روز اول و سوم و هفتم محرم .
11 - روز ميلاد مسعود پيغمبر اكرم (ص ) ( 17 ربيع الاول ).
12 - روز پـانـزدهم جمادى الاولى , و نيز مستحب است روز مبعث حضرت رسول اكرم (ص ) ( 27 رجـب ) را روزه بـگيرد, و اگر كسى روزه مستحبى بگيرد واجب نيست آن را به آخر برساند, بلكه اگـر بـرادر مـؤمـنـش او را به غذا دعوت كند مستحب است دعوت او را قبول كند, و دربين روز اگرچه بعد از ظهر باشد افطار نمايد.
مواردى كه مستحب است انسان از كارهائى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايد مـسـالـه 1758 - براى پنج نفر مستحب است در ماه رمضان - اگرچه روزه نيستند - از كارى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايند: اول مـسـافـرى كـه در سفر كارى كه روزه را باطل مى كند انجام داده باشد و پيش از ظهر به وطنش يا به جائى كه مى خواهد ده روز بماندبرسد.
دوم مسافرى كه بعد از ظهر به وطنش يا به جائى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد.
سوم مريضى كه پيش از ظهر خوب شود و كارى كه روزه را باطل مى كند, انجام داده باشد.
چهارم مريضى كه بعد از ظهر خوب شود.
پنجم زنى كه در بين روز از خون حيض يا نفاس پاك شود.

مـسـالـه 1759 - مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پيش از افطار كردن بخواند.
ولى اگر كـسـى منتظر او است يا ميل زيادى به غذادارد كه نمى تواند با حضور قلب نماز بخواند, بهتر است اول افطار كند, ولى به قدرى كه ممكن است نماز را در وقت فضيلت آن بجا آورد.

احكام خمس

مـسـالـه 1760 - در هفت چيز خمس واجب مى شود: اول : منفعت كسب .
دوم : معدن .
سوم : گنج .
چهارم : مال حلال مخلوط به حرام .
پنجم : جواهرى كه بواسطه غواصى يعنى فرو رفتن به دريا بدست مى آيد.
ششم : غنيمت جنگ .
هفتم : زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد.
و احكام اينها مفصلا گفته خواهد شد: 1 - منفعت كسب : مـسـالـه 1761 - هرگاه انسان از تجارت يا صنعت يا كسبهاى ديگر مالى بدست آورد, اگرچه مثلا نـمـاز و روزه مـيـتـى را بجا آورده و از اجرت آن ,مالى تهيه كند, چنانچه از مخارج سال خود او و عيالاتش زياد بيايد, بايد خمس يعنى پنج يك آن را به دستورى كه بعدا گفته مى شودبدهد.

مـسـالـه 1762 - اگر از غير كسب , مالى بدست آورد, مثلا چيزى به او ببخشند, چنانچه از مخارج سالش زياد بيايد و آن هديه چيز كم ياكوچكى حساب نشود, خمس آن را بايد بدهد.

مـسـالـه 1763 - مهرى را كه زن مى گيرد و مالى را كه مرد عوض طلاق خلع مى گيرد, خمس نـدارد, و هـمـچـنين است ارثى كه به انسان مى رسد,ولى اگر مثلا با كسى خويشاوندى داشته و گـمان ارث بردن از او نداشته احتياط واجب آن است كه خمس آن ارثى را كه از او مى برد اگر از مخارج سالش زياد بيايد بدهد.

مـسـالـه 1764 - اگر مالى به ارث به او برسد و بداند كسى كه اين مال از او به ارث رسيده خمس آن را نـداده , بـنابر اظهر واجب نيست خمس آن را بدهد, و اگر در خود آن مال خمس نباشد و وارث بداند كسى كه آن مال از او به ارث رسيده , خمس بدهكار است , بايد خمس را از مال اوبدهد.

مـسـالـه 1765 - اگر بواسطه قناعت كردن , چيزى از مخارج سال انسان زياد بيايد, بايد خمس آن را بدهد.

مـسـالـه 1766 - كسى كه ديگرى مخارج او را مى دهد, بايد خمس تمام مالى را كه بدست مى آورد بدهد.

مـسـالـه 1767 - اگـر ملكى را بر افراد معينى مثلا بر اولاد خود وقف نمايد, چنانچه در آن ملك زراعـت و درختكارى كنند و از آن چيزى بدست آورند و از مخارج سال آنان زياد بيايد, بايد خمس آن را بـدهـند.
و همچنين اگر طور ديگرى هم از آن ملك نفع ببرند مثلا اجاره آن رابگيرند, بايد خمس مقدارى را كه از مخارج سالشان زياد مى آيد بدهند.

مـسـالـه 1768 - اگر مالى را كه فقير بابت خمس و زكاة و صدقه مستحبى گرفته از مخارج سالش زيـاد بـيـايـد يا از مالى كه به او داده اند منفعتى ببرد, مثلا از درختى كه بابت خمس به او داده اند ميوه اى بدست آورد و از مخارج سالش زياد بيايد, بايد خمس آن را بدهد.

مـسـالـه 1769 - اگر با عين پول خمس نداده , از مؤمنى جنسى بخرد يعنى به فروشنده بگويد اين جـنـس را بـه ايـن پـول مى خرم , ظاهر اين است كه معامله نسبت به جميع مال صحيح است و به جـنـسـى كه با اين پول خريده است خمس تعلق مى گيرد و در صحت معامله احتياجى به اجازه وامضاء حاكم شرع نيست .

مـسـالـه 1770 - اگـر جـنـسـى را بـخرد و بعد از معامله قيمت آن را از پول خمس نداده بدهد, مـعـامله اى كه كرده صحيح است , و خمس پولى را كه به فروشنده داده به صاحبان خمس مديون مى باشد.

مـسـالـه 1771 - اگر مالى را كه خمس آن داده نشده بخرد, خمسش به عهده فروشنده است و بر خريدار چيزى نيست .

مـسـالـه 1772 - اگر چيزى را كه خمس آن داده نشده به كسى ببخشد, پنج يك آن به عهده خود بخشنده است , و چيزى بر اين شخص نيست .

مـسـالـه 1773 - اگر از كافر يا كسى كه به دادن خمس عقيده ندارد, و يا از روى عصيان خمس نداده , مالى به دست انسان آيد, واجب نيست خمس آن را بدهد.

مـسـالـه 1774 - تـاجـر و كاسب و صنعتگر و مانند اينها از وقتى كه منفعت مى برند يك سال كه بگذرد, بايد خمس آنچه را كه از خرج سالشان زياد مى آيد بدهند, و كسى كه شغلش كاسبى نيست , اگر اتفاقا منفعتى ببرد, بعد از آنكه يك سال از موقعى كه فائده برده بگذرد, بايد خمس مقدارى را كه از خرج سالش زياد آمده بدهد.

مـسـالـه 1775 - انسان مى تواند در بين سال هر وقت منفعتى به دستش آيد خمس آن را بدهد, و جـايـز اسـت دادن خمس را تا آخر سال تاخيربيندازد.
و اگر براى دادن خمس , سال شمسى قرار دهد, مانعى ندارد.

مـسـالـه 1776 - كسى كه مانند تاجر و كاسب براى دادن خمس , سال قرار دهد, اگر منفعتى بدست آورد و در بين سال بميرد, بر ورثه لازم نيست مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقيمانده را بدهند.

مـسـالـه 1777 - اگـر قـيمت جنسى براى تجارت خريده بالا رود و آن را نفروشد و در بين سال قيمتش پائين آيد, خمس مقدارى كه بالا رفته براو واجب نيست .

مـسـالـه 1778 - اگر قيمت جنسى كه براى تجارت خريده بالا رود و به اميد اينكه قيمت آن بالاتر رود,تـا بـعـد از تمام شدن سال آن را نفروشد وقيمتش پائين آيد, خمس مقدارى كه آخر سال بالا رفته بود و مى توانست آن را به آن قيمت بفروشد بر او واجب است .