رساله توضيح المسائل با تجديد نظر و اضافات

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

- ۲ -


چيز پاك چگونه نجس مى شود

مـسـالـه 126 - اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها به طورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد, چيز پاك نـجـس مى شود, و همچنين اگر به چيز سومى با همان رطوبت برسد, نجسش مى كند, و مشهور فرموده اند كه متنجس به طور مطلق منجس است , ولى اين حكم در غير واسطه اول محل اشكال اسـت , و احـتياط واجب در اجتناب از او است ( مثال ) در صورتى كه دست راست به بول متنجس شـود آن گـاه آن دسـت با رطوبت ديگرى دست چپ را ملاقات كند اين ملاقات موجب نجاست دسـت چـپ خواهد بود, و اگر دست چپ بعد از خشكيدن با آب قليل يا ساير مايعات ملاقات كند, آن نـيـز نـجـس مـى شود, ولى اگر با چيز ديگرى با رطوبت ديگرى ملاقات كند,نجاست آن چيز مـعـلـوم نـيـست اگرچه احتياط واجب اجتناب از آن است , و اگر ترى به قدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد, چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود اگرچه به عين نجس برسد.

مـسـالـه 127 - اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكى از آنها تر بوده يا نه , آن چيز پاك , نجس نمى شود مگرحالت سابقه چيز پاك رطوبت مسريه باشد.

مـسـالـه 128 - دو چيزى كه انسان نمى داند كدام پاك و كدام نجس است اگر چيز پاكى با رطوبت به يكى از آنها برسد نجس نمى شود.

مـسـالـه 129 - زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد, هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مى شود و جاهاى ديگر آن پاك است , و همچنين است خيار و خربزه و مانند اينها.

مـسـالـه 130 - هـر گاه شيره و روغن و مانند اينها طورى باشد كه اگر مقدارى از آن را بردارند جـاى آن خالى نمى ماند, همين كه يك نقطه اى ازآن نجس شد, تمام آن نجس مى شود.
ولى اگر طورى باشد كه جاى آن در موقع برداشتن خالى بماند, اگرچه بعد پر شود, فقط جائى كه نجاست بـه آن رسيده نجس مى باشد.
پس اگر فضله موش در آن بيفتد جائى كه فضله افتاد نجس و بقيه پاك است .

مـسـالـه 131 - اگر مگس يا حيوانى مانند آن , روى چيز نجسى كه تر است بنشيند و بعد روى چيز پاكى كه آن هم تر است بنشيند, چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده , چيز پاك نجس مى شود, و اگر نداند پاك است .

مـسـالـه 132 - اگر جائى از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آن جا به جاى ديگر برود, هر جا كه عرق به آن برسد نجس مى شود, و اگرعرق به جاى ديگر نرود, جاهاى ديگر بدن پاك است .

مـسـالـه 133 - اخلاطى كه از بينى يا گلو مى آيد, اگر خون داشته باشد, جائى كه خون دارد نجس و بـقـيه آن پاك است , پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد, مقدارى را كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است , و محلى را كه شك دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه پاك مى باشد.

مـسـالـه 134 - اگر آفتابه اى را كه ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند, چنانچه از جريان بيفتد و آب زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكى حساب شود, بنابر احتياط از آب آفتابه اجتناب شود, ولى اگر آب آفتابه جريان داشته باشد نجس نمى شود.

مـسـالـه 135 - اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد, در صورتى كه بعد از بيرون آمدن , آلوده به نجاست نباشد پاك است .
پس اگراسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود, يا سوزن و چـاقـو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد,نجس نيست .
و هـمـچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.
احكام نجاسات مـسـالـه 136 - نـجس كردن خط و ورق قرآن در صورتى كه مستلزم هتك باشد, بى اشكال حرام است , و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب بكشند.
بلكه بنابر احتياط واجب در غير فرض هتك نيز نجس كردن حرام و آب كشيدن واجب است .

مـسـالـه 137 - اگر جلد قرآن نجس شود, در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد, بايد آن را آب بكشند.

مـسـالـه 138 - گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار اگرچه آن عين نجس خشك باشد, حكم نجس كردن آن را دارد.

مـسـالـه 139 - نوشتن قرآن با مركب نجس اگرچه يك حرف آن باشد حكم نجس كردن آن را دارد, و اگر نوشته شود بايد آن را آب بكشند, يابواسطه تراشيدن و مانند آن كارى كنند كه از بين برود.

مـسـالـه 140 - در صورتى كه دادن قرآن به كافر مستلزم هتك باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است .

مـسـالـه 141 - اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است , مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيغمبر يا امام بر آن نوشته شده , در مستراح بيفتد,بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجـب اسـت .
و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد, بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پـوسيده است .
و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد, بايد تا وقتى كه يقين نكرده اند كه به كلى از بين رفته به آن مستراح نروند.

مـسـالـه 142 - خـوردن و آشـامـيـدن چيز متنجس حرام است و همچنين است خورانيدن آن به ديـگـرى , و در خـورانـيدن آن به طفل و ديوانه اظهر جواز است , و اگر خود طفل يا ديوانه غذاى نـجس را بخورد يا با دست نجس غذا را نجس كند و بخورد, بى اشكال لازم نيست از اوجلوگيرى كنند.

مـسـالـه 143 - فروختن چيز نجسى كه در خوردن و آشاميدن استعمال مى شود و ممكن است آن را آب كشيد, اگر نجس بودن آن را به طرف بگويند اشكال ندارد.

مـسـالـه 144 - اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مى خورد يا با لباس نجس نماز مى خواند لازم نيست به او بگويد.

مـسـالـه 145 - اگر جائى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه وارد خانه او مى شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است و در معرض اين باشد كه نجاست به ماكول و مشروب سرايت كند بايد به آنان بگويد.

مـسـالـه 146 - اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است , بايد به مهمانها بگويد, اما اگـر يكى از مهمانها بفهمد, لازم نيست به ديگران خبر دهد.
ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد كه ممكن است بواسطه نجس بودن آنان خود او هم نجس شود, بايد بعد از غذا به آنان بگويد.

مـسـالـه 147 - اگر چيزى را كه عاريه كرده نجس شود, چنانچه صاحبش آن چيز را در كارى كه شـرط آن پـاكـى است استعمال مى كند مانندظروفى كه در خوردن و آشاميدن استعمال مى شود واجـب اسـت نـجـس شـدن آن را به او بگويد, و اما مثل لباس , نجس شدن او را لازم نيست بگويد اگرچه بداند صاحبش با او نماز مى خواند, زيرا كه پاك بودن لباس در نماز شرط واقعى نيست .

مـسـالـه 148 - اگر بچه بگويد چيزى نجس است يا چيزى را آب كشيده نبايد حرف او را قبول كرد.
ولـى بـچه اى كه تكليفش نزديك است اگربگويد چيزى را آب كشيدم , در صورتى كه آن چيز در تصرف او باشد يا آن بچه مورد اطمينان باشد حرف او قبول مى شود, و همچنين اگربگويد چيزى نجس است .

مطهرات

مـسـالـه 149 - دوازده چـيز نجاست را پاك مى كند و آنها را مطهرات گويند: اول آب , دوم زمين , سوم آفتاب , چهارم استحاله , پنجم انقلاب , ششم انتقال , هفتم اسلام , هشتم تبعيت , نهم برطرف شدن عـيـن نـجاست , دهم استبراء حيوان نجاست خوار, يازدهم غائب شدن مسلمان , دوازدهم خارج شدن خون متعارف از ذبيحه .
و احكام اينها به طور تفصيل در مسائل آينده گفته مى شود.
1 - آب : مـسـالـه 150 - آب با چهار شرط چيز نجس را پاك مى كند: اول : آنكه مطلق باشد, پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيز نجس را پاك نمى كند.
دوم : آنكه پاك باشد.
سوم : آنكه وقتى چيز نجس را مى شويند, آب مضاف نشود, و در شستنى كه بعد از آن شستن ديگر لازم نـيـسـت بـايد بو يا رنگ يا مزه نجاست هم نگيرد, و در غير اين شستن تغيير ضرر ندارد, مثلا چـيـزى را بـه آب كر يا قليل بشويد و دو دفعه شستن در او لازم باشد, در دفعه اول اگرچه تغيير كند در دفعه دوم به آبى تطهير كند كه تغيير نكند پاك مى شود.
چـهـارم : آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس , عين نجاست در آن نباشد.
و پاك شدن چيز نجس به آب قليل يعنى آب كمتر از كر شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعدا گفته مى شود.

مـسـالـه 151 - ظـرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست و در كر و جارى يك مرتبه كافى اسـت , ولـى ظرفى را كه سگ از آن ظرف , آب ياچيز روان ديگر خورده , بايد اول با ريختن خاك و مـقـدارى آب پاك , خاك مال كرد و بنابر احتياط خاك بايد پاك باشد, سپس آب بريزند كه خاك او زائل شـود, و بـعد يك مرتبه در كر يا جارى يا دو مرتبه با آب قليل شست .
و همچنين ظرفى را كه سـگ لـيـسـيـده بنابر احتياط واجب بايدپيش از شستن خاك مال كرد.
و اگر آب دهان سگ در ظرفى بريزد, خاك مالى لازم نيست .

مـسـالـه 152 - اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده , تنگ باشد بايد خاك را در آن بريزند ومقدارى آب ريخته به شدت حركت دهند تا خاك به همه آن ظرف برسد و بعد به ترتيبى كه ذكر شد بشويند.

مـسـالـه 153 - ظرفى را كه خوك بليسد يا از آن چيز روانى بخورد يا اينكه در او موش صحرائى مرده باشد, با آب قليل يا كر يا جارى بايدهفت مرتبه شست , و لازم نيست آن را خاك مالى كنند.

مـسـالـه 154 - ظرفى را كه به شراب , نجس شده , بايد سه مرتبه بشويند, و فرقى بين آب قليل و كر و جارى نيست .

مـسـالـه 155 - كوزه اى كه از گل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن فرو رفته , اگر در آب كر يا جارى بگذارند, به هر جاى آن كه آب برسد پاك مى شود.
و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود, بـايـد بـه قـدرى در آب كر يا جارى بماند كه آب به تمام آن فرو رود, و اگر ظرف رطوبتى داشته بـاشـد كـه از رسـيـدن آب بـه بـاطن آن مانع باشد بايد خشكش نمايند و بعدا در آب كر يا جارى بگذارند.

مـسـالـه 156 - ظرف نجس را با آب قليل دو قسم مى شود آب كشيد: يكى آنكه سه مرتبه پر كنند و خالى كنند, ديگر آنكه سه دفعه قدرى آب در آن بريزند و در هر دفعه آب را طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.

مـسـالـه 157 - اگر ظرف بزرگى مثل پاتيل و خمره نجس شود, چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالى كنند پاك مى شود.
و همچنين است اگر سه مرتبه آب از بالا در آن بريزند, به طورى كه تمام اطراف آن را بگيرد و در هر دفعه آبى كه ته آن جمع مى شود بيرون آورند.
وواجب است كه در مرتبه دوم و سوم ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مى آورند آب بكشند.

مـسـالـه 158 - اگر مس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند, ظاهرش پاك مى شود.

مـسـالـه 159 - تنورى كه به بول نجس شده است , اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بريزند, به طورى كـه تمام اطراف آن را بگيرد پاك مى شود.
ودر غير بول اگر با برطرف شدن نجاست يك مرتبه به دستورى كه گفته شد آب در آن بريزند كافى است , و بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تاآبها در آن جمع شود و بيرون بياورند, بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.

مـسـالـه 160 - اگر چيز نجس را يك مرتبه در آب كر يا جارى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد, پاك مى شود.
و در فرش ولباس و مانند اينها فشار يا مانند آن از ماليدن يا لگد كردن لازم است و در صورتى كه لباس و مانند آنها متنجس به بول باشد, در كر نيز دومرتبه شستن لازم است .

مـسـالـه 161 - اگـر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند, چنانچه يك مـرتـبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود,در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد, يك مرتبه ديـگـر كـه آب روى آن بريزند پاك مى شود, ولى در لباس و فرش و مانند اينها بايد بعد ازهر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد.
( و غساله آبى است كه معمولا در وقت شستن و بعد از آن چيزى كه شسته مى شود, خود به خوديا بوسيله فشار مى ريزد ).

مـسـالـه 162 - اگر چيزى به بول پسر شير خوارى كه غذا خور نشده نجس شود, چنانچه يك مرتبه آب روى آن بـريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد پاك مى شود, ولى احتياط مستحب آن است كه يك مرتبه ديگر هم آب روى آن بريزند.
و در لباس و فرش و مانند اينها فشارلازم نيست .

مـسـالـه 163 - اگر چيزى به غير بول نجس شود, چنانچه با برطرف كردن نجاست يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود پاك مى گردد, ولى لباس و مانند آن را بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد.

مـسـالـه 164 - اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده بخواهند آب بكشند بايد به هر قسم كه ممكن است اگرچه به لگد كردن باشد فشار دهند تاغساله آن جدا شود.

مـسـالـه 165 - اگـر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود, به فرو بردن در كر و جارى پاك مى گردد.
و اگر باطن آنها نجس شود,تطهير آنها مثل تطهير كوزه نجس است كه در مـسـالـه ( 155 ) گذشت .

مـسـالـه 166 - اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يانه , باطن آن پاك است .

مـسـالـه 167 - اگر ظاهر برنج و گوشت يا چيزى مانند اينها نجس شده باشد, چنانچه آن را در كاسه و مانند آن بگذارند و سه مرتبه آب روى آن بريزند و خالى كنند پاك مى شود, و آن ظرف هم پـاك مـى گـردد.
ولى اگر بخواهند لباس يا چيزى را كه فشار لازم دارد در ظرفى بگذارند وآب بـكـشـنـد, بـايد در هر مرتبه اى كه آب روى آن مى ريزند آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند تا غساله اى كه در آن جمع شده بيرون بريزد.

مـسـالـه 168 - لباس نجسى را كه به نيل و مانند آن رنگ شده اگر در آب كر يا جارى فرو برند و يا با آب قليل بشويند, چنانچه موقع فشاردادن , آب مضاف از آن بيرون نيايد پاك مى شود.

مـسـالـه 169 - اگر لباسى را در كر يا جارى آب بكشند, و بعد مثلا لجن آب در آن ببينند, چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيرى از رسيدن آب كرده آن لباس پاك است .

مـسـالـه 170 - اگر بعد از آب كشيدن لباس و مانند آن خورده گل يا اشنان در آن ديده شود پاك است .
ولى اگر آب نجس به باطن گل يا اشنان رسيده باشد, ظاهر گل و اشنان پاك و باطن آنها نجس است .

مـسـالـه 171 - هر چيز نجس , تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمى شود.
ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد,پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بـكشند و رنگ خون در آن بماند پاك مى باشد, اما چنانچه بواسطه بو يا رنگ يقين كنند يااحتمال دهند كه ذره هاى نجاست در آن چيز مانده نجس است .

مـسـالـه 172 - اگـر نجاست بدن را در آب كر يا جارى برطرف كنند, بدن پاك مى شود, و بيرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نيست .

مـسـالـه 173 - غذاى نجسى كه لاى دندانها مانده , اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذاى نجس برسد پاك مى شود.

مـسـالـه 174 - اگر موى سر و صورت را با آب قليل آب بكشند لازم نيست فشار دهند كه غساله آن جدا شود.

مـسـالـه 175 - اگر جائى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند, اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولا موقع آب كشيدن آب به آنهاسرايت مى كند, با پاك شدن جاى نجس پاك مى شود.
به اين مـعـنى كه آب كشيدن اطراف مستقلا لازم نيست بلكه اطراف و محل نجس به آب كشيدن با هم پـاك مـى شـونـد, و هـمچنين است اگر چيز پاكى را پهلوى چيز نجس بگذارند و روى هر دو آب بـريزند.
پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس , روى همه انگشتها آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد, بعد از پاك شدن انگشت نجس , تمام انگشتها پاك مى شود.

مـسـالـه 176 - گوشت و دنبه اى كه نجس شده , مثل چيزهاى ديگر آب كشيده مى شود.
و همچنين است اگر بدن يا لباس , چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به بدن و لباس جلوگيرى نكند.

مـسـالـه 177 - اگر ظرف يا بدن نجس باشد, و بعد به طورى چرب شود كه جلوگيرى از رسيدن آب بـه آنـهـا كند, چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند, بايد چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.

مـسـالـه 178 - آب شيرى كه متصل به كر است حكم كر را دارد.

مـسـالـه 179 - اگر چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده و بعد شك كند كه عين نجاست را از آن برطرف كرده يا نه , بايد دوباره آن را آب بكشد و يقين كند كه عين نجاست برطرف شده است .

مـسـالـه 180 - زمينى كه آب در او فرو مى رود مثل زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد, اگر نجس شود با آب قليل نيز پاك مى شود.

مـسـالـه 181 - زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمى رود, اگر نجس شود با آب قليل پاك مى گردد, ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود.

مـسـالـه 182 - اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود, با آب كمتر از كر هم پاك مى شود.

مـسـالـه 183 - اگر شكر نجس آب شده اى را قند بسازند و در آب كر يا جارى بگذارند پاك نمى شود.
2 - زمين : مـسـالـه 184 - زمين با سه شرط كف پا و ته كفش را كه به راه رفتن نجس شده پاك مى كند: اول آنـكـه زمـين پاك باشد.
دوم آنكه خشك باشد.
سوم آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول , يا مـتـنـجـس مـثـل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد, بواسطه راه رفتن يا ماليدن پا بـه زمـين برطرف شود.
و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه , كف پا و ته كفش نجس پاك نمى شود.

مـسـالـه 185 - پاك شدن كف پا و ته كفش نجس , بواسطه راه رفتن روى اسفالت و روى زمينى كه با چوپ فرش شده محل اشكال است .

مـسـالـه 186 - بـراى پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست يا بيشتر راه بروند, اگرچه به كمتر از پانزده ذراع يا ماليدن پا به زمين , نجاست برطرف شود.

مـسـالـه 187 - لازم نيست كف پا و ته كفش نجس , تر باشد بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك مى شود.

مـسـالـه 188 - بعد از آنكه كف پا يا ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد, مقدارى از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده مى شود پاك مى گردد.

مـسـالـه 189 - كسى كه با دست و زانو راه مى رود, اگر كف دست يا زانوى او نجس شود, پاك شدن آن بـا راه رفـتـن محل اشكال است .
و همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهار پايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها.

مـسـالـه 190 - اگر بعد از راه رفتن , بو يا رنگ يا ذره هاى كوچكى از نجاست كه ديده نمى شود, در كـف پـا يا ته كفش بماند اشكال ندارد, اگرچه احتياط مستحب آن است كه به قدرى راه روند كه آنها هم برطرف شوند.

مـسـالـه 191 - تـوى كفش بواسطه راه رفتن پاك نمى شود.
و پاك شدن كف جوراب بواسطه راه رفتن محل اشكال است .
3 - آفتاب : مـسـالـه 192 - آفتاب زمين و ساختمان و چيزهائى كه مانند در و پنجره در ساختمان به كار برده شده , و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيده اندبا پنج شرط پاك مى كند: اول : آنكه چيز نجس تر باشد, پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.
دوم : آنـكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد, پيش از خشك شدن به تابيدن آفتاب آن را برطرف كند.
سوم : آنكه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند, پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بـتـابـد و چـيز نجس را خشك كند, آن چيزپاك نمى شود ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند, اشكال ندارد.
و نيز تابيدن آفتاب از پشت شيشه اشكال ندارد.
چـهـارم : آنـكـه آفتاب به تنهائى چيز نجس را خشك كند, پس اگر مثلا چيز نجس بواسطه باد و آفتاب خشك شود, پاك نمى گردد, ولى اگر بادبه قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد.
پـنجم : آنكه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته , يك مرتبه خشك كند.
پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد, فقط روى آن پاك مى شود و زير آن نجس مى ماند.

مـسـالـه 193 - پـاك كردن آفتاب حصير نجس را محل اشكال است و اما درخت و گياه بواسطه آفتاب پاك مى شود.

مـسـالـه 194 - اگر آفتاب به زمين نجس بتابد, بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب , تر بـوده يا نه , يا ترى آن بواسطه آفتاب خشك شده يا نه , آن زمين نجس است , و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب , عين نجاست از آن برطرف شده يا نه يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه .

مـسـالـه 195 - اگـر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد, و به وسيله آن طرفى كه آفتاب به آن نتابيده نيز خشك شود, بعيد نيست هر دو طرف پاك شود.
4 - استحاله : مـسـالـه 196 - اگـر جنس چيز نجس به طورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى در آيد, پاك مـى شـود, مثل آنكه چوب نجس بسوزد وخاكستر گردد, يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود, ولى اگر جنس آن عوض نشود مثل آنكه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند پاك نمى شود.

مـسـالـه 197 - كـوزه گـلى و مانند آن كه از گل نجس ساخته شده و ذغالى كه از چوب نجس درست شده نجس است .

مـسـالـه 198 - چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه , نجس است .
5 - انقلاب : مـسـالـه 199 - اگر شراب به خودى خود يا بواسطه ريختن چيزى مثل سركه و نمك در آن سركه شود, پاك مى گردد.

مـسـالـه 200 - شرابى كه از انگور نجس و مانند آن درست كنند, چنانچه در ظرف ديگرى كه پاك بـاشـد بـريـزنـد و بعد سركه شود, پاك مى شود, و همچنين اگر نجاست ديگرى به شراب برسد و مستهلك شود, در صورتى كه به ظرف نرسيده باشد بعد از سركه شدن پاك مى شود.

مـسـالـه 201 - سركه اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند نجس است .

مـسـالـه 202 - اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند, ضرر ندارد.
بلكه ريختن خـيـار و بادنجان و مانند اينها در آن اگرچه پيش از سركه شدن باشد نيز اشكال ندارد, مگر اينكه پيش از سركه شدن مسكر شده باشد.

مـسـالـه 203 - آب انگورى كه به آتش يا به خودى خود جوش بيايد, حرام مى شود, و اگر آن قدر به آتـش بـجوشد كه ثلثان شود, يعنى دوقسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند, حلال مى شود.
و در مـسـالـه ( 114 ) گذشت كه آب انگور به جوش آمدن نجس نمى شود, و بعيدنيست كه اگر دو قسمت آن به غير آتش كم شود حلال باشد.

مـسـالـه 204 - اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود, چنانچه باقيمانده آن جوش بيايد حرام است .

مـسـالـه 205 - آب انـگورى كه معلوم نيست جوش آمده يا نه حلال است , ولى اگر جوش بيايد تا انسان يقين نكند كه دو قسمت آن كم شده ,حلال نمى شود.

مـسـالـه 206 - اگـر مثلا در يك خوشه غوره مقدارى انگور باشد, چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته مى شود, آب انگور نگويند و بجوشد,خوردن آن حلال است .

مـسـالـه 207 - اگر يك دانه انگور در چيزى كه به آتش مى جوشد بيفتد و بجوشد و مستهلك نشود, فقط خوردن آن دانه حرام است , و اگرمستهلك شود خوردن آن اشكالى ندارد.

مـسـالـه 208 - اگـر بخواهند در چند ديگ شيره بپزند, جايز است كفگيرى را كه در ديگ جوش آمده زده اند, در ديگى كه جوش نيامده بزنند.

مـسـالـه 209 - چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور, اگر جوش بيايد حلال است .
6 - انتقال : مـسـالـه 210 - اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد - يعنى حيوانى كه وقتى رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند -به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد برود و خون آن حيوان حساب شود پاك مى گردد و اين را انتقال گويند.
و همچنين است حكم در سائرنجاسات , و اما خونى كه زالو از انسان مى مكد چون خون زالو به آن گفته نمى شود و مى گويند خون انسان است نجس مى باشد.

مـسـالـه 211 - اگر كسى پشه اى را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مـكيده يا از خود پشه مى باشد, پاك است , و همچنين است اگر بداند از او مكيده ولى جزو بدن پشه حساب شود, اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است , يا معلوم نباشد كه مى گويند خون پشه است يا خون انسان , نجس مى باشد.
7 - اسلام : مـسـالـه 212 - اگر كافر غير كتابى شهادتين بگويد يعنى به يگانگى خدا و نبوت خاتم الانبياء شهادت بدهد به هر لغتى كه باشد مسلمان مى شود.
و بعد از مسلمان شدن , بدن و آب دهان و بينى و عرق او پـاك است .
ولى اگر موقع مسلمان شدن , عين نجاست به بدن او بوده , بايدبرطرف كند و جاى آن را آب بـكشد, بلكه اگر پيش از مسلمان شدن , عين نجاست برطرف شده باشد, احتياط واجب آن است كه جاى آن راآب بكشد.
و بنابر اظهر كافر كتابى پاك است .

مـسـالـه 213 - اگر موقعى كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در مـوقـع مـسـلمان شدن در بدن او نباشد, نجس است , بلكه اگر در بدن او هم باشد, بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.

مـسـالـه 214 - اگـر كـافـر شـهادتين بگويد, و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه , پاك است , و همچنين اگر بداند قلبا مسلمان نشده است ولى چيزى كه منافى با اظهار شهادتين باشد از او سر نزند.
8 - تبعيت : مـسـالـه 215 - تبعيت آن است كه چيز نجسى بواسطه پاكى چيز ديگر پاك شود.

مـسـالـه 216 - اگـر شراب سركه شود, ظرف آن هم تا جائى كه شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسـيـده , پاك مى شود.
و كهنه و چيزى هم كه معمولا روى آن مى گذارند اگر با آن نجس شده , پـاك مـى گـردد.
ولـى اگـر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود, احتياط واجب آن است كه بعد ازسركه شدن شراب از آن اجتناب كنند.

مـسـالـه 217 - بچه كافر به تبعيت در دو مورد پاك مى شود: 1 كافرى كه مسلمان شود, طفل او در پـاكى تابع او است , و همچنين اگر جد طفل يا مادر يا جده او مسلمان شوند.
2 طفل كافرى كـه بـه دسـت مـسـلـمـانـى اسـير گردد, و پدر يا يكى از اجداد او همراه نباشد.
در اين دو مورد پاكى طفل به تابعيت مشروط به اين است كه طفل در صورت مميز بودن , اظهار كفر ننمايد.

مـسـالـه 218 - تخته يا سنگى كه روى آن , ميت را غسل مى دهند و پارچه اى كه با آن عورت ميت را مى پوشانند و دست كسى كه او را غسل مى دهد, تمام اين چيزها كه با ميت شسته شده است بعد از تمام شدن غسل , پاك مى شود.

مـسـالـه 219 - كسى كه چيزى را آب مى كشد, بعد از پاك شدن آن چيز, دست او هم كه با آن چيز شسته شده پاك مى شود.

مـسـالـه 220 - اگر لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريخته اند جدا شود, آبى كه درآن مى ماند پاك است , بلكه آبى كه از او جدا شده نيز پاك است به تفصيلى كه در مـسـالـه ( 27 ) گذشت .

مـسـالـه 221 - ظرف نجس را كه با آب قليل آب مى كشند, بعد از جدا شدن آبى كه براى پاك شدن , روى آن ريخته اند, آب كمى كه در آن مى ماند پاك است , و همچنين است آبى كه از او جدا شده به تفصيلى كه در مـسـالـه ( 27 ) گذشت .
9 - برطرف شدن عين نجاست : مـسـالـه 222 - اگـر بـدن حيوان به عين نجس مثل خون , يا متنجس مثل آب نجس آلوده شود, چـنانچه آنها برطرف شوند, بدن آن حيوان پاك است , و همچنين است باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى .
مثلا اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود, آب كشيدن توى دهان لازم نيست , ولى اگر دندان عاريه در دهان باشد و خون به آن برسد بنابر احتياط بايد آن را آب بكشند.

مـسـالـه 223 - اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد, چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده , آن غذا پاك است .
و اگرخون به آن برسد بنابر احتياط نجس مى شود.

مـسـالـه 224 - مقدارى از لبها و پلك چشم كه موقع بستن , روى هم مى آيد, و نيز جائى را كه انسان نمى داند از ظاهر بدن است يا باطن آن , اگرنجس شود بايد آب بكشد.

مـسـالـه 225 - اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند چنانچه طورى آنها را تـكـان دهـنـد كـه گـرد و خاك نجس از آنهابريزد, و چيزى با رطوبت با آنها ملاقات كند نجس نمى شود.
10 - استبراء حيوان نجاست خوار: مـسـالـه 226 - بـول و غائط حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است .
و اگر بخواهند پاك شود, بايد آن را استبراء كنند يعنى تا مدتى نگذارند نجاست بخورد كه بعد از آن مدت ديـگر نجاست خوار به آن نگويند, و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاست خوار را چهل روز, و گاو را سـى روز, و گـوسفند را ده روز, و مرغابى را هفت يا پنج روز, و مرغ خانگى را سه روز, از خوردن نجاست جلوگيرى كنند وغذاى پاك به آنها بدهند.
و اگر بعد از اين مدت باز هم نجاست خوار به آنـها گفته شود, بايد تا مدتى كه بعد از آن مدت ديگر نجاست خوار به آنها نگويند آنها را از خوردن نجاست جلوگيرى نمايند.
11 - غائب شدن مسلمان : مـسـالـه 227 - اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند ظرف و فرش در اختيار او است , نجس شود و آن مسلمان غائب گردد, با شش شرط پاك است : اول - آنكه آن مسلمان چيزى كه بدن يا لباسش را نجس كرده نجس بداند.
پس اگر مثلا لباسش با رطوبت به بدن كافر ملاقات كرده و آن رانجس نداند, بعد از غائب شدن او نمى شود آن لباس را پاك دانست .
دوم - آنكه بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است .
سوم - آنكه انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال مى كند, مثلا ببيند با آن لباس نماز مى خواند.
چـهـارم - آنكه احتمال برود كه آن مسلمان بداند شرط كارى را كه با آن چيز انجام مى دهد پاكى است , پس اگر مثلا نداند كه بايد لباس نمازگزارپاك باشد و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند, نمى شود آن لباس را پاك دانست .
پـنـجـم - آنكه انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است , پس اگر يـقـيـن داشته باشد كه آب نكشيده , نبايد آن چيز راپاك بداند.
و نيز اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد, پاك دانستن آن چيز محل اشكال است .
ششم - آنكه مسلمان بالغ , يا طفلى باشد كه بتواند طهارت و نجاست را تشخيص دهد.

مـسـالـه 228 - اگر انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده و پاك شده است , يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند, آن چيز پاك است , وهمچنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است بـگـويد آن چيز پاك شده , يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد, اگرچه معلوم نباشد درست آب كـشـيده يا نه .
و بعيد نيست كه خبر دادن يك نفر عادل يا شخص موثق به پاكى آن نيز كفايت كند.

مـسـالـه 229 - كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد, اگر بگويد آب كشيدم و انسان به گفته او اطمينان پيدا كند, آن لباس پاك است .

مـسـالـه 230 - اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمى كند, مى تواند به گمان اكتفا نمايد.
12 - رفتن خون متعارف : مـسـالـه 231 - خونى كه در جوف ذبيحه بعد از كشتن آن به طريق شرعى باقى مى ماند, چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاك است چنانكه در مـسـالـه ( 98 ) گذشت .

مـسـالـه 232 - حكم سابق مختص به حيوان حلال گوشت است و در حيوان حرام گوشت جارى نيست بلكه بنابر احتياط مستحب در اجزاءمحرمه از حيوان حلال گوشت نيز جارى نيست .

احكام ظرفها

مـسـالـه 233 - ظرفى كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده , آشاميدن و خوردن چيزى از آن ظـرف در صـورتـى كه رطوبتى موجب نجاستش شده باشد حرام است .
و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و كارهائى كه بايد با چيز پاك انجام داد, استعمال كنند و احتياط مستحب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را, اگرچه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.

مـسـالـه 234 - خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره حرام است , ولى زينت نمودن اطاق ومانند آن و نـگـاه داشـتـن آنها مانعى ندارد و همنچنين است ساختن ظرف طلا و نقره و خريد و فروش آنها براى زينت نمودن يا نگاه داشتن .

مـسـالـه 235 - گيره استكان كه از طلا يا نقره مى سازند اگر بعد از برداشتن استكان , ظرف به آن گفته شود, استعمال آن چه به تنهائى و چه بااستكان حرام است , و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعى ندارد.

مـسـالـه 236 - استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا نقره داده اند اشكال ندارد.

مـسـالـه 237 - اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند, چنانچه مقدار آن فلز به قدرى باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند استعمال آن مانعى ندارد.

مـسـالـه 238 - اگر انسان غذائى را كه در ظرف طلا يا نقره است به قصد اينكه چون غذا خوردن در ظـرف طـلا و نـقره حرام مى باشد, در ظرف ديگر بريزد چنانچه استعمال ظرف طلا و نقره صدق نـكند اشكال ندارد, و اگر به اين قصد نباشد, ريختن غذا از ظرف طلا يا نقره در ظرف ديگرحرام اسـت ولـى در هـر دو صورت خوردن غذا از ظرف دوم در صورتى كه عرفا نگويند از ظرف طلا و نقره غذا مى خورد مانعى ندارد.

مـسـالـه 239 - استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و كارد و قاب قرآن اگر از طلا يا نقره باشد, اشكال ندارد, و همچنين است عطر دان وسرمه دان و ترياك دان طلا و نقره .

مـسـالـه 240 - خوردن و آشاميدن از ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى به مقدار دفع ضرورت اشكال ندارد, ولى زياده بر اين مقدار جايزنيست .

مـسـالـه 241 - استعمال ظرفى كه معلوم نيست از طلا يا نقره است يا از چيز ديگر اشكال ندارد.

وضو

مـسـالـه 242 - در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلو سر و روى پاها را مسح كنند.

مـسـالـه 243 - درازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى جائى كه موى سر بيرون مى آيد تا آخر چانه شـسـت , و پـهـنـاى آن بـه مـقدارى كه بين انگشت وسط قرار مى گيرد بايد شسته شود, و اگر مـخـتصرى از اين مقدار را نشويند وضو باطل است , و براى آنكه يقين كند اين مقدار كاملاشسته شده بايد كمى اطراف آن را هم بشويد.

مـسـالـه 244 - اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از متعارف مردم باشد بايد ملاحظه كـنـد كه مردمان متعارف تا كجاى صورت خود را مى شويند, او هم تا همانجا بشويد, و نيز اگر در پيشانى او مو روئيده يا جلوى سرش مو ندارد بايد به اندازه معمول , پيشانى رابشويد.

مـسـالـه 245 - اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها و گوشه هاى چشم و لب او هست كـه نـمـى گـذارد آب بـه آنها برسد, چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد, بايد پيش از وضو وارسى كند كه اگر هست برطرف نمايد.

مـسـالـه 246 - اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد بايد آب را بپوست برساند, و اگر پيدا نباشد شستن مو كافى است و رساندن آب به زيرآن لازم نيست .

مـسـالـه 247 - اگر شك كند پوست صورت از لاى مو پيدا است يا نه , بنابر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را بپوست هم برساند.

مـسـالـه 248 - شستن توى بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمى شود واجب نـيـسـت , ولـى براى آنكه يقين كند از جاهائى كه بايد شسته شود چيزى باقى نمانده , واجب است مـقـدارى از آنـهـا را هـم بـشـويـد, و كـسـى كه نمى دانسته بايد اين مقدار را بشويد, اگر نداند دروضوهائى كه گرفته اين مقدار شسته يا نه , نمازى را كه با آن وضو خوانده و وقتش باقى است با وضوى جديد اعاده نمايد و قضاى نمازهائى كه وقتش گذشته واجب نيست .

مـسـالـه 249 - بايد صورت و دستها را از بالا به پائين شست , و اگر از پائين به بالا بشويد وضو باطل است .

مـسـالـه 250 - اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد, چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه بواسطه كشيدن دست , آب كمى بر آنهاجارى شود كافى است .

مـسـالـه 251 - بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.

مـسـالـه 252 - براى آنكه يقين كند آرنج را كاملا شسته ,بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم بشويد.

مـسـالـه 253 - كسى كه پيش از شستن صورت دستهاى خود را تا مچ شسته , در موقع وضو بايد تا سر انگشتان بشويد.
و اگر فقط تا مچ بشويد وضوى او باطل است .

مـسـالـه 254 - در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم مستحب است بنابر مشهور و مرتبه سوم و بيشتر آن حرام مى باشد.
و اينكه كدام شستن اول يا دوم يا سوم است مربوط به قصد كسى است كه وضو مى گيرد, پس اگر به قصد وضو آب به صورت بريزدكه تمام آن را فرا بگيرد, مرتبه اول حساب مى شود و لو با چند مرتبه آب ريختن باشد.