رساله توضيح المسائل با تجديد نظر و اضافات

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

- ۱ -


بسم اللّه الرحمن الرحيم الـحـمـد للّه رب الـعـالمين والصلوة والسلام على خير خلقه محمد وآله الطاهرين ولعنة اللّه على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين .

احكام تقليد

مـسـالـه 1 - شخص مسلمان بايد به اصول دين از روى دليل اعتقاد پيدا كند و نمى تواند در اصول ديـن تـقليد نمايد, يعنى بدون سؤال از دليل گفته كسى را قبول كند.
ولى در احكام دين در غير ضـروريـات بـايـد مـجـتـهد باشد كه بتواند احكام را از روى دليل بدست آورد, يا از مجتهد تقليد كند,يعنى به دستور او رفتار نمايد, يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد كه يقين كند تـكليف خود را انجام داده است , مثلا اگر عده اى ازمجتهدين عملى را حرام مى دانند و عده ديگر مـى گـويـنـد حـرام نـيـسـت , آن عـمـل را انـجـام ندهد, و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مـسـتـحـب مى دانند, آن را بجا آورد.
پس كسانى كه مجتهد نيستند و نمى توانند به احتياط عمل كنند, لازم است از مجتهد تقليد نمايند.

مـسـالـه 2 - تقليد در احكام , عمل كردن به دستور مجتهد است .
و از مجتهدى بايد تقليد كرد كه مـرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد.
و نيز معتبر است سابقه فسق معروفى بين مردم نداشته باشد, و از مجتهدى كه تقليد مى شود غير از اوصاف ذكر شده امر ديگرى معتبر نيست .
و عادل كسى است كه كارهائى را كه بر او واجب است بجا آورد و كارهائى را كـه بر او حرام است ترك كند, و نشانه عدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد, كه اگر از اهـل مـحـل يا همسايگان او يا كسانى كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند, خوبى او را تصديق نـمايند.
ودر صورتى كه اختلاف فتوى بين مجتهدين در مسائل محل ابتلاء ولو اجمالا معلوم باشد لازم اسـت مـجـتهدى كه انسان از اوتقليد مى كند اعلم باشد, يعنى در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد.

مـسـالـه 3 - مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت : اول : آنكه خود انسان يقين كند مثل آنكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.
دوم : آنـكه دو نفر عالم و عادل , كه مى توانند مجتهد اعلم را تشخيص دهند, مجتهد بودن يا اعلم بـودن كسى را تصديق كنند بشرط آنكه دو نفرعالم و عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند و در صورت اختلاف , خبره بودن هر كدام بيشتر باشد قول او مقدم است بلكه به گفته يك نفرعالم خبره مورد وثوق نيز اجتهاد يا اعلميت ثابت مى شود.
سـوم : آنـكـه عـده اى از اهـل عـلم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان پيدا مى شود, مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.

مـسـالـه 4 - اگر اختلاف بين مجتهدين ولو اجمالا معلوم و شناختن اعلم مشكل باشد, لازم است از كـسـى تـقليد كند كه او با ديگران مساوى يااعلم از آنها باشد و در صورت احتمال اعلميت در هر كدام كافى است از يكى از آنها تقليد كند و گمان به اعلميت معتبر نيست .

مـسـالـه 5 - بدست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول : شنيدن از خود مجتهد.
دوم : شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند.
سوم : شنيدن از كسى كه انسان به گفته او اطمينان دارد.
چهارم : ديدن در رساله مجتهد در صورتى كه انسان بدرستى آن رساله اطمينان داشته باشد, ودر صـورتى كه نقل شخص معتبر با نوشته رساله معتبره مخالفت كند و اشتباه در يكى معلوم نگردد, شـخـص بـايد تا روشن شدن فتواى مجتهد عمل به احتياط كند, و اگر ناقل نقل خود را نسبت به رساله بدهد كه در آن رساله خلاف نقل مذكور است نقل او اعتبار ندارد.

مـسـالـه 6 - تا انسان يقين نكند كه فتواى مجتهد عوض شده است , مى تواند به آنچه در رساله نوشته شـده عمل نمايد, اگر احتمال دهد كه فتواى اوعوض شده جستجو لازم نيست , و همچنين است اگر احتمال دهد مجتهدى را كه از او تقليد مى كرده در حال حاضر شرايط تقليد راندارد.

مـسـالـه 7 - اگر مجتهد اعلم در مـسـالـه اى فتوى دهد, مقلد آن مجتهد يعنى كسى كه از او تقليد مـى كـنـد نمى تواند در آن مـسـالـه به فتواى مجتهد ديگرعمل كند ولى اگر فتوى ندهد و بفرمايد احـتـيـاط آن است كه فلان طور عمل شود مثلا بفرمايد احتياط آن است كه در ركعت اول و دوم نـمـاز بـعـداز سـوره حـمـد يك سوره تمام بخواند مقلد بايد يا به اين احتياط كه احتياط واجبش مـى گـويند عمل كند ويا به فتواى مجتهد ديگرى كه تقليدش جايز است عمل نمايد, پس اگر او فـقـط سـوره حـمد را كافى بداند, مى تواند سوره را ترك كند, و همچنين است اگر مجتهد اعلم بفرمايد مـسـالـه محل تامل يا محل اشكال است .

مـسـالـه 8 - اگر مجتهد اعلم بعد از آنكه در مـسـالـه اى فتوى داده يا پيش از آن احتياط كند, مثلا بـفرمايد ظرف نجس را يك مرتبه در آب كربشويند پاك مى شود, اگرچه احتياط آن است كه سه مـرتـبـه بشويند, مقلد او مى تواند عمل به احتياط را ترك نمايد, و اين احتياط را احتياطمستحب مى نامند.

مـسـالـه 9 - اگر مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند از دنيا برود در صورتى كه فتواى او در نظر مـقـلد بوده و فراموش نكرده باشد, حكم بعد ازفوت او حكم زنده بودنش است , و اگر فتواى او را يـاد نگرفته لازم است به مجتهد زنده رجوع كند, و بعيد نيست در صورتى كه فراموش كرده است باز بتواند به فتواى او عمل كند.

مـسـالـه 10 - اگر در مـسـالـه اى فتواى مجتهدى را ياد گرفته , و بعد از مردن او در همان مـسـالـه بر حسب وظيفه اش از مجتهد زنده تقليد نمايد,دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى كه از دنيا رفته است انجام دهد.

مـسـالـه 11 - مسائلى را كه انسان غالبا به آنها احتياج دارد واجب است ياد بگيرد.

مـسـالـه 12 - اگر براى انسان مـسـالـه اى پيش آيد كه حكم آن را نمى داند لازم است كه احتياط كند و يا اينكه با شرائطى كه ذكر شد, تقليد نمايد,ولى چنانچه مخالفت غير اعلم با اعلم را اجمالا بداند و تاخير واقعه و احتياط ممكن نباشد و دستش به اعلم نرسد جايز است از غير اعلم تقليدنمايد.

مـسـالـه 13 - اگر كسى فتواى مجتهدى را به ديگرى بگويد.
چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نـيـست به او خبر دهد كه فتواى آن مجتهدعوض شده ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه كرده , در صورتى كه ممكن باشد بايد اشتباه را برطرف كند.

مـسـالـه 14 - اگر مكلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد, سپس از مجتهدى تقليد نمايد در صورتى كه آن مجتهد به صحت اعمال گذشته حكم نمايد, آن اعمال صحيح است والا محكوم به بطلان است .

احكام طهارت

آب مطلق و مضاف

مـسـالـه 15 - آب يا مطلق است يا مضاف : آب مضاف آبى است كه آن را از چيزى بگيرند, مثل آب هندوانه و گلاب , يا با چيزى مخلوط باشد: مثل آبى كه بقدرى با گل و مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند, و غير اينها آب مـطـلـق است و آن بر پنج قسم است : اول آب كر, دوم آب قليل , سوم آب جارى , چهارم آب باران , پنجم آب چاه .

1 - آب كر

مـسـالـه 16 - آب كر مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه طول و عرض و گودى آن هريك سه وجب است بريزند, آن ظرف را پر كند, و بنابر اظهر وزن اعتبارى ندارد.

مـسـالـه 17 - اگر عين نجس مانند بول و خون يا چيزى كه نجس شده است مانند لباس نجس , به آب كـر بـرسد چنانچه آن آب , بو يا رنگ يا مزه نجاست را بگيرد, نجس مى شود, و اگر تغيير نكند نجس نمى شود.

مـسـالـه 18 - اگر بو يا رنگ يا مزه آب كر بواسطه غير نجاست تغيير كند نجس نمى شود.

مـسـالـه 19 - اگـر عـيـن نـجس مانند خون به آبى كه بيشتر از كر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قـسـمـتـى از آن را تـغـيير دهد, چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس مـى شـود, و اگـر بـه انـدازه كـر يـا بيشتر باشد فقط مقدارى كه بو يا رنگ يا مزه آن تغيير كرده نجس است .

مـسـالـه 20 - آب فواره اگر متصل به كر باشد, آب نجس را پاك مى كند ولى اگر قطره قطره روى آب نـجـس بـريـزد, آن را پاك نمى كند, مگر آنكه چيزى روى فواره بگيرند, تا آب آن قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود.

مـسـالـه 21 - اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند, آبى كه از آن چيز مى ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است .

مـسـالـه 22 - اگـر مقدارى از آب كر يخ ببندد و باقى آن به قدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مى شود, و هر مقدار از يخ هم آب شودنجس است .

مـسـالـه 23 - آبى كه به اندازه كر بوده , اگر انسان شك كند از كر كمتر شده يا نه , مثل آب كر است , يـعنى نجاست را پاك مى كند, و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمى شود.
و آبى كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده يا نه , حكم آب كمتر از كر را دارد.

مـسـالـه 24 - كر بودن آب , به دو راه ثابت مى شود: اول آنكه خود انسان يقين كند.
دوم آنكه دو مرد عـادل خـبر دهند, و بعيد نيست كه قول يك مرد عادل بلكه قول كسى كه مورد وثوق و اطمينان است نيز كافى باشد.

2 - آب قليل

مـسـالـه 25 - آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.

مـسـالـه 26 - اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد, يا چيز نجس به آن برسد نجس مى شود.
ولى اگر با فشار روى چيز نجس بريزد, مقدارى كه به آن چيز مى رسد نجس است و مقدارى كه به آن چيز نرسيده پاك است .

مـسـالـه 27 - آب قليلى كه براى برطرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جـدا گـردد نجس است , و آب قليلى كه بعد ازبرطرف شدن عين نجاست , براى آب كشيدن چيز نجس روى آن مى ريزند و از آن جدا مى شود در صورتى كه محل به مجرد شستن با او پاك شود آن آب پـاك اسـت , مثلا اگر محل نجس چيزى باشد كه به يك مرتبه شستن پاك شود و عين نجس هم نداشته باشد غساله آن يعنى آبى كه ازاو در وقت شستن جدا مى شود پاك است , و اما چيزى كه دو مـرتبه شستن آن لازم است از غساله شستن اول بنابر احتياط واجب اجتناب لازم است و غساله شستن دوم پاك است .

مـسـالـه 28 - آبى كه با آن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنج شرط پاك است : اول - آنكه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد.
دوم - نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.
سوم - نجاست ديگرى مثل خون يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد.
چهارم - ذره هاى غائط در آب پيدا نباشد.
پنجم - بيشتر از مقدار معمول , نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.

3 - آب جارى

آب جـارى آبـى اسـت كـه از زمـيـن بجوشد و جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات و لوله كشيهايى كه فعلا در بلاد مرسوم است جارى نيست و حكم آب كر را دارد.

مـسـالـه 29 - آب جارى اگرچه كمتر از كر باشد, چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .

مـسـالـه 30 - اگـر نـجـاستى به آب جارى برسد, مقدارى از آن , كه بو يا رنگ يا مزه اش بواسطه نـجـاست تغيير كرده نجس است .
و طرفى كه متصل به چشمه است اگرچه كمتر از كر باشد پاك اسـت .
و آبـهـاى طـرف ديـگـر نـهـر اگر به اندازه كر باشد يا بواسطه آبى كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد, پاك و گرنه نجس است .

مـسـالـه 31 - آب چشمه اى كه جارى نيست ولى طورى است كه اگر از آن بردارند بازمى جوشد, حـكـم آب جـارى دارد, يـعـنـى اگر نجاست به آن برسد, تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده , پاك است .

مـسـالـه 32 - آبى كه كنار نهر, ايستاده و متصل به آب جارى است , در صورتى كه به ملاقات نجس بو يا رنگ يا مزه آن تغيير نكند نجس نمى شود.

مـسـالـه 33 - چشمه اى كه مثلا در زمستان مى جوشد و در تابستان از جوشش مى افتد, فقط وقتى كه مى جوشد حكم آب جارى رادارد.

مـسـالـه 34 - آب حوضچه حمام اگر كمتر از كر باشد, چنانچه به خزينه اى كه آبش به ضميمه آب حـوض بـه انـدازه كـر اسـت متصل باشد و به ملاقات نجس , بو يا رنگ يا مزه آن تغيير نكند نجس نمى شود.

مـسـالـه 35 - آب لوله هاى حمام و عمارات كه از شيرها و دوشها مى ريزد اگر به ضميمه منبعى كه متصل به آن است به قدر كر باشد حكم كر رادارد.

مـسـالـه 36 - آبـى كـه روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمى جوشد چنانچه كمتر از كر باشد نـجـاست به آن برسد نجس مى شود.
اما اگر با فشارجارى باشد و مثلا نجاست به پائين آن برسد, طرف بالاى آن نجس نمى شود.

4 - آب باران

مـسـالـه 37 - چـيزى كه نجس است و عين نجاست در آن نيست , به هر جاى آن يك مرتبه باران برسد پاك مى شود.
و در فرش و لباس و مانند اينها بنابر احتياط فشار لازم است و باريدن دو سه قطره فائده ندارد, بلكه بايد طورى باشد كه بگويند باران مى آيد.

مـسـالـه 38 - اگر باران , بر عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح كند, چنانچه عين نجاست همراه آن نـبـاشد, و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است , پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند, چنانچه ذره اى خون در آن باشد, يا آنكه بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس مى باشد.

مـسـالـه 39 - اگر بر سقف عمارت يا روى بام آن عين نجاست باشد, تا وقتى باران به بام مى بارد, آبـى كـه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مى ريزد, پاك است .
ولى بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى كه مى ريزد, به چيز نجس رسيده است نجس مى باشد.

مـسـالـه 40 - زمين نجسى كه باران بر آن ببارد پاك مى شود.
و اگر باران بر زمين جارى شود و در حال باريدن به جاى نجسى كه زير سقف است برسد آن را نيز پاك مى كند.

مـسـالـه 41 - خاك نجسى كه بواسطه باران گل شود پاك است .

مـسـالـه 42 - هـرگاه آب باران در جائى جمع شود, اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه موقعى كه بـاران مى آيد, چيز نجسى را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد, آن چيز نجس پاك مى شود.

مـسـالـه 43 - اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد, و بر آن زمين نجس جارى شود, فرش نجس نمى شود و زمين هم پاك مى گردد.

5 - آب چاه

مـسـالـه 44 - آب چـاهـى كه از زمين مى جوشد, اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد, تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن بـواسـطـه نـجـاست تغيير نكرده پاك است .
ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها, مقدارى كه در كتابهاى مفصل گفته شده ازآب آن بكشند.

مـسـالـه 45 - اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد, چنانچه تغيير آب چاه از بين برود پاك مى شود.

مـسـالـه 46 - اگر آب باران در گودالى جمع شود و كمتر از كر باشد, پس از قطع باران به محض رسيدن نجاست به آن نجس مى شود.

احكام آبها

مـسـالـه 47 - آب مضاف كه معنى آن گفته شد, چيز نجس را پاك نمى كند, وضو و غسل هم با آن باطل است .

مـسـالـه 48 - آب مـضاف هر قدر زياد باشد, اگر ذره اى نجاست به آن برسد نجس مى شود, ولى چنانچه با فشار روى چيز نجس بريزد, مقدارى كه به چيز نجس رسيده نجس است و مقدارى كه نرسيده است پاك مى باشد.
مثلا اگـر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند, آنچه به دست رسيده نجس , و آنچه به دست نرسيده پاك است .

مـسـالـه 49 - اگـر آب مـضاف طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود, كه ديگر آب مضاف به آن نگويند پاك مى شود.

مـسـالـه 50 - آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست كه به حد مضاف شدن رسيده يا نه , مثل آب مطلق است , يعنى چيز نجس را پاك مى كند, و وضوو غسل هم با آن صحيح است .
و آبى كه مضاف بوده و مـعـلـوم نيست مطلق شده يا نه , مثل آب مضاف است , يعنى چيز نجس را پاك نمى كند, ووضو و غسل هم با آن باطل است .

مـسـالـه 51 - آبى كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف و معلوم نيست كه قبلا مطلق يا مضاف بوده , نـجاست را پاك نمى كند, و وضو و غسل هم با آن باطل است , و چنانچه نجاستى به آن برسد نجس مى شود اگرچه به اندازه كر يا بيشتر باشد.

مـسـالـه 52 - آبى كه عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد, اگرچه كر يا جارى باشد نجس مى شود, ولى اگر بو يا رنگ يا مزه آب , بواسطه نجاستى كه بيرون آن است عوض شود, مثلا مردارى كه پهلوى آب است بوى آن را تغيير دهد نجس نمى شود.

مـسـالـه 53 - آبى كه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده , چـنـانـچه به كر يا جارى متصل شود, يا باران بر آن ببارد, يا باد باران را در آن بريزد, يا آب باران از ناودان هنگام باريدن در آن جارى شود, و در تمام اين صور تغيير آن از بين برود پاك مى شود.

مـسـالـه 54 - اگر چيز نجسى را در كر يا جارى تطهير نمايند, آبى كه بعد از بيرون آوردن , از آن مى ريزد پاك است .

مـسـالـه 55 - آبـى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاك است .
و آبى كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه نجس است .

مـسـالـه 56 - نيمخورده سگ و خوك و كافرى كه از اهل كتاب يعنى يهودى و نصرانى و مجوسى نباشد نجس و خوردن آن حرام است .
ونيمخورده حيوانات حرام گوشت پاك , و خوردن آن در غير گربه مكروه مى باشد.

احكام تخلى ( بول و غائط كردن )

مـسـالـه 57 - واجـب اسـت انسان وقت تخلى و مواقع ديگر, عورت خود را از كسانى كه مكلفند, اگرچه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند, و همچنين از ديوانه و بچه هاى مميز كه خوب و بد را مى فهمند, بپوشاند, ولى زن و شـوهـر و كـسانى كه در حكم آنها هستند مثل كنيز و مالكش لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.

مـسـالـه 58 - لازم نـيست با چيز مخصوصى عورت خود را بپوشاند.
و اگر مثلا با دست هم آن را بپوشاند كافى است .

مـسـالـه 59 - موقع تخلى بايد طرف جلوى بدن يعنى شكم و سينه رو به قبله وپشت به قبله نباشد, و مراد از قبله جهتى است كه در حال علم واختيار بايد نماز به آن طرف خوانده شود.

مـسـالـه 60 - اگر موقع تخلى طرف جلوى بدن كسى رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت خود را از قـبـلـه بگرداند, كفايت نمى كند, اگر جلوى بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد, احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.

مـسـالـه 61 - احـتـياط مستحب آن است كه طرف جلوى بدن در موقع استبراء كه احكام آن بعدا گفته مى شود, و موقع تطهير مخرج بول و غائطرو به قبله و پشت به قبله نباشد.

مـسـالـه 62 - اگر براى آنكه نامحرم او را نبيند, مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند.
بايد رو بـه قبله يا پشت به قبله بنشيند.
و نيز اگر ازراه ديگر نا چار باشد كه رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند مانعى ندارد.

مـسـالـه 63 - احتياط مستحب آن است كه بچه را در وقت تخلى رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند.
ولى اگر خود بچه بنشيند, جلوگيرى از اوواجب نيست .

مـسـالـه 64 - در چهار جا تخلى حرام است : اول در كوچه هاى بن بست , در صورتى كه صاحبانش اجازه نداده باشند.
دوم در ملك كسى كه اجازه تخلى نداده است .
سوم در جائى كه براى عده مـخـصـوصـى وقف شده است مثل بعضى از مدرسه ها.
چهارم روى قبر مؤمنين درصورتى كه بى احترامى به آنان باشد, و همچنين هر جائى كه تخلى موجب هتك حرمت يكى از مقدسات دين يا مذهب شود.

مـسـالـه 65 - در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مى شود: اول آنكه با غائط نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.
دوم آنكه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد.
سوم آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد.
و در غير اين سه صورت مى توان مخرج را با آب شست و يا به دستورى كه بعدا گفته مى شود, با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد, اگرچه شستن با آب بهتراست .

مـسـالـه 66 - مخرج بول با غير آب پاك نمى شود.
و در كر و جارى اگر بعد از برطرف شدن بول يك مـرتبه بشويند كافى است , ولى با آب قليل بنابر احتياط واجب بايد دو مرتبه شست و بهتر آن است كه سه مرتبه شسته شود.

مـسـالـه 67 - اگر مخرج غائط را با آب بشويند, بايد چيزى از غائط در آن نماند.
ولى باقى ماندن رنگ و بـوى آن مـانـعـى ندارد, و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذره اى از غائط در آن نماند, دوباره شستن لازم نيست .

مـسـالـه 68 - با سنگ و كلوخ و مانند اينها اگر خشك و پاك باشند مى شود مخرج غائط را تطهير كرد, و چنانچه رطوبت كمى داشته باشند كه به مخرج نرسد اشكال ندارد.

مـسـالـه 69 - احـتياط واجب آن است كه سنگ يا پارچه اى كه غائط را با آن برطرف مى كنند, سه قـطـعـه بـاشد و اگر با سه قطعه برطرف نشود,بايد به قدرى اضافه نمايند تا مخرج كاملا پاكيزه شود, ولى باقى ماندن ذره هاى كوچكى كه ديده نمى شود اشكال ندارد.

مـسـالـه 70 - پاك كردن مخرج غائط با چيزهائى كه احترام آنها لازم است مانند كاغذى كه اسم خدا و پـيـغـمـبـران بـر آن نـوشـته شده حرام است .
و بنابر احتياط با استخوان و سرگين مخرج پاك نمى شود.

مـسـالـه 71 - اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه , لازم است تطهير نمايد اگرچه هميشه بعد از بول يا غائط فورا تطهير مى كرده .

مـسـالـه 72 - اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز, مخرج را تطهير كرده يا نه , در صورتى كه احـتـمـال بـدهد كه پيش از شروع به نماز ملتفت بوده نمازى كه خوانده صحيح است , ولى براى نمازهاى بعدى بايد تطهير كند.
استبراء مـسـالـه 73 - استبراء عمل مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى دهند, براى آنكه يقين كنند بول در مجرا نمانده است .
و آن داراى اقسامى است , و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول , اگر مخرج غائ ط نـجـس شده , اول آن را تطهير كنند, بعدسه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلـت بـكـشـنـد, و بـعد شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند وسه مرتبه تا ختنه گاه بكشند, و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

مـسـالـه 74 - آبى كه گاهى بعد از ملاعبه و بازى كردن با زن از انسان خارج مى شود و به آن مذى مـى گـويـنـد پـاك اسـت , و نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى آيد و به آن وذى گفته مـى شـود, و آبـى كـه گـاهى بعد از بول بيرون مى آيد و به آن ودى مى گويند اگر بول به آن نـرسـيده باشد پاك است .
و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبى از او خارج شود, و شك كند كه بول است يا يكى از اين سه آب , پاك مى باشد.

مـسـالـه 75 - اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نـه , نـجـس مى باشد.
و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى شود.
ولى اگر شك كند استبرائى كه كـرده درسـت بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه , پاك مى باشد ووضو را هم باطل نمى كند.

مـسـالـه 76 - كسى كه استبرا نكرده اگر بواسطه آنكه مدتى از بول كردن او گذشته , يقين كند بـول در مـجرا نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كندپاك است يا نه , آن رطوبت پاك مى باشد و وضو را هم باطل نمى كند.

مـسـالـه 77 - اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگيرد, چنانچه بعد از وضو رطوبتى ببيند كه بـداند يا بول است يا منى لازم است وضوبگيرد, و بنا بر احتياط مستحب غسل كند, ولى اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافى است .

مـسـالـه 78 - براى زن استبراء از بول نيست , و اگر رطوبتى ببيند و شك كند كه بول است يا نه پاك مى باشد, و وضو و غسل او را هم باطل نمى كند.

مستحبات و مكروهات تخلى

مـسـالـه 79 - مستحب است در موقع تخلى جائى بنشيند كه كسى او را نبيند, و موقع وارد شدن به مكان تخلى , اول پاى چپ و موقع بـيـرون آمدن , اول پاى راست را بگذارد, و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.

مـسـالـه 80 - نشستن روبروى خورشيد و ماه در موقع تخلى مكروه است , ولى اگر عورت خود را به وسـيـلـه اى بپوشاند مكروه نيست .
و نيز درموقع تخلى نشستن روبروى باد و در جاده و خيابان و كوچه و در خانه و زير درختى كه ميوه مى دهد و چيز خوردن و توقف زياد و تطهيركردن با دست راست مكروه مى باشد.
و همچنين است حرف زدن در حال تخلى , ولى اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد اشكال ندارد.

مـسـالـه 81 - ايستاده بول كردن و بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب , خصوصا آب ايستاده مكروه است .

مـسـالـه 82 - خوددارى كردن از بول و غائط مكروه است .
و اگر براى بدن ضرر كلى داشته باشد حرام است .

مـسـالـه 83 - مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى , بول كند.

نجاسات

مـسـالـه 84 - نجاسات ده چيز است : اول بول , دوم غائط, سوم منى , چهارم مردار, پنچم خون , ششم و هفتم سگ و خوك , هشتم كافر كه از طايفه يهود و نصارى و مجوس نباشد, نهم شراب , دهم فقاع .

1, 2 - بول و غائط:

مـسـالـه 85 - بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد يعنى اگر رگ آن را ببرند, خون از آن جستن مى كند, نـجـس اسـت .
و بـول و غـائط حيوان حرام گوشتى كه خون آن جستن نمى كند مثل ماهى حرام گوشت و همچنين فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است .

مـسـالـه 86 - بول و فضله پرندگان حرام گوشت پاك و بهتر اجتناب است .

مـسـالـه 87 - بول و غائط حيوان نجاستخوار نجس است و همچنين است بول و غائط گوسفندى كه شـير خوك خورده كه از آن شير, گوشت آورده و استخوانش محكم شود, يا حيوانى كه انسان آنرا وطى كرده يعنى با آن نزديكى نموده است .

3 - منى :

مـسـالـه 88 - منى انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است .

4 - مردار:

مـسـالـه 89 - مردار انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است , چه خودش مرده باشد, يا به غير دستورى كه در شرع معين شده آن را كشته باشند.
و ماهى چون خون جهنده ندارد, اگرچه در آب بميرد پاك است .

مـسـالـه 90 - چيزهائى از مردار مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان , كه روح نداشته پاك است .

مـسـالـه 91 - اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند نجس است .

مـسـالـه 92 - اگر پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن را بكنند پاك است .

مـسـالـه 93 - تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مى آيد, اگر پوست روى آن سفت شده باشد پاك است ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.

مـسـالـه 94 - اگر بره و بزغاله پيش از آنكه علفخوار شوند بميرند, پنير مايه اى كه در شيردان آنها مى باشد پاك است ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.

مـسـالـه 95 - دواجـات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه مى آورند, اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد پاك است .

مـسـالـه 96 - گوشت و پيه و چرمى كه احتمال آن برود كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شـده پـاك اسـت , ولـى اگـر از دسـت كافر گرفته شود يا اينكه دست مسلمانى باشد كه از كافر گـرفـتـه و رسـيـدگى نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده يا نه خوردن آن گـوشت و پيه حرام است , و نماز در آن چرم جايز نيست بلكه احوط نجاست آن است , و اما آنچه از بازار مسلمانها يا از مسلمانى گرفته شود و معلوم نباشد كه از كافر گرفته شده يا اينكه احتمال آن برود كه تحقيق كرده اگرچه از كافر گرفته باشد نماز خواندن در آن چرم و خوردن آن گوشت وپيه نيز جايز است .

5 - خون :

مـسـالـه 97 - خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند نجس است , پس خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد پاك مى باشد.

مـسـالـه 98 - اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند و خون آن به مـقدار معمول بيرون آيد, خونى كه در بدنش مى ماند پاك است , ولى اگر به علت نفس كشيدن يا بواسطه اينكه سر حيوان در جاى بلندى بوده خون به بدن حيوان برگردد, آن خون نجس است .

مـسـالـه 99 - بنابر احتياط واجب از تخم مرغى كه ذره اى خون در آن است بايد اجتناب كرد.
ولى اگر خون مثلا در زرده باشد, تا پوست نازك روى آن پاره نشده سفيد پاك مى باشد.

مـسـالـه 100 - خونى كه گاهى موقع دوشيدن شير ديده مى شود نجس است وشير را نجس مى كند.

مـسـالـه 101 - اگر خونى كه از لاى دندانها مى آيد, بواسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود اجتناب از آب دهان لازم نيست .

مـسـالـه 102 - خونى كه بواسطه كوبيده شدن , زير ناخن يا زير پوست مى ميرد, اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك , و اگر به آن خون بگويند نجس است , و در اين صورت چنانچه ناخن يـا پـوست سوراخ شود اگر بيرون آوردن خون و تطهير محل جهت وضو يا غسل مشقت دارد بايد تـيـمم نمايد.
و بنابر احتياط لازم وضو هم بگيرد به طورى كه وقت وضو گرفتن آب وضو نجس نشود.

مـسـالـه 103 - اگـر انسان نداند كه خون زير پوست مرده يا گوشت بواسطه كوبيده شدن به آن حالت در آمده پاك است .

مـسـالـه 104 - اگـر مـوقـع جـوشيدن غذا ذره اى خون در آن بيفتد, تمام غذا و ظرف آن نجس مى شود.
و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست .

مـسـالـه 105 - زردابه اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مى شود, اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است پاك مى باشد.

6, 7 - سگ و خوك :

مـسـالـه 106 - سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها نجس است , ولى سگ و خوك دريائى پاك است .

8 - كافر:

مـسـالـه 107 - كافر يعنى كسى كه منكر خدا يا نبوت است و يا معترف به آن نيست و يا براى خدا شريك قرار مى دهد, و همچنين غلاة ( يعنى آنهائى كه يكى از ائمه (ع ) را خدا خوانده يا بگويند خدا در او حلول كرده است ) و خوارج و نواصب ( يعنى آنهائى كه با ائمه اطهار (ع ) دشمنى مى نمايند ) نجسند و اما اهل كتاب ( يعنى يهود و نصارى و مجوس ) كه پيغمبرى حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبداللّه (ص )را قبول ندارند, نيز بنابر مشهور نجس مى باشند, و اين قول موافق احتياط است و لكن بنابر اظهر اين طوايف پاكند, و نـيـز كسى كه ضرورى دين يعنى چيزى را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند منكر شود, چنانچه بداند آن چيز ضرورى دين است نجس مى باشد.

مـسـالـه 108 - تمام بدن كافر حتى مو و ناخن و رطوبتهاى او نجس است .

مـسـالـه 109 - اگر پدر و مادر و جد و جده بچه نا بالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است , مگر در صورتى كه مميز و مظهر اسلام باشد, و اگريكى از اينها مسلمان باشد بچه پاك است .

مـسـالـه 110 - كـسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه , پاك مى باشد و جايز است در قبرستان مسلمانان دفن شود و واجب است مثل سايرمسلمانها غسل داد و نماز خواند و دفن كرد.

مـسـالـه 111 - شخصى كه به يكى از دوازده امام (ع ) از روى دشمنى دشنام دهد, نجس است .

9 - شراب :

مـسـالـه 112 - شراب نجس است و بنابر احتياط واجب هر چيزى كه انسان را مست مى كند, چنانچه به خودى خود روان باشد نيز نجس است , و اگر مثل بنك و حشيش روان نباشد پاك است اگرچه چيزى در آن بريزند كه روان شود.

مـسـالـه 113 - الكل صنعتى كه براى رنگ كردن در و ميز و صندلى و مانند اينها به كار مى برند, كه خودش به تنهائى مست كننده نيست پاك مى باشد.

مـسـالـه 114 - اگر انگور و آب انگور به خودى خود يا بواسطه پختن جوش بيايد, اگرچه پاك است ولى خوردن آن حرام است .

مـسـالـه 115 - خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگرچه جوش بيايند پاك , و خوردن آنها حلال است .

10 - فقاع :

مـسـالـه 116 - فـقاع كه از جو گرفته مى شود و به آن آب جو مى گويند نجس است , و غير فقاع مانند آبى كه به دستور طبيب از جو مى گيرند و به آن ماءالشعير مى گويند پاك مى باشد.

مـسـالـه 117 - عـرق جـنب از حرام پاك است و بنابر احتياط نماز با آن جايز نيست و بعيد نيست احتياط در اين مـسـالـه و مـسـالـه 120 واجب نباشد و نزديكى با زن در حال حيض حكم جنابت از حرام را دارد.

مـسـالـه 118 - اگر انسان در اوقاتى كه نزديكى با زن حرام است مثلا در روز ماه رمضان , با زن خود نزديكى كند, عرق او پاك است و احتياطمستحب آن است كه با آن نماز نخواند.

مـسـالـه 119 - اگر جنب از حرام عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم عرق كند, حكم آن عرق , حكم عرق قبل از تيمم است بنابراحتياط.

مـسـالـه 120 - اگر كسى از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديكى كند, احتياط آن است كه در نـمـاز از عرق خود اجتناب نمايد, و چنانچه اول با حلال خود نزديكى كند و بعد مرتكب حرام شود اجتناب لازم نيست .

مـسـالـه 121 - عرق شتر نجاست خوار و هر حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده اگرچه پاك است ولى نماز با آن جايزنيست .

راه ثابت شدن نجاست

مـسـالـه 122 - نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى شود: اول : آنـكـه خود انسان يقين يا اطمينان كند چيزى نجس است , و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است , لازم نيست از آن اجتناب نمايد.
بنابر اين غذا خوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هائى كه مردمان لا ابالى و كسانى كـه پاكى و نجسى را مراعات نمى كنند درآنها غذا مى خورند, اگر انسان يقين يا اطمينان نداشته باشد, غذائى را كه براى او آورده اند نجس است اشكال ندارد.
دوم : آنكه كسى كه چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است , مثلا همسر انسان يا نوكر يا كلفت بگويد ظرف يا چيز ديگرى كه دراختيار او است نجس مى باشد.
سـوم : آنـكـه دو مـرد عادل بگويند چيزى نجس است , و نيز اگر يك نفر عادل بلكه شخص موثق اگرچه عادل هم نباشد بگويد چيزى نجس است , بايد از آن چيز اجتناب كرد.

مـسـالـه 123 - اگـر بواسطه ندانستن مـسـالـه , نجس بودن و پاك بودن چيزى را نداند, مثلا نداند فـضله موش پاك است يا نه , بايد مـسـالـه رابپرسد, ولى اگر با اينكه مـسـالـه را مى داند, چيزى را شك كند پاك است يا نه , مثلا شك كند آن چيز خون است يا نه يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان , پاك مى باشد و وارسى كردن يا پرسيدن لازم نيست .

مـسـالـه 124 - چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه , نجس است و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه , پاك است .
و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسى كند.

مـسـالـه 125 - اگر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه از هر دوى آنها استفاده مى كند نجس شـده و نـدانـد كدام است , بايد از هر دو اجتناب كند, ولى اگر مثلا نمى داند لباس خودش نجس شـده يـا لـبـاسـى كـه از تـصـرف او خـارج بـوده و مـال ديـگـرى مى باشد, لازم نيست از لباس خودش اجتناب نمايد.