ولاء اثباتى عام
اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد مستقلى زندگى كنند , نظامى مرتبط و اجتماعى
پيوسته داشته باشند , هر فردى خود را عضو يك پيكر كه همان جامعه اسلامى است بداند ,
تا جامعه اسلامى قوى و نيرومند گردد , كه قرآن مى خواهد جامعه مسلمانان برتر از
ديگران باشد :
و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين
( 1 ) .
سست نشويد و اندوهگين نباشيد كه اگر به حقيقت مؤمن باشيد شما برتريد. ايمان , ملاك
برترى قرار گرفته است . مگر ايمان چه مى كند ؟ ايمان ملاك وحدت و ركن شخصيت و تكيه
گاه استقلال و موتور حركت جامعه اسلامى است . در جاى ديگر مى فرمايد :
و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم ( 2 ) .
با يكديگر نزاع نكنيد و اختلاف نداشته باشيد كه سست و ضعيف خواهيد شد و بو و خاصيت
خود را از دست خواهيد داد .
جدال و اختلاف , كيان و شخصيت جامعه اسلامى را منهدم مى كند ايمان اساس دوستى و
وداد و ولاء مؤمنان است . قرآن كريم مى فرمايد :
و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر
( 3 ) .
مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضى ولى بعضى ديگرند , به معروف امر مى كنند و از منكر
باز مى دارند .
مؤمنان نزديك به يكديگرند و به موجب اينكه با يكديگر نزديك اند , حامى و دوست و
ناصر يكديگرند و به سرنوشت هم علاقه مندند و در حقيقت به سرنوشت خود كه يك واحد را
تشكيل مى دهند علاقه مى ورزند و لذا امر به معروف مى كنند و يكديگر را از منكر و
زشتيها باز مى دارند .
اين دو عمل ( امر به معروف و نهى از منكر ) ناشى از وداد ايمانى است و لذا اين دو
جمله - يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر
- بلافاصله به دنبال بيان ولاء ايمانى مسلمانان واقع شده است .
علاقه به سرنوشت اشخاص از علاقه به خود آنها سرچشمه مى گيرد پدرى كه به فرزندان
خويش علاقه دارد قهرا نسبت به سرنوشت و رفتار آنان نيز احساس علاقه مى كند , اما
ممكن است نسبت به فرزندان ديگران در خود احساسى نكند , چون نسبت به خود آنها علاقه
اى ندارد تا به سرنوشتشان نيز علاقه مند باشد و كار نيكشان در او احساس اثباتى به
وجود آورد و كار بدشان احساس نفيى .
امر به معروف در اثر همان احساس اثباتى است و نهى از منكر در اثر احساس نفيى , و تا
دوستى و محبت نباشد اين احساسها در نهاد انسانى جوشش نمى كند .
اگر انسان نسبت به افرادى بى علاقه باشد , در مقابل اعمال و رفتار آنها بى تفاوت
است , اما آنجا كه علاقه مند است , محبتها و مودتها او را آرام نمى گذارند و لذا در
آيه شريفه با كيفيت خاصى , امر به معروف و نهى از منكر را به مساله ولاء ارتباط
داده است و سپس به عنوان ثمرات امر به معروف و نهى از منكر , دو مطلب را ذكر كرده
است :
يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة .
نماز را به پا مى دارند و زكات را مى دهند .
نماز نمونه اى است از رابطه خلق و خالق , و زكات نمونه اى است از حسن روابط
مسلمانان با يكديگر كه در اثر تعاطف و تراحم اسلامى از يكديگر حمايت مى كنند و به
هم تعاون و كمك مى كنند . و سپس بر آن متفرع كرده است :
اولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم ( 4 ) .
آن وقت است كه انواع رحمتهاى الهى و سعادتها بر اين جامعه فرود مىآيد . خداوند عزيز
و حكيم است .
بعدا درباره اين آيه توضيحاتى خواهيم داد كه اين آيه و برخى آيات ديگر كه ولاء
اثباتى عام را ذكر مى كنند , تنها ناظر به محبت و وداد قلبى نمى باشند , نوعى تعهد
و مسؤليت براى مسلمين در زمينه حسن روابط مسلمين با يكديگر اثبات مى كنند پيغمبر
اكرم ( صلى الله عليه و آله و سلم ) در حديث معروف و مشهور فرمود :
مثل المؤمنين فى تواددهم و تراحمهم كمثل الجسد اذا اشتكى بعض تداعى له سائر اعضاء
جسده بالحمى و السهر ( 5 ) .
داستان اهل ايمان در پيوند مهربانى و در عواطف متبادل ميان خودشان , داستان پيكر
زنده است كه چو عضوى به درد آيد , ساير اعضاء با تب و بى خوابى با او همراهى مى
كنند .
قرآن كريم درباره رسول اكرم و كسانى كه با اويند و تربيت اسلامى يافته اند مى
فرمايد :
محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار , رحماء بينهم
(6) .
محمد پيامبر خدا و كسانى كه با اويند , بر كافران سخت اند و با يكديگر مهربان .
در اين آيه , هم به ولاء نفيى اشارت رفته و هم به ولاء اثباتى عام , و همچنانكه
قبلا گفتيم آيات كريمه قرآن ما را متوجه مى كنند كه دشمنان اسلام در هر زمان سعى
دارند ولاء منفى را تبديل به اثباتى و ولاء اثباتى را تبديل به منفى نمايند , يعنى
همه سعى شان اين است كه روابط مسلمين با غير مسلمين روابط صميمانه , و روابط خود
مسلمانان به بهانه هاى مختلف – از آن جمله اختلافات فرقه اى - روابط خصمانه باشد در
عصر خود ما به وسيله اجانب در اين راه فعاليتهاى فراوان صورت مى گيرد , بودجه هاى
كلان مصرف مى گردد , و متاسفانه در ميان مسلمانان عناصرى به وجود آورده
اند كه كارى جز اين ندارند كه ولاء نفيى اسلامى را تبديل به اثباتى و ولاء اثباتى
اسلامى را تبديل به نفيى نمايند اين بزرگترين ضربتى است كه اين نابكاران بر پيغمبر
اكرم ( ص ) وارد مى سازند .
امروز اگر بر مصيبتى از مصيبتهاى اسلام بايد گريست , و اگر بر فاجعه اى از فاجعه
هاى اسلام بايست خون باريد , اين مصيبت و اين فاجعه است .
اميرالمؤمنين على ( ع ) مى فرمايد :
فيا عجبا , عجبا ! و الله يميت القلب و يجلب الهم من اجتماع
هؤلاء القوم على باطلهم و تفرقكم عن حقكم ( 7 ) .
شگفتا , شگفتا ! به خدا قسم تعجب و حيرت از اجتماع دشمنان بر گرد باطل , و تفرق و
تشتت شما از اطراف حقيقتى كه در ميان شماست , دل را مى ميراند و اندوه را مى كشاند
.
خدايا ! اسلام و مسلمين را از شر اين نابكاران محفوظ و مصون بدار , بحق محمد و آله
الطاهرين .
اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله و غيبة ولينا و كثرة عدونا و قلة
عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا فصل على محمد و آله و اعنا على ذلك
بفتح منك تعجله و نصر تعزه و سلطان حق تظهره و رحمة منك تجللناها و عافية منك
تلبسناها ( 8 ) .
ولاء اثباتى خاص
ولاء اثباتى خاص , ولاء اهل البيت ( عليهم السلام ) است . در اينكه پيغمبر اكرم
مسلمانان را به نوعى ولاء نسبت به خاندان پاك خود خوانده و توصيه نموده است جاى بحث
نيست , يعنى حتى علماى اهل تسنن در آن بحثى ندارند آيه ذوى القربى ( قل لا اسئلكم
عليه اجرا ) ( 9 ) ولاء خاص را بيان مى كند آنچه در
حديث معروف و مسلم غدير نيز آمده است كه با اين عبارت است : ( من كنت مولاه فهذا
على مولاه ( خود بيان نوعى از ولاء است كه بعدا توضيح داده مى شود .
آيه كريمه : ( انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون
الزكاة و هم راكعون) ( 10 ) .
( ولى تان خداست و فرستاده اش و آنان كه ايمان آورده اند كه نماز را به پا مى دارند
و زكات را در حال ركوع ادا مى كنند ) به اتفاق فريقين در مورد على ( ع ) نازل گشته
طبرى روايات متعددى را در اين باره نقل مى كند ( 11 )
و زمخشرى كه از اكابر علماى اهل تسنن است به طور جزم مى گويد :
( اين آيه در شأن على نازل شده و سر اينكه لفظ جمع آمده با اينكه مورد نزول آن يك
مرد بيش نبوده اين است كه مردم را به اينچنين فعلى ترغيب كند و بيان دارد كه مؤمنان
بايد اينچنين سيرت و سجيه اى را كسب كنند و اينچنين بر خير و احسان و دستگيرى از
فقيران ساعى و حريص باشند و حتى با نمازى نيز تأخير نيندازند ( يعنى با اينكه در
نمازند و موضوع زكات پيدا مى شود تأخير نكرده و در حال نماز انجام وظيفه مى كنند(
( 12 ) .
فخر رازى نيز كه همچون زمخشرى از اكابر اهل سنت و جماعت است مى گويد :
( اين آيه در شأن على نازل گشته و علما نيز اتفاق كرده اند كه اداى زكات در حال
ركوع واقع نشده جز از على( ( 13 ) .
منتها در معناى ( ولى) مناقشاتى دارد و در آينده در مورد مقصود آيه بحث خواهيم كرد
على بن حماد عدوى بصرى بغدادى معروف به ابن حماد , از اكابر شعراى اماميه در قرن
چهارم هجرى است , در اشعار ذيل به اين معنى اشاره مى كند :
قرن الاله ولائه بولائه
سماه رب العرش نفس محمد |
مما تزكى و هو حان يركع
يوم البهال و ذاك ما لا يدفع ( 14 )
|
خداوند ولاء على را با ولاء خودش , در اثر اينكه على در حال ركوع زكات بخشيد ,
مقرون بخشيد , مقرون ساخت پروردگار عرش , على را در روز مباهله ( جان محمد) خواند ,
و اين حقيقتى غير قابل انكار است .
همچنانكه قبلا گفتيم , در اسلام به نوعى ولاء توصيه شده است كه اثباتى و عام است و
آيه كريمه ( المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض) ناظر به آن نوع از ولاء است .
اكنون مى گوييم آيه كريمه ( انما وليكم الله) مطلب را به شكلى بيان مى كند كه
عموميت بردار نيست و به هيچ وجه نمى توان احتمال داد كه اين آيه نيز درصدد بيان
ولاء اثباتى عام است , زيرا قرآن در اينجا درصدد بيان يك قانون كلى نيست , نمى
خواهد استحباب يا وجوب اداى زكات در حال ركوع را بيان كند و به عنوان تشريع يك
مندوب يا يك فريضه اسلامى , جعل قانون كند , بلكه اشاره است به عمل واقع شده اى كه
فردى در خارج انجام داده و اكنون قرآن عمل را معرف آن فرد قرار داده و به نحو كنايه
, حكمى را كه همان ولايت خاص است اثبات مى كند اين سبك سخن كه يك حادثه شخصى مربوط
به فرد معين به لفظ جمع بيان شود در قرآن بى نظير نيست , مثلا مى فرمايد :
يقولون لئن رجعنا الى المدينة ليخرجن الاعز منها الاذل
( 15 ) .
مى گويند اگر به مدينه برگشتيم عزيزتر , خوارتر را بيرون مى كند .
در اينجا نيزقرآن به داستان واقع شده اى اشاره كرده , مى فرمايد : ( يقولون) ( مى
گويند ) با اينكه گوينده يك نفر - عبداللهبن ابى – بيش نبوده است , كما اينكه در
عرف امروز ما نيز اين مطلب متداول است , مى گوييم : مى گويند چنين و چنان , با
اينكه گوينده يك نفر بيش نيست .
زكات دادن در حال ركوع يك كار معمولى براى مسلمانان نبوده است تا بگوييم قرآن همه
را مدح مى كند و ( ولايت) را - به هر معنايى كه بگوييم - براى همه اثبات مى كند خود
اين مطلب شاهد زنده اى است بر اينكه مورد آيه , شخصى و خصوصى است , يعنى يك كسى
بوده كه در حال ركوع و در حال عبادت از بندگان خدا نيز غافل نبوده و چنين كارى را
كرده است و اكنون قرآن مى فرمايد او نيز همچون خدا و رسولش ولى شماست پس سخن از شخص
معينى است كه او نيز مانند خدا و رسول , ولى مؤمنين است و مؤمنين بايد ولاء او را
بپذيرند .
اما اينكه مقصود از اين ولاء چيست , آيا صرفا محبت و ارادت خاصى است كه مردم بايد
نسبت به آن حضرت داشته باشند يا بالاتر
از اين است , مطلبى است كه عن قريب درباره اش سخن خواهيم گفت فعلا سخن ما در اين
است كه برخلاف تصور بعضى از علماى اهل تسنن , مفاد اين آيه , ولاء خاص است نه ولاء
عام .
1 . آل عمران / 139 .
2 . انفال / 46 .
3 . توبه / 71 .
4. اين قسمت در چاپ قبل به صورت ديگرى آمده بود كه
پس از مطابقت با قرآن كريم اصلاح شد .
5 . جامع الصغير , ج 2 / ص 155 .
6 . فتح / 29 .
7 . نهج البلاغه , خطبه 27 .
8 . آخر دعاى افتتاح .
9 . شورى / 23 .
10 . مائده / 55 .
11 . تفسير طبرى , ج 6 / ص 288 و 289 .
12 . الكشاف ( چاپ مصر , سال 1373 ) , ج 1 / ص 505 .
13 . التفسير الكبير ( طبع مصر , سال 1357 ) , ج 12
/ ص 30 .
14 . ريحانه الادب , ج 5 / ص 311 .
15 . منافقون / 8 .