گفتار چهارم : موانع قبولى استغفار
بعضى از صفات رذيله و انحرافات فكرى و عملى ، آن قدر مبغوض
خداوند است كه به هيچ وجه قابل گذشت نيست ، مگر آن كه شخص، خود را از آن تهى كرده و
به صفات كماليّه مقابلش مزيّن سازد . وجود چنين صفات رذيله اى در شخص گنهكار ، مانع
از پذيرش استغفار و راه يافتن توبه كننده به ديار يار مى گردد، در اين گفتار صفاتى
را بررسى خواهيم كرد كه باعث عدم پذيرش توبه و مانع از تأثير استغفار مى گردد.
1 ـ نفاق و دو رويى
يكى از بزرگترين موانع اجابت استغفار ، نفاق و دو رويى
است. اگر كسى داراى نفاق بوده و در باطن كافر يا مشرك باشد و به ظاهر خود را مؤمن
نشان دهد و شب و روزش را به استغفار بگذراند ، خدا از او نخواهد گذشت. بلكه اگر
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) هم درباره چنين فردى
استغفار كند خدا او را نخواهد بخشيد . زيرا يكى از آثار نفاق و دو رويى ، دروغگويى
و مخالفت ظاهر با باطن است. از اين روست كه خداوند شهادت چنين افرادى را در مورد
رسالت پيامبرش نپذيرفته است، تا آن جا كه در بيان حالات و صفات
آن ها يك سوره بر پيامبرش نازل كرده و آنان را شديداً مذمّت فرموده است . و در
آغاز سخن مى فرمايد:
( إِذا جَائَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللهِ وَاللهُ
يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ ، وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ
لَكاذِبُونَ ). (1)
زمانى كه منافقان نزد تو آمدند و گفتند: ما گواهى مى دهيم كه تو
فرستاده خدايى ، در حالى كه خدا خوب مى داند كه تو فرستاده او هستى ( احتياجى به
گواهى آنان نيست ) و خدا گواهى مى دهد كه منافقان دروغ گويانند .
اينان آن چنان در لجنزار كبر و خودخواهى و نفاق و دو رويى فرو رفته بودند كه
وقتى به آنان گفته مى شد : بياييد تا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) برايتان
استغفار كند ، بلكه نجات يابيد و به حقيقت ايمان دست پيدا كنيد; از شدّت نخوت و
خودپسندى ، سرهايشان را با حالت استهزاء و انكار تكان داده و تكبّر مىورزيدند . نه
حاضر بودند باطن خود را رو كنند، و كفر خود را آشكار سازند ، تا مردم آنان را
بشناسند و از آن ها فاصله بگيرند ، و نه راضى مى شدند كه از هواهاى نفسانى و افكار
شيطانى خويش دست شسته ، و ايمان بياورند . از اين رو خداوند هم با شدّت هر چه
تمام تر با آنان برخورد كرده و خباثت باطنى ايشان را آشكار ساخته و مى فرمايد:
( وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا
و زمانى كه به آنان گفته مى شود : بياييد تا رسول خدا (صلى
الله عليه وآله وسلم) ،
برايتان از خدا، طلب آمرزش كند، سرهايشان را ( از روى انكار و تمسخر ) چرخانده و
روى مى گردانند ، و آن ها را مى بينى كه راه سعادت را بر خود و ديگران بسته و تكبّر
مىورزند. براى آن ها تفاوت نمى كند كه برايشان استغفار كنى يا استغفار نكنى ; خدا
آنان را نمى بخشد .
از اين تعبير خداوند: ( سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ
تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَاللهُ لَهُمْ ) استفاده مى شود كه نفاق و دو
رويى ، آن چنان انسان را از ميدان مغفرت و رحمت خداوند دور مى سازد كه اگر پيامبر
رحمت (صلى الله عليه وآله وسلم)نيز براى او استغفار و درخواست آمرزش كند، خدا
نمى پذيرد.
گويا مهمترين شرط سايه افكندن ابر رحمت خداوند بر سر گنهكار قبل از توبه و
استغفار ، هماهنگ گشتن ظاهر و باطن او با يكديگر و رسوخ ايمان ، در دل و جانش و
شستن افكار ، از نفاق و دو رويى و پاك ساختن اعمال ، از حيله و دغل بازى است.
وجود حالت نفاق در انسان گنهكار ، آن قدر او را از آمرزش خداوندِ غفور دور
مى سازد كه خداوند در سوره توبه با لحن تندترى اين معنا را به پيامبرش (صلى الله
عليه وآله وسلم) هشدار مى دهد:
( إِسْتَغْفِر لَهُمْ اَوْلا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ
سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَاللهُ لَهُمْ ). (3)
چه براى آنان استغفار كنى و چه استغفار نكنى ( به حال آن ها فرقى
نمى كند بلكه ) اگر هفتاد مرتبه هم براى آنان از خدا آمرزش طلبى ، قطعاً خدا ايشان
را نخواهد آمرزيد .
و سپس با صراحت علّت آن را بيان مى كند:
( ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه وَاللهُ لايَهْدِى الْقَوْمَ
الفاسِقينَ ). (4)
اين بدان علّت است كه اين منافقان به ظاهر مسلمان ، به خدا و رسولش
كافر گشته اند و خداوند مردمِ فاسقِ بد كردار را هدايت نمى كند .
همچنين خداوند در مورد دسته اى از مسلمانان كه از سفر حديبيّه ـ جنگ با كفار
قريش در ركاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ـ تخلّف ورزيده ، و بعد از پيمان
صلح و امتيازاتى كه مسلمانان به دست آوردند محضر آن حضرت رسيدند و از ايشان تقاضا
كردند براى آن ها استغفار كند ، تا به خيال خويش، سرپوشى روى نفاق و دو رويى خود
گذارده باشند و عذرشان پيش مسلمانان موجّه گردد، مى فرمايد:
( سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ
أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا، يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ قُلْ
فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللهِ شَيْئاً إِنْ اَرادَ بِكُمْ ضَرّاً اَوْ اَرادَ
بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ بِما تَعْلَمُونَ خَبيراً ). (5)
به زودى متخلّفان از اعراب باديه نشين ( نزد تو آمده عذر تراشى
كرده و ) مى گويند: حفظ اموال و خانواده ، ما را به خود مشغول داشت ( و نتوانستيم
در سفر حديبيّه تو را همراهى كنيم ) براى ما طلب آمرزش كن. اينان به زبان خود چيزى
مى گويند كه در دل ندارند، بگو: چه كسى مى تواند در برابر خداوند از شما دفاع كند ،
هر گاه زيانى را برايتان بخواهد يا اگر سودى را براى شما اراده كند ( چه چيز مانع
آن مى گردد ) و خداوند به تمام اعمالى كه انجام مى دهيد آگاه است .
در اين آيه و آيات بعد ، خداوند به منافقانى كه اسلام را براى حفظ منافع خود
پذيرفته بودند، هشدار مى دهد كه اگر ايمان در دل و جان شما رسوخ نكند و در برابر
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و فرامين او تسليم نشويد، و آن حضرت را در
سختى ها و مشكلات كمك و همراهى نكنيد ; عذر تراشى و تقاضاى استغفار از پيامبر (صلى
الله عليه وآله وسلم) سودى به حالتان ندارد، زيرا زبان شما با دل هايتان همراه
نيست، و بدانيد كه اگر خداوند به خاطر نفاق شما اراده سوئى نسبت به شما كند كسى
نمى تواند آن را از شما دور سازد و استغفار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز
فايده اى برايتان نخواهد داشت.
2 ـ شرك به خداوند
دوّمين مانع براى پذيرش توبه و استغفار ، آلوده بودن عقيده انسان به پليدى
شرك و دوگانه پرستى است.
در قرآن ، خداوند هر گناهى به جز شرك به خودش را قابل آمرزش دانسته و
مى فرمايد:
( إِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ
يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ ). (6)
به راستى ، خداوند نمى بخشد كه به او شرك ورزيده شود و كمتر از آن
را براى هر كس بخواهد مى بخشد .
شدت مبغوضيّت شرك به خداوند، در حدّى است كه علاوه بر اين كه مانع از پذيرش
اعمال عبادى انسان ، از جمله استغفار و توبه اش مى شود ; مانع از پذيرش استغفار
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و مؤمنان ، در حق او نيز مى گردد .
خداوند ، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و ايمان آورندگان به او را از
اين كه براى مشركين طلب آمرزش كنند ، نهى كرده است و در سوره توبه مى فرمايد:
( ما كانَ لِلنَّبِىِّ وَالَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ
وَ لَوْ كانُوا أُولى قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ
الْجَحيمِ). (7)
براى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و مؤمنان شايسته نيست كه
براى مشركان ( از خداوند ) طلب آمرش كنند ، هر چند از نزديكانشان باشند ( آن هم )
پس از آن كه براى آن ها روشن شد كه اين گروه اهل دوزخند .
اگر كسى بگويد: با توجّه به اين كه استغفار براى مشرك
روا نيست ، پس چرا حضرت ابراهيم (عليه السلام) ، براى عموى خود با اين كه از مشركين
بود استغفار كرد؟
در پاسخ اين سؤال ، خداوند مى فرمايد:
( وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لاَِبِيهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها
إِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ للهِِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ
إِبْراهيمَ لاََوّاهٌ حَليمٌ ). (8)
و استغفار ابراهيم (عليه السلام) براى پدرش ( مراد عمويش آذر است )
فقط
به خاطر وعده اى بود كه به او داده بود (تا وى را به سوى ايمان جذب كند ) امّا
هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست ، از او بيزارى جست ، به يقين ابراهيم
بسيار دعا و زارى كننده و بردبار بود .
3 ـ ريا و خودنمايى
يكى از چهره هاى شرك به خدا ، ريا و خودنمايى است كه شرك خفىّ ناميده مى شود،
و به عنوان يكى از گناهان كبيره به شمار مى آيد. اين صفت رذيله مهمترين حجاب بين
بنده و خالق ، و بزرگترين مانع پس از شرك جلىّ ، براى پذيرش اعمال بندگان خدا است. چرا كه خداوند عملى را از
بنده اش مى پذيرد كه براى خدا انجام دهد، و حقيقت هر عملى هم وابسته به نيّت بنده
نسبت به آن عمل است . پس اگر نيّت براى خدا باشد عملى كه خدا خواسته تحقق
مى پذيرد ، و چنانچه براى غير خدا باشد ، آنچه را كه خدا از او خواسته به جا
نياورده است و مقبول خداوند واقع نمى گردد .
مراد از حديث معروف پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)كه فرمودند:
إِنَّما الاَْعْمالُ بِالنِّيّاتِ . (9)
به راستى حقيقت اعمال وابسته به نيّت ها است .
اين است كه حقيقت عمل را نيّت انسان تشكيل مى دهد . اگر نيّت براى خدا باشد،
عمل مقبول درگاه خداوند واقع مى گردد و اگر نيّت براى غير خدا باشد آن عمل پذيرفته
نمى شود.
بى جهت نيست كه در آيات متعددى از قرآن سفارش به اخلاص و انجام عمل فقط براى
خدا شده است و از شريك گرفتن براى او در اعمال نهى گرديده است، خداوند مى فرمايد:
( وَاعْبُدُوا اللهَ وَلاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً ). (10)
تنها خدا را بپرستيد و عبادت كنيد و هيچ چيز را ( در عبادت ) با او
شريك نسازيد .
و يا مى فرمايد:
( وَادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ ). (11)
او را در حالى بخوانيد كه دين را براى او خالص گردانده باشيد .
و به پيامبر خويش (صلى الله عليه وآله وسلم) چنين دستور مى دهد:
( قُلْ إِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى للهِِ رَبِّ العالَمينَ
لاشرَيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُسْلِمينَ ). (12)
بگو نماز من ، و حج من ، و زندگى من ، و مرگ من ، براى خدايى است
كه پروردگار عالميان است ، هيچ گونه شريكى براى او نيست و به همين ( اخلاص در عبادت
و عمل ) فرمان داده شدم ، و من اوّلين كسى هستم كه تسليم فرمان حق گشته و مسلمان
شده ام .
اين بدان خاطر است كه تنها ، عملى پذيرفته مى شود كه براى او انجام گيرد. پس
توبه و استغفار نيز در صورتى پذيرفته درگاه حق مى گردد كه تنها براى خدا باشد و هيچ
گونه ريا و خود نمايى در آن ديده نشود . امّا اگر هدف شخص توبه گر و استغفار
كننده ، غير خدا باشد و به اين اميد با خدا راز و نياز كند كه مردم از توبه او با
خبر شوند ، نماز شب و استغفار سحرش را بشنوند و اشك ندامت او را هنگام خواندن دعاى
كميل و مناجات با خداوند ببينند; نه نتها از توبه و استغفار خويش بهره اى
نمى بَرد ، بلكه عقب گرد كرده و از ميدان مغفرت و معنويّت بيشتر دور مى شود و چنين عملى عقوبت
خداوند را براى او به دنبال خواهد داشت .
4 ـ حق النّاس
مانع ديگر از پذيرش استغفار در مورد بعضى از گناهان اين است كه گناهى كه از
آن استغفار مى كند ، حق النّاس باشد. مثل اين كه به كسى بدهكار باشد يا شخصى را
مورد ضرب و شتم قرار داده يا غيبت كسى را كرده يا به شخصى
تهمت زده باشد . چنين گناهانى را نمى توان با استغفار تنها جبران كرده ، به آمرزش
خداوند دست يافت و از بركات استغفار بهره مند گشت. بلكه استغفار از چنين گناهانى
زمانى مقبول درگاه خداوند مى شود و باران مغفرت پروردگار بر قامت روح انسان
مى بارد ، كه صاحبان حق را نيز از خود راضى كند .
اگر حقّ مالى است به او برگراند، اگر حقّ عِرْضى است و آبروى كسى را ريخته ،
اعاده حيثيّت نمايد ، و چنانچه ديه و قصاصى به گردن اوست بپردازد يا خود را در معرض
قصاص قرار دهد ، يا به هر صورت ديگرى كه مى تواند رضايت صاحب حق را به دست آورد ;
آن گاه از خداوند طلب آمرزش كند . در اين صورت ، اميد مى رود خداوند توبه او را
بپذيرد و از بركات استغفار بهره مندش سازد.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در سخن زيبايى ، شرايط استغفار را در ضمن نكاتى
يادآور شده اند ; از جمله مى فرمايند:
شرط سوّمِ آن : حقّ تمام مردم را ادا كنى و خدا را در حالى ملاقات
كنى كه هيچ حقّى به گردنت نباشد. (13)
5 ـ اصرار بر گناه
مانع ديگر براى پذيرش توبه و استغفار انسان، تكرار گناه و دست نكشيدن از كار
زشتى است كه از آن توبه مى كند. همان گونه كه در معنا و حقيقت استغفار گفتيم ، تا
حال ندامت و پشيمانى در كسى ايجاد نگردد و تصميم بر ترك گناه نگيرد و از كردار زشت
خود دست نشويد ; به توبه واقعى دست پيدا نمى كند و استغفارش رنگ خدايى نمى گيرد .
كسى كه مرتّب گناهى را انجام مى دهد و استغفار هم مى كند مانند كسى است كه
خدا را مسخره مى كند و بويى از واقعيّت نبرده است.
امام صادق (عليه السلام) در سخن زيبايى به اين نكته اشاره مى كنند:
ا َلتّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ ، وَالمُقيمُ عَلى ذَنْب وَ
هُوَ يَسْتَغْفِرُ كَالْمُسْتَهْزِءِ . (14)
كسى كه از گناهى توبه مى كند همانند كسى است كه هيچ گناهى براى او
نيست ، و كسى كه بر گناهى باقى مى ماند و بر آن اصرار دارد و در عين حال استغفار هم
مى كند همانند كسى است كه ( خداى خويش را ) مسخره مى كند .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) چهل سفارش به اميرالمؤمنين (عليه السلام)
كرده و فرمودند:
« هر كس اين سخنان را حفظ كند ( و بدان عمل نمايد ) روز قيامت با پيامبران ،
صديقين ، شهدا و صالحين برانگيخته مى شود و اينان رفيقان نيكويى هستند ».
از جمله سفارش هاى آن حضرت اين بود :
... وَ أَنْ تَتُوبَ إِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ ذُنُوبِكَ ، فَاِنَّ
التّائِبَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ، وَ أَنْ لاتُصِرَّ عَلَى
الذُّنُوبِ مَعَ الإِسْتِغْفارِ فَتَكُونَ كَالْمُسْتَهْزِءِ بِاللهِ وَ آياتِهِ وَ
رُسُلِهِ . (15)
... و اين كه از گناهان خويش به درگاه خدا توبه كنى . مسلّماً كسى
كه از گناهان خويش توبه مى كند ، همچون كسى است كه هيچ گناهى ندارد. و همراه با
استغفار اصرار بر گناهان نداشته باشى كه در اين صورت همانند كسى خواهى بود كه خدا و
آيات و رسولان او را مسخره مى كند! .
البتّه روشن است كه با توجّه به ادّله قطعى و محكمى كه بر عصمت
اميرالمؤمنين (عليه السلام) است ، معناى اين سفارش ها اين نيست كه چنين صفاتى در
اميرالمؤمنين (عليه السلام) وجود دارد و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)او را از
آنها نهى مى كند ، بلكه هدف پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آن است كه اين سخنان
حكمت آميز ، از طريق وصيّتش به تمام كسانى كه سخن آن حضرت را مى شنوند، برسد .
بى شك در ميان آنان افراد زيادى يافت مى شوند كه داراى اين صفات باشند و اين
سفارش ها براى هدايت آنان مفيد باشد.
6 ـ پديد آوردن دين جديد و گمراه نمودن مردم
يكى از گناهان بزرگى كه توبه و استغفار در مورد آن پذيرفته نيست ، ايجاد آيين
جديد و گذاردن بدعت در دين خدا و گمراه نمودن مردم از راه و روش توحيد و ولايت
است . چنين گناهى را با استغفار و عذرخواهى از پروردگار نمى توان جبران كرد، بلكه
چنين شخصى زمانى مى تواند از گناه خويش استغفار و توبه كند كه بطلان دين اختراعى
خود را براى مردم بازگو كرده ، بدعت هايى را كه در دين خدا گذارده است از بين ببرد
و مردمى را كه گمراه ساخته به دين خدا و صراط مستقيم باز گرداند.
ابابصير گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
در زمان هاى گذشته ، مردى دنبال دنيا رفت ، خواست كه از راه حلال
آن را به دست آورد ، ولى نتوانست . از راه حرام و نامشروع در جستجوى دنيا برآمد،
باز هم نتوانست ، شيطان نزد او آمد و گفت: مى خواهى تو را به چيزى راهنمايى كنم كه
بدان وسيله دنياى فراوان و پيروان زيادى پيدا كنى ؟
گفت: آرى.
شيطان گفت: دينى اختراع كن و مردم را به سوى آن فرا بخوان .
آن شخص چنين كرد، مردم نيز دعوتش را پذيرفتند و از او پيروى كردند
و از اين راه به دنياى خوب و ثروت انبوهى دست يافت .
بعد از مدّتى فكر عميقى كرد و با خود گفت: اين چه كارى بود كه من
كردم ؟ دينى اختراع كردم و مردم را به سوى آن فرا خواندم ( و گمراه ساختم ) براى
خويش توبه و باز گشتى نمى بينم ، جز اين كه
نزد كسانى بروم كه به دين خود دعوتشان كردم و آن ها را از اين دين
باطل خويش برگردانم.
يكى يكى پيش مريدان و پيروانش رفت ، به آن ها گوشزد كرد كه آنچه
من ، شما را به سويش فرا خواندم باطل است و اين آيين بدعتى بود كه من از پيش خود
ساختم .
پيروانش در جواب گفتند: تو دروغ مى گويى ، آنچه به ما گفته اى حقّ
است ، تو در دين خويش به ترديد افتاده اى و از آن برگشته اى .
وقتى اين جواب را از آن ها شنيد ، غل و زنجيرى تهيه كرد و به گردن
خود آويخت و آن را با ميخى محكم كرد و گفت :
زنجير را از گردنم باز نمى كنم تا خدا توبه ام را بپذيرد.
خداوند به پيامبر آن زمان وحى فرمود : به فلانى بگو:
وَ عِزَّتى ، لَوْ دَعَوتَنى حَتّى يَنْقَطِعَ أَوْصالُكَ مَااسْتَجَبْتُ لَكَ
حَتّى تَرُدَّ مَنْ ماتَ عَلى ما دَعَوْتَه إِلَيْه فَيَرْجِعُ عَنْهُ .
به عزّتم سوگند ، اگر آن قدر مرا بخوانى و ناله بزنى كه بند بندت
از هم جدا گردد ، دعايت را مستجاب نمى كنم ، مگر آن كه كسانى را كه به آيين تو
مرده اند و گمراهشان ساخته اى ( از حقيقت كارت با خبر سازى و ) از آيين باطل خويش
برگردانى و آن ها هم بپذيرند و باز گردند . (16)
بى شك ، چنين كارى براى او ممكن نبود ، پس راهى براى توبه او هم باقى نمانده
بود.
در همين راستا امام رضا (عليه السلام) حديثى را از پدران گراميش ، از
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كنند كه فرمودند:
إِنَّ اللهَ غافِرُ كُلِّ ذَنْب إِلاّ مَنْ أَحْدَثَ ديناً . (17)
خداوند هر گناهى را مى بخشد مگر كسى كه دين
تازه اى اختراع كند .
1. سوره منافقون ، آيه 1 .
2. سوره منافقون ، آيه 5 ـ 6 .
3. سوره توبه ، آيه 80 .
4. سوره توبه ، آيه 80 .
5. سوره فتح ، آيه 11 .
6. سوره نساء ، آيه 48 .
7. سوره توبه ، آيه 113 .
8. سوره توبه ، آيه 114 .
9. بحارالأنوار، ج 67 ، ص 212 .
10. سوره نساء ، آيه 35 .
11. سوره اعراف ، آيه 28 .
12. سوره انعام ، آيه 163 .
13.
المججة البيضاء ، ج 7 ، ص 63 ; نهج البلاغه ، حكمت 417 .
14.
مستدرك سفيه ، ج 7 ، ص 601 .
15.
بحارالأنوار ، ج 2 ، ص 154 .
16.
وسائل الشّيعه ، ج 16 ، ص 54 .
17. وسائل الشّيعه ، ج 16 ، ص 55 .