گفتار دوّم : نقش حياتى استغفـار
با روشن شدن آثار سويى كه انحرافات فكرى و عملى در وجود انسان دارد ، هر
انسان عاقلى با اندك تأملى در مى يابد كه لذّت گناه بسيار آنى و زودگذر است ، ولى
آثار شوم آن يك عمر دامنگير او مى شود و زندگى مادى و معنويش را براى هميشه به خطر
مى اندازد ; پس چه بهتر كه اگر گناهى از او سر زد بلافاصله از خواب غفلت بيدار شده
و براى رهايى از نكبت هاى اعمال زشتش كه هر آن و لحظه ، جان و دل او را تهديد كرده
و هستى او را به پرتگاه درّه هاى شقاوت و نگون بختى نزديك و نزديكتر مى سازد ; به
درگاه خدا پناه آورَد و از آن ذات مهربان و آمرزنده بخواهد كه از لغزش هاى او صرف
نظر كند و قلم عفو بر جرايم اعمالش بكشد ، تا ويرانى هايى كه در اثر كردار زشت و
ناپسندش ، در دين و دنياى او وارد گشته اصلاح فرمايد ; و نعمت هايى را كه بدين خاطر
از دست داده به او برگرداند ; و دل و جان او را كه به ظلمت گناه تاريك شده است ، به
نور توبه و مغفرت روشن سازد ; و از عقوبت هايى كه براى او در نظر گرفته است ،
صرف نظر فرمايد.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در سخن زيبايى كه دل هر
خفته اى را بيدار مى كند ، مى فرمايند:
وَ أَيْمُ اللهِ ما كانَ قَوْمٌ قَطُّ فى غَضِّ نِعْمَة
مِنْ عَيْش فَزالَ عَنْهُم إِلاّ بِذُنُوب إِجتَرحُوها، لاَِنَّ اللهَ تَعالى
لَيْسَ بِظَلاّم لِلْعَبيد، وَ لَوْ أَنَّ النّاسَ حينَ تَنْزِلُ بِهِم النِّقَم ،
وَ تَزُولُ عَنْهُم النِّعَمَ ، فَزَعُوا إِلى رَبِّهِمْ بِصِدْق مِنْ
نِيّاتِهِمْ ، وَ وَلَه مِنْ قُلُوبِهِم ، لَرَدَّ عَلَيْهِم كُلَّ شارِد وَ
أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فاسِد . (1)
به خدا سوگند هر جمعيتى كه از طراوات نعمتى كامياب باشند ، اين
نعمت از آن ها گرفته نمى شود مگر به خاطر گناهانى كه انجام داده اند، چرا كه
خداوند ، به بندگانش ظلم نمى كند.
اگر مردم در آن هنگام كه سختى و بلا بر آنان نازل شده و نعمت ها از
آن ها گرفته مى شود، با نيّتهايى پاك و راستين ، و دلهايى سرگشته و اندوهگين ، به
درگاه پروردگار خويش پناه آورند ( و نجات خويش را از بلاها و ناروايى هايى كه
دامنگيرشان شده ، بخواهند ) خدا هر از دست رفته اى را به آن ها برگرداند و هر خراب
شده اى را برايشان آباد كند !
بنا بر اين كسانى كه در مسايل دنيوى خويش گرفتار مشكلات و سختى هايى هستند ،
يا در مسايل معنوى و توفيقات علمى خويش عقب افتادگى هايى دارند، نبايد از نقش مهم و
حياتىِ افكار و اعمال ناپسندشان غافل بمانند و تأثير آن ها را در امور مادى و معنوى خود ناديده بگيرند. بلكه با
توجّه به آنچه گذشت و همچنين عواقب سختى كه خدا براى دوستان گنهكار
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نظر گرفته ، بايد هر چه زودتر از گذشته تاريك خود
پشيمان شوند ، و به درگاه خدا ناله كنند و از او عذر خواهى نموده و بهترين دعا،
يعنى « استغفار » را ورد زبان خويش قرار دهند تا اَبر رحمت پروردگار ، باران مغفرت
و آمرزشش را بر سر و رويشان بريزد و تمام آلودگى هاى فكر و روح آنان را شستوشو دهد
و جان و دلشان را براى درك فيوضات حق و عنايات خاصّه وليّش امام عصر
ارواحنا فداه آماده و مهيّا سازد.
استغفار پيامبر (صلى الله
عليه وآله وسلم) !
خداوند در مواردى به انبيا و فرستادگان خويش ، با اين كه داراى مقام عصمت
بودند و گناهى از آن ها سر نزده بود ، دستور استغفار مى دهد. چرا كه استغفار ظرف
وجودىِ انسان را گسترش مى دهد و دل و جان او را آماده فيوضات پروردگار مى كند .
در يك جا به رسول مكرّم اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) ابتدا دستور تسبيح و
شكر نعمت داده و سپس از او مى خواهد كه از پروردگار خويش طلب آمرزش كند ، آن جا كه
مى فرمايد:
( فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوّاباً ) . (2)
( حال كه ، فتح و پيروزى خدا نصيبتان گشته است ) پروردگارت را
تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه ( استغفار كن ) كه او بسيار توبه پذير است .
در جاى ديگرى به او دستور صبر و پايدارى داده و سپس سفارش به استغفار كرده و
مى فرمايد:
( فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ
بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَالاِْبْكارِ ) . (3)
( اى پيامبر ) صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است و براى
گناهت استغفار كن و در صبح و شام تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور .
آيا استغفار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از گناه بود؟ !
با توجّه به ادلّه قطعى و محكمى كه بر عصمت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)
داريم ، گناهى كه در اين آيه به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت داده شده ،
ظاهرش قطعاً مراد نيست . بدين خاطر چاره نداريم كه از ظاهر آيه صرف نظر كرده و يكى
از احتمالات زير را درباره آن روا شمريم:
1 ـ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كارهايى را در ارتباط با خلق خدا انجام
مى داد و به امور آنان رسيدگى مى كرد ، حتى گاهى دعوت كودكان را رد نمى كرد و به
تقاضاهاى كودكانه آنان پاسخ مثبت مى داد ; اين ها همه ، گرچه عبادت عظيم و طاقت فرسايى براى حضرتش بود، امّا او آن ها را يك نوع فاصله و جدايى ،
بين خود و خداىِ خويش مى ديد و از اين باب كه « حَسَناتُ الأَبْررِ سَيِّئاتُ
الْمُقَرَّبينَ » (4) آن توجّهات و رسيدگى ها را
نوعى گناه و كوتاهى براى خود به حساب مى آورد . بدين جهت مقيّد بود روزى صد بار
استغفار كند و تا استغفار نمى كرد آرام نمى گرفت و خدا هم با توجّه به اين حالت
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به او دستور استغفار براى آنچه او براى خود گناه
مى داند ، مى دهد . گرچه از نظر خدا گناهى به شمار نمى آمد.
2 ـ اين دستور به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از اين جهت بود كه امّت
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، به اهميّت استغفار و نقش والاى آن در توفيقات
مادّى و معنوىِ خويش پى ببرند و با تأسّى به حضرتش براى گناهان و لغزش هاى خود
استغفار كنند تا از عذاب خداوند در دنيا و آخرت نجات يابند و به سعادت ابدى دست
پيدا كنند . مخصوصاً كه اكثر مردم مقيّد بودند كه هر كارى پيامبر (صلى الله عليه
وآله وسلم) مى كند آن ها هم همان را انجام دهند. لذا خدا به پيامبرش چنين خطاب
مى كند تا ديگران از او درس بگيرند.
3 ـ گناه يك جمعيتى كه معتقد به مكتب خاصّى هستند خواه ناخواه به نام صاحب آن
مكتب تمام مى شود هر چند او آنان را از آن برحذر داشته باشد. خدا هم در اين آيه ،
گناه امّت پيغمبرش را به او نسبت داده و مى فرمايد: « براى گناهت استغفار كن »
يعنى اى پيامبر اگر نجات امّتت را مى طلبى ، براى گناهان آنان طلب آمرزش نما تا به
اين واسطه شفاعت تو را در حق ايشان بپذيريم .
استغفار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) عامل دست يابى به شفاعت كبرى !
دست يافتن به مقام محمود و شفاعت كبرى، براى پيامبر (صلى الله عليه وآله
وسلم) از طريق نماز شب و استغفار در سحرگاهان، به دست مى آيد . آن جا كه خداوند
خطاب به او مى فرمايد:
( وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِه نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ
رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً ). (5)
و پاسى از شب را ( از خواب برخيز و ) قرآن و نماز بخوان ; اين يك
وظيفه اضافى براى توست، اميد است پروردگارت تو را به مقامى درخور ستايش برانگيزد .
گفته اند: مقام محمودى كه خدا به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) عطا كرده
است، به خاطر بيدارى در سحر و پرداختن به تلاوت قرآن و مناجات با خدا و استغفار
براى امّتش بوده است . و اين همان مقام شفاعت كبرى است كه از مختصّات آن حضرت به
شمار مى رورد.
گويا استغفار آن حضرت در سحرگاهان براى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين (عليه
السلام) يكى از عوامل دست يافتن آنان به شفاعت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)و
در نتيجه ، رسيدن به آمرزش خداوند است. و اين خود شاهديست براى احتمال سوم در آيه
مذكور .
شاهد ديگر براى اين احتمال ، آيه ديگرى است كه خداوند به صراحت به پيامبرش دستور مى دهد براى گناهان امتش استغفار كند تا از عذاب آنان
چشم بپوشد . آن جا كه مى فرمايد:
( فَاعْفُ عَنْهُم وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ ). (6)
از آن ها درگذر و برايشان استغفار كن .
وجود پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مهمترين عامل دفع بلاست
استغفار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) براى امّتش ، نه تنها باعث دفع بلا
و عذاب از آنان بود بلكه اصل وجود نازنين آن حضرت در ميان امّتش ، مايه برطرف گشتن
عذاب بود ، كه خداوند در شأن او مى فرمايد:
( وَ ما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ ). (7)
( اى پيامبر ) تا تو در ميان آنان هستى ، خداوند آن ها را مجازات
نخواهد كرد.
اگر وجود نازنين پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) باعث دفع بلا و عذاب
از امّتش مى گردد شگفتى ندارد ، چرا كه وجود مقدّس حضرتش باعث آفرينش و اعطاى فيض
وجود به تمام آفريدگان بوده است ، از همين رو بقاى او هم در اين عالم مايه برطرف
گشتن عذاب از امّت گنهكار اوست.
بلكه ، وجود مقدّس پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و استغفار او براى
امّتش، نقش وجود آن حضرت را در دفع عذاب از آنان دو چندان مى كرد و سپر بلا بودن آنحضرت را برتر و بالاتر از استغفار خودِ مردم مى ساخت، و بلكه استغفار آن حضرت
براى مردم ، قابل قياس با استغفار همه امتش در دور ساختن عذاب خداوند نيست. و اين
نكته اى است كه خود آن وجود نازنين در سخن دُرر بارى بدان اشاره كرده اند:
« مَقامى فيكُمْ وَالاِْسْتِغْفارُ لَكُمْ حِصْنٌ حَصينٌ مِنَ الْعَذابِ، فَمَضى
أَكْبَرُ الحِصْنَيْنِ وَ بَقِىَ الاِْسْتِغْفارُ فَأَكْثِرُوا مِنْهُ ، فَاِنَّهُ
مُمْحاةٌ لِلذُّنُوبِ . قالَ اللهُ تَعالى: ( وَ ما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ
أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ). (8)
بودن من در ميان شما و استغفار كردنم براى شما سپر محكمى است براى
جلوگيرى از عذاب ، ( بعد از مرگ من ) بزرگترين سپر از ميان شما رفته و استغفار ( كه
سپر كوچكتر است ) باقى مانده است . پس زياد استغفار كنيد كه گناهان را نابود
مى كند. خداى متعال فرموده است: « ( اى پيامبر ) تا تو در ميان آنان هستى ، خداوند
آن ها را مجازات نخواهد كرد، و تا خود آنان هم استغفار مى كنند خدا آن ها را عذاب
نمى كند » .
استغفار ، مانند پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بلاها را دفع مى كند
از اين سخن نورانى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و استدلالشان به آيه
مذكور نتيجه مى گيريم : آنچه در رديف وجود نازنين پيامبر (صلى الله عليه وآله
وسلم)باعث دور ساختن عذاب خداوند مى گردد ، استغفار مردم از گناهان است .
بى جهت نيست كه خداوند بعد از عبارت مذكور بلافاصله مى فرمايد:
( وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ). (9)
تا امّت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) استغفار
مى كنند خدا آنان را عذاب نمى كند .
يعنى : استغفار مردم از گناهانشان همان نقشى را در دفع بلا و عذاب دارد كه
وجود مقدس پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در زمان حياتش براى امّتش داشته است،
وجودى كه رسالتش باعث نزول رحمت بر همه اهل عالم بود و خدا درباره اش فرموده است :
( وَ ما اَرْسَلْناكَ، اِلاّ رَحْمَةً لِلْعاَلمينَ ). (10)
ما تو را به سوى مردم نفرستاديم جز براى اين كه وجودت باعث نزول
رحمت بر همه عالميان گردد.
از اين جا به جايگاه بلند استغفار در بهبود بخشيدن به زندگى مادّى و معنوى
خويش و نزول رحمت خاصّ خداوند بر انسان ، پى مى بريم ، بگونه اى كه يكى از عوامل
مهم دور گشتن بلا و بر طرف شدن عذابِ خداوند بعد از وجود مقدّس پيامبر (صلى الله
عليه وآله وسلم) استغفار مردم شمرده شده است !
جايگاه استغفار در عبادات
بعضى از عبادات باعث ريزش گناه شده و انسان را همچون روز تولّد ، از آلودگى گناه پاك مى سازد. در عين حال در اين عبادات سفارش به استغفار نيز شده
است و اين بدان جهت است كه ، استغفار يعنى : طلب آمرزش از خداوند و بازگشت به
معنويّت و اطاعت حقّ براساس ايمان و معرفت ، استغفار يعنى : آشتى با مبدأ همه
فيوضات و پيوند با منبع همه كمالات . وجود اين حالت در شخص ـ مخصوصاً در ضمن
عبادت ـ باعث مى شود كه مقام والايى در نزد خداوند پيدا كرده و بهره بيشترى از
عبادات خويش ببرد. از اين رو در عبادات مختلف با تمام آثار پربارى كه در آمرزش
انسان دارد ، به استغفار و طلب آمرزش از خداوند سفارش شده و به مداومت بر آن تأكيد
گشته است.
به عنوان نمونه: حجّ يك عمل عبادى عظيم است و آثار
معنوى فراوانى براى انسان دارد ، تا آن جا كه كمترين اثر رفتن به حجّ و انجام
مناسكش ، ريزش گناهان و شستوشوى دل و جان از كثافات گناه ذكر گرديده است.
اين اثر در مورد بعضى از اعمال حج، مثل حضور در صحراى عرفات نيز آمده است :
وقتى حاجى در صحراى عرفات حاضر مى گردد، هنگام غروب كه از آن جا به مقصد مشعر
خارج مى شود ، از گناهان خود بيرون مى رود مثل روزى كه از شكم مادر متولّد شده به
گونه اى كه هيچ گناهى بر او نيست. (11)
ولى با همه اين بركاتِ حجّ ، وقتى خداوند دستور كوچ كردن از عرفات و مشعر را
مى دهد بلافاصله سفارش به استغفار و طلب آمرزش مى كند و مى فرمايد:
( ثُمَّ أَفيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ
غَفُورٌ رَحيمٌ ). (12)
سپس از همان جا كه مردم كوچ مى كنند ( به سوى سرزمين منى ) كوچ
كنيد . از خداوند آمرزش بطلبيد كه خدا آمرزنده مهربان است .
نمونه ديگر آن ، زيارت قبر مطهر امام رضا (عليه السلام) است كه از عبادات
عظيم و پر بارى است كه ثواب آن از هفتاد حجّ تا يك ميليون حجِّ قبول شده، ذكر
گرديده است ; (13) و كمترين اثر آن ، آمرزش همه
گناهان است . ( 14 ) ولى با همه اين آثار و بركات ، وقتى
زائر از نماز زيارت فارغ مى گردد ، موظّف است دعايى را كه مشتمل بر فقرات گوناگونى
از استغفار است ، تلاوت كند .
در بخشى از دعايى كه بعد از نماز زيارت آن حضرت خوانده مى شود ، اين عبارات
به چشم مى خورد :
رَبِّ إِنّى أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ حَيآء ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ
رَجاء ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ إِنابَة ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ
رَغْبَة ، وَأَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ رَهْبَة ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ
طاعَة ، وَأَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ إيمان ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ
إِقْرار ، وَأَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ إخْلاص ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ
تَقْوى ، وَأَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ تَوَكُّل ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ ذِلّة ،
وَأَسْتَغْفِرُكَ اسْتِغْفارَ عامِل لَكَ ، هارِب إِلَيْكَ ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد
وَ آلِ مُحَمَّد وَ تُبْ عَلَىَّ وَ عَلى والِدَىَّ بِما تُبْتَ وَتَتُوبُ عَلى
جَميعِ خَلْقِكَ ، يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ .
پروردگارا ، از تو آمرزش مى خواهم ، بسان آمرزش طلبى كه از تو حيا
و شرم دارد .
پروردگارا ، از تو عفو و بخشش مى جويم ، بسان آمرزش خواهى كه به تو
اميد دارد .
پروردگارا ، از تو طلب گذشت و بخشش دارم، همچون بخشش طلبى كه در
جست و جوى توست و به سوى تو روى آورده است .
پروردگارا ، از تو آمرزش مى طلبم ، همانند آمرزش طلبى كه به تو
اشتياق دارد .
پروردگارا ، از تو درخواست عفو و بخشش مى كنم ، بسان بخشش خواهى كه
از تو خائف و ترسان است .
پروردگارا ، از تو تقاضاى آمرزش مى كنم ، همچون آمرزش طلبى كه مطيع
و فرمانبردار توست .
پروردگارا ، از تو آمرزش مى خواهم ، همانند آمرزش خواهى كه به تو
ايمان دارد .
پروردگارا ، از تو درخواست بخشش مى كنم ، بسان بخشش طلبى كه به تو
اقرار مى كند .
پروردگارا ، از تو آمرزش مى طلبم، همچون آمرزش خواهى كه به تو
اخلاص دارد .
پروردگارا ، از تو تقاضاى عفو و گذشت مى كنم ، همانند متقاضى گذشتى
كه تقوى دارد .
پروردگارا ، از تو آمرزش مى طلبم ، نظير آمرزش خواهى كه بر تو
توكّل كرده است .
پروردگارا ، از تو بخشش مى جويم، شبيه آمرزش خواهى كه ذليل درگاه
تو شده است .
پروردگارا ، از تو طلب آمرزش مى كنم، بسان آمرزش طلبى كه براى تو
عمل مى كند .
پروردگارا ، از تو درخواست گذشت و بخشش دارم، همانند استغفار كسى
كه از تو گريخته و در فرجام به سويت باز گشته است .
پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست و توبه من و پدر و مادرم را
بپذير . به همان سببى كه توبه همه آفريده هايت را پذيرفته اى .
اى مهربانترين مهربانان .
گويى خدا، حالت عذرخواهى بنده اش را دوست دارد ، هر چند گناه او را قبلاً
بخشيده باشد. جهت ديگر اين كه ، ذكر شريف استغفار ، حالتى را در بنده ايجاد مى كند
كه نسبت به آينده خويش متوجّه باشد تا ديگر خطاهاى گذشته را تكرار نكند.
استغفار كنندگان محبوب خدايند
محبوبيّت استغفار كنندگان در پيشگاه خداوند از صريح كلمات وحى در قرآن
استفاده مى شود ، آن جا كه مى فرمايد:
( إِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوابينَ ). (15)
خدا كسانى را كه مرتّب و پشت سر هم توبه مى كنند دوست دارد .
در سخنان اهل بيت وحى (عليهم السلام) نيز بدين محبوبيّت اشاره شده است. امام
باقر (عليه السلام) در اين زمينه حديث دُرربارى را از پيامبر رحمت (صلى الله عليه
وآله وسلم) نقل مى كنند :
اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نزد آن حضرت رفته و عرض
كردند : اى رسول خدا ! ما مى ترسيم منافق باشيم.
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: چرا چنين ترسى داريد؟
گفتند: زمانى كه خدمت شما شرفياب مى شويم ، ما را به ياد آخرت
مى اندازيد ، ما هم ترسان مى شويم و دنيا را فراموش كرده و به آن بى علاقه مى گرديم
به گونه اى كه گويى آخرت و بهشت و دوزخ را به چشم خود مى بينيم. ولى اين حالت تا
زمانى است كه در محضر شما هستيم. امّا زمانى كه داخل خانه هايمان مى شويم ، بوى
فرزندانمان را استشمام مى كنيم ، و اهل و عيال و مال و منال خويش را مى بينيم، از
آن حالت بيرون مى آييم و گويا نورانيّتى در ما پديد نيامده است . آيا با اين
دگرگونى كه پيدا مى كنيم ، شما بر ما از نفاق و دورويى نمى ترسيد؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با كمال مهر و دلسوزى فرمودند:
نه ، اين وسوسه شيطان است كه مى خواهد شما را به دنيا علاقه مند گرداند ، به خدا
سوگند ! اگر در آن حالى كه در نزد من پيدا مى كنيد، باقى بمانيد و آن نورانيّت در شما بماند ، ملائكه با شما مصافحه مى كنند و روى آب
راه مى رويد ! سپس فرمودند:
وَ لَوْلا أَنَّكُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللهَ ،لَخَلَقَ اللهُ
خَلْقاً لِكَىْ يُذْنِبُوا ثُمَّ يَسْتَغْفِروا ،فَيَغْفِرَ لَهُمْ اِنَّ
الْمُؤْمِنَ مُفَتِّنٌ تَوّابٌ، أَما تَسْمَعُ لِقَوْلِه: ( إِنَّ اللهَ يُحِبُّ
التَّوابينَ ) ، ( وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيْهِ ) ». (16)
اگر شما نبوديد كه گناه كرده و پس از آن استغفار كنيد، خداوند خلقى
را مى آفريد تا گناه كنند و پس از آن استغفار كنند ، و خداوند آن ها را ببخشد ! به
راستى كه مؤمن زيرك است و مرتّب توبه مى كند.
آيا نشنيده اى فرمايش خداوند را كه مى فرمايد:
« خداوند كسانى را كه مرتّب توبه و استغفار مى كنند دوست دارد ».
( يا فرمايش ديگرش را كه مى فرمايد : )
« از خدا طلب آمرزش كنيد و به سوى او توبه و بازگشت نماييد ».
از مجموع آيات و روايات استفاده مى شود:
استغفار و آمرزش طلبيدن از خدا، تنها براى آمرزش گناهى نيست كه از انسان سر
زده است، بلكه خود يك نوع عبادت و دعاست كه باعث محبوبيّت انسان در نزد خداوند و
تعالى روح او مى گردد ، و شيوه بندگان صالح خداست.
آرى ! استغفار و تقاضاى عفو و بخشش از خداوند غفور ، موجب نزديكى بنده به
خداى خويش و اوج گرفتن در مراتب كمال و معنويّت و بالا رفتن مقام و منزلتش در نزد وليّش، امام عصر ارواحنا فداه مى گردد ، و استمرار بر آن
سبب دست يافتن به روزىِ بيشتر، چه مادى و چه معنوى است .
تلاش شيطان براى از ياد بردن استغفار
محبوبيّت شديد استغفار در نزد خداوند و آثار پر بارى كه به دنبال دارد و
بركات فراوانى كه در زندگى دوستانِ اميرالمؤمنين (عليه السلام)به وجود مى آورد،
باعث مى شود كه شيطان تمام نيروهايش را بسيج كند تا كَسى بر آن توفيق نيابد. و از
همين روست كه پس از آن كه بندگان خدا را به سوى گناه سوق داد و به انحراف كشانيد،
همه سعى و كوشش او بر اين است كه حالت توبه و پشيمانى و عذرخواهى و استغفار را از
ياد آنان برده و از پيمودن راه سعادت و آشتى با خدا و دوستى با امام زمان (عليه
السلام)بازشان دارد.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند:
زمانى كه اين آيه نازل شد:
( وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا
اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ). (17)
« كسانى كه وقتى عمل زشتى را انجام دهند يا به نفس خود با انجام
گناهى ظلم كنند ، به ياد خدا افتاده و براى گناهانشان از خدا آمرزش مى طلبند ».
شيطان بالاى كوهى در مكّه به نام « ثور » رفت و با بلندترين صداى
خود يارانش را صدا زد. همگى نزدش جمع شده و گفتند: اى سرور ما،
براى چه كارى ما را نزد خود فرا خواندى؟
شيطان گفت: اين آيه نازل شده ، چه كسى مأموريت جلوگيرى از آن را به
عهده مى گيرد؟
يكى از شياطين گفت: من آن را مى پذيرم و براى جلوگيرى از آن چنين و
چنان مى كنم.
شيطان گفت: تو توانايى اين كار را ندارى.
ديگرى گفت: من چنين و چنان مى كنم.
شيطان گفت: تو هم لياقت اين كار را ندارى.
وسواس خنّاس گفت: من اين كار را به عهده مى گيرم.
شيطان گفت: چگونه؟
گفت: آن قدر به آن ها وعده داده و آرزوى گناه را در سر آن ها
مى پرورانم كه مرتكب گناه گردند، و زمانى كه خطايى از آن ها سر زد و گناهى را انجام
دادند، استغفار و آمرزش طلبيدن را از يادشان مى برم.
شيطان گفت: تو اهليّت و توانايى اين كار را دارى.
و پس از آن، او را تا روز قيامت مأمور اين كار ساخت . (18)
اولياى خدا استغفار را فراموش نمى كنند !
دوستان واقعى خدا و كسانى كه مصداق حقيقى اولياى خدايند در اثر مداومت بر ذكر
خدا ، مراتب مختلف تقوا در وجودشان شكل مى گيرد به حدّى كه جزو بندگان مخلِص خدا مى گردند و شيطان در وجود آن ها راهى ندارد.
خدا مقام آنان را در قرآن ستوده و درباره آن ها مى فرمايد:
( إِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِم سُلْطانٌ ). (19)
يقيناً كه براى تو ( اى شيطان ) در بندگان من سلطنت و تصرّفى نيست .
چنين افرادى با همه كمالات و مقاماتى كه در نزد خدا دارند، يكى از صفات دايمى
آنان، استغفار در سحرگاهان است كه قرآن در تعريف و تمجيد اين كارشان مى فرمايد:
( إنَّ المُتَّقينَ فى جَنّات وَ عُيُون * ... كانُوا
قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ * وَ بِالأَسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ). (20)
به يقين پرهيزكاران در باغ هاى بهشت و ميان چشمه سارها قرار
دارند ... ( وضع ) آن ها ( در دنيا چنين بود كه ) كمى از شب را مى خوابيدند. و در
سحرگاهان استغفار مى كردند .
سرّ استغفار پيامبر و اوصيائش (عليهم السلام)
از اين جا سرّ استغفارهاى پيامبر و اوصياى پاك او (عليهم السلام) روشن
مى شود. با اين كه كوچكترين گناهى از آنان سر نزده بود و بلكه مرتكب ترك اولايى هم نشده بودند، صبح و شام از خداوند طلب عفو و بخشش مى كردند.
علاوه بر نكاتى كه در سرّ استغفار پيامبر (صلى الله عليه وآله) ياد آور
شديم ، (21) آن بزرگواران برترين مصداق عباد صالح
خدايند كه به اوج نهايى تقوا، دست يافته اند و تمام اوصافِ ممتاز بندگانِ مخلص و با
تقوا در وجود پاكشان شكل گرفته است كه يكى از آن ها استغفارِ در سحرگاهان و مناجاتِ
با خداى عالميان است .
از اين گذشته آن بزرگمردان آفرينش ، در كمال عبوديّتِ حقّ بر قلّه رفيعى قدم
گذارده اند كه هيچ كس را توان تصوّرش نيست تا چه رسد به تصديق و درك حقيقت آن . و
در آن اوج نشينى و با وجود همه كمالات و خدمات و عبادات شب و روزشان; باز هم خود را
در برابر خداى خويش مقصّر مى ديدند و مرتّب از آن ذات بى مثال تقاضاى گذشت و آمرزش
مى نمودند.
بى شك اينان كامل ترين مصداق براى بسيارى از آيات كريمه قرآنند كه خداوند در
وصف بندگان صالح و كمال يافته خويش نازل كرده و آن ها را به اوصاف برازنده اى ستوده
است و قرآن كريم به عنوان يكى از شاخص ترين صفات كماليّه آنان، از استغفار
سحرگاهشان ياد مى فرمايد.
خداوند در سوره آل عمران كمالات آنان را چنين ذكر مى كند:
( اَلصّابِرينَ وَ الصّادِقينَ وَ القانِتينَ وَ المُنْفِقينَ وَ
الْمُسْتَغْفِرينَ بِالأسْحارِ ). (22)
همان ها كه ( در برابر مشكلات خلق، و در مسير اطاعت حقّ ) استقامت
مىورزند، راستگو هستند، ( در برابر خدا ) خضوع ( و در راه او ) انفاق و در سحرگاهان
استغفار مى كنند .
گرچه اين اوصاف ، به عنوان خصال نيك متّقين و كسانى كه بهشت و نعمت هاى بهشتى
در انتظار آنان است، ذكر شده ولى ترديدى نيست كه پيامبر و اهل بيت پاكش (عليهم
السلام) برترين مصداق اين آيه شريفه اند. بلكه نماز شب و استغفار در سحر، بر
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) واجب بود و خدا تنها او را مخاطب قرار داده و
مى فرمايد:
( وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ
رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً ). (23)
و پاسى از شب را ( از خواب برخيز ) ، قرآن و نماز بخوان، اين يك
وظيفه اضافى براى تو است، اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش
برانگيزد .
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نه تنها مقيّد بودند كه هر سحرگاه با خداى
خويش مناجات و از او درخواست عفو و بخشش كنند، بلكه خود را هر روز به گفتن ذكر
استغفار مقيد مى كردند و مى فرمودند:
إِنَّهُ لَيُغانُ عَلى قَلْبى حَتَّى أَسْتَغْفِرَ فِى اليَوْمِ مِأَةَ مَرَّة . (24)
تا روزى صد بار استغفار نگويم دلم آرام نمى گيرد و خاطرم آسوده
نمى گردد .
بلكه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)، در هر مجلسى مى نشستند، از آن مجلس
برنمى خاستند مگر آنكه بيست و پنج بار استغفار مى كردند. (25)
اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز در قنوت وتر خويش، استغفار خاصّى را تلاوت
مى فرمودند كه مشتمل بر مجموعى از آيات قرآن است كه در آن ذكرى از استغفار به ميان
آمده است . (26)
همچنين آنحضرت، بعد از نافله صبح، استغفارى را با مضامين عالى قرائت
مى كرند ;اين استغفار داراى هفتاد فراز است، و فراز فراز آن، راهنماى انسان به
راه هاى معرفت و اطاعت خداوند، و راهگشاى او به نقائص اعمال خويش مى باشد . (27)
ساير امامان معصوم (عليهم السلام) نيز استغفارهايى را در طول شبانه روز قرائت
مى كرند .
علاوه بر استغفار، كه در آيات و روايات فراوانى مورد تأكيد قرار گرفته ،
دعاهايى مثل دعاى كميل، دعاى ابوحمزه ثمالى، دعاى امام حسين (عليه السلام)در روز
عرفه و مناجات شعبانيّه كه اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) بر قرائت آن در مناسبتهاى
مختلف، مواظبت داشته اند ;حاكى از آمرزش خواهى آن بزرگواران از خداوند است كه با
اشك و آه همراه بوده، و دليل بر اهميّت استغفار و نقش بسزاى آن در احياء نفس انسان و تعالى روح اوست . و در
حقيقت اين آمرزش طلبى ها در لسان امامان (عليهم السلام)، علاوه بر اينكه از معرفت و
خلوص بى نظير آنان حكايت دارد ، درس بزرگى براى شيعيان و دوستان آنان است كه
اوّلاً: تا مى توانند گناهى مرتكب نشوند . و در عين حال كه گناهى نمى كنند هميشه
خود را در برابر خداوند مقصّر ديده ، عبادات و اعمال نيك خود را به حساب نياورند و
براى تقصير و كوتاهى خويش استغفار كنند و ثانياً: اگر گناهى از آنان سر زد آن را
كوچك نشمرند و بى درنگ از خداى بزرگ پوزش طلبيده، عذرخواهى كنند ;تا ابواب معرفت،
محبّت و انس با حق به رويشان گشوده گردد.
1. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 364 .
2. سوره نصر ، آيه 3 .
3. سوره غافر ، آيه 55 .
4.
كارهاى خوب نيكان ، گناهان بار يافتگان حريم قدس است.
5. سوره اسراء ، آيه 79 .
6.
سوره آل عمران ، آيه 159 .
7.
سوره انفال ، سوره 33 .
8. جامع الاخبار ، ص 146 ، ح 5 ; وسائل الشّيعه ، ج 16 ، ص 68 .
9. سوره انفال ، آيه 33 .
10. سوره انبياء ، سوره 107 .
11. وسائل الشيعه ، ج 13 ، ص 546 ـ 547 .
12. سوره بقره ، آيه 199 .
13. بحارالأنوار ، ج 99 ، ص 35 ، ح 16 و ص 33 ، ح 4 .
14. بحارالأنوار ، ج 99 ، ص 34 ، ح 10 ـ 12 ; ص 36 ، ح 21 ; ص 38 ، ح 33 ; ص 40 ،
ح 41 و ص 41 ، ح 44 .
15. سوره بقره ، آيه 222 .
16. بحارالأنوار ، ج 67 ص 56 ـ 57 ; تفسير عياشى ، ج 1 ، ص 109 .
17. سوره آل عمران ، آيه 125 .
18. بحارالأنوار، ج 70، ص 351 ; وسايل الشيعه، ج 16، ص 66 .
19. سوره حجر ، آيه 42 .
20. سوره الذاريات، آيه 18 ـ 15.
21. بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 351 .
22. همين كتاب ، ص 78 .
23. سوره اسراء، آيه 79 .
24. جامع الاخبار، ص 147 .
25. بحارالأنوار، ج 93، ص 281 .
26. همين كتاب، ص 280 ـ 297 .
27. همين كتاب، ص 303 ـ 343 .