بدترين عمل اين است كه انسان
بر بدن مرده اى بى دفاع بيفتد و گوشت بدن او را بخورد، به ويژه اگر آن
مرده برادر انسان باشد، غيبت كردن پشت سر مردم چنين است ، چرا كه با
اين عمل زشت آبرو و حيثيت غيبت شونده پايمال مى شود، همان آبرويى كه
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
ان المؤ من اءعظم حرمه من الكعبه
(451)
همانا حرمت و حيثيت مؤ من ، از عظمت خانه كعبه بيشتر و بزرگ تر است .
و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
من
اعتاب مسلما اءو مسلمه لم يقبل الله صلاته و لا صيامه اءربعين يوما و
ليله الا اءن يغفر له صاحبه
(452)
هر كس غيبت مرد يا زن مسلمانى را كند خداوند چهل شبانه روز نماز و روزه
او را قبول نمى كند، مگر اين كه شخص غيبت شده از او بگذرد.
رفيقى كه شد غايب اى نيكنام |
|
دو چيز است از او بر رفيقان حرام |
يكى آن كه مالش به باطل خورند |
|
دگر آن كه نامش به زشتى برند |
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
من
روى على مؤ من روايه يريد بها شينه و هدم مروته ليسقطه من اءعين الناس
اءخرجه الله من ولايته الى ولايه الشيطان
(453)
هر كس به منظور عيب جويى و ريختن آبروى مؤ منى از او سخنى نقل كند تا
او را در انظار مردم خوار سازد، خداوند وى را از ولايت خويش بيرون
رانده و شيطان را بر او مسلط مى سازد.
اجتناب از دروغ
از ديگر خصوصيات اخلاقى مؤ من اجتناب از
((دروغ
)) است . اين خوى نكوهيده و زشت ، شرافت و آبروى
انسان را در انظار مردم بر باد مى دهد و اعتماد آنان را سلب مى كند.
بسيارى از فسادهاى دنيا و گمراهى هاى مردم و زيان هايى كه بر افراد بشر
وارد مى شود، ناشى از دروغ حيله گران و فريبكاران بوده است و چهره هاى
سياهى چون : شداد، نمرود، فرعون ، مسيلمه كذاب ، معاويه ، يزيد، و...
فرزندان دروغ و نيرنگ اند و با ادعاهاى واهى خويش ، چون ادعاى خدايى ،
نبوت ، خلافت و ولايت ، مردم را فريب دادند و از نور حق دور ساختند.
خداوند دروغگويان را از رحمت خويش دور ساخته و آنان را مشمول لعنت خويش
گردانده است :
فنجعل لعنه الله على الكاذبين
(454)
پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم .
خداوند منشاء دروغ را عدم ايمان به خدا و آيات او معرفى كرده و مى
فرمايد:
انما
يفترى الكذب الذين لا يؤ منون بآيات الله و اولئك هم الكاذبون
(455)
تنها كسانى دروغ مى بندند كه به آيات خدا ايمان نمى آورند (آرى )
همانانند دروغگويان .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در توصيف اهل ايمان مى فرمايد:
((و لا كذاب
(456) ، مؤ من دروغگو نيست
)).
و نيز مى فرمايد:
من
اخلاق المؤ من : الذين ان حدثوا لم يكذبوا(457)
از اخلاق اهل ايمان اين است كه ، هر گاه سخن مى گويند، دروغ نمى گويند.
و نيز امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
سته
لا تكون فى مؤ من . قيل : و ما هى ؟ قال : العسر و النكد و اللجاجه و
الكذب و الحسد و البغى
(458)
شش خصلت است كه مؤ من را شايسته نيست ، سوال شد آنها كدامند؟ فرمود:
سخت گيرى و خشونت در معاشرت ، بى خيرى و كم منفعتى ، لجبازى ، دروغ ،
رشك و حسد، گردنكشى و ستم كردن .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان
العبد لم يجد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله و جده
(459)
انسان به حقيقت ايمان نمى رسد مگر آن كه دروغ را ترك كند، خواه در سخن
جدى باشد يا شوخى .
و نيز آن حضرت از صداقت و راستگويى به عنوان محكم ترين پايه ايمان ياد
مى كند و مى فرمايد:
الصدق اءقوى دعائم الايمان
(460)
راستگويى محكم ترين ركن ايمان است .
و امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان الكذب هو خراب الايمان
(461)
همانا دروغ ، مايه ويرانى ايمان است .
اجتناب از كتمان شهادت
امام زين العابدين (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ
من ... و لا يكتم شهادته من البعداء(462)
مؤ من از اداى شهادت به حق ، از دوردستان (ناآشنايان ) اجتناب نمى كند.
(چه رسد به نزديكان و هم مسلكان .)
از آن جا كه كتمان شهادت ، نوعى دورغ و دورى از صداقت به شمار مى رود،
اندكى در اين بخش به آن اشاره شد.
اجتناب از حسد
حسد، يعنى نعمتى كه خدا به برادر دينى تو داده براى او نخواهى و
از آن رنج ببرى و آرزوى زوال آن را داشته باشى ، چه مشابه آن نعمت به
تو برسد و چه نرسد.
اين خصلت در نزد عقل و شرع مذموم و ناپسند است و نوعى بيمارى روحى و
مريضى است ، زيرا اين مرام ، بدخواهى برادر مسلمان ، ناراحتى از لطف و
نعمت يزدان و نوعى اعتراض بر عدالت الهى و نظام احسن اوست و نتيجه شوم
آن دامنگير خود انسان مى گردد، چرا كه چنين حالتى موجب رنجورى و اختلال
حواس و بيمارى روانى مى شود. پس حسود دشمن جان خويشتن است .
در مقابل حسد، صفت ديگرى به نام
((غبطه
)) است كه با نعمت هايى كه خدا به كسى داده است
كارى ندارد، بلكه آرزو مى كند كه خودش نيز آن نعمت را داشته باشد كه
اين صفت ، پسنديده و خوب است كه در قرآن مجيد از آن به
((تنافس
)) تعبير شده است .
((و فى ذلك فليتنافس المتنافسون
(463) ))
و در اين (نعمت هاى بهشتى ) راغبان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.
مؤ من كه در تمام زمينه هاى اخلاقى و كمالات روحى پيشتاز است و از
رذايل اخلاقى اجتناب مى ورزد، از اين رذيله مذموم نيز فاصله دارد و در
روايات اسلامى يكى از نشانه هاى اهل ايمان همين دورى از حسادت است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در بيان اخلاق مؤ من مى فرمايد:
ليس
من اخلاق المؤ من التملق و لا الحسد الا فى طلب العلم
(464)
تملق و حسد بر مؤ من روا نيست مگر در طلب علم .
نيز امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان
الحسد ياءكل الايمان كما تاءكل النار الحطب
(465)
حسد ايمان را مى خورد، چنان چه آتش هيزم را مى خورد.
و نيز مى فرمايد:
الايمان برى ء من الحسد
(466)
ايمان از حسد بيزار است .
و در روايت ديگر مى فرمايد:
ان المؤ من يغبط و لا يحسد
(467)
مؤ من غبطه برد و حسد نبرد.
اجتناب از كينه ورزى
كينه ورزى در متون دينى مورد مذمت قرار گرفته و بزرگان دين و
اخلاق به دورى جستن از آن امر فرموده اند. شخص كينه جو علاوه بر ضرر
رساندن به ديگران ، خويشتن را نيز - به سبب روحيه تلافى جويانه و
انتقام - آزار مى دهد كه نتيجه آن پشيمانى است كه سودى ندارد.
و شخص عاقل اقدام به كارى كه نتيجه آن ندامت و پشيمانى است نمى كند و
از نشانه هاى مؤ منان فاصله گرفتن از چنين خوى پليدى است . پيامبر در
توصيف آن مى فرمايد:
قليلا حقده
(468)
مؤ من كينه توزى اش كم است .
و از آن جا كه ما از درگاه الهى انتظار گذشت و رحمت داريم ، خود نيز
بايد باگذشت و مهربان باشيم . امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
كسى كه از انسانى كه او نيز مانند خودش مخلوق خداست گذشت نكند، چگونه
اميد دارد كه خداوند قهار از او بگذرد و او را عفو نمايد؟
(469)
و سر اين كه پيامبر در اين حديث فرمود: مؤ من حقد و كينه ورزى اش كم
است آن است كه در پاره اى مواقع انتقام ، خوب ، بلكه لازم است . مثل
برخورد با خائنين به ناموس و دين و مملكت كه قابل هدايت نباشند.
اجتناب از ظلم
ظلم كه همان تجاوز از حد و تعدى به حقوق ديگران است بسيار زشت و
ناپسند و در رديف بدترين صفات رذيله قرار دارد و خداوند با تعبير شديد
از اين خصلت مذموم نكوهش كرده مى فرمايد:
و لا
تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون انما يؤ خرهم ليوم تشخص فيه
الابصارممم
(470)
و گمان نكنند (مردم ) كه خدا از كردار ستمكاران غافل است ! جز اين نيست
كه به آنان مهلت مى دهد تا روزى كه ديده ها خيره شود.
پيامبر نيز از ظالم و ستمگر به عنوان پست ترين و ذليل ترين انسان ها در
نزد خدا ياد مى كند.
در تبعات ظلم و آثار شوم آن در جامعه و نيز مصاديق فراوان و مراتب
گوناگون آن بحث بسيار است كه اين مجموعه ظرفيت بيان آنها را ندارد،
ليكن به عنوان خصلتى كه با ايمان تنافى دارد و در حد حوصله بحث به
روايت كوتاه ذيل بسنده مى كنيم .
امام صادق (عليه السلام ) در بيان صفات و نشانه هاى مؤ منان مى فرمايد:
...لا يظلم الاعداء
(471)
مؤ من به دشمنان خود ظلم نمى كند (چه برسد به دوستانش ).
اجتناب از بخل
يكى از حالات روحى و نفسانى كه در منابع قرآنى و روايى از آن
بسيار نكوهش و مذمت شده بخل است كه از مظاهر پستى و لئامت مى باشد و
بخيل كسى است كه با وجود توانايى مالى ، از كمك به نيازمندان خوددارى
مى كند. بخل داراى مراتبى است كه مرتبه ضعيف آن بخلى است كه فقط از كمك
مالى به ديگران دريغ مى ورزد و مرتبه ديگر آن كه از كمك ديگران هم
متاثر مى شود و بدتر از آن بخلى است كه از كمك ديگران نه تنها متاثر مى
شود، بلكه عملا با آن مخالفت مى كند. قرآن مجيد در مذمت اين دسته سوم
مى فرمايد:
الذين يبخلون و ياءمرون الناس بالبخل و يكتمون ما آتاهم الله من فضله و
اءعتدنا للكافرين عذابا مهينا(472)
آنها كسانى هستند كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل دعوت مى كنند و
آنچه را كه خداوند از فضل (و رحمت ) خود به آنهان داده كتمان مى
نمايند. (اين عمل ، در حقيقت از كفرشان سرچشمه گرفته )، و ما براى
كافران ، عذاب خواركننده اى آماده كرده ايم .
و نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
... بخيل از خدا و مردم و بهشت دور و به جهنم نزديك است .
(473)
شخص بخيل و لئيم گذشته از آن كه از مال خويشتن به ديگرى نمى دهد، خود
نيز از اندوخته خويش بهره و لذت نمى برد و با حسرت بايد از آن بگذرد و
مصداق واقعى آيه زير مى گردد كه :
خسر
الدنيا و الاخره ذلك هو الخسران المبين
(474)
همه دنيا را از دست داده است و همه آخرت را، و اين همان خسران و زيان
آشكار است .
قارون يكى از نمونه هاى بارز بخل است كه به دعاى حضرت موسى (عليه
السلام ) صاحب ثروت شد و گنج هاى فراوانى گرد آورد و چون از انفاق آنها
خوددارى كرد، خدا او را با اندوخته هايش در زمين فرو برد و به خسران
دنيا و آخرت دچار گرديد و اين يك قانون و سنت الهى است در همه عصرها.
پس بايد از اين خوى ناپسند خوددارى كرد تا سرانجام چون قارون زمان موسى
(عليه السلام ) نشود.
پس اين خوى زشت و ناپسند از خصايصى است كه بر اساس متون دينى مؤ منان
از آن پرهيز دارند و به عنوان يك منش غير انسانى از آن دورى مى ورزند و
به فرموده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
((مؤ
من بخل نمى ورزد
(475)
)).
اجتناب از بدگمانى و
بدبينى
خوى بدگمانى و عدم اطمينان به مردم - بر خلاف اعتماد و حسن ظن -
بسيار زشت و ناپسند است كه باعث تفرقه و بى مهرى و نفاق مى گردد و در
جامعه اى كه انسان ها به يكديگر بدگمان باشند جز زيان و خسران و نكبت و
فلاكت چيزى نصيبشان نمى شود و اين خوى پليد پيوسته يكى از نقشه هاى شوم
دشمنان استقلال و آزادى جوامع بشرى به ويژه اسلامى بوده و موجبات تشتت
و تفرقه آنها را فراهم كرده است . از آثار زيانبار بدگمانى در بعد فردى
اين است كه بدگمان هيچ گاه آسوده خاطر نيست و هميشه تزلزل و بيمناكى بر
او حاكم است . از اين رو خداوند از اين خصلت بد نهى كرده و مى فرمايد:
يا
ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم
(476)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد، چرا كه
بعضى از گمان ها گناه است .
و امير مؤ منان (عليه السلام ) در مقام توصيف مؤ منان مى فرمايد:
المؤ من ... يحسن بالناس الظن .
(477)
از نشانه هاى مؤ من ، حسن ظن داشتن به مردم است .
گفتنى است كه حسن ظن در جاى خود كارى نيكو و پسنديده است ، ولى اعتماد
به افراد فاسق و ظالم و معصيت كارى كه در ملاعام از هيچ كارى ابا
ندارند، جايز نيست و نيز در مورد افرادى كه تقوا و عدالتشان محرز نيست
بايد دقت كامل را مبذول داشت ، و در برخورد با آنان جانب احتياط را
رعايت كرد.
آثار زيان بخش بدبينى
1. رنج و درد روحى و روانى شخص بدبين .
2. از هم پاشيده شدن رشته الفت و دوستى و قطع روابط با ديگران .
3. انزوا و گوشه گيرى شخص بدبين از مردم .
على (عليه السلام ) مى فرمايد:
من لم يحسن ظنه استوحش من كل واحد.
(478)
انسان بدگمان از همه وحشت دارد.
4. ايجاد اختلال در طرز تفكر و ادراك انسان و در نتيجه از كار افتادن
بخش منطق انسان .
5. آلوده كردن هم نشينان شخص بدبين .
6. بر اساس ارتباط تن و جان ، اختلالات عملى و حسى و عضوى را در پى
خواهد داشت .
7. سوق دادن افراد - كه در حقشان بدبينى شده - به اعمال ناپاك و زشت .
امير مؤ منان (عليه السلام ) مى فرمايد:
اياك
و التغاير فى غير موضعه فان ذلك يدعو الصحيحه الى السقم و البريئه الى
الذنب
(479)
اظهار غيرت هاى بى مورد (بدگمانى و سوء ظن هاى بى جا) زنان پاك را به
ناپاكى و زنان بى گناه را به سوى گناه دعوت مى كند.
اجتناب از عيب جويى
عيب جويى از خويشتن بسيار پسنديده و از پايه هاى تكامل روحى هر
فرد محسوب مى شود، يعنى انسان با مشاهده خود در آينه
((خودشناسى
)) و كشف عيوب و نقايص اخلاقى و برطرف كردن آنها
قدم مهمى در جهت رشد و تكامل خود برمى دارد. امير مؤ منان على (عليه
السلام ) مى فرمايد:
على
العاقل اءن يحصى من نفسه مساويها فى الدين و الراى و الاخلاق و الاداب
فيجمع ذلك فى صدره اءو فى كتاب و يعمل فى اذالتها(480)
بر هر خردمندى لازم است كه عيوب مذهبى و فكرى و اخلاقى و معاشرتى خود
را دقيقا مورد بررسى قرار دهد و آنها را در سينه خود ضبط نمايد و يا
روى كاغذ بنويسد و سپس كوشش كند كه آنها را ريشه كن سازد.
گاهى عيب جويى از ديگران به عمل مى آيد كه دو گونه است :
1. براى راهنمايى مردم به كارهاى نيك و متوجه ساختن آنان به معايب كار
خود و در نتيجه برطرف كردن آن عيوب است كه اين نيز پسنديده و قابل
تحسين است و از وظايف مذهبى و انسانى به شمار مى آيد و امام صادق (عليه
السلام ) آن را بزرگ ترين هديه انسانى بر شمرده كه يك فرد مى تواند آن
را به فرد ديگرى تقديم نمايد، و از او به عنوان محبوب ترين دوستان ياد
كرده و چنين مى فرمايد:
اءحب
اخوانى الى من اءهدى عيوبى الى .(481)
محبوب ترين برادران من كسى است كه عيوبم را به من هديه كند (مرا به
عيوبم هدايت و آشنا سازد.)
2. گاهى انگيزه عيب يابى و ذكر و بيان آن ، تحقير و كاستن از ارزش و
موقعيت اجتماعى آنان يا تسكين احساس حقارت خويش است و گاهى غرور و
خودخواهى و حس جاه طلبى انگيزه آن است و در نتيجه زبان به بدگويى
مردم مى گشايند و با اين خصلت ناپسند صفا و صميميت را از بين مى برند و
دوستى و صداقت را به دشمنى تبديل مى كنند. اين نوع عيب جويى در اسلام
نهى شده است . قرآن مجيد مى فرمايد:
و لا تلمزوا اءنفسكم
(482)
و يكديگر را مورد طعن و عيب جويى قرار ندهيد.
در اين آيه خداوند خطاب به اهل ايمان از عيب جويى نهى مى كند، كه مؤ من
از چنين خصلت شومى اجتناب دارد و از نشانه هاى او به شمار مى آيد.
و امام على (عليه السلام ) در مذمت عيب جويى مى فرمايد:
شر
الناس من كان متبعا لعيوب الناس عميا عن معايبه
(483)
بدترين انسان ها كسى است كه در صدد كشف عيوب ديگران برآيد و از معايب
خويشتن چشم پوشى مى كند.
اجتناب از تمسخر و تحقير
يكى از اصولى كه مسلمانان بايد درباره يكديگر رعايت كنند،
احترام به شخصيت و آبروى فرد فرد همنوعان است . از اين رو، نبايد
يكديگر را مسخره نمايند و عواطف هم را جريحه دار سازند، مقام و منزلت و
شخصيت افراد در نظرها متفاوت است . شخص ظاهربين احترام و شخصيت افراد
را در اندام موزون و چهره زيبا و ثروت كلان و لباس نو و خانه مدرن و
ديگر امور ظاهر و چشمگير مادى مى داند و طبقاتى كه داراى اين امور
باشند همواره مورد احترام او بوده و هرگز سخن و حركتى كه مخالفت شخصيت
او باشد از او سر نمى زند، ولى كسانى كه از مزاياى ياد شده بهره اى
نداشته باشند غالبا مورد تمسخر و تحقير آنان قرار مى گيرند.
ليكن در مكتب اسلام و ايمان ، اين مظاهر مادى ، ميزان و ملاك برترى
شخصيت افراد نيست ، بلكه شخصيت انسانى افراد در گرو ملكات انسانى و
سجاياى اخلاقى است و انسان هاى لايق تكريم و احترام در نظر آنان كسانى
هستند كه روح و روان خود را به نور خداشناسى روشن ساخته و سراسر
وجودشان ، كانون شرافت و اخلاق باشد و زبان زندگيشان را عفو و گذشت ،
مواسات و نيكى ، مهر و مودت ، شرف و جوانمردى ، تواضع و فروتنى ، صفا و
دوستى ، و تقوا و پرهيزكارى و... تشكيل دهد و چنين افرادى با داشتن اين
صفات برجسته ، ارزش خود را بالا برده و هر گونه گفتار و كردارى كه با
شؤ ون و شخصيت آنان سازگار نباشد حرام و ممنوع است ، و البته هستند
كسانى كه هم از ارزشهاى ظاهرى و مادى برخوردارند، و هم داراى ارزشهاى
معنوى و فضايل اخلاقى هستند كه اينان نيز پيش خدا محبوب و احترام و
تكريم آنان لازم است . اهل ايمان كه چشم باطن بين دارند و براى
انسانهاى باارزش ارج قايلند پيوسته چنين افرادى را مورد تكريم خود قرار
مى دهند و از هر گونه گويش و رفتار تحقير و تمسخرآميز به آنان دورى مى
ورزند كه اين نيز يكى از علايم و نشانه هاى مؤ منان است . خداوند خطاب
به اهل ايمان مى فرمايد:
يا
ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم عسى اءن يكونوا خيرا منهم و لا
نساء من نساء عسى اءن يكن خيرا منهن .(484)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را
مسخره كنند، شايد اين ها از دنيا بهتر باشند، و نه زنانى ، زنان ديگر
را (مسخره كنند) شايد آنها بهتر از اينان باشند.
و امام باقر (عليه السلام ) نيز از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و
آله نقل مى فرمايد:
قال
رسول الله صلى الله عليه و آله : ... و المؤ من حرام على المؤ من اءن
يظلمه اءو يخذله اءو يغتابه اءو يدفعه دفعه
(485)
رسول الله صلى الله عليه و آله مى فرمايد: براى مؤ من حرام است كه در
حق اهل ايمان ظلم كند يا او را خوار نمايد و يا غيبتش كند يا او را با
طرد كردن كوچكش نمايد.
اجتناب از استفاده از
القاب زشت
به كار بردن لقب زشت نيز يكى از موارد تحقير و تمسخر به شمار مى
آيد كه در آيه زير مى فرمايد:
و لا
تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الايمان و من لم يتب فاولئك هم
الظالمون
(486)
و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى
پس از ايمان ، نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند ظالم و
ستمگرند.
اجتناب از تجسس و كنجكاوى
در اسرار مردم
در مكتب انسان ساز اسلام ، افراد بدبين و كنجكاو در زندگى شخصى
مردم ، مؤ من به حساب نمى آيند و اين خصلت شوم را منافى با ايمان مى
داند، از اين رو قرآن مجيد از چنين عملى نهى كرده و مى فرمايد:
((... و لا تجسسوا
))(487)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد،...و هرگز (در كار ديگران ) تجسس نكنيد.
و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
يا
معشر من اءسلم بلسانه و لم يخلص الايمان الى قلبه لا تذموا المسلمين و
لا تبتغوا عوراتهم
(488)
اى كسانى كه با زبان مؤ من هستيد و در دل ايمان نداريد! مسلمانان را
بدگويى نكنيد و از معايب مخفى آنها تجسس و كنجكاوى ننماييد.
آثار زيان بخش تجسس
1. بردن آبروى ديگران
امام صادق (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
اءبعد ما يكون العبد من الله اءن يكون الرجل يواخى الرجل و هو يحفظ
زلاته ليعيره بها يوما(489)
دورترين حالات انسان از خدا اين است كه آدمى با كسى طرح دوستى بريزد و
در اين بين ، لغزش هاى وى را براى اين كه روزى او را مفتضح و بى آبرو
سازد به خاطر بسپارد.
2. انزوازدگى شخص كنجكاو
بديهى است كه وجود انسان هاى صد در صد بى عيب ، منحصر به معصومين
(عليهم السلام ) مى باشد و هر فردى در كنجكاوى هاى خود، به عيب هاى
پوشيده مردم پى مى برد و بر اثر آن در خود نوعى زدگى و پرهيز احساس مى
كند. از اين رو، كنجكاوان پيوسته بدبينند و گوشه گيرى را بر حضور در
اجتماع ترجيح مى دهند و در نتيجه نمى توانند منشا آثار سازنده در
اجتماع و جامعه باشند.
3. سلب آزادى
از نعمت هاى ارزشمند الهى ، آزادى در نحوه فعاليت هاست ، ليكن اهل
ايمان در پرتو نور ايمان از كارهاى زشت و ارتكاب آن فاصله مى گيرند،
ولى يك سلسله كارهايى است كه ارتكاب آنها از نظر عقل و شرع مانعى ندارد
و به اصطلاح مباح و يا مكروه هستند، ولى انسان اين گونه كارها را نمى
خواهد در انظار مردم انجام دهد. اگر بنا باشد كه ديگران تمام خصوصيات
زندگى انسان را تحت مراقبت قرار دهند لذت زندگى و لطف آن - كه در آزادى
عملى در نهان و درون است - از بين مى رود.
البته در مواردى كه كنجكاوى اساسى كار و بقاى حيات اجتماعى است و بستگى
به روشن شدن خصوصيات زندگى و اسرار داخلى شخصى دارد، مثل امر مهم
زناشويى ، در چنين موردى تحقيق و بررسى و كنجكاوى مجاز و بلكه ممدوح مى
باشد.
رابطه مؤ منان با طبيعت
تفكر در طبيعت
در قرآن مجيد و منابع حديثى ، آيات و روايات زيادى است كه در
طبيعت ، يعنى زمين ، آسمان ، ستارگان ، خورشيد، ماه ، ابر، جريان باد،
حركت كشتى ها در دريا، گياهان ، حيوانات و هر امر محسوسى كه انسان در
اطراف خود مى بيند مورد توجه قرار داده و عاقلان ، صاحبان تدبير،
عالمان ، اهل يقين و ايمان و فكر و انديشه و...توصيه به تفكر در خلقت
آنها نموده است . در اين ميان مؤ منان مخاطب اصلى اين توصيه و سفارشند،
زيرا آنان واجد اين خصوصيات مى باشند كه در سايه اين تفكر، هم پايه هاى
ايمان آنان تثبيت مى شود و هم درجه ايمان آنان افزوده مى گردد.
و فى
خلقكم و ما يبث من دابه آيات لقوم يوقنون
(490)
و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين ) پراكنده ساخته ،
نشانه هايى است ، براى جمعيتى كه اهل يقينند.
ان
فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى
البحر بما ينفع الناس و ما اءنزل الله من السماء من ماء فاءحيا به
الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابه و تصريف الرياح و السحاب المسخر
بين السماء و الارض لآيات لقوم يعقلون
(491)
در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و شد شب و روز و كشتى هايى كه در دريا
به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن ،
زمين را پس از مرگ زنده نموده ، و انواع جنبندگان را در آن گسترده ، و
(هم چنين ) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان
مسخرند، نشانه هايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه
عقل دارند و مى انديشند.
و نيز مى فرمايد:
و من
آياته خلق السموات و الارض و اختلاف اءلسنتكم و اءلوانكم ان فى ذلك
لايات للعالِمين
(492)
و از نشانه هاى او آفرينش آسمان ها، و زمين ، و تفاوت زبان ها و رنگ
هاى شماست . در اين نشانه هايى است براى عالمان .
در اين جا توجه شما را به چند روايت جلب مى نماييم :
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
افضل
العباده ادمان التفكر فى الله و فى قدرته
(493)
بهترين عبادت همواره انديشيدن درباره خدا و قدرت اوست .
امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
ليس
العباده كثره الصلاه و الصوم انما العباده التفكر فى اءمر الله عز و جل
(494)
عبادت نماز و روزه بسيار نيست ، همانا عبادت انديشيدن در كار خداى
عزوجل است .