صله رحم ، خوى انسان را نيكو،
دست را باز، روح را پاكيزه و روزى را زياد مى كند و مرگ را به عقب مى
اندازد.
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
الصدقه بعشره و صله الاخوان بعشرين و صله الارحام باربعه و عشرين ممم
(363)
پاداش صدقه ده برابر و پاداش قرض هيجده برابر است و پاداش ارتباط نيك
با برادران دينى بيست برابر و پاداش صله رحم بيست و چهار برابر است .
مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: همه خويشان با
من قطع رابطه كردند و بر من ناسزا مى گويند، آيا براى من رواست كه
مقابله به مثل كرده و با آنها قطع رابطه كنم ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود:
تصل
من قطعك ، و تعطى من حرمك ، و تفو عمن ظلمك ، فانك اذا فعلت ذلك كان لك
من الله عليهم ظهيرا؛(364)
با كسى كه از تو بريد بپيوند و به هر كه محرومت كرد عطا كن و از آن كه
به تو ستم نمود در گذر، هر گاه چنين كردى خدا تو را بر آنها يارى
نمايد.
چگونگى صله رحم
چگونگى صله رحم بستگى به مناسبات عرفى دارد و داراى مراتب و
شاخه هاى گوناگون است كه كمترين آن ديدار و رفت و آمد و احوالپرسى از
همديگر مى باشد و امورى چون آزار نرساندن به خويشان دفاع از حق و حقوق
آنان با زبان و عمل در غياب و حضور، نيز از مظاهر صله رحم به شمار مى
آيد.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
صل
رحمك و لو بشربة من ماء، و اءفضل ما توصل به الرحم كف الاذى عنها(365)
با خويشان خود ارتباط داشته باش گر چه به دادن شربتى باشد و بهترين صله
رحم آزار نرسانيدن به خويشان است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
بلوا اءرحامكم ولو بالسلام
(366) .
پيوند خود را با خويشان تروتاز كنيد ولو با سلام كردن .
رابطه مؤ منان با مردم
بشر از آن جهت كه زندگى اجتماعى و دسته جمعى دارد، پيوسته با
انسان هاى ديگر در ارتباط بوده و حقوق او با حقوق ديگران به صورت هاى
مختلف گره خورده است اين جاست كه خودخواهى در روابط هر كس با ديگران به
ظهور مى رسد، زيرا انسان هاى خود خواه به جهت محصور بودن در حصار
((خود)) اصولا متوجه وجود
غير نيستند تا براى او حقى قائل شوند.
آن نيرويى كه مى تواند انسان را از اين حصار خودخواهى بيرون آورده و
ضمن رعايت حقوق مادى و معنوى ديگران دست به ايثار و فداكارى بزند،
ايمان است .
از اين رو، در آيات قرآن و روايات معصومين (عليهم السلام ) بخش عمده اى
از اوصاف و نشانه هاى اهل ايمان مربوط به رابطه آنان با ديگران است كه
محورى ترين آنها محبت و دگر دوستى است كه در جذب مردم و هدايت آنان
تاثير بسزايى دارد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
الا
و ان ود المؤ من ، من اءعظم سبب الايمان .(367)
آگاه باشيد كه مودت و دوستى مؤ من ، از بزرگ ترين عوامل ايمان است .
و نيز مى فرمايد:
خير
المؤ منين من كان ماءلفه للمؤ منين ...لا خير فيمن لا يؤ لف و لا ياءلف
ممم
(368)
بهترين مؤ منان كسى است كه با مؤ منان الفت گيرد و خيرى نيست در كسى كه
نه با او الفت مى گيرند و نه با كسى الفت مى گيرد.
در اين بخش نمودهاى محبت و دوستى مؤ من با ديگران - كه همان اوصاف و
خصائل اهل ايمان در ارتباط با مردم است - اشاره مى شود.
مردم دارى
معاشرت نيكو با مردم از ضرورت هاى اخلاقى يك مسلمان و از لوازم
زندگى بشر است . و از آن جا كه انسان موجودى اجتماعى است و تفاوت عمده
او با ساير حيوانات مصاحبت و هم نشينى با يكديگر است ، معاشرت و مردم
دارى امرى نيكو و پسنديده مى نمايد، از اين رو، شخص بايد در جامعه وارد
شود و به همنوعان خدمت كند و با معاشرت نيكو پايه هاى اتحاد و صميميت
را مستحكم سازد و با اطلاع يابى از احوال يكديگر و دستگيرى از ضعفا و
مستمندان مدينه فاضله اى را فراهم آورد، چرا كه ركن و اساس مدينه فاضله
محبت و علاقه انسان ها به يكديگر است .
مكتب انسان ساز اسلام ، عزلت و گوشه گيرى و دورى جستن از مردم و
انزواطلبى را نهى كرده و آن را خويى ناپسند شمرده است ، زيرا ريشه اين
جدايى از مردم ، يا كبر و غرور است - كه در جاى خود بزرگ ترين عامل
هلاكت بشرى مى باشد - يا احساس بى نيازى از مردم كه اين تفكر نيز
عاقلانه نيست ، زيرا پروردگار متعال نوع انسان را نيازمند به يكديگر
آفريده و بايد با كمك و مساعدت يكديگر حوايج خويش را بر آورند.
بنابراين ، با مردم بودن و براى مردم بودن و شريك درد و رنج و راحت و
غم ديگران بودن و همراهى و هم دردى و هم گامى و هم خويى با ديگران و
رمز و راز از حيات اجتماعى يك مسلمان است . ماهى به آب زنده است و يك
مسلمان اجتماعى به حسن سلوك با ديگران . يكى از خصلت هاى هميشگى مؤ من
همين مردم دارى مى باشد كه در روايات زيادى به آن اشاره كرده است :
از پيامبر گرامى است كه فرمود:
ثلاث
من كن فيه استوجب الثواب و استكمل الايمان : خلق يعيش به فى الناس و
ورع يحجزه عن محارم الله تعالى ، و حلم يرده عن جهل الجاهل .(369)
سه چيز است كه در هر كه باشد سزاوار ثواب و ايمانش كامل است : اخلاقى
كه به وسيله آن با مردم زندگى كند و تقوايى كه او را از محرمات خدا دور
سازد و حلمى كه او را از جهالت جاهل بر كنار دارد.
و در روايت ديگر آمده است :
ان
المؤ من ينبغى اءن يكون آلفا مستاءنسا بالخلق .(370)
همانا سزاوار است كه مؤ من در رابطه با مردم اهل الفت و انس باشد.
و در روايتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مؤ من را رفيق
(371) مردم معرفى كرده است .
حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايد:
خالطوا الناس مخالطه ان متم معها بكوا عليكم ، و ان عشتم حبوا اليكم
(372)
با مردم آن گونه معاشرت كنيد كه اگر مرديد بر شما گريه كنند و اگر
زيستيد بر شما دلسوزى و شفقت كنند.
و در مذمت كناره گيرى از مردم همين بس كه پيامبر صلى الله عليه و آله
فرمود: ((لا رهبانيه فى الاسلام
(373) ، رهبانيت در اسلام نيست ))،
زيرا اسلام يك دين اجتماعى است و لازمه دين دارى ، با مردم بودن است .
و نيز قرآن مجيد مى فرمايد:
و لا
تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البينات و اولئك لهم
عذاب عظيم
(374)
و مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند، (آن هم ) پس از
آن كه نشانه هاى روشن (پروردگار) به آنان رسيد و آنها عذاب عظيمى
دارند.
خواهان آسايش مردم
مؤ من در پرتو نور ايمان مى خواهد جامعه و همه انسان ها نورانى
باشند و در جهت تخريب دام هاى شيطانى كه آسايش روحى و فكرى انسان ها را
به خطر مى اندازد از هيچ اقدامى دريغ نمى ورزد و نيز عوامل سلب آسايش
جسمى انسان ها را شناسايى و منهدم مى كند و خود هرگز آزارى به مردم نمى
رساند كه امام باقر (عليه السلام ) از نشانه هاى آن چنين ياد مى
فرمايد:
ان
المؤ من من ائتمنه المسلمون على اءموالهم و اءنفسهم
(375)
مؤ من كسى است كه مسلمانان نسبت به اموال و جان هايشان از او در امان
هستند.
نيز رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در سفارشى به على بن ابى
طالب (عليه السلام ) مى فرمايد:
يا
على ، ينبغى اءن يكون للمؤ من ثمان خصال ... والناس منه فى راحه ممم
(376)
اى على ! سزاوار است كه مؤ من هشت خصلت داشته باشد...و مردم از جانب او
در رفاه و آسايش باشند.
و مؤ من واقعى نسبت به برادران دينى آن قدر خيرخواه است كه آنان را هم
چون خويشتن مى داند. در روايتى امام صادق (عليه السلام ) به معلى بن
خنيس مى فرمايد:
اءيسر حق منها اءن تحب ما تحب لنفسك و تكره ما تكره لنفسك .(377)
(برادران دينى حقوقى بر گردن تو دارند كه ) راحت ترين آنها اين است كه
: آنچه براى خود دوست مى دارى براى برادر دينى خويش دوست بدارى و آنچه
براى خويش ناخوشايند مى دانى براى او هم ناخوشايند بدانى .
دعوت و مهمان پذيرى
اين دو خصلت از خصلت هاى بارز اهل ايمان است كه در منابع روايى
آن قدر در فضيلت آنها تعابير بلند و ارزشمند ديده مى شود كه گويا مهمان
پذيرى و دعوت پذيرى از اوجب واجبات است .
امير مؤ منان (عليه السلام ) مى فرمايد: هنگامى كه قيامت بر پا مى شود
شخصى كه چهره اش مانند ماه شب چهارده مى درخشد از قبر بيرون مى آيد.
مردم محشر مى گويند: اين شخص حتما يكى از پيامبران مرسل است . فرشته اى
به آنها مى گويد:
هذا
مؤ من يحب الضيف ، و يكرم الضيف ، و لا سبيل له الا ان يدخل الجنه
اين شخص مؤ منى است كه مهمان را دوست مى داشت و به او احترام مى كرد و
براى او راهى جز اين نيست كه وارد بهشت شود.
و نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
هر گاه خداوند خير و سعادت قومى را بخواهد هديه اى به آنها عطا مى كند.
حاضران پرسيدند آن هديه چيست ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
الضيف ينزل برزقه ، و يرتحل بذنوب اهل البيت
(378)
آن هديه ، مهمان است كه همراه روزى خود وارد مى گردد و با گناهان اهل
خانه ميزبان بيرون مى رود.
از نظر اسلام اجابت دعوت مؤ من براى مهمانى ارزش والايى دارد و موجب
پاداش بزرگى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
لو
اءن مؤ منا دعانى الى ذراع شاه لاءجبته و كان ذلك من الدين .(379)
هر گاه مؤ منى مرا براى غذاى دست گوسفندى دعوت كند حتما دعوت او را
اجابت مى كنم و اين اجابت از ((دين
)) است .
نيز از پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده است كه :
حق
المسلم على المسلم ست : اذا لقيته فسلم عليه و اذا دعاك فاءجبه و اذا
استنصحك فانصح له و اذا عطس فحمد الله فشمته و اذا مرض فعده و اذا مات
فاتبعه .ممم
(380)
حق مسلمان بر مسلمان شش چيز است : وقتى او را ديدى بر او سلام كن و
وقتى تو را دعوت كرد بپذير، وقتى با تو مشورت كرد راى خود را با او
بگو، و همين كه عطسه كرد، به او عافيت بگوى ، و هنگامى كه مريض شد، او
را عيادت كن ، وقتى كه مرد همراه جنازه اش برو.
حمايت از ضعيفان
از جمله نشانه هاى اهل دين و ايمان حمايت و يارى ضعيفان و بى
پناهان است .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان
لاهل الدين علامات يعرفون بها... رحمه للضعفاء(381)
از علايم اهل دين كه بدانها شناخته مى شوند:...رحمت و ترحم به ضعيفان
است .
على بن ابى طالب (عليه السلام ) كه اسوه دين داران و اهل ايمان است در
يارى و حمايت از ضعيفان پيشتاز همگان بود.
از سعيد بن قيس همدانى نقل شده كه گفت : روزى امام على (عليه السلام )
را در زمان خلافتش در كوفه ديدم كه در كنار ديوارى به اطراف مى نگرد،
هوا گرم بود، گفتم : اى امير مؤ منان ! در اين ساعت كه هنگام استراحت و
آرميدن در سرداب هاست چه مى كنى ؟
فرمود: ((از خانه بيرون نيامده ام مگر براى آن
كه مظلومى را يارى كنم و يا به مظلوم و بى پناهى پناه بدهم (و جلو
مفاسد اجتماعى را بگيرم ).
در اين ميان ناگهان زن پريشان و نالانى را ديدم كه حركت مى كرد و به
دنبال كسى مى گشت تا يارى اش نمايد. او تا حضرت على (عليه السلام ) را
ديد ايستاده و عرض كرد: اى امير مؤ منان ! شوهرم به من ظلم كرده و حق
مرا پايمال نموده است و سوگند ياد كرده كه مرا كتك بزند. از شما تقاضا
دارم همراه من نزد شوهرم بياييد (وساطت فرماييد).
امام على (عليه السلام ) اندكى سرش را پايين انداخت و سپس فرمود:
لا
والله ، حتى ياءخذ للمظلوم حقه غير متعتع ؛
آرى ، سوگند به خدا (به خانه نمى روم ) تا حق مظلوم با كمال قاطعيت
گرفته شود.
به آن بانو فرمود خانه كجاست ؟ او نشانه خانه را گفت ، حضرت با آن بانو
به سوى آن خانه حركت كردند، وقتى نزديك خانه رسيدند گفت : اين جا خانه
ماست . على (عليه السلام ) كنار در خانه ايستاد و بر اهل خانه سلام
كرد، پس از چند لحظه جوانى كه پيراهن بلند و رنگارنگ پوشيده بود از
خانه بيرون آمد. امام (عليه السلام ) از باب نهى از منكر به او فرمود:
از خدا بترس ، تو همسر خودت را تهديد كرده اى و به وحشت انداخته اى !
جوان با كمال گستاخى گفت :
و ما
اءنت و ذاك و الله لاحرقنها بالنار لكلامك !، اين جريان خصوصى
است به تو چه مربوط است ، حال كه چنين شد به خاطر گفتار تو او را به
آتش مى شكم !)).
در همين وقت جوان گستاخ ضربه شديد شمشير على (عليه السلام ) را در سينه
اش حس كرد و نقش بر زمين شد. امام (عليه السلام ) فرمود:
آمرك
بالمعروف و اءنهاك عن المنكر و ترد المعروف ؟، من تو را به كار
نيك امر و از كار زشت نهى مى كنم و تو كار نيك مرا رد مى كنى ؟))
هم اكنون توبه كن وگرنه تو را مجازات مى كنم .
در اين وقت (از سر و صداى آن حضرت با جوان ) همسايه ها بيرون آمده و در
محضر على (عليه السلام ) اجتماع كردند.
آن جوان گستاخ (كه سخت وحشت زده بود) ملتمسانه به على (عليه السلام )
عرض كرد: اى امير مؤ منان ! مرا ببخش خدا تو را ببخشد! سوگند به خدا به
گونه اى با همسرم رفتار مى كنم كه فرش زمين مى شوم و او مرا زير پاى
خود قرار دهد آنگاه على به همسر او گفت : برو به منزل
(382) .
همسايه دارى
در منابع دينى به عنوان ((حسن الجوار))
يا ((تعهد الجيران )) بر
مى خوريم ، يعنى رسيدگى و سركشى به همسايگان و داشتن رفتارى نيك با
آنان و نيز عدم آزار به آنان و تحمل و صبورى به ناملايماتى كه از سوى
آنان سر مى زند.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) در نامه اى كه به فرزندش امام حسن
مجتبى (عليه السلام ) مى نويسد توصيه هايى را ارائه مى فرمايد:
سل
عن الرفيق قبل الطريق و عن الجار قبل الدار.(383)
پيش از سفر، از همسفر بپرس و پيش از خانه ، از همسايه !
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
حسن
الجوار يعمر الديار و يزيد فى الاعمار(384)
خوش همسايگى هم آبادى ها را آبادان مى كند و هم عمرها را مى افزايد.
در اهميت همسايه دارى همين بس كه حضرت امير (عليه السلام ) پس از آن كه
از دست شقى ترين افراد كور دل و كج فهم ، ضربت خورد و در بستر افتاد.
در آستانه شهادت وصاياى ارزشمندى خطاب به فرزندان و پيروانش كرد كه
بخشى از آن ها مربوط به حقوق همسايه است :
الله
الله فى جيرانكم ، فانها وصيه نبيكم ما زال يوصى بها حتى ظننا اءنه
سيورثهم
(385)
خدا را خدا را درباره همسايگانتان ، كه اين وصيت پيامبر شماست ، پيامبر
خدا صلى الله عليه و آله همواره نسبت به همسايگان سفارش مى فرمود به
حدى كه گمان كرديم آنان را از ارث برندگان قرار خواهد داد.
و البته از آداب همسايه دارى تحمل همسايگان است . امام موسى بن جعفر
(عليه السلام ) در توصيه اى شيوه حسن جوار را چنين بيان مى فرمايد:
ليس
حسن الجوار كف الاذى و لكن حسن الجوار صبرك على الاذى
(386)
همسايه خوب بودن ، تنها آزار نرساندن نيست ، بلكه آن است كه به اذيت
همسايه صبور و بردبار باشى .
حريم همسايگى
شايد سوال شود كه حد و مرز همسايه ها چه قدر است ؟ روايتى از
امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه مى فرمايد:
حد
الجوار اءربعون دارا من كل جانب من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن
شماله ممم
(387)
حد و حريم همسايگى تا چهل خانه از چهار طرف است .
پس از بحث كوتاه درباره همسايه دارى ، به اهميت و ارزش آن پى برديم .
اين خصلت خداپسندانه بر اساس متون روايى از خصلت ها و نشانه هاى اهل
ايمان است كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به على بن ابى طالب مى
فرمايد:
من
اءخلاق المؤ من يا على ...و لا يتاءذى بهم جار(388)
از اخلاق پسنديده مؤ من اين است كه ...همسايگانش از آنان آزار نمى
بينند.
هم چنين فرمود:
ليس
المؤ من الذى يشبع و جاره جائع الى جنبه
(389)
هر كه خودش سير و همسايه اش گرسنه باشد مؤ من نيست .
تواضع و فروتنى
تواضع ، يعنى در برابر مردم ادب و فروتنى و افتادگى را رعايت
كردن و از خودبينى و خودپسندى اجتناب نمودن . اين خوى پسنديده موجب
ايجاد محبت در دل ها مى گردد و همه شخص فروتن را دوست داشته و عزيزش مى
دارند و او را تحسين مى كنند.
موجودى كه در ابتدا چيزى نبوده و عاقبت هم بايد بميرد، شايسته نيست
غرور و تكبر او را بگيرد و در ميان مردم با عجب و خود پسندى زندگى كند.
اشرف مخلوقات حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله بيشتر اوقات
روى خاك مى نشست و صدر و ذيلى قائل نبود و نيز مولاى متقيان (عليه
السلام ) كه پس از رسول اكرم صلى الله عليه و آله بزرگ ترين فرد جامعه
بود، مانند يك فرد عادى در بين مردم زندگى مى كرد و داستان نان و خرما
و آرد به دوش گرفتن و براى فقرا و ايتام و بيوه زنان بردن او از مظاهر
همين روح افتادگى آن حضرت است .
در متون دينى از نشانه هاى بندگان صالح و اهل ايمان ، تواضع به شمار
آمده است . قرآن مجيد مى فرمايد:
...و
عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا(390)
بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و افتادگى و بى تكبر
بر روى زمين راه مى روند.
پيامبر صلى الله عليه و آله نيز مى فرمايد:
و اءذل شى ء نفسا(391)
(از صفات مؤ من اين كه ) خويشتن را از همه كس و همه چيز پايين تر مى
داند.
و امير مؤ منان (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ
من ...و كل نفس اءصلح عنده من نفسه
(392)
از نشانه هاى مؤ من اين كه :... همه را از خود بهتر و شايسته تر مى
داند.
و امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ
من ... يستقل كثيرا الخير من نفسه و يستكثر قليل الخير من غيره
(393)
از نشانه هاى مؤ من اين كه :...كار نيك خود را كم مى بيند هر چند زياد
باشد و كار خير ديگران را زياد مى بيند هر چند كم باشد.
خداوند حكيم در قرآن مجيد به متواضعان بشارت مى دهد و مى فرمايد:
فالهكم اله واحد فله اءسلموا و بشر المخبتين
(394)
و خداى شما معبود واحدى است ، در برابر (فرمان ) او تسليم شويد و بشارت
دهيد متواضعان و تسليم شوندگان را.
كبر و غرور
در مذمت صفت ناپسند تكبر و خودپسندى - كه مقابل تواضع و افتادگى
است - آيات و روايات بسيارى رسيده است .
خداوند از زبان حضرت لقمان به فرزندش از راه موعظه و نصيحت در سوره
لقمان مى فرمايد:
و لا
تصعر خدك للناس و لا تمش فى الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور(395)
اى فرزند! روى خود را از مردم بر مگردان و شادمان بر روى زمين راه مرو
و به خود مناز به درستى كه خدا دوست ندارد هر متكبر و فخركننده اى را.
انصاف در برخورد با
مسلمانان
اين خصلت - كه از مظاهر عدالت است - از نشانه هاى اهل ايمان به
شمار مى رود. اهل ايمان كه پيشتازان عدالت و عدالت خواهى اند تمام
مظاهر عدل را دارا مى باشند.
امير مؤ منان (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من من ... و اءنصف الناس من نفسه
(396)
از جمله خصوصيات مؤ من اين است كه در روابط اجتماعى با مردم انصاف را
رعايت مى كند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
عدالت يك ساعت بهتر از عبادت هفتاد سال است كه شخص تمام روزهاى آن را
روزه بدارد و شب هايش را به عبادت و اطاعت بگذراند(397)
.
انفاق و سخاوت
انفاق كه همان سخاوت مالى است بسيار پسنديده است و جامعه بشرى
نيز در اهميت و فضيلت اين خوى نيكو اتفاق دارند. بهترين دليل بر عظمت
اين خوى مبارك اين كه خداوند در موارد عديده خود را به اين صفت معرفى
فرموده و از انفاق كنندگان نيز ستايش بسيار كرده و مى فرمايد:
مثل
الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبه اءنبتت سبع سنابل فى كل
سنبله مئه حبه و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم
(398)
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى هستند كه
هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشه ، يكصد دانه باشد، و خداوند آن را
براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد) دو يا چند برابر مى كند، و
خدا (از نظر قدرت و رحمت وسيع و به همه چيز داناست .)
بنابراين ، خداوند پاداش بخشش در راه خود را هفتصد برابر بلكه بيشتر
مرحمت مى فرمايد.
جود و سخاوت نبى اكرم و معصومين (عليهم السلام ) صفحات تايخ را مزين
ساخته است ، زيرا به منتهاى درجه سخاوت و ايثار موصوف بودند، به طورى
كه قوت لايموت خويش را نيز مى بخشيدند. خداوند آن بزرگواران را چنين مى
ستايد:
...و
يؤ ثرون على اءنفسهم و لو كان بهم خصاصه و من يوق شح نفسه فاولئك هم
المفلحون
(399)
و آنها را بر خود مقدم مى دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند و
كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش باز داشته شده اند رستگارانند.
صاحب دلى را پرسيدند سخاوت بهتر است يا شجاعت ؟ گفت : آن را كه سخاوت
است حاجت به شجاعت نيست .
خلاصه سخى در دنيا نيك نام و محترم زيسته و پس از مرگ نيز نامش را به
نيكى ياد مى كنند هم چون حاتم طائى .
اين فضيلت انسانى در قرآن و روايات از نشانه هاى اهل ايمان به شمار
آمده است :
قد
اءفلح المؤ منون ...والذين هم للزكاه فاعلون
(400)
مؤ منان پيروز و رستگار هستند آنان كه ...زكات را مى پردازند.
و از پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شده است :
والمسارعون الى الزكاه و المطعمون المساكين
(401)
(اهل ايمان ) در پرداخت صدقه و زكات شتابنده و درباره مساكين اطعام
كننده اند.
و على بن الحسين (عليه السلام ) ضمن بر شمردن علايم پنجگانه اهل ايمان
مى فرمايد:
...و الصدقه فى القله
(402)
صدقه دهنده اند در حال پريشانى و نادارى .
رسيدگى به نيازمندان
خداى مهربان بندگانش را دوست دارد، و خدمتگزاران به بندگان خدا
را نيز دوست دارد و اين مقتضاى محبت و علاقه است .
تا توانى به جهان ، خدمت محتاجان كن |
|
به دمى يا درمى ، يا قلمى يا قدمى |
بخش عظيمى از تعاليم اسلام را، نوع دوستى ، ايثار، خدمت و كمك به
درماندگان ، كارگشايى و رفع مشكلات و گرفتارى مردم تشكيل مى دهد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
من
اءصبح لا يهتم بامور المسلمين فليس من الاسلام فى شى ء، و من شهد رجلا
ينادى : يا للمسلمين فلم يجبه فليس من المسلمين
(403)
كسى كه صبح كند در حالى كه نسبت به امور مسلمانان بى فكر و اهتمام
باشد، بهره اى از اسلام نبرده است و هر كس شاهد فرياد خواهى و كمك
طلبيدن مردمى باشد كه مسلمانان را به يارى مى طلبد، اما پاسخى به او
ندهد، از مسلمانان نيست .
از توفيقات مهم يك انسان ، رسيدگى به ديگران و گشايش معضلات مردم است ،
نعمتى كه هزاران شكر و سپاس مى طلبد و كارگشايى از مقدس ترين خدماتى
است كه مورد قبول و امضاى آيين اسلام است .
((بر
آوردن حاجت و نياز مؤ من
)) در متون اسلامى زياد
به چشم مى خورد و اهميت فوق العاده اى دارد.
حضرت رضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان
لله عبادا فى الارض يسعون فى حوائج الناس هم الآمنون يوم القيامه ممم
(404)
خداوند را در روى زمين بندگانى است كه كارشان تلاش براى رفع نياز مردم
است ، آنان روز قيامت ، ايمن و آسوده اند.
معصومين (عليهم السلام ) آن قدر به اين امر اهميت مى دادند كه طواف حج
را رها مى كردند و به كار ديگران مى رسيدند و در پاسخ بعضى اشكال
تراشان مى فرمودند:
انجام كار ديگران ، از خيلى طواف ها برتر و ثوابش بيشتر است .
و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
خير الناس من انتفع به الناس
(405)
بهترين مردم كسى است كه مردم از او سود و بهره ببرند.