شگفتى هاى آفرينش در كلام اهلبيت (عليهم السلام)
جلد اول

رضا كوشارى

- ۱۵ -


اولين پيشنهاد درباره ى برق و روشنايى

على (عليه السلام) دقيقا هزار و سيصد سال پيش از اديسون، درباره ى ايجاد تاءسيسات برق و روشنايى، سخنان بسيار جالب و محير العقول بيان نموده و اين كلام مهم، قديمى ترين اظهار نظر است كه در اعماق زمان هاى گذشته شنيده شد.
صد و بيست سال پيش وقتى اديسون در كارگاهى با جمعى از همفكران و همكاران خود، مشغول كار و تحقيق بود لامپ را اختراع و عرضه كرد و شب ها را روشن ساخت و پس از آن، چراغ هاى نفتى كم كم از رونق افتاد.
در آن زمان كه به توسط اديسون لامپ ساخته شد تمام زمينه ها و امكانات مختلف صنعت و لوازم و ابزار بسيارى از قبيل ماشين و قطار و غيره به وجود آمده بود و در آن زمان برق و تمام دم و دستگاه و وسايل آن وجود داشت، و پالايشگاه نفت و كارخانه ها با دستگاه هاى صنعتى گوناگون بر پا شده بود و در واقع چرخ صنعت و اقتصاد، لحظه به لحظه در حال توسعه و پيشرفت بود، بنابراين زمينه، براى اديسون بسيار مناسب و مهيا بود كه توانست لامپ روشنايى آن هم به طور ساده فراهم كند، به هر حال تلاش و زحمات شايسته اديسون مورد تقدير است و پس از اديسون، پژوهشگران و متخصصان بيشمارى در اين جا و آن جاى دنيا، تلاش فراوانى به عمل آوردند و همواره ابتكار و اختراعات برق و روشنايى پديد آيد.
سد سازى و استفاده از آب براى چرخش پروانه هاى ژرناتور برق كه در پنجاه سال اخير به عرصه ظهور رسيد و نتيجه خوبى براى تحول و توسعه برق شد و امروز صنعت عظيم سد سازى و استفاده از آب، به تنهايى خود داراى دانش و ابزار و وسايل مخصوصى است و امروز در گسترش فنون و مهارت برق و روشنايى و مسايل جنبى آن، دانش مدرنى كه رشته هاى متععد دارد و در دانشگاه ها تدريس مى شود و اكنون تكنولوژى برق آن قدر گسترش يافته كه در تمام موارد زندگى ما نقش مهمى دارد.
على (عليه السلام) در زمانى بود كه مردم نور را تنها در روز به جهت تابش ‍ نور خورشيد مى ديدند و مقدار كمى نور، به توسط اتش قابل مشاهده بود و حال چگونه آن حضرت مى تواند آن مردم را كه از صنعت و دانش بى خبرند، بفهماند كه مى توان از آب نور توليد كرد، آبى كه در نظر مردم ضد آتش است و شعله ها را خاموش و سرد مى كند و نورش را بتاريكى تبديل مى كند، و به آن ها بگويد كه روشنايى از برق گرفته مى شود و برق به توسط آب و آبشار است كه به دست مى آيد و اين حرفها را به مردمى بگويد كه در خانه هاى گلى زندگى مى كردند و و به جز دام و كشاورزى ساده، چيزى نديده و نشنيده اند.
حضرت على (عليه السلام) روزى با يكى از ياران خود، به نام كميل به كنار رودخانه فرات رفته بودند، آن حضرت به آن آب خروشان مدتى خيره شده بود، و در ذهن خود، چه مى انديشيد خدا مى داند؟ و پس از آن رو به سوى كميل نمود و سخنان عجيب و غريبى بيان نمود ولى آن چه كه در كتابها از اين بيانات به جا مانده و به دست ما رسيده، تنها اين جمله است.
يا كميل: لو شئت اءن اءصير من هذا الماء نورا لفعلت
اى كميل ! اگر مى شد، مى توانستيم از اين آب، نور و روشنايى پديد آوريم، اين كار را حتما انجام مى دادم.
خواننده ى عزيز اين موضوع را ساده نگيريد، چون حرفى گفته شده كه سايز اين كلام با آن زمان مطابقت ندارد و اين علم على (عليه السلام) جز آسمانى و ملكوتى نيست و كسانى سخن آن حضرت را مى سنجيدند و اهميت آن را درك مى كنند كه خود متخصص در دانش برق و روشنايى و آگاه از احوالات سد و فن آورى آن مى باشد.
آن حضرت مى فرمايد كه در صورت بودن امكانات، از اين آب مى توان روشنايى به وجود آورد و حتما امكانات همان تاءسيسات توليد برق از آب است و هنوز كسى نمى دانست كه از به كارگيرى سد و آبشار، مى توان در راه اندازى پره هاى توربين كه ژنراتورها را به حركت در مى آورند، از آن برق توليد كند و از آن تاءسيسات روشنايى چراغها در هر جا ممكن مى شود، كلام آن حضرت هر چند در يك جمله ى كوتاه است ولى بيانگر مجموعه اى از مطالب مهم است كه آن ها سلسله مراتب به همديگر ربط دارند، مثل روشنايى از برق و برق از ژنراتور از چرخش پرده ها به توسط فراورده هاى آب سد و مسايل بعدى...؟
على (عليه السلام) اين شخصيت علمى و متفكر بزرگ در زمانى بود كه همواره مشكلات و نابسامانى اجتماعى و اخلاقى مردم بود و همواره با عده اى از جاهلان و بى خردان مخالف با خلافت آن حضرت، از هر گرشه و كنارى كارشكنر مى كردند و ديگر مهلت و فرصتى نبود كه آن حضرت بتواند كارهايى مهمتر در خدمت به اسلام و مسلمين انجام دهد و او پس از رحلت پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)، روزگار سخت و تلخى را گذراند در حالى كه آن مردم، ميتوانستند با كمك آن حضرت، زمينه هاى علم و صنعت و ترقى را فراهم كنند و اگر آن روز واقعا همت مى شد و پايه هاى دانش و سازندگى را شروع و بپا مى شد، آيا مى دانيد كه امروز در چه وضعى از پيشرفت قرار داشتيم؟ و امروز كشورهاى اسلامى و مردم مسلمان ، سربلندتر از بقيه و در تمام زمينه ها جلودار بوديم ولى افسوس...؟
و باز هم درباره ى برق، سخنانى از آن حضرت داريم كه در مطلب كتاب بعدى خواهد شد.

نفت قبل از كشف

نفت يك ماده بسيار مهم و داراى خواص و منافعى در ابعاد گوناگون زندگى و مايحتاج مردم در تمام زمينه ها است و امروز بدون نفت و مشتقات آن، در واقع چرخ صنعت لنگ است و پيشرفت بدون آن ناقص و دشوار مى باشد. قرنها قبل از اين كه نفت كشف شود و مردم اين ماده حياتى را بشناسند، حضرت امام صادق (عليه السلام) درباره ى آن، تعريف و توصيف بسيار جالب و خواندنى دارد:
و من اءوغل فى المعادن انتهى الى واد عظيم يجرى منصلتا بماء غزير: و هر كس كه درون و اعماق معادن زمين راه يابد و به پايان عمق آن رخنه كند، آن گاه به ميدانى بسيار وسيع خواهد رسيد كه در آن آبى فراوان است آبى با غلظت و داراى بئيى تند و زننده است.
1- لا يدرك غوره ولا حيله فى عبوره و من ورائه اءمثال الجبال من الفضه: كه اعماق و فراوانى آن (نفت) بحساب نيايد و نه راهى هست از گذشتن آن، و از آن سودهايى مثل كوههايى از نقره است.
2- تفكر الاءن فى هذا من تدبير الخالق الحكيم فانه اراد جل ثناؤ ه ان يرى العباد قدرته وسعه خزائنه: پس بينديشيد اكنون در اين پديده از آفرينش آفريدگار توانا و دانا، پس خداوند عزوجل مى خواهد قدرت و وسعت خزائن خود را به مردم نشان دهد.
3- ليعلموا اءنه لو شاء اءن يمنحهم كالجبال من الفضه لفعل: تا بدانند مردم كه خداوند اگر اراده كند، مى تواند براى تمامى آن ها، كوههايى از نقره قرار دهد. لكن لا صلاح لهم فى ذلك: ولى براى آن ها صلاح نيست در اين كار.
4- لاءنه لو فيكون فيها ذكر نا سقوط هذا الجوهر عند الناس و قبه انتفاعهم به: چون اگر چنين بود و آن ماده با اهميت در همه جا وجود داشت آن گها ارزش اين گوهر گرانمايه در ميان مردم دنيا سقوط مى كرد و در منافع اين ها كاسته مى شد.
5- و اءعتبر ذلك باءنه قد يظهر الشى ء الطريف مما يحديثه الناس من الاءوانى و الاءمتعه: و ارزش و اعتبار آن به اين است كه از آن ماده روان ((نفت)) ظهور پديده هاى بسيار است از آن چه را كه مردم مى سازد و به وجود مى آورند، مثل انواع ظرفها و انواع اجناس و اسباب و ابزارى كه لازم دارند)).
6- فمادام عزيزا قليلا فهو نفيس جليل، فاءذا فشا و كثر فى اءيدى الناس ‍ سقط عندهم و خست قيمته، و نفاسه الاءشياء من عزتها: پس تا زمانى و ارزشمند است كه آن كم باشد و در اين صورت اين ماده حياتى، بسيار نفيس و گرانقدر و مايه سود آورى است و اگر در دست مردم فراوان باشد، آنوقت ارزش آن پيش مردم كاسته و قيمت آن بسيار ناچيز و اندك مى شود.(82)
و اكنون به توضيحات متفرقه براى هر شماره توجه كنيم:
درباره ى وجود معادن در اعماق نفت در اعماق زمين خبر مى دهد و اين معادن در همه جا نيست و دسترسى به آن دشوار است، در حالى كه مردم آن زمان هيچ گاه براى كندن چاهى به عمق هزار متر، اقدام نكرده و ممكن هم نبود، پس مردم هم نبود، پس مردم به نفت هيچ گاه در گذشته دسترسى پيدا نكرده اند و امروز معلوم و مسلم است كه اين معادن در اعماق زمين است و براى به دست آوردن نفت علاوه بر افراد متخصص به دانش و شناخت نفت، نياز به ابزار و وسايل پيشرفته و فولادين لازم است و بدون اين ها كسى قادر نيست كه به اين معادن با ارزش برسد چون بنا به گفته آن حضرت و نظر اهل فن در زمان ما اين است كه اين ماده در درون اعماق زمين است و رخنه به آن بسيار مشكل مى باشد.
حضرت فرمود: در اين معادن آبى سفت و با غلظت است كه داراى بوى تند و زننده مى باشد، در حالى كه آنروز كسى نفت خام نديده و به آن آشنا نبود، و امروز دانستيم كه گفته آن حضرت درباره نفت، دقيقا با همين وصفيات است.
در زمان ما درباره ى مناطق نفتى در زير زمين، اصطلاحات ميدان نفتى به كارمى برند و آن حضرت اصطلاحات وادى به كار برده، وادى به معناى وسيعتر از ميدان است و اگر دقت كنيم مى فهميم كه به كارگيرى ميدان آن چنان درست نيست چون ميدان دلالت بر وسعت كمى دارد ولى اصطلاح وادى، منطقه و محدوده وسيعترى را براى نفت دلالت دارد و منطقى تر است چون منطقه اى كه سال، از آن نفت استخراج مى شود، حق آن نبود كه از كلمه ميدان استفاده شود بلكه وادى، لايق تر و به جا است.
2- گذشت و چشم پوشى از اين معدن مشكل است و در آن درنگ كردن كشنده و خطر است و دسترسى به نفت نياز به رخنه در اعماق بسيار است. و به جاى انديشيدن هم دارد كه چه استفاده هايى از اين معدن به دست مى آيد.
واقعا كه اين معدن چه گنج گرانبهايى است و آن كشورها كه نفت دارند و باصطلاح امروز نفت خيز، از اين ماده چه سود سر شارى نصيبشان مى شود، كه بنا به گفته آن حضرت سود آن همچنين با كوههايى از نقره برابر است و جالب اين جا است كه امروز نفت به عنوان طلاى سياه معروف است.
3- آن حضرت به ما مى گويد كه اين ماده آن قدر خوب و مهم است كه از تدبير و قدرت خداوند است كه براى ما نمايان و به دست ما رسيده و به حق جاى انديشمندان هم دارد كه در اين پديده پروردگار چه سود و خواصى نهفته است و دانشمندان بسيارى از كشورهاى پيشرفته در لابراتورهاى مدرن ، تلاش بسيارى كردند تا با تركيبات گوناگون شيميايى، نفت مصنوعى بسازند ولى پس از سالها تلاش، تحقيقات خود را بى سر و صدا كنار گذاشتند چون زحمات آن ها بى نتيجه بود.
4- آن حضرت مى فرمايد كه خداوند مى توانست در تمام دنيا، كوههايى از نقره و يا اين ماده حياتى را فراوان قرار دهد ولى بنفع مردم نيست كه اين چنين باشد و چه بسا نظر و تعادل امور مردم دنيا درهم مى شد چون همه ثروتمند مى شدند و خداوند صلاح را در اين باره واقعا درست و به جا است
5- آن حضرت مى فرمايد: اگر اين گوهر گرانبها در همه جا وجود داشت حتما بى ارزش مى شد، و امروز در اخبار جهان مى شنويم كه گاهى يك كشور نفت خيز، به محض اين كه مقدار بيشترى از سهميه معين خود، نفت استخراج و صادر كند، به همين علت شاهد سقوط قيمت و پايين آمدن نرخ آن در بازار جهانى هستيم، و سخنان آن حضرت به نحوى است كه گويى او در اين زمان براى ما از وضعيت نفت صحبت مى كند.
6- آن حضرت مى فرمايد ارزش و اعتبار اين ماده حياتى بدين جهت است كه از آن، به توسط مردم اشياء بسيارى پديد مى آورند مثل انواع ظروف و بسيارى از وسايل و ادوات و امكانات و نياز گناگون خود، و امروز ما شاهد به كارگيرى پلاستيك در همه چيز هستيم و در هر چه كه بنگريم مقدارى از اين ماده نفتى وجود دارد و اين پيش بينى يكى از عجايب سخنان آن حضرت است.
7- آن حضرت مى فرمايد تا زمانى كه اين ماده كم باشد عزيز و داراى قيمت و اهميت و گرانمايه است و اگر زياد شود از ارزش آن كاسته و نرخ آن هر لحظه به پايين تر سقوط مى كند، و هر چيز تا زمانى كه كم باشد عزيز و قيمتى است و نكاتى كه آن حضرت درباره ى نفت بيان نموده، امروز همان را احساس مى كنيم و او در آنزمان درباره ى نفت گفت و امروز مردم جهان را به خوبى مى شناسند و از جايگاه و ارزش آن با خبرند.
يكى از نكات جالب اين جا است كه آن حضرت در منطقه حجاز يا كشور عربستان سعودى، اين سخنان را فرمود كه امروز همين منطقه يكى از نفت خيزترين نقاط جهان است ولى افسوس كه قبر آن حضرت حتى به عنوان يك متفكر و دانشمند ملى بر پا نيست و ياد او كه مايه سربلندى و افتخار علمى براى مردم آن منطقه است متأسفانه حتى نامش را نمى شناسند و اگر هم بدانند بنا حق و بناروا و از روى جهالت، قبولش ندارند، و قضاوت را بعهدن عالمان و عاقلان دنيا واگذار مى كنيم؟

على (عليه السلام) نابغه علم و ابر مرد تاريخ

اگر كتابهاى علمى را كه از قديمى ترين نسخه از گذشته هاى دور بيابيم و آن ها را ورق بزنيم و درباره ى موضوع آشنايى مردم آن زمان از كره و جو زمين و علوم ديگر، جستجو كنيم؛ آن گاه مى فهميم كه مردم آن روز تا چه حد و چه اندازه به اين مسايل آگاهى داشتند. مثلا اگر حدود آشنايى مردم آن زمان درباره ى كره ى زمين، و حدود آشنايى مردم امروز را در اين باره مطابقت كنيم، آن گاه تفاوت بيحدى را مشاهده خواهيم كرد و اصلا دانش و اطلاعات علمى آن ها در مقابل امروز از صفر هم كمتر است.
و همچنين اگر تمامى اطلاعات علمى دانشمندان درباره ى كره و جو زمين از صد سال پيش و بر گرديم تا قديمى ترين نظريه هاى علمى و كهنه ترين كتاب را در يك طرف بگذاريم و در طرف ديگر بگذاريم و در طرف ديگر كلمات و گفته هاى حضرت (عليه السلام) را بررسى كنيم، آن گاه مى فهميم كه دانش على (عليه السلام) بسيار كاملتر و با موضوعات علمى فراوان در دسترس بوده و آن وقت بيشتر از هميشه اين مسئله بر ما ثابت مى شود كه پايه هاى علم و پيشرفت دانش امروزى از اسلام گرفته شده و پايه ريزى شده است و اگر حدود دانش و ابعاد آن را در ميان دانشمندان گذشته، درباره ى كره و جو زمين و مسايل ديگر بررسى كنيم، آن گاه اختلاف نظريه ها و به عقيده هاى گوناگون و متفاوت با همديگر آن ها پى خواهيم برد.
اگر عقيده و نظر حضرت على (عليه السلام) را با علم و دانش امروزى درباره ى كره و جو زمين و مسايل گوناگون ديگر، مطابقت بدهيم آن گاه مى بينيم كه دقيقا و صد در صد با همديگر مشابهت و مطابقت عجيبى دارد، كه اگر يك شخصى حضرت على (عليه السلام) را نشاسد و اين گفته هاى او را بخواند آنشخص جوزى فكر مى كند كه الان على بن ابيطالب (عليه السلام) زنده است و در يك جايى از دنيا مشغول تحقيقات و يا استادى است كه در دانشگاهى درس مى دهد.
ما دانشمندى در گذشته سراغ نداريم كه درباره ى كرو و جور زمين و علو متنوع نظريه بسيار داده باشد و اگر هم بيابيم، او نظريه هاى انگشت شمارى دارد كه علماى بعد از خود، آنها را تصحيح نموده و دانش امروزى آنها را به تكامل رسانده است، ولى يكنظريه سراغ نداريم كه حضرت على (عليه السلام) گفته باشد و مورد شك و ترديد يا تصحيح علماى بعد از خود قرار گرفته باشد و اگر روزى فرا رسد كه بينات علمى حضرت على (عليه السلام)، درباره ى علوم متنوع در يك كتاب بزرگ جمع آورى شود، آن گاه حيرت، و شگفتى جهانيان برانگيخته خواهد شد:
1 - تا كنون دانشمندى نبوده كه بدون اين كه وسيله سفر و مجهز به امكانات و اطلاعات علمى بوده باشد از جاهاى بسيار دور كه خود و ديگران هم نرفته باشند، آن گاه سخن از وضعيت آن جا بگويد.
2 - و يا اين كه او در زمانى زندگى مى كند آنوقت براى مردم از اتفاقهايى بگويد كه هزار و چهارصد سال بعد رخ مى دهند، و هر دو اين مورد به حقيقت قطعى برسد. يعنى همزمان از بعد مكانى كه تحولات وضع زمانهاى بسيار دور بعد از خود را آينده نگرى كند، اما حضرت على (عليه السلام) از مردم عادى مستثنى است و او بوضوح اين چنين بود، با آن كه در اين كتاب كوچك و به صورت مختصر، بياناتى از آن حضرت نقل شده، ليكن نكات بسيار مهمى را عاقلان و اهل خرد و انديشه، در صورت كمى تاءمل و تعمق، سبب مى شود تا به عظمت اين شخصيت والاى دين و دانش ‍ را در ابعاد وسيعتر، او را بهتر مشناسند، و اين موضوع، مسئله ساده اى نيست و آيا كسى مى تواند به اين مرتبه برسد؟، هرگز جز مردان خدا، كه آن ها را خداوند براى مردم برگزيد و آن ها با توفيق و هدايت و لطف الهى، به اين جايگاه رفيع رسيده اند و على (عليه السلام) فرد بى همتايى بود كه عمق باطن قرآن را دريافت، و از درياى بيكران علوم و سر و اسرار نهان قرآن باخبر شد، و از آيات قرآن كه كلام الهى است تغذيه مى شد، كلام على (عليه السلام) نشان دهنده عقل و شعور و دانش اوست، و هر آن چه را كه بر زبان مى آورد، گويى تكرار آيات قرآن است همان گونه كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اءنا مدينه العلم و على بابها تنها اوست كه دروازه شهر علم دانش من است.

مردم در آخر الزمان

پيشوايان و بزرگان دين و آيين ما، آن ها كه از موجودات نامرئى باخبرند و آن هايى كه از فضا جو و آسمان ها باخبرند، و آن هايى كه از اعماق علوم آگاهند، حتما و به يقين درباره ى وقوع حوادث و از احوالات آينده ى بسيار دور هم باخبرند.
ابعاد علمى آن ها براى ما معلوم است و حال ببينيم بعد زمانى آن ها را، يعنى پيشبينى آنها درباره ى امروز كه زمان ما است، و از آن تاريخ بيش از هزار و چهارصد سال گذشته و از اوضاع و احوال امروز، براى مردم زمان خود چه گفته اند؟؟ كه اين هم يكى از عجايب و دلايل حقانيت آن هاست، آن ها را خداوند براى مردم برگزيدند تا مثال درستى و درستكارى باشند و الگويى براى خوبى ها و انسانيت و شرافت، و راهنمايى خير و سعادت دنيا و آخرت ما باشند.
حضرت على (عليه السلام) در يكى از خطبه هاى خود در اوصاف و احوال مردم در آخر الزمان مى فمايد:
احفظ فان علامه ذلك اذا اءمات الناس الصلوه. حضرت به حاضران فرمودند: در هوش و ذهن خود بسپاريد كه نشانه هاى آنروزگار اين چنين است، اگر هر آينه مردم نماز خواندن را برانداختند.
و اءضاعوا الاءمانه و آن گاه كه امانت دارى ضايع شود و نبودن افراد امين.
و استحلوا الكذب و آن گاه كه دروغ پردازى و جو سازيهاى دروغين به چشم مردم روا و پسنديده شود.
واخذوا الرشا و آن زمان كه رشوه گيرى رسم رايج و مسئله معمولى شود.
و شيد و البنيان و آن زمان كه مردم ساختمانهاى بزرگ و ديدنى بر پا مى كنند
باعوا الدين بالدنيا ديندارى را به خاطر دنيا فروختند و به كنار گذاشتند.
و استعملوا السفهاء در تمام زمينه ها دوستى و همنشينى و همكارى، آن ها با سفيهان و بى خردان و افراد تهى مغز مى گذرانند
و شاوروا النساء و در تمام اوضاع و احوال با زنان همعقيده و همراهى و كارها را به آن ها واگذار مى كنند و زمام امورشان به دست زنها مى افتد يعنى آن طور كه آن ها بپسندند. همانطور بايد بشود.
و قطعوا الارحام و آن زمان خويشاوندى و مسئله فاميل و خانواده از بين مى رود. و مردم نسبت بهمديگر بى اعتنا ميشوند.
و اتبعوا الاهواء و آن زمان مردم مدام پيرو هوى و هوسها مى شوند.
و استخفوا بالدماء مردم آن زمان نسبت به قتل و خون ريزى ها، بى اعتنا و به آن اهميتى نمى دهند.
و كان الحلم ضعفا و آن زمان صبر و بردبارى در ميان مردم ضعيف مى شود.((يعنى رواج خشونت و بى حوصلگى و عصبانيت)).
و الظلم فخرا زور و ستمكارى و قلدرى كردن مايه فخر و سربلندى مى شود.
و كانت الامراء فجره و آن زمان بزرگان و دولتمردان و اميران، همه در فساد كارى علنى و آشكارند.
و الوزراء ظلمه آن زمان وزيران همه ظالمند.
و العرفاء خونه و آن زمان چهره هاى سرشناس و شخصيت ها، همه خيانت كارند.
و القراء فسقه با سوادان و خوانندگان همه فاسد و لا ابالى و بى بند و بار مى شوند.
و ظهرت شهادت الزور و آن زمان گواهى و شهادت به ناحق و ناروا دادن، آشكار مى بينى.
و استعلن الفجور و آن زمان فحشا علنى مى شود و در ميان مردم ظاهر و نمايان مى بينى
و قول البهتان در تهمت و افترابى اهميتند.
و الائم و الطغيان گنه كارى و طغيان كردن در ميان مردم مشاهده مى شود.
و حليت المصاحف و آن زمان قرآن ها زيبا و خوش نقش نگار مى شود.
و زخرفت المساجد و آن زمان مسجدها آراسته و پر رزق و برق است.
و طولت المنار و آن زمان گلدسته هاى مساجد بلند و باعظمت مى شود.
و ازدحمت الصفوف و آن زمان اجتماعات مختلف مردم بسيار است.
و اختلفت الاهواء هوى و هوسها بسيار و سر گرميها متنوع مى شود.
و نقضت العهود و پيمانها و سنت ها از هم گسسته و مردم نسبت به همديگر بى وفا مى شوند.
و شارك النساء اءزواجهن فى التجاره حرصا على الدنيا و آن زمان زنها با مردان خود در كار و تجارت مشاركت مى كنند، از حرص و ولعى كه به دنيا دارى دارند.
و علت اءصوات الفساق و استمع منهم و آن زمان صداى خوانندگانى فاسد، همه جا را فرا خواهد گرفت و با خوانندگى آن ها فساد را توسعه و هوسهاى مردم را تحريك مى كنند و مردم مدام به صداى اين خواننده ها گوش فرا مى دهند.
و كان زعيم القوم اءرذلهم و آن زمان مى بينى كه بزرگان و سردمداران مردم از پست ترين افراد جامعه هستند
و اتقى الفاجر مخافه شره و آن زمان مردم از ترس افراد فاسد و بى شرمى، پرهيز و به او احترام مى كنند.
و صدق الكاذب و آن زمان مردم باور دارند سخنان دروغ پردازان را و يا از روى ناچارى حرفهاى او را تاييد مى كنند
و اءؤ تمن الخائن و آن زمان افراد خيانت كار به مال و ناموس، مردم او را فرد مطمئن مى دانند و لا ابالى هستند.
و اتخذت القيان و المعازف و آن زمان مردم مطرب مى شوند و انواع آلات موسيقى را به كار مى برند.
و لعن آخر هذه الاءمه اءولها و آن زمان دشنام دادن و ناسزاگويى در ميان مردم، به اين و آن و از گذشتگان رواج و طبيعى مى يابد.
و ركب ذوات الفروج السروج و آن زمان زنهاى هوسباز بر سواريها سوار شوند و بتازند و خودنمائى كنند و تشبيه النساء بالرجال و آن زمان كه زنها خود را همچون مردان در آورند ((از لحاظ لباس و آرايش و رفتار و كردار و غيره)).
و الرجال بالنساء و آن زمان كه مردان خود را همچون زنان در آورند ((ظريف و لطيف و ملوس بنمايانند خود را همچون دختران و زنان و همچون آن ها لباس و آرايش و رفتار كنند)).
و شهد شاهد من غير اءن يستشهد و آن زمان كه مردم بدون آن كه چيزى را ديده باشند به آن شهادت و گواهى مى دهند كه اين چنين است و يبه ناحق آن چنان بود.
و تفقهوا لغير الدين و آن زمان دقت و تحقيق نمى كنند براى دين و آيين خود و تنها مسايل مادى و اءهداف دنيايى را دنبال مى كنند.
و آثار اعمل الدنيا على الآخره و آن زمان مردم توان و تلاش خود را مدام براى دنيا و هوسهاى آن مى كنند، به حدى كه آخرت را فراموش ‍ خواهند كرد و به آن بى اعتنا هستند.
و لبسوا جلود الضاءن على قلوب الذئاب و لباس از چرم گوسفند بر تن خود مى كنند و در حالى كه دلهاى آن ها همچون گرگ درنده است
و قلوبهم انتن من الجيف و دلهاى آن ها گنديديه تر از لاشه كردارى متعفن است.
و امر من الصبر و تلخ ‌تر از زهر كشنده است.
فعند ذلك الوحاالوحا پس در آنوقت و آن زمان واى واى كه مردم به چه حال و روزى خواهند بود.
العجل العجل آن زمان فرياد بر خواست از دل مردم همواره از فرياد رسى خواهد بود و انتظار گشايش و توقع فرجى در حال و كار خود دارند.
و اقترب الموعود و آن گاه است كه لحظه پيش بينى شده يعنى ظهور حضرت مهدى (عج)نزديك خواهد بود.
((بله اين همه به هم ريختگى و آشفتگى نشانه ضعف و زوال ايمان مردم است و طبعا نتيجه آن فساد و ظلم و بيداد همه جا را فرا خواهد گرفت)) و اكنون وقت آن است كه لحظاتى بينديشيم تا ببينيم كه چه مقدار از اين اوصاف در ما هست؟ و ما جزو كدام مردمى هستيم كه چند تا از آن پيش ‍ بينى ها، شامل ما هم مى شود؟ و اميدواريم كه در اين زمانه پر فتنه و آشوب، هيچ كدام از گفته هاى آن حضرت كه براى زمان ما پيش بينى نموده، اين اوصاف در رفتار و كردار ما نباشد و انشاء الله جزو صالحين و ياران لايق و شايسته آن حضرت باشيم.