جو مرتفع و باز
دارنده
حضرت على (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
اللهم رب السقف المرفوع و الجو المكفوف الذى جعلته مغيضا
لليل و النهار.(13)
بار خدايا! اى پرودگار اين سقف بر افراشته و مرتفع و اين جو نادانى و باز دارنده !
آن ها را قرار شان دادى كه فروكش كننده و باز دارنده اثرات شب و روز باشند.
مراد از سقف بلند و مرتفع، جو زمين است.جوى كه براى زمين كارهاى مهمى انجام مى دهد
و فوايد آن استمرار حيات تمامى موجودات روى آنست. و در توضيح اين سه جمله و معانى
بر خاسته از آن، مسايل ريز بسيارى هست كه براى درك بيشتر اهميت آن ها بايد چندى از
موارد مربوط به آن ذكر شود.
ميدانيم شب هنگام، آسمانى كه حاصل آن سرماى شديد و هولناك است و روز هنگام، تابش
زيادى نور خورشيد كه حاصل آن گرماى طاقت فرسا و اشعه ى زياد است، هر دو براى كره و
حيات آن زيان بار است. با چنين اوضاعى حضرت در آن زمان به فروكش كردن آثار زيان بار
حاصل از، سرماى شب و گرماى روز توسط جو اشاره داشته و آن را براى مردم تبيين نموده
است. و در اين زمينه اولين نظريه را بيان نمودند و ما را از شدت و ضرر شب و روز
فضايى، باخبر ساخت. و علاوه بر آن، آثار متنوع ديگرى مثل بمباران زمينن هر روزه، به
توسط هزاران شهاب ريز و درشت، كه همه ى اين ها براى سلامت كره زمين و حيات تمامى
موجودات و پديده هاى مختلف تهديد كننده است خبر داده و مى گويد: اين جو نامرئى كه
به چشم نمى آيد، فروكش كننده و بازدارنده ى تمام اثرات نامطلوب آن است، و در همين
جايگاه است يعنى اين جو، براى زمين و سلسله مراتب اكوسيستم حيات آن، سينه سپر مى
كند و بلا گردان آن است.
در قديم الايام كه مردم آن زمان شناختى نداشتند و حال و احوال آن را نمى دانستند،
حضرت على (عليه السلام) چندين بار در كلامش به موارد علمى متنوع اشاره داشته و آن
ها را براى مردم بيان مى نمود. گاهى توسط دعا، مسايل مهمى را مطرح مى كند تا شايد
كسى كه در آينده، اين معانى را درك كند. زيرا مخاطب على خدايى است كه آفريدگار و
مدبر حيات و همه چيز ما است، و او را با كلامى كه برخاسته از آشنايى علمى وى از
پروردگارش مى باشد، به نيايش او مى نشيند.و براى آيندگان به ارمغان مى گذارد.
جو يا لايه هاى دارنده ى هوا
علم امروز به اين جا رسيده كه فضاى بى كران آسمان ها، آن قدر وسيع است كه
نمى توان روى وسعت آن محاسبه و يا فرضيه و يا انديشه اى ارايه كرد. ولى درباره ى
كهكشانهاى بى شمار كه بيليونها تخمين زده شده و هر كهكشان مجموعه اى از بيليون ها
ستاره است و بين هر ستاره با ستاره اى ديگر در هر كهكشان، و همين طور هر كهكشان تا
كهكشان ديگر فاصله بسيارى است.
اما درباره ى ستاره ها كه در اين فضاى باز و لايتناهى آسمان ها غوطه ورند، اين همه
ستاره در واقع جزيى از اين فضا را اشغال كرده اند. به فضاى اطراف هر ستاره در هر
كجا كه باشد، آسمان گفته مى شود. پس هر جايى از اين فضاى بسيار وسيع و گسترده را هم
آسمان مى گويند؛ هر چند كه همين دلالت بر گوشه اى از كل آسمان ها دارد، بنابراين
وقتى صحبت از آسمان مى شود، بايد معلوم شود كه در آسمان كجا و كدام سمت و كدام
ستاره و كدام كهكشان منظور است؟
حضرت امام على (عليه السلام) مى فرمايند:
و كيف علقت فى الهواء سمواتك
بار خدايا، چگونه آسمان هايت را در هوا معلق نگاهداشته اى؟!
هوا وزن دارد و هر ذره ى آن داراى حجمى است.مى دانيم كه در فضاى دور و وسيع آسمان
ها هوايى وجود ندارد، پس اين سماواتى كه در آن هوا وجود دارد، همان لايه هاى جوى
است كه هر لايه ى آن يك وضع خاص دارد و كار خاصى انجام مى دهد، و اين چند لايه به
نحوى متمم و مكمل كارها و برنامه هاى همديگرند و روى هم رفته، گويى يك سازمان و يك
تشكيلات خاص در يك نظام و براى منافع اهل زمين عمل مى كنند و اين كار لايه هاى جوى،
شگفتى و تحسين همگان را از اين پديده و آفرينش الهى بر مى انگيزاند.
((و چگونه آسمان هايت را در هوا معلق نگه داشته اى؟!))
يعنى به اين مقارنه ى هوا با اين محدوده از لايه ها، آسمان ها گفته شده است و اگر
هوا ذكر نمى شود، اين آسمان ها براى اين ناحيه، مشخص نبود. پس به هر ناحيه از اين
لايه ها كه داراى طول و عرض بسيار است، آسمانى گفته شده و چند لايه ى آن به عنوان
آسمان هاى زمين نام گرفته است.
لذا مى گويد كه چگونه ((علقت فى
الهواء سمواتك)).
منظور آن حضرت خبردار كردن ما از آن نواحى است. يعنى ما دنبال كار رفته و بقيه ى
امور را دريابيم تا بهتر و بيشتر، خورده ريز مسايل را پى گيرى كنيم. به اميد اين كه
انسان در ترقى و افزون دانش خود، به راه و جايى براى تلاش و تحقيق در آن نواحى دست
يابد.
خلاصه آن كه از كلام امام على (عليه السلام) اين چنين استنباط مى شود كه در اطراف
زمين يا ناحيه ى جوى، چند لايه وجود دارد كه همگى از هوا تشكيل شده اند و هر سمتى و
هر ناحيه اى از فضاى لايتناهى را ((سماء))
آسمان گويند و كلمه ى آسمان و آسمان ها منحصر به جايى خاص نمى باشد، پس چند لايه
يعنى اين چند ناحيه جوى را كه ((سماوات))
آسمان ها به كار رفته است، چند لايه بودن اين جو را براى اولين بار به ما بيان
فرموده است.
هوا و فضا، دو موضوع جداگانه
دعا بهترين وسيله ى ارتباط بين انسان و پرودگار است و بيشترين هدف و نتيجه
گيرى از دعا خوانى، انسان سازى و پرورش روح به صفا و محبت و بندگى است؛ تا در پرتو
آن، رفتار و كردارمان به خير و صلاح و نيكى و طلب ثواب همواره نمايان شود و همچنين
دعا عامل تقويت و غلبه انسان بر هواهاى نفس است تا مبادا انسان، به كارهاى ناپسند و
گناه و خطا مرتكب شود.
در دعاهايى كه از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه ى معصومين (عليه
السلام) به دست ما رسيده، در آن خواص و فايده و سر و اسرار بسيارى نهفته است و از
جمله فوايد دعا، جلب توجه انسان به مسايل و موضوعات مهمى از طبيعت است كه اين،
تعريف گوشه هايى از آفرينش پروردگار است.
دعاى جوشن كبير يكى از دعاهاى معروف است كه از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل
شده است و حضرت مردم را به خواندن اين دعا سفارش بسيار نموده است. اين دعاى بزرگ
كه سرتاسر آن، جهت دادن و راهنمايى و آموختن انسان به نيايشى سالم و منقطى با
خداوند است و تمام جوانب زندگى بشر، در ارتباط با آفريدگار خود را در نظر گرفته و
در لابه لاى اين دعا، نكات بسيارى از موضوعات گوناگون آفرينش اين جهان ديده مى شود
كه قابل تفكر و تاءمين است.
نگاهى به فرازى از اين دعا بيانگر اين است كه انسان از راه شناخت طبيعت و جهان،
همواره رابطه و تماس خود را با پروردگارش، بر پايه ى عقل و دانش، وصل و مستحكم
سازد.
يا من له الهواء و الفضاء(14)
بار الها! اى آن كه از براى تو است اين هوا، و فضاى بى نهايت گيتى.
اين جمله ى كوچك كه حامل معناى مهمى است، دانستن موضوع آن براى انسان، بسيار گران
تمام شد، يعنى صدها انديشمند و متخصص طى ساليان متمادى و با استفاده از ابزار و
تجهيزات پيشرفته و مدرن بود تا به اين مسايل مهم پى برده اند. ولى آن حضرت قبل از
13 قرن، و بسيار جلوتر از اين انديشمندان، مطلبى را ساده و خلاصه بيان مى كند و ما
را از موضوعى مهم آگاه مى سازد.
يكى از قديمى ترين تشخيص موضوع دو گانه بودن اوضاع بالاى سر ما، در اين جمله ى دعا
به صورت واضح، بيان شده و ما را از وجود جو و فضاى بعد از آن با خبر كرده و اين دو
را به عنوان يك موضوع نگفته است. چون بحث جو، جدا و سوا از فضاى خارج بعد از آن است
و امروز به خوبى دانسته شد كه جو، جدا و سوا از فضاى خارج بعد از آن است و امروز به
خوبى دانسته شد كه جو، يك لايه و پوششى در اطراف كره ى زمين ، با وسعت دهها كيلومتر
است و سپس اين محدوده تمام مى شود و مرزهاى جو تا جا به آخر مى رسد و بعد از آن
وارد فضاى آسمان ها مى شويم، فضاى بى نهايت وسيع است، لذا آن حضرت آگاهانه در آغاز
كلام خود، هوا و سپس فضا را ياد نموده و اكنون مى دانيم كه هوا و جو، بالاى سر ما
است و پس از آن فضا است. مردم امروز به تدريج اوضاع و احوال جو با پوشش اتمسفر را
به خوبى درك كردند، در حالى كه مردم گذشته، از جو و فضا، يا اتمسفر و خلا، اين دو
دشمن آشتى ناپذير و اين دو متضادى كه هيچ گاه با هم سازشى ندارند، هيچ گونه آگاهى
نداشتند.
در آن سوى جو يعنى فضاى خارج، در واقع كويرى سرد و دورى از هوا است كه بلافاصله بعد
از جو زمين شروع مى شود. فضايى مرده، نه هوا و نه زندگى. ولى در زير اين جو، زندگى
بر روى زمين به دليل وجود اتمسفر امكان پذير است.
در اتفاع صد كيلو مترى از سطح زمين، هوا بى نهايت رقيق است كه ارتفاع به مثابه مرز
فضا در نظر گرفته شده است و همان گونه كه از فشا معناى مرز و حد، آن مشخص نيست، در
واقع سخن آن حضرت بر همين نكته نيز دلالت دارد. ولى هوا يا جو، محدوده اى با عرض
مشخص بين زمين و فضا است.
آن حضرت در اين دعا، چنين موضوعى را مطرح كرد. و آيا دانش امروز با تمام امكانات
پيشرفته اش، سخنى به جز اين دارد؟ و آيا اين معانى كلامات آن حضرت در اين دعا، پس
از گذشت بيش از هزار و چهارصدسال، كهنه شده و حقيقت آن حرف ها با حرف علم روز،
مطابقش را از دست مى دهد؟ اين در صورتى است كه جو و فضاى آسمان ها يكى شود كه اين
غير ممكن است؛ پس به همان اندازه، سخن آن حضرت حقيقت دارد و پا برجا و استوار است.
هوا و فضا دو موضوع جداگانه است و هر كدام وضعيت ديگرى است و علم روز، اين دو را هر
كدام سوا و جدا از همديگر مى داند.
هوايى كه ديده نمى شود و چيزى به نام اكسيژن و عناصر ديگر كه در جستو جو هست به چشم
نمى آيد، همانند فضا كه خالى است و در آن چيزى از اين ها وجود ندارد، يكى است. لذا
تشخيص اين دو از همديگر امرى است خارق العاده و مهم. چون ممكن است كه اين دو به چشم
ما يكى به نظر برسد و ما در خطا قرار بگيريم و علاوه برآن، ارتفاع بسيار اين دو، كه
در گذسته، كسى قادر با بالا رفتن نبوده و اين تكامل دانش و تجهيزات دقيق بود كه آن
را به ما فهماند كه اين دو موضوع سوا و جدا از هم مى باشد.
به طور ساده اگر كسى از ما بپرسد كه بالاى سر ما چيست؟ مى گوييم هوا يا اقيانوس جو.
و اگر از ما بپرسند كه بالاتر از جو و بعد از آن چيست؟ حتما خواهيم گفت فضا. و
آنحضرت در زمانى كه موضوعى به نام جو وجود نداشت و صحبتى از آن در ميان مردم نبود،
و هنوز بالن و هواپيما به بالا صعود نكرده بود، موضوع هوا و فضا را در يك جمله و در
يك راستا مطرح مى كند و نكته جالب اين جا است كه امروز، اصطلاح علومى و دانشگاه،
تدريس و تحقيق مى شود و امروز رشته اى است از اين علوم به نام هوا و فضا ناميده مى
شود. و در واقع، آنحضرت براى اولين بار بود ككه اصطلاح ((هوا
و فضا)) را بكار برد
بالاى جو سپر حفاظتى در برابر شهابها
روزانه هزاران ميليون شهاب سنگ، ذرات گرد و غبار و سنگهاى آسمانى به سوى
زمين پرتاب مى شود. اگر جو يا اتمسفر زمين وجود نداشت، اين اجرام فضايى مى توانستند
خطر عمده اى براى زمين و حيات بر روى آن وجود آورند. امام على (عليه السلام) در اين
باره مى فرمايد:
و اقام رصدا من الشهب الثواقب على نقابها(15)
و بر پا شد كمينگاهى براى جلوگيرى از شهابهاى رخنه گر، بر نقاب جو.
مى دانيم كه جو زمين باعتبار عناصر موجود در آن به هفت طبقه تقسيم شده اند، و هر
طبقه يا هر لايه ى جوى داراى وظايفى خاص حفاظتى براى زمين است و در پرتو اين مجموعه
ى جوى، روى زمين، زندگى و آسايش و در نعمت و لطف خدا قرار داريم.
و اقام: به معناى خداوند بر پانمود، رصدا: به معناى جايى كه براى نابودى شهابها و
رفع خطر و زيان آن ها است، شهاب: كلمه مفرد است و جمع آن يعنى تعداد بسيار و بيشمار
شهابها ((شهب)) گويند، ثاقب كلمه مفرد
و جمع آن كه دلالت بر بسيار بودن اين رخنه گر تندرو است ثواقب گفته مى شود.
على نقابها: يعنى محل اين رصد يا بازدارنده و سپر حفاظتى در نقاب آنست و نقاب جو ا
همان لايه ى رو، يعنى لايه ى هفتم است و همان جاست كه از شهابهاى ريز و درشت و سنگ
و غبار در برخورد با آن متلاشى و بى اثر مى شود.
حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: شهابها در برخورد با نقاب جو كه همان لايه رو
ميباشد، متلاشى مى شوند. و دانش امروز مى گويد شهابها در لايه ى هفتم، يعنى همان
لايه رو است، متلاشى مى شوند. پس نظريه حضرت على (عليه السلام) در اين باره آن قدر
به نظريه دانش پيشرفته امروز شباهت دارد كه گويى هر دو نظريه از يك مركز تحقيقات
اعلام شده است و همچنين ما را با خبر مى سازد كه در بام جو، شهابها بى شمارند و
همگى به جهت سرعتى كه دارند، ثاقب يعنى نفوذ كننده اند و دانش پيشرفته ى امروز به
توسط دم و دستگاهى كه به وجود آمد به حقيقت يكايك كلمات آن حضرت رسيده است.
و امسكها من ان تمور فى خرق الهواء بايده
و در همان جا از رخنه شهابها جلوگيرى مى شود تا اين كه در فضاى جو زمين، گستاخانه
وارد نشوند و امروز دانسته شد سپر بلاى اين شهابها، همان بالا و سطوح جو يا به
اصطلاح امروزيها لايه ى هفتم است و كسى اين سخنان را مى گويد لااقل خودش يك سفرى به
بالاى جو داشته باشد و از نزديك، آن صحنه ها را ديده است ولى على (عليه السلام)
آگاهانه و به درستى، موضوعات مهمى را به يقين تام، در ميان مردم آن زمان مطرح مى
كند.
و امرها ان تقف مستسلمه لامره
در همان جاست كه شهابها وادار به تسليم مى شوند به جهت وضعى كه در آن ناحيه از جو
دارد.
وادار به تسليم شدن، يعنى جلوگيرى از رخنه و نفوذ كردن است و به جهت از بين رفتن آن
ها در همان ناحيه جوى است.
بشر امروز به اين موضوعات و اطلاعات علمى جو ((اتمسفر))
در پرتو تلاش بسيار دانشمندان و كارشناسان مربوط، آن هم با كمك ابزار و وسايل
پيشرفته و همچنين با بهره گيرى از بالن هواپيما و موشك و ماهواره و آزمايشكاه و
لابراتور بود كه دانسته شد وبا مرور زمان اين آگاهى ها به تكامل رسيد و جاى شگفتى و
تعجب است كه حضرت على (عليه السلام) با جملاتى كوتاه، آن چنان مطلب علمى را بسيار
دقيق و خلاصه باز گو نموده، آن هم در زمانى كه هيچ وجه اين اطلاعات جوى و حتى مسايل
ساده ى اوليه را هنوز مردم آن زمان نمى دانستند، و على (عليه السلام) در زمانى اين
سخنان را بيان نمود كه مردم، درك و فهم اين كلمات را نداشته و اگر مفاهيم كلام على
(عليه السلام) را دقيقا با تشريح علمى هفت لايه ى جو و عناصر و كار هر كدام آن حضرت
آن چنان ساده نيست كه ما از كنار آن بدون تفكر و تعمق بگذريم پس روا نيست كه درباره
ى عظمت اين شخصيت والا نينديشيم.
دانستنيهاى از كره ى زمين
وجود گازهاى سمى در اءعماق زمين
اصطلاح جديد عقيم كننده و كشنده را امروز، گاه و بيگاه در رسانه ها مى
خوانيم و يا مى شنويم كه يك سلاح شيميايى هولناكى است و باعث مسموميت است و برخى از
آنها به نازايى و نابودى انسان منجر مى شود و كشورهايى مثل آمريكا و روسيه و غيره،
قادرند انرا توليد و نگهدارى كنند تا با اصطلاح آنها در صورت بروز جنگ: از آن سلاح
شوم بر عليه يكديگر استفاده شود.
و اين موضوع استفاده از گازهاى سمى و عقيم كننده را اگر صد سال پيش مطرح مى شد،
نه كسى انرا مى فهميد و نه باور مى كردند، ولى در قرآن مجيد، هزار و چهار صد و بيست
سال پيش به طور مكرر، اين موضوع ياد آورى شد كه خداوند قوم عاد را، به خاطر ستمكارى
و فساد بيش از حد، به توسط نسيم و عقيم كننده نابود ساخت.
امام باقر (عليه السلام) بيش از هزار و سشصد سال پيش، موضوعات بسيار مهمى را مطرح
مى كند:
و اما الريح العقيم فانها ريح عذاب تخرج من الارضين البسع و
ما خرجت منها ريح قط الا على قوم عاد حين غضب الله عليهم... فيجوز اءن يكون فى
الماء مثل ذلك
(16)
و اما بدانيد كه آن نسيم عقيم كننده كه به يقين آن عذاب هولناكى است كه از درون هفت
طبقه زمين خارج نشده مگر بر قوم عاد، آن گاه كه خداوند بر آن ها غضب كرد... و همان
گونه است در آب درياها همانند آن ممكن است اين نسيم خارج شود.
بله اين سخنان در آن زمان بود كه مردم براى يافتن آب، چاهى را مى كندند تا به آب
برسند و هيچ گاه پايين تر از آن نرفته اند و از اوضاع و احوال كمى پايين تر، خبر
نداشتند ولى آن حضرت در همان زمان، از اعماق و دل كره ى زمين تعريف مى كند كه در آن
جا مواد گداخته اى كه به توسط گازهاى گرم و متنوع در حال جوش و خروش است كه در صورت
خروج آن از دل زمين، همچون هولناك است كه مى توان هوا و جو را آغشته و آلوده كند و
حيات روى زمين را كاملا نابود سازد.
تخرج من الاءرضين السبع ((كه
خارج مى شود از زير طبقه هفتم زمين)). يعنى عميق ترين جاى
زمين، كه اتفاقا دانشمندان و متخصصان زمان ما، زمين و درون آن را بر حسب مواد و
عناصر و احوالات آن، بر چند طبقه و لايه، تشخيص و نامگذارى كرده اند.
و از نكات جالب ديگر در سخنان آن حضرت كه مى فرمايد همان طور كه از درون و عمق
زمين، اين نسيم سمى روى سطح خشك زمين خارج مى شود، از زير آب درياها نيز همان گونه
است يعنى در سطح قاره ها و كف آب درياها همچون لايه اى نازك بر زمين است و در زير
آن، طبقات ديگر هست كه در صورت خروج آن مواد فرقى ندارد كه در خشكى و كوهستان فوران
كند يا در درياها، كه گاه و بيگاه باخبر مى شويم كه در اين و آن كشور، آتشفشانى از
درون زمين خارج مى شود و از مواد مذاب آن جزيره هايى شكل مى گيرد.
و بنا به تشخيص زمين شناسان، مواد گداخته اى كه اين چنين فوران مى كند و بالا مى
آيد و بر سطح زمين و يا از كف درياها خارج مى شوند اين ها از لايه هاى روى گداخته
هاى هسته زمين است و نه از اعماق آن، و همواره با مواد مذاب، گازهايى از چند عنصر
به هوا فوران مى كند، و بزرگترين آتشفشانى را كه در نظر بگيريم، در واقع خارج شدن
ذره اى از مواد مذاب كه از مواد مذاب كه از سطح جوشان بطن زمين و نه از عمق و هسته
زمين، آن مواد مذاب يا عذاب، به همراه آن نسيم يا گازهاى خطرناك فوران كند و بر سطح
زمين بيرون بيايد، آن گاه چه خواهد شد؟؟
با اين اوضاع و احوال، دانشمندان بر اين عقيده هستند كه، كره زمين همچون بمب بزرگ و
پر قدرتى است كه ما روى آن، بى خيال و آسوده خاطر زندگى مى كنيم در حالى كه زير پاى
ما، اقيانوسى از مواد مذاب و گازهاى سمى است و هر لحظه، خطر انفجار عظيمى در كمين
ما است.
و گاه و بيگاه، هسته يا درون زمين گوشه ى چشمى به ما نشان مى دهد و به ما هشدار مى
دهد، مثل زلزله ها و آتشفشانها كه در اين جا و آن جا، از آن با خبر مى شويم.
و نمونه اى از آن آتشفشان ها، سال 1883 در جزيره اى به نام ((كار
كاتوآ)) در كشور اندونزى رخ داد، و كوه اين جزيره بر اثر
آتشفشان منجر شد و اين جزيره بر اثر انفجار شديد ناپديد شد و انفجار آن، موجهاى
عضيمى به وجود آورد كه در ساحلهاى مجاور فرو ريخت و 163 دهكده را ويران كرد، بيش از
سى و شيطان هزار نفر غرق شدند، انفجار با چنان صداى عضيمى رخ داد كه از فاصله 5000
كيلومترى شنيده شد، صخره ها تا ارتفاع پنجاه و پنج كيلومترى به هوا پرتاب شده اند،
و تمامى اين ها براى ياد آورى ما است كه لحظه خطر مهيبى در كمين است با اين وضع، به
لطف خدا، ما در نعمت و آسايش هستيم و زندگى با صفا داريم، پس جا دارد كه همواره شكر
گذار درگاه خداوند باشيم و در محضر او مرتكب گناه و خطايى نشويم
زمين گهواره ى زندگى
وظيفه انبياء راهنمايى مردم و هدايت آن ها به سوى خدا و سعادت دنيا و آخرت
است و شيوه رفتار انبياء با مردم همواره اين چنين بود،
و يحتجوا عليهم بالتبليغ و از راه تبليغ و منطق با
مردم به گفتگو مى نشستند،
و يروهم الاءيات المقتدره و آيات و معجزات را كه
حكايت از نيروى توانمندى است به مردم نشان ميدادند.
يثروا لهم ذفاين العقول و بر مى انگيختند عقل هاى
مرده و به كار گرفته نشده شان تا دريابند مردم ((همه ى امور
و مسايل زندگى را)).
من سقف فوقهم مرفوع از سقفيكه بالاى سرشان افراشته و
مرتفع است.
و مهاد تحتهم موضوع و زمين گسترده زير پايشان همچون
گهواره نهاده شده.
پيامبران از همه چيز اين هستى براى مردم بازگو مى كردند مثلا از زمين و وضعى كه
دارد گرفته ته جو زمين كه همچون سقفى بر افراشته بالاى سرشان و غيره. سخن يا جوى كه
بالاى سر مردم وجود دارد مرتفع و استوار و همچنين از زمينى كه زير پاى مردم همچمن
گهواره اى وضع شده است. از اين سخنان حضرت على (عليه السلام) در نهج البلاغه معلوم
مى شود كه انبياء و خود على (عليه السلام)، نمى توانستند خيلى واضح تر و مفصل تر،
موضوعات علمى را براى مردم زمان خود بازگو كنند، چون جايى براى درك و غهم مردم وجود
نداشت و عقل هاى آن ها گويى از كار افتاده و مرده و آن ها همچون جاندار بى انديشه
اى بودند. و با اين سخنان مختصر، عقل هاى خام و به كار گرفته نشده را بر مى
انگيختند، و از راه آشنا كردن مردم با علم و طبيعت تواءم با خداشناسى، مردم را
راهنمايى و ارشاد و اين چنين تبليغ مى كردند.
سخنان مختصر، وليكن پر محتوا بود و اين جمله ها براى بعضى ها كه انديشه آن ها تكان
خورده و يا آن هايى كه بعد از اين مستعدتر مى شوند و تا حدودى ميتوانستند بيانديشند
تا در پرتو تفكر و راهنمايى آن ها همچون جرقه اءول كارشان شود، و پس از اين كم كم
آن ها دنباله كار را بگيرند و جستجو كنند و همين طور كم كم جامعه متحول به تعقل و
ساخت و پرداخت و باعث دگرگونى در اضاع محيط و زندگى و توسعه و پيشرفت آن ها سبب
شود، بنابراين با راهنمايى پيامبران نتيجه هاى خوبى نصيب مردم مى شد و آن ها بودند
كه مردم را وادار به تعقل و. تفكر كنند و انديشه مردم را از بعد كم به ابعاد وسيع
تر گسترش مى دادند و بمردم مى فهماندند كه دنيا همين نيست كه تصور ميكنند خود و
كشاورزى ساده و حيوانات هستند بلكه دنيا وسيع تر و بزرگتر از اين حرفاها است و اين
جهان، پروردگارى دارد و به مرور زمان، اندك اندك مردم را به دانش هاى گوناگون
رهنمون مى ساختند.
((مهد)) به معناى گهواره است، مى
دانيم گهواره در عين حال كه در حركت است، اين حركت گهواره با طبيعت جسم و جان كودك
سازگار و باعث آرامش و آسايش كودكى كه در آن است، و هر حركتى آرام بخش نيست، چه
بسا باعث آشفتگى و دلهره آور هم باشد، بنابراين زمينى كه همچون گهواره اى در زير
پاى انسان است و دلالت بر حركت طبيعى سازگار و سازنده است و مدام بر حركت دلالت
دارد.
حركت گهواره رفت و برگشت در وضعى و جايگاه خاص است يعنى همان حركتها در حال تكرار
است، پس اين زمين كه همچون گهواره سازگار انسان، و اين حركتى كه سازنده حيات همگانى
است، و در صورتى كه گهواره و يا كره ى زمين بايستد، خواب كودك را آشفته و او بى تاب
و بى قرار مى شود، ويا بهتر بگوييم كه در اين صورت نظم جهانى در هم فرو خواهد ريخت
و همه چيز از هم مى گسلد و آن حضرت در آن زمان به مردم مى فهماند كه زمين همواره در
حال حركت است و نظامى دارد و از جو به عنوان چتر نجات براى حيات مردم مى گويد و اين
سخنان در زمانى بيان شد كه دانشمندان آن روز ا زمين را ثابت مى دانستند يعنى داراى
هيچ حركتى نيست و اكنون گفته هاى آن ها باطل شده و كلام على (عليه السلام) دقيق و
تازه در دانش پيشرفته قرن ما مى درخشيد.
و دانش امروزى بشر با پيشرفت خود كه از همان راهنمايى هاى آغازين نشاءت گرفته از آن
حضرت است امروز بدين حد كمال رسيده، مؤ يد سخنان على (عليه السلام) مى باشد و حرفى
بالاتر از اين ندارد.