5- عيان و كاتم اسرار بودن كه همان با همه بودن و بى همه
بودن است . بارها حضرت مولى مى فرمود كه با خلق خدا نبايد دعوا داشت زيرا كه معلول
حق اند پس با همه باش ولى بى همه باش . با همه بودن بلحاظ اينكه مخلوق خدايند و
خداست دارد خدايى مى كند. بى همه بودن يعنى از جهت حدود و قيودشان دورى جستن است كه
انسان را براى دنيايشان مى خواهند، و در محدوده حدودشان خطرناكند. و لذا با اينكه
مردم مخلوق حق اند، خود آفريننده آنها يعنى حق تعالى ما را امر به پرهيز از مردم
كرد: ((قل اعوذ برب الناس ملك الناس ...))
چون خودش مى داند كه چى آفريده است . شاعر گويد:
شارق و شمس و ذكاء و يوح بيضا آفتاب |
|
سام و تبر و عَسْجَد و عِقيان و عَين و نَضر زر |
42- ز فارانى شنو ار نكته يابى |
|
كه اين يك نكته مى باشد كتابى |
43- مر انسانى بر انسانها امام است |
|
كه اندر فلسفه مرد تمام است |
44- بلى چون فيلسوف كاملست اين |
|
امام امت است و رهبر دين |
فلسفه و حكمت ، علم به احوال موجودات آنچنانكه در واقع و نفس الامرند، به قدر طاقت
بشرى است . و فائده اقتناء حكمت و غايت آن است كه انسان به فرا گرفتن حكمت ، عالم
عقلى مضاهى يعنى مشابه عالم كيانى مى گردد.