پس از آن از قرآن ديگر سواد نمى بينيم بلكه آنچه از قرآن مى
بينيم بياض صرف و نور محض است .
بدان كه قرآن با هزاران حجاب براى تفهيم عقول ناتوان و شب پره چشمها نازل شده ، اگر
چنانچه باء بسم الله با عظمتى كه براى او است بر عرض نازل شود عرض آب مى شود و
مضمحل مى گردد. خداوند رحمت كند آن بنده را كه گفت هر حرف قرآن در لوح بزرگتر از
كوه قاف است ، اين لوح همان لوح محفوظ است و اين قاف رمزى به قول حق جل و على
((ق و القرآن المجيد)) است .
در روايتى ص اسمى از اسماء نبى دانسته شد. ابن عباس گفت : ص
جبل بمكة كان عليه عرش الرحمن حين لا ليل و لا نهار.
اين عرش رحمن قلب مومن است كه قلب المومن عرش الله الاعظم است .
پس ص اشارت به صورت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنانكه ق هم اشاره به
قلب محمدى است كه عرض الهى محيط به كل است . هر يك از اين روايات را سرى از اسرار و
رمزى از رموز است كه يك يك را بيانى بسيار بايد و اين نكات را عمق هاى بسيار است .
قله قاف و عروج پشه اى هيهات هيهات |
|
شهپر سيمرغ اينجا سخت لرزان است ياران |
نى توان دست از تمناى وصال او كشيدن |
|
نى بوصل او كسى را راه امكانست ياران |
ناز او را مى خرم با نقد جانم گرچه دانم |
|
آن صنم را اين ثمن بسيار ارزانست ياران |
عشق از شوق جمالش چون گل بشكفته خرم |
|
عقل از عز جلالش مات و حيرانست ياران |
هر جا سخن از صعود است با سختى همراه است زيرا كه صعود سربالايى رفتن است و صعود
معنوى و نفسانى و روحانى به مراتب از صعود مادى سنگين تر است . زيرا كه قطع تعلقات
نفسانى از آنچه كه مانع نفس از صعود است كار آسانى نيست .