ديباچه
صله رحم ، در قرآن و احاديث معتبر اسلامى از وظايف هر انسان
مؤمنى دانسته شده است . بنابر دستور خداوند، انسان نبايد از عشيره و
قوم خود كه سال هاى درازى با آنان زندگى كرده و با كمك و حمايت آنان
رشد يافته و مانند گلى در باغستان محبت آنان پرورده شده است ؛ دورى
كند؛ زيرا دورى از آن محيط، به پژمردگى روح و كم نشاطى يا بى نشاطى فرد
و جامعه مى انجامد. كسى كه اين وظيفه الهى را انجام ندهد و از بازخواست
الهى ايمن نخواهد بود. در قرآن مجيد آمده است :
ان
الله ياءمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى . (نحل : 90)
خداوند به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد.
بى شك ، همه اعمال نيك يا بد انسان ، آثارى دارد و او سرانجام ، نتيجه
آنها را خواهد ديد. گاهى خداوند، پاداش و عقاب برخى اعمال را در دنيا
به انسان نمى دهد و در سراى آخرت به اين اعمال رسيدگى مى شود، ولى
پاداش و نتيجه برخى اعمال بسيار مهم در دنيا نصيب وى مى شود تا طعم
برخى اعمال خوب و بد خود را پيش از قيامت بچشد و نيز مايه پند و عبرت
انسان هاى ديگر شود. از جمله اين اعمال ، صله رحم يا قطع رحم است كه
آثار نيك يا بد آن در طول عمر متوجه انسان مى شود. امام باقر (عليه
السلام ) مى فرمايد:
ثلاث
خصال لا يموت صاحبهن اءبدا حتى يرى و بالهن : البغى و قطيعه الرحم و
اليمين الكاذبه
(1).
سه خصلت است كه صاحب آن ، نتيجه آنها را پيش از مرگش مى بيند:
ستم به ديگران ؛ قطع رحم و سوگند دروغ .
از مهم ترين آثار دنيايى صله رحم ، به طول عمر و گشايش در روزى مى توان
اشاره كرد. با وجود سفارش و تاءكيد فراوان آموزه هاى دينى در اين باره
، امروزه به اين سنت حسنه و ديرپاى اسلامى كمتر توجه مى شود.
بنابراين ، براى تقويت و تثبيت آن نيازمند حركت فرهنگى و تبليغى
متوليان فرهنگى ، به ويژه صدا و سيما هستيم . از اين رهگذر، پژوهشگر
ارجمند خانم اقبال حسينى نيا، با بهره گيرى از متون و آموزه هاى دينى
كوشيده است تا دست مايه اوليه تبليغ را در اختيار اصحاب رسانه قرار
دهد. با سپاس از تلاش هاى ارزنده ايشان ، اميد مى رود كه اين نوشتار
مورد استفاده برنامه ريزان و برنامه سازان قرار گيرد و در پرتو تدبير
سازنده متوليان فرهنگى ، روز به روز شاهد ارتقاى كيفى و كمى روابط
خويشاوندى و نهادينه سازى صله رحم در روابط اجتماعى باشيم .
انه ولى التوفيق
اداره كل پژوهش
مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما
پيش گفتار
ديد و بازديد در اسلام ، جايگاه ويژه و در ايجاد عواطف انسانى ،
نقش مهمى دارد. به ويژه اگر اين ديد و بازديدها از ارحام و ذوى
الحقوق صورت گيرد.
خداوند در حديثى قدسى مى فرمايد:
اءنا
الرحمن و هذه الرحم ، شققت لها من اسمى فمن وصلها وصلته و من قطعها
قطعته
(2).
من رحمان هستم و نام رحم را از اسم خود مشتق كرده ام . پس هر كس صله
رحم كند و با بستگان خود پيوند برقرار سازد، من او را با رحمت خود صله
خواهم كرد و هر كس قطع كند، من رحمت خود را از او قطع خواهم كرد.
پيامبر بزرگ اسلام با تاءكيد بر صله رحم ، مى فرمايد:
اءوصى الشاهد من اءمتى و الغائب منهم و من فى اءصلاب الرجال و اءرحام
النساء الى يوم القيامه ان يصل الرحم و ان كانت منه على مسيره سنه فان
ذلك من الدين
(3).
[به ] آنان كه حاضرند از امت من و آنان كه غايبند و آنان كه از اصلاب
پدران و ارحام مادران تا روز قيامت به دنيا مى آيند، سفارش مى كنم كه
صله رحم كنند، اگرچه فاصله آن تا ارحامشان به مسافت يك سال باشد؛
زيرا صله رحم از مسائل مهم دين است .
امير مؤمنان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
زكوه
اليسار بر الجيران وصله الاءرحام
(4).
زكات كسانى كه از تسهيلات مالى برخوردارند، نيكى به همسايگان و صله
ارحام است .
امام سجاد (عليه السلام ) در دعاى مكارم الاخلاق مى فرمايد:
و من
عقوق ذوى الاءرحام المبره و من خذلان الاءقربين النصره
(5).
بار خدايا! جدايى از ارحام را به نيكى و پيوستگى بدل فرما و ترك يارى
بستگانم را به حمايت و نصرت تبديل فرما.
همچنين امام صادق (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
ان
صله الرحم و البر ليهونان الحساب و يعصمان من الذنوب فصلوا اءرحامكم و
بروا باخوانكم و لو بحسن السلام و رد الجواب
(6).
صله رحم و نيكى كردن به برادران ، حساب را در قيامت ، آسان و آدمى را
از گناه حفظ مى كند. پس با ارحام تان ، صله رحم و به برادران خود نيكى
كنيد؛ اگرچه به نيكو سلام كردن و جواب دادن باشد.
از سوى ديگر، خداوند در قرآن شريف ، صله رحم را سبب آسانى در حساب رسى
اعمال مى داند و مى فرمايد:
و
الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب
. (رعد: 21)
{صاحبان انديشه } كسانى هستند كه دستور بارى تعالى را درباره پيوند با
اشخاصى كه به صله آنها امر شده است ، اطاعت مى كنند و از پروردگارشان
مى ترسند و از بدى حساب {روز قيامت } بيم دارند.
نكته جالب آن است كه هرگاه يكى از خويشان به ديگرى آزار برساند و فرد
بخواهد قطع رحم كند، فيض الهى از هر دو قطع مى شود. مردى به محضر رسول
خدا (صلى الله عليه و آله ) رسيد و گفت : يا رسول الله ! من ارحامى
دارم و آنها را صله مى كنم ، ولى آنان مرا آزار مى دهند، مى خواهم
تركشان كنم . حضرت فرمود:
((در اين صورت ، خداوند هر دو شما را ترك خواهد
كرد
))؛
(7)
يعنى خدا، فيض و رحمت خود را از شما خواهد بريد.
امام رضا (عليه السلام ) از جد بزرگوارش ، امام صادق (عليه السلام )
نقل مى كند:
صل
رحمك و لو بشربه من ماء و افضل ما توصل به الرحم كف الاءذى عنها(8).
صله رحم كن ؛ اگرچه به شربت آبى باشد و بهترين صله رحم ، خوددارى از
آزار دادن ارحام است .
امير مؤمنان على (عليه السلام )، صله رحم را كه در پيوند و پايدارى
روابط اجتماعى نقش مهمى دارد، از ويژگى هاى گرامى ترين انسان ها بر مى
شمارد و مى فرمايد:
صله
الاءرحام من اءفضل شيم الكرام ؛ صله رحم ، برترين خوى و منش
مردمان بزرگوار است .
(9)
ايشان در سخن حكيمانه ديگرى ، صله رحم را موجب مهر و محبت ميان
خويشاوندان و خوارى دشمنان اسلام مى داند:
صله
الرحم توجب المحبه و تكبت العدو؛ صله رحم ، محبوبيت به بار مى
آورد و موجب خوارى دشمن است .
(10)
بنابر سخن گهربار حضرت على (عليه السلام )، صله ارحام سبب صميميت ،
محبت ، اخوت و وحدت امت اسلامى و در نتيجه ، موجب خشم و غضب دشمن مى
شود؛ زيرا آنان هرگز وحدت و همبستگى مسلمانان را برنمى تابند و پيوسته
در صدد ايجاد تفرقه و جدايى ميان مسلمانان هستند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) درباره بر آوردن حاجات و نيازهاى
انسان هاى مؤمن به ويژه خويشاوندان مى فرمايد:
من
كان يؤ من بالله و اليوم الاءخر فليصل رحمه
(11).
هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، پس با رحمش صله كند.
يعنى خويشاوندان خود را دوست بدارد و به آنان احسان و نيكى كند.
همچنين مى فرمايد:
من
احب ان يبسط له فى رزقه ، و يؤ خر له فى اءجله فليصل رحمه
(12).
اگر كسى دوست دارد كه روزى اش فراوان شود و اجلش به تاءخير بيفتد، پس
بايد با رحمش صله كند.
آنچه در پى مى آيد، از بررسى متون دينى به دست آمده است . در فصل اول ،
به مفهوم صله رحم ، مصداق هاى آن ، انواع خويشاوندان و حقوق آنها
پرداخته مى شود. سپس پنچره اى به روى آيات و روايات مى گشاييم و صله
رحم را از زلال متون دينى بررسى مى كنيم . آن گاه به بررسى علل و عوامل
گسست ارتباط خويشاوندى مى پردازيم . سپس به پى آمدهاى منفى و مثبت صله
و قطع رحم نظر مى افكنيم . همچنين برخى حكايت ها و مصداق هاى آموزنده
را زيور نوشتار ساخته و شيرازه مقال را با پيشنهادهايى به برنامه سازان
و برنامه ريزان صدا و سيما به پايان رسانده ايم . اميد است كه مورد
استفاده قرار گيرد و روزى به كارمان آيد كه
لا
ينفع مال و لابنون الا من اءتى الله بقلب سليم .
فصل اول : كليات
1. مفهوم شناسى
((صله
))، مصدر
فعل (وصل ) از ريشه
((وصل
))
است كه در مقابل
((فصل
))
قرار مى گيرد و به معنى اتصال و پيوستگى است . از اين رو، به نماز كه
ميان بنده و خدا ارتباط برقرارمى كند،
((صلاه
)) مى گويند. بنابراين ، صله از نظر لغوى به
معناى پيوستن است .
(13)
به محل استقرار و رشد جنين
((رحم
)) گفته مى شود. جمع رحم ،
((ارحام
)) است و به خويشاوندان به اعتبار انتساب به يك
رحم ، ارحام گويند.
(14)
براساس روايتى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله )، خداوند هنگام
خلق رحم خطاب به او فرمود:
اءنا
الرحمن و اءنت الرحم ، شققت اسمك من اسمى فمن وصلك وصلته و من قطعك
قطعته
(15).
من رحمانم و تو رحم . اسمت را از اسم خود گرفتم . هر كس به تو بپيوندد،
من نيز به او مى پيوندم و هر كس از تو جدا شود، من هم از او جدا مى شوم
.
((صله ارحام
))، به معنى
ارتباط با خويشاوندان است كه از واجبات دينى شمرده مى شود و قطع آن
حرام است .
صله رحم در اصطلاح عبارت است از كمك و نيكى كردن به خويشاوندان و هم
دردى با آنان با جان و مال در حد توان انسان و قطع رحم به امورى گفته
مى شود كه مخالف اين روش باشد.
(16)
قطع ، معناى متفاوتى دارد. گاه به معناى پيمودن است كه زمينه وصل را
فراهم مى سازد و چنين قطعى ممدوح است . گاهى نيز به معناى بريدن و جدا
كردن است . كه در اين نوع قطع ، اگر مخالفت با فرمان خدا در امرى باشد
كه به آن سفارش شده است ، ناپسند خواهد بود.
(17)
2. شيوه هاى صله رحم
به هر كارى كه موجب پيوند خويشان شود،
((صله
رحم
)) مى گويند، هر چند كار كوچكى مانند نيكو
سلام كردن يا جواب دادن سلام
(18) يا دادن جرعه اى آب به خويشاوندان باشد.
(19)
به طور كلى ، به هر گونه عملى كه از روى لطف و احسان باشد و سبب تحكيم
روابط عاطفى ميان ايشان شود، صله رحم گفته مى شود. در مقابل ، به هر
نوع بى اعتنايى در برابر خواسته هاى مشروع خويشاوندان و ادا نكردن حقوق
آنان ، قطع رحم مى گويند كه به كدورت و ايجاد فاصله ميان آنها مى
انجامد.
(20)
با استفاده از آيات قرآن و روايت هاى ائمه معصوم ، شيوه هاى صله رحم را
به چهار دسته مى توان تقسيم كرد:
الف ) زبانى :
كارهايى چون سلام كردن و رد سلام و فرستادن سلام (از طريق واسطه
) جزو صله رحم زبانى به شمار مى آيد. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
و
اذا حييتم بتحيه فحيوا باءحسن منها اءو ردوها. (نسا: 86)
چون به شما درود گفته شد، شما بهتر از آن درود گوييد يا همان را در
پاسخ برگردانيد.
دعا كردن در حق خويشان ، به نيكى ياد كردن از آنان و دورى از غيبت ،
تهمت ، فحش ، بدگويى و خبرچينى درباره آنان نيز از مصداق هاى صله رحم
زبانى به شمار مى رود.
ب ) فعلى :
ديد و بازديد، گفت وگوى حضورى با خويشاوندان ، رفتن به خانه
آنها و دعوت از آنها، نوشتن نامه براى بستگان در سفر، مسافرت براى
ديدار با خويشان ، گشاده رويى و مصافحه در برخورد با آنها، قهر نكردن و
پيشى گرفتن در برقرارى دوستى دوباره با آنها هنگام قهر و كدورت ، عيادت
از بيمار، شركت در تشييع جنازه و مجالس بزرگداشت درگذشتگان ، پذيرفتن
دعوت ، اصلاح مفاسد و دفع ستم از بستگان ، برآوردن حاجت آنها پيش از
بيان كردن و شريك بودن در شادى و غم آنها را مى توان از موارد صله رحم
فعلى دانست .
برخى افراد ترجيح مى دهند به صورت غير حضورى از خويشان و بستگان خود
احوال پرسى كنند. آنها به واسطه اين و آن يا به وسيله تلفن و نامه با
خويشاوندان تماس برقرار مى كنند و احوالشان را جويا مى شوند. اگرچه با
اين كار از احوال خويشان آگاه مى شوند، ولى بايد دانست ديدار گفت وگوى
و چهره به چهره ، حلاوت و بركت ديگرى دارد. البته احوال پرسى غير حضورى
(تلفنى ) نيز خوب است و نوعى صله رحم به شمار مى رود، ولى جاى ديدار
حضورى را نمى گيرد. نامه نوشتن به اقوام نيز نيكوست ، ولى بار سفر بستن
و به ديدار آنها رفتن و آنان را شاد كردن ، نشان دهنده محبت و علاقه
بيشتر به آنان است و به صميميت و يك دلى بيشترى مى انجامد.
رسيدن به نشاط خاطر و بهره مندى از تجربه هاى يكديگر نيز از مزاياى
ديدار حضورى است . امام هادى (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
((ديدار برادران سبب انبساط خاطر و بارورى
انديشه است ، هر چند كوتاه و اندك باشد
)).
(21)
با اين همه آثار و بركتى كه در ديدار حضورى وجود دارد، ديگر چه جاى
درنگ و بهانه جويى و عذر تراشى براى ترك رفت و آمد با خويشان و آشنايان
است .
بايد هر فرصتى را براى ديدار مغتنم شمرد. برگشتن از مسافرت ، تولد
فرزند، مراسم ازدواج ، بيمارى و فوت بستگان ، همه فرصت هايى هستند براى
ديدار حضورى . اين ديدارها، پيوند خويشاوندان را مستحكم مى كند، چنان
كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد:
الزياره تنبت الموده ؛ ديدار، محبت و دوستى را زياد مى كند
)).
(22)
چه خوب است هنگام رفتن به ديدار خويشان قصد قربت كنيم و پاداش آن را
تنها از خدا بخواهيم . نگوييم من چند بار به ديدن فلانى رفتم ، ولى او
به ديدنم نيامده است ؛ پس من هم ديگر به ديدنش نمى روم ، بلكه براى
بهره مندى از ثواب الهى بايد از اين گونه محاسبه ها بپرهيزيم . البته
هر
((ديدى
))،
((بازديدى
)) دارد و هر
سلامى ، عليكى ، ولى گاهى بهتر است كريمانه و با بزرگوارى از اين موارد
گذشت .
ديدار مؤمن ، ديدار خداست . در حديث قدسى آمده است :
اءيما مسلم زار مسلما فليس اياه زار، اياى زار و ثوابه على الجنه
(23).
هر مسلمانى كه به ديدار مسلمانى برود، در واقع مرا زيارت كرده است و
پاداش او بر عهده من ، بهشت است .
از امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) نيز روايت شده است :
هر مؤمنى كه به قصد ديدار مؤمن ديگر از خانه بيرون رود و او را همراه
با معرفت به حقوقش زيارت كند، خداوند به پاداش هر گامش در اين راه ،
حسنه اى براى او مى نويسد و گناهى از او محو مى كند و درجه اى بر درجه
هاى او مى افزايد. چون در بزند، درهاى آسمان به رويش باز مى شود و چون
{مؤمنان } با يكديگر ملاقات و مصافحه و معانقه كنند، خداى متعال رو به
فرشتگان مى كند و با مباهات مى گويد:
((دو بنده
ام را بنگريد! به خاطر من با هم دوستى و ديدار مى كنند. بر من است كه
از اين پس ، از عذاب مصونشان دارم
)) و چون
برگردد، فرشتگان بدرقه اش مى كنند و اگر تا شب بعد، از دنيا برود، از
حساب معاف مى شود.
(24)
چه محرومند آنان كه با كوته فكرى و به دلايل پوچ و لجاجت هاى بچه گانه
، با هم قهر و قطع رابطه مى كنند و درهاى خير و بركت الهى را به روى
خود مى بندند!
ج ) قلبى :
آرزوى قلبى براى سعادت مندى خويشان در دنيا و آخرت ، دعا براى
دفع بلاهاى دنيوى و اخروى ، آرزوى تداوم نعمت هاى موجود، محبت ورزى به
آنان و به ياد يكديگر بودن ، از موارد صله رحم قلبى است .
د) مالى :
كمك مالى بلاعوض براى رفع مشكلات خويشان ، دادن هديه به خويشان
در مناسبت هاى خاص ، هزينه كردن مال خويش براى رفع كدورت ها و اختلافات
ايشان ، مواسات با آنها در مال ، حفظ اموال خويشان و وارد نكردن خسارت
هاى مالى به آنها و پرداخت صدقه هاى مالى به نيابت از آنها، از نمونه
هاى صله رحم مالى به شمار مى آيد.
3. مصاديق ارحام
در يك تقسيم بندى كلى ، رابطه خويشاوندى هر فرد را مى توان به
دو دسته ، خويشاوند نسبى و خويشاوند سببى تقسيم كرد: خويشاوندى نسبى ،
پيوندى است كه از طريق خون و رحم باشد و خويشاوندى سببى ، پيوندى است
كه از طريق ازدواج برقرار مى شود.
نظرهاى گوناگونى درباره مصداق هاى ارحام وجود دارد:
الف
) ارحام به كسانى گفته مى شود كه به صورت بى واسطه (مثل برادر و
خواهر) يا با واسطه (مثل نوه و عموزاده ) به يك رحم منتسب باشند.
ب )
خويشاوندانى كه در انتساب به آخرين پدر و مادر مسلمان ، اشتراك داشته
باشند، ارحام يكديگر شمرده مى شوند و چون اسلام ، موجب قطع ارحام
جاهليت شده است ، انتساب به پدربزرگ و مادربزرگ مشرك يا كافر جزو ارحام
به شمار نمى آيد.
ج )
كسانى كه به سبب قرابت نسبى يا براساس دستورهاى شرعى از ازدواج با
يكديگر منع شده اند، ارحام يكديگر شمرده مى شوند. در مقابل ، كسانى
همچون پسر عموها و دختر عموها كه ازدواج آنها ممنوعيت شرعى ندارد،
ارحام يكديگر شمرده نمى شوند.
د)
ارحام ، تنها به كسانى گفته مى شود كه در طبقه بندى كتاب الارث ، جزو
مصداق هاى مورد نظر به شمار مى آيند.
ه )
ارحام به كسانى گفته مى شود كه در انتساب به چهارمين جد، مشترك باشند.
از اين رو، برادران و خواهران و فرزندانشان ، عموها و فرزندان آنها،
عموها و عمه هاى پدرى و مادرى ، دايى ها و خاله ها و فرزندان آنها و به
طور كلى ، همه كسانى كه در اين سلسله به نوعى با فرد نسبت دارند، اعم
از اينكه جزو محارم باب نكاح باشند يا نه ، از ارث بهره مند شوند يا نه
، خويشاوند دور باشند يا نزديك ، ارحام شمرده مى شوند.
4. سلسله مراتب ارحام
در رساله حقوق امام سجاد (عليه السلام ) آمده است :
حقوق ارحام ، متعدد و متنوع است و بر حسب ميزان قرابت و پيوند نسبى
ايشان تنظيم مى شود. واجب ترين اين حقوق ، حق مادر و پس از آن ، حق پدر
و در مرحله سوم ، حق اولاد و در مرحله بعد، حق برادران است . بر اين
اساس ، حقوق ديگر خويشان بر پايه ميزان قرابت آنها تعيين مى شود.
(25)
بقيه حقوق ارحام به ترتيب قرابت و نزديكى است ، مانند:
1. حق مولا و صاحب اختيار و ولى نعمت .
2. حق كسى كه او، ولى نعمت و صاحب اختيارش باشد.
3. حق كسى كه به انسان نيكى كرده است .
4. حق كسى كه براى اعلام وقت نماز، اذان بگويد.
5. حق امام جماعت .
6. حق هم نشين .
7. حق همسايه .
8. حق دوست و رفيق .
9. حق شريك .
10. حق اموالى كه در اختيار انسان است .
11. حق بدهكار.
12. حق طلبكار.
13. حق كسانى كه با انسان رفت و آمد مى كنند.
14. حق دشمنى كه عليه او ادعا كرده است .
15. حق دشمنى كه انسان عليه او ادعايى كرده است .
16. حق مشورت كننده بر مشاور و حق مشاور بر مشورت كننده .
17. حق كسى كه به موعظه ها و پندهاى انسان گوش مى سپارد.
18. حق كسى كه خيرخواه و مصلحت انديش انسان باشد.
19. حق بزرگ ترها.
20. حق كوچك ترها.
21. حق كسى كه از او درخواستى داشته يا او از آنها تقاضايى كرده است .
22. حق كسى كه با گفتار يا رفتار، از روى عمد يا سهو به او بدى كرده
است .
23. حق هم كيشان .
24. حق كفار ذمى .
25. حقوقى كه در شرايط گوناگون و با دگرگونى اسباب پديدار مى گردند.
اكنون از ميان اين حقوق ، مواردى را كه به موضوع صله رحم ارتباط دارد،
توضيح مى دهيم :
الف ) حق مادر
فرزند بايد بداند كه مادر، او را پرورش داده و او از شيره جان
مادر تغذيه كرده است . مادر هرگونه ناگوارى و غم و غصه را به جان خريده
است تا فرزند سالم بماند.
ب ) حق پدر
فرزند بايد بداند كه پدر، ريشه و اصل اوست و او شاخه و فرع پدر
است و اگر پدر نبود، او نيز نبود. در حقيقت ، كمال و شايستگى و موفقيت
هايش را از وجود پدر بداند. پس خدا را ستايش و از پدر نيز سپاس گزارى
كند.
ج ) حق فرزند
پدر و مادر بايد بدانند كه فرزند از آنها و وابسته به آنهاست و
خوب يا بد بودن فرزند به آنها بستگى دارد. پدر، مسئول سرپرستى فرزند
است و موظف است او را خوب ، تربيت و به راه راست و اطاعت از پروردگار
رهنمون كند؛ زيرا پدر از كارهاى خوب فرزند ثواب مى برد و در برابر گناه
و معصيتش مجازات مى شود. پس بايد او را به گونه اى تربيت كند كه به عمل
نيك و حسن رفتار در دنيا آراسته شود تا در پيشگاه خداوند از عمل كردن
به وظيفه و سرپرستى صحيح و رسيدگى شايسته به فرزندش روسفيد باشد.
(26)
پدر و مادر بايد براى فرزندانشان شخصيت و احترام قائل شوند و باورهاى
خود را بر آنها تحميل نكنند و به آنها استقلال و حق انتخاب بدهند.
البته حق فرزند بر پدر و مادر، پيش از ازدواج زن و مرد آغاز مى شود.
مرد بايد براى فرزند خود، مادرى متعهد و شايسته انتخاب كند. پيامبر
اكرم (صلى الله عليه و آله ) در اين باره مى فرمايد:
حق پسر بر پدر آن است كه براى او مادرى نجيب ، اصيل و بزرگوار در نظر
بگيرد، نام نيكو بر او نهد، كتاب خدا را به او ياد دهد، او را پاكيزه
نگاه دارد و به او شنا كردن ياد دهد. خوب تربيت كند و در جايگاه نيكو و
مناسب قرار دهد.
ايشان در كلام گهربار ديگرى مى فرمايد:
فرزند بر گردن پدر سه حق دارد: نام خوب بر او بگذارد؛ به او نوشتن و
خواندن ياد دهد و پس از بلوغ ، زمينه ازدواج او را فراهم كند.
(27)
د) حق برادر
انسان بايد بداند كه برادر، پشتيبان اوست و مى تواند بر او تكيه
كند و با كمك او به عزت و سربلندى برسد. همچنين از نيرو و توان او براى
چيرگى بر دشمنان استفاده كند، ولى او را وسيله نافرمانى خدا و ستم بر
بنده خدا و تباه كردن حقوق الهى قرار ندهد. او را در غلبه بر هواى نفس
يارى دهد و از وسوسه هاى شيطانى دور سازد. از وى در مقابل دشمنش حمايت
كند.
همچنين از نصيحت و خيرخواهى و عنايت به او به خاطر رضاى خداوند غافل
نشود. بنابراين ، اگر برادرش مطيع پروردگار است ، در همه كارها به او
كمك كند. در غير اين صورت ، مبادا به خاطر مهر و محبت برادرى از او
اطاعت كند و به نافرمانى خداوند گرفتار شود.
(28)
ه ) حقوق سالمندان
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در اين باره مى فرمايد:
الشيخ فى اءهله كالنبى فى اءمته ؛ پيرمرد در ميان اهلش ، همچون
پيامبرى است ميان امتش . نيز مى فرمايد:
هيچ جوانى ، پيرى را احترام نمى گذارد، مگر آنكه خداوند مقرر كرده است
زمانى كه او به سن پيرى برسد، كسى را برگزيند تا او را احترام كند.
(29)
اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) فرموده است :
زمانى كه عقل كامل شود، سخن گفتن كم مى شود و آنچه عمر را طولانى مى
كند، آزار ندادن ديگران و احترام به بزرگان و سالمندان و صله رحم است .
انس بن مالك مى گويد:
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مرا به پنج چيز سفارش كرد. از جمله
اينكه
((بزرگ تران را گرامى بدار تا در روز
قيامت از دوستانم باشى
)) و نيز فرمود:
((از ما نيست هر كه به كوچك مان رحم و بزرگمان
را اكرام نكند
)).
(30)
جوانان نبايد به سبب ناتوانى جسمى و پيرى سالمندان ، از آنان دورى كنند
و براى آسايش و راحتى بيشتر خود و همسرشان ، آنها را به خانه سالمندان
ببرند و فقط گاهى به ديدن آنها بروند و گمان كنند كه حق آنها را ادا
كرده اند؛
زيرا خودشان نيز روزى پير خواهند شد.
در حكايتى از گلستان سعدى آمده است : روزى جوانى نادان با صداى بلند بر
مادر پيرش پرخاش كرد. آن پيرزن دل آزرده به كنجى نشست و با گريه اين
گونه گفت :
چه خوش گفت زالى به فرزند خويش |
|
چو ديدش پلنگ افكن و پيل تن |
گر از عهد خردى ات ياد آمدى |
|
كه بيچاره بودى در آغوش من |
نكردى در اين روز بر من جفا |
|
كه تو شير مردى من پير زن
(31) |
فصل دوم : صله رحم در قرآن و حديث
پيوند با خويشاوندان ، نوعى رحمت ، مهربانى دل جويى است ؛ اگرچه
اين دل جويى با دادن يك ليوان آب يا يك سلام گفتن باشد. صله رحم افزون
بر آثار دنيوى و پاداش اخروى و خشنودى پروردگار متعال و امامان معصوم
(عليه السلام )، موجب شادى ، آرامش اعصاب و رفع بلا مى شود. به استناد
روايت هاى بسيار، صله رحم سبب رفع بيمارى ها و ناراحتى ها، افزايش
روزى و فرزندان ، تاءخير در مرگ ، آسانى مرگ و راحتى قبر و برزخ و
قيامت مى شود.
در روايت آمده است :
((روز قيامت هر كس از قبرش
بيرون مى آيد، بانگ بر مى دارد: پروردگارا! بر من رحم فرما. جوابش مى
دهند: هر آينه مهربانى و احسان شما در دنيا به ديگران (خويشاوندان )
موجب مهربانى و رحمتتان در روز قيامت است
)).
(32)
با اندك تاءملى در قرآن و حديث ، به ارزش و اهميت صله رحم پى مى بريم و
اينكه در اسلام تا چه اندازه به اين امر مهم سفارش و تاءكيد شده است .
اسلام ، انسان را موجودى فرد محور و جدا از جماعت نمى داند، بلكه او را
به طور فطرى ، موجودى اجتماعى مى داند كه با برقرارى ارتباط متقابل با
هم نوع خويش ، بخش مهمى از نيازهايش را برطرف مى كند و به رشد و كمال
دست مى يابد.
خورشيد اسلام هنگامى طلوع كرد كه دشمنى و كينه و خودخواهى و جنگ و خون
ريزى ميان قبايل به اوج رسيده بود. اعراب جاهليت از كار كردن ننگ
داشتند و از راه غارت قبايل همسايه و خويشاوندان خود امرار معاش و به
اين كار افتخار مى كردند. با طلوع خورشيد اسلام ، پيامبر، فرهنگ غنى
اسلام را كه سرشار از آموزه هاى سعادت بخش و محبت آموز بود، به آنان
عرضه كرد و فرهنگ متعصب و جاهلى آنان را كه جز جنگ و خون ريزى در پى
نداشت ، به فرهنگ محبت ، مودت ، وحدت و يك دلى بدل ساخت . در آيه 103
آل عمران آمده است :
و
اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم
اءعداء فاءلف بين قلوبكم فاءصبحتم بنعمته اخوانا.
و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود
ياد كنيد، آن گاه كه دشمن (يكديگر) بوديد... پس ميان دل هاى شما الفت
انداخت و به بركت نعمت او، برادر شديد.
نخستين و مؤثرترين راه حلى كه اسلام براى ايجاد مودت و يك دلى آدميان
برگزيد، سفارش به صله رحم بود. در روايت آمده است كه پيامبر اكرم (صلى
الله عليه و آله ) به عمروبن مره فرمود:
((من
فرستاده الهى به سوى همه بندگانم تا به اسلام دعوتشان كنم و فرمان دهم
كه از جنگ و خون ريزى خوددارى كنند و با خويشاوندان بپيوندند و حضرت
احديت را بندگى كنند...
)). عمروبن مره گفت : اى
رسول خدا! اگرچه عده زيادى از اقوامم بر من خشم گيرند و از پذيرفتن حق
و احسان بر من خوددارى كنند، اجازه فرماييد براى ارشاد و هدايت اقوامم
بروم تا همان گونه كه خداوند تبارك و تعالى در هدايت من لطف فرمود،
آنها نيز هدايت گرند. پيامبر رخصت داد و فرمود كه آنها را با مهربانى و
مدارا و سخنان نيكو و بدون عصبانيت و خود خواهى و حسادت ، به دين اسلام
دعوت كند.
(33)
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
((پيوند با
خويشاوندان و داشتن اخلاق نيكو موجب زيادى ايمان است
)).
(34)
همچنين در كلام ديگرى فرموده است :
((از شرايط
دين ، صله رحم و پيوند با خويشاوندان است
)).
(35)
امام على (عليه السلام ) نيز درباره اهميت صله رحم مى فرمايد:
طايفه و خويشاوندانت را احترام كن . همانا آنان به منزله بال هاى پرنده
اى هستند كه به وسيله آن بال ها پرواز مى كنى و آنان ريشه و اصل تو
هستند كه به وسيله آنها به اصل و ريشه و نسب خود مى رسى . {آنها} دستى
هستند براى تو كه به هدف هاى خود برسى .
(36)
1. صله رحم در قرآن كريم
قرآن كريم در آيات بسيارى به رعايت حقوق ارحام ، احسان به
والدين ، انفاق به ذوى القربى ، تقدم حق ايشان بر ديگر مؤمنان و پرهيز
از قطع رحم سفارش كرده است .
تاءكيد آيات قرآن بر اين امور، نشان دهنده اهميت و جايگاه برجسته اين
عمل عبادى - اجتماعى در نظام ارزشى و هنجارى اسلام است كه در ايجاد و
تحكيم هم بستگى و پيوند مشترك ميان اعضاى يك جامعه عموما به ويژه ميان
خويشاوندان مؤثر است .
براى نمونه ، آياتى از قرآن را كه درباره اهميت صله رحم است ، بيان مى
كنيم :
الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه يقطعون ما اءمر الله به اءن يوصل و
يفسدون فى الاءرض اءولئك هم الخاسرون . (بقره : 27)
همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى شكنند و آنچه را خداوند به
پيوستنش امر فرموده است ، مى گسلند و در زمين به فساد مى پردازند، زيان
كارانند.
مفسران درباره معناى
((امر الله به اءن يوصل
))، احتمال هاى گوناگونى ذكر كرده و از جمله
گفته اند مراد از اين آيه ، صله رحم با خويشاوندان است كه خداوند دستور
داده پيوند با آنان را مستحكم كنيم . در غير اين صورت ، در آخرت از
زيان كاران خواهيم بود.
در آيه هاى 20 تا 25 سوره رعد نيز خداوند متعال از دو گروه ياد مى كند؛
ابتدا ويژگى هاى بهشتيان را اين گونه برمى شمارد:
((آنان
كه به عهد الهى وفا مى كنند و پيمان شكنى نمى كنند و پيوسته با كسانى
كه خداوند به پيوند آنان امر فرموده است ، پيوند دوستى برقرار مى كنند.
))
سپس به سكونت آنها در بهشت هاى جاودان با نعمت هاى فراوان و بى پايان
اشاره مى كند.
خداوند در آيه 25 از گروه ديگر اين گونه ياد مى كند:
كسانى كه پس از بستن پيمان با پروردگار، پيمان شكستند و تمام كارهايى
را كه خداوند به انجامش امر فرموده بود، ناديده گرفتند و با بريدن آن
در روى زمين فساد و فتنه برانگيختند، بر ايشان {نفرين } و لعن باد و
جايگاهشان عذاب دوزخ خواهد بود.
خداوند در آيه ديگر اين گونه به پيوند با خويشاوندان (ذوى القربى )
سفارش مى كنند:
ليس
البر اءن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من امن بالله و
اليوم الاخر و الملائكه و الكتاب و النبيين و اتى المال على حبه ذوى
القربى و اليتامى و المساكين .... (بقره : 177)
نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق يا مغرب بگردانيد، بلكه
نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و
پيامبران ايمان آورد مال خود را با وجود دوست داشتنش ، به خويشاوندان و
يتيمان و بينوايان و ... بدهد.
خداوند متعال در اين آيه از كسانى ياد مى كند كه اموال خود را با وجود
نياز، براى رضاى پروردگار، به خويشان مى دهند. گاهى اين كار افزون بر
رضاى پروردگار، به قصد صله رحم صورت مى گيرد.
(37)
در آيه هاى 15 و 16 سوره بلد نيز مى فرمايد:
يتيما ذا مقربه ، اءو مسكينا ذا متربه ؛
به يتيم خويشاوند يا بينواى خاك نشين {اطعام دادن }. در حقيقت ، خداوند
در درجه اول به بخشش و صدقه به خويشاوندان امر مى كند؛ زيرا اين كار هم
صدقه است هم صله رحم .
(38)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در اين باره مى فرمايد:
الصدقه على القرابه صدقه وصله ؛ صدقه به خويشاوندان ، هم صدقه
است و هم صله رحم .
(39)
آورده اند زينب ، همسر عبدالله بن مسعود، اموالش را به خويشاوندانش
بخشيده بود. اين بزرگوار از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) پرسيد:
آيا مرا در اين كار ثوابى هست ؟ حضرت فرمود:
((براى
تو دو پاداش است ، يكى مزد پيوند {با} خويش و ديگرى صدقه و بخشش
)).
(40)
خداوند در آيات ديگرى ، چگونگى پيوند با خويشاوندان را اين گونه بيان
مى كند:
1.
كتب عليكم اذا حضر اءحدكم الموت ان ترك خيرا الوصيه للوالدين و
الاءقربين بالمعروف ؛ بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را
مرگ فرا رسد، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خويشاوندان
{خود} به طور پسنديده وصيت كند. (بقره : 180)
2.
يسئلونك ماذا ينفقون قل ما اءنفقتم من خير فللوالدين و الاءقربين و
...؛ از تو مى پرسند چه چيزى انفاق كنند (و به چه كسى بدهند). بگو هر
مالى انفاق كنند به پدر و مادر و نزديكان تعلق دارد. (بقره : 215)
3.
و
اتقوا الله الذى تسائلون به و الاءرحام ...؛ و از خدايى كه به
{نام } او از همديگر درخواست مى كنيد، پروا كنيد و زنهار، از
خويشاوندان مبريد كه خداوند همواره نگهبان شما است . (نساء: 1)
4.
واذا حضر القسمه اءولوا القربى و اليتامى ...؛ و هر گاه
خويشاوندان و يتيمان و مستمندان در تقسيم {ارث } حاضر شدند، {چيزى } از
آن را به ايشان ارزانى داريد و با آنان سخنى پسنديده گوييد). (نساء: 8)
5.
و
لكل جعلنا موالى مما ترك الوالدان و الاءقربون ...؛ و از آنچه
پدر و مادر و خويشاوندان و كسانى كه شما {با آنان } پيمان بسته ايد، بر
جاى گذاشته اند، براى هر يك ، وارثانى قرار داديم . پس نصيبشان را به
ايشان بدهيد. (نساء: 33)
6.
و
اعبدوا الله و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذى القربى
...؛ و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر
و به خويشاوندان و يتيمان و ... نيكى كنيد. (نساء: 36)
با توجه در اين آيات در مى يابيم كه پس از احسان به اعضاى اصلى خانواده
، بر احسان و صله با خويشاوندانى كه با ما رابطه خونى و رحمى (مادرى )
دارند، تاءكيد شده است . در پيوند و نيكى با خويشاوندان ، بايد افرادى
كه پيوند نزديك ترى دارند، در اولويت قرار گيرند. از اين رو، در درجه
اول بايد به پدر و مادر و آن گاه خواهر و برادر و در مراحل بعد به
خويشاوندان ديگر محبت كنيم و با آنان صله رحم داشته باشيم . پيامبر
اعظم (صلى الله عليه و آله ) در اين باره مى فرمايد:
بر
امك و اءباك و اختك و اءخاك ثم اءدناك فاءدناك ؛ نيكى كن (به
ترتيب ) به مادر و سپس پدر و خواهر و برادر؛ سپس نزديك تر به نزديك
تر.
(41)
خداوند، عمر افرادى را كه صله رحم مى كنند، زياد و رزقشان را فراوان مى
كند و حساب روز قيامت را بر آنان آسان مى گيرد و در عوض ، عمر كسانى را
كه از اقوام دورى مى جويند و سبب ناراحتى آنان را فراهم مى كنند، كوتاه
و روزى شان را كم و الطاف خود را از آنان قطع مى كند،
(42)
چنان كه خداوند در حديثى قدسى مى فرمايد:
((من
رحمان هستم ؛ هر كه از خويش خود بريد، من هم از او مى برم
)).
(43)
روزى يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام ) خدمت ايشان رسيد و گفت :
برادران و پسر عموهايم ، خانه ام را تصاحب كرده اند، به گونه اى كه من
در يك اتاق زندگى مى كنم و اگر در اين باره (به آنها يا حاكم ) شكايت
كنم ، تمام اموالم را مى گيرند. امام فرمود:
((صبر
كن ، همانا پس از سختى ، براى تو گشايشى هست .
))
پس مرد از شكايت خود منصرف شد. مدتى نگذشت كه همه اقوامى كه او را آزار
مى دادند، بر اثر بيمارى وبا مردند. وى پس از مدتى به خدمت امام رسيد.
امام پرسيد:
((حال اقوامت چه گونه است ؟
))
مرد گفت : همه مردند.
امام فرمود:
((آنها به خاطر آزار به تو كه خويش
آنها بودى ، به عقوبت عملشان (قطع رحم ) مردند. آيا تو دوست داشتى آنان
زنده مى ماندند و به آزار تو ادامه مى دادند؟
))
مرد گفت : نه والله !
(44)