فصل سوم : ارحام روحانى
ارحام روحانى
علاوه بر خويشاوندان نسبى به عنوان مصداق منحصر ارحام ، واژه
رحم ، اب ، اخ ، ذوى القربى و... در مورد مصاديق ديگرى نيز به كار رفته
است كه حلقه اتصال و موضع ارتباط ايشان با عموم مؤ منان در تعلقات
روحانى و معنوى خلاصه مى شود.
مزدوج بودن انسان و تركيب او از روح و جسم و اقتضائات اين نوع ساختار
با ويژگى هاى منحصر به فرد آن ، طيف وسيعى از ارتباطات متنوع را ميان
هر فرد با ساير همنوعان موجب شده است . برخى از اين تعلقات به بعد
جسمانى و بخش شايان توجهى از آن به بعد روحانى او مربوط مى گردد. از
اين رو، ارحام هر فرد (البته در فرهنگ دينى ) نيز به همين اعتبار به دو
دسته جسمانى و روحانى منقسم مى گردند. به احتمال زياد، توسعه مفهوم
رحم با هدف توجه دادن همگان به مقام و
موقعيت و حقوق ويژه ايشان صورت پذيرفته است .
ارحام روحانى بر اساس آنچه از روايات استفاده مى شود عبارتند از:
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، ائمه معصومين عليهم السلام ، علماى
ربانى (و در رتبه بعد اساتيد و معلمان )، صلحاى مؤ منان (يا عموم مؤ
منان ) و سادات
به طور كلى مى توان گفت : به مصداق انما المؤ
منون اخوة ، المؤ من اءخو المؤ من
و... همه معتقدان به اسلام به معناى دينى آن ، رحم يكديگرند و به همين
اعتبار، حقوق و تكاليف ويژه اى نيز هر چند تحت نامهاى ديگر، نسبت به
يكديگر دارند كه به همين سبب رعايت آن از مصاديق صله و بى توجهى و
سرپيچى از اداى آن - در صورت تحقق لازم - از مصاديق قطع رحم شمرده مى
شود.
اين ارتباط با صراحت تمام در رواياتى تبيين شده است كه به برخى از آنها
مى پردازيم :
پيامبر اكرم صلى الله
عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام
صاحب كتاب كلمه طيبه در ذيل يكى از روايات باب مى نويسد:
... ذكر پدر بعد از ذكر ارحام ، با آن كه داخل در ارحام است ، اشاره به
پدر روحانى باشد كه علمايند، چنانچه اين احتمال در آيه شريفه مى رود كه
مراد از والدين نه همان والدين جسمانى باشد، بلكه جسمانى و روحانى با
هم ، كه فرد اكمل اتم آن ، ائمه هدى خصوص رسول خدا صلى الله عليه و آله
و اميرالمومنين عليه السلام باشد و بعد از ايشان علماى راشدين چنانچه
در اخبار متواتره است كه فرمود: انا و على اءبوا
هذه الاءمة و در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام در تفسير آيه
: و بالوالدين احسانا مذكور است كه رسول
خدا صلى الله عليه و آله فرمود: افضل والدين شما و سزاوارتر ايشان براى
شكرگزارى شما محمد صلى الله عليه و آله است و على عليه السلام .
(151)
در ادامه اين بخش به ذكر ترجمه برخى از روايات باب مى پردازيم :
امام حسن عليه السلام فرمود:
كسى كه اطاعت و پيروى از ابوين دينى خود يعنى پيامبر اكرم صلى الله
عليه و آله و على عليه السلام
(152) را بر اطاعت و پيروى از ابوين نسبى اش مقدم
دارد، خداوند تعالى در روز قيامت ، خطاب به او مى فرمايد: تو را مقدم
خواهم داشت آن گونه كه تو مرا در دنيا مقدم داشتى و تو را در محضر
ابوين دينى ات شرافت و بزرگى خواهم داد آن گونه كه تو به واسطه ترجيح
محبت ايشان بر محبت ابوين نسبى ات ، خود را شريف و بزرگ داشتى .
(153)
امام سجاد عليه السلام فرمود:
حق بستگان ابوين دينى ما يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، على
عليه السلام و دوستان آنها از حق بستگان ابوين نسبى ما برتر است . به
درستى كه ابوين دينى ما مى توانند رضايت ابوين نسبى را نسبت به ما جلب
كنند، در صورتى كه ابوين نسبى ما قادر به جلب رضايت ابوين دينى ما نسبت
به ما نيستند.
(154)
امام جواد عليه السلام فرمود:
كسى كه بستگان ابوين دينى اش يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و
على عليه السلام را بر بستگان ابوين نسبى اش مقدم بدارد، خداوند در روز
قيامت او را از ميان خلايق بر مى گزيند و با انعام و اكرام ويژه وى را
مشهور مى گرداند و او را بر همه بندگانش - به استثناى كسانى كه در رتبه
مساوى يا بالاتر از او جاى دارند - برترى و شرافت مى دهد.
(155)
امام هادى عليه السلام فرمود:
از نشانه هاى تعظيم جلال خداوند اين است كه انسان بستگان ابوين دينى
خود را بر بستگان ابوين نسبى اش مقدم بدارد و متقابلا از نشانه هاى بى
اعتنايى به جلال خداوند اين است كه انسان بستگان ابوين نسبى خود را بر
بستگان ابوين دينى اش يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و على عليه
السلام مقدم بدارد.
(156)
امام حسن عليه السلام فرمود:
بر تو باد نيكى كردن به بستگان ابوين دينى ات يعنى پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام ، هر چند حق بستگان ابوين نسبى
ات را ضايع كرده باشى و از تضييع حقوق بستگان ابوين دينى ات به خاطر
توجه به بستگان ابوين نسبى ات بپرهيز، چه تشكر و قدردانى گروه دوم نزد
ابوين نسبى . شكرگزارى بستگان ابوين دينى تو در نزد پيامبر صلى الله
عليه و آله و على عليه السلام هر چند موجب توجه اندك ايشان نسبت به تو
شود، همه گناهان تو، هر چند در ميان زمين و آسمان را پر كرده باشد،
زايل خواهد كرد، در حالى كه شكرگزارى بستگان ابوين نسبى ات در نزد
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و على عليه السلام ، در صورتى كه حقوق
بستگان دينى ات را تضييع كرده باشى ، كمترين سودى به حال تو نخواهد
داشت .
(157)
حضرت على عليه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
خداوند در روز قيامت ، درباره رحم مى فرمايد: من رحمانم و او رحم است ،
اسم او را از اسم خود مشتق كردم ، هر كه با او پيوند كند، با وى پيوند
خواهم كرد. سپس حضرت على عليه السلام خطاب به سائل مى فرمايد: آيا مى
دانى اين رحمى كه خدا با واصل او وصل و با قاطع او قطع مى كند، چه رحمى
است ؟ سائل در پاسخ مى گويد: خداوند بدين وسيله مى خواهد هر قومى را
نسبت به اكرام اقرباى خويش و صله ارحام آنها برانگيزاند. حضرت فرمود:
آيا خداوند ايشان را بر صله ارحام كافرشان تحريك نموده است ؟ چگونه
خداوند نسبت به كافرى كه خود او را تحقير كرده ، به تعظيم و اكرام
فرمان مى دهد؟ سائل در پاسخ مى گويد: نه ، خداوند ايشان را تنها به
نيكى نسبت به ارحام مؤ منشان برانگيخته است . حضرت سپس مى فرمايد: آيا
جز اين است كه ارحام به خاطر اتصالى كه به پدران و مادران انسان دارند،
حقوقشان واجب شده است ؟ سائل در پاسخ مى گويد: آرى ، چنين است اى برادر
رسول خدا صلى الله عليه و آله . حضرت مجددا مى فرمايد: آيا آنها با اين
كار، حقوق پدران و مادران خويش را ادا مى كنند؟ سائل پاسخ مى دهد: آرى
. حضرت در توضيح مى فرمايد: همانا كارى كه پدران و مادران در دنيا براى
ايشان كرده اند اين بوده كه آنان را غذا دادند و از سختى ها و
ناملايمات محفوظ داشتند، در صورتى كه اين نعمت اعطايى والدين زوال پذير
و آن سختى مدفوع پايان پذير است . اما رسول خدا صلى الله عليه و آله
انسان ها را به سوى نعمتى دايم و فناناپذير هدايت نمود و ايشان را از
تلخى ها و ناگوارى هاى ابدى و پايان ناپذير ايمن ساخت . حال كدام يك از
اين دو عمل بزرگ تر است ؟ سائل پاسخ مى دهد: به درستى كه نعمت رسول خدا
عظيم تر و بزرگ تر از نعمت ناشى از والدين است . حضرت مى فرمايد: آيا
ممكن است خداوند انسان را نسبت به اداى حقوق كسانى كه حقوق كمترى بر
انسان دارند، تحريك و تشويق نموده اما نسبت به اداى حقوق بيشترى بر
انسان دارند، چنين كارى نكرده باشد؟ سائل مى گويد: نه ، البته خدا اين
گونه فرمان نمى دهد. حضرت در ادامه مى فرمايد: به درستى كه حق رسول خدا
صلى الله عليه و آله بزرگ تر از حق والدين است و حق رحم او بزرگ تر از
حق رحم والدين است . پس بستگان و ارحام رسول خدا به صله و اكرام
سزاوارترند و قطع با ايشان مستوجب معصيتى بزرگ تر خواهد بود. پس واى بر
كسانى كه رحم او را قطع كنند و واى بر كسانى كه حرمت او را بزرگ
نشمارند. آيا مى دانى كه حرمت رحم رسول الله صلى الله عليه و آله حرمت
رسول الله صلى الله عليه و آله است و حرمت رسول الله صلى الله عليه و
آله حرمت خداست ؟ به درستى كه حق خداوند از هر منعم ديگرى بزرگ تر است
و منعمان ديگر نيز تنها به عنايت و توفيق اوست كه به انسان اعطاى نعمت
مى كنند.
(158)
علماى ربانى
در فضل تقدم اولياى دين و علماى ربانى ، كه وارثان انبيا لقب
گرفته اند، بر ساير اقارب نسبى و سببى نيز رواياتى وارد شده است كه
مبين جايگاه اين طبقه در سلسله مراتب ذوى الحقوق و اولياى نعم در رتبه
بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام مى
باشد؛ از اين رو، ارتباط مستمر، بذل حرمت درخور و اكرام و احسان ايشان
از بارزترين وظايف مؤ منان قدرشناس و از كامل ترين مصاديق صله ارحام به
شمار مى آيد و بالطبع اجر و پاداش ويژه اى در پيشگاه حق تعالى خواهد
داشت . متقابلا قطع ارتباط، بى توجهى به حقوق و تكاليف مربوطه و بالاتر
از آن ، حرمت شكنى و اسائه به مقام شامخ ايشان ، از ظاهرترين جلوه هاى
قطع ارحام روحانى و روشن ترين مصاديق كفران نعمت الهى ، كه بالطبع از
كبائر ذنوب قلمداد مى شود، به حساب مى آيد.
با توجه به نقل نمونه هاى پيشين از روايات ، ضرورت چندانى به ذكر
روايات اين باب احساس نمى گردد. اين فراز را نيز تنها با ذكر كلامى از
نويسنده كتاب كلمه طيبه در ذيل روايات اين باب به پايان مى بريم :
و بالجمله كسانى كه علم و حكمت از ايشان تولد يابد و آن را در ميان
مردم به ارث گذارند، حق حيات روحانى بر مردم دارند، چه حيات روح به علم
و حكمت است و روح بى دانش مرده است و چون حق والدين جسمانى در حيات
جسمانى است ، با مردن تمام مى گردد و آنچه باقى مى ماند علم و حكمت است
. از والدين جسمانى مال و ثروت مى ماند كه امرى است فانى و نفع آن نفع
جسمانى است ، پس ايشان به شكر و طاعت و خدمتگزارى ، چنان كه در شرع
مقرر شده ، سزاوارترند. اما پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اوصياى
كرام او عليهم السلام كه منبع و ماءخذ علم و حكمتند و هيچ كس در اين
جهت با ايشان قابل مقايسه نيست ، از بالاترين حق حيات روحانى
برخوردارند و بالطبع شكر و طاعت ايشان برتر از والدين جسمانى است و در
مرتبه بعد علماى راستين و جانشينان و وارثان علوم آنها هستند كه وظيفه
اخذ، نشر و عمل بر طبق آن علوم را عهده دار شده اند؛ از اين رو ايشان
نيز همچون پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام پدر امت
محسوب مى گردند و آن گونه كه در شرع مقرر شده از احترام و اطاعت ويژه
برخوردارند و اگر سرپيچى از طاعت والدين روحانى به طريق اولى عاق و
معصيت به حساب مى آيد، چه حق ايشان بسى بزرگ تر از حق والدين جسمانى
است .
(159)
همين نويسنده در جاى ديگرى مى نويسد:
و فرمودند بزرگ ترين كبائر هفت است و عقوق يكى از آنهاست و خداوند عاق
را جبار شقى شمرده و با شرك عقوق را يكجا آورده ، چنان كه احسان و بر
والدين با بندگى خويش در يك قطار انداخته و مراد از والدين نه همان پدر
و مادر جسمانى است ، بلكه پدران حقيقى ، انبيا و اوصيا و علما باشند و
آنچه از براى اين والدين مقرر فرمودند از احترام و توقير و احسان ،
چندين برابر او براى ايشان مقرر شد.
(160)
مؤ منان صالح
يكى ديگر از مصاديق ارحام روحانى ، مؤ منان و عباد صالح (يا
عموم مؤ منين ) مى باشند كه در رتبه پس از علما، به مقتضاى ادله ،
دوستى با ايشان و احسان در حد متعارف ، لازم و ارتكاب هر گونه عملى كه
مايه هتك و ايذا و تضييع حقوق ايشان گردد ممنوع است .
امام رضا عليه السلام طبق روايتى مى فرمايد:
كسى كه نمى تواند به زيارت ما اهل بيت عليهم السلام بيايد، پس زيارت
كند نيكان از دوستان ما را، كه ثواب ما براى او ثبت مى شود و كسيكه
بخواهد به ما صله نمايد و نتواند پس به يكى از نيكان از دوستان ما صله
نمايد كه براى وى ثواب صله ما ثبت مى شود.
(161)
شهيد مطهرى (ره ) دوستى و رفاقت ميان افراد را تحت شرايطى موجد حق
خويشاوندى مى داند كه مراعات آن لازم و ضرورى است :
... دوستى ها و رفاقت ها و معاشرتها حق ايجاد كن است ، اما اگر رسيد به
يك ماه دوستى ، اين خويشاوندى مى شود و اگر به يك سال دوستى رسيد اين
ديگر در حد رحم ماسه است ؛ يعنى رحمى كه با همديگر تماس دارد؛ يعنى مثل
دو تا برادر كه از يك رحم به دنيا آمده اند، اين حكم را دارد و قطع او
حكم رحم پيدا مى كند.
(162)
رحم بودن مؤ منان به اقتضاى پيوندهاى معنوى ميان ايشان و تفوق آن بر
ساير تعلقات از اين اصل ناشى مى شود كه در مكتب هاى آسمانى همواره
پيوندهاى مادى (نسب ، خويشاوندى ، دوستى ، همزبانى ، نژاد، مليت ) تحت
الشعاع پيوندهاى معنوى قرار مى گيرند؛ آن جا كه رابطه مكتبى وجود دارد،
سلمان فارسى دور افتاده كه نه از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ،
نه از اهل مكه و نه حتى از نژاد عرب شمرده مى شود، طبق حديث
سلمان منا اهل البيت جزء خاندان او محسوب
مى شود و فرزند واقعى و بلافصل پيامبرى چون نوح با خطاب
انه ليس من اهلك براى هميشه طرد مى گردد.
گفتنى است كه مؤ منان در قبال كفار و مشركين نيز تحت شرايطى و با رعايت
اصولى مكلف و موظف خواهند بود، چه آنها هر چند از نظر اعتقادى منحرف
بوده و دشمن تلقى مى شوند، اما به اعتبار انسان بودن ، از كرامت ذاتى
برخوردارند و با تكيه بر همين مبناى طبيعى است كه اسلام با جديت و با
بهره گيرى از تمام امكانات به هدايت و ارشاد آنها اهتمام نموده است .
شهيد مطهرى (ره ) در توضيحى جامع در اين خصوص مى نويسد:
اسلام نمى گويد كار محبت آميز و كار نيكتان منحصرا بايد درباره مسلمين
باشد. به هيچ وجه ، خيرى از شما به ديگران نرسد؛ دينى كه پيغمبرش به نص
قرآن رحمة للعالمين است ، كى مى تواند
چنين باشد؟ ولى يك مطلب هست و آن اين كه مسلمانان نبايد از دشمن غافل
شوند، ديگران در باطن ، جور ديگرى درباره آنان فكر مى كنند... مسلمانان
همواره بايد بداند كه عضو جامعه اسلامى است ، جزئى است از اين كل . جزء
يك كل و عضو يك پيكر بودن خواه نا خواه شرايط و حدودى را ايجاد مى كند.
غير مسلمان عضو يك پيكر ديگر است . عضو پيكر اسلامى روابطش با اعضاى
پيكر غير اسلامى ، بايد به نحوى باشد كه لااقل با عضويتش در پيكر
اسلامى ناسازگار نباشد، يعنى به وحدت و استقلال اين پيكر آسيبى نرسد.
پس خواه نا خواه نمى تواند روابط مسلمان با روابط مسلمان و مسلمان
يكسان و احيانا از آن نزديك تر باشد.
روابط دوستانه و صميمانه با يكديگر بايد در حدى باشد كه عضويت در يك
پيكر و جزئيت در يك كل ، ايجاب مى كند. ولاى منفى در اسلام عبارت است
از اين كه يك مسلمان ، همواره در مواجهه با غير مسلمان بداند با اعضاى
يك پيكر بيگانه مواجه است و معناى اين كه نبايد ولاى غير مسلمان با
مسلمان باشد، اين است كه نبايد روابط مسلمان با غير مسلمان در حد روابط
مسلمان با مسلمان باشد، به اين معنا كه مسلمان عملا عضو پيكر غير
مسلمان قرار مى گيرد و يا به اين شكل در آيد كه عضويتش در پيكر اسلامى
به هيچ وجه در نظر گرفته نشود.
پس منافاتى نيست ميان آن كه مسلمان به غير مسلمان احسان و نيكى كند و
در عين حال ولاى او را نپذيرد، يعنى او را عضو پيكرى كه خود جزئى از آن
است نشمارد و بيگانه وار با او رفتار كند، همچنان كه منافاتى نيست ميان
ولاى منفى و اصل بشر دوستى و رحمت براى بشر بودن . لازمه بشر دوستى اين
است كه انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعى همه انسان ها علاقه مند
باشد. به همين دليل هر مسلمانى علاقه مند است كه همه انسان هاى ديگر،
مسلمان باشند و هدايت يابند، اما وقتى كه اين توفيق حاصل نشد، ديگران
را، كه چنين توفيقى يافته اند، نبايد فداى آنان كه توفيق نيافته اند
كرد و اجازه داد كه مرزها در هم بريزد و هر نوع فعل و انفعالى صورت
گيرد.
(163)
سادات
آخرين گروه از مصاديق ارحام روحانى ، سادات كرام و اولاد جسمانى
آن حضرت صلى الله عليه و آله مى باشند كه علاوه بر عموميت و اطلاق ادله
صله رحم ، دلايل خاصى نيز بر وجوب اكرام و احسان به ايشان وارد شده است
.
شهيد دستغيب در اين خصوص مى نويسند:
... چنانچه كسانى كه از راه والدين جسمانى به شخص نسبت پيدا مى كنند
مانند برادر، رحم است و صله اش واجب و قطعش حرام است ، همچنين هر كس از
طرف والد روحانى به شخص نسبت پيدا كرد، رحم روحانى و صله اش واجب و
قطعش حرام است . كسانى كه از طريق پدر روحانى منسوبند دو طايفه اند:
اول ، اولاد جسمانى آن حضرت ، يعنى سلسله جليله سادات ؛ دوم ، مؤ منين
و شيعيان يعنى كسانى كه فرزند روحانى آن حضرت شده باشند كه همه با هم
برادرند و در قرآن مجيد مى فرمايد: به درستى كه
مؤ منين برادر يكديگرند زيرا كه همه به يك پدر روحانى مى رسند.
(164)
برخى از فقها با استناد به آياتى از قرآن كه در آن ، مودت ذوى القرباى
حضرت صلى الله عليه و آله به عنوان پاداش رسالت ايشان شمرده شده ، وجوب
احترام و اكرام و انعام سادات را بر همگان واجب دانسته اند.
فصل چهارم : صله و قطع رحم در آيات و روايات
مقدمه
كمتر موضوعى از موضوعات حقوقى - اخلاقى مى توان يافت كه به
اندازه صله و قطع رحم و نيز بر به والدين و عاق آنها، در گنجينه معارف
اسلامى ، پيرامون آن سخن رفته باشد و اين خود نشانگر اهميت و جايگاه
والاى اين ارزش اجتماعى در نظام ارزشى و هنجارى اسلام و نقش و تاءثير
آن در ايجاد و تحكيم پيوندهاى اجتماعى در شبكه هاى خويشاوندى به عنوان
زير مجموعه هاى نظام اجتماعى كل مى باشد. (پيوند ميان شبكه ها و گروه
هاى مختلف در يك جامعه مرهون اعمال سياست هاى اخلاقى و حقوقى ديگرى است
كه از موضوع اين نوشتار خارج است ).
جهت آشنايى بيشتر با منطق اسلام در اين خصوص و درك ميزان اهتمام آن به
اين ارزش اجتماعى نسبتا مهجور، ابتدا به استخراج و نقل (بدون اعمال هر
گونه دسته بندى ) آياتى كه به نوعى با موضوع صله و قطع آن مربوط مى شد
پرداختيم و سپس با تتبع در مجامع روايى (تا حدى كه براى مؤ لف سطور
ممكن شد) و استخراج روايات مربوط، بررسى مضامين آنها با هدف دسته بندى
و تنظيم و تبويب اين مجموعه گرانسنگ در دستور كار قرار گرفت و در نتيجه
همه داده هاى روايى گرد آمده ، با اعمال ملاحظاتى تحت نه عنوان ذيل رده
بندى شدند: توصيف رحم ، توصيف صله رحم ، آثار و كاركردهاى صله رحم ،
توصيف قطع رحم ، آثار و كاركردهاى قطع رحم ، توصيف بر به والدين ، آثار
بر به والدين ، توصيف عاق والدين و آثار عاق والدين .
پس از اين دسته بندى كلى ، با يك مطالعه مجدد، روايات مربوط به هر باب
، متناسب با محتوا، موضوع بندى شده و با رعايت ترتيب ، تحت عناوين جزئى
تر شماره گذارى شدند. شايان توجه اين كه علاوه بر مجموع روايات مندرج
تحت عناوين فوق ، مضمون يكى از ادعاهاى صحيفه سجاديه ، كه در آن امام
سجاد عليه السلام با بيانى شيوا و جامع و به گونه اى متمايز از ساير
روايات به توضيح جايگاه موقعيت والدين مى پردازند، به طور جداگانه و
تحت عنوانى خاص ذكر شده است .
صله و قطع رحم در آيات
قرآن كريم در آيات متعدد و تحت عناوين مختلف همچون توصيه به
رعايت حقوق ارحام ، احسان به والدين خصوصا مادر و دورى گزيدن از آزار
آنها، انفاق به ذوى القربى ، تقدم حق ايشان بر ديگر مؤ منان ، سلسله
مراتبى بودن موقعيت ارحام در مساءله ارث ، لزوم سرپيچى از متابعت ايشان
در معصيت حق ، اجتناب از قطع رحم و بى توجهى به حقوق خويشان و... به
تشريح مساءله صله رحم و تبيين برخى احكام و آثار آن پرداخته كه مجموعا
معرف گويايى از اهميت و موقعيت برجسته اين عمل عبادى - اجتماعى در نظام
ارزشى و هنجارى مكتب اسلام و نقش و تاءثير بى بديل آن در ايجاد و تحكيم
همبستگى و پيوند مشترك ميان اعضاى يك جامعه عموما و شبكه خويشاوندان
خصوصا به حساب مى آيد.
در اين بخش به ذكر آياتى از قرآن كريم كه به نوعى با مساءله صله و قطع
رحم ارتباط مى يابد مى پردازيم :
الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما
اءمر الله به اءن يوصل و يفسدون فى الاءرض اءوليك هم الخاسرون
(165)؛
كسانى كه پيمان خداوند را پس از بستن مى شكنند و آنچه خداوند به پيوستن
آن فرمان داده است مى گسلند و در زمين فساد مى كنند، اينان زيانكارند.
و اذ اءخذنا ميثاق بنى اسرائيل لاتعبدون الا
الله و بالوالدين احسانا و ذى القربى و...(166)؛
(و ياد كنيد) زمانى كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند را
نپرسيد و به پدر و مادر و خويشاوندان و... نيكى كنيد.
ليس البر اءن تولوا و جوهكم قبل المشرق و المغرب
و لكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملائكة و الكتاب و النبيين
و آتى المال على حبه ذوى القربى و...(167)؛
نيكى آن نيست كه رويتان را به سوى مشرق و مغرب آوريد، بلكه نيكى آن است
كه كسى به خداوند و روز باز پسين و فرشتگان و كتاب هاى آسمانى و
پيامبران ايمان داشته باشد و مال را با وجود دوست داشتن به خويشاوندان
و... ببخشد.
كتب عليكم اذا حضر اءحدكم الموت ان ترك خيرا
الوصية للوالدين و الاءقربين بالمعروف حقا على المتقين
(168)؛
بر شما مقرر گرديده است كه چون مرگ يكى از شما فرا رسد و مالى باقى
گذارد، براى پدر و مادر و خويشاوندان به نيكى وصيت كند و اين بر
پرهيزكاران مقرر است .
يسئلونك ماذا ينفقون قل ما اءنفقتم من خير
فللوالدين و الاءقربين ...(169)؛
از تو مى پرسند چه ببخشند، بگو هر مالى كه مى بخشيد (بهتر است ) به پدر
و مادر و خويشاوندان و... ببخشيد.
يا اءيها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس
واحدة و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا و نساء واتقوا الله الذى
تساءلون به و الاءرحام ان الله كان عليكم رقيبا(170)؛
اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه
بيافريد و همسر او را از او پديد آورد و از آن دو مردان و زنان بسيارى
پراكند و از خدايى كه به نام او پيمان مى بنديد يا سوگند مى دهيد،
همچنين از گسستن پيوند خويشاوندان پروا كنيد، چرا كه خداوند (ناظر و)
نگاهبان شماست .
و اذا حضر القسمة اءولوا القربى و اليتامى و
المساكين فارزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفا(171)؛
و چون خويشاوندان (غير از ورثه ) و يتيمان و بينوايان بر سر تقسيم
(تركه ) حضور يابند، از آن به چيزى ، ايشان را بهره مند سازيد و با
ايشان به زبان خوش سخن بگوييد.
و اعبدوا الله و لاتشركوا به شيئا و بالوالدين
احسانا و بذى القربى و اليتامى و المساكين و الجار ذى القربى و الجار
الجنب و الصاحب بالجنب و...(172)؛
و خداوند را بپرستيد و چيزى را براى او شريك نياوريد و به پدر و مادر و
به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و
همنشين خود و... نيكى كنيد.
يا اءيها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء
لله ولو على اءنفسكم اءو الوالدين و الاءقربين ان يكن غنيا اءو فقيرا
فالله اءولى بهما فلاتتبعوا الهوى ...(173)؛
اى مؤ منان به عدل و داد برخيزيد و در راه رضاى خدا شاهد باشيد (و
شهادت بدهيد) ولو آن كه به زيان خودتان يا پدر و مادر و خويشاوندانتان
(خواهان گواهى ) چه توانگر و چه تهيدست باشد، خداوند بر آنان مهربان تر
است ، پس از هواى نفس پيروى مكنيد.
قل تعالوا اءتل ما حرم ربكم عليكم اءلا تشركوا
به شيئا و بالوالدين احسانا...(174)؛
بگو بياييد تا آنچه پروردگارتان بر شما حرام كرده است بر شما بخوانم
(نخست اين است كه ) چيزى را شريك خداوند نياوريد و در حق پدر و مادر
نيكى كنيد... .
... و اذا قلتم فاعدلوا ولو كان ذاقربى و
بعهدالله اءوفوا ذلكم وصيكم به لعلكم تذكرون
(175)؛
... و چون (به داورى يا شهادت ) سخن گوييد به عدالت عمل كنيد ولو او
(اصحاب دعوى ) خويشاوند (شما) باشد و به عهد الهى وفا كنيد. اين چنين
به شما سفارش كرده است ، باشد كه پند گيريد.
... و اءولوا الاءرحام بعضهم اءولى ببعض فى كتاب
الله ...(176)؛
... و در حكم الهى خويشاوندان به يكديگر (براى ارث بردن ) سزاوارترند.
والذين يصلون ما اءمرالله به اءن يوصل و يخشون
ربهم و يخافون سوء الحساب
(177)؛
و كسانى كه هر چند خداوند به پيوند كردن آن فرمان داده است مى پيوندند
و از پروردگارشان مى ترسند و از حساب سخت و سنگين مى هراسند.
والذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون
ما اءمرالله به ان يوصل و يفسدون فى الاءرض اءوليك لهم اللعنة و لهم
سوء الدار(178)؛
و كسانى كه عهد الهى را پس از بستن مى شكنند و هر چه خداوند به پيوند
كردن آن فرمان داده است ، مى گسلند و در زمين فتنه و فساد مى كنند،
اينانند كه لغت و بد فرجامى دارند.
ربنا اغفر لى ولو الذى و للمؤ منين يوم يقوم
الحساب
(179)؛
پروردگارا در روزى كه حساب بر پا شود، مرا و پدر و مادرم و مؤ منان را
بيامرز.
ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى
القربى وينهى عن الفحشاء و المنكر...(180)؛
به راستى خداوند به عدل و احسان و اداى حق خويشاوندان فرمان مى دهد و
از ناشايستگى و كار ناپسند و سركشى باز مى دارد.
و قضى ربك تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا
اما يبلغن عندك الكبر اءحدهما اءو كلاهما فلاتقل لهما اءف ولاتنهرهما و
قل لهما قولا كريما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل لهما رب
ارحمهما كما ربيانى صغيرا(181)؛
و پروردگارت امر كرده است كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكى
كنيد و اگر يكى از آنها، يا هر دوى آنها در نزد تو به سن پيرى برسند،
به آنان حتى اف مگو و آنان را مران و با ايشان به نرمى (و احترام ) سخن
بگو.
و آت ذاالقربى حقه ...
(182)؛
و به خويشاوند حقش را ببخش .
يا يحيى خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبيا و
حنانا من لدنا و زكوة و كان تقيا و برا بوالديه ولم يكن جبارا عصيا(183)؛
(گفتيم ) اى يحيى كتاب آسمانى را به جد و جهد بگير و به او در عهد
صباوت نبوت بخشيدم و از سوى خويش بر او رحمت آورديم و پاكيزه اش
داشتيم و او پرهيزكار بود.
... و اءوصانى بالصلوة و الزكوة مادمت حيا و برا
بوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا(184)؛
... و مرا مادام كه زنده باشم به نماز و زكات سفارش فرموده است و نيز
مرا در حق مادرم نيكو كار گردانده و مرا زورگوى سخت دل ، نگردانده است
.
ولاياءتل اءولو الفضل منكم والسعة اءن يؤ توا
اءولى القربى و...(185)؛
و متمكنان و توانگران شما نبايد سوگند بخورند كه به خويشاوندان و... در
راه خدا بخشش نكنند... .
و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا
و كان ربك قديرا(186)؛
و او كسى است كه از آب انسانى آفريد و او را داراى پيوند نسبى و سببى
گردانيد و پروردگار تو تواناست .
و اءنذر عشيرتك الاءقربين
(187)؛
و خاندان خويشاوندت را هشدار ده .
و وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جاهداك لتشرك
بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما...(188)؛
و انسان را سفارش كرده ايم كه به پدر و مادر نيكى كند و (مى گوييم )
اگر تو را وا داشتند كه چيزى را كه بدان علم ندارى ، شريك من گردانى ،
پس از آن دو اطاعت مكن ... .
و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته اءمه كرها
و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتى اذا بلغ اءشده و بلغ
اءربعين سنة قال رب اءوزعنى اءن اءشكر نعمتك التى اءنعمت على و على
والدى و اءن اءعمل صالحا ترضيه و اءصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى
من المسلمين
(189)؛
و به انسان سفارش كرده ايم كه در حق پدر و مادرش نيكى كند (چرا كه )
مادرش به دشوارى او را آبستن بوده و به دشوارى او را زاده است و (دوران
) بار گرفتن و از شير گرفتن او سى ماه است ، تا آن كه به كمال رشدش
برسد و به چهل سالگى برسد. گويد: پروردگارا مرا توفيق ده كه نعمتى را
كه به من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى سپاس بگزارم و كارهاى شايسته
اى كنم كه آن را بپسندى و زاد و رود مرا نيز به صلاح آور. من به درگاه
تو توبه كرده ام و من از مسلمانانم .
والذين آمنوا و اتبعهم ذريتهم بايمان اءلحقنابهم
ذريتهم و ما اءلتناهم من عملهم من شى ء كل امرى بما كسب رهين
(190)؛
و كسانى كه ايمان آورده اند و زاد و رودشان در ايمان از ايشان پيروى
كرده اند، زاد و رودشان را به ايشان ملحق سازيم و چيزى از (جزاى )
عملشان نكاهيم ؛ هر انسانى در گرو كار و كردار خويش است .
و يمددكم باموال و بنين ...
(191)؛
و شما را با بخشيدن اموال و پسران مدد رساند... .
رب اغفرلى ولوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا و للمؤ
منين و المؤ منات و...(192)؛
پروردگارا مرا و پدر و مادرم را و هر كس كه مؤ من به خانه من در آيد و
نيز مردان مؤ من و زنان مؤ من را بيامرز و... .
فآت ذالقربى حقه و المسكين و ابن السبيل ذلك خير
للذين يريدون وجه الله و اءولئك هم المفلحون
(193)؛
پس به خويشاوند حقش را بده و نيز به بينوا و در راه مانده . اين براى
كسانى كه در طلب خشنودى الهى هستند بهتر است و اينانند كه رستگارانند.
و وصينا الانسان بوالديه حملته اءمه وهنا على
وهن و فصاله فى عامين اءن اشكرلى و لوالديك الى المصير و ان جاهداك على
اءن تشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا و
اتبع سبيل من اءناب الى ثم الى مرجعكم فاءنبئكم بما كنتم تعملون
(194)؛
و انسان را در حق پدر و مادرش سفارش كرديم كه مادرش او را با ضعف
روزافزون ، آبستن بوده است (و شير دادن ) و از شير گرفتن او دو سال به
طول انجاميده . براى من و پدر و مادرت سپاس بگزار كه سير و سرانجام به
سوى من است . و اگر تو را وادارند چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من
گردانى ، از آنان فرمان مبر و با آنان در دنيا به نيكى همنشينى كن و به
راه كسى برو كه به سوى من باز گشته است ، سپس باز گشت شما به سوى من
است ، آن گاه از (حقيقت و نتيجه ) كارتان آگاهتان مى سازيم .
فهل عسيتم ان توليتم اءن تفسدوا فى الاءرض و
تقطعوا اءرحامكم اءولئك الذين لعنهم الله فاءصمهم و اءعمى اءبصارهم
(195)؛
چه بسا چون دست يابيد در اين سرزمين فتنه و فساد كنيد و پيوند
خويشاوندانتان را بگسليد. اينان كسانى هستند كه خداوند لعنتشان كرده و
(از شنيدن و ديدن حق ) ناشنوا و نابينايان ساخته است .
لاتجد قوما يؤ منون بالله و اليوم الآخر يوادون
من حادالله و رسوله ولو كانوا آباءهم اءو اءبناءهم اءو اخوانهم اءو
عشيرتهم اءولئك كتب فى قلوبهم الايمان و اءيدهم بروح منه و يدخلهم جنات
تجرى من تحت الاءنهار خالدين فيها رضى الله عنهم و رضوا عنه اءولئك حزب
الله اءلا حزب الله هم المفلحون
(196)؛
قومى نيابى كه به خداوند و روز باز پسين ايمان داشته باشند و با كسانى
كه با خداوند و پيامبر او مخالفت مى ورزند، دوستى كنند، ولو آن كه
پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا خاندانشان باشند. اينانند كه
(خداوند) در دل هايشان (نقش ) ايمان نگاشته است و به فيضى از جانب خويش
استوارشان داشته است و (ايشان را) به بوستان هايى در آورد كه
جويباران از فردوست آن جارى است ، جاودانه درآنند؛ خداوند از آنان
خشنود است و آنان هم از او خشنودند؛ اينان خداخواهانند، بدانيد كه خدا
خواهان رستگارانند.
توصيف رحم در روايات
رحم و خويشاوندى ، هر چند در نگاه سطحى ما، چيزى جز نوعى قرابت
و تعلق معنوى نيست ، اما در روايات به صورت يك واقعيت عينى مورد خطاب
حق تعالى ، برخوردار از زبان گويا جهت دادن شهادت له يا عليه كسانى كه
به او حرمت نهاده يا بى حرمتى روا داشته اند، قدرت شفاعت و... معرفى
شده كه به شمه اى از آن در ذيل اشاره شده است :
1. مشتق از نام خداوند:
قال اميرالمومنين عليه السلام : سمعت
رسول الله صلى الله عليه و آله يقول : قال الله عزوجل : انا الرحمن و
هى الرحيم ، شققت لها اسما من اسمى ، من وصلها وصلته ، و من قطعها
قطعته
(197)؛
حضرت على عليه السلام به نقل از رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
خداوند تعالى خطاب به رحم فرموده است : من رحمان هستم و نام رحم را از
اسم خودم مشتق نموده ام ، پس هر كس صله رحم كند و با بستگان خود پيوند
نمايد من او را با رحمت خود صله خواهم كرد و هر كس قطع رحم كند من رحمت
خود را از او قطع خواهم نمود.
2. پرتوى از رحمت حق :
قال نبى صلى الله عليه و آله : الرحم
شجنة من الله عزوجل
(198)؛
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: رحم پرتو و نشانه اى از رحمت
خداوند است .
... فانى لااءقبل الا الطيب يراد به وجهى ، اءقرن مع ذلك صلة الاءرحام
، فانى اءنا الرحمن الرحيم ، و الرحم خلقتها فضلا من رحمتى ؛ ليتعاطف
بها العباد و لها عندى سلطان فى معاد الآخرة ، و اءنا قاطع من قطعها، و
واصل من وصلها، و كذلك اءفعل بمن ضيع اءمرى
(199)؛
خداوند طبق حديثى مى فرمايد: ... به درستى كه من جز عمل پاكيزه كه براى
من انجام يافته باشد نمى پذيرم و صله رحم را از جمله آن اعمال پاكيزه
قرار داده ام . به درستى كه من خداى بخشنده و مهربانم و رحم را به
اقتضاى رحمت خويش آفريدم تا مردم از طريق آن با يكديگر عطوفت ورزند و
در روز قيامت در پيشگاه من از حجت قاطع برخوردار خواهند بود و من قطع
مى كنم كسى كه او را قطع كرده باشد و وصل مى كنم با كسى كه با او وصل
كرده باشد، اين گونه عمل خواهم كرد با كسى كه امر مرا ضايع كرده باشد.
3. اولين ناطق در روز
قيامت :
عن اءبى عبدالله عليه السلام قال : اءول
ناطق يوم القيامة من الجوارح الرحم ، يقول : يا رب من وصلنى فى الدنيا
فصل اليوم ما بينك و بينه ؛ و من قطعنى فى الدنيا فاقطع اليوم ما بينك
و بينه
(200)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: اولين عضو سخنگو از اعضا و جوارح انسان
در روز قيامت رحم است كه خطاب به خداوند مى گويد: خدايا كسى كه با من
در دنيا وصل كرد، در اين روز با او وصل كن و كسى كه در دنيا مرا قطع
كرد، در اين روز با او قطع من (او را از رحمت خود محروم كن ).
عن على بن الحسين عليه السلام قال : ... فان
الرحم لها لسان يوم القيامة ذلق ، يقول : يا رب صل من وصلتى ، واقطع من
قطعنى ، و الرجل ليرى بسبيل خير اذا اءتته الرحم التى قطعها فتهوى به
الى اءسفل قعر فى النار(201)؛
امام سجاد عليه السلام فرمود: رحم در روز قيامت از زبانى رسا برخوردار
است و خطاب به خداوند مى گويد: خدايا وصل كن با هر كه در دنيا با من
وصل كرده بود و قطع كن هر كه را با من قطع كرده بود و انسان خود به
عيان ، رحمى كه با او قطع كرده بود مى بيند و به سبب او در پايين ترين
دركات سقوط مى كند.
4. شافع روز جزا:
عن اءبى هريرة ، قال النبى صلى الله عليه
و آله : الشفعاء خمسة : القرآن و الرحم ، و الاءمانة ، و نبيكم ، و
اءهل بيت نبيكم
(202)؛
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله طبق نقل ابوهريره فرمود: در قيامت پنج
شفيع وجود دارد: قرآن ؛ رحم ؛ امانت (امانت دارى )؛ پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله ؛ اهل بيت آن حضرت عليهم السلام .
5. انطباق كامل با اراده
حق :
قال اءبوعبدالله عليه السلام : ان رحم
الاءئمة عليهم السلام من ال محمد صلى الله عليه و آله ليتعلق بالعرش
يوم القيامة و تتعلق بها اءرحام المؤ منين تقول : يا رب صل من وصلنا،
واقطع من قطعنا، قال : فيقول الله تبارك و تعالى : اءنا الرحمن و اءنت
الرحم ، شفقت اسمك من اسمى ، فمن وصلك وصلته ، و من قطعك قطعته ، و
لذلك قال رسول الله صلى الله عليه و آله الرحم شجنة من الله تعالى
عزوجل
(203)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: رحم ائمه معصومين عليهم السلام از آل
محمد صلى الله عليه و آله در روز قيامت به عرش آويزان مى شود (احتمالا
از باب تشبيه معقول به محسوس ) و ارحام مؤ منان به آن آويزان مى گردند
و خطاب خداوند متعال مى گويد: خدايا وصل كن هر كه با من وصل كرد و قطع
كن هر كه مرا قطع كرد. خداوند در پاسخ مى فرمايد: من رحمانم و تو رحم ،
اسم تو را از اسم خود بر گرفتم ، وصل مى كنم با هر كه تو را وصل كرد و
قطع مى كنم هر كه تو را قطع كرد و به همين جهت است كه پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله فرمود: رحم پرتوى از (رحمت ) خداوند است .
6. داراى حق بلامعارض :
قلت لاءبى عبدالله عليه السلام : يكون لى
القرابة على غير اءمرى اءلهم على حق ؟ قال : نعم حق الرحم لايقطعه شى ء(204)؛
راوى مى گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم : كسانى با من قرابت
رحمى دارند اما با من هم عقيده نيستند، آيا براى آنان به عهده ام حقى
است ؟ فرمود: بلى ، حق رحميت را چيزى قطع نمى كند.
توصيف صله رحم
بخشى از روايات باب در مقام معرفى صله ارحام و تبيين جايگاه و
منزلت آن در نظام رفتارى دين وارد شده است . روشنى و وضوح اوصاف و
ويژگى هاى متعدد مذكور در روايات ، هر گونه ابهام در دريافت معانى
مقصود را از ميان برده است و بدون كمترين نياز به توضيح و تفسير اضافى
مى توان منطق شفاف اسلام را در اين خصوص به دست داد. روايات ذيل ، تنها
نمونه اى از مجموع رواياتى است كه در اين ارتباط گزينش شده است :
1. خداوند به رعايت آن
فرمان داده است :
فآت ذاالقربى حقه و المسكين و ابن السبيل
ذلك خير للذين يريدون وجه الله و اءولئك هم المفلحون .
(205)
ساءلت اءبا عبدالله عليه السلام عن قول الله :
الذين يصلون ما اءمرالله به اءن يوصل
(206) قال : من ذلك صلة الرحم ، و غاية تاءويلها
صلتك ايانا(207)؛
از امام صادق عليه السلام راجع به آيه و آنان كه
آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى پيوندند سؤ ال شد. حضرت
فرمود: مراد از امر خدا صله رحم است و تاءويل ديگر آيه ارتباط شما با
ائمه معصومين عليهم السلام است .
2. از جمله واجبات الهى
است :
براى اطلاع بيشتر به آيه 25 از سوره رعد و آيه 27 از سوره بقره
و آيات و روايات متعددى كه در جاى خود به آن اشاره خواهد شد رجوع كنيد.
3. خداوند از آن باز
خواست مى كند:
عن اءبى عبدالله عليه السلام قال :
ساءلته عن قول الله : اتقواالله الذى تساءلون به
و الاءرحام
(208) قال : هى اءرحام الناس ، اءمرالله تبارك و تعالى
بها و عظمها، اءلا ترى اءنه جعلها معه
(209)؛
راوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به آيه
درباره خدا و ارحام كه در روز قيامت از آن باز
خواست مى شويد، تقوا پيشه كنيد پرسيدم . حضرت در جواب فرمود:
مراد از ارحام در آيه ، خويشاوندان مردمند كه خداوند به صله و بزرگداشت
ايشان امر نموده و از آنها در رديف خود نام برده است .
4. پرتوى از عنايت حق
تعالى :
در دعاها وارد شده است :
اءسالك باسمك يا واحد يا مولى كل اءحد يا من هو
على العرش واحد اءسالك باسمك يا من لاينام و لايرام و لايضام ، و يا من
به تواصلت الاءرحام ...(210)؛
تو را به اسمت اى يگانه معبود سوگند مى دهم ، اى آقا و سرور همگان ، اى
كسى كه در فرمانروايى يگانه و بى همتايى . تو را به اسمت سوگند مى دهم
اى كسى كه خواب او را در نمى ربايد، به چيزى محتاج نمى شود، خاموشى بر
او عارض نمى گردد، ارحام به عنايت او با يكديگر ارتباط مى يابند... .
5. از سنت هاى كهن در
اديان الهى است :
عن اءبى عبدالله عليه السلام قال : ان
العرب لم يزالوا على شى ء من الخيفية يصلون الرحم و يقرون الضيف و
يحجون البيت
(211)؛
امام صادق عليه السلام فرمود: عرب
(212) همواره از برخى سنت هاى مطلوب و پسنديده برخوردار
بود: صله رحم ، اكرام ميهمان و زيارت خانه خدا از آن جمله اند.
قارون نيز در برخورد با حضرت موسى عليه السلام او را به خويشاوندى ميان
خود و حضرت سوگند مى دهد: اءساءلك بالرحم التى
بينى و بينك و اين خود نشانه اهميت اين پديده در آن فرهنگ مى
باشد.
(213)
6. پيامبران الهى بدان
سفارش كرده اند:
حضرت مسيح عليه السلام خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد:
اءلم تسمعوا اءنه قيل لكم فى التوراة صلوا
اءرحامكم ، و كافوا اءرحامكم ؟ و اءنا اءقول لكم : صلوا من قطعكم و
اءعطوا من منعكم ...
(214)؛
آيا شنيديد كه در تورات شما را به صله ارحام و كمك به ايشان سفارش
كرده اند، من نيز به شما توصيه مى كنم كه به كسانى كه از شما بريده اند
و اعطا كنيد به كسانى كه از كمك به شما دريغ كرده اند.
7. پيامبر اكرم صلى الله
عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام بدان سفارش كردهاند:
اءوصانى رسول الله
صلى الله عليه و آله : اءن اصل رحمى و ان اءدبرت
(215)؛
ابوذر غفارى به نقل از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى گويد: حضرت
مرا به صله رحم توصيه كرد، هر چند ارحام از من بريده باشند.
عن اءبى جعفر عليه السلام قال : قال رسول الله
صلى الله عليه و آله : اءوصى الشاهد من اءمتى و الغائب منهم ، و من فى
اءصلاب الرجال و اءرحام النساء الى يوم القيامة اءن يصل الرحم و ان
كانت منه على مسيرة سنة ، فان ذلك من الدين
(216)؛
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به حاضر و غايب امتم و آنانى كه
از پشت پدران و رحم مادرانشان ، تا روز قيامت ، به دنيا مى آيند سفارش
مى كنم صله رحم كنند اگر چه به فاصله يك سال راه باشد، زيرا صله رحم
جزء دين است .