سيرى در الغدير

محمد امينى نجفى

- ۱ -


سيرى در الغدير

بسم الله الرحمن الرحيم

اين نوشتار پرتوى است از كتاب شريف الغدير ( تأليف علامه امينى ره ) كه به ياد آن مرحوم وبه مناسبت هزار و چهار صدمين سالروز عيد خجسته غدير نگارش يافته است .

* علامه شيخ عبد الحسين احمد امينى نجفى به سال 1320 هجرى قمرى در شهر تبريز ديده به جهان گشود . * تحصيلات مقدماتى ودوره سطح علوم دينى را نزد افاضل تبريز از جمله پدر بزرگوارش فرا گرفت . * در عنفوان جوانى به نجف اشرف عزيمت كرد وپس از اتمام مرحله ديگرى از تحصيل ، مجددا به تبريز بازگشت . * چند سالى را در موطن خويش به تدريس وتحقيق پرداخت ، ولى ديرى نپاييد كه جذبه ديار ملكوتى نجف اشرف ، ديگر بار او را به سوى آن سامان كشانيد . * علامه به نجف رفت وبراى هميشه در آن سرزمين مقدس رحل اقامت افكند . * اساتيد وآيات عظام بزرگوارى چون : ميرزا على شيرازى ، ميرزاى نائينى ، سيد ابو الحسن اصفهانى ، شيخ محمد حسين كاشف الغطا وشيخ محمد حسين غروى اصفهانى از جمله اساتيد مهم علامه در نجف بودند . * جديت وتلاش خستگى ناپذير علامه - به مدد توفيقات الهى - خيلى زود او را به مقام والاى اجتهاد رسانيد . از ان پس بود كه امر تحقيقات شبانه روزى وتأليفات گسترده ، تمامى  اوقات حيات آن مرحوم را اشغال نمود . * كتبى چون تفسير فاتحة الكتاب ، شهداء الفضيلة ، سيرتنا وسنتنا ، ثمرات الاسفار ، رياض الانس والغدير از جمله آثار جاويدان اوست . * علامه براى تأليف كتاب الغدير ، منابع مورد نياز موجود در كتابخانه هاى عمومى  و خصوصى نجف اشرف را به دقت بررسى نمود وسپس براى تكميل تحقيقات خويش به ايران ، هند ، سوريه وتركيه سفر كرد ومصادر مربوطه موجود در كتابخانه‌ها را با تلاشى تحسين برانگيز ودر عين حال حيرت آور مطالعه واحيانا استنساخ نمود . * مجاهد بزرگوار ما كه در آخرين سالهاى حيات خود - از فرط مطالعات بى وقفه و پيگير - اسير بستر بيمارى گرديده بود ، در روز جمعه ( 28 ربيع الثانى 1390 هجرى قمرى مطابق با 12 تيرماه 1349 شمسى ) هنگام اذان ظهر در تهران دار فانى را بدرود گفت . او آنگاه كه چشم از دنيا فرو مى  بست زير لب اين عبارت را با خود زمزمه مى  كرد : " اللهم إن هذه سكرات الموت قد حلت ، فأقبل إلى بوجهك الكريم . . . " . * جنازه شريفش پس از انتقال به نجف اشرف در كتابخانه عمومى  امير المؤمنين - كه در حقيقت بوستان معرفتى بود كه اساس ان را خود ان مرحوم پى ريخته بود - به خاك سپرده شد . روح پرفتوحش شاد وغريق رحمت الهى باد .

مقدمه

فروغ حيات دنيوى پيامبر ( ص ) در روز دوشنبه 28 صفر ( 1 ) سال دهم هجرت خاموش شد وپس از سه روز ( 2 ) بدن مباركش مظلومانه در دل شب ( 3 ) دفن گرديد . به روايت تاريخ ، در اين سه روز گوركنى ( 4 ) ابو عبيده نام به مدد دلالى كه چارپا مى  فروخت ( 5 ) همت كردند ومردى را به بهانه اينكه از همه پيرتر است ( 6 ) خليفه مسلمين نمودند . ( 7 ) آن شب كه پيامبر ( ص ) را به خاك مى  سپردند ، مرم در خانه‌هاى خود از فرط خستگى در خوابى سنگين غنوده بودند . ( 8 ) تنها ، دخترى بر سر گور با دو كودك خردسالش اشكريزان زمزمه ها بر لب داشت : يا ابت ، يا رسول الله ! ماذا لقينا بعدك من فلان وفلان . ( 9 ) مردم خسته ، سه روز است كه فرياد كشيده اند . سه روز است كه دستشان مشت وپايشان لگد به مخالفان خليفه حواله كرده . نه پايشان ياراى آن دارد كه لطفى كرده تا بقيع بيايند ونه دستشان ناى كندن قبرى براى عزيز از دست رفته را دارد . حتى شيخين هم فرصت حضور در مراسم تدفين را نيافته‌اند . ( 10 ) مردم آنقدر در دهان مخالفين خليفه خاك پر كرده اند ( 11 ) كه لزومى  ندارد ماتم ريختن خاك بر قبر پيامبر ( ص ) را داشته باشند . حنجره ها آنقدر در كشتن مخالفين " اقتلوا فلانا " ( 12 ) ويا " قاتلوهم " يا " نضرب عنفك " ( 13 ) گفته‌اند كه ديگر طمع نوحه سرايى براى پيامبر ( ص ) را نبايد از آنها داشت . بدنها خسته است وچشمها از دود آتش خانه وحى ( 14 ) افسرده . اى كلنگهايى كه قبر پيامبر ( ص ) را حفر مى  كنيد ، بى صدا باشيد ! بى صدا ، كه دخت خليفه - در سايه خلافت پدر - در خواب ناز خفته است . ( 15 ) اى كلنگها بى صدا باشيد كه مردم خفته‌اند و فردا وفرداهاى ديگر بسى مشغله‌ها دارند . فردا روز غارت اموال مردم است . فردا در نماز ، خليفه با خالد قرار ترور دارد . ( 16 ) فردا بر منبر رسول خدا ( ص ) خليفه سنت فحاشى به نواميس پيامبر را بدعت مى  گذارد . ( 17 )

فردا بقيع ، دوباره شاهد دفنى شبانه است . ( 18 ) فردا بايد از فاطمة پوزش طلبيد . ( 19 ) از فردا كسى را حق آن نيست كه بر فرزندش نام " محمد " گذارد ( 20 ) ويا از محمد ( ص ) روايت برخواند . ( 21 ) فردا شجره رضوان را بايد از ريشه بركند ( 22 ) كه ياد آور بيعت مردم با پيامبر است . فردا سر مالك بن نويره ها را بايد به تيغ سپرده ، ناموس آنها را به كابين در آورد . ( 23 ) فردا سگان حوئب ( 24 ) بر شترى پارس مى  كنند . ( 25 ) فردا براى اعتلاى دين اسلام ، على را با تيغ اجتهاد ( 26 ) سر مى  زنند . فردا حسن ( ع ) آزرده از خنجر كينه توزان ماهها در بستر از درد مى  نالد . ( 27 ) فردا سبط نبى ، با جگر پاره پاره خويش نجوا دارد . ( 28 ) فردا سر حسين ( ع ) در طشت طلا ، ( 29 ) از خليفه ضربت عصا مى  خورد . ( 30 ) فردا فرداى خزان باغ نبى است . فردا فرداى خالدها ومروانهاست . فردا روز سلطه شجره ملعونه وفرزندان طلقاست . فردا وفرداهاى ديگر روز كشتار حجر بن عدى ها ( 31 ) و محمد بن ابى بكرهاست . ( 32 ) فردا دنده هاى عبد الله بن مسعودها خرد مى  شود . ( 33 ) فردا روز تدارك ربذه هاست . ( 34 ) فردا وفرداهاى ديگر عمارها را بايد زير مشت ولگد گرفت . ( 35 ) فردا مسجد كوفه انباشته از دستهاى قطع شده است . ( 36 ) فردا در دار الاماره براى هر سر بريده 500 درهم جايزه مى  دهند . ( 37 ) فردا درخت زيبا ، بدن مثله شده ميثم را در آغوش مى  كشد . ( 38 ) فردا بر سر قبر پيامبر ( ص ) ، سر از تن جداى زيد را نصب مى  كنند . ( 39 ) فردا به مدت شش سال بدن بى سر ( 40 ) يحيى را به دار مى  كشند . 41 فردا فرداى غربت دين پيمبر است . ( 42 ) فردا وفرداهاى ديگر وليدها - مست و مخمور - در نماز جماعت ، امامت مى  كنند . ( 43 ) فردا مغيرة بن شعبه ها پس از زنا با امثال ام جميل ( 44 ) به محراب مسجد آمده ، اظهار تقدس مى  كنند . فردا روز تلاش افسانه پردازان است . ( 45 ) فردا معاوية روات را براى ساخت اكاذيب ، به كاخ خضراء فرا مى  خواند . ( 46 ) فردا خليفه سوگند ياد مى  كند كه نام پيامبر را نيز دفن كند . ( 47 ) . فردا . . . . الغدير الغدير ، تاريخ اين فرداهاست . الغدير ، زبان سيلى خوردگان اسلام است كه از نيام خاموشى برآهيخته است . الغدير ، شكوائيه آن عزيزى است كه خارى در چشم واستخوانى در گلو داشت . الغدير ، پالايش داستان اسلام از جعليات قصه گويان است .

انگيزه نگارش كتاب الغدير

واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا ( 48 ) راز تفوق مسلمين در پرهيز از تفرق وتشعب بوده وبنيان سعادتشان در تمسك به " حبل الله " خلاصه مى  گردد . همانطوريكه برخى از حضرات علماى اهل سنت نقل فرموده اند ، مراد از " حبل الله " در آيه فوق الذكر ولايت على بن ابى طالب ( ع ) است . ( 49 ) شافعى ( امام شافعيان ) در ابياتى كه در اين خصوص سروده است تصريح مى  كند كه " حبل الهى " ولاى اهل بيت است : ولما رأيت الناس قد ذهبت بهم * مذاهبهم في ابحر الغى والجهل ركبت على اسم الله في سفن النجا * وهم اهل بيت المصطفى خاتم الرسل وامسكت حبل الله وهو ولاؤهم * كما قد أمرنا بالتمسك بالحبل ( 50 ) - يعنى : آنگاه كه ديدم مذاهب مردم ، آنها را در درياى گمراهى وجهل فرو برده است ، - با نام خدا بر كشتى هاى نجات - كه اهل بيت پيامبر هستند - نشستم - وبه حبل الله كه ولاى اهل بيت است چنگ زدم ، چرا كه ما به تمسك به " حبل الله " امر شده ايم . حاكم حسكانى نيز كه از حفاظ بزرگ حنفى مذهب است در كتاب " شواهد التنزيل " فصلى را به اين موضوع اختصاص داده وبه نقل احاديث متعددى در خصوص شأن نزول اين آيه پرداخته است . از جمله رواياتى كه حسكانى - به نقل از عبد الله بن عمر - در كتاب خويش بدان اشاره نموده ، حديث قدسى " ولاية على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى " ( 51 ) است . مرحوم علامه امينى بمنظور اعتلاى اسلام ، ايمان آورندگان به اين دين حنيف را به سوى حبل الهى مى  خواند وكتاب الغدير را با حديث شريف " عنوان صحيفة المؤمن حب على بن ابى طالب " آغاز مى  نمايد . جويندگان جاه وقدرت وپويندگان مال وثروت ، پس از فوت رسول خدا ( ص ) - با اين كه در زمان حيات پيامبر ( ص ) با على ( ع ) بعنوان جانشنين وى بيعت كرده بودند - اين ريسمان الهى را رها كردند وپيشگامان طريق تفرق واضمحلال اتحاد مسلمين گشتند . بعدها ما پول معاويه وامثال او ، تاريخ زندگانى وسنت پيامبر ( ص ) دستخوش تحريف گرديد ، احاديث ساختگى ودروغين در منقبت خلفا ساخته شد وحتى روايات بسيارى در خصوص موضوع خلافت از زبان پيامبر ( ص ) جعل گرديد . در پى تغيير احكام الهى وجعل احاديث ، كتب بسيارى در زمينه‌هاى مختلف از جمله حديث ، تاريخ ، تفسير ، فقه و . . . تدوين شد كه اساس آنها بيشتر بر پايه همين روايات ساختگى استوار بود . رفته رفته مذاهب - كه سنگ بناى آنها در دوره حكومت خلفاى اوليه گذاشته شده بود - يكى پس از ديگرى ظهور يافت ومسلمين را بيش از پيش دچار تشتت وتفرق نمود . راه دستيابى مجدد به اتحاد مسلمين - يعنى همان اتحاد واتفاقى كه در زمان رسول خدا ( ص ) حاكم بود - تنها از طريق شناخت دقيق وقايع مذكور ميسر است و تحصيل اين حقايق مستلزم تلاشى گسترده وپيگير مى  باشد تا با تحقيق وتفحص در درياى بيكران كتب ، مرواريدهاى حقيقت صيد گردد . از اينروست كه مرحوم علامه خود مى  فرمايد : " كتاب الغدير كوششى است براى كشف حقيقت " . در نشريه كتابخانه امير المؤمنين ( ع ) - كه تحت اشراف علامه امينى تنظيم مى  شد - آمده است كه : " وحدت اسلامى  بر مبناى اظهار حقايق در بين امت مى  باشد ( حقايق قرآنى وسنت پيامبر ) ، نه وحدت سياسى كه استعمارگران به دست عمال خود آن را علم مى  كنند ووقتى نتيجه مطلوب را گرفتند آن را بهم مى  زنند " . ( 52 )

بحث ولايت در الغدير

در يك نگاه كلى ، تمامى  مطالب الغدير را مى  توان در دو موضوع خلاصه كرد . موضوع اول عبارت است از : اثبات ولايت مطلقه ائمه معصومين ( سلام الله عليهم اجمعين ) - از طريق تثبيت خلافت بلافصل امير المؤمنين ( صلوات الله عليه ) - ، ودوم : نفى ولايت غير معصوم در اسلام وبررسى آثار شوم وخانمانسوز ولايت غير معصوم بر جامعه اسلامى  . مرحوم علامه در جلد هفتم الغدير در ذيل مبحثى تحت عنوان ( الخلافة عندنا إمرة الهية ) مى  فرمايند : " به نظر شيعه جايز نيست امر خلافت را در اختيار افراد امت ، يا افرادى از امت كه اهل حل وعقد هستند واگذار نمود ، زيرا عقل سليم حكم مى  كند كه امام بايد ويژگيها وشرايطى داشته باشد كه عصمت وقداست روحى وسرشت پاك از جمله آنهاست " . علامه در طى همين مبحث اشاره مى  فرمايند كه تعيين امام معصومى  كه بتوان ولايت عامه ومطلقه جامعه اسلامى  را بدو سپرد تنها از جانب خداست ومردم تحت هيچ عنوانى حق انتخاب امامى  كه داراى ولايت الهى باشد ندارند . مرحوم علامه درباره قاعده هميشگى جريان اينگونه انتخابات مى  فرمايند : " چه بسيار آبروها كه به سبب اينگونه انتخابات ريخته شده ، ومقدسات مورد اهانت قرار گرفته ، وحقايق ضايع گشته و حق ثابت رو به تباهى رفته است . در اين انتخابات ، مصالح عمومى  پايمال گرديده ، آئينهاى درستى كه بايد جهان را به راهى شايسته اندازد رو به زوال ونابودى نهاده ، اساس سازش درهم ريخته ، ودرهاى صلح وصفا به روى بشر بسته شده است ودر اثر جنگهاى خانمانسوز ، خونهاى پاكى بر زمين جارى گشته وبنيان وپيكره اسلام راستين سست گرديده واز هم گسيخته شده است . . . وخلاصه اينهمه بدبختيها وفجايع كه در اثر انتخاب مردم بوجود آمد كار را به جايى رساند كه فرومايگانى همچون آن فرد بى شخصيت كفن فروش ، ( 53 ) وآن دلال چارپا كه معاملات بازار او را به خود مشغول داشته بود ، ( 54 ) وآن بزازى ( 55 ) كه برادران ( وديگر اقاربش ) را برگرده مردم تحميل مى  نمود ، ( 56 ) وآن گوركنى ( 57 ) كه عرض خود را از طولش باز نمى  شناخت ، وآن اسير آزاده شده تازه كار ونادان بى دادگر و غاصب ، ( 58 ) وآن شرابخوار باده پيما ، ( 59 ) وآن آزمند آشوبگر بى پروا ، ( 60 ) همگى چشم خود را به منصب فرمانروايى بر مسلمانان دوختند . بله ، همينان بودند كه بندگان خدا را بردگان خويش قرار داده واموال بيت المال را جزء دارايى خود شمرده وكتاب خدا ( قرآن ) را وسيله نيرنگ ودغلكارى قرار دادند ودين خدا را دستاويز تبهكاريهاى خويش ساختند " . ( 61 ) مبناى تحقيقى مرحوم علامه امينى حدود چهل سال است كه از تاريخ تدوين كتاب الغدير مى  گذرد وبه جرأت مى  توان گفت كه در دنياى تحقيقات اسلامى  كسى نيست كه با نام الغدير وبا نام علامه امينى ناآشنا باشد ، اين كتاب در 20 جلد به زبان عربى ، با نثر بسيار پخته وادبى نگارش يافته كه تاكنون ( 11 ) جلد آن به طبع رسيده است . آية الله العظمى  سيد محسن حكيم و آية الله سيد حسين حمامى  درباره اين كتاب گفته اند : " لا يأتيه البالطل من بين يديه " 62 و آيات عظام سيد عبد الهادى شيرازى وشيخ محمد رضا آل ياسين وعلامه اردوبارى گفته اند : " لا ريب فيه هدى للمتقين " . ( 63 ) با آن كه مطالب الغدير به مذاق بسيارى خوشايند نيست ، از آنجائيكه با اتكاء به منابع ومآخذ متقن نوشته شده است تا كنون ظرف اين مدت چهل سال كسى يا گروهى نتواسته نقدى يا ردى بر كتاب الغدير ويا حتى نقدى بر صفحه‌اى از الغدير بنگارد . مرحوم علامه خود مى  فرمود : " من براى نوشتن الغدير ، 10 هزار كتاب را ( كه ممكن است هر كتاب در چندين مجلد باشد ) از باى بسم الله تا تاى تمت خوانده ام ( 64 ) وبه 100 هزار كتاب مراجعات مكرر داشته‌ام " . مصادر ومنابعى كه در كتاب الغدير مورد استناد قرار گرفته همگى از منابع علماى اهل سنت است ، واين بدين معنا نيست كه كتب اهل سنت در نظر علامه امينى داراى اعتبار ، ويا كتب علماى مذهب شيعه غير قابل اعتماد است . يكى از قواعد اساسى منطقى در جدل ، احتجاج از طريق ارائه مسلمات طرف مقابل است . مرحوم علامه با عنايت به همين قاعده منطقى ، مطالب الغدير را با استناد به اقوال وآراء اهل سنت استوار ساخته‌اند وخود مى  فرمايند : " مطالبى كه ما در الغدير گفته‌ايم مذهبى نيست بلكه اسلامى  است " ، يعنى مسائلى نيست كه فقط مذهب شيعه بدان معتقد باشد بلكه مطالبى است كه در ميان جميع مذاهب اسلامى  متفق عليه است . برخى تصور باطلى از الغدير دارند ومى  پندارند الغدير باعث تفرقه وجدايى مذاهب اسلامى  از يكديگر مى  گردد ، كسانى كه اين تصور را دارند نه تنها الغدير را مطالعه نكرده اند بلكه از تأثير الغدير در ممالك اسلامى  بى اطلاع هستند . اولا هر كس كه الغدير را بخواند در مى  يابد كه مؤلف كتاب از حسن نيت كاملى برخوردار است ومنظور وى از تدوين اين كتاب تنها اظهار حقايق تاريخ اسلام مى  باشد . ثانيا مطالب الغدير چيزى نيست كه نظرات شخصى مرحوم امينى باشد وكثرت منابعى كه در الغدير بدانها اشاره شده است شاهد اين مدعاست . تقريبا مى  توان گفت جمله‌اى بدون دليل وبدون مأخذ در الغدير نوشته نشده است . لذا اگر كسى بخواهد ادعا كند كه كتاب داراى تأثير تفرقه كلمه مى  باشد ، بايد بپذيرد تمامى  كتابهايى كه در الغدير به آنها ارجاع شده است ريشه‌هاى اصلى اين تأثير است وما مى  دانيم كه مآخذ الغدير عبارت است از امهات كتب اسلامى  غير شيعى از جمله صحاح سته . ثالثا پس از انتشار الغدير ، مقالات متعددى در مجلات فرهنگى مصر وسوريه وعراق و . . . در تجليل از اين كتاب درج گرديد ( 65 ) وسيل نامه هاى تقدير از سراسر ممالك اسلام جارى شد . اكثر نويسندگان اين نامه‌ها از علماى بزرگ اهل سنت هستند از ملوك ووزراى كشورهاى اسلامى  گرفته تا ائمه جمعه وجماعات واساتيد دانشگاهها براى الغدير تقريظ نوشتند وبه قدردانى از زحمات مؤلف آن پرداختند . از ميان اين نامه‌ها واين تقاريظ ، نزديك به 50 نمونه در مقدمه مجلدات الغدير درج گرديده است . اين نامه‌ها واين مقالات همگى بيانگر اين مطلب است كه الغدير كتابى است كه كليه فرق اسلامى  بر مطالب مستند آن اتفاق نظر دارند . اينك براى آشنايى اجمالى با اين كتاب ، به معرفى اهم عناوين آن مى  پردازيم . اين عناوين فقط ذكر جلوه هايى از كتاب الغدير مى  باشد وبه اين معنا نيست كه به كل موضوعات آن اشاره شده است . همچنين بايد توجه داشت ارجاعاتى كه در اين نوشتار به الغدير داده ايم ، به متن عربى كتاب است ونه ترجمه هاى فارسى . شايان ذكر است كه كليه مطالبى كه پس از اين بيان مى  گردد مبتنى بر مصادر ومنابع علماى اهل سنت مى  باشد كه تفصيل آن در الغدير آمده است . ( 66 ) ذيحجة سال 1410 هجرى قمرى مطابق با تيرماه 1369 شمسى
محمد امينى نجفى


پى‏نوشت‏ها:

( 1 ) در خصوص تاريخ وفات پيامبر اكرم ( ص ) اقوال ديگرى نيز مطرح شده است .
( 2 ) البداية والنهاية ج 5 / 271 ، تاريخ ابى الفداء 1 / 152 ، تاريخ طبرى ج 3 / 204 ، السيرة الحلبيه ج 3 / 403 ، تاريخ الخميس ج 2 / 192 ، الغدير ج 7 / 75 .
( 3 ) البداية والنهاية ج 5 / 270 ، 271 ، طبقات ابن سعد ج 2 / قسمت دوم / 79 ، انساب الاشراف ج 1 / 567 ، 568 ، 573 ، امتاع الاسماع ص 551 ، العقد الفريد ج 2 / 251 ، تاريخ الخميس ج 2 / 192 ، العبر ج 1 / 11 ، تاريخ ابن خلدون ج 2 / قسمت دوم / 64 ، الغدير ج 7 / 75 .
( 4 ) سيره ابن هشام ج 4 / 313 ، تاريخ طبرى ج 3 / 204 ، البداية والنهاية ج 5 / 266 - 268 ، امتاع الاسماع ج 548 ، السيرة الحلبيه ج 3 / 402 ، انساب الاشراف ج 1 / 573 ، الغدير ج 5 / 367 .
( 5 ) تاج العروس ج 4 / 281 ، النهاية في غريب الحديث ج 1 / 88 [ ذيل كلمه برطش ] ، الغدير ج 7 / 135 .
( 6 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 134 ، ج 2 / 18 ، 20 ط قديم [ = ج 2 / 57 ، ج 6 / 43 ، 45 ، 51 ، 52 ط جديد ] ، المحاضرات ( تأليف راغب ) ج 2 / 213 ، كنز العمال ج 6 / 391 ، الامامة والسياسه ج 1 / 11 ، انساب الاشراف ج 1 / 579 ، الغدير ج 1 / 389 ، ج 7 / 80 .
( 7 ) تاريخ طبرى ج 3 / 199 ، الصواعق المحرقه ص 7 ، السيرة الحلبيه ج 3 / 395 ، 396 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 128 ط قديم [ = ج 2 / 39 ط جديد ] ، كنز العمال ج 3 / 140 ، العقد الفريد ج 2 / 252 ، الغدير ج 7 / 75 .
( 8 ) طبقات ابن سعد ج 2 / قسمت دوم / 78 ، الغدير ج 7 / 75 .
( 9 ) الامامة والسياسه ج 1 / 13 ، اعلام النساء ج 4 / 115 ، الامام على ( تأليف عبد الفتاح عبد المقصود ) ج 1 / 190 ، الغدير ج 7 / 77
( 10 ) كنز العمال ج 3 / 140 ، الغدير ج 7 / 75 .
( 11 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 2 / 16 ط قديم [ = ج 6 / 40 ط جديد ] ، الغدير ج 7 / 75 ، 76 .
12 - مسند احمد بن حنبل ج 1 / 56 ، تاريخ طبرى ج 3 / 210 ، الامامة والسياسه ج 1 / 10 ، السيرة الحلبيه ج 3 / 396 ، الرياض النضره ج 1 / 214 ، انساب الاشراف ج 1 / 258 ، العقد الفريد ج 2 / 253 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 58 ط قديم [ = ج 1 / 174 ط جديد ] . الغدير ج 7 / 76 .
( 13 ) الامامة والسياسه ج 1 / 13 ، العقد الفريد ج 2 / 253 ، تاريخ ابى الفدا ج 1 / 156 . . . الغدير ج 7 / 76 . 78 .
( 14 ) تاريخ طبرى ج 3 / 198 ، الامامة والسياسه ج 1 / 12 ، 13 ، تاريخ ابى الفدا ج 1 / 156 ، العقد الفريد ج 2 / 253 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 134 ط قديم [ = ج 2 / 56 ط جديد ] ، اعلام النساء ج 4 / 114 - 116 ، اثبات الوصية ص 124 ، انساب الاشراف ج 1 / 586 ، روضة المناظر ج 11 / 113 الغدير ج 7 / 77 .
( 15 ) طبقات ابن سعد ج 2 / قسمت دوم / ص 78 ، 79 ، ( الغدير ج 7 / 75 ) . تاريخ الخميس ج 2 / 191 ، البداية والنهاية ج 5 / 270 .
( 16 ) اثبات الوصية ص 124
( 17 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 4 / 80 ط قديم [ = ج 16 / 215 ط جديد ] .
( 18 ) مستدرك الصحيحين ج 3 / 163 ، السيرة الحبيه ج 3 / 399 ، مطالب السئول ص 10 ، الرياض النضره ج 1 / 156 .
( 19 ) الامامة والسياسيه ج 1 / 13 ، 14 ، الرياض النضره ج 1 / 156 ، 157 ، البداية والنهايه ج 5 / 289 ، اعلام النساء ج 4 / 123 ، 124 ، الغدير 7 / 228 ، 229 .
( 20 ) مجمع الزوائد ج 8 / 48 ، 49 . . . الغدير ج 6 / 309 ، 331 .
( 21 ) سنن دارمى  ج 1 / 85 ، سنن ابن ماجه ج 1 / 16 ، مستدرك الصحيحين ج 1 / 102 ، تذكرة الحفاظ ج 1 / 6 ، 7 ، مجمع الزوائد ج 1 / 149 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 3 / 120 ط قديم [ = ج 12 / 93 ط جديد ] ، البداية والنهاية ج 8 / 106 ، 107 ، كنز العمال ج 5 / 239 ، تلخيص المستدرك ج 1 / 149 ، الغدير ج 6 / 294 - 297 .
( 22 ) طبقات ابن سعد ج 2 / قسمت اول / 73 ، سيرة عمر ص 87 ، السيرة الحلبيه ج 3 / 29 ، 30 ، شرح المواهب اللدنية ج 2 / 207 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 59 ، 60 ، ج 3 / 122 ط قديم [ = ج 1 / 178 ، ج 12 / 101 ط جديد ] فتح البارى ج 7 / 361 ، ارشاد السارى ج 6 / 350 ، در المنثور ج 6 / 73 ، الغدير ج 6 / 146 ، 148 .
( 23 ) تاريخ ابن عساكر ج 5 / 112 ، البداية والنهايه ج 6 / 321 - 323 ، روضة المناظر ج 11 / 113 ، 114 ، تاريخ الخميس ج 2 / 233 اسد الغابه ج 3 / 39 ، ج 4 / 295 ، تاريخ ابى الفدا ج 1 / 158 ، الاصابه ج 1 / 414 ، 415 ، ج 2 / 209 ، ج 3 / 357 ، صواعق المحرقه ص 21 ، تاج العروس ج 8 / 75 ، تاريخ طبرى ج 3 / 21 ، [ صفحه 241 در چاپ افست بيروت ( مكتبة خياط ) بطور كامل تحريف وحذف شده است . ضمن مقابله با نسخه اصلى الحسينيه رجوع بفرماييد به تاريخ طبرى ج 3 / 277 - 280 تصحيح محمد ابو الفضل ابراهيم ] ، كامل ابن اثيرج 3 / 136 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 1 / 60 ط قديم [ = ج 1 / 179 ط جديد ] ، الغدير ج 7 / 106 ، 158 - 169 .
( 24 ) پيامبر ( ص ) به عايشه مى  فرمود " اى عايشه ! روزى بيايد كه سگان حوئب بر تو پارس كنند وتو با على جنگ مى  كنى ودر حق او ظلم مى  نمايى " . العقد الفريد ج 2 / 288 ، ( الغدير ج 3 / 189 ) . احاديث ديگرى قريب به اين مضمون از پيامبر ( ص ) نقل شده است كه كليه آنها در كتاب الغدير با ذكر بيش از سى مصدر درج است . [ الغدير ج 3 / 188 - 191 ] .
( 25 ) تاريخ طبرى ج 5 / 178 ، تاريخ ابى الفدا ج 1 / 173 ، معجم البلدان - ذيل كلمه حوئب - ج 3 / 355 ، 356 ، العقد الفريد ج 2 / 280 - 288 ، الغدير ج 3 / 190 ، 191 .
( 26 ) المحلى ج 10 / 484 مسألة 2079 ، الغدير ج 1 / 323 - 328 ، ج 9 / 393 .
( 27 ) مناقب ابن مغازلى ص 382 ، 383 ، سير اعلام النبلاء ج 3 / 269 ، صواعق المحرقه ص 137 . . . .
( 28 ) الاستيعاب ج 1 / 141 ، الاصابه ج 1 / 331 ، سير اعلام النبلاء ج 3 / 273 ، 274 ، حلية الاولياء ج 2 / 38 ، صواعق المحرقة ص 84 ، ربيع الابرار ج 4 / 208 ، 209 . السيرة الحلبيه ج 3 / 324 .
( 29 ) مرآة الجنان ج 1 / 135 ، تذكرة الخواص ص 267 .
( 30 ) تاريخ طبرى ج 6 / 267 ، كامل ابن اثير ج 4 / 330 ، البداية والنهايه ج 8 / 192 ، مجمع الزوائد ج 9 / 195 ، الاتحاف ص 23 ، صواعق المحرقه ص 131 ، رسائل جاحظ ص 295 .
( 31 ) تاريخ طبرى ج 6 / 141 - 160 ، الاغانى ج 16 / 2 - 11 ، تاريخ ابن عساكر ج 2 / 370 - 381 ، البداية والنهايه ج 8 / 49 - 55 الغدير ج 9 / 117 - 120 ، ج 11 / 37 - 70 .
( 32 ) تاريخ طبرى ج 6 / 58 - 62 ، كامل ابن اثير ج 3 / 140 - 143 ، البداية والنهايه ج 7 / 313 ، 314 ، مروج الذهب ج 2 / 39 ، الاستيعاب ج 2 / 235 ، تهذيب التهذيب ج 9 / 81 ، الغدير ج 11 / 64 - 70 .
( 33 ) انساب الاشراف ج 5 / 36 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 235 - 237 ط قديم [ = ج 3 / 40 - 44 ط جديد ] ، الغدير ج 9 / 3 - 6 .
( 34 ) صحيح بخارى - كتاب زكات وتفسير - ج 3 / 7 ، ج 7 / 94 ، 95 انساب الاشراف ج 5 / 52 - 54 ، طبقات ابن سعد ج 4 / قسمت اول / 166 ، 167 ، مروج الذهب ج 1 / 438 - 440 ، تاريخ يعقوبى ج 2 / 148 - 150 ، فتح البارى ج 3 / 212 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 240 - 242 ط قديم [ = ج 3 / 52 - 59 ط جديد ] ، كامل ابن اثير ج 3 / 43 ، العقد الفريد ج 2 / 276 ، الغدير ج 8 / 292 - 330 .
( 35 ) انساب الاشراف ج 5 / 48 ، 49 ، الامامة والسياسه ج 1 / 33 ، طبقات ابن سعد ج 3 / قسمت اول / 185 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 239 ط قديم [ = ج 3 / 47 - 52 ط جديد ] ، الاستيعاب ج 2 / 422 ، الغدير ج 9 / 15 - 20 .
( 36 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 286 ط قديم [ = ج 3 / 199 ط جديد ] ، كامل ابن اثير ج 3 / 183 الغدير ج 11 / 31 ، 32 .
( 37 ) تاريخ طبرى ج 8 / 276 [ = ج 7 / 188 تصحيح محمد ابو الفضل ابراهيم ] .
( 38 ) الاصابه ج 3 / 504 .
( 39 ) الغدير ج 3 / 75 ، الاعلام ج 3 / 59 [ = ج 3 / 99 ط قديم ] .
( 40 ) المحبر ص 482 .
( 41 ) المحبر ص 484 .
( 42 ) پيامبر ( ص ) خود مى  فرمود : " الاسلام بد أغريبا وسعود غريبا كما بدأ " . سنن ابن ماجه ج 2 / 477 ، سنن ترمذى ج 5 / 13 ، مسند احمد ج 1 / 398 ، ج 4 / 73 .
( 43 ) انساب الاشراف ج 5 / 33 ، الاصابه ج 3 / 638 ، تاريخ الخلفاء ص 155 ، الاغانى ج 4 / 176 - 178 ، العقد الفريد ج 2 / 277 ، الغدير ج 8 / 120 - 125 .
( 44 ) سنن بيهقى ج 8 / 234 ، 235 ، الاغانى ج 14 / 140 ، تاريخ طبرى ج 4 / 206 ، 207 ، فتوح البلدان ص 344 ، 345 ، كامل ابن اثير ج 2 / 209 ، وفيات الاعيان ج 2 / 455 ، الغدير ج 6 / 137 - 144 .
( 45 ) رجوع شود به الغدير ج 5 / 208 - 378 .
( 46 ) الغدير ج 11 / 73 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 358 ط قديم [ = ج 4 / 63 ط جديد ] .
( 47 ) مروج الذهب ج 2 / 341 ، 342 ، الاخبار الموفقيات ص 576 ، 577 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 463 ط قديم [ = ج 5 / 129 ، 130 ط جديد ] ، الغدير ج 10 / 283 ، 284 .
( 48 ) سوره آل عمران 103 .
( 49 ) رجوع بفرماييد به العمده ص 150 ، اسعاف الراغبين ص 112 ، رشفة الصادى ص 25 ، 70 ، ينابيع الموده ص 118 ، 119 ، اهل البيت ( تأليف توفيق ابو علم ) ص 61 ، 62 ، شواهد التنزيل ج 1 / 130 . . . . يكى از رواياتى كه نقل شده است حديث ذيل مى  باشد : ابن عباس روايت مى  كند : " در خدمت پيامبر ( ص ) بوديم كه فردى اعرابى آمد وبه پيامبر گفت : اى رسول خدا ! ما از شما شنيديم كه فرموديد : به " حبل الله " چنگ زنيد . اين " حبل الله " كه ما بايد بدان چنگ زنيم چيست ؟ پيامبر ( ص ) با دستشان به دست على ( ع ) زدند وگفتند : به اين على تمسك كنيد ، اوست كه " حبل الله المتين " است " . ينابيع الموده ص 119 ، اهل البيت ص 61 ، 62 .
( 50 ) رشفة الصادى ص 25 ، الغدير ج 2 / 301 .
( 51 ) شواهد التنزيل ج 1 / 131 .
( 52 ) نشريه ساليانه مكتبة الامام امير المؤمنين ( ع ) العامه - شماره 3 ، سال 1383 - صفحه 22 ، 23 .
( 53 ) طبقات ابن سعد ج 3 / قسم اول / 130 ، 131 .
( 54 ) تاج العروس ج 4 / 281 ، النهاية في غريب الحديث ج 1 / 88 .
( 55 ) المعارف ص 575 .
( 56 ) تفصيل موضوع در صفحات 125 تا 139 كتاب حاضر - با مصادر مربوطه - آمده است .
( 57 ) مراجعه بفرماييد به مصادر متعددى كه در صفحه 17 در ذيل پانويسهاى 4 و 7 ذكر شده است .
( 58 ) بحث ومصادر مربوطه در صفحات 146 تا 156 خواهد آمد .
( 59 ) الاغانى ج 4 / 178 ، اسد الغابة ج 5 / 91 ، مروج الذهب ج 1 / 435 .
( 60 ) اجمال سيره مروان در صفحه 126 كتاب حاضر وتفصيل آن در الغدير ج 8 / 257 - 267 آمده است .
( 61 ) الغدير ج 7 / 135 .
( 62 ) الغدير ج 5 صفحه د ، ه‍ .
( 63 ) الغدير ج 3 صفحه ر ، ز ، ح ، ج 8 صفحه ب ، فهرس ملحقات احقاق الحق صفحه 7 .
( 64 ) در نشريه كتابخانه امير المؤمنين نيز به اين موضوع اشاره شده است . رجوع بفرماييد به نشريه ساليانه كتابخانه - شماره 1 ، سال 1373 - صفحه 28 .
( 65 ) مراجعه بفرماييد به مقدمه جلد هشتم الغدير .
( 66 ) ما خصوصيات كليه منابعى را كه در پانويس هاى كتاب حاضر بدانها ارجاع شده است در آخر همين كتاب بطور دقيق ذكر كرده ايم . محققينى كه مايلند بطور مستقيم به مآخذ پانويسها مراجعه بفرمايند شايسته است به محل و سال چاپ منابع مربوطه عنايت لازم را مبذول بدارند . تذكر اين نكته نيز لازم است كه مصادر در پانويس هاى اين كتاب در بسيارى از موارد يا چاپ ارجاع شده در الغدير متفاوت است .