سرزمین اسلام

غلامرضا گلی زواره

- ۱۶ -


فصل چهارم: افریقا، قاره‏اى اسلامى

مشخصات عمومى قاره افریقا

قاره افریقا با سى میلیون کیلومتر مربع وسعت، 20% خشکى‏هاى زمین را در بر مى‏گیرد. فاصله شمالى‏ترین تا جنوبى‏ترین نقطه این سرزمین 8000 کیلومتر و پهناى آن از شرق تا غرب به 7400 کیلومتر مى‏رسد.

این قاره از 40 درجه عرض شمالى تا 40 درجه عرض جنوبى کشیده شده و نیز بین 20 درجه طول غربى و 50 درجه طول شرقى واقع است. خط استوا آن را به دو قسمت تقسیم مى‏کند. صحراهاى وسیع، بخش عظیمى از این خشکى را مى‏پوشاند و صحراى کبیر افریقا با 9 میلیون کیلومتر مربع وسعت 44% صحارى جهان را به خود اختصاص داده است. (1) فلاتهاى و ارتفاعات نیز قسمتى از چهره طبیعى تاسیسات بندرى در این قاره مى‏باشد.متوسط ارتفاع آن از سطح دریاى آزاد 675 متر و مهمترین کوههاى آن عبارتند از کوههاى اطلس در شمال غربى، کوههاى کنیا و کلیمانجارو در آفریقاى شرقى (تانزانیا). دومین رود جهان به لحاظ طول (با 6400 کیلومتر) در این قاره جریان دارد. رودهاى افریقا اغلب بدلیل آبشارها و تندآبها گرچه براى کشتیرانى مناسب نیستند ولى از مهمترین مناقع برق آبى در سطح جهان به شمار مى‏آیند. جنگلهاى کاملا سبزى به آن داده است. دره شکستگى‏ها و گسل‏هاى زیاد و سایر حرکات زمین ساختى، موجبات پیدایش دریاچه‏ها و چشمه‏سارها و آبشارها را در این خشکى فراهم نموده است. انواع آب و هوا به جز آب و هواى قطبى را مى‏توان در آفریقا مشاهده نمود. (2)

گرچه این قاره تا چند قرن قبل، سرزمین ناشناخته‏اى بوده اما از چندین قرن قبل از میلاد، تمدنهاى متفاوتى در بستر آن رشد کرده‏اند که صاحب مواریث فرهنگى و آثار ارزشمندى هستند که نبوغ و ابتکار و جلوه‏هاى هنرى مردمان آن را به اثبات مى‏رساند.

تمدن مصرى که به تعبیر هرودوت هدیه رودخانه نیل مى‏باشد چندین قرن قبل از میلاد یک زندگى شهرى را بنیان نهاد. تمدنى که هنر پرور و صاحب ابداعات زیادى بود و از روى جزر و مد، تقویم را اختراع کرد و بر زوى پاپیروس نقشه ترسیم مى‏نمود. مردمان این نواحى هنر خط نویسى داشتند و ساختمانهایى با بناهاى سنگى بنا مى‏کردند. بدنبال آن دو دولت، یکى در سواحل رودخانه نیل و دیگرى در دلتاى آن بوجود آمد. بعدها در چندین سده قبل از میلاد، تمدن بربرها در افریقاى شمال غربى با تکیه بر فرهنگ‏هاى بومى پایه ریزى شد. اینان همان اقوامى بودند که یونانیان براى نخستین بار، مهار یراق کردن چهار اسب به یک رابه را از آنان آموختند. (3)

پس از میلاد مسیح غنا، مالى، سونگایى، کانم در نواحى مختلف افریقا بوجود آمد. اولین بار چینى‏ها در آغاز قرن دوازدهم میلادى باسواحل شرقى افریقا رابطه برقرار کردند و پس از آن فنیقیها و یونانیها به ساحل افریقا راه یافتند. دوره جدید اکتشاف افریقا به مسافرت پرتقالى‏ها بر مى‏گردد. در سال 1488م باتولومئودیاس، دماغه امید نیک را دور زد و ده سال پس از آن بر سر راه خود به هند، به ساحل کنیا در افریقاى شرقى رسید. دریانوردان هلندى، اسپانیولى، دانمارکى و انگلیسى نیز به افریقا هجوم بردند. انگیزه این تهاجم دست‏یافتن به طلا بود. در قرن پانزدهم پرتقالى‏ها در سرزمینى که اکنون تحت قلمرو کشور غناست، طلا کشف نمودند و بدین لحاظ آن را ساحل طلا (مینا) نامیدند. یکى از اسف انگیزترین حوادث افریقا مسئله خرید و فروش برده است که دول اروپائى به تحقیر انسانهاى این قاره پرداخته و در شرایط بسیار ناگوار و دهشتناکى آنان را همچون کالایى به امریکا منتقل کرده و بفروش مى‏رسانیدند. این حرکت در ترکیب و ساختمان اجتماعى - اقتصادى افریقا، اثرات سویى باقى گذاشت، بزیل دیویدس (4) انگلیسى در کتاب تاریخ افریقا مى‏نویسد:

«...کاپیتانها که بردگان را براى اندازه‏هاى بدنى یا نیرومندى و یا زیبائى مى‏خریدند براى اطمینان یافتن از اینکه کالاها [برده‏ها] طبق سیاهه هستند آزمایش هاى بیرحمانه‏یى مى‏کردند، آنان را به زنجیر کشیده، در زیر عرشه نکبتبار و خفقان آور مى‏چپاندند.» (5)

باربوت مى‏نویسد:

«... بر روى سینه هر یک از بردگان که برگزیده شده‏اند چون کالا با آهن کداخته سرخ داغ مى‏گذارند و این داغ، نشان شرکتهاى فرانسوى، انگلیسى و یا هلندى است تا هر ملتى بتواند دارائى خود را باز شناسد.»

دیوید سن انگلیسى اضافه مى‏کند که:

«این اهانت [برخورد با بردگان] در جامعه اروپا و امریکا شاخه گسترد، پهنه مساعدى براى اهانت متکبرانه‏یى نسبت به انسانیت افریقائیان پدید آورد در این پهنه بود که افکار و نگرشهاى تازه نژادى به آسانى ریشه گرفتند و بعدها در گذر دهه‏هاى هجوم سده نوزدهم و تملک قاره [افریقا] در سده بیستم به اوج خود رسیدند.» (6)

پس از این دوره تاریک، اروپائیان براى تصرف قمستهاى مختلف افریقا دست به کار شدند. حرکت مزبور از سال 1874م با تصرف ساحل طلا از سوى انگلیس شروع شد. در 1881م فرانسه، تونس و بخشهایى از شمال افریقا را مستعمره خود نمود. افریقاى جنوب غربى توسط آلمان اشغال شد. سرزمین‏هاى بین کامرون و مستعمره پرتقالى آنگولا را فرانسویان تصاحب نمودند بعدا به غرب سودان و ماداگاسکار دست‏یازیدند. بدنبال این تقسیمات در سال 1884ملئو پولد دوم منطقه کنگو را ملک شخصى خود قلمداد نمود و بدین گونه بلژیک هم سهمى بدست آورد. (7) ایتالیا نیز لیبى فعلى و سومالى را از آن خود نمود. بدین ترتیب در آغاز قرن بیتسم، تمامى نقاط افریقا بین اروپائیان تقسیم شد و غارت افریقا از سوى غرب آغاز گردید. پس از جنگ دوم پاره‏اى از سرزمین‏هاى افریقا، اربابان خود را عوض نمودند و در این جریان آنچه که مطرح نبود، حقوق سکنه اصلى این مناطق بود و مرزهاى نقاط تحت اشغال، خود سرانه و برحسب مشى تجاوز طلبى و خودکامگى آنان مشخص گشت. مسائل قومى و فرهنگى در نظر گرفته نشد و گاهى قبیله یا قریه‏اى را به دو قسمت تقسیم مى‏نمود که متاسفانه این تقسیم‏بندى مرزى هنوز باقى است و بسیارى از درگیرى‏هاى مرزى و نزاعهاى قبیله‏اى و جنگهاى داخلى را پدید آورده که منجر به خسارات مالى و جانى فراوانى شده است. انگیزه این استعمار چیزى جز دست‏یافتن به مواد خام و بدست آوردن بازار فروش مصنوعات ساخته شده کارخانجات اروپا نبود، «آلبارسارو» وزیر مستمرات فرانسه در مورد علت استعمار افریقا مى‏گوید:

«منشا استعمار جز یک کیفیت کارفرمائى خصوصى - که ضمن آن طرف نیرومندى بنحوى یک جانبه و خودخواهانه طرف ناتوان را تابع خویش مى‏گرداند - چیز دیگرى نیست.» (8)

در مناطق استعمار شده، هیچ گونه فعالیتهاى رفاهى صورت نمى‏گرفت. و توسعه و احداث خطوط آهن و راههاى شوسه هم براى انتقال مواد اولیه و منابع معدنى استخراج شده بود، نه براى رفاه مردم.

وسعت مستعمرات نیز خیلى بیشتر از قلمروهاى سیاسى کنونى بود به گونه‏اى که دو واحد مستعمراتى فرانسه یعنى افریقاى غربى و استوایى تا سال 1951م به بیش از 7 میلیون کیلومترمربع بالغ مى‏گردید که مجموع این دو ناحیه تنها 23 میلیون نفر سکنه داشت. بعد از استقلال در نقاط یاد شده دوازده واحد سیاسى بوجود آمد. منطقه عملیات براى غارت ذخائر زیر زمینى نیزقابل توجه بود به عنوان نمونه یکى از شرکتهاى انگلیسى که امتیاز استخراج طلا و بهره‏بردارى از محصولات جنگلى در ایالت آشانتى عنا را بدست داشت، منطقه‏اى به وسعت 260 کیلومتر مربع را غارت مى‏نمود. شرکتى بلژیکى معادن مس کاتانکا به مساحت 20000 کیلومتر مربع و معادن قلع به وسعت 14000 کیلومتر مربع را در اختیار داشت.

در دوران استعمار افریقا مردم تحت فشار اروپائیان در ناگوارترین شرایط بسر مى‏بردند و بقول قوام نکرومه با آنان نظیر حیوانان رفتار مى‏شد و در واقع مى‏خواستند فرهنگ و هویت افریقائى را به استحاله وادارند و تح این حرکت و بدنبال تحقیر انسانها، افراد افریقائى با اندیشه نقص ارزش و فراموشى خویشتن به پیش مى‏رفتند. در عصر استعمار در سرزمین‏هاى تحت قلمرو و ملل افریقائى نوشته‏هایى به چشم مى‏خورد از قبیل: «ورود افریقائى‏ها ممنوع‏» و یا « فقط براى اروپائى‏ها» نیروهاى انسانى تحقیر مى‏شدند تا براحتى بتوانند در نقش کارگران ارزان در خدمت آنها باشند و ضمنا حالت‏خشونت و اعتراض و قیام بخود نگیرند. آنها به موازات آنکه از توسعه اقتصادى، جلوگیرى مى‏نمودند از گسترش افق فکرى و اجتماعى نیز در هراس بودند و مدام مى‏گفتند:

«افریقائى قدر شرایط بهتر را نمى‏داند و استعداد تحصیلات بالاتر را ندارد.»

و به افریقائیاتن اجازه نمى‏دادند تخصص‏ها و تکنیک‏ها را فرا بگیرند حتى در معادن که افریقائى‏ها و اروپائى‏ها کار واحدى انجام مى‏دادند، مزد افریقائى به یک دهم مزد اروپائى با همان درجه تخصص نمى‏رسید و میلیونها انسان بصورت مزدوران ارزان درآمده بودند و به قول جک وادیس در کتاب علل انفجار افریقا:

«بنحو فاجعه آسائى سطح زندگى ملل افریقائى تحت تاثیر استعمار تنزل یافته است.»

هلندى‏ها آنقدر تنگناهاى غذایى براى افراد مستقر در جنوب افریقا بوجود آورده بودند که مجله نیوساین‏تیست در ش 20 اوت 1959 م نوشت:

«اگر براى موشهاى آزمایشگاهى جیره‏اى برابر خوراک معمولى افریقائى‏ها تعیین کنند از زور گرسنگى بچه‏هاى خود را خواهند بلعید.»

این فشارها موجب آن شد که طى ده سال، یک میلیون نفر افریقایى از مستعمرات پرتقال به نقاط دیگر مهاجرت کنند. کاپیتان گالوااو مى‏نویسد:

«در پاره‏اى از شئون وضعى که در اینجا حکمفرماست از بردگى معمولى نیز بدتر است زیرا در رژیم بردگى، بومیان را مانند چهارپایان بفروش مى‏رسانند و نفع ارباب در این است که برده وى مانند اسب و گاو تندرست باشد ولى در اینجا بومیان را کرایه مى‏کنند و در هنگام کار به بیمارى و مرگ آنان اعتنایى نداشته و اگر یکى از آنها مریض شود و یا بمیرد اجیر کننده وى از دولت مى‏خواهد که دیگرى را بجاى وى بفرستد.»

وضع آموزش در دوران استعمار بسیار اسفناک بود، در سال 1954م در رود زیا 16% افراد لازم التعلیم به مدرسه مى‏رفتند این رقم براى افریقاى استوایى فرانسه 18% بود، در سال 1950 م 99% مردم موزامبیک بیسواد بودند در سال 1954 م از 6 میلیون کودک افریقائى 5000 نفر در مدارس ابتدایى تحصیل مى‏نمودند.

با وجود آنکه در نقاط مختلف افریقا مواد خام صنایع، فراوان بود، خبرى از تاسیسات صنعتى نبود و جلو توسعه صنایع عمدا گرفته مى‏شد تا مردم وابسته به کالاهاى غربى باشند. ف - ج پدلر در کتاب خود موسوم به افریقاى غربى در مورد منع توسعه صنایع افریقا از سوى اروپائیان توجیه مسخره‏اى دارد و مى‏گوید:

«آنها (استعمارگران) مى‏خواستند سیستم اجتماعى قبایل افریقائى را از تاثیر مخرب شرایط زندگى شهرى مصون دارند.» (9)

آنها به هیج عنوان راضى نمى‏شدند ثروتهاى ملى افریقا در راه توسعه مردمانش بکار گرفته شود زیرا اشتهاى سیرى ناپذیر به بهره‏کشى استعمارى، آنان را به این کار بى میل نموده بود بزیل دیویدسن مى‏خواهد حمله به افریقا را از سوى غربى‏ها به گونه‏اى دیگر توجیه کندو آن این است که افریقا دچار ظلم و زور و نا امنى شده که این پدیده بیمارى افریقاى وحشى است و تنها پا در میانى خارجى مى‏تواند افریقا را از شر خویش در امان دارد. (10 که تناقص اظهارات وى با توجیه ف ج پدلر آشکار است.

پس از استقلال نیز کشورهاى افریقائى وضع آشفته‏اى داشتند و گرچه سپیده آزادى در حال دمیدن بود. وضع وخیم و معضلات فراوان سرزمینهاى زخم خورده را به صورت غیر عادى در آورده بود، تجدید بناى اقتصادى کشور با کمبود نیروهاى کاردان و فنى با آموزشهاى لازم، روبرو بود که گاهى برخى از آنها ناگزیر شدند از نیروهاى خارجى کمک بگیرند که این خود نوعى از سلطه به شکلى جدید را به ارمغان آورد. نظام سیاسى نیز دچار تزلزل بود و اقتصاد بیمار متکى بر تک محصولى توان آن را نداشت که کشور را روى پاى خود نگه دارد. از آن سوى استعماگران که به ظاهر، استقلالى به کشورهاى افریقائى داده بودند، با حرکتهاى موذیانه برنامه‏هایى را تدارک دیده بودند که این سرزمینها روى خوش و آرامش را بخود نبینند و کنترل سیاسى غرب بر آنها ادامه یابد که این حرکت منجر به استعمار نو یا «نئوکولونیالیسم‏» (16) شد اکنون که ما با 54 واحد سیاسى مستقل در قاره آفریقا روبرو نظاره‏گر فقر و محرومیت اکثر کشورهاى آن مى‏باشیم و مى‏توان گفت: روزگار قاره سیاه هنور هم تیره است، زیرا:

1- بالاترین رقم بیسوادى را با 54% بخود اختصاص داده است (در مقیاس جهانى).

2- در حالى که بیش از 80% الماس، 60% کبالت، 60% طلا، 45% آنتیموان، 85% کلمبیت، 35% منگنز، 30% کرم و 32% مس جهان در این قاره بدست مى‏آید و منابع غنى اورانیوم، برق آبى و 27% اراضى جنگلى در آن واقع است، در آمدى ناچیز داشته و برابر تولید ملى کشور بلژیک است! و پس از بیش از 30 سال استقلال (از 1960 م تا کنون) در آمد آن افزایش آن چنانى نداشته است.

3- صنعت در آن توسعه نداشته و کشاورزى آن شیوه‏اى کهن و سنتى دارد.

4- سهم تجارت خارجى این قاره در جهان 5/1% است.

5- میزان بدهى آن 160 میلیارد و بهره آن 80 میلیارد دلار است.

6- کشت محصولات تجارتى و بازرگانى و رواج اقتصاد تک محصولى که نبض اقتصاد کشورهاى این قاره را در دست دول اروپائى قرار داده است.

7- خشک سالى‏هاى پى در پى که تلفات انسانى و ضایعات مالى زیادى به بار مى‏آورد.

8- کاهش میزان حداقل دستمزدها که در برخى کشورهاى آن تا 85% کاهش یافته است.

9- فقر مواد غذایى اصلى و سوء تغذیه و گرسنگى کیفى، به عنوان نمونه در کشورهایى چون کنیا، ساحل عاج، زئیر و مراکش صدها هزار کودک یتیم از خانه گریخته و براى سیر کردن شکم خود، خویش را در اختیار افراد خارجى قرار مى‏دهند.

10- وجود استعمار به شیوه جدید برایبلعیدن منابع غنى این قاره.

11- 75% محصولات غذایى خود را وارد مى‏کند.

12- هر ساله باید به فکر 22 میلیون جمعیت اضافه شده باشد. (12)

13- حمله هولناک ملخها به مزارع که با موجهاى 50 میلیاردى با حمله به ساقه گندم، جو و ذرت، 40 میلیون افریقائى را از مواد غذایى محروم مى‏کند. در الجزایر هجوم ملخها،نیم میلیون نفر را هلاک نمود. (13)

14- بیماریهاى عفونى، مرگ و میر اطفال و عدم توسعه امکانات بهداشتى و دارویى.

15- کشمکشهاى داخلى، مرزى و قبیله‏اى که با تحریکات خارجى صورت مى‏گیرد و باعث کشتارهاى زیاد و تلفات مالى فراوان مى‏شود، نظام سیاسى کشورها را تهدید نموده و اقتصاد آنان را آشفته مى‏سازد.

16- گسرتش بیابان و کویرزائى و تبدیل اراضى زراعى به بیابان و صحرا.

17- بهره بردارى بى‏رویه از منابع جنگلى که با نابودى این ثروت عظیم و فرسایش خاک توام مى‏باشد.

18- قاره افریقا گورستان زباله‏هاى اتمى و سموم شیمیائى کشورهاى امریکائى و اروپائى است. بعضى کشورهاى افریقائى جهت دریافت مبالغى و نیز رفع بحرانهاى اقتصادى مجبور به پذیرش این زباله‏ها مى‏شوند.

19- بیش از 85% سکنه 600 میلیونى این قاره یا در روستاها سکونت دارند. (14) و یا بصورت قبیله‏ایى زندگى مى‏کنند.

20- کمتر کشورى را در این قاره مى‏توان یافت که رژیم مردمى، آن را اداره کند و دولتمردان با توطئه‏هاى استکبارى به سرکوب و ایجاد اختناق براى سکنه خود پرداخته و نهضت‏ها و جنبشهاى مردم را به نحو شدیدى درهم مى‏کوبند، نمونه آن در افریقاى شمالى و بویژه در الجزایر مشهود است.

افریقا مهد نژاد سیاه مى‏باشد. بربرهاى شمالى و اروپائیان مهاجر، سفید پوست هستند. حامى‏ها و سامى‏ها که منشاء آنان خاورمیانه و شبه جزیره عربستان است و در افریقاى شرقى و بخش‏هایى از صحرا سکونت دارند، گرچه سفید پوستند ولى رنگ پوستشان تیره‏تر از بربرهاست. در کشورهاى کنیا، تانزانیا بر اثر اختلاط نژادى، تیره‏هاى دورگه مشاهده مى‏شود. سیاهان نیز در رنگ پوست، قد، موها و خصوصیات ظاهرى دیگر با هم تفاوتهائى دارند، کوتاه قدترین آنان در افریقاى استوایى زندگى مى‏کنند که پیگمه‏ها نام دارند، در سودان، سیاهان قامت بلندى دارند. زبان مردم افریقا بسیار متنوع است عده‏اى به زبانهاى بومى تکلم مى‏کنند اما زبانهاى عربى و اروپائى در تعداد زیادى از کشورها،زبان رسمى مى‏باشد، نفوذ اسعمار در افریقا، زبان انگلیسى، فرانسوى اسپانیائى، پرتقالى و آلمانى را بر مردمان آن تحمیل نموده است.

قاره افریقا بر حسب آمار رسمى سال 1990م 646360000 نفر سکنه داشته که تنها 33% آن در کانونهاى شهرى مى‏زیسته‏اند، درصد رشد سالانه 3% و تراکم نسبى 4/21 نفر در کیلومتر مربع بوده است. از این تعداد، 285 میلیون نفر آئین حیات بخش اسلام را پذیرفته‏اند که 43% کل سکنه را در بر مى‏گیرد. (15) در 24 کشور مسلمان بق صورت اقلیت مى‏باشند، 36% جمعیت آنان را در بر مى‏گیرند. در برخى کشورها با وجود آنکه درصد مهمى از افراد آن مسلمانند ولى در مسائل سیاسى، ادارى و نظامى نفوذ ناچیزى دارند مثل: اتیوپى و موزامبیک.

بلال حبشى اولیت مسلمان قاره افریقاست، اسلام از قرن اول هجرى در قلب روشن و پاک مردمان محروم و مظلوم این قاره نفوذ نمود و حتى بخش‏هایى از این قاره، مرکز تشکیلات اسلامى گردید و در برخى نقاط آن دولت اسلامى بوجود آمد. مخالفت اسلام با تبعیض نژادى و سهولت در پذیرش آن و حمایت این آئین از حقوم محرومان و ستم دیدگان، از عوامل پذیرش آن توسط افربقائیان بود. با نفوذ استعمار در این کشورها، مسلمانان افریقا با بهره‏گیرى از تعلیمات اسلامى، نهضت‏هاى ضد استعمارى را در این قاره بوجود آوردند. متجاوزین اروپائى که دیدند عامل ایستادگى مردم، عقیده اسلامى است دست به حرکت‏هایى زدند تا نفوذ آن را کم کنند از جمله فرانسه، زبان فرانسوى را جایگزین زبان عربى نمود و بلژیک و انگلستان از مبلغین و مبشرین مسیحى استفاده کردند، پرتقال هم جنگ تمام عیارى را بر علیه مسلمانان ترتیب داد.

مسلمانان افریقا بخاطر فقر مالى و فرهنگى ناشى از قحطى و خشکسالى و فشارهاى استکبارى براى پذیرش گروههاى امدادى آمادگى زیادى دارند که متاسفانه این گروههاى غربى در پوشش کمکهاى باصطلاح انسان دوستانه به انسانهاى محروم، دست به حرکت‏هاى سیاسى زده و بین مسلمین بذر تفرقه پاشیده و جنگهاى داخلى را پدید آوردند. جنگهاى مسلحانه که در کشورهاى اسلامى و نواحى تحت قلمرو مسلمانان رخ مى‏دهد موجب آواره شدن میلیونها انسان گردیده و این افراد به کشورهایى روى آوردند که خود دچار بحرانهاى اقتصادى - اجتماعى مى‏باشند.

کشورهاى افریقائى در جهت وحت‏سیاسى و ریشه‏کن نمودن استعمار دست به حرکتهایى زده‏اند که تشکیل «سازمان وحدت افریقا» (16) میوه این تلاشهاست. اولیت کنگره‏ایى که بطور رسمى مسئله وحدت افریقا را مورد توجه قرار داد به دعوت پاتریس لومامبا در سال 1958م در انگلستان تشکیل شد.

در سال 1958م لومالبا و رؤساى جمهورى گینه و لیبریا قطعنامه‏اى را با مضمون ایجاد یک جامعه دول مستقل افریقائى صادر کردند. نخستین کنفرانس آن به پیشنهاد قوام نکرومه - رهبر غنا - در آوریل 1958م در اکرا پایتخت این کشور منعقد شد که در آن مصر، غنا، سودان، لیبى، تونس، لیبریا، مراکش و اتیوپى حضور داشتند. نخستین گام در سال 1958م (23 نوامبر) برداشته شد، در این روز غنا و گینه با هم متحد شده تا هسته اولیه اتحاد دول افریقائى را پدید آورند و سرانجام در 25 مه سال 1963م سازمان وحدت افریقا در آدیس‏آبابا مرکز اتیوپى تاسیس شد (با حضور 32 کشور) منشور این سازمان بر 33 اصل استوار بود و پى‏گیرى سیاستهاى زیر بود: همکاریهاى سیاسى، اقتصادى، دفاعى و امنیتى، بهداشتى علمى و فرهنگى. اهداف آن عبارت بود از: تقویت اتحاد، هماهنگى، حمایت از اتقلال، ریشه کن کردن استعمار.

با عضویت پولیساریو (جمهورى عربى صحرا) تعداد اعضاى آن به 51 کشور رسید. گرچه این سازمان در دهه اول به موقعیتهاى در راستاى اهداف خود دست‏یافت. اما رفته رفته به دلیل زیر از اهداف خود فاصله گرفت: «منازعات قبیله‏اى، اختلاف در زبان و فرهنگ، فقر و فساد، نابودى سران اصیل سازمان و آمدن سران وابسته، کودتاهاى گوناگون، جنگهاى و شورش‏ها و بحرانهاى سیاسى، عدم ضابطه قوى، گرایشهاى متضاد در سازمان و دخالتهاى استکبار.» (17)

براى بررسى مسائل کشورهاى اسلامى و نیز نقاط تحت قلمرو مسلمانان در کشورهاى غیر مسلمانان این قاره آن را به چندین بخش تقسیم مى‏کنیم: الف- افریقاى شمالى ب- افریقاى شرقى ج- افریقاى غربى د- افریقاى جنوبى ه-افریقاى مرکزى.

پى‏نوشتها:‌


1- کل مساحت مساحت صحارى جهان 21 میلیون کیلومتر مربع است که 15% خشکیها را شامل مى‏شود.

2- کلیات جغرافیایى قاره‏ها - على حاج آقا محمدى - جزوه پلى کپى - دانشگاه اصفهان 1362.

3- تاریخ افریقا، نوشته بزیل دیویدسن ترجمه هرمز ریاحى، فرشته مولوى تهران امیرکبیر 1369.

Basil Davidson 4-

Africa History a continent 5-

6- تاریخ افریقا، برزیل دیوس، ترجمه هرمز ریاحى و فرشته مولوى ص 96.

7- ماخذ قبل 374 تا 378.

8- افریقا باید متحد شود، قوام نکرومه - مترجم دکتر محمد توکل.

9- افریقا باید متحد شود - قوام نکرومه.

10- تاریخ افریقا، دیوید سن ص 454.

Neocolonialism 11-

12 و 13- جنگ جغرافیا - تالیف نگارنده دست نویس، صفحات 113 و 138.

14- جنگ جغرافیا - تالیف نگارنده دست نویس، صفحات 133 و 138.

15- مسترلسلى رمزى (Lisleramsy) رئیس بخش میراث مذهبى امریکا در سال 1960م گفت: مسیحیت در افریقا جایش را به اسلام مى‏دهد (ابزرور چاپ لندن 20 مارس 1960م) دکتر بلى گراهام کشیش محقق امریکائى در همین سال اعتراف نمود بین مسیحیت و (Sir.Aleckirkbrid) کمونیزم و اسلام در افریقا، پیشرفت زیادتر نصیب اسلام مى‏شود،

سفیر سابق انگلیس در لیبى در مارس 1960م اظهار داشت طى چهار سال پانزده میلیون افریقائى به کیش اسلام گرویده‏اند.

organization of Afrigan unity (O-A-U) 16-

17- مجله پیام انقلاب ش 69 - 24 مهرماه،1361.