سلامتى تن و روان

دكتر محمود بهشتى

- ۱۵ -


6 ـ نماز

نماز، ستون دين است، و جايگاه اساسى نماز، در دين، از ديگر عبادات بالاتر است.
نماز در واقع، روح والاى ديگر عبادات را در بردارد.
نماز، جلوه دين است.
نماز، معراج مؤمن و عامل قرب به خداست.
نماز، نخستين چيزى است كه در قيامت از بنده سؤال مىشود.
البته، نكته مهم اين است كه همه اهميّت و سفارشى كه در شرع مقدس اسلام در مورد نماز هست، منظور، روح نماز است و همين است كه خداوند مىفرمايد:
(فويل للمصلّين، الّذين هم عن صلوتهم ساهون).

(=واى بر حال نمازگزاران كه از حقايق نماز به دورند و نسبت به آن سهلانگار هستند.) بنابراين، براى اداى نماز واقعى و رسيدن به روح نماز، بايستى نكات زير رعايت شود اوّل ـ حضور قلبقلب مؤمن به هنگام نماز، بايد متوجّه خداى بزرگ باشد، نه اين كه جسم او در حال نماز باشد و قلب و روحش، در جايى ديگر پرسه زَنَد.
دوم ـ خضوع و خشوعرعايت آداب ظاهرى در نماز را گويند كه اين امر، در صورتى تحقق مىپذيرد كه شناخت واقعى نماز را داشتهباشيم و در حقيقت، قلب و باطن ما درمقابل پروردگار خاضع شدهباشد.
اين خشوع در موقع نماز، بايد جوشش از خشوع كلّى و باطنى ما باشد و همين است كه در قرآن كريم داريم:
(قد أفلح المؤمنون الّذين هم فى صلاتهم خاشعون)

به راستى كه مؤمنان رستگار شدند; همانان كه در نمازشان فروتنند.
سوم ـ حفظ اوقات نمازاز سفارشهاى مؤكد روايات است كه حفظ اوقات نماز را به عنوان عامل مهم قبولى نماز و تقرّب به خدا، برشمرده شدهاند.
رعايت نكردن وقت نماز، گونهاى بىتوجهى به نماز است.
چهارم ـ اقامه نماز به جماعتاز ديگر سفارشهاى شرع مقدس است; چرا كه خداوند مىخواهد بندگانش را در حال عبادت جمعى ببيند، و همين است كه فرمود:
«يد الله مع الجماعة»

و در قرآن كريم داريم:
(وأقيموا الصّلوة وأتوا الزّكاة واركعوا مع الرّاكعين)

كه منظور، دستور خدا به جماعت در نماز است.
نماز به جماعت، هم داراى كيفيت معنوى خاصى است و هم از جهت صحت، مطمئن است و هم اين كه مايه مغفرت عمومى (به جهت وجود افراد پارسا در جماعت) خواهد بود.
پنجم ـ گزاردن نماز در مسجددر روايات بسيار سفارش شده است كه نماز در مسجد گزارده شود و برايش ثوابى بسيار مقدّر گشته است.

آثار نماز

اوّل ـ دورى از گناه:
در قرآن كريم آمده است:
(إنّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء والمنكر)

همانا نماز از كار زشت و ناپسند بازمىدارد.
بر نمازگزار است كه كه در طول شبانه روز، سه مرتبه كه نماز مىخواند، طورى نماز بگزارد كه گويى سه مرتبه، خود را در آب زلال و مصفّاى نماز مىشويد و خويش را طاهر گرداند.
او بايد از آثار نماز تبعيّت كند و روح نماز را در زندگى خود حاكم گرداند و اگر مىگويد:
(إهدنا الصّراط المستقيم)

، سعى كند در زندگى خود از صراط مستقيم تبعيّت كند و از نماز و راه رسيدن به هدف اعلاى حيات (واستعينوا بالصّبر والصّلوة)

كمك بگيرد.
دوم ـ ياد و ذكر خدا:
نور آسمانى نماز و آثار الهىاش، همواره نمازگزار را شامل مىگردد و خود به عنوان

ذكر الله الاكبر

در تداوم و استمرار ياد نمازگزار، تأثير مىگذارد.
نماز، مايه آرامش قلب و احساس حضور در پيشگاه خداوند است.
از اين رو، براى تعالى نمازمان و رسيدن به آثارش و حفظ حالات معنوى، لازم است حضور قلب و آرامش خاطر را فراموش نكنيم.
سعى كنيم نماز را به عنوان احكام ظاهرى و عادت برگزار نكنيم و بدانيم كه هر چه مىخواهيم در عبوديّت خود نگاه كنيم، ميزان اين عبوديّت، نماز است، و هر چه نماز نورانىتر باشد، سالك الى الله، متعالىتر است.
بنابراين، بايد براى نماز، در خود، شوق و ميل و رغبت زيادى ايجاد كنيم و در نماز حوصله بيشترى خرج بدهيم، و در نماز، حتىالامكان، با خداى خود راز و نياز و دعا كنيم و از منِ مجازى و وهم و خيال دور باشيم.
در خبر است كه آن اندازهاى از عبادات قبول است كه با حضور قلب باشد.
حضور قلب، همان عدم حضور منِ مجازى است و آن روى سكه حضور قلب، حضور خداست.

سجده

از بهترين اجزاى عبادى نماز، سجده است.
اوج عبادت در نماز، سجده است; چرا كه عبادت، يعنى توجه به خدا و نتيجه توجه به خدا، عدم توجه به خودِ مجازى است.
ظاهر سجده، همان به خاك افتادن است; يعنى حال خضوع و خشوع كامل و به خاك افتادن و نديدن خود و دنيا.
اين، ظاهر قضيه است و باطن و حقيقت سجده، بندگى است و حاكم بودن فرهنگ سجده بر باطن ما و زندگى ما.
بنابراين، سجده ظاهرى اشاره است به حقيقت سجده و همين است كه در قرآن كريم داريم:
(يا أيّها الّذين آمنوا اركعو واسجدوا واعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعّلكم تفلحون)

اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.
و در آيه 58 سوره مريم پس از اين كه از عدهاى پيامبران خدا نام مىبرد، درباره آنان مىفرمايد:
(إذا تتلى عليهم آيات الرّحمن خرّوا سجّداً وبكيّا)

هرگاه آيات ]خداى[ رحمان برايشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند.
سجده، سمبل قرب به خداست، كه هدف اعلاى حيات ماست; آن جا كه در سوره مباركه علق، مىفرمايد:
(واسجدو واقترب)

و سجده كن، و خود را ]به خدا[ نزديك گردان.
بنابراين، ادب ظاهر و باطن سجده را رعايت كردن و به حقيقت سجده رسيدن، منظور نظر اولياى خداست.
غير از سجده در نماز، سجده بعد از نماز و سجده شكر نيز داريم.
دعاهايى كه در سجدههاى غير از نماز، سفارش شده است، عبارتند از:
لا إله إلاّ الله حقّ حقّ، لا إله إلاّ الله تعبّداً ورقّاً، لا اله إلاّ الله إيماناً و تصديقاً.
روايت است كه امام سجاد(عليه السلام) چنين سجده مىكرد.
همچنين است ذكر زير:
لا إله إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظّالمين.

سوز و اشك

1 ـ علّت سوز و اشك، احوال نفسانى است كه در اين صورت، سوز و اشك ما، به علّت گناهان و مشكلات ناشى از بديها، غفلتها، سهلانگاريها و تنبليهاى ماست.
اين امر، با توجه به خدا، توجه و دعا و زارى به درگاه پروردگار و عهد با او در جهت انجام ندادن گناه به ما كمك مىكند تا ما را قدرى اصلاح نمايد و اوضاع و مشكلات ما، تخفيف يابد.
2 ـ سوز و اشك در ارتباط با خداست كه در اين صورت، سوز و اشك شوق و عشق به اوست.
اين، در حقيقت ادب بندگى است و ناشى از خوف و خشيّت در مقابل اسماى جلال و قاهر پروردگار، و سوز و عشق ناشى از حالت خضوع و خشوع ماست; چنان كه در آيات 107 و 109 سوره اسراء آمده است:
(قل آمنوا به أو لا تومنوا إنّ الّذين اُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخروّن لِلأذقان سجّداً يبكون ويزيدهم خشوعاً)

بگو:
]چه[ به آن ايمان بياوريد يا نياوريد، بىگمان كسانى كه پيش از ]نزول[ آن دانش يافتهاند، چون ]اين كتاب[ به آنان خواندهشود، سجدهكنان به روى در مىافتند و بر فروتنى آنان مىافزايد.
و همين طور نظير آن در آيه 58 سوره مريم، سوز و اشك، از صفات پيامبران و اوليا و كسانى كه به آنان نعمت داده شده، برشمرده شده است.
بنابراين، حقيقت سوز و اشك، جلب نظر و عنايت پروردگار است.
حافظ ز ديده دانه اشكى همى فشانباشد كه مرغ وصل كند قصد دام ماسوز و اشك، از احوال عجيب سالك راه است كه در همان حال، سوز و اشك ظاهراً جذب و وصل باطن است، كه همان نظر پروردگار باشد، و در حقيقت، سوز و اشك سالك، نه تنها راه وصل كه خود وصل است.
گريه و خنده غم و شادى دلهر يكى را مبدلى دان مستقلهريكى را مخزن و مفتاح داناى برادر در كف فقاح دانو در قرآن است كه:
(وإنّه هو أضحك وأبكى)

و هم اوست كه مىخنداند و مىگرياند.

9 ـ خلوت، تهجّد و سحرخيزى

خلوت بر دو نوع است:
خلوت عام; و خلوت خاص.

خلوت عام:

عبارت است از كنارهگيرى و عزلت از جز اهل الله خصوصاً از صاحبان عقول ضعيف، مگر به قدر ضرورت.
(وذَرِ الَّذين اتَّخذوا دينهم لَعِباً ولهواً وغَرَّتهم الحيوة الدّنيا)

و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفته و زندگى دنيا آنان را فريفتهاست، رها كن.

خلوت خاص:

خلوت با پروردگار است كه در مكانهاى پاك و دور از غوغا و دور از تجمّلات صورت مىگيرد.

تهجّد:

عبارت است از شبزندهدارى و به ذكر و مناجات و استغفار پرداختن و مؤاخذه نفس.
(ومن اللّيل فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً)

وپاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو ]به منزله[ نافلهاى باشد.
اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
كسانى كه در مقامات علمى و معنوى و دينى به جايى رسيدهاند، از سحرخيزها بودهاند.
در سحر، آمادگى فكرى و روحى و امكان ارتباط با خدا بيشتر است.
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظاز يمن دعاى شب و ورد سحرى بودمرا در اين ظلمات آن كه رهنمايى كردنياز نيم شب و درس صبحگاهى بودرو به خواب كه حافظبه بارگاه قبولز ورد نيمه شب و درس صبحگاهى بوددر قرآن كريم بارها خداوند به سحرگاهان قسم مىخورد، من جمله در سوره فجر، آيات 1 تا 4 و در سوره تكوير، آيه 17 كه مىفرمايد:
(واللّيل اذا عسعس)

(= سوگند به شب، چون پشت گرداند) و همين طور در سوره مدّثّر، آيه 33 و 34.
همه اين سوگندها نشانه عظمت پايان شب و سحر است و آن موقع كه تاريكيها در حال تمام شدن و نور روشنى در حال بازگشتن است.
در سوره مزّمّل آيه 2، خداوند مىفرمايد:
(يقم اللّيل إلاّ قلي)

و در همين سوره اشاره به ترتيل قرآن در اين وقت دارد.

نماز شب:

در سوره بنىاسرائيل، بعد از آيه 78، كه مربوط به نمازهاى يوميه است، در آيه 79 مىفرمايد:
(ومن اللّيل فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً)

وپاسى از شب را زنده بدار تا براى تو ]به منزله[ نافلهاى باشد.
اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
و در سوره مزّمّل، به دنبال همان توصيه شبزندهدارى و قرائت قرآن مىفرمايد:
(يإنّ ناشئة اللّيل هى أشدّ و طناً وأقوم قي)

«قطعاً برخاستن شب، رنجش بيشتر و گفتار ]در آن[ راستينتر است.
و دليل آن را در آيه 7 مىآورد كه:
(يإنّ لك فى النّهار سبحاً طوي)

]و[ تو را در روز، آمد و شدى دراز است.
نتيجه اين كه، نماز شب و شبزندهدارى و قرائت قرآن در شب، دستور مؤكّد قرآن كريم است و باعث بيدارى قلب وتزكيه و تهذيب انسان مىشود.

10 - مطالعه و مراقبه

براى مطالعه، چه در سحرگاهان و چه در روز، بايد موارد زير در نظر گرفته شود:
اوّل - تلاوت قرآن و دعا;دوم - مطالعه علوم مربوط به زندگى و رشته تحصيلى;سوم - مطالعات محورى و زيربنايى.
بنابراين، بايد وقتمان را بر اساس اين نوع مطالعه برنامهريزى كنيم، كه همه سه نوع مطالعه فوق را هر روز و به طور مستمرّ داشته باشيم.
اوّل - تلاوت قرآن و دعاسعى كنيم هر روز قرآن بخوانيم و با قرآن انس داشته باشيم، در معانى آن تدّبر كنيم و اگر در حد خلاصهتر مىخواهيم، مىتوانيم از كتاب برگزيده تفسير نمونه، كه پنج جلدى و نوشته احمد على بابانى است، بخوانيم.
اما اگر در مراحل بالاتر هستيم و مايليم به عمق و باطن قرآن توجه بيشترى كنيم، از تفسير زيباى الميزان، نوشته علاّمه طباطبايى استفاده كنيم.
مهم اين است كه ارتباط مستمر خود را با قرآن، هر روز، حفظ كنيم.
اما در مورد دعاها، سعى كنيم سر هر نماز، دعا كنيم.
همان طور كه در قسمت دعاى كتاب آمده، مىتوانيم آن دعا را، كه جامع و خلاصه است، مرتباً تكرار كنيم، اما تعقيبات نماز را، كه در كتاب مفاتيح آمده، بايد انجام دهيم و هر شب جمعه، دعاى كميل را فراموش نكنيم، و در مواقع فرصت و فراغتها، ذكر و دعا و آيات قرآنى را با خود زمزمه كنيم.
خواندن تسبيحات حضرت زهرا(عليها السلام)، پس از هر نماز، از موارد بسيار مهم است.
در اوّل هر ماه، نماز اوّل ماه نيز توصيه شده است و سعى كنيم يك روز هفته، مثل پنجشنبهها، روزه بگيريم كه هم به عنوان قضاى روزههاى انجام نشده ما باشد و البته نتايج آن كنترل وزن و سلامتى بيشتر ما هم خواهد بود.
دوم - مطالعه علوم مربوط به زندگى و رشته تحصيلىسعى كنيم در رشته خود، علم روز و تحول علوم را خوب ياد بگيريم و مسائل علمى و دانستنيهاى مورد نياز را نيز، كه در غير رشته تحصيلى ماست، بياموزيم.
سوم - مطالعات محورى و زيربنايىسعى كنيم پراكندهخوانى نداشته باشيم و به طور روزانه مطالعات پيوسته و محورى داشته باشيم.
از بهترين مطالعاتى كه معرفت ما را زياد مىكند، مطالعات مربوط به خداشناسى، انسانشناسى و هستى است.
در اين رابطه كتب زير را جهت مطالعه، پيشنهاد مىكنيم:
1 ـ تفسير الميزان:
استاد علاّمه طباطبايى;2 ـ تفسير پنج جلدى برگزيده تفسير نمونه:
احمد على بابانى;3 ـ صحيفه سجاديه:
ترجمه فيض الاسلام;4 ـ سلامتى تن و روان:
دكتر محمود بهشتى;5 ـ آشتى با خدا از طريق آشتى با خود راستين:
استاد طاهرزاده;6 ـ معاد يا بازگشت به سوى خدا:
استاد محمد شجاعى (دو جلد);7 ـ روانشناسى كودك;8 ـ روانشناسى بزرگسالان;9 ـ خانواده و كودك:
دكتر محمود بهشتى;10 ـ كتابهاى غذا و شفا:
دكتر صادق رجحان (چهار جلد);11 ـ سير حكمت در اروپا:
محمد على فروغى;12 ـ تفسيرى بر حافظ:
دكتر هروى (چهار جلد);13 ـ تفسير جامع مثنوى:
كريم زمانى (شش جلد);14 ـ كتابهاى دكتر هورناى:
تضادهاى درونى ما، عصبيّت و رشد آدمى، شخصيت عصبى زمانه ما و ... ;15 ـ تاريخ كامل (ابن اثير ـ هفت جلد) و تاريخ دوهزار ساله ايران از عبد العظيم رضائى.