12)
فن دكلمه خوانى
خيلى از افرادى هستند كه صداى خوبى ندارند ولى شعر مدح و مرثيه
را شاعرانه دكلمه خوانى كرده و با هيجان و احساس و نمايش رفتارى و
گفتارى غوغايى به پا مى كنند كه مداحان خوش صدا نمى توانند آنگونه اجرا
كنند. دكلمه خوانى در مداحى ويژگيهايى دارد كه برخى از آنها ذكر مى
شود.
1) اگر كسى از سرمايه صوتى محروم است مى تواند از اين شيوه استفاده
برده و مداحى كند.
2) هنرنمايى در اجراى اين فن بسيار موثر است . و لذا نقش احساس هيجان و
تفهيم در شعر بسيار كارائى دارد.
3) اگر در مجلسى همه هنرنمايى صوتى كرده باشند و مداحى دكلمه خوانى كند
موفق تر خواهد بود. اگر به مرثيه اش گريه كنند يا نكنند يا به شعر او
كسى پاسخ هيجانى بدهد يا ندهد هرگز به اعتبار و آبروى گوينده لطمه وارد
نمى شود.
4) رفتار و حركات نمايشى در تفهيم شعر و مضامين آن بسيار مؤ ثر و بر
معدل كار مداح مى افزايد.
5) اگر مداح دكلمه خوان ، خودش به گريه و سوز و شور و حال و اخلاص
درونى آميخته باشد، دكلمه خوانى ا و تاثير بسزايى دارد. و كمبود صوت
آهنگ را جبران مى كند. و اگر دكلمه خوانى خشك باشد، مسئله بر عكس
خواهد بود.
6) تقليد از شعراى معاصر در دكلمه خوانى چندان موفقيت آميز نبوده و در
برخى از محافل هم تمسخرآميز است .
7) صداهاى ضخيم و گرفته و رگ دار طبيعتا محزون و بغض آلود بوده و در
مداحى دكلمه خوانى مخصوصا براى اجراى مرثيه بسيار مناسب است و در دكلمه
خوانى هم اينگونه صداها بسيار موثر و جذاب است البته اينگونه صداها
خدادادى است و كسى به زور نمى تواند از راههاى خطا و نامشروع صدايش را
به اين حالت در آورد.
8) هر چه سن و سال مداح دكلمه خوان جا افتاده و مسن تر باشد تاثير آن
بيشتر و دل نشين تر خواهد بود.
9) تقوى و وقار و متانت در مداح دكلمه خوان بيشتر موثر است . چون عموم
مردم اين نوع مداحى را استادانه تلقى مى كنند.
بايد بيشتر ظواهر امر و تقوى درونى را مراعات نمايند.
در نتيجه دكلمه خوانى نوعى مداحى است . و حتى در مقتل خوانى هم اين روش
بسيار موثر موثر است . برخى وعاظ از اين طريق روضه خوانى بدون صوت دل
هاى زيادى را منقلب مى كنند.
13) مرصع خوانى
يعنى مداحى شعر و نثر را آميخته اجرا مى كند. كه اين بيشتر در
مداحان قديمى مرسوم بود. يعنى قبل از شروع مداحى يا در بين آن يا آخر
مداحى سخنورى هم مى كند. كه مورد اعتراض وعاظ و برخى مستعمين هم واقع
مى شود كه شما براى مداحى دعوت شده ايد يا سخنرانى از زمانى كه مداحى
در كشور رشد كرده كمتر از اينگونه مداحان استفاده مى شود. متاسفانه
برخى از مداحان به ويژه در مراسم ختم با پرگوئى ، تمجيد از اشخاص و مدح
متوفى و نصيحت هاى تكرارى تعرف خاطرات شخصى ، خودستائى هاى گوناگون وقت
مردم را مى گيرند. و مردم هم اعصابشان به هم ريخته و در دورن شروع به
بدگويى مى كنند. شكى نداريم كه برخى از مداحان اينقدر مطالعه دارند كه
كمتر از يك واعظ نيستند. ليكن توصيه اين است چون مداحى و سخنرانى دو
مقوله جداى از هم مى باشند، سخنرانى را در محافل خاص جدا اجرا نمايند و
مداحى را هم در جايگاه خود، كه مورد اعتراض مردم و روحانيون و وعاظ
نباشيم .
و متاسفانه ديده شده برخى از مداحان جوان به مردم در مجالس امر و نهى
كرده و مى گويند از بس گناه كرده ايد قسى القلب شده ايد يا مثلا مى
خواستم شعرى را بخوانم ، مجلس اقتضا ندارد مى ترسم حقش ادا نشود.
يا مثلا اگر كسى گريه نمى كند تقوى ندارد. آقا خودش اهل تقوى نيست ، هم
ديده شده و هم شنيده ايم مداحى جوان نماز نمى خواند و شب در مجلس مى
شود امام زاده .
البته گاهى لازم است مداح . مجلس را بسازد. مردم را جلو بياورد. يا
آنكه بى تفاوتند را متمركز نمايد و مجلس را احيا كند. مداح بايد با
گفتن احاديثى راجع به اشك ، شعرهايى در فضيلت گريه با احترام خاص و با
تشويق مستمع را جذب نمايد.
14) فن خودخوانى
خودخوانى مهارتى است در مداحى كه هر كسى نمى تواند آن را اجرا
كند مگر خيلى در بيان و تفكر و معلومات و هنر سخنورى و ربط سخنان
موروثى اكتسابى بهره اى داشته باشد.
خودخوانى يعنى اينكه مداح چه در شعر و چه در مرثيه خوانى سخنان و يا
گفتارهايى را داشته باشد كه از ديگران نباشد يعنى نقل قول و حديث و
روايت نباشد. از خودش و زائيده فكر شخصى باشد و هر چه كه در دل و زبان
و مغز مى پرورد بيان كند. نكاتى راجع به خودخوانى
1) از زبان خود اهل بيت اظهار محبت با شعر يا سخن داشته باشد.
مهر تو را به عالم امكان نمى دهيم |
|
اين گنج پربهاست - ارزان نمى دهم |
يا مثلا:
چه شود كه بر سر من به دم ممات آيى
2) خودخوانى اگر از خاندان معصومين عليهم السلام به يكديگر باشد. قواعد
و حدود و سقور خاص دارد. و در اين قسمت كار سخت و چارچوب تنگ تر خواهد
شد. و لذا هر كسى با هر طريق و هر زبان و بيانى كه دل تنگش مى خواهد
نمى تواند ائمه و خاندان آن بزرگوارن را مخاطب قرار دهد. پس بايد
نسبت به آنان آداب و قواعدى كه خودشان آموخته اند دقت و رعايت كرد.
بعضى ها معيار را داستان موسى و شبان مى دانند. اگر چه آن داستان زير
سوال است و با اعتقادات راسخ و ناب شيعه موافق نيست و مومرد شك و نقد و
بررسى و تفهيم مى باشد. اگر اين گونه بود بى عقل ها با خردمندان يكى
بودند و ميان يك فرد عادى با پيامبر يا يك امام و يا يكى از ما فرقى
وجود نداشت .
لذا معيار ما قرآن و اهل بيت عليهم السلام هستند. امام معصوم مى
فرمايد: ((هر كس به اندازه استعداد و عقلش
سنجيده و مورد سوال خواهد بود.))
3) برخى از مداحان و شعرا خيلى عاميانه كلمات و جملات زمان را به زبان
لات منشى و بسيار ضعيف بيان كرده و گاهى هم ديگر از حد گذرانده و به
زشت گويى مى رسد كه انسان از شنيده و بيان آن شرم دارد. مثل اوستا كريم
، آخدا، قربونتم ، فدات شم ، قربون چشات و از اين عبارات كه زياد است .
در صورتى كه خداوند متعال را كه در اين همه ادعيه با عظمت ياد مى كنند
اميرالمومنين (عليه السلام ) خداوند را الهى ، سيدى و مولاى و ربى خطاب
مى كند. اين همه عبارات بزرگ و پر معنى در دعاهاى مختلف مخصوصا جوشن
كبير، مجير، مشلول و... بكار رفته است .
4) برخى از خودخوانى ها در حدود اعتقادات نيست و از حد شرع خارج است .
مثلا
O تا امام حسين (عليه السلام ) شفاعت نكند به طرف بهشت نمى روم (بى
حسين بهشت نمى خواهم ) (به خدا جواب نمى دهم جوابم حسينه ) بايد چيزى
گفت كه مبناى دينى و اعتقادى داشته باشد.
اگر خداى نباشد زبنده اى خشنود |
|
شفاعت همه پيغمبران ندارد سود |
بايد توجه كنيم زنجير زدن ، سينه زدن ، گريه كردن محبت به اهل بيت است
و اينطور نيست كه هر گناهى را خواستيم انجام دهيم و منتظر شفاعت اهل
بيت باشيم . در سوره مدثر داريم كه شفاعت شفيعان شامل حال چند گروه نمى
شود.
يا مثلا مى گويند اناعبدالرقيه ، من حسين اللهيم . ما در سلام ، به
امام حسين (عليه السلام ) السلام عليك يا اباعبدالله (سلام بر تو اى
پدر بندگان خدا) يا در شهادتين مى گويم اشهد ان محمد عبده و رسوله يعنى
عبوديت نزد خدا از رسالت و امامت بيشتر ارزش دارد. اگر حضرت رسول به
پيامبرى برگزيده شد به لحاظ عبوديت محض آن حضرت بود. امام به واسطه
عبوديت به مقام امامت مى رسد.
برخى هم مى گويند حسين جان بهشت كجا و كوى تو كجا، بايد گفت همه انبياء
و اولياء در حسرت بهشت هستند. زيرا قرآن بهشت را محل رحمت الهى معرفى
فرموده است .
5) نبايد با وجود آن همه گفتارهاى نورانى خدا، اهل بيت (عليه السلام )،
اشعار و مدايح عالى انسان وقت مردم را براى گفته ها پوچ و بى اعتبار و
بى ارزش بگيرد، و ضايع كند.
6) يك نوع خودخوانى وجود دارد. مداح از خود اعلام نظر مى كند. مثلا مى
گويد.
اجازه بدهيد من جاى زينب جواب مادرش را بگويم .
ما كجا و حضرت زينب (س ) كه جواب او را بدهيم .
7) خودخوانى در دعا خواندن
مثلا در حال خواندن دعا مى گويند:
خدايا چرا مرا خلق كردى ، حالا كه خلق كردى چرا مى خواهى بسوزانى ؟ اگر
بسوزانى مگر به تو چيزى اضافه مى شود. و اگر عفو كنى چه چيزى از تو كم
مى شود؟ برخى از عبارات در مرز كفر و بى ايمانى است . ما اسم آن را
حديث نفس و حرف دل و يا گفتگو با خالق گذاشته ايم و لذا دقت در اين
زمينه بسيار ضرورى است .
15) رديف خوانى
رديف خوانى در مداحى از فنون بسيار مهم و برجسته است . و در
قديم بيشتر مرسوم بوده است و برخى از مداحان فعلى مشهد و برخى از
گذشتگان به اين هم توجه ويژه داشته اند. دوستان مداح اگر اين فن را در
مجالس پياده كنند خواهند ديد به اوج ، عظمت و شور و حال مداحى و نظام و
يكپارچگى مجالس افزوده مى شود. و به شرح ذيل است .
1) واعظ هر روضه اى را كه خوانده است مداح هم همان موضوع را ادامه دهد.
2) واعظ هر روضه اى را كه خوانده است مداح هم همان موضوع را ادامه دهد.
3) هر مداحى كه قبلا خوانده است . مداح بعد در همان رديف و قافيه شعر
بخواند. حال شعر غزل باشد يا قصيده يا مثنوى يا روضه باشد. مثلا اگر
گودال قتلگاه خوانده شد، مداح بعد گودال بخواند.
4) مداحى شعر روضه اى مى خواند، مداح بعد پاسخ آن را مى دهد.
5) از اشعارى استفاده كنند كه هم معنى و مشابه شعر مداحى قبلى باشد.
16) فن غريب خوانى
فن غريب خوانى همانطور كه از عنوان آن مشخص است مداح شخصيت هاى
پنهان و غير معروف را معرفى مى كند بعضى از محافل در شهادت است و برخى
از ائمه اطهار (عليه السلام ) مانند حضرت باقر، حضرت صادق ، حضرت امام
هادى ، امام حسن عسگرى عليهم السلام ، حضرت ام البنين ، ام كلثوم ،
حضرت خديجه عليهماالسلام يا شهدايى مثل برير، مسلم بن عوسجه ، حبيب ،
عابس بن شيب ، يا اصلا خوانده نمى شود يا كمتر توجه مى شود. ديده شده
شب شهادت امام باقر (عليه السلام ) مداح با يك غزل توسل به امام زمان
(عج ) بسيار مختصر در چند دقيقه ، اسمى از امام برده و به بهانه علاقه
ائمه به روضه حضرت زهرا (س ) يا اباعبدالله مجلس را به آن سمت سوق مى
دهند. البته منكر اين نمى شوم هر مجلس بايد با نام ابا عبدالله الحسين
(عليه السلام ) ختم شود ليكن حق هر امام معصوم ، بايد در جايگاه خودش
ادا شود.
عمل ذيل سبب مى شود تا مراثى بعضى ائمه يا شخصيت ها كمتر خوانده شود.
1) برخى مى گويند شخصيت هاى مذكور آنقدر ماجرا ندارند كه بتوان مدتى در
مجلس از آنها مداحى كرد. در صورتيكه اين تصور كاملا اشتباه است . براى
هر كدام از شهداى كربلا مى توان يك مجلس كامل اداره كرد. براى ائمه
غريب هم از چند مجلس فراتر.
2) عدم آگاهى و اطلاع و توجه برخى شعراى مذهبى به موضوعات و شخصيت هاى
غريب ، مداحان هم وقتى ديدند شعرى در آن موضوعات گفته نشده يا خيلى كم
سروده شده نمى توانند بيشتر از آن بخوانند در اين جا لازم است يادآورى
نمايم كه شاعر اهلبيت حاج غلامرضا سازگار در همه زمينه ها انصافا سنگ
تمام گذاشته و براى ائمه غريب و شخصيت هاى پنهان شعر به اندازه لازم و
كافى سروده است . كه نخل ميثم 1 و 2 و اشعار متفرقه ديگر ايشان گواه
اين مدعاست .
3) علت ديگر ناآگاهى برخى مستمعين و ارزش ندادن و عدم شناخت و
تاءثيرپذيرى از مراثى غريب است مثلا آن گريه اى كه برخى از مستمعين
براى حضرت عباس (عليه السلام ) دارند براى مرثيه امام صادق (عليه
السلام ) و يا حضرت باقر (عليه السلام ) ندارند و اين از عدم شناخت و
عرفان مستمع است .
اميدواريم شعرا نسبت به اين مهم توجه بيشترى نموده و مداحان هم مطالعات
خود را در اين خصوص افزايش داده تا مجموع مجالس به نام اهلبيت پرشور و
گرم برگزار شود.
17) فن چهارپايه خوانى
(چارپايه خوانى )
مرسوم است وقتى دسته هاى عزادارى در ايام مصيبت وارد بازار يا
خيابان مى شوند. در نقاطى پرجمعيت يا مثلا در صحن امام زاده يا مسجد
جامع چارپايه اى براى مداح مى گذارند تا بر بالاى آن ايستاده و مردم
عزادار را بگرياند. اين روش را چارپايه خوانى مى گويند كه ويژگيهايى
دارد كه به برخى از آن اشاره مى شود.
1) در چارپايه خوانى مداح بايد آنقدر بر بيان و شعر و گفتار خود اشراف
داشته باشد كه حتى يك تپق هم نزند. يعنى كاملا بر اوضاع و احوال محفل
مسلط باشد.
2) مداح بايد روانشناس و مستمع شناس باشد. و بايد بداند كه چگونه
بخواند و از چه بگويد در مردم تاءثير بيشتر خواهد داشت .
3) در اين فن مداح بايد مجلس را سريع به اوج برساند. و زياد معطل نكند.
4) اشعارى كه بالاى چارپايه خوانده مى شود بسيار داغ و پرهيجان باشد.
5) مرثيه انتخابى بايد طورى باشد كه صحنه سازى داغ و تصوير نوين داشته
باشد.
18) تازه خوانى
تازه خوانى يكى ديگر از عوامل مهم و تاثيرگذار در مجلس است .
بعضى از مداحان چون شناخته شده اند ديگر به فكر تازه خوانى نيستند. فقط
نان معروفيت را مى خورند. وقتى نوارهايشان را مى شنويم مى بينيم اكثرا
تكرارى مى خوانند يا با كمى تغيير روشن و آهنگ بعضى ديگر با همين شرايط
مى بينيم كه اگر شعر و مضمون و مطلب تازه نخوانند خودشان رضايت ندارند
لذا زحمت مى كشند كه خداوند بر تعداد و توفيق اين گروه مى افزايد.
البته برخى اشعار و تك بينى ها، دم هاى دو دسته از قديم الايام خواندن
آنها مرسوم بوده و مردم هم با آنها خود گرفته اند و اين دسته اشعار
مستثنى هستند. نقل :
اى اهل حرم مير و علمدار نيامد - جوانان بنى هاشم بياييد - گلى گم كرده
ام مى جويم او را - امشبى را شه دين در حرمش مهمان است . اينها با گوشت
و پوست و خون و مرام و مسلك مردم در آميخته .
منظور ما از تازه خوانى استفاده از اشعار و نوحه هاى جديد كه داراى
مضامين عالى ، روح عاطفى و احساسى و همراه با رعايت اصول و قواعد شعرى
مى باشد. متاسفانه برخى مداحان براى پر كردن اين خلاء به استماع
نوارهاى خواننده هاى معلوم الحال طاغوتى و مبتذل و غنا و حرام روى مى
آورند كه مايه تاسف است .
19) فن گريز و پل سازى
اين فن از فنونى است كه اگر مداح به آن آشنا نباشد و نتواند آن
را به خوبى اجرا كند. اذهان مستمعين پراكنده و لذا دير با موضوع و
مضمون ارتباط برقرار مى كنند. و بارها ديده شده گريز و پل سازى مناسب و
به جا يكباره مجلس را متحول مى كند اين فن به سه صورت انجام مى شود.
1) از خودخوانى به مدح و مرثيه
2) از مدح خوانى به مرثيه
3) از مرثيه به مرثيه ديگر
1) از خودخوانى به مدح و
مرثيه
در قسمت اول مداحى درحال خواندن اين شعر است .
يابن الحسن بيا كه حلول محرم است |
|
شادى به ما حرام شد و ايام ماتم است |
تا جايى كه مى گويد:
سقا زتشنگان حرم شرمسارند |
|
خشك ز شعله خجالت او نهر علقمه است |
بر عاشقان سياحت گلها حرام شد |
|
خاكم به سر قامت سرو على خم است |
2) از مدح خوانى به مرثيه
2) مداح شعرى را در مدح يكى از معصومين (عليه السلام ) شروع مى
كند. برخى از ابيات شعر اشاراتى به مصيبت شده است . در هر بيت كه مداح
آمادگى دارد يا زمينه آن قبلا توسط واعظ يا مداح قبل فراهم شده است .
از مدح به مرثيه گريز مى زند.
به مثال ذيل دقت فرمائيد در توصيف حضرت زهرا (س )
على زماه جمالت چو پرده بردارد |
|
خدا به ديده او جلوه دگر دارد |
چند بيت اين قصيده مدح است تا جائى كه مى گويد.
غمت شكست على را چنانكه در دل شب |
|
پى جنازه تو دست بر كمر دارد |
در اين جا از مدح به مرثيه روضه و مصيبت تشييع جنازه حضرت زهرا (س )
اشاره مى شود.
يا در شعر ديگر
اى زجمالت فروغ حق متجلى |
|
خاك مزارت بهشت اهل تولى |
در ادامه
با كه بگويم كه به جاى مزد رسالت |
|
سيلى خوردى كنار تربت بابا |
يا راجع به امام صادق (ع )
اى روى تو قبله خلايق |
|
يا حضرت كاشف الحقايق |
افسوس كه حرمتت شكستند |
|
پيوسته دلت ز كينه خستند |
3) از مرثيه اى به مرثيه
ديگر
مثلا در روضه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) مى خوانيم بدن
حضرت سه روز در ميان آفتاب ماند. اهل شيعيان آمدند بدن آقا را اول
گلباران كردند و سپس با احترام تشيع و به خاك سپرده اند. اما كربلا به
جاى گل سنگ و نيزه بر بدن اباعبدالله (ع ) زدند.
يا در روضه امام رضا (ع ):
هنگام جان دادن جوادش را بالاى سرش مشاهده كرد. و امام جواد (عليه
السلام ) سر پدر را بر روى دامن گرفت اما اين قضيه كربلا بر عكس شد.
پدر آمد و سرجوان خود را بر روى دامن گرفت .
يا در روضه حضرت زهرا (س ):
حسنين آمدند روى بدن مادر افتادند اميرالمؤ منين (عليه السلام ) با
احترام آنها را از بدن مادر جدا كرد.
اما كربلا وقتى سكينه (س ) آمد كنار بدن بابا با تازيانه او را از بدن
جدا كردند.
بخش هشتم بايد و نبايدها در مدايح و مراثى اهل
بيت (عليه السلام )
در مقدمه اين بخش توجه برادران عزيز مداح را به ارزش كار مداحى
جلب مى نمايم .
1) مكرر اين حديث را شنيده ايد. هر كس بگرياند، گريه كند و يا خود را
به گريه بزند بهشت بر او واجب است .
2) امام صادق (عليه السلام ) و امام رضا (عليه السلام ) علاقه بى حد و
حصرى به روضه اجداد خود بويژه آقا اباعبدالله الحسين (عليه السلام )
داشته و مرتب مادر حسين (عليه السلام ) را مورد عنايت خويش قرار مى
دادند كه مشهورترين آنها سيد حَمَيرى ، كُميِت اسدى ، دِعبل خُزائى مى
باشد.
3) صاحب جواهر (عليه الرحمه ) فرمودند سه خط شعر روضه براى اهل بيت
(عليه السلام ) را با تمام كتب فقهى من جمله جواهر الكلام عوض مى كنم
.
4) هِمفر جاسوس انگليسى در ممالك اسلامى در كتاب خاطرات خود با ترجمه
دكتر محسن مويد، چاپ 1361 اذعان نموده است كه يكى از دشواريهاى استعمار
در كشورهاى اسلامى بويژه كشورهاى شيعه نشين برپا داشتن مراسم عزادارى
امام حسين (عليه السلام ) از سوى شيعه و اجتماعات بزرگ سوگوارى در
ماههاى محرم و صفر و ايراد منظم خطابه ها و سخنرانى هايى كه در تقويت و
استحاكم مبانى ايمان مسلمين نقش انكارناپذير دارند و آنان را به
رفتار نيك وامى دارد. و لذا مراكز عزادارى امام حسين (عليه السلام ) يا
تكايا بايد به ويرانه ها مبدل شود. براى اين منظور اقداماتى انجام شود.
كه به برخى از آنها اشاره مى شود.
1) وارد كردن بدعت ها و خرافات در جلسات امام حسين (عليه السلام ) مثل
علم هاى سنگين آهنى .
تذكر: علم در عزادارى از سنت هاى دينى و حسنه است و به شكل عمودى است و
بيرق يا پرچم بر روى آن نصب مى شود. منظور نويسنده از علم ، علم هاى
چند تيغه آهنى است .
2) بى محتوى ساختن نوحه ها، اشعار كه باعث مى شود. علما، متدينين و
افراد سابقه دار در عزادارى كمتر رغبت كنند به اين جلسات بروند و فقط
جوانان مى مانند با صدر شور و احساس آنوقت ما اهداف و برنامه هاى بعدى
را پياده مى كنيم .
3) انتخاب وعاظ و نوحه خوانها يا تعزيه خوان هايى كه سوء سابقه دارند
كه در نتيجه علاقه مردم به اين جلسات كم مى شود.
4) چاپ و نشر كتب و جزوات كه حاوى اشعار بى محتوى و دون شاءن اهل بيت
عليهم السلام مى باشد.
5) ايجاد شك و گمان نسبت به جلسات مذهبى و هرگونه جماعات ديگر در
كشورهاى اسلامى .
6) تبليغ مذاهب من درآوردى براى پيروان تشيع مذهب حسين اللهى در غرب و
شمال ايران مذهب على اللهى ، در طوس يا خراسان مذهب هشت امامى در
اصفهان مذهب صادق اللهى .
7) تقويت غلات (جمع غلو) در شيعه به بهانه علاقه زايد الوصف به خاندان
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
تذكر: ائمه طاهرين (عليه السلام ) بويژه امام صادق (عليه السلام ) غلو
را به شدت نهى نموده و يكى از خطرات دين هم محسوب مى شود.
8) ايجاد ابتذال در نوحه سرائى ها و اشاعه فرهنگ غربى (سوت زدن در
محافل ) به بهانه جذب عده اى و صدها مواردى ديگر. مشاراليه در ادامه
يادآور مى شود. كتابى است در انگليس به نام (اسلام را چگونه نابود كنيم
) و آنچه در اين كتاب در جهت تخريب دين بويژه در بحث عزادارى امام حسين
(عليه السلام ) يافته ام عالى به نظر مى رسيد كه بهترين و عملى ترين
برنامه هايى بود كه من و همكارانم وظيفه داشتيم در ممالك اسلامى انجام
دهيم .
گمان مى كنم اهميت جايگاه مداحى اهلبيت عصمت و طهارت (عليه السلام ) در
اين مقال نمى گنجد و به اين چند بندختم نمى شود. اما براى روشن شدن
اذهان كافى به نظر مى رسد. حال با توجه به حساسيت اين مهم به بيان
بايدها و نبايدها در مداحى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى
پردازيم .
1) بيائيم دست به دست هم دهيم و همگى از اشعار خوب و پرمايه استفاده
كنيم . اگر به شعرايى مثل سيد حيمرى ، فرزدق ، دعبل ، كميت و ديگر شعرا
و ادباى مذهبى توجه كنيم ، مى بينيم سطح شعر مذهبى در گذشته خيلى
بالاتر بوده و در نوع خود سخت ترين و محدودترين شعر بوده است و هر
شاعرى توانايى سرودن اين نوع شعر را بدون كسب سرمايه هاى لازم علمى و
معنوى نداشته است . متاسفانه شعراى خوب تا زنده اند مورد توجه قرار نمى
گيرند وقتى از دنيا مى روند چاپلوسى ها و تعريف و تمجيد شروع مى شود.
مگر مرحوم شهريار را نداشتيم آنقدر مشكل داشت . شاعر را مى شناسيم
بواسطه صاحبخانه اش با او آشنا شده ام وقتى به ديدنش رفتم در بدترين
وضع ممكن بسر مى برد. همين شاعر فقط صدها بيت شعر ناب فقط براى حضرت
معصومه (س ) سروده است و هزاران بيت شعر براى ساير اهلبيت كه حتى قدرت
چاپ شعرش را ندارد. اما هر سال محرم كه فرا مى رسد صدها جزوه جيبى و
كوچكتر با صدها عنوان دارد وارد بازار مى شود.
كه غير از چند جزوه انگشت شمار بقيه اصلا قابل ارائه در مجالس اهل بيت
نيست . عموم آنها توسط مداحان سرشناس خوانده و نوار و سى دى آن در سطح
كشور تكثير و در اختيار مردم است شما را به خدا چه كسى بايد بهداد وضع
چاپ و نشر شعر برسد. مگر نخل ميثم سازگار، دل سنگ آب شد انسانى ديوان
هاى مويد، چه عيبى دارد كه همه بايد اشعار بى محتوى بخوانيم . مى گويند
مردم شعر محاوره اى فولكور (فولك ور) را بيشتر مى پسندند چه كسى بايد
سطح فكر مردم را بالا ببرد البته در شعر محاوره اى هم ما اشعار پر
محتوى و جانسوز همراه با عاطفه داريم . مثل اشعار حاج احمد آرونى ، حاج
قاسم ملكى ، شيهد غلامعلى رجبى ، جانباز عزيز محمود ژوليده حتى بعضى از
اشعار حاج على انساين و حاج غلامرضا سازگار اما همين هايى كه داراى
محتوى است يا خوانده نمى شود يا كمتر خوانده مى شود.
مقام معظم رهبرى در يكى از ديدارهاى خود با مداحان فرمودند:
((توصيف جسمى معصومين مثل وصف زلف و ابرو و دهان
و چشم ... يك طرف قضيه است مهمتر از همه ذكر معارف و فضائل اخلاقى و
روحانى آنان است كه لازم است بيان گردد و آن جلوه هايى از زندگى آن كه
به ما درس اخلاق و دين مى دهد را بايد بازگو گردد.))
وقتى اين شعر را براى يك پزشك مسيحى قرائت كردم . گفت حقيقتا امام و
پيشواى بر حق جامعه اميرالمؤ منين و همسر و فرزندان او هستند.
مى زند پس لب او كاسه شير |
|
مى كند چشم اشارت به اسير |
يا درباره حضرت زهرا (س )
اين شنيد ستم كه آن گلدسته باغ عفاف |
|
جامه نو را به سائل مى دهد شام زفاف |
اين عمل ثانى ندارد در جهان بى اختلاف |
|
جز على كه داد شمشيرش به دشمن در مصاف |