شيوه مناظرات انبيا و امام صادق (عليهم السلام)

سيده فاطمه حسينى ميرصفى

- ۳ -


مناظره كننده نبايد طرف مقابل خود را در مناظره در انتقال از دليلى به دليل ديگر و يا از سؤ الى به سؤ ال ديگر باز دارد، بلكه بايد امكاناتى را به وجود آورد تا آنچه در ذهن خويش فراهم آورده به كار گرفته و آن را ارائه نمايد و از خلال سخنان وى آنچه را مورد احتياج او در رسيدن به حقّ و حقيقت است ، استخراج نمايد. همان طور كه بيان شد هدف مناظره عبارت از رسيدن به حقّ است و اگر در ضمن مناظره به آن دست يافت ، بايد آن را بپذيرد و خداى متعال را سپاس گويد.(71)
5. رعايت ادب در مباحثه و رويارويى
مناظره بايد در چارچوب اخلاق پسنديده انجام شود تا به ستيزه جويى و ناسزاگويى و تكفير منتهى نگردد. براى يك مؤمن مقابله به مثل و فحاشى صحيح نيست ، بلكه بايد با اخلاق نيكو و پرهيز از درگيرى ها طرف مقابل را متقاعد كرد تا اگر تفاهم حاصل نشد، دورى و تنازع هم ايجاد نشود. بايد از كلمات محبت آميز استفاده شود و مناظره با طرف مقابل محترمانه و مؤ دبانه صورت گيرد.
مناظره كننده بايد پيوسته از الفاظ محكم و قوى بهره گيرد و از به كارگيرى الفاظ ناشايست بپرهيزد، بايد از عبارات ركيك و كنايات اهانت بار و امثال آن كه موجب برانگيخته شدن انواع حساسيت و كينه توزى مى گردد اجتناب نمايد؛ چرا كه در اين صورت مناظره از حالت ((اَحسن بودن )) خارج شده و به ستيزه جويى و دشمنى مى انجامد.
مناظره كننده در هنگام بحث و گفت و گو صدايش را از حالت متعارف و معمول بلندتر نكند؛ زيرا اين كار نشانه ضعف و مغلوبيت است . بايد همواره با لحنى آرام و متين سخن بگويد تا گفتار او تاءثير بيشترى در طرف مقابل داشته باشد.
رعايت ادب و نزاكت در مناظرات اقتضا مى كند كه به سخنان يكديگر دقيقا گوش فرا داده و كلام همديگر را قطع نكنند. ولو اين كه مقصود او را قبل از تمام شدن كلامش بفهمد. اخلاق مناظره ايجاب مى كند طرفين به يكديگر مجال سخن گفتن بدهند و تا مطلب طرف مقابل تمام نشده ، كلامش را قطع نكند، تا هم مقصود او را كاملا بفهمد و هم اين كه محترمانه برخورد كرده باشد. دور از ادب و نزاكت است كه انسان در بين كلام ديگرى حرف بزند. چه بسا ممكن است گفتار طرف مقابل مجمل و مبهم بماند و پاسخ با پرسش ، تناسب پيدا نكند.
تا بحث درباره يك موضوع به جايى نرسيده ، وارد مبحث ديگرى نشوند؛ چرا كه در اين صورت بحث ها با هم مخلوط شده و نتيجه اى حاصل نمى شود.
6. اجتهاد مناظره كننده
بعضى معتقدند كه مناظره كنندگان بايد در فن مناظره مجتهد باشند، ولى گروهى پا را فراتر گذاشته و اظهار داشته اند كه بايد مجتهد و صاحب نظر باشند تا در همه مسائلى كه پيش مى آيد بتوانند نظرات خود را بيان نمايند. ليكن حقّ اين است كه مناظره كننده در شيوه مناظره بايد اجتهاد داشته باشد و در موضوعى كه به مناظره گذاشته مى شود تا سر حدّ اجتهاد پيش ‍ رفته باشد.
براى شركت كنندگان در مناظره لازم است توان خود را در آوردن تمثيل و تشبيه تقويت نمايند، از اشعار و متون دينى ، فلسفى ، علمى و كلمات بزرگان و حوادث تاريخى نيز بهره گيرند. مناظره كنندگان بايد بر محتواى بحث مسلط بوده و پيش از شركت در جلسه ، درباره موضوع بحث تحقيق كرده باشد و با ابعاد مختلف آن آشنا باشد تا در مقام گفت و گو به معضل مبهمى گرفتار نگردد و در سير بحث متوقف نشود. مناظره آگاهى و مايه هاى علمى لازم دارد و گرنه به بن بست كشيده مى شود. به همين جهت امام صادق عليه السّلام بعضى از اصحابش را از مناظره كردن نهى مى كرد.
ب . آفات و نتايج سوء مناظره نادرست
در اين قسمت به آفات مناظره نادرست و نتايج سوء آن مى پردازيم تا روشن شود كه مجادله به غير اَحسن چگونه موجبات شكست در بحث و گفت و گو را فراهم مى كند. مناظره اى كه به منظور غلبه بر ديگران ، فضل فروشى و مباهات صورت پذيرد، سرچشمه رفتارهايى است كه از نظر خداوند متعال ، ناستوده و از ديدگاه شيطان ، پسنديده است .
اگر حس علاقه به غلبه بر ديگران و اسكات آنها در مناظره و نيز جاه طلبى و مباهات ، بر روحيه كسى مستولى گردد، اين گونه تمايلات وى را به اظهار و ارتكاب علنى تمام پليدى ها سوق مى دهد كه به عنوان آفات و نتايج سوء مناظره هاى نادرست تلقى مى گردد. برخى از اين آفات عبارتند از:
1. نپذيرفتن حقّ
يكى از آفات مناظره ، نپذيرفتن حقّ، كراهت از آن و حرص و تمايل شديد به مبارزه با آن از طريق جدال و ستيزه است . در اين صورت براى مناظره كننده از اين كه حقّ بر زبان طرف مقابل وى ظاهر گردد بسيار ناخوشايند است و در اين صورت با توسل به تلبيس و نيرنگ به منظور انكار حقّ مى كوشد مناظره ادامه يابد تا اين كه حقّ را پايمال سازد.
از اين رو، مبارزه و ستيزه جويى به صورت عادت و طبيعت ثانوى او مى گردد و براى اظهار فضل و خرده گيرى از خصم ، نسبت به هر سخنى كه به گوشش مى رسد، اعتراض مى كند؛ گر چه طرف مقابل او بر حقّ باشد.
در نظر خداوند متعال ، كسى كه حقّ را تكذيب مى كند و كسى كه به او افترا مى بندد، يكسانند و از نظر جرم و گناه روحى و اخلاقى با هم برابرند و در اين باره مى فرمايد:
و من اءظلم ممّن افترى على اللّه كذبا اءو كذّب بالحقّ لمّا جاءه اءليس فى جهنّم مثوى للكافرين (72)
آيا از كسى كه بر خداوند دروغ بست و با آنكه حقّ به او رسيده ، آن را تكذيب كرد، ستمكارتر هست ؟
اگر مباحثه و جدال صرفا براى غلبه و اسكات خصم باشد، نه تنها موجب نيل به اهداف مقدس نخواهد شد، بلكه باعث ظهور تكبر، غرور، حسد و خود باختگى مى شود. خصلت جاه طلبى ، عجيب و غرور را در غلبه كنندگان زنده كرده و روحيه ياءس ، شكست و انحطاط را در طرف مغلوب به وجود مى آورد. جاه طلبى و مباهات بر ديگران ، سرچشمه بسيارى از پليدى هاى اخلاقى است . پس عدم پذيرش حق و تكذيب آن ، استكبار است و جدال نيز مستلزم چنين حالتى است ؛ يعنى اين كه انسان را وادار مى كند زير بار حقّ نرود و آن را تكذيب نمايد.(73)
از ابى درداء، وائله و انس روايت شده كه گفتند روزى پيامبر بر ما وارد شد در حالى كه بر سر يك مسئله دينى بحث و مجادله داشتيم . رسول خدا آن چنان سخت غضبناك شد كه تا آن زمان چنين خشمى از او نديده بوديم . سپس فرمود:
ملت هاى قبل از شما به علت مجادله و ستيزه جويى ، گرفتار انحطاط و نابودى شدند. از مراء و جدال دست برداريد؛ زيرا يك فرد با ايمان با كسى به مجادله بر نمى خيزد و ستيزه گر، سخت زيانكار است . من در روز قيامت از ستيزه گران شفاعت نمى كنم و اگر كسى دست از مجادله بردارد با اين كه مى داند حقّ با اوست ، براى چنين شخصى سه قصر در بهشت ضمانت مى كنم . خداوند متعال پس از شرك ، مرا از مجادله نهى فرموده است .(74)
امام صادق عليه السّلام در حديثى مى فرمايد:
ثلاث من لقى اللّه عزّ و جلّ بهنّ دخل الجنّة من اءىّ باب شاء من حسن خلقه و خشى اللّه فى المغيب و المحضر و ترك المراء و إ ن كان محقّا(75)
سه گروه هستند كه وقتى خداوند را ملاقات مى كنند به آنها مى فرمايد از هر درى كه مى خواهيد وارد بهشت شويد. آن سه دسته عبارتند از كسى كه خوش اخلاق است ، كسى كه در آشكار و نهان از خداوند بترسد، و كسى كه مراء را ترك كند اگر چه بر حقّ باشد.
2. تظاهر و رياكارى
يكى ديگر از آفات مناظره ، ريا و تظاهر نسبت به مردم ، سعى و تلاش براى به دست آوردن دل آنان و جلب توجه آنها به خود مى باشد تا به اين وسيله راءى و نظر او را تاءييد نموده و او را در برابر طرف مقابل در مناظره يارى نمايند. ريا، نوعى بيمارى است كه انسان را به بزرگ ترين گناهان فرا مى خواند و مناظره كننده اى كه رياكار باشد، هدفش خودنمايى و جلب ستايش مردم نسبت به خود است و در روايتى آمده است :
ثلاث علامات للمرائى ينشط إ ذا راءى النّاس و يكسل إ ذا كان وحده و يحبّ اءن يحمد فى جميع اءموره (76)
ريا كار سه مشخصه و نشانه دارد: آنگاه كه مردم را مى بيند با نشاط مى گردد، هنگامى كه تنها است كسل و بى حال است و دوست دارد مردم او را در تمام كارهايش بستايند.
إ نّ المرائى يدعى يوم القيامة باءربعة اءسماء يا كافر يا فاجر يا غادر يا خاسر حبط عملك و بطل اءجرك فلا خلاص لك اليوم فالتمس اءجرك ممّن كنت تعمل له (77)
در روز قيامت شخص رياكار با چهار اسم خوانده مى شود: اى كافر، اى گناهكار، اى فريبكار متظاهر، و اى زيانكار. عمل و رفتار تو نابود شد و اجر و پاداش تو تباه گشته است . امروز هيچ راه نجاتى ندارى . پس بايد اجر و پاداشت را از كسى مطالبه كنى كه به خاطر او عمل مى كردى .
شخص رياكار و كسى كه اهل تظاهر و فضل فروشى باشد، هدفش جز غلبه و اسكات خصم و كسب شهرت و شخصيت اجتماعى نيست و با چنين روحيه اى نمى توان در دل ها نفوذ كرد و حقّ را به پيروزى رسانيد؛ زيرا شهرت طلبى ، كسب موقعيت اجتماعى و رياكارى براى هميشه مخفى نمى ماند، بلكه از فحواى كلام و لحن مناظره كنندگان كاملا معلوم مى گردد و حتى از اين كه بگذريم باعث فساد روح و اخلاق مى شود و در نتيجه مناظره به هدف هاى صحيح و نتايج مطلوب نمى رسد.(78)
3. خشم و غضب
غالبا مناظره كننده نمى تواند خود را از تيررس خشم و غضب دور نگه دارد به ويژه اگر به سخن او ايراد و اشكال وارد نمايند، گفتار و سخن او را رد كنند و استدلال او در مقابل مردم غير قابل قبول تلقى گردد. خشم و غضب مناظره كننده ، گاهى به حقّ و گاهى نادرست و نارواست . خداوند متعال و رسول گرامى او، خشم و غضب را، به هر كيفيتى كه صورت پذيرد، نكوهش ‍ كرده اند.
روايت شده كه شخصى به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد: مرا به عملى راهنمايى و توصيه فرما كه مختصر و سودمند باشد. حضرت فرمودند: خشمگين نشود. آن مرد دوباره همان درخواست خود را تكرار كرد، باز هم حضرت فرمودند: خشمگين نشو.
خشم و غضب آفت مناظره است . آنان كه مورد اعتراض قرار مى گيرند و دلايلشان را به حقّ و يا ناروا نقض مى نمايند، ناگهان بر مى آشوبند و فضاى مناظره را به جنگ و جنجال مى كشانند.
مناظره بايد بر اساس خير خواهى و هدايت صورت گيرد تا آنجا كه خداوند در قرآن مى فرمايد:
فقولا له قولا ليّنا لعلّه يتذكّر اءو يخشى (79)
و با او با آرامى و نرمى سخن بگوييد شايد او متذكر شود و يا از خدا بترسد.
گفتار نرم از قلب رئوف برمى خيزد و اصولا محبت دل ها را نرم و براى پذيرش حقّ آماده مى سازد. كلماتى كه به كينه و غضب آلوده شود، نمى تواند راهگشا و هدايتگر باشد، اقتضاى موعظه حسنه و مجادله اَحسن اين است وگرنه مناظره دچار آفت مى شود.
در فضاى مناظره بايد صفا و محبت حاكم باشد؛ زيرا با كينه و دشمنى هرگز نمى توان حقّ را به كرسى نشاند. حربه عاطفه بسيار قاطع و برنده است . چون غرض اصلى ارشاد و راهنمايى است ، لازم است در قدم اول با محبت ، قلب طرف مقابل را صيد كرد و عقل او را با استدلال خاضع نمود و او را با عاطفه به اعتراف وادار كرد. لذا خشم و غضب در اين امر موجب شكست در بحث ها و گفت و گوها مى شود.(80)
4. كينه توزى و حسد
از نتايج سوء خشم و غضب ، حقد و كينه است . وقتى انسان به خاطر عدم توانايى بر اِعمال غضب ، خشم خويش را فرو مى نشاند، اين حالت به صورت حقد در دل او جاى مى گيرد.(81) مقصود از حقد اين است كه قلب انسان با احساس بغض و نفرت همراه باشد. حقد و كينه كه ثمره غضب و خشم است ، امور زشت و حالات ناپسندى را براى انسان به ارمغان مى آورد كه عبارتند از حسد، ناسزاگويى در برابر حوادث ناخوشايند، عزلت و كناره گيرى از مردم ، به زبان آوردن سخنان ناروا و زشت از قبيل دروغ ، غيبت و... كه همه اين امور نكوهيده و ناپسند از نتايج و آثار سوء حقد و كينه توزى مى باشد. تمام اين حالات درونى و روانى ، درجه و پايه دين و ايمان انسان را به انحطاط و سقوط مى كشاند.
فرد كينه توز در صورتى كه قادر به مجازات طرف مناظره خود باشد، مى تواند سه حالت را در پيش بگيرد:
1. حقّ طرف خود را به طور كامل و بدون كم و كاست ادا نمايد، كه اين كار عين ((عدل )) و عدالت خواهى است . اين رفتار، اوج مرتبه و درجه انسان هاى صالح و شايسته اى است كه افراد مؤمن بايد با چنين خصلتى خو بگيرند.
2. از طريق عفو و گذشت نسبت به او احسان كند، كه چنين گذشتى همان ((تفضّل )) است كه راه و رسم صديقين و افراد راستين مى باشد.
3. به طرف مقابل ستم كند بدون آنكه مستحقّ ظلم باشد، كه چنين عملى را ((جور)) گويند، كه اين شيوه اراذل و انسان هاى پست است .(82)
از ديگر آفات و عوارض مضرّ مناظره ، حسد است كه نتيجه و ثمره حقد مى باشد. غالبا مناظره كننده از حسد نسبت به طرف مقابل خود در امان نيست ؛ زيرا گاهى برطرف خود، غالب و گاهى در برابر او مغلوب مى گردد. آنگاه كه غلبه با او نباشد و يا سخنش مورد ستايش ديگران قرار نگيرد، آرزو مى كند كه كاش غلبه و پيروزى از آنِ او بوده و طرف مقابل او از آن محروم باشد، كه اين گونه آرزو و تمنا عين حسد است . چون علم و دانش از بزرگ ترين نعمت هاى الهى است . پس وقتى مناظره كننده آرزو كند كه چنين غلبه و پيروزى و لوازم آن ، از آنِ او باشد و طرف مقابل از آن محروم ماند، در حقيقت نسبت به او حسد ورزيده است . چنين حالتى به هر مناظره كننده اى دست مى دهد و دچار چنين روحيه ناستوده اى مى گردد.
ابن عباس مى گويد:
علم و دانش را در هر جايى كه يافتيد، فراگيريد و گفتار برخى از فقها درباره برخى ديگر را نپذيريد. چون اختلاف آنها در نتيجه تفاوت آرا و نظراتشان مى باشد.(83)
5. سخنان ناروا و گفتارهاى حرام
به زبان آوردن سخنان ناروا و زشت از قبيل دروغ ، غيبت و... از نتايج مناظره نادرست مى باشد؛ زيرا مناظره نادرست ، از نقل سخنى كه به منظور نكوهش و توهين به طرف هاى مقابل است ، عارى نيست . بنابراين مناظره كننده ناگزير دچار غيبتى خواهد شد كه خداوند آن را به ((اءَكل ميته )) تشبيه نموده است .
گاهى مناظره كننده سخنان طرف مقابل را تحريف كرده و در نتيجه مرتكب دروغ و افترا مى گردد و گاهى نيز نمى تواند زبانش را حفظ كند و آشكارا به او نسبت حماقت ، جهالت ، نادانى و كم فهمى مى دهد، كه در نتيجه اين اعمال فرد آبرومندى را بى آبرو مى سازد و حرمت او را از بين مى برد.
6. تكبّر و خود بزرگ بينى
تكبّر و خود برتربينى نسبت به ديگران از ديگر آفات مناظره مى باشد. امام صادق عليه السّلام مى فرمايند:
من تواضع للّه رفعه اللّه و من تكبّر وضعه اللّه (84)
هر كس تكبّر ورزد خداوند او را خوار مى گرداند و هر كس تواضع و فروتنى نمايد، خداوند او را بالا مى برد.
ممكن است بحث و مناظره ، با تكبّر و اظهار برترى نسبت به ديگران همراه باشد. هرگاه مناظره در محفلى صورت پذيرد، در اين صورت انسان سعى دارد زير بار سخن حقّ ديگران نرود و سعى مى كند آرا و نظرات آنها را نپذيرد، ولو اين كه حقانيت سخن آنها بر مناظره كننده كاملا ثابت و روشن گردد؛ زيرا بيم غلبه و پيروزى آنان بر خود را دارد و حتى اگر اشتباه او كاملا محرز و آشكار هم باشد، حاضر نيست به اشتباه خويش اعتراف نمايد. چنين روحيّه اى ، نمايانگر كبر و خودبزرگ بينى ، يعنى همان صفت رذيله اى است كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در نكوهش آن مى فرمايد:
لا يدخل الجنّة من فى قلبه مثقال ذرة من الكبر(85)
حتى اگر به مقدار ذرّه اى كبر و غرور در قلب كسى باشد، به بهشت وارد نمى شود.
همچنين در حديث قدسى آمده است :
العظمة إ زارى و الكبرياء ردائى فمن نازعنى فى شى ء منهما قصمته (86)
شكوه و عظمت پوشش من و كبريا و بزرگى ، رداى من است . اگر كسى در اين دو صفت با من به نزاع برخيزد، او را در هم شكسته و نابود مى سازم .
7. تجسس و كنجكاوى در عيوب طرف مناظره
پى گيرى و تجسس در عيوب و زشتى هاى افراد از ديگر آفات مناظره مى باشد. شخص مناظره كننده ، در صدد يافتن و جستجوى لغزش و زبانى و يا ديگر لغزش هاى طرف مقابل خود مى باشد تا از آن به عنوان حربه اى براى تحكيم سخنان ، و پاكى كاذب خويش به كار ببرد و احيانا كمبود و نقايص خود را به آن وسيله جبران نمايد.
گاهى مناظره كننده با تحقيق و كنجكاوى به احوالات درونى اشخاص و عيوب و نواقص طرف مقابل خود دست مى يابند و از آن عيوب به عنوان دستاويزى براى كوبيدن طرف مقابل استفاده مى نمايند و از اين كه او را به اين وسيله بى آبرو و شرمسار نموده است ، اظهار خوشحالى و سرور مى نمايد. خداوند اين قبيل افكار و رفتار ناستوده را نهى كرده و فرموده است : ((و لا تجسّسوا(87)؛ در حالات و كيفيات رفتار و گفتار مردم تجسس نكنيد)).
همچنين در گفتار معصومين عليهم السّلام نيز اين امر نكوهش شده و در اين باره به عنوان مثال آمده است :
نزديك ترين راهى كه انسان را به مرز كفر مى رساند، اين است كه فردى با شخص ديگر بر اساس دين طرح دوستى بريزد و درصدد تحقيق و برشمردن لغزش هاى او برآيد تا به آن وسيله در موعد مورد نظر، او را سرزنش و ملامت نمايد.(88)
8. شادمانى از اندوه ديگران و نارضايتى از شادمانى ديگران
يكى از آفات مناظره اين است كه مناظره كننده از بيچارگى و اندوه ديگران احساس شادى نمايد و از خوشحالى و سعادت آنها رنجور و اندوهگين گردد. اين حالت غالبا در قلوب كسانى راه دارد كه به اسكات افراد علاقه مند هستند و حس اشتياق به اظهار فضل نسبت به برادران ايمانى شان بر قلب آنها چيره شده است .
طبق رواياتى كه از ائمه اطهار عليهم السّلام رسيده است ، ساده ترين و ناچيزترين حقّ يك مسلمان بر مسلمان ديگر آن است كه براى او خواهان همان چيزهايى باشيم كه دوستدار آنها براى خويشتن هستيم و از همان چيزهايى كه براى خود متنفر هستيم ، براى او نيز تنفر داشته باشيم .(89)
9. خودستايى
گاهى مناظره كننده يا با صراحت بيان و يا با اشاره و كنايه به خاطر تاءييد سخن خود، و زشت و نادرست جلوه دادن سخن ديگران ، به نوعى خودستايى دچار مى شود و غالبا اين حالت درونى را اظهار مى نمايد. در حالى كه خداوند متعال مى فرمايد: ((فلا تزكّوا اءنفسكم (90)؛ و خودستايى نكنيد))
از حكيمى پرسيدند كه آن سخن درستى كه اظهارش زشت و نادرست است ، چيست ؟ پاسخ داد: اين كه انسان خودش را ستايش و تمجيد نمايد.
مناظره نيز به جهت اين كه طرفين براى اثبات غلبه و تفضيل خود بر ديگرى تلاش مى كنند، خالى از خودستايى نمى باشد؛ به عنوان مثال آنجا كه مناظره كننده مى گويد: ((من از افرادى نيستم كه اينگونه مطالب براى آنها ناآشنا و مبهم است )).
گاهى نيز مناظره كننده به خاطر ترويج سخنانش از روى تكبّر و غرور و تفاخر، خودستايى مى كند. بايد توجه داشت كه خودستايى علاوه بر اين كه زشت و ناپسند است ، مورد نهى خداوند متعال نيز مى باشد و از قدر و منزلت انسان در نظر ديگران مى كاهد.(91)
10. نفاق و دو رويى
گاهى مناظره كنندگان به نفاق و دوگانگى شخصيتى دچار مى شوند. به اين صورت كه طرفين مناظره در ملاقات با يكديگر اظهار محبت و اشتياق كرده و تظاهر به خوشحالى و شادمانى مى نمايند. در حالى كه در همان حال بغض و كينه اى درون آنها را فرا مى گيرد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد:
إ ذا تعلّم النّاس العلم و تركوا العمل و تحابوا بالاءلسن و تباغضوا بالقلوب و تقاطعوا فى الاءرحام لعنهم اللّه عند ذلك فاءصمّهم و اءعمى اءبصارهم (92)
آنگاه كه مردم علم و دانش را فرا مى گيرند، و ليكن آن را به كار نمى بندند و با زبان نسبت به هم اظهار دوستى مى كنند ولى قلبا كينه ديگران را به دل دارند و رشته ارتباط با خويشاوندان و نزديكان را از هم مى گسلند، خداوند متعال آنان را از رحمت خويش ، طرد نموده و آنها را كور و كر مى سازد.
در پايان بايد متذكر شد كه مناظره كنندگان از لحاظ پايه و موقعيت ، در رابطه با اين آفات ، اوضاع مختلفى دارند كه به هر حال از رهگذر مناظره به آنها مبتلا مى گردند. حتى عظيم ترين شخصيت هاى دينى و خردمندترين افراد، گاهى به برخى از اين آفت ها دچار مى شوند.
عامل عمده و اساسى كه چنين خصايص ناپسندى را در قشرهاى مختلف ايجاد مى كند، فراگيرى علم و دانش براى هدفى غير الهى است و چون در مسير پويايى افراد از علم ، غير خدا مطرح است و اهداف دنيايى سراسر اين مسير را در برمى گيرد، از اين جهت گرفتار چنين آفاتى مى شوند.(93)
بخش دوم : شيوه مناظرات انبيا عليهم السّلام
از راه هاى عمده دعوت انبيا در همه دوران ها، جدال به نيكوترين روش ‍ بوده است . در اين جدال ها، عاطفه ، احترام انسانى ، روشنگرى ، استدلال منطقى ، قاطعيت ، توكل ايمانى و... رعايت شده است .
يكى از شيوه هاى تبليغى انبيا عليهم السّلام اين بود كه براى دعوت قوم خود، به سخن گفتن با آنها مى پرداختند و با طرح مسائل مختلف و از راه هاى گوناگون درصدد اين بودند كه قلوب مردم را نسبت به پذيرفتن شريعت خود آماده كنند و حقانيت دعوت خود را براى آنها اثبات نمايند.
بعضى مواقع نيز پس از بيان اندرزها و بشارت هاى متعدد از جانب انبيا، قوم آنها به ويژه اشراف و بزرگان به پاسخ گويى و عكس العمل مى پرداختند و ضمن بيان اتهاماتى به آنها و يا پيروانشان ، دعوت آنها را ردّ كرده و كار به مناظره بين آنها كشيده مى شد.
قرآن كريم در چند موضع ضمن بيان آيات مربوط به ماجراى انبيا به موارد بحث و جدل و مناظره آنها با قومشان اشاره مى كند كه با رعايت ادب ، احترام ، حق گرايى و استدلال متين و قاطع به مناظره با مخالفان مى پرداختند و اين همان جدال اَحسن است كه در فرهنگ قرآنى بدان توصيه شده است .
در برهان و جدل اَحسن يك روح حاكم است و آن استدلال و احتجاج در راه يقينى ساختن مقصود به طريق عقلى است . در مجادله روى سخن با منكران و ناباوران است كه در راه پذيرش ، موانعى در برابر خود مى يابند. اين موانع گاه باورهاى خود ايشان است - حقّ باشد يا باطل - و گاه تعارضات و يا شبهات و سؤ ال هايى كه از ديدگاه ايشان در مورد نظريه مقابل وجود دارد.
از اين رو لازم است با نرمش و مدارا و در عين حال استوارى و پيگيرى ، موانع را يكايك بازشناخت و آنها را برطرف ساخت تا راه براى پذيرش نظر، هموار و ساده گردد. اين كار معمولا به كمك مقدمات صحيح و بديهياتى صورت مى گيرد كه خود طرف مخالف ، به آنها معتقد و پايبند است و آن گاه به مدد براهين ، نتايج صحيح ، يكى پس از ديگرى بر پايه آن مقدمات بنا مى شود تا هدف مورد نظر در دسترس انديشه و باور قرار گيرد.
در اين بخش به بررسى شيوه هاى مناظرات انبياى عظام ، با توجه به آيات شريفه قرآن مجيد پرداخته مى شود و در اين حوزه روش هاى مناظرات انبياى الهى ، اعم از تشريعى و تبليغى را با ذكر نمونه هايى بيان خواهيم نمود. اين شيوه ها عبارتند از:
1. دعوت به توحيد و نفى شرك
دعوت به توحيد و نفى شرك از رسالت هاى همه انبيا عليهم السّلام است و آنان در هر فرصتى ضمن گفت و گو با قوم خود به آن مى پرداختند؛ چرا كه با پذيرش توحيد واقعى ، راه دستيابى به فضيلت هاى اخلاقى براى مخاطبان فراهم مى شود.
# حضرت نوح عليه السّلام مردم بت پرست را به توحيد در عبادت فرا مى خواند ولى بزرگان قومش به بهانه بشر بودن حضرت از اطاعت او سرباز مى زدند.(94)
و لقد اءرسلنا نوحا إ لى قومه فقال يا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من إ له غيره اءفلا تتّقون # فقال الملاء الّذين كفروا من قومه ما هذا إ لّا بشر مثلكم يريد اءن يتفضّل عليكم و لو شاء اللّه لاءنزل ملائكة ما سمعنا بهذا فى آبائنا الاءوّلين # إ ن هو إ لّا رجل به جنّة فتربّصوا به حتّى حين (95)