مديريت در اسلام

على آقاپيروز، ابوطالب خدمتى ، عباس شفيعى و سيد محمود بهشتى نژاد

- ۲۹ -


در واقع ، پرداختيهاى كم و ناكافى به كاركنان ، موجب كاهش انگيزه ، و در نهايت عدم رضايت شغلى آنان مى شود. در صورتى كه اگر زندگى آنان تامين شود، اين امر تا حدود زيادى موجبات رضايت شغلى كاركنان را فراهم مى سازد و باعث دورى آنان از هر گونه كم كارى ، خيانت ، سهل انگارى در كار و تعدى به اموال عمومى مى شود؛ و در نتيجه روح خود كنترلى را در آنها پرورش مى دهد.
امير مومنان على (عليه السلام ) پس از گزينش درست كاركنان در يك نظام ادارى ، مسئله تامين زندگى و بهبود وضعيت معيشتى آنان را وظيفه مديران مى داند و به آنها گوشزد مى كند كه به طور جدى ، امور معيشتى و رفاهى كاركنان را مورد توجه قرار دهند و وسعت روزى را براى آنان فراهم سازند؛ از اين رو خطاب با مالك اشتر مى فرمايد:
ثم اسبغ عليهم الارزاق ؛ فان ذلك قوة لهم على استصلاح اءنفسهم ، و غنى لهم عن تناول ما تحت اءيديهم ، و حجة عليهم ان خالفوا اءمرك اءو ثلموا اءمانتك ؛ (558)
سپس روزى كاركنانت را فراخ دار؛ كه فراخى روزى ، نيرويشان دهد تا در پى اصلاح خود بر آيند، و بى نيازشان سازد تا به مالى كه در اختيار دارند دست نگشايند، و حجتى بود بر آنان اگر فرمانت را نپذيرفتند يا در امانتت خيانت ورزيدند.
امير مومنان على (عليه السلام ) به مالك اشتر فرمان مى دهد كه رزق و روزى را بر كاركنان و كارمندان خود (( اسباغ )) نمايد، يعنى كامل ، وافر و فراخ سازد. ايشان دو دليل براى اين فرمان خود ذكر مى كنند:
1. اين كار، آنها را در اصلاح خويش تقويت مى كند؛
2. از خيانت در اموالى كه زير دست آنها است بى نيازشان مى سازد.
حضرت ، در اولين دليل فرمان خود، به حقيقتى تربيتى اشاره مى كند و مى فرمايد، پرداخت كامل حقوق و گشايش در روزى كاركنان ، به آنان كمك مى كند تا در جهت اصلاح خود گام بردارند و از فقرى كه مايه زيان دين و اسباب آشفتگى خاطر و پريشان حالى است ، نجات يابند؛ زيرا تنگناهاى زندگى ، هر انسانى را وسوسه مى كند و ممكن است زير فشارهاى سخت معيشتى ، دست به كارههاى نادرست و دورى از امانت دارى بيالايد.
پس نظام ادارى بايد به گونه اى باشد كه كاركنان آن ، از نظر زندگى و معيشت ، تامين باشند و امنيت لازم از اين نظر برايشان فراهم گردد و زمينه خيانت و ستمگرى مسدود و راه اصلاح و خدمت گزارى گشوده گردد.
از اين رو حضرت در تعليل دوم خود، با جمله و غنى لهم عن تناول ما تحت ايديهم خطر در تنگنا قرار گرفتن كاركنان را چنين گوشزد مى كند كه اگر آنان از حقوق حقه خويش ، كه زندگيشان را به طور كامل تامين مى كند، محروم باشند، ممكن است بعضى از آنها نتوانند تحمل كنند و خواسته يا ناخواسته ، به كجى گرايش يابند و اموال و امكاناتى را كه در اختيارشان است ، مورد تعدى قرار دهند و از آن به نفع خويش بهره ببرند. اما اگر كاركنان به طور كامل و كافى تامين شوند، ديگر چنين تنگنايى بزور نخواهد كرد. و اگر كسى با وجود آنكه به اندازه كافى تامين شد، دست به خيانت و تجاوز دراز كند و در امانت دارى و خدمت گزارى كوتاهى ورزد، ديگر هيچ حجتى براى او نيست .
هنگامى كه زندگى افراد به خوبى تامين شد، تعداد كسانى كه خلافكارى مى نمايند، يا وظيفه اى را بر عهده دارند، خوب ادا نمى نمايند و در انجام آن سهل انگارى مى كنند، اندك خواهد بود، براى اينان حجت تمام است و توجيهى از آنها پذيرفته نمى شود. (559)
مکانيزمهاي خود کنترلي :
1. تقويت ايمان و ترويج ارزشهاي اسلامي
2. اصلاح گزينش
3. تامين و توسعه رفاه کارکنان
فصل چهارم : خود كنترلى
1. فرايند خود كنترلى
صاحب نظران رشته مديريت براى نظارت ، فرايند چهار مرحله اى را به ترتيب زير ذكر كرده اند:
1. تعيين استانداردها و معيارها با توجه به هدفهاى از پيش تعيين شده ؛
2. جمع آورى و تنظيم اطلاعات ، اندازه گيرى عملكرد و عمليات انجام يافته و در حال انجام ؛
3. مقايسه و تطبيق اطلاعات به دست آمده با استانداردهاى از پيش تعيين شده ؛
4. پيگيرى و انجام اقدامات اصلاحى .
اما آيا مى توان خود كنترلى را نيز فرايند چند مرحله اى دانست ؟
به نظر مى رسد كه خود كنترلى نيز مى تواند به صورت فرايندى مطرح شود و مشابه همان مراحلى را كه براى نظارت ذكر شد، براى آن نيز در نظر گرفت ؛ زيرا خود كنترلى و يا مراقبت از خويشتن در مقابل هر گونه خطا و لغزش كارى ، نيازمند لوازم و مقدماتى است كه در مجموع مى تواند آن را به شكل فرايند چهار مرحله اى در آورد. اين مراحل ، از تعيين استانداردها آغاز و به انجام اقدامات اصلاحى ختم مى گردد. بنابراين مى توان همان مراحلى را كه در فرايند نظارت بيرونى وجود دارد، با كمى تفاوت ، در كنترل درونى نيز مطرح ساخت ؛ اين مراحل عبارتند از:
1. مشارطه ؛
2. مراقبه ؛
3. محاسبه ؛
4. معاتبه .
ذكر اين نكته در اينجا ضرورى است كه اين مراحل ، در واقع گامهاى تهذيب نفس و پاك سازى اخلاق مى باشند و بيشتر به آنان كه خواهان قرب الهى هستند توصيه مى شود، تا با انجام آن ، خود را از رذايل اخلاقى دور سازند و مزين به كرامات اخلاقى و مقامات معنوى گرداند. اين مراحل در منابع اسلامى ، به ويژه كتب اخلاقى ، وارد شده و همگان به آن سفارش شده اند. (560) مراحل فوق اگر چه بيشتر ناظر بر اخلاقيات هستند، اما دليلى بر انحصار اخلاق نيست و مى توان آن را در كليه شئون زندگى - و از جمله محيط كار - جارى ساخت .
اكنون به توضيح اين فرايند مى پردازيم و هر يك از مراحل را جداگانه مورد بحث قرار مى دهيم .
1 - 1. مشارطه
مشارطه شباهت زيادى به تعيين استانداردها و معيارها در فرايند نظارت خارجى دارد. در اين گام آنچه را مى بايست در محيط كار، به عنوان وظيفه انجام داد. مشخص مى شود و شخص ، با شفاف نمودن وظايف و يادآورى آنها، با خود عهد مى بندد كه بى هيچ كم و كاستى آنها را انجام دهد. اين مرحله در واقع نوعى شرط و عهد با خويشتن است .
در اين مرحله لازم است فرد، نسبت به وظيفه خود، آگاهى كامل داشته و با مقررات آيين نامه ها و دستورالعملهاى ادارى آشنا باشد، حتى بهتر است دلايل كار مورد نظر و همچنين ضرورت آن را بداند. دليل اين امر آن است كه تا اين موارد روشن نباشد، زمينه اى براى تعهد با خويش يا مشارطه به وجود نمى آيد و مرحله بعدى اين فرايند - يعنى مراقبت - انجام نمى شود.
نكته بعدى آنكه وظايف ، قوانين و آيين نامه ها، نبايد هيچ گونه ضديتى با نظام ارزشى اسلام داشته و با آنها در تعارض باشند؛ بلكه بالعكس ؛ بايستى در راستاى نظام آموزشى اسلام و هماهنگ با آن نيز باشند.
2 - 1. مراقبه
در اين مرحله ، شخص با مراقبت از خويش مى كوشد تا خطا و لغزشى در كار از او سر نزند و وظايف ، به شكل مطلوب انجام شود. درباره مراقبت از خويشتن در مقابل هر گونه خطا و لغزشى ، روايات بسيارى دارد؛ حتى مى توان تمام مواردى كه زير عنوان تقوا وارد شده ، ناظر به همين مرحله دانست ؛ زيرا تقوا همان گونه كه قبلا نيز گفته شد - صيانت از خود است ؛ منتهى اين خود نگه دارى ، مقتضى انجام وظايف و ترك لغزشها است . وجود اين حالت ، شخص را نسبت به واجبات ، تحريك مى كند و از محرمات باز مى دارد.
امير مومنان (عليه السلام ) درباره مراقبت از خويشتن هنگام لغزش مى فرمايد:
كن لنفسك مانعا رادعا؛ (561)
تو (خود) مانع و بازدارنده خويش باش .
آنچه كه افراد را بر اين مراقبت تحريك و ترغيب مى كند، توجه به مراقبت خداوند و فرشتگان ، نسبت به اعمال و كارهاى بندگان است . اين حقيقت كه خداوند در همه جا و در هر حال و در همه زمانها، ناظر و مراقب اعمال است ، روح مراقبت را در افراد زنده مى كند. خداوند در قرآن كريم ، خود را مراقب هر چيزى مى داند و چنين مى فرمايد:
و كان الله على كل شى ء رقيبا؛ (562)
و خداوند ناظر و مراقب هر چيزى است .
3 - 1. محاسبه
اين مرحله شباهت زيادى با (( مقايسه و تطبيق اطلاعات به دست آمده با استانداردهاى از پيش تعيين شده )) در فرايند نظارت خارجى دارد. در اين گام ، شخص خود كنترل ، عملكرد خود را دقيقا مورد محاسبه قرار مى دهد و با مقاسيه آن با وظيفه واقعى و عملكرد معهود، پى به درستى يا نادرستى آن مى برد.
اكنون براى اهميت محاسبه عملكرد، محتواى برخى روايات را ذكر مى كنيم :
1. هر كه با خود عهد كند كه به حساب خويش رسيدگى كند، از مسامحه و سهل انگارى ايمن مى گردد؛ (563)
2. دورانديش كسى است كه خود را مقيد به محاسبه خويش نمايد؛ (564)
3. كسى كه در هر روز به حساب خويش رسيدگى نكند از ما نيست ؛ (565)
4. پيش از آنكه به حساب شما برسند، خود به حساب خويش رسيدگى كنيد، (566)
5. ثمرءه محاسبه ، اصلاح خويش است ؛ (567)
6. كسى كه محاسبه خويشتن كند، بر عيوب خود واقف مى شود و از گناهانش باخبر مى گردد؛ (به دنبال آن ) از گناه توبه مى كند و عيوب را اصلاح مى نمايد. (568)
4 - 1. معاتبه
در اين مرحله ، شخص در برابر خطاها و لغزشهاى كارى كه از وى سرزده ، خويش را مورد سرزنش قرار مى دهد و به اصلاح آن مى پردازد.
شايد تعبير به (( نفس ملامتگر )) در آيه و لا اءقسم بالنفس اللوامة (569) اشاره به همين مرحله از فرايند خود كنترلى باشد. (( نفس لوامه )) ، يكى از شئون نفس آدمى است كه به هنگام انجام گناهان ، به ملامت و سرزنش صاحب خويش ‍ مى پردازد.
2. آثار و فوايد خود كنترلى
برخى از فوايد خود كنترلى را چنين مى توان بر شمرد:
1. ارزان بودن هزينه خود كنترلى ؛
2. اصلاح سريع اشتباهات و جبران آن ؛
3. افزايش بهره ورى ؛
4. گسترش قسط و عدالت اجتماعى .
خود كنترلى در مقايسه با نظارتهاى بيرونى ، بسيار كم هزينه است . شايد بيشترين هزينه آن مربوط به انجام كار فرهنگى در سازمان براى تقويت ايمان و ترويج ارزشهاى اسلامى باشد؛ و اين به مراتب ، از انجام نظارتهاى مستمر خارجى كم هزينه تر است .
همچنين كاركنان خودكنترل به محض رخ دادن اشتباهى و يا نمايان شدن انحرافى در كار، بى درنگ در مقام اصلاح آن بر مى آيند و تلاش مى كنند تا خطاى موجود را بر طرف و جبران سازند.
از طرفى ، گسترش فرهنگ خود كنترلى در سازمان و جامعه ، موجب مى شود كه از تمامى امكانات و ابزارهاى كار و از لحظه لحظه زمان كار، بيشترين و بالاترين بهره بردارى به عمل آيد، بى آنكه كمترين اسراف ، حيف و ميل ، ريخت و پاش و به هدر دادن منابع و امكانات صورت گيرد؛ زيرا اين موارد در اسلام ، ضد ارزش مى باشند و افراد خود كنترل ، در برابر آنها از خود مراقبت مى كنند.
از سوى ديگر، در محيطى كه فرهنگ خود كنترلى در آن نهادينه شده و در جاى جاى آن حاكم است ، معمولا افراد، بدون انجام كار مفيد، توقع چشمداشتى ندارند و حاضر نيستند حقوق ديگران را پايمال كنند؛ آنها به خود اجازه نمى دهند كه به امكانات و منافع جمعى صدمه اى وارد كنند، يا در انجام وظايف خود قصور و كوتاهى نشان دهند؛ نتيجه چنين حالتى ايجاد و گسترش (( قسط و عدالت اجتماعى )) است .
اگر خود كنترلى با قسط و انگيزه الهى همراه باشد، تمام آثار و بركاتى كه براى تقويت شمرده شده را خواهد داشت . چنين تقوا و يا خود كنترلى اى داراى آثارى فراتر از سازمان مى باشد كه با مراجعه به منابع اسلامى ، مى توان آنها را جمع آورى كرد.