6 ـ بـسـيـارى از مـردم شـنـاسـان
مـعـاصـر تـوتـمـيـسـم را ديـن نـمـى دانند، بلكه آن را سازمان خـويـشـاونـدى
قـلمـداد كـرده انـد، كـه مى تواند در كنار سلسله اى از نهادهاى دينى وجود داشته
باشد.
7 ـ جامعه شناس مسلمان دكتر على شريعتى توتميسم را يك نظريه دينى نمى داند و آن
رابا دو دليل رد مى كند:
الف ـ پـرسـتـش روح جـمـعى كه در توتم تجلى پيدا مى كند از نوع مذهب نيست ، چون
افراد يك جـامـعه و يك قبيله در حالى كه روح دسته جمعى آن ها تغيير نكرده ، مذهب
جامعه ديگر را گرفته اند.
ب ـ گـاهـى در يك جامعه كه توتم واحدى دارند، گروهى به يك مذهب معتقد و گروه ديگرى
به مـذهـب ديـگرى معتقدند ؛ يعنى در يك جامعه كه يك نوع توتم و يك نوع پرستش اجداد
وجود دارد، دو يـا سـه يـا گـاهـى چـند مذهب ديده مى شود. بنابراين ، نمى تواند روح
جمعى با روح مذهبى يـكـى بـاشـد، گـذشـتـه از آن ، تـوتـم پـرسـتـى تـنـهـا شكل
منحصر مذهب ابتدايى نيست كه مذاهب ديگر همه از آن منشعب شده باشند.(60)
8 ـ آنـتـونـى گـيـدنز جامعه شناس انگليسى در كتاب (دوركيم ) مى نويسد: نظريه
توتميسم دوركـيـم ، بـا نـظـريـات سياسى و دينى او (يهودى گرى ) آغشته شده و امروزه
اين برداشت از جـامـعه شناسى رابايد بسيار ناقص تلقى كرد. ديگر اين كه دوركيم به
عنوان موضوع خاص مـطـالعـه ، تـوتـمـيزم استراليايى را انتخاب كرد كه به نظر وى چون
ساده ترين نوع نظام شـنـاخـتـه شـده ديـنـى بـود مـى تـوانـسـت عـناصر اساسى دين را
به طور كلى روشن سازد؛ اما مـطـالعـات بعدى روشن كرد كه توتميزم قبايلى كه دوركيم
بيش از همه به آن ها اشاره كرده اسـت ،يـعـنى قبايل ساكن در استرالياى مركزى حتى
نماينده توتميزم استراليايى هم نيست چه رسـد بـه نـظـام هـاى تـوتـمـى در سـايـر
نقاط جهان ، بسيارى از صور توتميزم استرالياى مـركـزى ، كـه دوركـيـم اهميت ويژه اى
براى آن ها قائل شده است يا در جاهاى ديگر به چشم نمى خورد، يا به صورت كاملاً
متفاوتى است .(61)
نـتـيـجه گيرى : وقتى توتميسم يك نوع دين تلقى نشود، به طور كلى نظريه دوركيم در
اين بـاره رد مـى شـود و نمى توان اديان را تكامل توتميسم دانست . و اگر هم توتميسم
را يك نوع ديـن انـحـرافـى شرك آلود بشرى بدانيم ، بسيارى از جامعه شناسان و مردم
شناسان آن را دين ابـتدايى نمى دانند، بلكه آنى ميسم را دين ابتدايى و توتميسم را
بعد از آن دانسته اند. ديگر ايـن كه توتميسم ، جهان شمول و فراگير نبوده بلكه در
برخى مناطق وجود داشته است . زيرا تـوتم زاييده جامعه نيست بلكه زاييده يك نياز
درونى انسان است و توتم پرستى ، كه نوعى شـرك در پرستش است . نمايانگر روح دينى و
پرستش در انسان است كه هميشه همراه او بوده و زوال پذير نيست .
3 ـ فتيشيسم چيست ؟ (فتيش )(62)
كلمه اى است پرتغالى و به معناى بُت يا سحرو افسون است . دريانوردان پرتغالى در
سفرهاى اكتشافى خود كه با بومى هاى جزاير آفريقا مـواجـه مـى شـدنـد، مـى
ديـدنـدكـه نـزد آنان برخى اشيا چون گياهان و حيوانات و سنگ ها مورد پـرسـتـش و
سـتـايـش قـرار مـى گـيـرنـد و بـراى آن هـا نـفـوذ و تـأ ثـيـر فـوق العـاده اى
قـائل هستند. پرتغالى ها لغت (فتيش ) يا بُت را مناسب اين اشيا ديدند و آئين آنان
را فتيشيسم خـوانـدنـد. اوليـن كـسـى كـه ايـن اصـطـلاح را در تـاريـخ اديـان بـه
كـار بـرد، (شارل دوبُروس ) فرانسوى بود. پس فتيشيسم عبارت است از پرستش برخى اشياى
مادى كه نوعى بت پرستى به شمار مى رود.(63)
عـلامـه طـبـاطـبـائى در تـفـسـيـر المـيـزان دربـاره مـنـشـأ بـت پـرسـتـى مـى
نـويـسـد: انـسـان در طول زندگى دست اندر كار محسوسات و متمايل به ماده و پاى بند
عالم خاكى است و همين مساءله سبب شده كه انسان عادت كند هر تعقل و تصويرى را به
صورت حسّى مجسم كند. همين عادت كه پـيـوسته ملازم انسان است باعث مى شود كه او براى
خدا صورتى خيالى متناسب باامور مادى و مـحـسـوس كـه بـا آن هـا الفـت دارد تصوير
كند... حاصل اين كه اين به طبع انسان و مخصوصاً انـسـان ابـتـدايـى نـزديـك تـر است
كه براى خداى منزه از شبيه و مانند صورتى سازد كه با مـوجـودات جـسمانى و صفات و
خصوصيات آن ها مناسب و شبيه باشد...از اين جا به لحاظ اعتبار عقلى اين مسأ له قوّت
مى گيرد كه بت پرستى در بين مردم بدين نحو شروع شده كه مجسمه يا تـصـويـر مـردان
بـزرگ را مـخـصـوصـاً بـعد از مرگ و به منظور يادبود آنان سرپا نگاه مى داشـتـنـد.
مـطـابـق نـقـل تـاريخ در روم و يونان قديم سرپرست خانه را در خانواده پرستش مى
كـردنـد و مـوقـعـى كـه مـى مـرد بـُتـى بـجـاى او مى ساختند واهالى خانه آن را مى
پرستيدند، پرستش مُردگان در روزگار قديم شاهد بر آن است كه پيشينيان معتقد بودند
مردگان با مرگ از بـيـن نـمى روند و ارواحشان بعداز مرگ باقى مى ماند. گويى ساختن
مجسمه انسان ، مردم را به فكر انداخت كه براى خدايان نيز بت بسازند، ولى سابقه
ندارد كه براى خداى واحد بتى سـاخـتـه بـاشـنـد. گـويا همين مسأ له كه خدا بالاتر
از وَهم و حَد است آنان را از تهيه (صنم ) خـداى مـتعال منصرف كرده و به جاى آن كه
بُت خدا را درست كنند هر دسته به راهى رفتند و هر كـس يـكـى از جـنـبـه هـاى
تـدبـير عينى عالم را كه در نظرش مهم مى نمود گرفت و با پرستش خدايى كه به خيال
خودش موكّل بر تدبير جنبه مورد توجه او بود به پرستش خدا پرداخت .
بدين سان ساكنين سواحل دريـا بـه پـرسـتـش (خداى دريا) پرداختند كه دريا به آن
هامنفعت برساند و از طوفان و طغيان دريا سالم بمانند.... و ساكنين صحرا نيز (خداى
صحرا) و... ديرى نگذشت كه هر دسته از مردم به پرستش خداى خاصى در صورت و شكل خيالى
خود و در قالب فلزى يا چوبى يا سنگى و يا قالب هاى ديگرى كه براى آن انتخاب كرده
بودند پرداختند، بعضى هم ملائكه و بعضى جنّ و گـروهـى سـتارگان و... را مى پرستيدند
و اين پرستش ها يابراى نفع و يا براى دفع شرّ آن ها انجام مى گرفت .(64)
به هر حال بت پرستى تنها در ميان جوامع بدوى و نظام قـبـيـله اى رواج نـداشـت
بـلكـه در عـصـر فـعـلى نـيـز بـت پـرسـتـى هـم بـه شـكـل قـديـمـى و هـم تغيير شكل
يافته آن به صورت جديد وجود دارد. در شهر (بنارس ) هند هـزاران بت وجوددارد، و
افراد به پرستش گاو، ميمون ، سوسمار، افعى ، رودخانه ها، نباتات و ارواح
مـشـغـولنـد و از طـرفـى سـرمـايـه پـرسـتـى ، قـهـرمـان پـرسـتـى ، پـول پـرسـتـى
، قـدرت پـرسـتى ، تكنولوژى پرستى ، حزب پرستى و... در جوامع مدرن و پـيـشـرفـتـه
وجـود دارد. و ايـن امر نشان دهنده دو تفكر و انديشه ابتدايى و ساده و پيشرفته و
گسترده در ميان جوامع گذشته و حال است .
بـنـابـرايـن ، انـحـراف در ديـن الهـى و تـوحـيـدى اوّليـه پـديـد آمد، و اديان
ساده و شرك آلود شـكـل گـرفـتـنـد و بـعـد از آن هـا اديـان بـشـرى و اسـطـوره اى
تـكـامـل يـافـتـه تـرى در چـيـن مـانـنـد اديـان تـائوئيـسـم و كـنـفـسـيـوس شـكـل
گـرفتند و در هند آيين ودايى و هندو و بودا و جينسيم پديد آمدند و در ژاپن اديان
ابتدايى وجود داشته و سپس دين بشرى شين تو به وجود آمد. در برابر اين اديان شرك
آلود و اسطوره اى بـشـرى ، اديـان الهى و توحيداى در گذشته به وجود آمدند كه جامعه
را از افكار و انديشه هـاى شـرك آلود و انـحـرافـى و رفـتارهاى نادرست ، پالايش و
پاكسازى كنند كه به طور عمده عبارت بودند از:
1ـ دين حضرت نوح (ع ) 4ـ دين حضرت موسى (ع )
2ـ دين حنيف حضرت ابراهيم (ع ) 5ـ دين حضرت عيسى (ع )
3ـ دين زردشت 6ـ دين حضرت محمد(ص )
در عـصـر حـاضـر در مـيـان تـمـام اقـوام و ملل جهان اديان بشرى ساده و ابتدايى و
اديان بشرى تـكـامـل يـافته تر از آن ها و اديان الهى و توحيدى وجوددارد كه اكثر
قريب به اتفاق انسان ها داراى اعتقادات دينى هستند و بر اساس فرهنگ خويش رفتار مى
كنند. درست است كه در غرب بعد از رنـسـانـس ، اصـلاح ديـنـى و سـپـس جـريان لائيزم
پديد آمد ولى اين مربوط به مردم مؤ من و ديندار نيست بلكه دين را از دخالت دادن در
امور سياسى و اقتصادى كنار گذاشتند، ولى فرهنگ آنـان مـبـتـنـى بـر اعـتـقـادات
ديـنـى آنـان مـى بـاشـد و بـه اصول ومبانى دينى خود پاى بند هستند.
ب ـ بررسى و تحليل پديده جادو و جادوگرى :
جـادو و جـادوگـرى در جـوامـع بـدوى وجـود داشـتـه و در حـال حـاضـر در برخى
ازكشورها وجود دارد، اين پديده اجتماعى دين نيست و هيچ گونه ارتباطى با دين ندارد،
زيرا يك جريان فكرى و اعتقادى كه مبتنى بر مناسك و مراسم دينى باشد، نيست ، بلكه يك
جريان انحرافى و خرافى و معلول جهل انسان نسبت به هستى و پديده هاى آن و حوادث و
وقايعى بود كه رخ مى داد. جادوگر، فردى بود كه با كار جادويى خود كه هم جنبه گفتارى
و هم جنبه رفتارى داشت در جامعه فعاليت مى كرد.
جادوگران ، طبقه اى ممتاز در ميان انسان هاى بدوى بودند كه مورد وثوق و توجه مردم
قرار مى گـرفـتـنـد و در مـواقـع سـخـت ، بـحـرانى و ترس آور به آن هامراجعه مى شد.
جادوگران چون مشكلات مردم راحل مى كردند داراى قدرت و نفوذ اجتماعى بودند. جادوگران
تعدادى از كلمه ها را بـه افـراد مـى دادنـد تـا بـا آويـخـتـن بـه خود، خويشتن را
از شر ارواح شرور، اجنّه ، شياطين ، بـلاهـا، حوادث و امراض حفظ كنند. همچنين
هنگامى كه باران نمى آمد، يا بيمارى شايع مى شد و يا قصد زراعت و شكار داشتند، يا
زايمان نمى كردند از جادوگران كمك مى گرفتند. بنابراين در گـذشـتـه و حـال ،
واقعيتى در جامعه به نام جادو و جادوگرى وجودداشته كه از طريق گفتار (اذكـار و
اوراد خـاص ) و رفـتـار(حـركات اندام و اعضاى خاص ) كارهايى را بر حسب اتفاق و يا
واقـعـى در ارتـبـاط بـا حـل مشكلات مردم انجام مى دادند و مردم نيز آن ها را
پذيرفته و به آنان مراجعه مى كردند.
خلاصه فصل
در ميان تمام فرهنگ ها براى تولد و مرگ انسان آداب و رسوم ويژه اى وجود دارد كه
افراد ملزم بـه رعـايت و عمل بدان ها هستند. هم چنين روزها و فصول خاصى است كه
انسان آن ها را گرامى و مـقـدس مـى دانـد و بـه جـشـن و شـادى مـى پـردازد. بـه
طـور مـثـال بـراى مـا مـسـلمـانـان روزهاى تولد رسول اكرم 9، بعثت ايشان ، تولد
امامان معصوم ، روز غـديـر خـم ، عـيـد فـطـر و قـربـان و... بـسـيـار بـا ارزش است
و براى ساير ملت ها براساس فرهنگشان اعيادى وجود دارد.
انـسـان داراى ايـام فـراغـت اسـت كـه بـايد از آن در جهت رشد فكرى و جسمى خود
استفاده كند، در گـذشـتـه تـفـريـح و سـرگـرمـى هـا انـدك و ايـام فـراغـت هـم كـم
بـود، ولى در حـال حـاضـر هـم ايـام فـراغت زياد شده و هم تفريح و سرگرمى ها افزايش
يافته اند، برخى افـراد بـا عـبـادت ، مـطـالعـه ، ورزش ، سـيـنـما، نقاشى و...
ايام فراغت خود را پُر مى كنند كه سرگرمى هاى مفيد و سودمند هستند ولى گروهى ديگر
با كارهاى مضر و زيان بخش اين كار را انجام مى دهند، كه بايد از آن ها اجتناب كرد.
تـمـام مـلل داراى زبـان و لهـجـه خـاص خـويـش مـى بـاشـند، كه به وسيله آن شناخته
شده و با ديـگـران ارتـبـاط بـرقـرار مـى كنند. هم چنين هر ملّتى از گذشته تاكنون
داراى لباس خاصى بوده كه جزء فرهنگ آنان به شمار مى رود. از پيدايش انسان تاكنون در
تمام جوامع و در تمام مراحل تاريخى ، دين وجود داشته كه به دو قسم دين الهى و
توحيدى و دين بشرى و اسطوره اى تقسيم مى شود. دين بشرى و جادو و جادوگرى نوعى
انحراف محسوب مى شود. زحمات و تلاش مـستمر پيامبران الهى و توحيدى بيشترين خدمت را
به نوع بشريت در فرهنگ و تمدن نموده است و سرآغاز حركت ، تلاش و فعاليت متفكران و
دانشمندان شده است .
پرسش
1 ـ چرا انسان به هنگام تولد فرزندان شاد و مسرور مى شود؟
2 ـ چرا انسان در مرگ بستگان نسبى و سببى خود سوگوارى مى كند؟
3 ـ آيـا انـسـان ايـام و فـصـول خـاص را گـرامـى مـى دارد؟ دليل آن چيست ؟
4 ـ آيا انسان احتياج به تفريح و سرگرمى هاى سالم دارد؟
5 ـ چرا انسان ها داراى زبان خاصى مى باشند؟
6 ـ چرا نوع لباس و پوشش در ميان ملت ها گوناگون است ؟
7 ـ آيا هميشه در ميان جوامع بشرى دين وجود داشته است ؟ شرح دهيد.
منابع و مآخذ
اسلام و مقتضيات زمان ، مرتضى مطهرى ، ج 2، صدرا، قم ، 1373.
تفسير الميزان ، ترجمه محمدجواد حجتى كرمانى ، انتشارات محمدى ، تهران ، 1349.
تـهـاجـم فـرهـنگى و نقش تاريخى روشنفكران ، اسماعيل شفيعى سروستانى ، انتشارات
كيهان ، 1373.
جـامـعـه شـنـاسـى دينى در جاهليت قبل از اسلام ، دكتر يوسف فضايى ، تهران ، شركت
نشر كتب علمى ، اجتماعى و دينى ، 1364.
جامعه شناسى عمومى ، منوچهر محسنى ، انتشارات كتابخانه طهورى ، تهران ، 1370.
جامعه شناسى غربگرايى ، على محمد نقوى ، انتشارات اميركبير، 1361.
جامعه شناسى و مردم شناسى ، حشمت الله طيبى ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1371.
جزوه درسى تاريخ اديان بزرگ ، مهدى زند وكيلى ، دانشگاه تربيت معلم ، گروه الهيات .
جزوه درسى مبانى جامعه شناسى ، مهدى زندوكيلى ، دانشگاه تربيت معلم ، گروه الهيات .
جوان از نظر عقل و احساسات ، محمدتقى فلسفى ، ج 1، نشر معارف اسلامى ، 1368، بى جا.
خلاصة الاديان ، محمدجواد مشكور، انتشارات شرق ، 1373.
درآمـدى بـر جـامـعه شناسى اسلامى ، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه ، انتشارات سلمان
فارسى ، قم ، 1363.
درآمدى بر دائرة المعارف علوم اجتماعى ، باقر ساروخانى ، سازمان انتشارات كيهان ،
1370.
درآمـدى بـر مـكـاتـب و نظريه هاى جامعه شناسى ، دكتر حسين ابوالحسن تنهايى ، نشر
مرنديز گناباد، 1374.
درآمـدى بـه جـامـعـه شـنـاسـى ، بـروس كـوئن ، مترجم محسن ثلاثى ، انتشارات فرهنگ
معاصر، تهران ، 1370.
ريشه هاى اقتصادى انسانى ، على شريعتى ، انتشارات هجرت مشهد، 1356.
زمينه فرهنگ شناسى ، دكتر محمود روح الامينى ، انتشارات عطار، چاپ چهارم ، 1377.
فرهنگ شناسى ، چنگيز پهلوان ، انتشارات پيام امروز، 1378.
فرهنگ فارسى معين ، دكتر محمد معين .
فرهنگ و ايدئولوژى ، على شريعتى ، انتشارات حسينيه ارشاد، 1350.
فـرهـنـگ و ديـن ، بـرگـزيده مقالات دائرة المعارف دين ، ويراسته ميرچا الياده ،
هياءت مترجمان زير نظربهاءالدين خرمشاهى ، نشر طرح نو، 1374.
مبانى انسان شناسى ، دكتر محمود روح الامينى ، انتشارات عطار، 1368.
مبانى جامعه شناسى و مردم شناسى ، دكتر حشمت ا... طيبى ، انتشارات دانشگاه تهران ،
1371.
مردم شناسى اجتماعى ، هاشم رضى ، انتشارات آسيا، 1356.
نـظـريـه هـاى مـردم شـنـاسـى ، مـرويـن گـاربـاريـنـو، تـرجـمـه عـبـاس مـحـمـدى
اصل ، انتشارات آواى نور، تهران ، 1377.
(اصطلاحات كتاب )
1 ـ كُنش فرهنگئAction Cultural
2 ـ از خود بيگانگئAlienation
3 ـ فرهنگ و شخصيت and Cultural
Personality
4 ـ تمدنCivilization
5 ـ استعمار فرهنگئColonialismCultural
6 ـ ارتباطفرهنگئCommunicationCultural
7 ـ تغييرات فرهنگىchanges Cultural
8 ـ برخورد فرهنگىComp Cultural
9 ـ مجموعه فرهنگئComplexCultural
10 ـ كشمكش فرهنگئConflictCultural
11 ـ وابستگى فرهنگئDependenceCultural
12 ـ اشاعه فرهنگ Diffusion Cultural
13 ـ عنصر فرهنگىElement Cultural
14 ـ تكامل فرهنگئEvolutionCultural
15 ـ هويت فرهنگىIdentity Cultural
16 ـ كاركرد فرهنگئfunction Cultural
17 ـ ميراث فرهنگىHeritage Cultural
18 ـ فرهنگ مادئMaterial Cultural
19 ـ مدل فرهنگئModel Cultural
20 ـ فرهنگ معنوى (فرهنگ غير مادى )
material Non Cultural
21 ـ ويژگى هاى فرهنگىTratis Cultural
22 ـ فرهنگ Culture
23 ـ نظام فرهنگىsystem 2 Culture
24 ـ قوم مدارئEthnocentrism
25 ـ خرده فرهنگ culture Sub
1 ـ زمينه فرهنگ شناسى ، دكتر محمود روح الامينى ، ص 191.
2 ـ در آمدى بر دائرة المعارف علوم اجتماعى ، دكتر باقر ساروخانى ، سازمان انتشارات
كيهان ، سال 1371، ص 159 تا 173 .