مقاتل الطالبين

ابوالفرج اصفهانى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۲۷ -


87: حسين بن محمد بن حمزة 
ابن عبدالله بن حسين بن على بن حسين بن على بن ابيطالب
حسين بن محمد پس از يحيى بن عمر در كوفه خروج كرد، مستعين (خليفه عباسى ) مزاحم بن خاقان را با لشكرى بسيار به دفع او فرستاد، چون مزاحم به نزديك كوفه رسيد حسين بن محمد از كوفه خارج شد و از راه ديگرى برفت تا خود را به سامرا رسانيد، در آن وقت مردم با معتز بيعت كرده بودند، حسين بن محمد نيز چون به سامرا رسيد با وى بيعت كرد و مزاحم نيز وقتى از اين جريان خبر يافت از كوفه بازگشت .
حسين بن محمد مدتى در سامرا ماند و آنگاه از آنجا فرار كرد و دوباره درصدد خروج برآمد، و اين بار او را دستگير ساخته به سامرا آوردند و ده سال و اندى در زندان بود تا اينكه معتمد او را در سال 268 آزاد كرد، و براى سومين بار در حوالى كوفه خروج نمود و فتنه و فسادى برپا كرد تا در سال 269 او را دستگير ساخته و نزد موفق آوردند، وى او را در واسط به زندان افكند و سال 270 و 271 در زندان بود سپس از دنيا رفت و موفق دستور داد نماز بر او خوانده ، دفنش كردند.
و حسين بن محمد چنان بود كه خروجش براى دفاع از حق و مورد رضاى خاندان خود باشد و من گروهى از مردم كوفه را ديدم كه مردمانى را كه با وى خروج كرده بودند مورد توبيخ و سرزنش قرار داده و آنان را دشنام مى دادند.
88: محمد بن جعفر بن حسن 
و از جمله محمد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب عليه السلام است .
او پس از حسين بن محمد به عنوان جانشينى او در كوفه قيام كرد، عبدالله بن محمد بن طاهر براى دستگيرى او نيرنگى بدو زد و فرمان حكومت كوفه را به نام او نوشت و براى او ارسال داشت ، محمد بن جعفر نيز خود را ظاهر كرده و چون در كوفه مستقر گرديد نايب ابى الساج او را دستگير ساخته و به سامرا فرستاد، و او را به زندان افكندند و همچنان در زندان بود تا از اين جهان رفت .
و هنگام خروج محمد بن جعفر مردى از فرزندان محمد بن حنفيه نيز با وى بود كه چون محمد را دستگير كردند او به سوى ارمينيه فرار كرد و در همان جا غلامانش وى را به قتل رسانيدند.
زمان معتز 
89: اسماعيل بن يوسف 
ابن ابراهيم بن موسى بن عبدالله بن حسن بن حسن
اسماعيل در زمان معتز قيام كرد و دست به آشوب و فساد زد و سر راه حاجيان را گرفت و راهزنانى چون او با وى همدست شدند و آذوقه اى را كه به حرم مكه مى بردند غارت كردند و (به خاطر همين اعمال زشتى كه كرد) من خوش ندارم كه سرگذشتش را در اينجا بيان كنم ، چون هدف ما (چنان كه در آغاز كتاب تذكر داديم ) شرح حال امثال او نيست .
90: حسن بن يوسف 
ابن ابراهيم بن موسى بن عبدالله بن حسن بن حسن
همزمان با برادرش اسماعيل به قتل رسيد. مادرش ام سلمه دختر محمد بن عبدالله ابن موسى بن عبدالله بن حسن بن حسن بود و او در جنگى كه ميان برادرش اسماعيل با مردم مكه رخ داد به وسيله تيرى كه بدو اصابت كرد به قتل رسيد و در همين واقعه نيز:
91: جعفر بن عيسى 
ابن اسماعيل بن جعفر بن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب به قتل رسيد. و مادر وى كنيز بود.
92: احمد بن عبدالله 
ابن موسى بن محمد بن سليمان بن داود بن حسن بن حسن بن على
احمد بن عبدالله را عبدالرحمن كه در مكه سمت نيابت ابى السراج را داشت به قتل رسانيد.
93: عيسى بن اسماعيل 
ابن جعفر بن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب
مادرش فاطمه دختر سليمان بن محمد بن يعقوب بن ابراهيم بن محمد بن طلحة بن عبيدالله بود.
عيسى بن اسماعيل را ابوالساج دستگير ساخته و در كوفه به زندان افكند و در همان جا از دنيا رفت .
94: جعفر بن محمد 
ابن جعفر بن حسن بن على بن عمر بن على بن الحسين
جعفر بن محمد در جنگى كه ميان احمد بن عيسى بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب كه از يك طرف و عبدالله بن عزيز - كه فرماندار محمد بن طاهر در شهر رى بود - از طرف ديگر در همان رى اتفاق افتاد به قتل رسيد.
95: ابراهيم بن محمد 
ابن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن حسن بن عبدالله بن عباس بن على
مادرش كنيز بود، وى در جنگى كه ميان طاهر بن عبدالله و كوكبى (453) در قزوين اتفاق افتاد به قتل رسيد.
96: احمد بن محمد 
ابن يحيى بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب
احمد بن محمد را حارث بن اسد كه از طرف ابى الساج در مدينه حكومت داشت دستگير ساخته و در دار مروان زندان كرد، و در همان زندان از دنيا رفت .
زمان مهتدى 
از جمله فرزندان ابوطالب كه در زمان مهتدى خروج كرد:
97: على بن زيد بن حسين 
ابن عيسى بن زيد بن محمد بن حسين بن على بن ابيطالب عليه السلام بود.
وى دختر قاسم بن عقيل بن محمد بن عبدالله بن محمد عقيل بن ابيطالب است . على بن زيد در كوفه خروج كرد، و جمعى از عوام و عرب هاى كوفه با وى بيعت كردند، و از زيديه و مردمان اهل فضل كسى به هواخواهى او قيام نكرد.
و من بزرگان آنان را كه ديدار كردم ، او را مذمت كرده و راه و روشش را نمى پسنديدند.
مهتدى از خروج وى مطلع شد، شاه بن مكيال را با لشكرى بسيار به دفع او فرستاد، و اين جريان پيش از آن بود كه ناجم (454) در بصره خروج كند.
على بن سليمان كوفى از پدرش روايت كند كه گويد: ما با على بن زيد بوديم و حدود دويست نفر سوار بيش نبوديم كه با او در ناحيه اى از نواحى كوفه فرود آمديم ، خبر ورود شاه بن مكيال به ما رسيد، و ما حشمت على بن زيد را داشتيم ، و چون خبر ورود لشكر به ما رسيد على بن زيد به ما گفت : اين مردم فقط مرا مى خواهند، و شماها برويد كه من بيعت خود را از گردن شما برداشتم ، ما در پاسخش ‍ گفتيم : نه به خدا ما هرگز چنين كارى نخواهيم كرد و به دنبال او رفتيم تا وقتى كه شاه بن مكيال با لشكرى عظيم كه مقاومت در مقابل آنها براى ما مقدور نبود به ما رسيد، ورود آنها رعبى عظيم در دل ما افكند. على بن زيد كه وحشت و اضطراب ما را مشاهده كرد به ما رو كرده گفت : پا بر جا باشيد و بنگريد من چه مى كنم ! ما ايستاديم و على شمشير كشيد و خود را پوشاند، آنگاه به قلب آن لشكر بى كران حمله كرد و چپ و راست آنها را به شمشير مى زد؛ آنها كه چنان ديدند راه باز كرده و على بن زيد از وسط آنها گذشت و از پشت سرشان بيرون رفت و خود را به تلى كه عقب لشكر بود برسانيد و از آن تل بالا رفته به ما اشاره كرد، آنگاه دوباره از پشت سرشان حمله كرد و آنها را شكافته خود به ما رسانيده ، و چون به نزد ما آمد گفت : شما از (جنگ با) امثال اين مردم چه وحشت و اضطرابى داريد!
سپس براى بار دوم و سوم اين كار را تكرار و در حمله سوم ما نيز به دنبال وى حمله افكنديم و به سختى آنها را شكست داديم و با اين حال مردم كوفه به جهت افراد زيادى كه از آنها در جريان انقلاب يحيى بن عمر به قتل رسيده و يا به اسارت رفته بود با على بن زيد پايدارى نكردند .
و در اين اوقات بود كه ناجم (455) در بصرة طلوع كرد. على بن زيد و جمعى از طالبين به نزد وى رفتند كه از آن جمله بودند:
98: محمد بن قاسم 
ابن حمزة بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام ، كه مادرش لبابه دختر محمد بن ابراهيم بن حسن بن عبدالله است .
99: طاهر بن محمد بن قاسم 
ابن حسن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب
و اين دو با على بن زيد هر سه در لشكر ناجم بودند، و چون على بن زيد وضع ناجم و ادعاى دروغ و حال او را دانست درصدد برآمد تا نظر سركردگان لشكر او را به سوى خود جلب كند، و وضع ناجم را به اطلاع آنها رسانيد، و آنها را به بيعت با خويشتن دعوت كرد و چون اين خبر به گوش ناجم رسيد، او محمد و طاهر، هر سه را گردن زد. (456)
و اين جريان در زمان خلافت معتمد اتفاق افتاد، ولى چون خروج او در زمان مهتدى بود ما نام او را در زمره كشتگان زمان مهتدى ذكر كرديم .
100: حسين بن محمد بن حمزه 
ابن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب
سبب قتل وى آن بود كه موسى بن بغا كه در همدان ساكن ( و از سركردگان خلفاى بنى عباس بود) لشكرى را به سركردگى كيغلغ (يا كعيكع ) به جنگ كوكبى كه در قزوين بود فرستاد، و از كسانى كه در آن جنگ به قتل رسيدند حسين بن محمد بود .
101: يحيى بن على 
ابن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زيد
مادش دختر عبدالله بن ابراهيم بن محمد بن عبدالله بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب است ، و او را ياران عبدالله بن عزيز (حاكم شهر رى ) در يكى از قراء رى به قتل رسانيدند.
102: محمد بن حسن 
ابن محمد بن ابراهيم بن حسن بن زيد بن حسن بن على
محمد بن حسن را حارث بن اسد در حار اسير كرد و به سوى مدينه فرستاد، و پيش از رسيدن او به مدينه در صفرا از دنيا رفت ، حارث براى اينكه كند را از پاى او درآورد و دو پايش را بريد و كندها را در آورد و آن دو پاى بريده را در بيابان انداخت .
103: جعفر بن اسحاق 
ابن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على عليه السلام جعفر را سعيد حاجب در بصره به قتل رسانيد.
104: موسى بن عبدالله 
ابن موسى بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب عليه السلام
وى مردى صالح و راوى حديث بوده ، و عمر بن شبه و محمد بن حسن بن مسعود زرقى ، و يحيى بن حسن بن جعفر علوى و ديگران از او حديث نقل كرده اند.
سعيد حاجب موسى را به اتفاق فرزندش ادريس ، و برادرزاده اش محمد بن يحيى ابن عبدالله بن موسى ، و ابوطاهر احمد بن زيد بن حسين بن عيسى بن زيد بن على بن الحسين به سوى عراق حركت داد، و چون به حاجر رسيد قبيله بنى فرازه سر راه او را گرفته ، آنها را از دست سعيد حاجب نجات داده ، و همراه خود بردند، ولى موسى حاضر نشد به همراه آنان برود و به نزد سعيد بازگشت . سعيد او را همراه خود آورد و چون به زباله رسيد زهرى به او خورانيد و او را كشت ، و سرش را بريده و در ماه محرم سال 256 آن را به نزد مهتدى آورد.
105: عيسى بن اسماعيل (457) 
ابن جعفر بن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر
وى را عبدالرحمن كه سمت نيابت ابوالساج را در حار داشت دستگير ساخت و به سوى سامرا حركت داد و سر راه سامرا به كوفه كه رسيدند عيسى در آنجا از دنيا رفت .
106: محمد بن عبدالله 
ابن اسماعيل بن ابراهيم بن محمد بن عبدالله بن ابى الكرام بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر
وى را عبدالله بن عزيز در بين رى و قزوين به قتل رسانيد.
107: على بن موسى 
ابن محمد بن قاسم بن حسين بن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب
وى را عيسى بن محمد مخزومى در مكه زندان كرد و در همان زندان از دنيا رفت .
108: محمد بن حسين 
ابن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على ابيطالب
وى را عبدالله بن عزيز فرماندار طاهر دستگير ساخته و به سامرا فرستاد و در زندان از دنيا رفت .
109: على بن موسى 
ابن اسماعيل بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب
وى را نيز عبدالله بن عزيز فرماندار طاهر دستگير كرده و به سوى سامرا فرستاد، و به زندان افكند و در همان زندان از دنيا رفت .
110: ابراهيم بن موسى 
ابن عبدالله بن موسى بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب
ابراهيم را محمد بن احمد بن عيسى بن منصور كه از جانب مهتدى در مدينه حكومت داشت به زندان افكند و در همان زندان رفت و در بقيع او را به خاك سپردند.
111: عبدالله بن محمد 
ابن يوسف بن ابراهيم بن موسى بن عبدالله بن حسن
مادرش فاطمه ، دختر اسماعيل بن ابراهيم بن موسى است . عبدالله را ابوالساج در مدينه زندان كرد، و او همچنان در زندان بود تا وقتى كه محمد بن احمد بن منصور حاكم مدينه شد، و در زمان او در همان زندان از دنيا رفت ، محمد بن احمد جنازه او را به احمد بن حسين بن محمد بن عبدالله بن داود بن حسن سپرد، و احمد او را در بقيع دفن كرد.
زمان معتمد 
112: احمد بن محمد بن عبدالله 
ابن ابراهيم بن حسن بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب
مادرش زنى بود از انصار مدينه از دودمان عثمان بن حنيف . احمد بن محمد را ابن طولون (458) در مصر در دروازه اسوان به قتل رسانيد و سرش را براى معتمد فرستاد.
113: احمد بن محمد بن جعفر 
ابن حسن بن على بن عمر بن على بن حسين بن على
وى را محمد بن ميكال با پدرش محمد بن جعفر به سوى نيشابور حركت داد، و پدرش قبل از وى از جهان رفت و ما پيش از اين داستانش را نقل كرديم (459)، و احمد فرزندش در زمان معتمد از دنيا رفت .
114: عبيدالله بن على 
ابن عيسى بن يحيى بن حسين بن زيد بن على بن حسين
عبدالله در جنگى كه در طواحين ميان احمد بن موفق و خمارويه ، و فرزند احمد بن طولون ، اتفاق افتاد به قتل رسيد.
115: على بن ابراهيم 
ابن حسن بن على بن عبيدالله بن على بن حسين
على بن ابراهيم را در سامرا بر دروازه جعفر بن معتمد كشته يافتند، و قاتلش معلوم نشد.
116: محمد بن احمد بن محمد 
ابن حسن بن على بن عمر بن على بن حسين بن على بن عمر بن على
مادرش ام نوفل ، دختر جعفر بن حسين بن على بن عمر بن على بن الحسين است . و او را عبدالعزيز بن ابى دلف در آبه كه قريه اى است ميان قم و ساوه گردن زد.
117: حمزة بن حسن 
ابن محمد جعفر بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب
وى را صلاب تركى گردن زد و بدنش را مثله كرد، و او در جنگى كه ميان او و هوذان ديلمى اتفاق افتاده بود دستگير شد.
118: حمزة بن عيسى 
ابن محمد بن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب
وى نيز در جنگى كه ميان صفار و حسن در طبرستان رخ داد به قتل رسيد.
119 و 120: محمد و ابراهيم فرزندان حسن 
ابن على بن عبيدالله بن حسين بن على بن حسين بن على بن ابيطالب
اينها در همين جنگ به قتل رسيدند.
121: حسن بن محمد 
ابن زيد بن عيسى بن زيد بن حسن
او نيز در همين واقعه به قتل رسيد.
122: اسماعيل بن عبدالله 
ابن حسن بن عبدالله بن اسماعيل بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب
وى نيز در همان معركه كشته شد.
123: محمد بن حسين 
ابن محمد بن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن زيد (اكبر) ابن حسن بن على بن ابيطالب
مادرش دختر عبدالله بن حسين بن عبدالله بن اسماعيل بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب بود. وى در زندان سامرا از دنيا رفت .
124: موسى بن موسى 
ابن محمد بن سليمان بن داود بن حسن بن حسن بن على
او نيز در زمان معتز در مصر دستگير شد و به سامرا برده شد و در آنجا به زندان افتاد و در زمان معتمد در همان جا از دنيا رفت .
125: محمد بن احمد بن عيسى 
ابن زيد بن على بن حسين بن على
و دو فرزندش :
126 و 127: احمد بن محمد و على بن محمد 
اين سه را سعيد حاجب دستگير ساخته (و به سامرا) حمل كرد، و محمد و فرزندش احمد در زندان از دنيا رفتند، ولى على بن محمد آزاد شد و تا به امروز كه من اين كتاب را تاليف كرده ام زنده است ، و من رواياتى از او يادداشت كرده ام و كتاب هاى جد خود: احمد بن عيسى بن زيد كه در احكام است از محمد بن منصور مرادى روايت كرده است .
128: حسين بن ابراهيم 
ابن على بن عبدالرحمان بن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على
وى را يعقوب بن ليث صفار هنگامى كه بر نيشابور استيلا يافت به زندان افكند، و چون از آنجا به طبرستان حركت كرد حسين بن ابراهيم را نيز با خود برد و حسين در راه از دنيا رفت .
129: محمد بن عبدالله 
ابن زيد بن (عبيدالله بن زيد) بن عبدالله بن حسن بن زيد حسن
محمد بن عبدالله را يعقوب ليث در طبرستان اسير كرد و در زندان نيشابور از دنيا رفت .
و از جمله آنها:
130 و 131: على و عبدالله 
فرزندان موسى بن عبدالله بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين ابن على عليه السلام .
132: على بن جعفر 
ابن هارون بن اسحاق بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب
133: محمد بن عبدالله 
ابن جعفر بن محمد بن عبدالله بن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب .
چون نزد رافع براى جماعتى از فرزندان ابوطالب سعايت كردند و گفتند: اينان قصد مخالفت با تو را دارند، رافع اين چهار تن را ماخوذ داشت . (460)
زمان معتضد 
از جمله فرزندان ابوطالب كه در زمان او به قتل رسيدند:
134: محمد بن زيد 
ابن محمد بن اسماعيل بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابيطالب
او به داعى معروف است ، و همان كسى است كه در طبرستان خروج كرد. و بدانجا استيلا يافت .
و اسماعيل بن احمد متغلب كه حاكم خراسان بود، يكى از سركردگان لشكر خود را به نام محمد بن هارون به دفع او فرستاد و به دروازه گرگان كه رسيدند با هم رو به رو شدند و در همان معركه به قتل رسيد البته بدين ترتيب كه در ميان كشتگان او را يافتند كه رمقى در تن داشت آنگاه وى را برداشته و به سوى گرگان بردند و در همانجا از دنيا رفت . و محمد بن هارون بر جنازه اش نماز خواند و او را به خاك سپرد و پسرش زيد بن محمد در آن واقعه اسير شد. اين جريان در ماه رمضان 289 اتفاق افتاد، و فرزندش زيد را به خراسان فرستادند و هم اكنون نيز در خراسان اقامت دارد.
135: محمد بن عبدالله 
ابن محمد بن قاسم بن حمزة بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالب
محمد بن عبدالله در وقتى كه على بن محمد در بصره حكومت داشت دستگير شد و به زندان افكند و در زمان معتضد در زندان از دنيا رفت .
زمان مكتفى 
از جمله فرزندان ابوطالب كه در زمان مكتفى به قتل رسيدند:
136: محمد بن على 
ابن ابراهيم بن محمد بن حسن بن جعفر بن عبيدالله بن حسين بن على بن حسين ابن على بن على بن ابيطالب
137: على بن محمد 
ابن على بن عبدالله بن جعفر بن عبدالله بن محمد بن على بن ابيطالب
اين دو را با قرمطى معروف به صاحب خال در دكه (461) به قتل رساندند، در صورتى كه آنها با قرمطى خروج نكرده بودند و تهمتى بود كه در اين باره به آنها زده بود. به هر صورت آن دو را گرفتند و دست و پايشان را قطع كردند و سپس گردنشان را زدند.
138: زيد بن حسين 
ابن حسين بن زيد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب
چنان كه گفته اند او را قرمطى در راه مكه به قتل رسانيد. و حكيم بن يحيى براى من روايت كرد كه حسين بن حسين (پدر زيد در زمان خود) بزرگ بنى هاشم و نسبش از ديگران به رسول خدا صلى الله عليه و آله نزديك تر بود، و مردم از گوشه و كنار براى او اموال مى فرستادند.
حكيم برايم نقل كرد كه روزى با جمعى از فرزندان ابوطالب كه از آن جمله بود: حسين بن حسين ، و محمد بن على بن حمزه علوى عباسى ، و ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى نزد جد تو: ابوالحسن محمد بن احمد اصفهانى گرد آمديم ، جد تو رو به حسين ابن حسين كرده گفت : اى اباعبدالله تو در نسب نزديك ترين فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله بدان حضرت هستى ، و ابوهاشم در نسب نزديك ترين فرزندان جعفر بدوست ، و شما دو نفر بزرگ خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله هستيد، و دنباله اين سخن براى سلامتى و بقاى آنها دعا كرد.
محمد بن على بن حمزه از اين جريان خوشش نيامد و بر آن دو رشك برده گفت : اى اباالحسن اين قرب نسب براى من آن دو در اين زمان چه سودى دارد، و اگر براى آن يك دسته سبزى از مردم بخواهند بدانها نخواهند داد.
حسين بن حسين از اين سخن خشمگين شده ، بدو گفت : آيا به من اين حرف را مى زنى ! به خدا سوگند من خوش ‍ ندارم دنيا و هر چه در آن است از آن من باشد و نسب كنونى من از رسول خدا صلى الله عليه و آله حتى به واسطه يك نفر از اين نفر از اين نسبى كه اكنون دارم دورتر باشد.
و همين حكيم (راوى حديث فوق ) گفت : حسين پسرى داشت به نام زيد كه در راه مكه مقتول گشت . و او از جوانان معروف عرب در سخاوت و زيبايى و كمال بود، و با فرزندان متوكل معاشرت داشت ، و چون او را به خانه خود دعوت مى كردند و اثاث و زندگى و ظروف آنها را مى ديد به نزد پدرش حسين مى آمد و بدو مى گفت : من هم مى خواهم اين عموزادگانم را به خانه ام دعوت كنم و بايد اثاث و زندگى و ظروف غذايى مانند آنها تهيه كنم و تو پولى براى اين كار به من بده و بدين ترتيب از پدر پولى مى گرفت ولى زياده روى و اسراف مى كرد و گاه مى شد كه پدرش ‍ پولى نداشت و تنگدست بود بدو مى گفت : اكنون چيزى ندارم ، زيد خشمناك از نزدش بيرون مى رفت و او را تهديد كرده و برايش سوگند مى خورد كه هم اكنون مى روم و عليه خلفا قيام مى كنم !
حسين از جا بر مى خاست و او را به خدا سوگند مى داد كه اقدامى در اين باره نكند و بعد مى گريست ، ولى زيد سخن پدر را نمى پذيرفت ، و حسين كه چنان مى ديد به نزد مادر او كه كنيزى بود مى آمد و بدو مى گفت : زيد فلان مقدار پول از من خواسته و سوگند داده كه اگر آن را بدو نپردازم ضد خليفه قيام كند. تو از جواهرآلات خود به همان اندازه به من بده تا به او بدهم و جلوى او را از اين اقدام بگيرم ! آن زن بدو مى گفت : اين پسر تو را مى ترساند و تهديدت مى كند و كس نيست كه خروج كند، و براى تجربه يك بار او را واگذار و بنگر تا چه مى كند!
حسين بدو مى گفت : هيهات ! اين طور نيست كه تو خيال مى كنى ! شنشنة اعرفها من اخزم (اين خوبى است كه من آن را از پسرم به ياد دارم و بدان آشنا هستم ) (462)و همچنان پافشارى مى كرد تا آن زن خواسته او را انجام مى داد، و پول و جواهراتى را كه داشت در اختيار او مى گذاشت .
139: محمد بن حمزة 
ابن عبيدالله بن عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالب
وى را محمد بن طغج (463) در باغى كه داشت به قتل رسانيد.
احمد بن محمد بن مسيب گويد:
محمد بن حمزه يكى از بزرگان بنى هاشم بوده ، و هرگاه نام ابن طغج نزد او برده مى شد حشمت امارت او را نگاه نمى داشت و او را مذمت مى كرد، و هر گاه در مجلس او حاضر مى شد بر او بزرگى مى فروخت .
اين طغج درصدد قتل او برآمد و غلام يكى از پياده نظامان را گرفت و او را پنهان كرد و آنگاه به اطلاع صاحب آن غلام رسانيد كه غلامش در خانه محمد بن حمزه است و قدرى مذمت او را نيز نزد آن مرد كرد، مرد مزبور از جماعتى از هم مسلكان خود استمداد كرد و هنگامى كه محمد بن حمزه در باغى بود بر سر او ريختند و او را با كارد قطعه قطعه كردند و محمد بن حمزه تا پايان آن روز همچنان در باغ افتاده بود، و آنها از ترس آنكه مبادا زنده باشد و از جاى برخيزد و درصدد آزار آنها برآيد پى در پى مى آمدند و شمشير بر بدنش مى زدند - رضى الله عنه .
زمان مقتدر 
از جمله مقتولين در زمان او:
140: عباس بن اسحاق (معروف به مهلوس ) 
ابن ابراهيم بن موسى بن جعفر بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب
كه طبق حديثى كه حسين بن محمد قطربلى برايم نقل كرد او را ارامنه ارمنيه در شهرى به نام دبيل به قتل رسانيد.
141: محسن بن جعفر 
ابن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب
كه اعراب او را در نواحى صحرا به قتل رساندند و سرش ‍ را به بغداد آوردند و قاتل او مدعى شد كه چون او مردم را به مخالفت با خليفه دعوت مى كرد من او را كشتم .
و مردى نيز در اين زمان از طالبين در كوفه به قتل رسيد كه نامش و نسبش معلوم نشد، و سبب قتل او جنگى بود كه در ميان فرزندان عباس و علويان بر سر مسجدى اتفاق افتاد، مسجد مزبور را على بن ابراهيم علوى در جامع كوفه ، در جايى كه اميرالمؤ منين على بن ابيطالب عليه السلام براى قضات جلوس مى فرمود، بنا كرده بود و عباسيان منكر اين مطلب بودند و به همين جهت آن را ويران كردند و (بدان اكتفا نكرده ) از آنجا به طرف اميرالمؤ منين عليه السلام رفتند و قدرى از ديوار آن را برچيدند و مى خواستند آن قبر مطهر را ويران كنند.
در اين وقت طالبين به جنگ آنها برخاسته و در آن معركه يك تن از عباسيان و يك نفر از طالبين كشته شد، پس از اين جريان ورقاء بن محمد بن ورقاء گروهى از طالبين را دستگير ساخت و آنها را به اتفاق زنها و بچه ها به زنجير بست و به سوى بغداد روانه كرد و كه در آنجا به زندانشان بيندازند، ولى ورود آنها به بغداد مصادف با وزارت على بن محمد بن فرات شد و او آنان را آزاد كرده و بدانها احسان نمود.
142: طاهر بن يحيى 
ابن يحيى بن جعفر بن عبيدالله بن حسين بن على
و او را چنان كه براى ما نوشته اند امام مسجد مدينه به وسيله زهر به قتل رسانيد. و او مردى بزرگوار و فاضل بوده كه از پدرش و ديگران نقل كرده و اصحاب حديث ما از وى حديث نقل كرده اند.
و هنگامى كه قرمطى - معروف به ابن حبانى - به كوفه رسيد، در همان هنگام ورود بدان شهر مردى از فرزندان طباطبا را به قتل رسانيد كه نام و نسبش به ما نرسيده است .
و در ناحيه يمامه نيز گروهى از طالبين به نام بنى اخيضر به قتل رسيدند كه نسب آنها به دست ما نرسيده (پس از آن بر آن نواحى مستولى شدند و كارشان بالا گرفت و اين جريان در زمان قدرت قرامطه بود، و چون آن بلاد حصارهاى محكمى داشت قرامطه نتوانستند آن حدود را از چنگ بنى اخيضر بيرون آوردند).
و محمد بن على بن حمزه جمعى از كشتگان طالبين را به شرح زير ذكر كرده كه قتل آنها به دست خليفه و سلطانى صورت نگرفته و مخصوص به زمان و تاريخى نبوده و من نيز به مان ترتيب آنها را نقل مى كنم و اگر خطا و اشتباهى نيز در آنها باشد من خود را تبرئه مى كنم و صحت و سقم آن را به عهده نمى گيرم . و آنها افراد زير هستند.
143: حسن بن محمد 
ابن عبدالله اشتر ابن محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على
كه قبيله بنى نهبان كه جزء قبايل طى بودند، او را در راه مكه به قتل رساندند.
144: عبدالله بن محمد 
ابن سليمان بن عبدالله بن حسن بن حسن
او را مردم سودان در قريه جار (464) به قتل رساندند.
145: على بن على 
ابن عبدالرحمن بن قاسم بن زيد بن حسن بن على (بن على )
او را بنو مالك كه تيره اى از قبيله جهينه هستند در وسط اءعيفر و ذى المروة (465)كشتند.
146: قاسم بن زيد 
ابن حسن بن عيسى بن على بن حسن بن على
مادرش دختر قاسم بن عقيل بن عبدالله بن محمد بن عقيل است . و او را قبيله طى در جايى به نام معبال كه ما بين وادى و ذى المروه است به قتل رساندند.
147: محمد بن عبدالله 
ابن حسن بن على بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على
او را نيز قبيله طى در رويضات به وسيله تيرى كشتند.
148: محمد بن احمد 
ابن عبدالله بن موسى بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على
مادرش فاطمه دختر محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن حسن ابن على عليه السلام است و او را غلامانش در فرع مسور (466)به قتل رساندند .
149: على بن موسى 
ابن على بن على بن محمد بن عون بن محمد بن على بن ابيطالب
مادرش زينب دختر حسين بن حسن افطس بوده . و او را در برخى از اطراف مدينه به قتل رساندند.
150: قاسم بن يعقوب 
ابن جعفر بن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب
او را زياد بن سوار و به گفته برخى بنى سليم و به گفته بعضى : بنى شيبان در جايى به نام عرق الظبيه به قتل رساندند.
151: جعفر بن صالح 
ابن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله
كه مادرش از قبيله بنى مخزوم بود. و او را مردم سودان در زمان حيات (امارت ) اسماعيل بن يوسف كشتند.
152: عبدالرحمن بن محمد 
ابن عبدالله بن عيسى بن جعفر بن ابراهيم بن محمد بن عبدالله بن جعفر
مادرش از فرزندان طلحة بن عبيدالله بود و او را سليمان بن بشر سلمى به قتل رسانيد.
153: احمد بن قاسم 
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن على بن على بن حسين
و او را جمعى از مردمان بيچاره و غربتى در سه منزلى رى به قتل رساندند و اين در وقتى بود كه به خاطر دعوتى كه مردم نساء و ابيورد از وى كرده بودند بدان سو مى رفت .
154: حسين بن على 
ابن محمد بن على بن اسماعيل بن جعفر بن محمد بن على بن حسين
او را قومى به نام صفاريه (صفاريان ) در شهر تفليس ‍ به قتل رساندند.
155: محمد بن احمد 
ابن حسن بن على بن ابراهيم بن حسن بن حسن بن على
و او را ارامنه در شهر شمشاط به قتل رساندند.
156: محمد بن جعفر 
ابن محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن حسن بن على
مادرش زنى از انصار بوده . و او عبورش به جمعى از خوارجى كه معمولا در جنگها حاضر نمى شدند افتاد و به دست آنها كشته شد.
157: قاسم بن احمد 
ابن عبدالله بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب
مادرش زنى از فرزندان زبير بوده ، و او را در جايى به نام بجة در سرزمين حبشه به قتل رساندند.
158: جعفر بن حسين 
ابن حسن الافطس بن على بن حسين و
159: حسين بن حسين 
ابن محمد بن سليمان بن داود بن حسن بن حسن بن على
كه اين هر دو در وقتى كه از لشكر عبدالله بن عبدالحميد عمرى كه بر نواحى بجه مسلط شده بود باز مى گشتند به قتل رسيدند .
160: احمد بن حسن 
ابن على بن ابراهيم بن عمر بن محمد بن عمر بن على بن ابيطالب و
161: زيد بن عيسى 
ابن عبدالله بن (ابى ) مسلم بن عبدالله بن محمد بن عقيل بن ابيطالب
كه اين دو نيز با عبدالله بن عبدالحميد در جنگى كه ميان او و پادشان نوبه اتفاق افتاد به قتل رسيدند .
162: على بن محمد 
ابن عبدالله (بن على ) بن محمد بن حمزة بن اسحاق بن على بن عبدالله بن جعفر
و او را مردى از قبيله بن ثعلبه در معدن النخله به قتل رسانيد.
163: جعفر بن اسحاق 
ابن عبدالله بن جعفر بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن على بن ابيطالب
و او را همان عبدالله عمرى پس از استيلاى بر سرزمين بجه به قتل رسانيد.
164: محمد بن على 
ابن اسحاق بن جعفر بن قاسم بن اسحاق جعفرى
وى را نيز همان عبدالله عمرى در جنگى كه ميان او و ابراهيم بن محمد بن يحيى ابن عبدالله بن محمد بن عمر بن على بن ابيطالب اتفاق افتاد به قتل رسانيد.
165: احمد بن على 
ابن محمد بن عون بن محمد بن على بن ابيطالب
او را برادرش عيسى بن على در سرزمين ينبع به قتل رسانيد.
166: داود بن محمد 
ابن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبدالله بن عباس بن على بن ابيطالب
وى را ادريس بن موسى بن عبدالله بن موسى در ينبع كشت .
167: ايوب بن قاسم 
ابن حسن بن محمد بن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على
وى در بلاد نوبه به قتل رسيد.
168: جعفر بن على 
ابن حسن بن على بن عمر بن على بن حسين بن على
وى در جنگى كه ميان محمد بن زيد علوى و مردم نيشابور اتفاق افتاد بر دروازه آن شهر به قتل رسيد.
169: حسين - كوكبى 
ابن احمد بن محمد بن اسماعيل بن محمد - ارقط - بن عبدالله بن على بن الحسين
مادرش دختر جعفر بن اسماعيل بن جعفر بن محمد بن على بن حسين است . وى را حسن بن زيد - كه شنيد قصد مخالفت با او دارد - به قتل رسانيد. و جريان اين بود كه شنيد او و:
170: عبيدالله بن حسن 
ابن جعفر بن عبيدالله بن حسين بن على بن حسين بن على
براى مخالفت با وى همدست شده و از اين رو هر دو را طلبيد و با آنها درشتى كرد. آن دو پاسخش را گفتند، حسن بن زيد دستور داد شكم آن دو را لگد كوب كردند، آنگاه در گودال آبى انداختند تا هر دو غرق شدند مردند، سپس ‍ آنها را بيرون آورده در سردابى افكندند و آن جسدها همچنان در آن سرداب بود تا وقتى كه صفار بدان شهر وارد شد و آن جسدها را بيرون آورده دفن كرد.
و سعيد بن محمد انصارى درباره عبيدالله بن حسن گفته :
 

يا كيف انسيت قتلى قد مضوا سلفا
 
و صاحبى امل او ذقت سلوانا
 
صلى عليهم مليك الناس ما طلعت
 
شمس و ما حركت قمرية بانا
 
1. چگونه فراموش كردم كشتگان را كه سابقا گذشتند و آن صاحبان آرزو را و يا چگونه دلم تسلى يافت .
2. خداوند درود فرستد بر آنها تا خورشيد از افق مشرق سرزند و مرغ قمرى بر شاخسار بنشيند و آن را حركت دهد .
 
يا قتيلا يا مسلما لغشوم
 
لو بسيف تلقاه كان قتيلا
 
عق آباءه و قرباه منه
 
و عصى الله ربه والرسولا
 
1. اى كشته و تسليم شده آن ظالمى كه اگر با شمشير با او ملاقات مى كردى او خود كشته شده بود.
2. همان ظالمى كه عاق پدران و خويشان خود بود و خدا و پيغمبرش را نافرمانى كرد.
171: حسن عقيقى 
ابن محمد بن جعفر بن عبدالله بن حسين بن على بن حسين بن على بن ابيطالب
مادرش : ام عبدالله دختر عبدالله بن حسين بن على بن حسين بن على بن ابيطالب عليه السلام بود. وى پسر خاله حسن بن زيد است ، و حسن بن زيد او را در شهر ساريه (467) به عنوان نيابت از جانب خود منصوب كرد، و او همچنان در نيابت حسن بن زيد را داشت تا وقتى كه شنيد حسن بن زيد در جنگى كه ميان او خجستانى واقع شده به قتل رسيده كه با شنيدن اين خبر مردم را به سوى خويش دعوت كرد، ولى پس از اين جريان حسن بن زيد در حالى كه مريض بود بازگشت و كار بيعت عقيقى به هم خورد و ( به سوى گرگان رفت و به خجستانى پيوست ، حسن بن زيد به جنگ عقيقى رفت ، و عقيقى منهزم شد و دوباره ) به گرگان رفت ، حسن بن زيد برادرش محمد بن زيد را به نزد او فرستاده و او را امان داد، عقيقى روى امانى كه محمد به وى داد خود را تسليم كرد، ولى حسن بن زيد دستور داد او را واداشته و به قتل رساندند.
172: حسن بن عيسى 
ابن زيد بن حسين بن عيسى بن زيد بن على بن حسين
وى را خجستانى در گرگان كشت .
173: محمد بن حمزة 
ابن يحيى بن حسين بن زيد
وى را چنان كه گويند حسن بن زيد مسموم ساخت .
174: فرزندى از داود بن ابراهيم 
ابن عبدالله بن حسن بن ابراهيم بن عبدالله بن حسن بن حسين بن على
او را ادريس بن موسى به قتل رسانيد.
175: ادريس بن على 
ابن حسن بن محمد بن عبدالحرمن بن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن
او را كنيز مردى عمرى در مدينه به قتل رسانيد.
176: سليمان بن على 
ابن قاسم بن محمد بن يوسف
كه او را برادرش محمد بن على بن قاسم به قتل رسانيد، و كشته اش را در طبرستان يافتند. و برخى گفته اند: حسن بن ابى طاهر او را كشت .
177: احمد بن عيسى 
ابن عبدالله بن محمد بن عمر بن على بن ابيطالب
مولف گويد: و در جنگهايى كه ميان علويان و جعفريان اتفاق افتاد نيز جمع كثيرى از هر دو دسته به قتل رسيدند كه به احصا و شماره در نيايند و ما در اينجا نام عده اى از آنها را كه به دست ما رسيده است براى شما بيان مى داريم : و از آن جمله بودند:
178: داود بن احمد 
ابن عبدالله بن موسى بن عبدالله بن حسن بن حسن
كه او را جعفريان در جنگى كه ميان آنها و علويان اتفاق افتاد و در مضيق به قتل رساندند.
179، 180، و على ، و احمد: فرزندان ادريس بن محمد بن جعفر بن ابراهيم جعفرى .
181، 182. و احمر و صالح : پسران محمد بن جعفر بن ابراهيم .
183 و 184. و محمد و عبدالله : پسران داود بن موسى بن عبدالله بن حسن .
185. و محمد بن جعفر: ابن حسن بن موسى بن جعفر .
186. و على بن محمد: ابن زيد بن حسين بن عيسى بن زيد بن على .
187. و صالح بن موسى : ابن عبدالله بن موسى .
كه همگى آنها در جنگى كه ميان ادريس بن عبدالله ، و داود بن موسى حسنى اتفاق افتاد به قتل رسيدند.
188. ابراهيم بن عبدالله بن داود بن محمد بن جعفر بن ابراهيم .
189. و فرزندى از داود بن محمد بن ابراهيم بن محمد بن على بن عبدالله ابن جعفر.
و محمد بن حسن بن جعفر بن موسى بن جعفر، هشت تن از جعفريان را در جايى يافت و همه آنها را كشت .
#
190. و در همان ايام حسين بن حسين بن محمد بن سليمان بن داود بن حسن ابن حسن بن حسن در مدينه به قتل رسيد.
191 و 192. و فرزندان محمد بن يوسف ، ابوالقاسم : احمد بن ابراهيم ابن اسماعيل بن حسن بن زيد بن حسن بن على و فرزندانش محمد را به قتل رساندند .
193. و نيز: ابراهيم بن محمد بن هارون بن محمد بن قاسم بن حسن بن زيد (كه به دست آنها به قتل رسيد.)
و از جمله آنكه جعفريان افراد زير را در راه يمن به قتل رساندند:
194. محمد بن يحيى بن محمد بن على بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين .
195. و احمد (بن على ) بن عبدالله بن موسى بن حسن بن على بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين .
196. محمد بن جعفر بن حسن بن موسى بن جعفر
197. محمد بن ابراهيم بن يحيى بن عبدالله بن موسى بن عبدالله بن حسن .
198. محمد بن جعفر بن محمد ابراهيم حسنى .
و افراد زير در همين فتنه به قتل رسيدند:
199. احمد بن موسى بن محمد بن سليمان بن داود بن حسن بن حسن .
201. محمد بن احمد بن احمد بن على حسنى .
202. حسن بن جعفر بن حسن بن حسن بن على - معروف به ابن ابى ارواح .
203. على بن محمد بن عبدالله فافا جعفرى - معروف به ابى شرواط.
204. احمد بن على بن اسحاق جعفرى .
205. مطرف بن داود بن محمد بن جعفر بن ابراهيم جعفرى .
206، 207. و لشكريان ابى الساج نيز در سال حج دو تن را به قتل رساندند و آن دو: يكى صالح بن محمد بن جعفر بن ابراهيم و ديگرى عباس بن محمد پسر عموى او بود، كه پس از قتل سر هر دو را به كوفه فرستادند.
208 و 209. و در مكه نيز در جنگى كه ميان اهل آن شهر و اسماعيل (بن جعفر بن عيسى ) اتفاق افتاد: حسين بن يوسف برادر اسماعيل و نيز جعفر (بن عيسى ) بن اسماعيل بن جعفر بن ابراهيم جعفرى به قتل رسيدند.
210. و مردم سودان نيز در همان ايم عبدالله بن سليمان بن عبدالله بن حسن ابن حسن را به قتل رساندند.
در مدينه نيز موسى بن محمد بن يوسف بن جعفر بن ابراهيم جعفرى به حكومت رسيد، و محمد بن احمد بن محمد اسماعيل بن حسن بن زيد بن حسن - كه عموزاده حسن بن زيدى بود كه در طبرستان قيام كرده بود - بر او حمله كرد و در اين جنگ :
211 و 212. موسى بن محمد و پدرش على به قتل رسيدند .
213. و نيز برادر همين موسى بن محمد: به نام حسين بن محمد بن يوسف در وادى القربى به قتل رسيد و سببش ‍ هم اين بود كه موسى وى را بدان ناحيه فرستاد. ولى مردم آن سامان بر او شوريده و او را كشتند.
214. و ديگر از كسانى كه به قتل رسيد جعفر بن محمد بن ابراهيم جعفرى بود كه لشكريان اسماعيل بن يوسف او را به قتل رساندند.
215. و از جمله مقتولين قاسم بن زيد بن حسين ( بن حسين ) بن عيسى بن زيد بود كه قبيله طى در ذى مروه او را به قتل رساندند.
216. و از آنها: عبدالرحمن بن محمد بن عيسى بن جعفر بن ابراهيم بود كه قبيله بنى سليم در خانه اش در غابه (468) وى را به قتل رساندند.
مؤ لف گويد: اين بود احوال آن دسته از مقتولين فرزندان ابوطالب كه اخبار آنها به دست ما رسيده ، از زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله تا زمان جمع آورى و تاليف و فراغت از اين كتاب كه ماه جمادى الاولى سال سيصد و سيزده هجرى است .
البته در نواحى يمن و طبرستان جماعت بسيارى از فرزندان ابوطالب به سلطنت رسيده و بر آن نواحى مسلط گشته كه اخبار آنها به دست ما نرسيده ، به خاطر آنكه ناقل آن اخبار اندك بوده و يا اصلا ناقلى كه آن را براى ما نقل كند وجود نداشته است ، و به طور حتم آنها اخبار و سرگذشت هايى داشته اند كه ما بدانها دسترسى نداشتيم ، و چنان نيست كه در ميان آنها افرادى باشند كه عليه سلاطين وقت خروج كرده و مانند پدران خود قيامشان به خاطر دفاع از حق باشد، اما به عللى كه ذكر شد اخبار آنها به دست ما نرسيده است .
در خاتمه از درگاه خداى متعالى پاكى و پاكدامنى و توفيق اطاعت او را در رفتار و كردار و گفتار خويش خواستاريم ، و هو حسبنا و نعيم الوكيل .
پايان
ترجمه اين كتاب نفيس در روز 25 شوال 1390 قمرى برابر با 4 دى ماه 1349 شمسى به خامه اين بنده ناچيز در قريه امام زاده قاسم شميران پايان يافت ، والحمدلله اولا و آخرا.
و انا العبد: سيد هاشم رسولى محلاتى .