فن استنتاج :
يكى از قوى ترين و بهترين فنون روضه خوانى كه واقعاً نشانه استادى مداح است ، كنار
هم گذاشتن دو مطلب و استنتاج مطلب سومى است كه در جايى ذكر نشده و هيچ گونه تضادى
هم با دو مطلب اول ندارد بلكه چيزى خارج از ذاتيات دو مطلب اول است كه نتيجه فكر
كردن به جوانب و حواشى مطلب اول مى باشد. چون اين مطلب معناى بسيار دقيقى است از
چند مثال مدد مى گيريم ؛
در روضه حركت كاروان اسراء از كربلا، آمده كه يكى از دختران حضرت در بيابان گم شد و
يكى از سربازان دشمن ماءمور يافتن او گرديد بعد از مدتى همه ديدند كه آن سرباز با
يك دست افسار اسب را گرفته و با دست ديگر به دخترك تازيانه مى زند و او را دنبال مى
كند. اين نقل مطلب تاريخى ، حالا نحوه استنتاج ؛ چون آن ملعون سواره بوده و دخترك
پياده ، مطمئناً از او تندتر حركت مى كرده و ثانياً اينكه دخترك در حال دويدن
تازيانه مى خورده و احتمالاً روى زمين نيز مى افتاده است . حال از اين دو مطلب
استنتاج مى شود كه شايد وقتى او را تازيانه مى زده ، تازيانه به دور پاى دختر
پيچيده شده و او را به زمين زده و دنبال سوار مى كشانده است . مثالى ديگر:
در تاريخ آمده كه وقتى حضرت على اصغرعليه السّلام شهيد شد، امام حسين عليه السّلام
و را پشت خيام بردند و خواستند دفن نمايند كه صداى شيون حضرت رباب عليهاالسّلام
بلند شد. اين مطلب تاريخى ، حال به نحوه استنتاج دقت كنيد؛ وقتى كه على اصغرعليه
السّلام شهيد شد، حضرت از خجالت مادر او ديگر روى برگشتن به خيمه را نداشتند. مطلب
دوم اينكه مادر هنگام دفن بچه سر مى رسد. استنتاج اينكه ؛ حضرت در آنجا مضطرب شدند
كه بچه چه را كنند.
به استنتاجى ديگر از زبان استاد اين حقير توجه فرماييد:
((مسلّم است كه وقتى امام حسين عليه السّلام به خيمه
باز گشتند به خواهرشان فرمودند:
(( عَلَيكُنَّ بِالنِّساء))
و قبل از اينكه حضرت به خيام بازگردند، دندان حضرت شكسته بود. چون حضرت به خيمه
بازگشتند خسته بودند در ثانى ، دندان حضرت هم شكسته بود، استنتاج اينكه حضرت با
دندان شكسته از فرط خستگى نتوانستند اين جمله را خوب ادا كنند چون گفتن نساء با آن
حالت مشكل است )).
نكته در اين جاست كه اين گونه استنتاج از وقايع ، با
((زبانحال )) تفاوت دارد
زيرا در زبانحال ، امكان عدم صحت وجود دارد و ما از خودمان چيزى به اصل روضه مى
افزاييم ، اما استنتاج مطلبى عقلى است و هر كسى مى تواند با تفكر در حواشى و جوانب
داستان ، به آن پى ببرد كه هيچ ضررى هم به اصل مطلب ندارد و كاملاً با عقل جور در
مى آيد ولى فرقش با اصل مطلب اين است كه در تاريخ نقل نشده و با تاءمل در ماجرا،
بدست آمده است . با همه اين اوصاف بهتر است آن را صريح و با اطمينان نگوئيم ، طورى
كه گمان شود اين مسئله عيناً در تاريخ آمده تا بعد از مجلس ما را مورد مؤ اخذه قرار
ندهند. پير ميكده مان حضرت خامنه اى كبير در اين رابطه فرموده اند:
((بناى ما بر اين نيست كه هر چه را در آن شك داريم يا
قبول نداريم بگوييم نخوانند. اگر ما بخواهيم بگوييم آقا اين دقيق نيست ، نخوانيد مى
ترسم برادران ، در خواندن خيلى محدود بشوند. توجه داشته باشيد آن چيزى را بخوانيد
كه معقول باشد. البته نه اينكه انسان هر چه معقول است از خودش بسازد و بخواند، بلكه
چيزهاى معقول را متكى به اصول و واقعيت ها كنيد. البته گزاره هر حديثى وقتى هنرى
باشد با پيرايه هايى همراه خواهد بود و آن پيرايه ها ايرادى ندارد. منتها مشروط بر
اين كه پيرايه ها اصل نشود. اصل را بايستى از واقعيت ها گرفت و به آن بيان هنرى و
پيرايه هايى كه لازم است بخشيد)).
فن بيان اقوال :
با استفاده از اين فن ، مداح مى تواند اقوال مختلفى را كه در روضه وجود دارد، بيان
داشته و با هر كدام به اندازه كافى به مجلس شور و حال بدهد. مثلاً كسى كه در مسئله
اى دو قول پيدا كرده كه حتى مخالف هم هستند، مى تواند ابتدا آن قولى كه معروف تر
است و مستمع با آن آشنايى كامل دارد، را بيان كرده و سپس قول بعدى را با گفتن
جملاتى از قبيل ((اين طور نيز نقل شده
)) و يا ((خدا كند كه صحيح نباشد))،
بيان كند و از آن نيز به عنوان روضه خود استفاده نمايد، اما شرطش اين است كه ابتدا
قول مشهور را گفته و سپس اقوال بعدى را بيان نمايد تا اعتماد مستمع سلب نگرديده و
گمان نكند كه شما اين مطلب را از خودتان مى گوييد و داريد قول دوم را براى توجيه
كار خود اظهار مى كنيد.
مسكوت گذاشتن :
شگرد بعدى در روضه خوانى آن است كه مداح هر چيزى را نمى داند، مسكوت گذاشته و از
كنار آن رد شود. اما مطالبى را كه گزيرى از گفتن آنها نيست را به گونه اى اظهار
دارد كه براى مستمع سؤ ال برانگيز نشود مثلاً اگر نمى داند چه كسى در كوفه هنگام
ورود اسراى كربلا، براى پيشنهاد كمك به خدمت امام سجادعليه السّلام رسيد، بهتر است
اصلاً اسم نبرد و جمله را بدون فاعل بيان نمايد مثلاً بگويد: ((آمد
خدمت حضرت )). اين كار بهتر از بيان چند اسم همراه با
ترديد مى باشد تا بدين وسيله به مداح گمان سوء در عدم تحقيق و تفحص ، برده نشود.
عجين كردن شعر و روضه :
راهكار مفيد ديگر در بيان مطالب و اشعار، عجين كردن شعر و روضه مى باشد. يعنى مداح
با زبان شعر روضه بخواند، بدين ترتيب كه محور اصلى كارش ، شعر باشد خصوصاً فرازهاى
روضه را با شعر بيان كند، حتى اگر يك بيت باشد. و ازسخن گفتن فقط براى ربط بين
ابيات استفاده نمايد زيرا سر بسته گفتن مطلب در لفّافه شعر، بسيار زيبنده تر و جذاب
تر از توضيح دادن در مورد مطالبى مى باشد كه مستمع بارها آن را شنيده و به خوبى بر
آن اشراف دارد. مى توان از اين فن براى هر مستمعى بهره جست چرا كه براى همه دلنشين
است (حتى اگر اشعار بسيار ساده باشند). اما بايد در مجالس مختلف با تفاوت درك
مستمعين ، اشعارمان را تغيير دهيم تا احتياج به توضيح اضافى و معنا كردن شعر نباشد.
اين نيز چكيده اى از فنون و ريزه كارى هايى بود كه در امر مداحى وجود دارد.
آداب و ادب مداحى
شالوده و اساس كار مداحى را ((ادب ))
تشكيل مى دهد. شخص مداح كه نوكرى اين خاندان را به عهده گرفته ، بايد مؤ دب ترين
اشخاص باشد چرا كه ادب و تواضع شرط قبولى نوكرى و خدمت است . داشتن بعضى از صفات
حميده جزو ((ادب )) مداح و
رعايت بعضى قوانين و دستورالعمل ها، جزو ((آداب
)) و آئين مداحى مى باشد كه در واقع اين دو مقوله تقريباً جداى از هم
هستند. صفاتى كه ربط به مؤ دب بودن و اخلاقيات درونى فرد دارد را ادب گويند اما
آداب يعنى رعايت شرايط و قواعدى كه در بهتر شدن كار و قانون مدارى آن به شخص كمك مى
كند. ممكن است كه فرد، انسان مؤ دبى باشد اما رعايت نكردن اين قوانين ، حمل بر بى
ادبى مى شود. بنابراين شخص هم بايد در حيطه ((ادب
)) به كمال رسيده باشد و هم در حيطه ((آداب
)). چون تا كسى آداب را نشناسد نمى تواند به آن عمل نمايد، بايد ابتدا
به فراگيرى و سپس به انجام آن مبادرت ورزيد. در درجه اول بايد سعى ما بر كسب ادب و
رعايت احترام نسبت به ديگران بالاخص در لباس نوكرى اهل بيت عليهم السّلام باشد و
چقدر در احاديث و روايات به اين مسئله توصيه شده كه مؤ من بايد احترام برادر مؤ من
خود را نگه دارد، خصوصاً اگر از اهل علم ، ريش سفيد و يا از سادات باشد. امام صادق
عليه السّلام به ((اسحاق بن عمار))
فرمود:
((اى اسحاق ! به دوستان من هر قدر مى توانى احترام كن
كه هيچ مؤ منى احسان به مؤ منى نمى كند مگر آنكه صورت ابليس را خراشيده و دل او را
مجروح مى سازد))(91)
.
چرا كه بزرگان گفته اند:
(92) و نيز پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مورد رعايت احترام
پيران فرمودند: ((از ما نيست هركس پيران ما را احترام
نكند))(93)
و در مورد احترام به سادات فرموده اند: ((شفاعت من براى
كسى كه ذريّه مرا با دست و زبان و يا مال احترام و اعانت كرده ، ثابت است
))(94)
و نيز: ((خوبان ذريّه مرا به خاطر خدا و بدان ايشان را
به خاطر من احترام كنيد))(95)
.
در بحث آدابى كه يك مداح بايد بداند، و آن را به انجام رساند، بايد به اشاره نكاتى
پرداخت تا در نظر مردم و همكاران به عنوان انسانى مؤ دب و وجهه دار معرفى گردد.
الف ) ادب مجلس
وفاى به عهد:
همچنان كه قبلاً نيز مورد بحث و بررسى قرار گرفت يكى از وظايف مهم مداح وفاى به عهد
و پيمان مى باشد و نيز از آداب خاصه و قابل توجه مداحى به شمار مى رود كه سر وقت
حاضر شدن و سر موعد تمام كردن مجلس ، از مصاديق آن مى باشد كه به دليل توضيح كافى
در اين مقوله ، سخن را كوتاه مى كنيم .
انصراف از خواندن :
اگر چه مداح بايد هميشه آمادگى خود را براى خواندن حفظ كند، اما بعضاً پيش مى آيد
كه به دليل كسالت ، عدم تحقيق ، زياده روى در خواندن و گرفتن حنجره و... آمادگى
لازم را براى فيض دادن نداشته باشد.اگر مداح آمادگى براى خواندن نداشت ، ادب اقتضا
مى كند كه نخواند. حال اين عدم آمادگى به هر دليلى كه مى خواهد باشد و اينجا بهترين
راه ، انصراف از خواندن و اجتناب از آن مى باشد، حتى اگر زياد به او اصرار كنند.
چرا كه خواندن در اين وضعيت باعث افت مجلس مى شود و ادب مجلس نيز در همين است .
ب ) ادب روحانى
يكى از وظايف مداح در قبال روحانى مجلس ، تاءسى به سخنان او مى باشد. بايد به واعظى
كه ساعتى براى مستمعين ايراد سخن نموده ، با اشاره به فرازهايى از سخنانش از او
قدردانى كرد. اين كار سبب تاءثير بيشتر راهنمايى هاى خطيب ، در مستمعين و همچنين
اداى احترام و ارج نهادن به صحبت هاى اوست و بى ادبى محسوب مى شود كه بعد از يك
ساعت سخنرانى روحانى ، هيچ توجهى به منبر او نكنيم و كار خودمان را انجام دهيم . چه
بسا تاءسى به روحانى ، ما را در انجام رسالت مان نيز كمك مى كند. بين مداح و روحانى
نبايد شكاف ايجاد شود زيرا هدف هر دوى آنها يكى است و بايد يكديگر را در رسيدن به
اين هدف واحد يارى نمايند.
ج ) ادب همكار و پيش كسوت
تاءسى به خواننده قبلى :
مداح خوب كسى است كه در خواندن روضه نيز به مداح قبلى تاءسى نمايد يعنى سعى كند كه
روضه او را تكميل نمايد. اگر روحانى مجلس نيز روضه خوانده ، بايد همين معنا رعايت
شود و روضه خود را در طول روضه او قرار داده و فاز روضه را تغيير ندهد يعنى اگر
روضه را تا نيمه خوانده ، بايستى دنباله آن را بخواند و يا اگر روضه تا آخر ارائه
شده ، به پردازش زوايايى از آن كه در روضه قبل گفته نشده ، پرداخته و روضه را با
همان محوريت قبل ادامه دهد. از نظر اساتيد، اين كار امرى لازم الاجراء و پسنديده در
مداحى مى باشد به طورى كه بزرگان اين پيشه ، خود را مقيد به آن ساخته و مى سازند.
حال اگر مجلس را بعد از روضه خوانى ، هنگام زمزمه يا زمينه خواندن تحويل گرفتيد،
بايد حتماً مقدارى ، آن را با همان سبك قبلى خوانده و سپس نوحه يا سبك خود را اجرا
نماييد. اين نيز از آداب مهم مداحى محسوب مى شود و عدم انجام آن دهن كجى به مداح
قبلى تلقى مى گردد.
دعوت خواننده ديگر:
اگر اختيار مجلس دست شما بود و شما مداح همان مجلس بوديد و در اثناى برنامه شما
خواننده اى وارد شد كه مى دانيد كه مجلس را خوب اداره مى نمايد، ادب مداحى اقتضا مى
كند كه حتماً براى فيض دادن از او دعوت به عمل آوريد و با استفاده از يك شگرد مناسب
، او را تحريك به اجابت دعوت خود نماييد و اگر هم وقت نداريد مثلاً بگوييد:((
وقت گذشته اما سرور عزيز اگر به يك بند هم مانده ، بايد ما را به فيض برسانند))
و با ظرافتى خاص ، او را به پشت تريبون جلب نماييد تا ادب شما نسبت به همكارتان
رعايت شده باشد. چرا كه او نيز گرداننده قابلى است و امكان دارد حتى بهتر از شما
مجلس را به فيض برساند. چون حضور او در مجلس و دعوت نكردن شما بى ادبى تلقى مى شود،
بهتر است هميشه در مجالس جشن و عزا، يك نفر را دم درب مجلس بگماريد تا اگر خواننده
اى وارد شد، به شما اطلاع دهد.
اختصار:
در باب اين مسئله نيز مفصلاً توضيح داده شد كه اختصار در خواندن باعث جلب رضايت
مستمع و ساير همكاران مى شود. زيرا خواندن بيش از حد در درجه اول بى ادبى به
خواننده قبلى و در ثانى تضييع وقت خواننده بعدى است كه دلخورى و ناراحتى را به بار
مى آورد و در مستمع نيز اثر نامطلوبى از اين بى مبالاتى به ثمر مى نشاند و به قول
يكى از اساتيد بزرگ تهران ؛
((اگر به مستمع بگوئى بند آخر را مى خوانم اما دو بند
خواندى ، به اندازه يك بند به او دروغ گفته اى ))(96)
.
ادب پيش كسوت :
اگر در مجلسى چند نفر قرار است فيض دهند، شايسته تر آن است كه روضه را پيش كسوت
بخواند. روضه خواندن در جايى كه مداح متبحرترى وجود دارد، نوعى بى ادبى است مگر
اينكه با او هماهنگ شده باشد و خود او امر كند كه روضه بخوانيد كه باز هم در اين
صورت ، قبول نكردن بهتر مى باشد. شدت اين مسئله وقتى بيشتر مى شود كه مداح اصلى ،
او باشد و مردم نيز منتظر مداحى او باشند كه در اين حال اگر كلاً نخوانيد، براى خود
شما بهتر است ، چرا كه گوش ها منتظر شنيدن صداى مداح ديگرى است . اما خواندن نوحه ،
واحد و... اشكالى ندارد. در نظر داشته باشيد كه پايه مداحى و محوريت مجلس ، هميشه
بايد با فرد پيش كسوت باشد بالاخص كه قبلاً نيز اعلام شده باشد كه او مى خواهد
بخواند.
تحويل مجلس :
اگر كسى خواست مجلس را به خواننده ديگرى واگذار كند، ادب اين است كه مجلس را در
((اوج )) به او واگذار
نمايد نه در ((افت )). با
اين روش بايد به او كمك نموده و كار را براى او آسان نمود. از نزاكت به حساب نمى
آيد كه كسى بهره و رمق مجلس را كشيده و آن را وقتى واگذار كند كه مجلس اشباع شده و
ديگر ظرفيت ندارد. اين موجب مى شود كه خواننده بعدى با ديدن اين وضع ، يا از خواندن
طفره رود و يا به زحمت بيفتد زيرا با يك مستمع خسته ، طرف شده و ديگر كارى از دست
او بر نمى آيد و اين جا مقصر مداح قبلى است . شايد مستمع هم متوجه اين برخورد
نامناسب نگردد اما خواننده بعدى به خوبى مى فهمد كه خواننده قبلى نمى خواسته مجلس
او رونق گيرد و ميل دارد كه فقط در مجلس خودش صداى ناله مردم بلند باشد. او بايد
هميشه سعى كند اگر هنگام تحويل دادن ، مجلس ، افت نيز كرده ، اين زحمت را خود قبول
كند و با خواندن زمزمه اى به ايجاد شور و ناله در مجلس بپردازد. مجلس كه گرم شد آن
گاه ميكروفون را تقديم همكارش نمايد تا اين رفتار موجب نارضايتى سايرين نشود.
د) ادب بزرگان و بانى
ادب نسبت به بزرگان :
در مجالس جشن ، اگر هنگام خواندن ، عالم يا سيد و يا خواننده اى وارد مجلس شد، از
او دعوت كنيم بالاى مجلس بنشيند و يا سزاوارتر است ، كسى را كه دم درب گمارده ايم ،
آنها را به بالاى مجلس هدايت نمايند و اگر شخص ، كسى است كه احترام او بر همگان
واجب است ، فردى كه دم در ايستاده او را تا داخل مجلس همراهى نمايد و همچنين در آخر
مجلس فراموش نشود كه دعاى مجلس را هم از بزرگان حاضر تقاضا نماييم .
ادب نسبت به بانى :
در ابتداى مجلس به جهت احترام ، زمان شروع و مدت اجراى برنامه را از بانى مجلس سؤ
ال كنيم و همچنين سعى داشته باشيم كه از انگيزه و هدف برپايى مجلس اطلاع يابيم تا
آن مقدار از بر آوردن هدف كه بر عهده ما هست ، را بر آورده سازيم ، اعم از دعا كردن
براى اموات و شهداى بانى مجلس ، خواندن حمد شفا براى بيمار او، خواندن امن يجيب ،
اشاره به انگيزه برپايى در اثناى روضه و... .در آخر مجلس نيز تشكر و قدردانى لازم
را از او داشته باشيم نه اين كه فقط بياييم ، بخوانيم و برويم ؟!
در پايان اين گفتار نيز توفيق كسب ادب و معرفت را بر در اين آستان از حى سبحان
خواستاريم .
آسيب شناسى تحريف در عزادارى
ديدگاه مقام معظم رهبرى
((امروز حسين بن على مى تواند دنيا را نجات بدهد به شرط
آن كه چهره او را با تحريف مغشوش نكنند. نگذاريد مفاهيم و كارهاى تحريف آميز و غلط
چشم ها و دل ها را از چهره مبارك و منور سيدالشهدا منصرف كند. بايد با تحريف مقابله
كنيم . به طور خلاصه منظور من دو كلمه است : يكى اين كه خود عاشورا و ماجراى حسين
بن على در منبر و در خلال روضه خوانى به همان شكل سنتى يعنى به صورت بيان وقايع شب
عاشورا، صبح و روز عاشورا دنبال شود. معمولا حوادث ، حتى حوادث بزرگ ، به مرور زمان
از بين مى رود. ولى حادثه عاشورا با جزئياتش ، به بركت همين خواندن ها باقى است .
البته بايد بيان وقايع عاشورا، به صورت متقن باشد. در حدى كه در كتاب هايى مثل لهوف
ابن طاووس و ارشاد مفيد آمده است . نه چيزهايى در من درآوردى . واقعه خوانى و روضه
خوانى بشود در خلال روضه خوانى ، مداحى ، خواندن شعرهاى مصيبت ، خواندن نوحه سينه
زنى و در خلال سخنرانى هاى آموزنده ، ماجراى عاشورا و هدف امام حسين بيان بشود،
همان مطالبى كه در كلمات خود آن بزرگوار است ، كه ؛ ((
مَا خَرَجتُ اَشراً وَ لا بَطراً وَ لا ظالِماً وَ لا مُفسِداً بَل اِنّما خَرَجتُ
لِطَلَبِ الاصلاح فِى اُمةِ جَدّى )) يا
اينكه فرمود: (( يَا اَيُّها النّاس اِنَّ
رَسوُلَ اللّهِ قَالَ: مَن رَأ ى سُلطاناً جَائِراً مُستَحِلاًّ لِحَرَمِ اللّهِ
ناكِثاً لِعَهدِ اللّه فَلَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِقَولٍ و لا فعلٍ كانَ حقاً عَلَى
اللّهِ اَن يَدخُلُهُ مَدخَلِه )) اين يك
سرفصل و يك درس است . يا آن كه مى فرمايد: ((
فَمَن كانَ باذِلاً فِينَا مُهجَةً وَ موُطناً عَلَى لِقاءِ اللّهِ نَفسَهُ
فَليَرحَل مَعَنَا)) . بحث ملاقات با خداست
. هدف آفرينش بشر (( اِنَّكَ كادِحٌ اِلى
رَبِّكَ كَدحاً فَمُلاقِيهِ)) است ، همه
اين تلاش ها و زحمت ها همين است كه ملاقات كند (فملاقيه ). اگر كسى موطن در
لقاءالله است . توطين نفس بر لقاءالله كرده است . ((
فليرحل معنا)) بايد با حسين راه بيفتد و
نمى شود در خانه نشست . نمى شود به دنيا و تمتعات دنيا چسبيد و از راه حسين غافل شد
بايد راه بيفتيم . اين راه افتادن از درون خود ما از نفس ما و از تهذيب نفس شروع
مى شود و به سطح جامعه و جهان كشيده مى شود اينها بايد بيان بشود. اينها هدف هاى
امام حسين خلاصه گيرى ها و جمع بندى هاى نهضت حسين است . جمع بندى نهضت حسينى اين
است ، كه يك روزى بر امام حسين گذشت . در حالى كه همه دنيا در زير سيطره ظلمات ظلم
و جور پوشيده و محكوم بود. هيچ كس جراءت بيان حقيقت را نداشت . فضا، زمين و زمان
سياه و ظلمانى بود. حتى ابن عباس و عبدالله بن جعفر با امام حسين نيامدند. اين
معنايش چيست ؟ آيا اين نشان نمى دهد كه دنيا در چه وضعى بود؟ امام حسين در چنين
وضعيتى ، تك و تنها (البته با چند ده نفرى ، كه اگر هم نمى ماندند آن حضرت مى
ايستاد) در مقابل ظلم ايستاده فرض كنيد شب عاشورا، وفتى حضرت فرمود: من بيعتم را
برداشتم ، همه مى رفتند. ابوالفضل و على اكبر هم مى رفتند و حضرت تنها مى ماند، روز
عاشورا چه مى شد؟ حضرت بر مى گشتند؟ يا مى ايستادند و مى جنگيدند؟ در زمان ما يك
نفر پيدا شد كه مى گفت : اگر من تنها بمانم و همه دنيا در مقابل من باشند. من از
راهم بر نمى گردم . او امام ما بود. و عمل كرد و راست گفت .
(( صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللّه عَلَيه ))
. ديديد يك انسان حسينى و عاشورايى چه كرد؟ اگر ما همه عاشورايى باشيم ، حركت دنيا
به سمت صلاح ، خيلى سريع خواهد شد. زمينه ظهور ولى مطلق حق فراهم خواهد شد. پس بايد
اين مفاد در ماه محرم در خلال بيان و تبيين وعظ، روضه و مدح براى مردم بيان شود
بايد هدف امام حسين به وسيله مبلغين در سراسر كشور در سراسر دنيا بر روى منبرها در
پشت تريبون ها با شكل هاى مختلف در شهرها و روستاها بيان بشود. البته ممكن است آن
مبلغ يك حديث اخلاقى هم بخواند، خيلى هم خوب است يا سياست يك كشور و دنيا را تشريح
كند اينها لازم و خيلى هم خوب است اما در خلال سخن حتماً به صورتى نقل بشود كه
تصريحاً، تلويحاً، مستقلاً و يا به صورت ضمنى ماجراى عاشورا تبيين بشود و مكتوم و
مخفى نماند.
مطلب دوم اين كه از اين فرصت استفاده بشود براى همان كارى كه حسين بن على كرد. يعنى
به بركت جهاد خون اسلام را زنده كرد و در حقيقت اسلام زنده شده و آزاد شده خون و
قيام حسين بن على است . امروز هم شما به بهانه ياد و نام و منبر آن بزرگوار، حقايق
اسلام را بيان كنيد. قرآن و حديث را معرفى كنيد، نهج البلاغه را براى مردم بخوانيد
و حقايق اسلامى را براى مردم بيان كنيد. از جمله حقايق اسلامى همين حقيقت مباركى
است كه امروز در ايران اسلامى تجسم پيدا كرده است . يعنى نظام جمهورى اسلامى ، نظام
نبوى ، علوى و ولوى حكومت حق كه جزو بالاترين معارف اسلامى است كسى خيال نكند كه مى
شود اسلام را تبيين كرد و از حاكميت اسلام كه امروز در اين مرز و بوم متجسم شده است
غافل ماند و آن را مغفول عنه گذاشت ))(97)
.
نمونه هاى غلط عزادارى ها
((يك كارهايى است كه مردم را به خدا و دين نزديك مى
كند. اين عزادارى هاى سنتى ، مردم را به دين نزديك مى كند. امام فرمودند: عزادارى
سنتى بكنيد. در مجالس نشستن ، روضه خواندن ، گريه كردن ، به سر و سينه زدن ، مواكب
عزا راه انداختن ، دسته جات عزادارى ، همان چيزهايى است كه عواطف را نسبت به خاندان
پيغمبر پرجوش مى كند كه بسيار خوب است .
يك كارهايى هم است كه به عكس ، كسانى را از دين بر مى گرداند. بنده خيلى متاءسفم كه
بگويم در اين سه چهار سال اخير كارهايى كه به نظر من دست هايى آنها را در جامعه ما
ترويج مى كنند، باب شده است كه هر كس ببيند براى او سؤ ال به وجود مى آيد. در قديم
الايام در بين طبقه عوام الناس معمول بود كه در روزهاى عزادارى به بدن خودشان قفل
مى زدند. بزرگان علما عليه اين كار سخن گفتند و برافتاد. حالا باز هم مجدداً شروع
كرده اند و شنيده ام در گوشه و كنار بعضى ها قفل مى زنند. اين چه كارى است كه بعضى
ها انجام مى دهند؟ قمه زدن هم همين جور است . قمه زدن هم از آن كارهاى خلاف است .
من مى دانم كه حالا يك عده خواهند گفت كه حق اين بود كه فلانى اسم قمه را نمى آورد.
شما چكار داريد؟ بگذاريد بزنند! نه اما! نمى شود. اين جور كه در چهار پنج سال اخير
و بعد از جنگ مسئله قمه زدن را دارند ترويج مى كنند، در زمان حيات مبارك امام ، هم
همينجور بود، قطعاً ايشان در مقابل اين قضيه مى ايستادند... دست علماى سلف بسته بود
و نمى توانستند اين حرف ها را بگويند. اما امروز، روز حاكميت اسلام و جلوه اسلام
است . ما نبايد كارى بكنيم كه جامعه اسلامى برتر يعنى جامعه محب اهل بيت كه مفتخر
به نام مقدس ولى عصر (ارواحنا فداء) است ، بنام حسين بن على و بنام اميرالمؤ منين
(عليه الصلاة و السلام ) در نظر مسلمانان عالم و غير مسلمان ها به عنوان يك گروه
آدم هاى خرافى بى منطق معرفى بشود. من حقيقتاً هر چه فكر كردم ديدم نمى توانم اين
مطلب را كه قطعاً يك خلاف و بدعت است ، به اطلاع مردم عزيزمان نرسانم . اين كار را
نكنيد. بنده قلباً از اين كارها راضى نيستم .
اگر كسى تظاهر به قمه زدن بكند، من قلباً از او ناراضى هستم . اين را من عرض مى كنم
براى اين كه يك وقت ، گوشه و كنارى چند نفرى جمع مى شدند و اين كارها را مى كردند،
يك گوشه اى بود، جلوى چشم كسى نبود، تظاهر به اين معنا نبود لذا كسى هم كارى به
آنها نداشت حالا خوب يا بد در هر حال در يك دايره محدودى بود. اما وقتى كه بنا است
چند هزار نفر ناگهان در خيابان هايى از خيابان هاى تهران يا قم يا شهرهاى آذربايجان
يا خراسان ظاهر بشوند، قمه بگيرند و به سرشان بزنند، اين ديگر قطعاً خلاف است .
امام حسين به اين معنا راضى نيست . من نمى دانم اين كارها از كجاست و كدام سليقه ها
اين كارها را به داخل جوامع اسلامى و انقلابى ما مى آورد. اخيراً يك بدعت عجيب و
غريب و ناماءنوسى در باب زيارت درست كرده اند. شما ببينيد قبر مطهر پيغمبر وائمه
هدى را همه زيارت مى كردند. قبر مطهر پيغمبر و امام حسين را ائمه ما، امام صادق ،
موسى بن جعفر، بقيه ائمه ، زيارت مى كردند. قبور مطهره اهل بيت (عليهم السلام ) را
در عراق و ايران ، علما و فقهاى بزرگ ما زيارت مى كردند. شما هرگز شنيده ايد كه يك
نفر از علما يا ائمه (عليهم السلام ) وقتى مى خواستند زيارت كنند، از در صحن كه
وارد مى شوند، روى زمين بخوابد و سينه خيز، خودشان را به حرم برسانند؟! اگر اين كار
مستحسن و مستحب و خوب و مقبول بوده بزرگان ما اين كار را مى كردند ولى آنها نكردند.
حتى نقل شده است كه آيت الله العظمى آقاى بروجردى (رضوان الله تعالى عليه )، آن
عالم بزرگ و مجتهد قوى ، عميق و روشن فكر از اين كه عتبه را ببوسند، منع مى كردند،
با اين كه اين كار شايد مستحب باشد. احتمالاً در روايت بوسيدن عتبه وارد شده است .
در كتاب دعا هست و به ذهنم مى رسد كه در روايت هم هست كه عتبه را ببوسند. با اينكه
اين كار مستحب است ، ايشان مى گفتند: اين كار را نكنيد تا مبادا ديگران خيال كنند
كه ما بر قبور مطهر ائمه سجده مى كنيم و دشمنان عليه شيعه تشكيكى درست نكنند.
حالا ناگهان عده اى در صحن مطهر على بن موسى الرضا وارد كه مى شوند، مى افتند و
دويست متر را سينه خيز مى روند؟! آيا اين كار درست است ؟ نه . اين كار غلط است و
اهانت به دين و زيارت است . چه كسى اين چيزها را بين مردم باب مى كند. نكند اينها
كار دشمن باشد؟ شما بايد اين حرف ها را به مردم بگوئيد و ذهن ها را روشن كنيد. دين
و اسلام ، منطقى است و منطقى ترين بخش اسلام ، تفسيرى است كه شيعه از اسلام دارد.
متكلمين شيعه هر كدام در زمان خود مثل خورشيد تابناكى مى درخشيدند. كسى نمى توانست
بگويد كه شما منطق تان ضعيف است . چه در زمان ائمه افرادى مثل ((مؤ
من طاق )) و ((هشام بن حكم
)) و چه بعد از ائمه افرادى مثل ((بنى نوبخت
)) و ((شيخ مفيد))
و چه در زمان هاى بعد افرادى مثل مرحوم ((علامه حلى
)) و ديگران بودند كه همه اهل منطق و استدلال بودند. ما اهل منطق و
استدلاليم . شما ببينيد درباره مباحث مربوطه به شيعه چه كتب استدلالى قوى نوشته شده
است . كتاب هاى مرحوم ((شرف الدين ))
در زمان ما و ((الغدير))
مرحوم ((علامه امينى )) سر
تا پا استدلال و مانند بتون آرمه مستحكم هستند، تشيع اين است . نه آن چيزهايى كه نه
فقط استدلال ندارد بلكه ((اشبه شيئى بالخرافه
)) است ، چرا اينها را وارد جامعه مى كنند؟ اين خطر بزرگى است در عالم
دين و معارف دينى .
مرز داران عقيده بايد متوجه آن باشند. عرض كردم كه يك عده اى مطمئناً وقتى اين حرف
ها را بشنوند از روى دلسوزى خواهند گفت كه خوب فلانى اين حرف را نمى زد. نه آقا! من
بايد اين حرف را مى زدم . من بايد اين حرف را بزنم . بنده مسؤ ليتم بيشتر از ديگران
است . البته آقايان هم بايد اين حرف را بگويند. شما هم بايد بگوييد.
امام بزرگوار ما آن خطشكنى بود كه هرجا يك نكته انحرافى مشاهده مى كرد با كمال قدرت
و بدون هيچ ملاحظه اى در مقابل آن مى ايستاد و اگر اين چيزها هم در زمان آن بزرگوار
بود، يا در اين سطح رواج داشت ، بلاشك ايشان هم اين حرف ها را مى گفت . يك عده اى
هم كه به اين چيزها دل بسته اند در اين حرف ها متاءذى خواهند شد كه چرا فلانى به
اين چيزى كه ما به آن علاقه داريم اين جور بى محبتى كرد و با اين لحن از آنها ياد
كرد. آنها هم البته اغلب مردمان مؤ من ، صادق و بى غرض هستند اما اشتباه مى كنند.
اين وظيفه بزرگى است كه شما آقايان روحانيون و علما در هر بخش و هرجا كه هستيد بايد
بر عهده داشته باشيد. مجلس عزاى حسين (عليه الصلاة والسلام ) مجلسى است كه بايد
منشاء معرفت و محل جوشش اين سه چيزى كه عرض كرديم باشد))(98)
.
ديدگاه حضرت آيت الله جناتى
ترديدى نيست كه اقامه عزادارى حضرت امام حسين عليه السّلام داراى فوايد دينى مذهبى
، اخلاقى ، اجتماعى و سياسى فراوانى است كه بر همگان واضح و روشن است . علاوه بر
اين داراى ويژگى خاصى است كه در مراسم ديگر وجود ندارد. اين خصوصيت ويژه ، عبارت از
نماياندن حق از باطل و ستيز حق بر ضد باطل است . همه مى دانيد كه در جهان هستى و در
راستاى تاريخ ، ميان حق و باطل ، نور و ظلمت ، و علم و جهل ، جنگ و ستيزه بوده و
هست و بهترين مراسمى كه مى تواند حق را از باطل به طور معين و مشخص بنماياند و به
آن تجسم ببخشد، مراسم حسينى است .
آنچه لازم است تذكر داده شود اين كه بايد در مراسم عزا به شدت از خلاف واقع گويى و
كارهاى ناپسند از نظر عقل شرع و عرف پرهيز شود تا بتواند الهام بخش مبارزه و
فداكارى و شهادت و نمونه اى درست براى امر به معروف و نهى از منكر باشد. در اين
راستا شرايطى را كه بايد در مراسم عزاى حسينى مراعات نمود عبارتند از:
1 گويندگان و نويسندگان توجه داشته باشند كه احاديثى را كه در مصادر حديثى و يا
تاريخى نقل شده ولى با اصول اعتقادى و مبانى فقهى ما سازش ندارد و يا اينكه مضامين
آنها برخلاف منطق و عقل است و دليل شرعى بر اعتبار آنها نمى باشد، بيان نكنند و ما
احاديث و مضامين اين چنينى را در آنها فراوان شاهديم كه بيان آنها از حوصله اين
نوشتار خارج است .
2 سعى و كوشش بر تشريح اهداف قيام پربار امام حسين عليه السّلام براى سوگواران
داشته و آنها را با آن اهداف هرچه بيشتر آزادتر سازند. يكى از اهداف مهم امام حسين
عليه السّلام (همانگونه كه در وصيت نامه خود يادآور شدند) احياى امر به معروف و نهى
از منكر بوده است لذا بايد پيروان او از همه چيز بيشتر به آن اهميت دهند.
3 مردم را از امورى كه برخلاف شرع است و احياناً با مراسم مقرون مى شود بر حذر
دارند. زيرا در صورتى كه آنها با مراسم مقرون شوند، نه تنها مفيد و مثمر نمى باشد
بلكه براى مذهب مضر خواهد بود.
4 بيان وقايع عاشورا به آن گونه كه واقع شده نه آن گونه كه برخى روى انگيزه هاى
مختلف و يا ناآگاهانه براى ما بيان كرده اند و اگر آن گونه كه آنها خواستند بيان
كنيم پيامد ناپسندى خواهد داشت .
عوامل عدم نقل صحيح در مراسم
در گذشته بر اثر انگيزه ها و عواملى ، برپاكنندگان وقايع عاشورا و مراسم عزاى امام
حسين عليه السّلام مقيد به بيان آنها به گونه صحيح و درست نبوده اند و از جمله آن
عوامل :
1- عدم بررسى كامل مبانى تاريخى كه در دسترس قرار دارد توسط عالمان و محققان و
مورخان آگاه .
2- تحريف حقايق توسط دشمنان به انگيزه بد جلوه دادن آنها به سود خود.
3- دوستان داستان ساز كه اينان نوعاً هد ف شان اين است كه داستان شان جلب توجه كند،
از هر راه كه باشد.
4- برداشت نادرست برخى از نويسندگان از برخى قضايايى كه در كتاب هاى تاريخى بيان
شده است .
5- برداشت غلط و يا اشتباه در فهم بعضى از مطالبى كه در احاديث درباره امام حسين
عليه السّلام از جمله (( اِعتَمَرَ
الحُسَين ؛)) امام حسين براى دخول در مكه ،
مُحرم به احرام عمره شد)). برخى برداشت كرده اند از اين
جمله كه وى محرم به احرام عمره تمتع شد با اينكه هرجا كه عمره صورت مطلق در احاديث
ذكر مى شود، مقصود از آن عمره مفرده است . در هر حال در حديث دوم از باب دوم از
ابواب عمره از كتاب
((وسايل )) شيخ
((حر عاملى )) آمده كه امام حسين عليه
السّلام با احرام عمره وارد مكه شد. (و بعد از انجام آن از مكه پيش از ايام حج تمتع
از مكه خارج شد). ولى با اين وصف در كتاب هاى مقاتل و سخنرانى بسيارى از سخنرانان
اين است كه وى محرم به احرام حج شد ولى ترسيد كه خونش را در خانه خدا بريزند لذا حج
با بدل به عمره مفرده كرد و بعد از انجام عمره از مكه خارج شد. اين گفتار صد در صد
خلاف واقع است و مدارك در اين باره موجود است .
6- برداشت نادرست از فرامين امامان در باب بزرگداشت حوادث كربلا و غرض امامان و هدف
آنها از دستورهاى شان در بزرگداشت مجالس و زيارت و زنده نگه داشتن ماهيت حركت و
قيام حسينى در برابر ظالمان و مستكبران بوده است و اين براى آنها موضوعيت داشته و
هدف بوده است و نه صرف برپايى مجالس عزا و مراسم سوگوارى و گريه ، زيرا آنها از نظر
امامان تنها وسيله پسنديده بوده است نه هدف . ولى برخى فلسفه و حكمت صدور آنها را
درك نكرده و پنداشته اند كه نفس تشكيل مجالس عزا بدون توجه به هدف آن ، مورد خواست
امامان مى باشد، از اين رو كوشيده اند شيوه هاى تازه اى اگرچه بر خلاف واقع باشند
در اين زمينه به وجود آورند و اين شيوه خلاف گويى از همه مراسم بيشتر در مراسم
تعزيه و شبيه خوانى ها مشهود است . بدين جهت در آن دقت بيشترى به عمل آيد كه خلافى
نسبت به امام حسين عليه السّلام و واقعه عاشورا داده نشود و به خصوص در عصر كنونى
كه نظام اسلامى برپا است و همه مسائل آن به گونه اى الگو در جهان تلقى مى شود. لذا
بايد آنچه را كه مطابق واقع نيست و ماهيت قيام امام حسين عليه السّلام را لكه دار و
مخدوش مى سازد و موجب شادى دشمنان مى شود و هدف او را به فراموشى مى سپارد، از
مراسم تعزيه و شبيه خوانى حذف نمود.