خمس

آية الله سبحانى

- ۲ -


ابن ماجه در سنن خود، نقل مي كند: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در هنگام گرفتن زكات، چنين مي فرمود:

«اللّهمّ اجعلها مغنماً ولا تجلعها مغرماً».

«پروردگارا! اين زكات را مايه سود و افزايش بهره مندي پرداخت كننده قرار ده و آن را موجب زيان او قرار نده».

احمد بن حنبل در مسند خود از رسول گرامي (صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود:

«غنيمة مجالس الذكر، الجنة».

«سود و بهره مجالس ياد خدا، بهشت است.»

و نيز از آن حضرت نقل مي كند كه در وصف ماه رمضان چنين فرمود: «غنم للمؤمن»، «سود و بهره اي براي مؤمن است.»

ابن اثير مي گويد: در احاديث آمده است:«الصوم في الشتاء الغنيمة الباردة»، «روزه در زمستان، غنيمتي خنك است.»

ابن اثير درادامه مي نويسد: «آن را غنيمت شمرده، چون اجر و پاداش دارد.»

بنابراين با توجه به كلمات اهل لغت، قرآن و رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ، قاطعانه مي توان گفت: ماده«غنم» به هر
صورتي باشد، معناي وسيع وگسترده اي دارد و هرگز به غنيمت جنگي محدود نمي شود، بنابراين نمي توان گفت غنيمت از نظر لغت و قرآن و حديث فقط به معناي غنايم جنگي به كار مي رود.

استدلال فقيهان اهل سنت با آيه بر وجوب خمس در غير غنايم جنگي

روشن ترين گواه بر اينكه آيه خمس نيز از يك مفاد گسترده اي برخوردار است، وتنها غنايم جنگي را شامل نمي شود، اين است كه فقيهان مذاهب چهارگانه در غير غنايم جنگي به آيه استدلال كرده اند و وجوب خمس در چيزهاي ديگري رانيز از آن استفاده نموده اند نظير:

1. معادن

فقيهان حنفي ومالكي معتقدند كه صاحب معدن بايد 51 درآمد خود را بپردازد و به اين آيه استدلال مي كنند.

وهبه زحيلي از فقيهان حنفي نقل مي كند: دليل وجوب خمس در معدن، آيه مباركه(وَاعْلَمُوا أنّما غَنِمْتُم...)است.

علاوه بر كتاب خدا، احاديثي نيز بر اين معنا دلالت دارد; آنجا كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: «وفي الركاز الخمس». حديث ياد شده در صحيح مسلم وبخاري و ديگر مجامع روايي معتبر آمده است.

2. گنج

از مواردي كه بايد خمس آن را بپردازند، گنج است، و دليل آن، همان آيه مباركه و حديث ياد شده است، زيرا ركاز به چيزي مي گويند كه در زمين ذخيره شده باشد خواه از جانب آفريدگار جهان مانند معدن و خواه از جانب مخلوق،مانند گنج.

انس بن مالك مي گويد: با پيامبر (صلي الله عليه وآله) به سوي قلعه هاي خيبر روانه شديم، مردي همراه ما وارد زميني شد كه در آن قضاي حاجت كند.خشتي از ديواري برداشت تا خود را با آن پاك كند. ناگهان، ديوار فرو ريخت، و گنجي از شمش طلا آشكار شد، آن را به محضر پيامبر (صلي الله عليه وآله) آورد و داستان را بازگفت، پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: وزن آن را مشخص كن. پس از سنجش 200درهم بود. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: اين گنج است و بايد خمس آن را بپردازي.

ابن اثير مي گويد: در ميان فقيهان در اين مسأله اختلافي نيست و من از آنان شنيده ام: هر چه كه در دل زمين پنهان باشد وانسان براي آن بهايي نپردازد، و هزينه اي نكند، و رنج و زحمت بسياري نكشد، و به دستش آيد، بايد خمس آن را بپردازد.

از اين تعبيرها دو مطلب استفاده مي شود:

1. آيه اختصاص به خمس غنايم جنگي ندارد، و مفهوم آن گسترده تر است.

2. خمس مخصوص غنايم جنگي نيست، بلكه در معادن و گنج نيز واجب است.

اتفاقاً حديثي از امام صادق (عليه السلام) اين نظريه را تأييد مي كند. امام از پدران خود از امام علي (عليه السلام) نقل مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در سخنان خود به علي (عليه السلام) چنين فرمود: علي جان! عبدالمطلب در زمان جاهليت پنج سنّت را برجاي نهاد. خدا نيز آنهارا در اسلام تأييد كرد. او گنجي را پيدا كرد و خمس آن را در راه خدا داد، آنگاه اين آيه را تلاوت نمود:(وَاعْلَمُوا أنّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء فَأنّ للهِ خُمُسَهُ).

2 . دلايل وجوب خمس در سنّت پيامبر (صلي الله عليه وآله)

خمس درآمد كسب و كار در احاديث پيامبر (صلي الله عليه وآله)

نويسنده كتاب «خمس» به علت بي اطلاعي از احاديث فراواني كه در اين مورد در صحاح و غير صحاح آمده است، تصور كرده كه وجوب پرداخت خمس درآمد كسب و كار از خصايص فقه شيعه است، در حالي كه ادلّه آن در كتاب هاي حديثي و روايي اهل سنت نيز وارد شده است . لزوم پرداخت خمس در درآمدهاي كسب در چند روايت از رسول خدا وارد شده است:

الف. روايت هيئت اعزامي عبدالقيس

قبيله عبدالقيس در بحرين و قطيف و احساء ساكن بودند و ميان آنان و مدينه منوره صدها كيلومتر فاصله بود، نمايندگان اين قبيله در ماه حرام، به خاطر امن بودن راه ها حضور پيامبر (صلي الله عليه وآله) رسيدند و يادآور شدند: ميان ما و شما، مشركان، حائل و مانع هستند و ما نمي توانيم در طول سال ازميان آنان عبور كنيم وبه حضور شما در مدينه برسيم. از شما درخواست مي كنيم،مرزهاي ميان اسلام و كفر را براي ما بيان كنيد كه اگر به آنها عمل كرديم به بهشت برويم و ديگران را نيز به آن دعوت كنيم. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: من شما را به چهار چيز دعوت مي كنم و از چهار چيز باز مي دارم:

چهار چيزي كه به آن فرمان مي دهم عبارتند از:

1. ايمان به خدا. آنگاه فرمود: مي دانيد ايمان به خدا چيست؟ پذيرفتن لا إله إلاّ الله است.

2. بپا داشتن نماز.

3. پرداخت زكات.

4. خمس درآمدها و به تعبير پيامبر (صلي الله عليه وآله) : «وتعطوا الخمس من المغنم...»

اكنون سؤال مي شود مقصود پيامبر (صلي الله عليه وآله) از كلمه «مغنم» چه بوده است؟ در اينجا سه احتمال وجود دارد كه دو تاي آن مردود وسومي متعيّن است:

1. غنايم جنگي.

2. درآمدهايي كه از غارتگري به دست مي آيد.

3. سود كسب و كار.

احتمال نخست به دلايلي باطل است:

1. آنان به پيامبر (صلي الله عليه وآله) گفتند كه ميان ما وشما مشركان حائلند و ما نمي توانيم در غير ماه هاي حرام حضور شما برسيم. معني اين جمله اين است كه ما بر جان و مال خود از مشركان مي ترسيم و از منطقه خود نمي توانستند بيرون بيايند تا چه رسد به اينكه با مشركان بجنگند و غنايمي را به دست بياورند!!

2. هيچ مسلماني نمي تواند بدون دستور پيامبر يا نماينده او به جهاد و جنگ بپردازد و اين يكي از قوانين مسلم جهاد اسلامي است. اگر مقصود اين باشد كه آنان خمس غنايم جنگي را بپردازند، لازمه آن اين است كه بدون اذن پيامبر خودسرانه جهاد كرده، آنگاه خمس آن را بپردازند كه يقيناً منظور روايت، اين چنين نيست.

3. در جهاد اسلامي، كليه غنايم به پيامبر (صلي الله عليه وآله) تحويل مي گرديد و اوست كه خمس آن را جدا مي كرد و به
تقسيم بقيه مي پرداخت، در حالي كه در اين حديث، خودِ افراد را مسئول پرداخت خمس مي شمارد و مي فرمايد: «وتعطوا الخمس من المغنم». «از غنيمت، خمس آن را بپردازيد» و اين جز بر درآمدهاي كار و كسب، بر چيزي
منطبق نيست.

2.احتمال دوم، نيز مثل احتمال نخست، مردود است، زيرا غارتگري در اسلام، مطلقاً ممنوع است. محدّثان در كتاب «فتن» در باب نهي ازنهب (غارتگري) از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل مي كنندكه آن حضرت فرمود:«هر كس غارت كند، از ما نيست»و نيز فرمود: «غارت، ممنوع است.»

بخاري در صحيح خود نقل مي كند: عبادة بن صامت مي گويد: «بايعنا النبي (صلي الله عليه وآله) أن لا ننهب».

ابوداوود در سنن خود از مردي از انصار نقل مي كند كه ما با رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بيرون آمديم و مردم به شدّت گرسنه بودند، ناگهان به گوسفنداني رسيدند و آنها را غارت كردند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) هنگامي رسيد كه ديگ هاي ما مي جوشيد، او با كمان خود، همه ديگ ها را وارونه كرد. آنگاه خاك بر روي آنها ريخت و فرمود: «إنّ النهبة ليست بأحلّ من الميتة».

با توجه به آنچه گفته شد، معني سوم متعين است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از آنان 51 درآمدهاي كار و كسب خود را مي خواهد، نه خمس غنايم جنگي، زيرا جنگي رخ نداده بود.

تنها در احاديث نيست كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در آن خمس درآمدها را جزء فرايض مي شمارد، بلكه در نامه هاي آن حضرت نيز اين مسأله منعكس است.

ب. خمس در نامه هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله)

پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) در نامه هاي متعددي كه به قبايل عرب نوشته است پرداخت خمس را نيز سفارش نموده است. اينك برخي از اين نامه ها را منعكس مي كنيم:

نامه اي به عمرو بن حزم

آن حضرت به عمرو بن حزم كه او را به عنوان نماينده خود به يمن اعزام كرده بود چنين نوشت: «...اين فرماني است از پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) به عمرو بن حزم، آنگاه كه او را به يمن اعزام كرد. به او فرمان مي دهد تقوا و پرهيزگاري را در همه امور پيشه خود سازد،از «مغانم» خمس خدا را بگيردو آنچه كه بر مؤمنان لازم است از پرداخت زكات، (101) از زمين هايي كه به آب نهرها و باران آسمان آبياري مي شود و201 از زمين هايي كه به وسيله آب چاه آبياري مي شود...».

نامه اي به سران قبايل معافر و همدان

پيامبر (صلي الله عليه وآله) در نامه اي به سران قبايل ياد شده مي نويسد: «فقد رجع رسولكم وأعطيتم من المغانم خمس الله»، «پيك شما رسيد و گواهي مي شود كه خمس درآمدها را پرداختيد.»

منظور از مغانم در اين حديث، درآمدهاي كسب و كار است، چون اين گروه، فرمانده نظامي نبودند و براي جنگ اعزام نشده بودند.

نامه اي به قبايل قضاعه وجذام

پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) به هر دو قبيله نامه يكساني نوشت و به آنان آموخت كه چگونه زكات را بپردازند و يادآور شد زكات و خمس را به دو نماينده او به نام أبي و عنبسه پرداخت كنند.

نامه اي به فجيع و پيروانش

پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) در نامه اي به فجيع و پيروان او نوشت: كساني كه اسلام آورده اند و نماز برپا داشته اند و زكات داده اند و خدا و رسول او را اطاعت نموده اند و از مغانم، خمس خدا را پرداخته اند....

نامه اي به جناده أزدي

پيامبر (صلي الله عليه وآله) در نامه اي چنين نوشت:«قبيله ازد وشاخه هاي آن تا زماني كه نماز بپا دارند و زكات بدهند و خدا ورسول اورا اطاعت كنند و از مغانم،خمس خدا وسهم پيامبر (صلي الله عليه وآله) را بپردازند و از مشركان جدا شوند،با خدا و رسول پيمان دارند.»

نامه اي به جهينه فرزند زيد

پيامبر (صلي الله عليه وآله) در نامه اي به جهينه كه رئيس قبيله بوده است مي نويسد: شكاف هاي زمين و دشت هاي آن و بالا و پايين دره ها در اختيار شماست، مي توانيد حيوانات خود را در آنها بچرانيد و از آب هاي آن بهره ببريد، مشروط بر آنكه51 آنها را بپردازيد.

مقصود از اين 51 چيست؟ آيا احتمال مي رود كه غنايم جنگي مقصود باشد يا پرداخت آن خمس، 51 در مقابل بهره گيري از انفال است كه از آنِ رسول خدا مي باشد.

نامه اي به قبيله جهينه

حضرت در نامه اي به اين گروه چنين نوشت: «من أسلم منهم وأقام الصلاة وآتي الزكاة وأطاع الله ورسوله وأعطي من الغنائم الخمس».

«آن كس كه اسلام بياورد و نماز را بپا دارد وزكات دهدو خدا و رسول او را اطاعت كند و از غنايم خمس را بپردازد.»

اين نامه هاي متعدّد كه نزديك به تواتر است; چه هدفي را تعقيب مي كنند؟

يقيناً حضرت در اين نامه ها به يكي از حقوق رهبري اشاره مي كند و آن اين كه تمام مسلمانان پس از كسر مؤونه زندگي،بايد 51 درآمدهاي مشروع خود را به رهبر بپردازند تا او بتواند بر اثر توان مالي بهتر به توسعه اسلام و اداره امور تبليغي وتعليمي بپردازد. در هيچ يك از اين نامه ها امر به جهاد نشده تا منظور از غنائم، غنيمت جنگي باشد.

زيرا جهاد اسلامي بايد به امر پيامبر ياامام صورت گيرد و هرگز مردم حق ندارند به جهاد ابتدايي (نه دفاعي)بپردازند. امام شافعي و امام احمد آشكارا مي گويند جهاد بدون اذن امام يا اذن كسي كه از طرف او مأمور به جهاد است، انجام نمي گيرد.

همچنين معتقدند عمليات كوچك در جهاد نيز مانند هماورد طلبي بدون اذن امام جايز نيست،مثلاً در جايي كه دو لشكر در برابر هم صف آرايي كرده اند،مسلمان مجاهد حق ندارد بدون اذن امام گام به ميدان نهد و مبارز بطلبد و تن به تن بجنگد اين هم اگر واقعاً نامه ها ناظر به جهاد ابتدايي با دشمن بود، بايد حضرت در اينجا نحوه تقسيم اموال را به صورت مشروح بنويسد آيا سهم سواره نظام با پياده نظام يكي است يا فرق مي كند؟

علاوه بر اين، حضرت بايد مانند ديگر نامه ها كه براي جهادگران مي نوشت يا سخن مي گفت قبلاً بفرمايد دشمن را دعوت به اسلام كنيد و حجت را بر آنها تمام كنيد، آنگاه با آنان جهاد كنيد، و در كيفيت جهاد از تعرّض به پيران، مجروحان، زنان و كودكان خودداري كنيد، مبادا از طريق مسموم كردن آب ها يا آتش زدن خرمن ها و باغ ها وارد شويد و هرگز به معابد دشمن اگر اهل كتاب باشند، حمله نكنيد.

علاوه بر اين بايد حضرت ماه هايي كه جهاد در آن حرام است را گوشزد كند و غالب اين افراد كساني نبودند كه ساليان درازي در آغوش اسلام رشد كرده باشند تا نيازي به اين احكام نباشد. بنابراين مفاد نامه ها با موضوع جهاد ارتباطي ندارد و بايد خمس در اين نامه ها را به همان كسب در آمد تفسير كرد.

در حقيقت پيامبر (صلي الله عليه وآله) در اينجا به اصلي از اصول سياسي اسلام اشاره كرده و آن اينكه مردم، پس از كسر مؤونه ها و هزينه ها51 درآمد خود را به مقام رهبري بپردازند و اتفاقاً همان طوري كه در گذشته يادآور شديم، اين درآمد مربوط به مقام امامت است و به تعبير امام هادي (عليه السلام) كه فرمود: «امّا ما كان بسبب الإمامة فهو لي»; «اموالي كه مردم به عنوان امامت به نزد تو آورده اند، بايد در اختيار ما قرار گيرد.»

تا اينجا با دلايل وجوب خمس درآمد، از طريق كتاب خدا و روايات اهل سنّت آشنا شديم، اكنون به دلايل وجوب آن، از طريق روايات ائمّه اهل بيت (عليهم السلام) آشنا مي شويم.

3 . دلايل وجوب خمس در روايات ائمّه (عليهم السلام)

خمس علاوه بر غنايم جنگي، در موارد ياد شده نيز واجب است:

1. معادن

محمد بن مسلم مي گويد: از امام باقر (عليه السلام) پرسيدم: آيا در معادن مس و آهن و روي، چيزي واجب هست؟ فرمود: «عليها الخمس جميعاً» در همه آنها پرداخت51 لازم است.

2. گنج

از مواردي كه بايد 51 آن را به مقام امامت و رهبري پرداخت، خمس گنج است. عبيدالله بن علي معروف به حلبي مي گويد: از امام صادق (عليه السلام) در مورد گنج پرسيدم كه چه مقدار از آن را بايد پرداخت؟ فرمود:51.

3. جواهراتي كه با غوّاصي به دست مي آيد

چيزهاي ارزشمند كه از ته دريا يا غوّاصي استخراج مي شود، مانند مرواريد، مرجان، بايد خمس آنها پرداخت شود.

حلبي مي گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره مرواريد كه از طريق غوّاصي به دست مي آيد پرسيدم، امام (عليه السلام) فرمود: «عليه الخمس»، 51 آن را بايد پرداخت.

4. زميني كه كافر ذمي از مسلمان بخرد

اگر كافر ذمي زميني را از مسلمان بخرد، بايد خمس آن را بپردازد.

ابوعبيده حذّاء مي گويد: از امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه فرمود: هرگاه كافر ذمّي، زميني را از مسلمان بخرد، بايد51 آن را بپردازد.

5. مال حلال مخلوط به حرام

اگر مال حلال با حرام به طوري مخلوط شود كه انسان نتواند آنها را از يكديگر تشخيص دهد و صاحب مال حرام و مقدار آن معلوم نباشد، بايد خمس تمام مال را به مقام امامت و رهبري بپردازد.

حسن بن زياد مي گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: مردي خدمت اميرمؤمنان (عليه السلام) آمد و گفت: ثروتي را گرد آورده ام كه حلال و حرام آن را از هم نمي شناسم. حضرت فرمود: أخْرِج الخمس من ذلك المال، فانّ الله عزّ وجلّ قد رضي من المال بالخمس واجتَنِبْ ما كان صاحبُهُ يُعْلَم. اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود:51 آن را بپرداز، و خدا به 51 آن راضي مي شود، وهر مالي كه صاحبش را مي شناسي به خود او باز گردان.

6. درآمدهاي كسب و تجارت

هرگاه انسان، از طريق تجارت يا صنعت يا ديگر تلاش هاي اقتصادي، مالي به دست آورد، چنانچه سودي كه از آن حاصل شده از هزينه هاي سالانه او و كساني كه متكفل هزينه زندگي آنهاست، زياد بيايد، 51 مازاد آن را بايد به امام بپردازد.

امام باقر (عليه السلام) و خمس درآمدها

ابوبصير از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: «لا يحلّ لأحد أن يشتري من الخمس شيئاً حتي يصل إلينا حقنا»; «براي كسي حلال نيست كه از خمس چيزي را بخرد، مگر آنكه حق ما به ما برسد.»

در حديث ديگري ابوبصير مي گويد، از امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود: «من اشتري شيئاً من الخمس لم يعذره الله اشتري ما لا يحلّ له; هر كس چيزي از خمس را بخرد، خدا او را نمي بخشد، او چيزي را خريده كه برايش حلال نيست.»

اطلاق حديث، شامل هر چيزي كه در او پرداخت خمس واجب باشد، را دربرمي گيرد، خواه از غنائم جنگي باشد يا از گنج يا از معادن و غيره.

امام صادق (عليه السلام) و خمس درآمدها

ابوبصير مي گويد به امام صادق (عليه السلام) درنامه اي نوشتم: گاهي به انسان هديه اي مي رسدكه قيمت آن 2000درهم يا كمتر يا بيشتر است، آيا پرداخت خمس آن واجب است؟

حضرت در پاسخ نوشت: «الخمس في ذلك»(بايد 51 آن را بپردازد).

باز به حضرت نوشتم: مردي باغ ميوه اي دارد، خانواده اش از ميوه آن باغ مي خورند وبخشي هم ازآن به فروش مي رسد، آيا در آن خمس هست؟ فرمود: آن چه را كه مي خورند، از هزينه زندگي است و خمس ندارد، اما آنچه مي فروشند، خمس دارد.

امام كاظم (عليه السلام) و خمس درآمدها

سماعه مي گويد: از امام كاظم (عليه السلام) درباره خمس سؤال كردم، در پاسخ فرمود: «في كلّ ما أفاد الناس من قليل أو كثير»، در كليه درآمدها خواه كم و خواه زياد خمس بايد پرداخت شود.

حماد بن عيسي با يك واسطه از امام كاظم (عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود:

«الخمس من خمسة أشياء: من الغنائم والغوص و الكنوز والمعادن والملاحة...».

«خمس در پنج مورد واجب است:1. غنائم، 2. غوّاصي، 3. گنج، 4. معادن، 5. كشتيراني.»

حضرت دراينجا به يك مورد از درآمد كسب كه همان كشتيراني است اشاره كرده و اين نشانه آن است كه خمس بر مطلق درآمدها تعلق مي گيرد.

عمران بن موسي از امام كاظم (عليه السلام) نقل مي كند: قرأت عليه آية الخمس، فقال: ما كان لله فهو لرسوله وماكان لرسوله فهو لنا،ثم قال: والله لقد يسّر الله علي المؤمنين أرزاقهم بخمسة دراهم جعلوا لربّهم واحداً وأكلوا أربعة حلالاً».

«من آيه خمس را بر آن حضرت خواندم، فرمود: آنچه كه براي خداست، از آنِ رسول است و آنچه كه از آنِ رسول است براي ما است. خدا در كار روزي بر مؤمنان آسان گرفته، و در هر پنج درهم، تنها يك درهم بر آنها واجب ساخته و چهارتاي ديگر را بر آنان حلال نموده است.»

لفظ «أرزاقهم» (روزي هاي مردم) نشانه آن است كه مقصود، مطلق درآمد است، زيرا روزي هاي مردم، منحصر به غنايم جنگي نبوده است.

از اين گذشته، غنايم جنگي از آنِ جهادگران است، نه همه مردم، و سخن حضرت با مردم است و لذا در ذيل حديث مي فرمايد: افرادي مي توانند به اين قانون عمل كنند كه خدا قلب آنان را براي عمل به شريعت امتحان كرده باشد.

امام رضا (عليه السلام) و خمس درآمدها

شيخ صدوق مي گويد: در يكي از نامه هاي حضرت آمده است: «إنّ الخمس بعد المؤونة»; «خمس، پس از كسر هزينه هاست.»

جمله ياد شده، حاكي از آن است كه اين حديث، ناظر به درآمدهاي مردم است، زيرا اخراج خمس از غنايم وظيفه مردم نيست، بلكه وظيفه حاكم اسلامي است و حضرت در اينجا با مردم سخن مي گويد.

در فقه الرضا از ايشان نقل شده است كه فرمود:

«كلّ ما أفاده الناس فهو غنيمة. لا فرق بين الكنوز والمعادن والغوص ومال الفيئ الذي لم يختلف فيه وهو ماادّعي فيه الرخصة، وهو ربح التجارة، وغلة الضيعة وسائر الفوائد من المكاسب والصناعات، والمواريث وغيرها لأنّ الجميع غنيمة وفائدة ومن رزق الله عزّوجلّ، فانّه روي أنّ الخمس علي الخيّاط من ابرته والصانع من صناعه، فعلي كلّ من غنم من الوجوه مالاً فعليه الخمس».

«هر چه مردم به دست آورند، غنيمت به شمار مي آيد، خواه گنج يا معادن باشد و خواه از غوّاصي در دريا به دست آيد، يا اموالي كه در جنگ به دست آمده و براي آنها لشكركشي نشده باشد، و همان چيزي كه ادّعا كرده اند كه خمسي ندارد، يعني سود بازرگاني و محصولات كشتزارها و باغ ها و ديگر درآمدهاي بازرگاني وصنعتي و ارث و چيزهاي ديگر، همه اين ها غنيمت و سود و روزي خداوند است.» در روايت ديگر آمده است «حتي خياط بايد سوزن خود و صنعتگر از صنعت خود خمس بپردازد. هر كس از هر يك از اين راه ها چيزي به دست آورد، بايد خمس بپردازد.»

يكي از شيعيان به امام رضا (عليه السلام) نامه اي نوشت و از خمس سؤال كرد، حضرت در پاسخ فرمود: «إنّ الخمس عوننا علي ديننا وعلي عيالاتنا وعلي موالينا وما نبذل ونشتري من اعراضنا ممّن نخاف سطوته، فلا تَزْوُوهُ عنّا ولا تحرموا أنفسكم دعاءنا ما قدرتم عليه فانّ اخراجه مفتاح رزقكم وتمحيص ذنوبكم وما تمهدون لأنفسكم ليوم فاقتكم...».

«خمس، كمك به دين مان و خانواده ها و هوادارانمان است و آن را هزينه مي كنيم تا آبروي خود را حفظ كنيم و از شرّ دشمنان در امان بمانيم،پس آن را از ما باز نگيريد وتا جايي كه مي توانيد ما را از دعاي خود بي بهره نسازيد. پرداخت اين خمس، كليد روزي شما و پاكي از گناهان و ذخيره اي براي روز تنگدستي شماست....»

گروهي از شيعيان خراسان بر امام رضا (عليه السلام) وارد شدند و از او درخواست كردند كه خمس را بر آنان حلال كند، فرمود: «ما أمحل هذا تمحضونا المودّة بالسنتكم وتزوون عنا حقاً جعله الله لنا وجعلنا له،وهو الخمس لا نجعل أحداً منكم في حلّ».

«من اين پيشنهاد را قبول نمي كنم. شما، در زبان ما را به محبت خود اختصاص مي دهيد، و در عمل حقي را كه خدا براي ما قرار داده وما را ويژه آن شناخته ـ يعني خمس ـ از ما باز مي گيريد، ما خمس را بر هيچ يك از شما حلال نمي كنيم.»

امام جواد (عليه السلام) و خمس درآمدها

محمد بن حسن اشعري، به امام جواد (عليه السلام) نامه اي نوشت و از او درباره خمس سؤال كرد. متن نامه او چنين است:

«أخبرني عن الخمس أعلي جميع ما يستفيد الرجل من قليل وكثير من جميع الضروب وعلي الصنّاع وكيف ذلك؟ فكتب بخطه:«الخمس بعد المؤونة»; «به حضرتش نوشتم: مرا از خمس آگاه كن. آيا بر كليه درآمدهاي انسان از كم و زياد تعلّق مي گيرد؟ وصنعتگران نيز بايد خمس بپردازند؟ چگونگي آن را بفرماييد. حضرت در پاسخ نوشت: پس از محاسبه هزينه ها بايد51 پرداخت شود.»

از روايت استفاده مي شود كه اصل وجوب خمس در زمان امام جواد (عليه السلام) كه دوران امامت ايشان مربوط به سالهاي(203ـ 220) است، نزد شيعيان امر مسلّمي بوده، ولي چيزي كه هست كم و كيف آن براي اين فرد روشن نبود كه با نامه نگاري جوياي آن شده است.

امام جواد (عليه السلام) در نامه خود به علي بن مهزيار ـ كه در سال 220نوشته است ـ ، درباره مسأله خمس به صورت گسترده سخن گفته، آنگاه مي فرمايد: «والغنائم والفوائد يرحمك الله فهي الغنيمة يغنمها المرء والفائدة يفيدها والجائزة من الإنسان للإنسان الّتي لها خطر، والميراث الذي لا يحتسب من غير أب ولا ابن...».

حضرت، پس از نگارش آيه غنيمت به تفسير آن پرداخته مي فرمايد: «غنائم وفوائد ـ خدا ترا بيامرزد ـ بهره هايي است كه انسان به چنگ مي آورد و سودهايي است كه به او مي رسد وهداياي گرانبهايي كه به انسان مي بخشند وميراثي كه انسان فكر نمي كند به او برسد، در همه آنها خمس واجب است.» آنگاه بقيه موارد خمس راتشريح مي كند.

امام هادي (عليه السلام) و خمس درآمدها

علي بن محمد بن شجاع نيشابوري مي گويد: از امام دهم، امام هادي (عليه السلام) سؤال كردم: مردي كه از مزرعه خود صد «كر» گندم برداشت كرده است، و يك دهم آن به عنوان زكات ازاوگرفته شده و سي «كر» آن نيز براي هزينه صرف شده است، و تنها شصت «كر» براي او مانده، وظيفه او چيست؟ و حضرت در پاسخ نوشت: پس از كسر هزينه هاي زندگي شخصي خودش بايد51 رابپردازد.

حضرت هادي (عليه السلام) اين حكم را در دوران امامت خود (221ـ254) بيان فرموده است.

ابوعلي فرزند راشد مي گويد: به امام هادي (عليه السلام) عرض كردم: به من دستور دادي كه اوامر تو را انجام دهم و حق تو را از شيعيان بگيرم. به شيعيان اين مطلب را منتقل كردم، آنان به من گفتند: حق امام در اموال ما چيست؟ من در پاسخ آنان چه بگويم؟

امام هادي (عليه السلام) فرمود:«يجب عليهم الخمس» (51درآمد را بپردازند).

به امام (عليه السلام) عرض كردم در همه چيز؟ فرمود: در ابزار و آلات و صنايع.

گفتم: آيا بازرگان وكاسب هم چيزي بايد بپردازد؟

فرمود: پس ازكسر هزينه ها.

ما در اينجا به همين چند روايت بسنده كرده و خوانندگان را به آثار حديثي ارجاع مي دهيم.

پى‏نوشتها:‌


1 . سنن ابن ماجه، كتاب زكات، باب ما يقال عند اخراج الزكاة، حديث 1797.
2 . مسند احمد، ج2، ص 330 و 374 و 524.
3 . همان، ص 177.
4 . الفقه الاسلامي وأدلته، ج2، ص 776.
5 . صحيح بخاري، ج1، ص 182، باب في الركاز الخمس، صحيح مسلم، ج5، ص 127، باب جرح العجماء، مسند احمد، ج3، ص 335.
6 . مسند احمد، ج3، ص 128.
7 . جامع الأصول، ج4، ص 620ـ621 مي گويد:وانّما كان فيه الخمس لكثرة نفعه وسهولة أخذه والأصل فيه أنّ ما خفّت كلفته كثر الواجب فيه وما ثقلت كلفته قلّ الواجب فيه.
8 . وسائل الشيعه، ج5، باب 5 از ابواب ما يجب فيه الخمس، حديث3.
9 . «من انتهب نهبة فليس منّا». ونيز فرمود: «إنّ النهبة لا تحلّ»(سنن ابن ماجه، ج2، ص 1298، حديث 3937، و 3938).
10 . صحيح بخاري، ج2، ص 48، باب النهب بغير اذن صاحبه.
11 . سنن ابي داود، ج3، ص 66، حديث 2705.
12 . وثائق سياسيه، ص 227، شماره 110، چاپ بيروت.
13 .طبقات كبري، ج1، ص 270.
14 . همان، ص 304 و 305.
15 . طبقات كبري، ج1، ص 270.
16 . الوثائق السياسية، ص 265، شماره157.
17 . طبقات كبري، ج1، ص 271.
18 . در اين مورد به كتاب هاي: المهذب، ج2، ص 229 و نهاية المحتاج، ج8، ص 60 ومغني ابن قدامه، ج8، ص 364 مراجعه شود.
19 . وسائل الشيعه، ج6، باب سوم از ابواب وجوب خمس، حديث1.
20 . وسائل الشيعه، ج6، باب سوّم از ابواب وجوب خمس، حديث 1.
21 . وسائل الشيعه، ج6، باب پنجم، حديث1.
22 . همان، باب هفتم، حديث1.
23 . همان، باب9، حديث1.
24 . وسائل الشيعه، ج6، باب 10، حديث1.
25 . وسايل الشيعه، ج6، باب1، حديث4.
26 . همان، حديث5.
27 . وسايل الشيعه، ج6، باب8، حديث10.
28 . همان، حديث8.
29 . همان، باب1 از ابواب قسمة الخمس، حديث8.
30 . وسائل الشيعه، ج6، باب1 از ابواب ما يجب فيه الخمس، حديث6.
31 . وسائل الشيعه، ج6، باب12 از ابواب مايجب فيه الخمس، حديث2.
32 . فقه الرضا (عليه السلام) ، ص 40; مستدرك الوسائل، ج7، ص 284، باب وجوب الخمس فيما يفضل عن مؤونة السنة
33 . وسائل الشيعه، ج6، باب3 از ابواب انفال، حديث2.
34 . وسائل الشيعه، ج6، باب13 از ابواب انفال، حديث3.
35 . وسايل الشيعه، ج6، باب 8،از ابواب وجوب خمس، حديث1.
36 . همان، حديث5.
37 . هر «كر» تقريباً 384 كيلوگرم است.
38 . وسائل الشيعه، ج6، باب8 از ابواب وجوب خمس، حديث2.