خاطرات و حكايتها - جلد هشتم

گرد آورى و تدوين : مؤ سسه فرهنگى قدر ولايت

- ۴ -


اينها جفا به انقلاب و كشور است  
من طرفدار اين نيستم كه دشمن بسدار بسيار خطرنام خارجى را نديده بگيريم كه بعضى اصرار دارند حتّى اسم دشمن خارجى را نياوريم ؛ مى گويند ما دشمن نداريم ! يعنى عادى سازى مى كنند دشمن خارجى بايد هميشه مورد نظر باشد؛ همچنان كه از اول تا آخر قرآن ، به هر مناسبتى اسم شيطان و ابليس آورده شده است ؛ چون دشمن بايد فراموش نشود؛ اما مخالفم كه از دشمن دورنى خود هم غفلت پيدا كنيم . خودمان ، گاهى دشمن خودمان مى شويم . دشمنى ما چيست ؟ دنيازدگى و رفاه زدگى و اختلافات بى حاصل و بى منطق . اين دلهاى پاكيزه و مؤ من ، مخصوصا نورانيت و صفايى كه در جوانها هست كه انسانها در مقابل صفاى جوانها همواره شگفت زده مى شود يكى از بزرگترين نعمتهاى خداست . عده يى با شايعه پراكنى ، دروغ پراكنى ، تهمت زنى ، تحريف حقايق انقلاب ، تحريف گذشته ى نورانى اين انقلاب و بزرگ كردن ضعفها، صفاى جوانان را ملعبه ى خود قرار دهند و اين دلها را دچار ترديد و دودلى كنند؛ اينها جفاست .

يكى از مهمترين خواسته ى دشمن ، هميشه اين بوده است كه بتواند نسل كنونى را نسبت به گذشته ى خود و يان بيست سال پرماجرا و پرحماسه دچار ترديد كند. در جنگ تحميلى ، هزاران انسان بااخلاص ، كه در ميان آنها سرداران بزرگ و مغزهاى فعال و كارآمد حضور داشتند آدمهايى كه اگر الان نظرات آنها را در آكادميهاى نظامى مطرح كنند، مورد استفاده قرار مى گيرد شب و روز خود را صرف كردند؛ از راحت و استراحت خود و خيراتى كه معمولا مردم از آن برخورداند، صرف نظر كردند تا توانستند اين هشت سال دشوار را به سر ببرند و نگذارند دشمن پيروز شود. عده يى همتشان اين است كه جنگ هشت ساله و تلاش رزمندگان و اراده ى قاطع و مصمم امام را كه ستون اصلى اين خيمه بود زير سؤ ال ببرند؛ يعنى مجاهدتها و ايثارها و اين همه خدمت را در چشم نسل جوان دانسته يا نادانسته خنثى كنند يا خيانت جلوه دهند؛ اينها جفا به اين انقلاب و اين كشور است .(58)

 

ايمان خود را بين دودهنه گازانبرى نگه داشتند 
اگر به تاريخ ماندران نگاه كنيم بخصوص جوانهاى ما، روشنفكران ، دانشجويان و روحانيون محترم ، قشرهاى برگزيده و اهل فرهنگ و معرفت به اين نكته توجه كنند مى بينيم كه مازندران در صدر اسلام در قرنهاى اول ظهور اسلام در ايران تا وقتى كه در مقابل حملات لشكريان فرستاده شده ى از طرف دربارهاى اموى و عباسى قرار گرفت ، مقاومت كرد.
يعنى سلاطين ظلم ، كسانى كه بر دنياى اسلام در آن روز حكمرانى مى كردند، نتوانستند با زور شمشير، دروازه ى مازندران را به روى خودشان باز كنند؛ اما آن وقتى كه فرزندان پيغمبر، خانواده ى ائمه ى اهل بيت و اولاد زيدبن على بن الحسين (عليه السّلام ) به مازندران آمدند، مردم اين استان ، فرزندان پيغمبر را در آغوش گرفتند، دور ((داعى كبير)) را كه از اولاد پيغمبر و از ذرّيه حضرت على بن الحسين بود، گرفتند و اسلام را با شكل علويش ، به شيوه ى اهل بيت آموختند و باز در مقابل آن دربارهاى ظلم و جور هم ايستادند و مقاومت كردند. اين گذشته ى تاريخى پرافتخار مازندران است .
برادران عزيز، من اين مطلب را بارها گفته ام ؛ باز هم لازم است بگويم تا خود شما مردم ، قدر اين ايمان خالص و صميمى ، اين معنويت و صميمى را كه در خطّه ، نسبت به ارزشهاى انقلاب هست ، قدر بدانيد. در دوران رژيم گذشته ، دو جريان در استان مازندارن ، مشغول فعاليت و تلاش بودند كه رهر يكى از اين دو جريان براى خراب كردن ، بى ايمان و فاسدكردن ملتى كافى است .
يكى جريان فرهنگ منحط فاسد رژيم ستمشاهى بود كه با همه ى توان و قدرت ، در اين استان فعاليت و تلاش مى كردند. مى خواستند اين منطقه ى سرسبز و حاصلخير و پربركت را از معنويت و دين خالى كنند، تا راحت تر بتوانند از آن سوء استفاده كنند. يك جريان هم موج چپ بود گرايشهاى چپ و ماركسيستى ، گرايشهاى ضد خدا و ضد دين و ضد ارزشهاى اسلامى كه در اين استان و در اين خطّه ، فعال بود. مى خواستند كارى كنند كه دين و ايمان اسلامى را از اين مردم بگيرند.
مردمى كه در استان مازندران ، ايمان خودشان را آن هم اين گونه پرشور و پرثمر حفظ كرده اند در حقيقت اين ايمان را در بين دو دهنه ى گاز انبرى نگه داشتند و حفظ كردند؛ كه يك طرف آن دستگاه فاسد ستمشاهى و يك طرف ، موج چپ بود. اين ايمان ، خيلى باارزشى است . اين ايمان عميقى است .
من با توجه به اين خصوصيات است كه شما مردم مازندران را استان شما، مردم شما، جوانها رزمندگان ، ايثارگران ، جانبازان و آزادگان شما را، خانوادهايى را كه در راه خدا و براى اين انقلاب تلاش كردند از صميم قلب دوست مى دارم و از همه ى دل و با همه ى وجود، به آنها ارادت مى ورزم ، و ما مازندران را يكى از ذخاير پروردگار براى انقلاب و براى گسترش تفكر اسلامى عالمگير شدن اين خورشيد فروان كه به بركت انقلاب به وجود آمد و درخشان شد مى دانم .(59)

نقشه هاى دشمنان براى ايجاد شكاف ، نفوذ و تشديد در گيريهاو حمايت از برخىاشخاص و گروه ها
دشمن آن وقتى مى تواند به هدفهاى خودش برسد كه بتواند در بدنه ى حاكميت نظام و در مسؤ ولان بخشهاى مختلف ، اختلاف و شكاف ايجاد كند؛ دشمن دنبال اين قضيه است .
چگونه مى شود شكاف ايجاد كرد؟ مى توان دو راه را در پيش گرفت : اينها از يك راه آن تقريبا ماءيوس شده اند؛ البته نمى گوييم كامل ، اما از آن راه نتوانسته اند عمل كنند. راهى كه آنها نتوانستد در آن خيلى مانور كنند و تحرك نشان بدهند، راه نفوذ در اركان حاكميت بود؛ اينها نمى توانند در مراكز بالاى حكومت نفوذ كنند و هنوز هم نتوانسته اند. راه ديگرى كه هميشه از اول انقلاب آن را طى كرده اند و بنده از دوران رياست جمهورى و بعد از آن ، در اين زمينه خيلى خاطره ها و نمونه ها در ذهن دارم ، اين است كه جمعى يا شخصى از حاكميت را مورد توجه خود قرار بدهند؛ از او تمجيد و حمايت كنند و خود را طرفدار او نشان بدهند؛ شايد بتوانند از اين طريق ، هم ديگران را به او بدبين كنند، هم او را به خودشان خوش بين نمايند؛ يعنى در حاكميت شكاف به وجود بياورند؛ اين جزو برنامه هاى هميشگى تبليغات دشمنان بوده است ؛ هم قبلا بوده ، هم امروز وجود دارد؛ بارها هم اين را تجربه كرده اند و در موارد متعددى هم شكست خورده اند. لازم است به عنوان شكرانه ى اين نعمت خداى متعال من اين نكته را به شما عرض كنم : خداى متعال يكى از بزرگترين نعمتهايى كه به ما داده است كه بسيارى از مسؤ ولان ما با مسائل هوشيارانه و خردمندانه برخورد كردند؛ فهميدند زبان چرب دشمن ، يك دام دشمنانه است . نسبت به رئيس ‍ جمهور محترم فعلى و رئيس جمهور محترم قبلى ، همين نقشه را عمل كردند و ناكام شدند. قبل از انتخاب رئيس جمهور محترم فعلى ما و بعد از انتخاب ايشان ، تبليغات جهانى را پر كردند از اين كه دستگاههاى مختلف غربى از ايشان حمايت مى كنند. البته ايشان از همان اولين مصاحبه يى كه بعد از شروع مسؤ وليت انجام دادند، دشمن را ماءيوس كردند؛ تا امروز هم الحمدللّه همين طور بوده است . ليكن دشمن در مواردى موفق شد و در مواردى توانست از اين ترفند استفاده كند. به مجرد اين كه بر سرمساءله يى در داخل كشور اختلاف نظرى به وجود مى آيد، بنا مى كند يك طرف را كوبيدن ، به نفع يك طرف ديگر؛ يك طرف را تعظيم و تجليل و تكريم كردن ، عليه يك طرف ديگر! ما بايد هوشيار باشيم ، حواسمان جمع باشد و بفهميم كه دشمن در چه فكر و چه خيالى است . خيليها اين ترفند را مى فهمند، بعضيها هم نمى فهمند و فريب مى خورند. امام (رضوان اللّه عليه ) در اين گونه موارد يك قاعده ى كلى ابزار مى كردند. بنده در طول اين بيست ودو سال تجربه يى كه از آغاز جمهورى اسلامى تا امروز داشته ام ، همه جا ديده ام كه اين روش و منطقى كه امام به كار مى زند، درست بوده است . امام مى گفتند كه هر وقت دشمنان از شما تعريف كردند، بدانيد طعمى در شما دارند؛ لذا مراجعه كنيد و زمينه ى آن طمع را از بين ببريد؛ هر چه كه آنها مردم را، جماعت را، جوانان و قشرهاى مختلف را به عنوان آن دعوت كردند، بدانيد كه آن به ضرر شماست . ما هرجا تاكنون تجربه كرده ايم ، همين طور بوده است ؛ بنابراين خيلى بايد مراقب بود. دشمن روشهاى تبليغاتى بسيار فعالى دارد. امروز تقريبا همه ى رسانه هاى تبليغاتى مهم دنيا در انحصار دستگاههاى زرسالار قدرتمندى است كه بر خيلى از حكومتها تسلط دارند؛ خيلى از آنها صهيونيست و يا از همپيمانهاى صهيونيستهايند؛ اينها بى حساب و بى هدف تبليغ نمى كنند، كسى را مورد تهاجم قرار نمى دهند يا كسى را بالا نمى كشند؛ يا طمع دارند، يا هدفى دارند؛ بنابراين بايد مراقب بود.
راه علاجش هم همين چيزى است كه عرض كردم همچنان كه از رئيس جمهور محترممان و همچنين رئيس جمهور محترم قبلى نقل كردم يعنى انسان طورى بزند و موضعگيرى و مشى كند كه آن كسى كه با تعريف از او چاله يى كنده است ، خودش بفهمد كه ناكام شده و به نتيجه نرسيده است . گاهى اتفاق افتاده كه راديوهاى بيگانه به مناسبتى از مسؤ ولان بلندپايه ى كشور و مديران سطح بالا از شخصشان ، از مجموعه شان ، از جناحشان ، از حزبشان تمجيد و تعريف و طرفدارى كرده اند؛ من به آنها گفته ام كه شما كارى كنيد كه با آنها اشتباه نشويد؛ يعنى فاصله ى خودتان را با آنها صريحا روشن كنيد. اگر اين كار انجام بگيرد، آنها به هدف خود نمى رسند و توطئه ى آنها خنثى شد؛ حالا هر چه مى خواهند تعريف كنند، بكنند. وقتى در خصوص مساءله يى بين دو جناح و دو گروه فكرى در جامعه ى ما، اختلاف وجود دارد البته اختلافهاى فكرى و سليقه يى يك امر طبيعى است ؛ اشكالى هم ندارد آنها يك طرف را مورد حمايت قرار مى دهند و يك طرف ديگر را مى كوبند؛ راه خنثى كردن توطئه ى آنها اين است كه آن طرفى كه مورد حمايت آنها قرار گرفته ؛ صريحا و علنا از آنها برائت بجويد. اگر اين كار را بكند، دشمن به هدف خود كه ايجاد شكاف است نمى رسد؛ اگر اين كار نشد، دشمن به هدف خود اميدوار مى شود.
عزيزان من ! بدانيد كه اگر در حاكميت شكاف افتاد، هيچ كار اساسى يى پيش نخواهد رفت ؛ هر كارى كه جمعى انجام بدهند، يك جمع ديگر روى آن علامت سؤ ال مى گذارند و مانع از پيشرفت كار مى شوند، كه شما در موارد متعددى نمونه هايش را ملاحظه كرده ايد. دستگاهى اقدام مثبت خوبى را انجام مى دهد؛ ولى هنوز هيچ چيز معلوم نشده ، ناگهان مى بينيد كه عده يى در مقابل آن موضعگيرى و عليه آن انتقاد و به او حمله مى كنند! اين طورى ،كارى پيش نمى رود. وقتى يك شعار و يك حرف خوب از دهانى خادج مى شود، يك عده ى ديكر از آن طرف به او حمله مى كنندو نمى گذارند اين شعار به نتيجه برسد. دو دستگى در مراكز اصلى حاكميت ، اين اشكالات بزرگ را دارد؛ والّا اختلاف فكرى اشكالى ندارد؛ شكاف و دوئيت و دشمنى و تخاصم به نفع دشمن است كه اشكال دارد. من گاهى از بعضى موضعگيرهايى كه بعضى از اشخاص چه در قوه ى مقننه ، چه در بعضى جاهاى ديگر مى كنند، گله مندم . نبايد به گونه يى موضعگيرى كرد كه دشمن آن را به نفع خود و در جهت اهداف و مقاصدش مشاهده كند. بايد گذاريم دستگاههاى كشور چه قوه ى مجريه ، چه قوه ى قضاييه ، چه قوه ى مقننه با قدرت و جسارت لازم و اعتماد به نفس ، كارهاشان را انجام بدهند؛
درگيرى در سطوح بالاى حكومت ، همان چيزى است كه دشمن آن را مى خواهد و آن را بجد تعقيب مى كند؛ همان چيزى كه قبلا عرض كردم : اگر توانستند كسى را نفوذ بدهند، اين كار را مى كنند كه خوشبختانه تاكنون در مراكز بالا چنين توفيقى پيدا نكرده اند و ان شاءاللّه بعد از اين هم توفيق پيدا نخواهند كرد اما راه ديگرى كه در دسترس آنهاست ، اين است كه خودشان را به بعضى نزديك نشان بدهند و عليه بعضى و به نفع بعضى دعوا را تشديد كنند؛ يكى از سياستهاى واضح و روشن ضد انقلاب در چند سال اخير همين نكته بود ه است ؛ اگر حرف مى زنند، با اين هدف است . در داخل هم دنباله هاى ضد انقلاب و عوامل سرويسهاى جاسوسى خارجى هستند اين طور نيست كه نباشد اينها هم همان طور موضعگيرى مى كنند، همان طور حرف مى زنند و همان هدف را تعغيب مى كنند. فقط ايجاد شكاف در دستگاههاى بالاى حكومتى ، هدف آن نيست ؛ ايجاد شكاف در حوزه ى علميه هم هدف ديگر آنها بود؛ سعى شان اين بود كه بين مراجع و بزرگان و علماى نامدار در سطح حوزه ى علميه ، اختلاف ايجاد كنند، كه خوشبختانه نتوانستند و اميداواريم در هيچ جا نتوانند.(60)

در يك سال ، دو سه مرتبه پيش من درددل كرد 
امروز به مناسبت سالگرد ارتحال يادگار رزنده ى امام بزرگوارمان مرحوم آقاى حاج احمد(رضوان اللّه تعالى عليه ) اجتماع نمازان را در كنار مرقد او و مرقد امام بزرگوارمان قرار داده ايم . تجليل از اين عزيز سفركرده ى ما از دو نظر بر عهده ى ماست و به عنوان يك فريضه هميشه وجو دارد: يكى به خاطر امام ، يكى به خاطر او.
اما به خاطر امام : اين مرد صبور و پركار و بسيار جدى ، به معناى حقيقى كلمه ، بيشتر عمر مفيد خود را در خدمت امام و براى امام و هدفهاى امام گذرانيد؛امام هم قدر اين فرزند با كفايت خود را مى دانست . حداقل دو مرتبه بنده خودم را از امام شنيدم كه فرمودند: احمد عزيزترين افراد براى من است . امام از آن آدمهايى نبودند كه به عنوان يك كار احساساتى و شخصى ، بخواهند به نزديكان خودشان اظهار علاقه كنند؛ آن جمله را گفتند كه ما هم بگوييم ؛ نگفتند كه ما خود ما بدانيم . در موارد متعددى امام نسبت به حاج احمد آقا اظهار اعتماد كردند. من فراموش نمى كنم جلسه ى بسيار پرهيجانى را كه امام (رضوان اللّه عليه ) به طور صريح جلوى من و چند نفر ديگر اظهار كردند كه به حاج احمد آقا اعتماد كامل دارند. پس به خاطر امام ، خوب است كه ما هميشه از يادگار فقيد امام تجليل كنيم .
اما به خاطر خود او: او حقيقتا رنج كشيد و تلاش و فعاليت كرد؛ در آن راهى كه تشخيص مى داد راه انقلاب و راه اسلام و راه موردنظر امام است ، بى ملاحظه حركت كرد و خيليها را هم با خودش دشمن كرد. بهضى از اين دشمنيهايى كه ولو با نام اسلام و با نام بعضى از دلسوزيها نسبت به مفاهيم زيبا انجام مى گيرد، دشمنيهاى شخصى است ؛ عقده هايى است كه از شخص اين عزيز مظلوم در دل داشتند؛ چون او در مواضع امام متصلب بود و تسليم نمى شد و زير بار هيليها نمى رفت . آن كسانى كه براى دلخوشى دشمنان انقلاب و اسلام ، زبان به هجو و بدگويى از مرحوم آقاى حاج احمد آقا باز كردند، اينها در واقع پشت سر حاج احمد آقا، از انقلاب عفده دارند. دشمنى شخصى آنها با آن مرحوم به خاطر اين است كه او به معناى حقيقى كلمه مدافع بود: مدافع امام و انقلاب در زمان حيات امام و بعد از حيات امام . ايشان از ارزشها و اصول دفاع كرد و ايستاد و خلاف انتظار و توقع خيليها رفتار نمود. خود ايشان در يك سال آخر عمرش ، دوسه مرتبه پيش ‍ من از بعضيها كه از او توقعات ديگرى داشتند و چيزهاى ديگرى مى خواستند، درد دل كرد.(61)

تجربه كوچك و موفق  
سال گذشته ما تجربه ى كوچكى كرديم . قلب از تابستان من از اسزمان بسيج سپاه پاسداران و از جهاد سازندگى مشتركا خداستم براى تابستان جوانان يك برنامه ريزى فورى بكنند. خيلى هم نخواستيم تبليغات كنيم و سرو صداى آن را مطرح كنيم . بعد از تابستان گذارشى كه به من دادند، شگفت آور بود. نيروهاى بسيج با نيروهاى جهاد سازندگى كه امسال با وزارت كشاورزى ادغام شدند و وزارت جهاد كشاورزى را به وجود آوردند همكارى كردند و عنوان آن را ((بسيج سازندگى )) گذاشتند. از چندى يپش ‍ سفارش كردم هم به اين دو سازمان يعنى جهاد كشاورزى و بسيج و نيز به آموزش و پرورش از همين جا توصيه مى كنم كه برنامه ريزى كنند. مى توانند بريا جوانها به ميزان زيادى كارهاى موقت حتى در دوره ى تابستان پيدا كنند. زمينه ى اشتغال در اين كشور زياد است ؛ همت و تلاش پيگير مسؤ ولان لازم است تا بتواند اين خيل عظيم جوانان را به كارهاى مولد و پيشبرنده سرگرم و مشغول كند. زندگى مادى و معنوى يك ملت به كار و عمل وابسته است . برنامه هاى خوبى در سال 79 بخصوص در اين يكى دو ماه آخر سال طراحى شده و نشستهاى خوبى داشته اند؛ بنده هم مؤ كدا توصيه كرده ام كه اين مساءله به طور جدى دنبال شود. بحمداللّه رئيس ‍ جمهور محترم و مسؤ ولان دولتى در اين قضيه به طور جدى وارد شده اند؛ بنابراين امسال مى تواند سال اشتغال باشد.(62)
حمايت آنها ننگ است ، افتخار نيست  
اگر شما هر كدام از اين راديوهاى بيگانه را باز كنيد، در هر يك از اين برنامه هاشان ، حداقل چند بار اسم جناح كار و نوگرا را مطرح مى كنند؛ تعبيراتى كه ملت ايران و علاقه مندان به انقلاب و مؤ منان و وفاداران به مصالح عمومى اين ملت و اين كشور را به جبهه هاى مختلفى تقسيم مى كند. امام مى گفت ايران يكپارچه ، ملت متحد و همزبان ؛ اما عده يى سعى مى كنند طبق خواست و ميل و صلاحديد دشمنان اين ملت ، جهات غير عمومى را قوميتها و مذاهب و دسته دسته كردن مردم و بازى با الفاظى از قبيل حزب و امثال آن را در ميان مردم رايج كنند و يكپارچگى مردم و آن وحدتى را كه مى تواند ايران اسلامى را از لابلاى طوفانها عبور دهد، به هر شكلى دچار انشقاق و پراكندگى كنند.
جمهورى اسلامى ، همان الگوى امير المؤ منين الگوى ايمان ، تقوا، ايمان ،پاكدامنى ، توجه به ضعفا و خواست طبقات محروم جامعه و توجه به مصالح عمومى ملت را مورد توجه قرار داد؛ بديهى است كه عده يى با چنين نظام و حكومت و كشورى كه باج نمى دهد، تسليم دشمن مداخله گر نمى شود، فرش قرمز در مقابل پاى چپاولگران پهن نمى كند، مصالح كشور را به بيگانه نمى سپارد و مى ايستد و از حق خود دفاع مى كند، مخالف و دشمن مى شوند.

چرا بعضيها از آوردن اسم دشمن بدشان مى آيد؟! مى گويند نفهميد، ندانيد و به ياد نياوريد كه دشمن داريد! انقلاب و نظام جمهورى اسلامى اين راه و روش را به ما نشان داد و اين خط صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملت گذاشت . انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد؛ احتياج به عمل كردن دارد. عده يى دايما دم از تجديد نظر مى زنند؛در چه چيزى مى خواهيد تجديد نظر كنيد؟! انقلاب ، يك حركت عظيم در مقابل فساد و بى كفايتى رژيمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب ، يك اصلاح بزرگ است . بايد به انقلاب عمل كرد؛ بايد به قانون اساسى عمل كرد؛ بايد به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عيبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصيرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنيايى مى خواهيم انقلاب را تفسير كنيم . ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاريم ؛ در حالى كه انقلاب ، قوى و كار آمد است و نظام جمهورى اسلامى ، همان قله بلندى است كه مى تواند ملت ايران و كشور عزيز ما را از همه ى گرفتاريهاى مادى و معنوى اش بيرون بياورد؛ به شرطى كه بنده و امثال بنده به آنچه كه نظام جمهورى اسلامى و عزيز بر دوش ما گذاشته ، عمل كنيم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاريم ؛ لذا من امسال كه سال امام على در رفتار، نه فقط در گفتار است دو شعار اصلى را براى عملكرد دستگاههاى مختلف كشور مطرح كردم ، كه بايد آن را در مقابل چشم داشته باشند: يكى اقتدار ملى و ديگرى اشتغال مفيد و مولد؛ و حتى اولى از دومى مهمتر است . با اين كه امروز مساءله ى اشتغال در كشور ما يك مساءله ى بسيار مهم و اساسى است و اگر برنامه ريزى خوب و كار آمد و عمل جدى دنبال اين عنوان وجود داشته باشد، بوضوح مشكلات بتدريج كاهش پيدا خواهد كرد كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ريزى را شروع كرده اند و امسال بايد مسؤ ولان كشور به طور جدى وارد ميدان بشوند اما مساءله ى اقتدار ملى از اين مهمتر است . يك ملت مثل ملت ايران ، با همه ى وجودش ، با سابقه ى تاريخى اش ، با ريشه هاى فرهنگى اش ، با امكانات جغرافيايى و اقليمى اش و با تواناييهاى فراوانن بشرى ، اقتدار و عزت و توانايى و آبروى خود را در چهره ى مسؤ ولان كشور مشاهده مى كند. مسؤ ولان كشور و قواى سه گانه مى توانند مظهر اقتدار ملى باشند.
اقتدار ملى يعنى چه ؟ اقتدار ملى دست قدرتمندى است كه مجموعه ى نيروهاى فعال قواى سه گانه در تشكيل آن سهم دارند و بايد وظيفه ى خودشان را با شجاعت و اقتدار و اميد و بدون رو در بايستى و با همكارى كامل انجام بدهند. يك ملت اگر اقتدار ملى داشته باشد اقتدار در زمينه ى اقتصاد، سياست ، فرهنگ و سازماندهى دولتى مشكلات مادى و معنوى اش حل خواهد شد. اگر فرضا در بخش امنيت كار خود را خوب انجام دهد، مردم احساس عزت و اقتدار مى كنند. اگر مسؤ ولى در بخش اقتصاد تلاش كند و كار آمدى خود را نشان بدهد پول ملى را تقويت كند، تورم را مهار كند، در جامعه رونق اقتصادى به وجود بياورد و طبقات محروم را از حقوقى كه متعلق به آنهاست ، برخوردار نمايد احساس اقتدار و توانايى مى كنند؛ خودشان را در آن مسؤ ول ، مشاهده و ملاحظه مى كنند و او را مظهر خودشان به حساب مى آورند. وقتى در عرصه ى بين المللى ، مسؤ ولان كشور، با عزت و سر بلندى و استغاء در مجامع جهانى شركت مى كنند و حرف خودشان را با شجاعت بر زبان مى آورند و در معامله و مبادله ى با دولتها، منافع ملى را مد نظر مى گيرند و مصالح را ملاحظه و به نفع كشور كار مى كنند، ملت كه در جريان اين كارهاى قرار مى گيرد، احساس ‍ اقتدار مى كند.
اقتدار ملى به دو عنصر اصلى نياز دارد: يكى اين كه همه ى افراد وظايف خودشان را با قاطعيت انجام مى دهند؛ دوم اين كه قوى سه گانه با هم همكارى كنند. باز من ناچارم به تبليغات دشمنان اشاره كنم كه در راديوها را باز كنيد، مى بينيد كه يك قوه را مى كوبند، يك قوه را تا عرش بالا مى برند؛ يك دسته را مورد حمايت و دسته ى ديگر را مورد اهانت قرار مى دهد. مى خواهند در بناى حاكميت ملى نظام جمهورى اسلامى شكاف به وجود بيايد و دلهاى مسؤ ولان با هم مهربان نشود.
طبق قانون اساسى ، رهبرى وظيفه ى هماهنگى قوا را بر عهده دارد. ضد انقلاب به وسيله ى خيل و حشم تبليغاتى خود، نقطه ى مقابل اين وظيفه را بر عهده دارد؛ وظيفه ى جدا كردن و دور كردن قوا از يكديگر. آن روز من در حرم امام گفتم ، امروز هم در حرم على بن موسى الرضا (عليه السلام ) اين نكته را به ملت ايران عرض مى كنم : كسى فريب نخورده كه فلان مسؤ ول يك كشور بيگانه بگويد ما از فلان جناح ، فلان گروه ، و فلان شخصيتها حمايت مى كنيم ؛ حمايت آنها ننگ است ، افتخار نيست . اخيرا باز يك نفر از دولتمردان رژيم امريكا گفته كه ما از فلان جريان در داخل ايران حمايت مى كنيم ! شما كه از شاه حمايت مى كرديد! حمايت شما فايده يى به حال كسى ندارد. امريكا بيشترين حمايت را از رژيم شاه كرد. مردم همين پيوستگى با امريكاى دشمن ملت ايران را ديدند كه واقعيتهاى آن رژيم فاسد برايشان آشكار شد. شما از هر كس حمايت كنيد، او منفور ملت مى شود.(63)

اقتدار ملى يعنى چه و عناصر اصلى آن چيست ؟ 
اقتدار ملى و ديگرى اشتغال مفيد و مولد؛ و حتى اولى از دومى مهمتر است . با اين كه امروز مساءله ى اشتغال در كشور ما يك مساءله ى بسيار مهم و اساسى است و اگر برنامه ريزى خوب و كار آمد و عمل جدى دنبال اين عنوان وجود داشته باشد، بوضوح مشكلات بتدريج كاهش پيدا خواهد كرد كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ريزى را شروع كرده اند و امسال بايد مسؤ ولان كشور به طور جدى وارد ميدان بشوند اما مساءله ى اقتدار ملى از اين مهمتر است . يك ملت مثل ملت ايران ، با همه ى وجودش ، با سابقه ى تاريخى اش ، با ريشه هاى فرهنگى اش ، با امكانات جغرافيايى و اقليمى اش و با تواناييهاى فراوان بشرى ، اقتدار و عزت و توانايى و آبروى خود را در چهره ى مسؤ ولان كشور مشاهده مى كند. مسؤ ولان كشور و قواى سه گانه مى توانند مظهر اقتدار ملى باشند.
اقتدار ملى يعنى چه ؟ اقتدار ملى دست قدرتمندى است كه مجموعه ى نيروهاى فعال قواى سه گانه در تشكيل آن سهم دارند و بايد وظيفه ى خودشان را با شجاعت و اقتدار و اميد و بدون رو در بايستى و با همكارى كامل انجام بدهند. يك ملت اگر اقتدار ملى داشته باشد اقتدار در زمينه ى اقتصاد، سياست ، فرهنگ و سازماندهى دولتى مشكلات مادى و معنوى اش حل خواهد شد. اگر فرضا مسؤ ولى در بخش امنيت كل خود را خوب انجام دهد، مردم احساس عزت و اقتدار مى كنند. اگر مسؤ ولى در بخش ‍ اقتصاد تلاش كند و كار آمدى خود را نشان بدهد پول ملى را تقويت كند، تورم مهار كند، در جامعه رونق اقتصادى به وجود بياورد و طبقات محروم را از حقوقى كه متعلق به آنهاست ، مردم احساس اقتدار توانايى مى كنند؛ خودشان را در آن مسؤ ول ، مشاهده و ملاحظه مى كنند و او را از مظهر خودشان به حساب مى آورند. وقتى در عرصه ى بين المللى ، مسؤ ولان كشور، با عزت و سربلندى و استغناء در مجامع جهانى شركت مى كنند و حرف حق خودشان را مد نظر مى گيرند و مصالح را ملاحظه و به نفع كشور كار مى كنند، ملت كه در جريان اين كارها قرار مى گيرد، احساس اقتدار مى كند.
اقتدار ملى به دو عنصر اصلى نياز دارد؛ يكى اين همه افراد وظايف خودشان را با قاطعيت انجام دهند؛ دوم اين كه قوى سه گانه هم همكارى كنند.(64)

انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد. 
انقلاب و نظام جمهورى اسلامى اين راه و روش را به ما نشان داد و اين خط صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملت گذاشت . انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد؛ احتياج به عمل كردن دارد. عده يى دايما دم از تجديد نظر مى زنند؛ در چه چيزى مى خواهيد تجديد نظر كنيد؟! انقلاب ، يك حركت عظيم در مقابل فساد و بى كفايتى رژيمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب ، يك اصلاح بزرگ است . بايد به انقلاب عمل كرد؛ بايد به قانون اساسى عمل كرد؛ بايد به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عيبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصيرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنيايى مى خواهيم انقلاب را تفسير كنيم . ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاريم ؛ در حالى كه انقلاب ، قوى و كار آمد است و نظام جمهورى اسلامى ، همان قله بلندى است كه مى تواند ملت ايران و كشور عزيز ما را از همه ى گرفتاريها جمهورى اسلامى و اسلام عزيز بر دوش ما گذاشته ، عمل كنيم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاريم . (65)
امروز جنگهاى صليبى به پايان رسيد 

سرزمين فلسطين و قدس شريف ، همواره مورد طمع بعضى از قدرتهاى غربى بوده است ؛ و تحميل جنگهاى طولانى صليبى ها عليه مسلمانان ، نشان بارز اطماع آنها نسبت به اين سرزمين مقدس است . بعضى از فرماندهان ارتش متفقين ، پس از شكست عثمانى و ورود به بيت المقدس ‍ گفتند كه : ((امروز جنگهاى صليبى به پايان رسيد.))!
اشغال اين سرزمين بر اساس يك طرح چند جانبه ، پيچيده و با هدف جلوگيرى از اتحاد و پيوستگى مسلمانان و پيشگيرى از تاءسيس مجدد حكومتهاى قدرتمند مسلمان بود. دلايلى در ست است كه نشان مى دهد صهيونيست ها با نازى هاى آلمان روابط نزديك داشتند و ارائه ى آمارهاى اغراق آميز از كشتار يهوديان ، خود وسيله يى براى جلب ترحم افكار عمومى و زمينه سازى براى اشغال فلسطين و توجيه جنايات صهيونيستها بوده است ؛ حتى دلايلى در دست است كه عده اى از اراذل و اوباش غير يهودى شرق اروپا را به نام يهودى به فلسطين كوچانيدند تا با پوشش ‍ حمايت از بازماندگان قربانيان نژاد پرستى ، يك حكومت معاند اسلام را در قلب جهان اسلام نصب كنند و پس از سيزده قرن ، يك گستگى بين مشرق و مغرب اسلامى ايجاد نمايند. در آغاز، مسلمانان غافلگير شدند؛ چون از كنه طرح صهيونيستها و حاميان غربى آنها مطلع نبودند. عثمانى شكست خورد؛ قرار داد ((سايكس پيكو)) به طور محرمانه براى تقسيم كشورهاى خاور ميانه بين فاتحين جنگ منعقد شد؛ جامعه ى ملل قيموميت فلسطين را به عهده ى انگليسيها گذاشت ؛ آنها هم به صهيونيستها وعده ى مساعدت دادند و با مجموعه يى از طرحهاى حساب شده ، يهوديان را به فلسطين آوردند و مسلمانان را از خانه و كاشانه ى خويش آواره كردند.
در اين مصاف طولانى كه يك طرف غرب و صهيونيسم بود و طرف ديگر دولتهاى عرب تازه تاءسيس شده ، دشمنان اسلام براى مقابله ، از ابزارهاى گوناگون و پيچيده يى استفاده كردند كه از جمله ى آنها رسانه هاى تبلغاتى و مجامع بين المللى بود. آنها از يك سو مسلمانان را به صبر، خويشتندارى ، گفتگوهاى صلح و سازش دعوت مى كردند، و از سوى ديگر اسرائيل را مسلح مى نمودند. اهداف راهبردى آنها از تعامل نابرابر و تبعيض آميز بين كشورهاى مسلمان و اسرائيل بود كه همواره برترى نظامى اسرائيل را بر كشورهاى اسلامى حفظ كنند و در مجامع بين المللى از ان رژيم حمايت كنند و با به كار گرفتن رسانه هاى تحت نفوذ خود، جنايات اسرائيل را توجيه نمايند و در بين مسلمانان تبليغ كنند كه فكر پيروزى بر اسرائيل ، خيال خامى بيش نيست .
رژيم اسرائيل از زمانى كه رسما سازمان ملل تاءييد شد يعنى بيش از نيم قرن قبل تا سال گذشته يكه تازى مى كرد و هيچ چيز و هيچ چيز و هيچ كس ‍ جلو دارش نبود؛ ولى مقاومت اسلامى لبنان كه مركب از چند هزار جوان مسلح به سلاح ايمان است ، خواب اين رژيم و حاميانش را پريشان كرد. اين جوانان عزيز بدون دادن هيچ گونه امتيازى به اسرائيل ، اسرائيل را با خوارى از جنوب لبنان بيرون كردند. پيروزى اين جوانان ، چراغ راه ديگر مبارزان مسلمان شد؛ و امروز شاهد انتفاضه ى مسجد الاقصى هستيم كه از نوع مقاومت اسلامى لبنان در ابعادى وسيعى است .(66)

 

جرقه اى كه به انفجار خشم مردم و انتفاضه بيت المقدس انجاميد 
امروز همه ى مسلمانان جهان به اين مبارزات سرنوشت ساز مردم فلسطين چشم دوخته و بيش از انتفاضه ى اول به آن دلبسته اند. زيرا در آن زمان يعنى ده سال پيش فضاى سازش بتدريج در منطقه فراگير شده بود؛ عده يى دل در گرو امريكا داشتند و گروهى ديگر نيز معتقد بودند نمى توان در برابر آن فشار سياسى و جو سازى بين المللى ايستادگى نمود و راهى جز پذيرش سازش آن هم با شرايط آمريكا و اسرائيل وجود ندارد. پس از تحولاتى كه در آن هنگام در منطقه صورت پذيرفت ، زمينه ى تثبيت اين نظريه بيشتر فراهم شد. اما امسال در شرايطى اين كنفرانس شكل گرفته است كه راه حل سازش در منطقه با بن بست مواجه شده است ؛ و حتى آنهايى كه دل در گرو امريكا داشته و دارند، به اين بن بست اعتراف مى كنند.
در سال 1370، اعراب و مسلمانان در پى يك سلسله شكستهاى متوالى در جريان جنگ خليج فارس دچار سرخوردگى بودند. وحدت درونى آنان نيز در معرض فروپاشى جدى قرار داشت و چند دستگى بر آنان حاكم بود؛ ولى در شرايط كنونى و بويژه در پرتو پيروزى تاريخى و عظيم مقاومت اسلامى در جنوب لبنان ، اميدهاى تازه و حيات بخشى در دل مسلمانان پيدا شده است .
آن زمان كه در مورد نحوه ى برخورد اسرائيل ، همواره دو روش مطرح مى شد؛ مقابله ى نظامى ارتشهاى عرب با اسرائيل كه گفته مى شد همه ى تجربه ها در آن با شكست مواجه شده است و روش سازش كه منجر به تحقق خواسته هاى اسرائيل از طرق مسالمت آميز مى گرديد و در ازاى عقب نشينى از بخش از اراضى اشغال شده ، عدم رشد توان نظامى كشورهاى عربى را تضمين مى كرد؛ نظير آنچه كه در كمپ ديويد شاهد آن بوديم . در آن روزها الگوى مقاومت مطرح نبود و گفته مى شد از پذيرش عمومى برخوردار نيست ؛ اما اينك يك الگوى موفق پيش روى ماست كه توانست براى نخستين بار سرزمينهاى اشغال شده را بدون هر گونه امتيازى به اسرائيل ، آزاد كند و مانع از تحقق خواسته ى رژيم صهيونيستى در به جاى گذاشتن پرچم خود در اين كشور عربى يعنى لبنان گردد. در كمپ ديويد، شرط عقب نشينى اسرائيل ، عدم اعزام ارتش مصر به شمال سينا بود؛ ولى در جنوب لبنان ، اين اسرائيل است كه با نگرانى از قدرت مقاومت توانست حاكميت را به طور كامل به جنوب لبنان و ديگر مناطق اشغالى باز گرداند.
اين انتفاضه ، قيام مردمى است كه از همه ى روشهاى سازشكارانه نااميد شده و دريافته اند كه پيروزى صرفا در گرو مقاومت خود آنان است . مردم فلسطين در انتفاضه ى قبل خود متحمل خسارتهاى فراوان گرديدند و شهدا و جانبازان بسيارى را در راه اسلام آزادى سرزمين اسلامى تقديم كردند؛ اما در نهايت مذكورات اسلو آن را متوقف كرد. نتيجه ى اسلو چه بود؟ امروز حتى طراحان فلسطينى اسلو هم ديگر از آن دفاع نمى كنند؛ زيرا عملا فهميدند كه اسرائيل فقط مى خواست مشكل خود را حل كند؛ يعنى از رويارويى مبارزين سنگ به دست خلاص شود و ضربه پذيرى خود را كم كند. اگر چيز اندكى به طرف فلسطينى داد و نام آن را اعطاى خودش ‍ گذاشت ، صرفا براى خاموش كردن آتش انتفاضه و كم كردن آسيب پذيرى خودش بود. به محض آنكه مشكل را شده ديد و به غلط احساس كرد كه مردم ، فلسطين ديگر همه امتيازات اندك را هم متوقف كرد و فزون طلبى ذاتى خود آشكار ساخت . فرايند روند سازش و طرح اسلو، مردم فلسطين را ر حالتى كه دريافتند راهى جز قيام ندارند.
محور اصلى انتفاضه اقصى ،بيت المقدس است ؛ يعنى جرقه هايى كه به انفجار خشم مردم فلسطين انجاميد، اسائه ى ادب صهيونيست ها به مسجد االاقصى بود. مردم فلسطين با دريافت رسالت خطيرى كه در خواست از يكى از مقدسترين مكانهاى مذهبى مسلمانان بر دوش دارند، به صحنه امدند و با ايثار و فداكارى ، شلعه ى مقدس مقاومت و مبارزه عليه اشغالگران صهيونيست را بر افروختند.
روند سازش و به طور مشخص طرح اسلو موجب تفرقه ى فلسطينيان گرديد؛ اما اين انتفاضه ى مبارك توانست وحدت ملى را به صحنه ى فلسطين باز گرداند. ملاحظه مى فرماييد كه همه ى اقشار مردم در اين مبارزه حضور دارند و جريانات اسلامى و ملى در كنار يكديگر قرار گرفته اند؛ حتى كسانى كه همچنان دلشان در جاى ديگرى است ، ناگزير از همراهى با اين حركت عظيم گرديده اند.(67)

فقط 18 سال به درازا كشيد 
روزى كه مقاومت اسلامى در لبنان به همت دلاور مردان لبنانى و با توصيه و حمايت امام راحل شكل گرفت ، اسرائيل ، بيروت يعنى پايتخت لبنان را در اشغال خود داشت و بر مقدرات سياسى اين كشور چنگ انداخته بود. آن روز وقتى مقاومت اسلامى شعار ((زحفا زحفا نحو القدس )) را سر داد، گروهى از بى خبران ، آنان را ساده انديش خواندند و به طعنه سؤ ال كردند: آيا مى شود به سوى قدس حركت كرد، حال آنكه شما لبنانيها از ورود به پايتخت كشور خودتان ناتوان هستيد؟ از آن تاريخ تا پيروزى تاريخى مقاومت اسلامى بر اسرائيل ، فقط هجده سال به درازا كشيد؛ تصديق مى فرماييد كه هجده سال ، در تاريخ مبارزات ملتها زمان زيادى نيست .
بى ترديد، مبارزه ، خسارتهاى تاءسف بارى را نيز به همراه دارد؛ مردم كشته مى شوند؛ خانه ها ويران مى گردد؛ فشار اقتصادى بر دوش مردم سنگينى مى كند؛ و دهها مصيبت ديگر كه ملال و تاءثر آن هرگز دلهاى ما را رها نخواهد كرد؛ ولى بايد ببينيم نتيجه ى اين ايثار و فداكارى چيست ؟ پيروزى آن قدر باارزش است كه ناگزير بايد بهاى آن نيز پرداخته شود.
اسرائيل كه روزى در اين منطقه عربده مى كشيد و همه ى خواسته هاى خود را بر ملتهاى عربى ديكته مى كرد، اينك ناتوان و افسرده در برابر عظمت مقاومت اسلامى ، بر زمين زانو زده است ؛ اين بخش كوچكى از تواناييهاى ملتهاى مسلمان و عرب است . يقين بدانيد كه اگر همه ى امكانات جهان اسلام و حتى بخشى از آن در اين مسير به كار گرفته شود، ما شاهد زوال و نابودى رژيم صهيونيستى خواهيم بود. اسرائيل در جنوب لبنان از يك مقاومت چند هزار نفره شكست خورد. درست است كه حزب الله ، امتداد مردمى عميقى داشته و به هنگام ضرورت توانسته است هزاران ، بلكه دهها هزار نيرو را بسيج كند؛ ولى به طور مستمر فقط از چند هزار، بلكه گاه از چند صد نيرو و در محورهاى رويارويى با اشغالگران صهيونيست بهره برده است . يعنى اسرائيل و همه ى امكانات نظامى آن و تكنولوژى تسليحاتى و پيشرفته اش كه به زراد خانه ى امريكا متصل است از چند صد جوان با ايمان و پرشور كه از سلاحهايى بسيار ابتدايى در جنگ بهره مى برند، شكست خورد. البته سلاح قوى و شكست ناپذير آنها، سلاح ايمان بود.(68)

روى كوه نوشتند: ما مى توانيم  
ما دهها سد در اين كشور ساختيم . بنده يادم است كه اوايل انقلاب در يكى از سدها نشست آب وجود داشت . آن روز بعضيها جمع شدند و گفتند: همان مهندسهايى كه اين سد را ساخته اند، بايد بگوييم از فلان كشور اروپايى بيايند و جلوى نشست آب را از اين سد بگيرند. اما همين جوانها و نيروهاى مؤ من و متعهد و همين مديران دلسوز ما در اين چند سال ، دهها سد ساخته اند. امروز بزرگترين سد منطقه را كه سد كرخه است همين بچه هاى پاسداران انقلاب اسلامى ساخته اند. چهار، پنج سال قبل از اين ، هنگامى كه داشتند سد كرخه را مى ساختند، من رفتم از آن بازديد كردم ، ديدم روى كوه رو به روى سد با خط درشت كه از چند كيلومترى خوانده مى شد اين فرمايش امام را نوشته اند كه ((ما مى توانيد)). بله ، مى توانيم . هم در بخش بازرگانى و ساير بخشهاى خدمات ، هم در بخش صنعت و معدن هم در بخش كشاورزى ، بايد مديريت دلسوز و متعهد زمام كار را در دست بگيرد.(69)

وقتى اين مطلب را به من گفت ، چهره اش پر از غم بود 
جذب سرمايه هاى خارجى بايد به شكلى باشد كه اقتصاد كشور از آن سود ببرد، نه زيان . ما بعضى از رشدها و شكوفايى هاى بادكنكى را در برخى از كشورهاى شرق آسيا ديديم . نخست وزير مالزى در تهران به من گفت كه من در مدت چند روز، از يك كشور ثروتمند به يك كشور فقير تبديل شديم ! اين خوب است ؟! يعنى سرنوشت اقتصاد كشور در دست يك تاجر فرنگى گه اگر اراده كرد، بتواند كشورى را با ميلياردها دلار گردش سرمايه يى ، در ظرف چند روز به خاك سياه بنشاند و فلج كند! او وقتى اين مطلب را به من گفت ، چهره اش پر غم و افسردگى بود. ما اين رشدهاى بادكنكى را پيشرفت اقتصادى نمى دانيم . كشور به سرمايه هاى انسانى و طبيعى و هويت ذاتى متكى است و مستوجب رشد و شكوفايى واقعى اقتصادى است . اما نه آن گونه كه بانك جهانى و صندوق بين المللى پول براى ما نسخه بنويسند و ما هم طبق همان نسخه ، اقتصاد خودمان را تدوين كنيم ؛ نه ، ما برنامه و سياست داريم و همان طور كه گفتم ما مى توانيم . اگر كسى بگويد ما جز با تسليم در مقابل اين برنامه ها، نمى توانيم حركت اقتصادى بكنيم ، قضاوت خوش بينانه در مورد او اين است كه بگوييم كشور و ملت و سرمايه هاى داخلى را نشناخته است ؛ البته قضاوتهاى بد بينانه هم مى شود كرد.(70)
انى معبر، با عشق و ايمان باز شد. 
از لحاظ اعتقادات مذهبى ، اين منطقه ى پربركت و پر طراوت ، يكى از نخستين مناطق كشور ماست كه دروازه هاى ناگشودنى خود را بر روى خاندان پيغمبر و آل على گشود. سالهاى متمادى بنى اميه و بنى عباس ‍ سعى كردند از اين ديواره هاى عظيم البرز عبور كنند و لشكريان خود را به اين منطقه بياورند؛ اما موفق نشدند. اين معبر، با شمشير و زور باز نشد؛ با عشق و ايمان باز شد. آن روزى كه فرزندان مظلوم على و فاطمه از جور بنى اميه و بنى عباس ، در اين كوههاى سر به فلك كشيده به دنبال دلهاى مهربان و دستهاى كار آمد مى گشتند، به مردم گيلان و خطه ى شمال كشور دست يافتند. اين جا بود كه دروازه ى البرز باز و اسلام علوى وارد شد. اين مردم از روز اول كه مسلمان شدند، آل على راقبه ى اسلامى و معلم خود انتخاب كردند. از همين منطقه چند هزار مرد شجاع و دلاور، براى يارى فرزندان زيد بن على به يمن رفتند. حكومت علوى يمن ، با بازوى دلاور مردان اين خطه بر سر كار آمد. زيديها در يمن هيچ نيرويى نداشتند؛ گيلانها به آن جا مى رفتند و حكومت فرزندان زيد بن على شهيد را سر پا كردند. اين آغاز تاريخ اسلامى اين منطقه است . در طول تاريخ ، رنگهاى گوناگون بر سياست اين كشور پهناور سايه افكند؛ اما رنگ ثابت اين مردم ، ايمان بود. در دوران مشروطيت ، در دوران استبداد صغير، در دوران دست اندازى انگليسيها و ديگر بيگانگان متجاوز به ايران ، در همه ى اين تجربه ها، گيلانيها نشان دادند كه پيشروند.(71)