امنيت نظامى و انتظامى
امنيت هم انواعى دارد؛ يكى از آنها امنيت نظامى و انتظامى است ،
كه شما ملاحظه مى كنيد در بعضى از مناطق عالم ، از لحاظ نظامى و
انتظامى ناامنى هست ؛ اين بخش از مقوله امنيت است ؛ امنيت سياسى و
اقتصادى و فكرى و عقيدتى هم داريم ؛ همه اينها مقولات بسيار با اهميتى
است . من سر فصلها و جملاتى را عرض مى كنم لازم است شما جوانان عزيز؛
ذهن و فكر خودتان را وارد اين مقوله كنيد تا انشاءالله براى استنتاجهات
كلى شما مفيد باشد.
اگر بخواهيم درست تشخيص بدهيم براى پيشرفت يك كشور، امنيت چه قدر اهميت
دارد؛ از برخورد دشمن با مقوله امنيت ، مى شود اين را فهميد وقتى
انقلاب پيروز شد در واقع يك مانع بزرگ از مقابل ملت ايران برداشته شد
كه بتواند در ميدانهايى كه در طول صد سال ، صد و پنجاه سال عقب مانده
بود، جبران عقب ماندگيهاى گذشته را بكند نظام اسلامى آماده بود كه
هدايت مردم را در پيشرفت در همه ى اين ميدانها بر عهده بگيرد و ملت
ايران در زمينه علم و صنعت و خودكفايى و در زمينه مسائل فكرى و علمى و
مادى و معنوى به حركت عظيمى دست بزند و آن را شروع كند اولين كارى كه
دشمنان براى سنگ اندازى در اين راه انجام دادند؛ ايجاد ناامينى بود؛
يعنى مرزهاى ما را ناامن كردند ببينيد اين نكته ى خيلى اساسى و مهمى
بود و دشمنانى كه انقلاب عليه آنها بود، همان قدرتهايى كه تا آنجا كه
توانسته بودند سعى كرده بودند نگذارند اين انقلاب پيروز بشود بعد از
آنكه انقلاب پيروز شد براى مقابله با آن ، از حربه ايجاد ناامنى عليه
اين ملت و اين انقلاب استفاده مى كردند. در درجه اول در اين منطقه
نزديك خراسان - حدود تركمنستان - و در منطقه كردستان و غرب و شمال كشور
و نيز مناطق ديگر در جنوب - و منطقه خوزستان - با تحريك قوميتها شروع
به مفسده انگيزى و ايجاد ناامنى كردند؛ ولى نظام اسلامى بر اينها فايق
آمد آن روز همين بسيجيان و همين جوانان مومن مثل شما به همين مناطق
گوناگون - چه در خراسان و چه در مناطق ديگر - رفتند، سينه سپر كردند
فداكارى كردند و توانستند امنيت را برگردانند؛ يعنى در واقع توانستند
ريشه ى فتنه را در مناطقى خشك كنند.
دشمنان قبلا فكر مى كردند كه با ايجاد ناامنى خواهند توانست انقلاب را
به زانو در بياورند؛ اما ديدند كه نشد؛ لذا جنگ را تحميل كردند. ناامنى
يى كه از يك جنگ تمام عيار براى كشور به وجود مى آيد، خسارتبارترين و
سخت ترين و سنگينترين ناامنيهاست ؛ اينها اين كار را كردند. رژيم عراق
را به جنگ . به آتش افروزى به حمله به مرزها از طرف غرب كشور وادار
كردند مساءله هم به جنگ بين دو ملت و با امكانات دو كشور محدود نماند؛
بلكه تمام امكاناتى را كه عراق توانايى جذب آن را در اين جنگ داشت ؛ به
سمت عراق سرازير كردند!
حمله سنگين تبليغاتى دشمن
براى پوشاندن حقايق واضح انقلاب
ببينيد عزيزان من ! جوانان ! اين مطالبى را كه من دارم به شما
عرض مى كنم ، جزو بينات و واضحات فضاى كشور در پانزده سال گذشته است در
پانزده سال قبل ؛ اين حرفهايى كه الان دارم عرض مى كنم ، براى هيچ كس
در اين كشور تازگى نداشته است ؛ چون همه با تمام وجود داشتند آن را لمس
مى كردند؛ اما امروز نسل جوانى كه آن روز را بدرستى لمس و درك نكرده
در ميدان است ناامنى تبليغاتى و ناامنى سياسى از طرف دشمن به قدرى
پرفشار است كه مى خواهد مانع شود نسل جوان امروز اين حقايقى را كه ده
سال قبل ؛ پانزده سال قبل جزو واضحات بود، انكار كند و پوشيده بدارد.
من مى خواهم ذهن شما نسل جوان را به اين حقيقت متوجه كنم كه حتى حقايقى
به اين روشنى را - كه براى آن كسانى كه آن روز در اين مملكت صحبت مى
كردند و امروز هم اكثر مردم مملكت را تشكيل مى دهند، چيزهاى جديدى نيست
- دشمن مى خواهد با حمله ى سنگين تبليغاتى و سياسى خود بپوشاند. آن روز
به نفع عراق كه با ما وارد جنگ شده بود تا مرزهاى ما را ناامن كند، همه
قدرتهايى كه در دنيا مى توانستند در اين زمينه كارى بكنند، وارد شدند.
عده يى - يا ناخردمندانه و يا خائنانه - مى خواهند از ياد ملت ببرند كه
دشمنى رژيم آمريكا با ملت ايران ، چه قدر براى اين ملت خسارت ايجاد
كرده است و همين حالا دارد خسارت وارد مى كند؛ مى خواهد اين كار را
انكار كنند! همين رژيم آمريكا - كه آن روز ما به صورت تحليل مى گفتيم و
بعد از جنگ ، اخبار و آمار و اطلاعات ريز آن منتشر شد - به عراق كمك
كرد؛ كمك الكترونى ، كمك تسليحاتى ، كمك در روشهاى جنگيدن ، كمك مالى ،
كمك مستقيم و غير مستقيم ! ناتو هم كمك كرد؛ بسيارى از كشورهاى عربى هم
كمك كردند؛ براى اين كه بتوانند با فشار ناامنى ، نظام انقلابى را از
پا بيندازند و يا به زانو در آورند.
بسيج و انسانهاى مؤ من و
پاكنهاد؛ امنيت را به مملكت بازگرداندند
باز هم همت جوانان اين مملكت دلهاى پاك و با ايمان اين كشور
همين ، بسيج و سپاه همين ارتش همين انسانهاى مومن و پاكنهادى كه در پشت
جبهه ها كانون همت را گرم نگه داشته بودند توانست بر تمام توطئه هاى
دشمن فايق بيايد و به رژيم مهاجم و به همه پشتيبانانش - از آمريكا و
شوروى آن روز و ديگران - تودهنى بزند و ملت ايران را به عنوان قهرمان
اين برهه در مقابل چشم جهانيان قرار بدهد و امنيت را به عنوان بزرگترين
نعمت به اين مملكت برگرداند؛ مرزها را آرام كند و براى شهرهايى كه زير
بمباران بودند - كه در دوران جنگ ، تقريبا نيمى از جغرافياى اين كشور
در زير بمباران بود - اعاده ى امنيت كند؛ براى مرد و زن ، براى كاسب و
براى عالم ، براى دانشجو، براى كارگر براى سياستمدار براى رئيس ، براى
مرئوس ، براى همه كسانى كه به امنيت نياز دارند، امنيت ايجاد كند؛ حتى
براى آنهايى كه ناشكرانه اين امنيت را انكار مى كنند. بنابراين ، دلهاى
با ايمان و عزم ايمانى و راسخ اين جوانان ، امنيت را براى همه ى مردم
به وجود آورد.
البته دشمن ماءيوس نبوده است ؛ و الان هم ماءيوس و منصرف نيست . اگر ما
خيال كنيم آن دوران امنيت نظامى و انتظامى تمام شده است ، برداشت درستى
نيست . دشمن هر جا بتواند، ايجاد ناامنى مى كند. هر وقت دشمن بتواند،
ناامنى نظامى و انتظامى را بر اين ملت تحميل مى كند؛ كما اينكه ديديد
يك بهانه كوچك پيدا كردند و يا درست كردند و در اواخر همين ايام تيرماه
در تهران ايجاد ناامنى كردند. يا به بهانه را خودشان درست مى كنند، يا
اگر فرض كنيم بهانه را آنها درست نمى كنند، بهانه ى كوچكى پيدا مى كنند
تا ايجاد ناامنى كنند؛ به خيابانها بيايند، شيشه بشكنند، مغازه آتش
بزنند، ماشين آتش بزنند و مردم را تهديد بكنند! بنابراين ، دشمن ايجاد
ناامنى ماءيوس و منصرف نيست .
انكار بسيج انكار
بزرگترين ضرورت و مصلحت كشور است
اين كه عده يى بيايند، لزوم وجود و اهميت عناصر و عوامل مؤ منى
را كه ضامن امنيتند و از اول انقلاب تا امروز هم نشان داده اند كه
امنيت را براى اين ملت به وجود مى آورند، انكار كنند؛ اين يا نابخردانه
است و يا خائنانه است ، از اين دو حال خارج نيست وجود نيروهايى كه
بتواند براى اين ملت و اين كشور و براى هر فعاليت سازنده و حياتى در
اين مملكت به وجود بياورند براى هر ملتى مثل هوا و آب ضرورى است ؛ عده
يى مى خواهند اينها را انكار كنند. نيروهاى نظامى و انتظامى و بسيج
عمومى مردم ما، مؤ من و با اخلاصند و به عنوان پشتوانه يى كه هيچ خدشه
يى در آن راه ندارد، محسوب مى شوند. نيروهاى نظامى با اخلاص ما - سپاه
و ارتش - الحمدالله كم نيستند؛ اينها سازمانهاى مبتنى بر ايمانند؛ در
اين بحثى نيست ؛ اما فرق است بين آن نيروهايى كه به عنوان وظيفه ى
سازمانى وارد ميدان دفاع مى شوند، با نيروهايى كه به دنبال وظيفه عشق و
ايمان و به دنبال دستور قاطع عواطف برخاسته از اعماق جان وارد ميدان مى
شوند؛ اين بسيج است .
انكار بسيج ، انكار بزرگترين ضرورت و مصلحت براى كشور است . ما در اين
ميدان جنگ هم اگر بسيج را نداشتيم ، كميتمان لنگ بود در دوران بعد از
جنگ هم اگر بسيج نبود و اگر امروز هم نباشد، كميت اين انقلاب و اين
نظام و همه ى حركتهاى سازنده ى اين كشور لنگ است ، انكار بسيج و بى
احترامى به آن ، نابخردانه است ، يا خائنانه است . تا وقتى براى اين
كشور امنيت لازم است ، تا وقتى كه اين كشور و اين ملت به امنيت احتياج
دارد - يعنى هميشه ؛ چون احتياج به امنيت هست - به نيروى بسيج ، انگيزه
ى بسيجى ، به سازماندهى بسيجى و به عشق و ايمان بسيجى احتياج است .
امنيت اقتصادى
امنيت سياسى هم يك نوع امنيت است . البته اين روزها بحث امنيت
اقتصادى هم هست ؛ كه حرف درستى هم هست و ما هم آنرا تاءييد مى كنيم .
ما هم در باره ى امنيت اقتصادى در اين كشور، اعتقاد راسخ داريم كه بايد
طورى باشد كه در اين كشور، كار اقتصادى ، حركت اقتصادى ، تلاش
اقتصادى ، رونق اقتصادى و سازندگى اقتصادى ، - از هر نوعش - امكانپذير
باشد و كسانى كه اراده ى اراده اين كار را دارند با امنيت بتوانند اين
كار را انجام بدهند. بحمدالله ، هم دستگاههاى قضايى و هم دستگاه اجرايى
بر اين مطلب توافق كردند و من هم به آنها كمك خواهم كرد تا بتوانند اين
مقصود را كه براى كشور مهم است ، انجام بدهند. اما اين نكته را بگويم ؛
مبادا كسى خيال كند كه ايجاد امنيت اقتصادى يعنى باز گذاشتن راه براى
مفتخورهاى اقتصادى ، سوء استفاده چيهاى اقتصادى و زالوهاى اقتصادى !
امنيت اقتصادى ، به معناى اين نيست كه قوانين و مقررات سالم كشور نديده
گرفته شود. امنيت اقتصادى ، يعنى اين كه انسانها و آحاد مردم اين كشور،
از هر قشرى ، بخواهند كار اقتصادى بكنند - چه كار صنعتى ، چه كار
كشاورزى ، چه سرمايه گذارى ، چه تجارت - بدانند كه كسى مزاحم آنها
نخواهد شد؛ اما اين معنايش آن نيست كه آن كسانى كه چه در دوران جنگ و
چه در دوران سازندگى ، توانستند از پيچ و خمهاى اقتصادى استفاده هاى
نامشروع كنند و ثروتهاى نامشروع به وجود بياورند، اين امكان را داشته
باشند كه بتوانند چنين حركت نامشروعى را به عنوان امنيت اقتصادى انجام
بدهند. معناى امنيت اقتصادى ، هرهرى مسلك بودن در مساءله ى اقتصاد نيست
؛ معنايش ميدان دادن به زرنگها و سوء استفاده چيها و كسانى كه منتظرند
از هر فرصتى براى پر كردن كيسه ى خود از راه نامشروع - نه راه مشروع -
بهره ببرند، نيست ؛ اين را توجه داشته باشند.
هر نوع سرمايه گذارى كه قانون اجازه بدهد، بايستى امنيت داشته باشد.
تصور هم نشود كه تا حالا ناامنى اقتصادى از ناحيه ى مسؤ ولان كشور يا
بخشهاى قانونى كشور بوده است ، نخير، ناامنى اقتصادى هم بيشتر از قبل
آدمهاى سوء استفاده چى بوده است . هر جا كه يك سوء استفاده چى هست ، يك
نوع اختلال در كارها هست و يك طور ناامنى هم وجود دارد. بنابراين ،
امنيت اقتصادى هم مساءله ى مهمى است و ما هم به آن اعتقاد داريم .
امنيت سياسى و امنيت فكرى
و اما امنيت سياسى . امنيت سياسى معنايش اين است كه تفكرات و
معارف سياسى در جامعه ، معارف واضح و دور از نفاق و دوگونه گويى و
دوگونه انديشى باشد؛ معنايش اين است كه متصدى بيان مسائل سياسى براى
مردم هستند، نسبت به مردم امانت به خرج بدهند؛ معنايش اين است كه كسانى
كه متصدى نوشتن و پخش كردن و منتشر كردن معارف فكرى جامعه هستند، دروغ
نگويند، فريب ندهند، تقلب نكنند و در طعامى كه على الظاهر شيرين هم هست
، زهر مخلوط نكنند؛ اين امنيت سياسى است . آن قلمى كه بر مى دارد بيست
سال تلاش و مجاهدت مظلومانه و فداكارانه ى اين ملت را در مقابله ى با
قدرتهاى زورگوى چپاولگر دشمن ظالم انكار مى كند، اين امنيت سياسى كشور
را به هم مى زند و ناامنى فكرى ايجاد مى كند. آن كسى كه در داخل كشور،
با استفاده از امكانات قانونى و بيت المال اين مردم در اختيار او
گذاشته است ، بر مى دارد خواسته هاى دولتمردان و سياستمداران فلان كشور
دشمن را توجيه مى كند و با قالبهاى على الظاهر پسنديده ، به خورد يك
عده مى دهد، اين ناامنى سياسى و فكرى ايجاد مى كند؛ اين هم مثل همان
دزد سرگردنه است - فرقى نمى كند - مثل همان اشرار لب مرز است . آنها
مگر چه مى كنند؟ آنها هم جنس قاچاق مى آورند و جوانان مردم را دچار
انواع بدبختيها و بيماريها و اعتياد مى كنند. اين كه دارد اين كار را
مى كند، از او كه كمتر نيست ؛ اگر خطرناكتر نباشد!
بلندگوى دشمن شدن قابل
قبول نيست
اينها ذهنها را منحرف مى كند و گمراه مى كنند. بنده درباره ى
مطبوعات و نوشتنها، صحبتهاى زيادى كرده ام . هيچ كس هم نمى تواند منكر
اين بشود كه بنده طرفدار فكر آزاد، قلم آزاد، بيان آزاد، معارف منتشر
شده ش گوناگون در اين كشورم ؛ اعتقاد من اين است . من مى گويم بايستى
افكار و آراء و سلايق مختلف در كشور، به صورت صحيح و درست مطرح بشود؛
اما گفتن معارف گوناگون يك حرف است ، دروغ گفتن به مردم و دروغ نوشتن و
تحريف كردن حقايق بلندگوى دشمن شدن ، حرف ديگرى است ؛ آنچه كه من در
باب مطبوعات نمى توانم قبول كنم و بپذيرم ، اين دومى است .
عوض بيست روزنامه ، دويست روزنامه هم منتشر بشود، طورى نيست . يك عده
اگر توانايى داشته باشند و حرفى براى گفتن داشته باشند، لابد خواننده
هايى هم پيدا خواهند كرد؛ مانعى هم ندارد؛ اما اگر قرار باشد روزنامه
يى كه منتشر مى شود، با استفاده از امكانات اين مردم ، با استفاده از
بيت المال اين مردم ، با استفاده از كمك اين مردم ، عليه مصالح اين
مردم بنويسد - آن هم به شكل دروغ و افتراء؛ نه اين كه عقيده يى دارد و
مى نويسد - بنا باشد بلندگوى راديوى اسرائيل و يا راديوى امريكا در اين
كشور بشود، اين قابل قبول نيست .
كسانى بيايند احكام و ضروريات را انكار كنند - مثلا قصاص را منكر بشوند
- اين هم يك مقوله ى ديگر است ؛ نوع ديگرى از ايجاد ناامنى است . البته
من در اين ايام سفر و اشتغالات آن نتوانستم به طور مسجل و دقيق به كنه
اين مطلب برسم ؛ گفتم رسيدگى كنند. اگر كسى پيدا بشود كه انكار ضروريات
دين - كه از جمله ى ضروريات دين ، قطعا قصاص اسلامى و شرعى است - تجاهر
كند، اين مرتد است و حكم مرتد هم در اسلام معلوم است .
اگر كسانى خيال مى كنند كه با پشتيبانى دستگاههاى تبليغاتى استكبارى و
شبكه و امپراتورى تبليغاتى صهيونيستى در دنيا، مى توانند كارشان را در
اين مملكت از پيش ببرند، اشتباه مى كنند؛ چنين چيزى نيست . در اين
مملكت ، با اين ملت زننده و بيدار، با اين جوانان مومن ، همه چيز در
مجراى اراده و خواست و ايمان اين ملت بايد حركت كند. همه ى آنهايى كه
به مزدوران خودشان در اين جا دل خوش كرده اند، و هم اين كسانى كه با
حمايت اربابان بيگانه دل خوش كرده اند، بدانند كه چنين چيزى امكان
ندارد. اين ملت ، يك ملت مؤ من و مسلمان است . اين ملت ، ملتى است كه
براى حفظ و امنيت اين نظام و اين كشور، براى اين كه دولتمردان اين كشور
بتوانند كار كنند، عالم و دانشجو و متعلم و اهل هر فعاليت سازنده يى
بتواند كار كند، جان داده اند؛ مگر مى شود در قبال اين ملت و در قبال
اين اراده دينى عظيم ، اراده ى دستگاهها و عناصر اطلاعاتى و سياسى دشمن
بر سرنوشت اين كشور حاكم باشد؟! بدانند اين كشور، كشور اسلام است و اين
ملت براى اسلام قيام كرده است . امروز هم اراده اين ملت بر استقرار
نظام اسلامى است .
مخالفت با بينات نظام
اسلامى محكوم است
نظام اسلامى ، بينات و واضحات و امر و نهى يى دارد. نظام اسلامى
، نظام عدالت است ؛ هر بى عدالتى يى محكوم است . نظام اسلامى . نظام
قسط است ، هر تبعيضى محكوم است . و نظام اسلامى ، نظام استقلال ملى است
؛ هر نوع وابستگى محكوم است . نظام اسلامى ، نظام اخوت و برادرى و
پيوندهاى قلبى آحاد مردم است ؛ هر نوع تفرقه اى محكوم است . نظام
اسلامى نظامى است كه مسؤ ولان خدمتگزار مردم و براى مردمند؛ هر نوع
جدايى بين مسؤ ولان و مردم محكوم است اين طور نيست كه بشود در اين نظام
كسانى بيايند كه بر طبق ميل دشمنان اين ملت و بر خلاف جهت كلى اين نظام
و اين مردم و حركت مردم در جهت اسلام ، تلاش كنند و نظام اسلامى هم بى
كار و ساكت و بى تفاوت بماند؛ مگر چنين چيزى ممكن است ؟ همه آحاد كه
اهل فكر و اهل تامل در مسائلند، بايد بر روى اين مساءله فكر خود را
متمركز كنند.
حكيمانه و خردمندانه و
شجاعانه راه اسلام رادنبال كنيد
امروز اين كشور با اين امكانات وسيع ، با اين جمعيت جوان ، با
اين آفاق روشن آينده ، با اين پيشرفتهايى كه بحمد الله در زمينه هاى
مختلف در اين بيست سال به وجود آمده است . با زمينه هاى مضاعفى هم براى
پيشرفت وجود دارد، مصلحتش در اين است كه حكيمانه و خردمندانه و شجاعانه
راه اسلام - را كه دنيا و آخرت او را تامين مى كند - پى بگيرد و دنبال
كند.
دشمن ، فريب و تبليغات و اغواگر خود را هم قطع نمى كند؛ نبايد تسليم
تبليغات اغواگر دشمن شد. آن كسانى كه سعى مى كنند با شعارهاى انحرافى
در ميان مردم ، ذهن مردم را از آن حركت عمومى اسلامى و ايمانى آنها جدا
كنند، به نفع دشمن كار انجام مى دهند؛ چه بفهمند، چه نفهمند، چه
نفهمند، چه بدانند، چه ندانند.
امروز وحدت در زير سايه اسلام حركت در جهت سازندگى اسلامى ، حركت در
جهت محكم كردن پايه هاى استقلال اين كشور، حركت در جهت تهذيب معنوى و
روحى ضرورى است .
حركت به سمت تهذيب و
تزكيه ى روحى و قلبى
جوانان عزيز! از تهذيب و تزكيه ى روحى و قلبى غافل نشويد. پايه
ى همه ى بدبختيهاى ملتها، مسؤ ولان ، بزرگها و كوچكها، خودخواهى و خود
پرستى و خود را عمده كردن و خدا كردن و ايجاد فرعونيت در درون دل است .
گاهى انسان در بيرون قالب جسم خود - يعنى ظاهر خود - هيچ نشانه ى
فرعونيت ندارد؛ اما در دل ، فرعون است . خودخواهيها، خود پرستيها، خود
محوريها، عمده كردن خود و خواستها و تمايلات و شهوات و سود و منفعت
خود، اينهاست كه منشاء اغلب مفاسد زندگى است ، لذا به سمت تهذيب نفسى
حركت كنيد. اين حركتهاى عمده - چه حركتهاى در جهت سازندگى فضاى كشور،
سازندگى محيطهاى گوناگون ، سازندگى درون دل امروز فرضيه يى است كه بر
دوش همه ماست .(63)
درختهاى بى ريشه را مى كاشتند
ما در آن سالهاى حاكميت طاغوت ديده بوديم كه وقتى شاه به مشهد
مى آمد، كسى به استقبالش نمى رفت ؛ و چون مى خواستند به مسيرى كه او
عبور مى كرد و درخت و گلكارى هم نداشت ، سر و صورتى بدهند، من ديده
بودم كه شهرداران بى عرضه و استانداران بخوربخور آن چنانى در آن سالها،
درخت سبز مى آورند و روى همين خاكهاى اطراف آن خيابانى كه مسير او بود،
آن را مى كاشتند! اگر بد مى آوردند و او آمدنش چهار روز عقب مى افتاد،
همه درختهاى خشك شده بود!(64)
چهره ى قم
ياد آن روز تاريخى نوزدهم دى را كه سر آغاز حضور خونين مردم
عزيز ما در صحنه هاى نهضت خونبار اسلامى است ، از اعماق دل گرامى مى
داريم و براى شهدا و مصدومان و محنت ديدگان آن حادثه ، از خداوند متعال
طلب اجر ثواب دايم و جزيل مى كنيم .
چهره قم ، به عنوان يك قطعه روشن و درس آموز در طول نهضت ، براى ملت ما
و ملتهاى ديگر باقى مانده و انشاءالله بر اثر حضور قوى شما مردم عزيز و
جوانان عزيز و حوزه علميه عالى قدر و عالى مقام در حساسترين صحنه هاى
نهضت اسلامى و انقلاب بزرگ اسلامى ما، باقى خواهد ماند. ياد آن همه
مجاهدتها از خاطرها نخواهد رفت نه به اين عنوان كه بخواهيم اشخاصى يا
جمع قشر بخصوصى از مردم را فقط به لحاظ فداكاريهايشان ستايش كنيم -
البته اين هست و به جاى خود محفوظ است - مهم جنبه ى رمزى اين مساءله
است ؛ اشاراتى كه در اين روز مبارك و در مردم مبارك قم - كه آغازگران
نهضت بودند - نهفته ، مهم است .
هم در آغاز نهضت كه آن خورشيد فروزان علم و تقوا از افق قم سر برآورد و
ايران و سپس همه ى عالم اسلام را منور كرد؛ هم آن روزى كه آن امام بى
بديل و آن خلف صالح انبيا و اوليا، به پشتيبانى شما مردم قم ، در مقابل
كفر و استكبار استوار ايستاد و فرياد دل اين امت را از حنجره هاى الهى
خود سرداد؛ هم آن روزى كه امام بزرگوار، قم را مركزى براى پرتوافكنى
قرار داد و تعاليم و پيام خود را از آنجا به همه جا فرستاد؛ هم در
دوران پيروزى انقلاب ، هم در دوران جنگ تحميلى ، هم در پيچ هاى خطرناك
سياسى انقلاب ، همه جا مردم قم - اين مردم مؤ من و حقيقتا حزب الله - و
در بخش اعظم حوادث ، حوزه ى علميه ى قم و علما و مدرسين بزرگ و طلاب
جوان و پرشور و محافل درس و مدارس آميخته ى با علم و جهاد، به كمك
انقلاب آمدند و بازوى امام محسوب شدند و انقلاب را از خطرناك ترين
گذرهاى گذراندند، اين ، نشانه آن است كه نهضت ، مردمى و دينى است ؛
متكى به مردم و هدايت يافته از دين و حركت كننده به سمت هدفهايى الهى
است ؛ كه خير و سعادت مردم هم در آن است . رمز قم - هم مردمش ، هم حوزه
ى علميه اش - براى نهضت ما اين است . و به همين ترتيب ، اين انقلاب پيش
رفته است و بعد از اين هم پيش خواهد رفت ،. مردم شجاع و صحنه گردان قم
خدمات زيادى كرده اند و امروز بحمدالله اين خدمات ، باضافه ى آنچه كه
قشرهاى مردم در همه جاى اين كشور انجام داده اند، در صورت اين نظام
الهى و اسلامى متجلى است .(65)
قم و اهل قم وفادارانه حوزه علميه را در آغوش
گرفتند.
اين روز بزرگ و مقطع تاريخى را، به شما برادران و خواهران شجاع
و پيشرو - كه نامتان با انقلاب و تاريخ پرشكوه آن قرين شده است - تبريك
عرض مى كنم . هم نوزدهم ديماه كه شروع مرحله ى جديدى در نهضت اسلامى
بود و بشارت فتح و ظفر مى داد؛ هم نام قم و مردم قم كه آفريننده ى اين
روز بوده اند، در خاطره ى اين ملت و اين انقلاب ، همواره با عظمت باقى
خواهد ماند.
اساسا در تاريخ پرفراز و نشيب مظلوم ايران و خونين ما، قم يك نام
برجسته و نمايشگر يك جهت گيرى و حركت خاص است . تقريبا هفتاد سال قبل
از اين ، شهر قم ، حوزه ى عليمه يى را كه به وسيله ى مرحوم آيه الله
العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى تاسيس شد، صميمانه درآغوش گرفت . بعد
از تشكيل اين حوزه ، تقريبا چهل سال كه گذشت ، اولين نشانه هاى بركات
جهانگير آن - يعنى نهضت اسلامى و گوهر يكتاى درخشان امام عظيم الشاءن -
درخشيد. اگر چه در آن چهل سال هم علما و بزرگانى از حوزه ى قم بيرون
آمده بودند و بركاتى بر آن مترتب شده بودند؛ اما در مقطع تقريبا چهل
سالگى حوزه كه امام قد برافراشت و حوزه ى علميه وارد يك مرحله جديد
تاريخى شده داستان ديگرى است .
تقريبا شصت سال بعد از تشكيل حوزه عليمه به وسيله آيت الله حائرى ،
بزرگترين ثمره يى كه ممكن است به وجود همه ى حوزه هاى علميه و علماى
دين مرتبت شود - يعنى تشكيل نظام اسلامى - مترتب شد. هيچ حوزه ى علميه
يى در تاريخ تشيع و غير تشيع از محيطهاى اسلامى ، هرگز چنين بركتى را
به جهان اسلام نداده بود كه حوزه ى علميه ى قم داد. سال 1340 هجرى قمرى
حوزه تشكيل شد و در سال 1400 نظام اسلامى از حوزه درخشيد و جوشيد. در
تمام اين مدت ، قم و اهل قم ، مانند ياران وفادارى ، صميمانه و
مهربانانه ، اين حوزه را در آغوش گرفتند، آن را حفظ كردند و از آن حسرت
نمودند. از آن روز تا حالا هم قريب دوازده سال مى گذرد، شما مردم قم در
ميدان جنگ ، در ميدانهاى سياسى ، در صحنه هاى گوناگون انقلاب ، الگو و
جلو بوديد، فداكارى كرديد و همه جا معنويت و روحانيت انقلاب را به
اثبات رسانديد. امروز هم جوانان ، زنان ، مردان و حوزه ى علميه قم
الگوست . اميدوارم كه خدا كمك كند و شما هم همت كنيد، تا قم و حوزه را
هميشه در خط اسلام و انقلاب ، پيشقراول و پيشرو نگهداريد.(66)
يك حرف به دانشجويان : دشمن را خوب بشناسيد،
مبادا از شناسايى دشمن غفلت كنيد
حرف من به دانشجويان اين است كه مراقب دشمن باشيد؛ دشمن را خوب
بشناسيد؛ مبادا از شناسايى دشمن غفلت كنيد؛ غريبه هايى كه خود را در
لباس خودى در همه جا داخل مى كنند؛ اينها را بشناسيد؛ دستهاى پنهان را
ببينيد. هيچ كس به خاطر غفلت ستايش نمى شود. هيچ كس به خاطر چشمها را
بر هم گذاشتن ، مدح نمى شود. اگر بر آدم غافل ضربه وارد شد، اول كسى كه
مسؤ ول و مذموم است ، خود اوست ؛ مراقب باشيد. دانشجو، قشر فاخر و با
ارزشى است . دشمن ، دانشجو را هدف گرفته است . چند سال است كه سعى مى
كند بلكه بتواند دانشجويان را در مقابل نظام قرار بدهند؛ اما موفق
نشدند؛ بعد از اين موفقيت نخواهد شد. اگر يك عده نفوذى خواستند از
فرصتى استفاده كنند و از آب گل آلودى ماهى بگيرند، وارد اجتماع
دانشجويان شدند و شعارهايى درست كردند و حرفهايى زدند، خيال نكنند كه
ما اشتباه خواهيم كرد؛ نه ؛ ما اشتباه نخواهيم كرد. ما مخاطب و طرف
خودمان را مى شناسيم . دانشجو، فرزند ماست ؛ متعلق به ماست ؛ متعلق به
اين كشور است . دشمن است كه مى خواهد با نام دانشجو يا با نام نفوذ در
ميان دانشجويان ، فساد و تباهى كند؛ خود دانشجويان بايستى هوشيارانه
متوجه باشند.
در يك چنين موقعيت و فصل حساسى مثلا اين فصل سال - فصل امتحانات
دانشجويى ، فصل كنكور؛ كه همه ى خانواده هايى كه جوانى دارند، اين فصل
كه مى شود، همه ى همت خودشان را مى گذارند كه جوانشان حواسش جمع باشد و
بتواند در امتحان يا در كنكور موفق بشود - آن كدام دستى است ، آن كدام
دشمن آينده ى اين مملكت و دانشگاه اين مملكت است كه اين طور جوانان را
به يك سمت انحرافى مى كشاند و سرگرمى درست مى كند؛ تشويق مى كند و به
اين كه سراغ درس و سراغ امتحان نرويد؛ اجتماع كنيد؟! اول كسى كه اين جا
بايد هوشيارانه چشم خود را باز كند و تصميم بگيرد، خود دانشجوست .(67)
يك حرف به خط و خطوط سياسى : يك خط قرمز براى
كار سياسى و درگيرى سياسى قائل بشويد
يك نكته هم به اين خط و خطوط سياسى عرض كنم . آقايانى كه
سردمداران خطوط سياسى و گرايشهاى سياسى هستند، حالا برسيد به اين حرفى
كه ما بگوييم شما خوديها وقتى سر قضاياى بيهوده اين طور فكر مى كنيد و
با هم درگير مى شويد دشمن سوء استفاده مى كند؛ بفرماييد اين يك نمونه ؛
ديديد دشمن چه طور استفاده كرد؟! ديديد دشمن چگونه نيش خود را زد؟! اين
مسائل را كنار بگذاريد. البته ما اصرار نداريم كه همه يك طور فكر كنند؛
اما براى كار سياسى و درگيرى سياسى ، حدى قايل بشويد و يك خط قرمزى
بگذايد؛ بى حساب و كتاب با هم مبارزه نكنيد كه آن قدر مشغول شويد كه به
دشمن اجازه بدهيد اين طور بيايد و داخل اين ميدانها بشود. سر اين قضيه
ى قانون مطبوعات ، سر قضاياى گوناگون ديگر، چه جنجال و چه دعوايى به
راه افتاد! همه اش مسائل خط و خطوط! براى چه ؟ براى اين كه يك قانونى
دارد در مجلس تصويب مى شود!
من به يك جريان سياسى خاص اشاره نمى كنم ؛ خطاب من به همه است . براى
من ، آن خط و آن خط و هر خط سياسى و سليقه ى سياسى ديگر، تفاوت نمى
كند. براى من ، مناط و ملاك ، راه خدا و راه امام و راه اسلام و حفظ
كشور و رعايت مصالح مردم و حفظ آينده كشور مطرح است . براى من فرقى نمى
كند كه فلان كس متعلق به خط ((الف
)) است ، فلان كس متعلق به خط (ب ) است ؛ من
به همه عرض مى كنم ؛ شما هم هشيار باشيد.(68
)
يك حرف به دشمن : خواب برگشتن آمريكا به اين
مملكت ، يك خواب پريشان و غيرقابل تعبير است
و اما يك مطلب به دشمن مى گويم ؛ هر كس كه هست و هر جا هست .
دشمنان اصلى ما در سازمانهاى جاسوسى ، طراحان اين قضايا هستند. اين
پولى كه مجلس آمريكا تصويب مى كند كه بايد براى مبارزه با نظام ايران
صرف بشود، اين پول و چندين برابر اين پولها، كجا مصرف شد؟ معلوم است ؛
براى همين طور طراحيهايى مصرف مى شود؛ شكى نيست . اين دشمنان بدانند كه
خواب برگشتن آمريكا به اين مملكت يك خواب پريشان و غير قابل تعبير است
.
اين عناصر داخلى حقير، اين عناصر سياسى مطرود و منفور، كه اين ملتها را
مثل دندان فاسدى بيرون آورد و به يك طرف پرتاب كرد؛ هجده ، نوزده سال
است كه كمين گرفته اند تا از ملت و از امام و از نام امام و از راه
امام انتقام بكشند؛ اينها هم بدانند كه اشتباه كردند؛ در همين قضيه هم
اشتباه كردند، خودشان را لو دادند و چهره خودشان را مشخص كردند.
درست است كه به دستگاه اطلاعاتى ما آن ضربه ى ناجوانمردانه را وارد
كردند؛ به دستگاه انتظامى ما هم در اين جا اين ضربه را وارد كردند؛ اما
عناصر خدمتگزار و سربازان مخلص و بدون نام و نشان جمهورى اسلامى ،
اطلاعات را كسب مى كنند و مى فهمند كه چه كسانى در كجاست و چه كار مى
كند. نمى توانند اين ملت را با اين روشها از صحنه ى مبارزه ى در راه
استقلالشان ، در راه اسلام عزيزشان ، در راه مبارزه ى با دشمنانشان عقب
برانند.(69)
يك حرف به اميدهاى انقلاب و اسلام : نيروهايتان
را براى روزى كه كشور به آن نيازمند است حفظ كنيد
يك حرفى هم به شما جوانان عرض مى كنم . جوانان عزيز! شماها
اميدهاى انقلاب و اسلاميد. رفتار شماها مى تواند اين مملكت را در جهت
شكوفايى ، با سرعت به پيش ببرد. وقتى جوانان مملكت هوشيارانه ، با
تدبير، با حلم ، با توجه به موقعيتها، حرف بزند و تصميم بگيرد و عمل
كند، كشور گلستان خواهد شد. وقتى هيجانات كور، پا وسط بگذارند، دشمن
فورا استفاده خواهد كرد. بارها گفته ام . باز هم تكرار مى كنم ؛ من
معتقدم كه جوان مملكت بايستى در همه ى ميدانها حضور و آمادگى داشته
باشد؛ منتها با انضباط. اين گونه حركاتى كه ملاحظه شد كسانى به دانشگاه
حمله كنند، ناشى از بى انضباطى است ؛ با هر نامى انجام بگيرد، غلط و
محكوم است . اگر با نام دفاع از دين هم انجام بگيرد، غلط است ؛ اگر با
نام دفاع از ولايت هم انجام بگيرد، غلط است . مگر من بارها نگفته ام كه
در اجتماعات كسانى كه مخالفند، هيچ كس نبايد رفتار خشونت آميز داشته
باشد؛ چون اين ، دشمن را خوشحال مى كند. بارها ما اين حرف را گفتيم ،
چرا گوش نكردند؟! چرا گوش نمى كنند؟! حتى اگر يك چيزى كه خون شما را
به جوش مى آورد - مثلا فرض كنيد اهانت به رهبرى كردند - بازهم بايد صبر
و سكوت كنيد. اگر عكس من را هم آتش زدند و يا پاره كردند، بايد سكوت
كنيد. نيرويتان را براى آن روزى كه كشور به آن نيازمند است ، براى آن
روزى كه نيروى جوان و مؤ من و حزب الهى بايد در مقابله ى با دشمن
بايستند، حفظ كنيد؛ والا حالا فرض كنيم يك جوانى ، يا يك دانشجوى فريب
خورده يى هم حرفى زد و كارى كرد، چه اشكالى دارد؟ من از او صرف نظر مى
كنم .(70
)
يك كلمه به ملت ايران : دشمن امنيت ملى را نشانه
گرفته است ، بهوش باشيد
به ملت ايران هم عرض مى كنم : اى ملت بزرگ و شجاع كه بيست سال
است دشمنى را كه انقلاب از اين كشور بيرون راند، با قدرت پشت در نگه
داشتيد و نگذاشتيد كه اين دشمن از هيچ منفذى وارد بشود، بهوش باشيد.
اين معناى اين حرفهاى مكررى است كه من در اين چند سال به ملت ايران و
به مسؤ ولان عرض كرده ام كه دشمن در صدد نفوذ است . هر پنجره يى پيدا
كند، وارد خواهد شد؛ هوشياريتان را بيشتر كنيد. دشمن ، امنيت ملى ما را
هدف گرفته است . امنيت ملى براى يك ملت ، از همه چيز واجبتر است . اگر
امنيت ملى نباشد هيچ دولتى نمى تواند كار كند؛ براى سازندگى ، هيچ سنگى
روى سنگ گذاشته نخواهد شد. وقتى كه هرج و مرج و ناامنى باشد، هيچ مشكلى
از مشكلات مملكت حل نخواهد شد؛ نه اقتصاد مردم ، نه فرهنگ مردم ، نه
مسائل اجتماعى مردم ، نه مسائل سياسى مردم . وقتى امنيت نبود، همه ى
اينها از بين خواهد رفت . دشمن اين را هدف گرفته است . اين را ملت
ايران در همه جاى كشور بايد بفهمند؛ كه البته مى فهمند و مى دانند؛
بحمدالله ملت هوشيار است .
آخرين كلام به ولى عصر (ارواحنافداء)
آخرين جمله را هم به امام و مقتداى خودمان ولى عصر (ارواحنافداه
) عرض كنيم : اى سيد و مولاى ما! پيش خداى متعال گواهى بده كه ما در
راه خدا تا آخرين نفس ايستاده ايم . بزرگترين آرزو و افتخار بنده اين
است كه در اين را0 پرافتخار و پرفيض و پربهجت ؛ جان خودم را تقديم كنم
.(71)
او هم خائن است ، هم احمق
خيانت اين كسانى است كه با نام فلسطينيها دارند اين كار را
انجام مى دهند از همه خيانتهايى كه تا امروز به فلسطين شده ، زشت تر و
سهمگين تر و بدتر است ! هيچ كارى هم براى آن مرد، نه كردند و نه مى
توانند بكنند. يك نويسنده ى فلسطينى عرب ساكن آمريكا نوشته است كه اين
دارودسته ى عرفات نتوانسته اند زباله هاى شهر غزه را از خيابانها جمع
كنند؛ اما در همين مدت ، پنج سازمان امنيتى و اطلاعاتى تشكيل دادند كه
دارند جاسوسى مردم را مى كنند! اين شد دولت فلسطين ؟! اين شد بازگشت
مردم فلسطين ؟! اين شد احقاق حق فلسطين ؟! اين قدر اينها بى شرمند!
همان وقتى كه اين شخص اولين مذاكرات را با اسرائيليها كرد. من گفتم او،
هم خائن است ، هم احمق ! اگر خائن بود، اما عاقل بود، بهتر از اين عمل
مى كرد!
البته بنده درست نمى دانم ؛ حدس مى زنم كه امريكاييها و سازمانهاى
جاسوسى اسرائيل از نقاط ضعف اينها استفاده كردند. اينها نقاط ضعف زياد
دارند؛ اهل دنيايند. وقتى دين در كار نباشد، همين طور مى شود. اينها در
طول اين چند سالى كه مشغول اداره سازمان آزاديبخش فلسطين بودند، خدا مى
داند كه از لحاظ مالى و از لحاظ رفتارى و اخلاقى چه مشكلاتى داشتند؛
آنها هم ظاهرا روى همان نقاط تكيه كردند. از طرفى هم خسته شدن و بريدن
و از آرمانها چشم پوشيدن ، اينها را به اين ورطه ى هولناك و اين مرداب
هلاكت و بدبختى و لعنت ابدى انداخت . شما خيال مى كنيد هيچ فلسطينى
ممكن است وجود داشته باشد كه اينها را از ته دل لعن نكند؛ مگر اينكه
جزو عمله و اكله ى خود اينها باشد و در منافع با اينها سهيم باشد؟ بين
چهار تا پنج ميليون آواره فلسطينى بيرون از فلسطين اند؛ در حدود سه
ميليون فلسطينى در داخلند؛ بايد ديد اينها درباره ى فلسطين چه نظرى
دارند؛ اينها مشتهايشان محكم است ؛ اينها دلهايشان پر خون است .(72)
همان وقت استشمام كردم كه اينها دارند انحراف
پيدا مى كنند
بنده از زمان رياست جمهورى خودم اين چالش را با بعضى از اين
كشورهاى عربى داشتم . حرفى را مطرح كردم ، اما دولتهاى اين كشورها مى
گفتند ما از فلسطينيها كه فلسطينى تر نيستم ؛ هر چه خود آنها بخواهند،
بايد انجام شود. البته آن وقت اين مذاكرات سازش به اين شكل مطرح نبود؛
البته نشانه هاى سازش پيدا بود. بله ، اولا مساله فلسطين ، يك مساله
دنياى اسلام است ؛ غير از جنبه هاى سياسى و امنيتى و اقتصادى ، مساءله
ى تكليف الهى و اسلامى است ؛ بالاتر از همه ، مساءله ى خدايى است ؛ اما
اگر كسى به خدا هم اعتقادى نداشته باشد و بخواهد فقط براى مردم فلسطين
كار بكند، بايد ببينيد آحاد مردم فلسطين چه مى گويند. امروز ملت فلسطين
همانهايى هستند كه دستگير شده هايشان در زندانهاى دولت غاصب هستند و
دهها برابر آنها در خيابانها و در مسجد الاقصى و در بازارها و در
سرتاسر سرزمين غصب شده دارند شعار مى دهند و عمليات مى كنند. يك اقليت
كوچك تطميع شده كه رفتند سازش كردند، ملت فلسطين نيستند كه ما بگوييم
ما از فلسطينيها فلسطينى تر نيستيم . بله ، در همان سيزده ، چهارده سال
پيش ، من يادم است كه يكى از دولتهاى عرب - كه حالا نمى خواهم اسم
بياورم - كه آن روز نشان نمى داد كه يك دولت رو به فسادى است - چون
سوابق انقلابى داشت - اين حرف را زد؛ بنده همان وقت استشمام كردم كه
اينها دارند انحراف پيدا مى كنند؛ بعد هم انحرافشان آشكارتر شد؛ كه
حالا ديگر نمى خواهيم بعضى از خصوصيات را ذكر بكنيم .(73)