13- فيزيك و شيمى و فنون صناعت
در واقع مسلمين در صنعت،كارهايى انجام دادند كه بعدها در
دستغربيها كاملتر شد.انواع ساعتهاى آبى لا اقل از عهد هارون
الرشيد نزدمسلمين رواج داشت و تكميل شد.دستگاه آب كشى شادوف را
مسلمينتكميل كردند و صليبيها آن را به اروپا بردند.آسياى بادى
قرنها قبل ازآنكه در اروپا بوجود آيد در ممالك شرق اسلامى
معمول بود و مسعودىو اصطخرى در وصف سيستان از آن سخن
گفتهاند. (78) در قرطبه و مراكشصنعت چرم سازى
چنان ترقى (CordonnierCordovan)
براى كفشگر و تعبير اجناس مراكشى
كرد كه لفظ قرطبى (Mrocco) بترتيب
جهتسراجى و تيماج در بعضى (Maroquineries)
ومراكش السنه اروپائىهنوز يادگاريست ازين صناعت.مخصوصا
تاثير مساعى كيمياگران اسلامى همدر توسعه و تكميل علم شيمى
قابل ملاحظه است.كيميا گران اسلامى در صنعتخويش و فنون مربوط
بدان كارهاى بالنسبه مهم انجام دادند.البته نه آناكسيرى را كه
گمان مىكردند جوهر عمر و جوانى است كشف كردندنه حجر الفلاسفه
را كه به پندار آنها از مس طلا مىساخت كشف شدنىيافتند.پيشرو
كيميا گران اسلام جابر بن حيان بود-كه اروپا وى رابه
Geber مىشناخت و بعدها عنوان پدر
شيمى هم به او داد. نام
جابر ظاهرا يك شيعه كوفى بوده است از قبيله ازد.پدرش حيان
هم دركوفه عطار يا صيدلانى بود و گويند در عهد اموى به عنوان
تشيع اعدامشد.خود جابر-هر چند به عنوان باطنى و قرمطى نيز
شهرت يافتهبهر حال يكچند احتمالا با امام جعفر صادق ع مربوط
بوده و گويند از آنحضرت نيز استفاده كرده است.در اصل تاريخى و
حقيقى بودن وجود اوهم بعضى شك كردهاند و منشا شك هم بيشتر
كتابهاى متناقض وعجيبى است كه در واقع بعدها به جابر منسوب شده
است و از او نيست.
بهر حال شك در وجود جابر اساس معقولى ندارد و كتب غير موثق
ومجهول كه به جابر منسوبستبسيار زياد است و ممكن نيست جميع
آنهاتاليف يك نفر باشد.در اين آثار كه بررسى صحت و سقم
انتسابشان بهجابر هنوز محتاج كارهاى آينده استبهر حال
نشانهيى هست از كوششمنظم علمى براى فوايد عملى.جابر،تا جايى
كه از كتب موثق منسوببه او مىتوان دريافت كيميا را به عنوان
يك علم تجربى تلقى كرد مبتنىبر اساس يك نظريه فلسفى از نوع
طبيعيات مشائى كه شايد از تاثيرمحيط حرانى هم خالى نبود
(79) در هر صورت، جابر پدر كيمياى قرون وسطىو شيمى
امروز جهان است و هر چند قسمتى از كتابهاى منسوب بدومشكوك است
نسبت تركيب و تحصيل مواد بسيارى كه بدو دادهاندصحيح است. درين
كتابها جابر غير از دستور تهيه بعضى مواد وتركيبات
شيميائى،درباب روشهاى مربوط به مطالعات شيمى،نظرياتقابل
ملاحظه دارد چنانكه درباره پيدايش فلزات نيز به وسيله وى
نظريهيىبيان شده است،موسوم به نظريه كبريت و زيبق.بموجب اين
نظريهاختلاف فلزات ششگانه به نسبت تفاوت مقدار گوگرد و جيوه
آنهاست،بدينگونه در باب پيدايش فلزات نظريه وى يك نوع تئورى
زمين شناسىاست.همچنين وى در بعضى اعمال شيميايى مانند
تصعيد،تبخير، ذوب كردن،و متبلور كردن مواد راههاى درست نشان
داده است.
همچنين مساله احتراق( اكسيداسيون)و مساله احياء
كردن(ردوكسيون)را در اعمال شيميائى وى بود كه به بيان علمى در
آورد.
رازى-كه وارث تعليم وى محسوب مىشد-نيز در
كيميا،تحقيقاتمهم انجام داد و همچنين در اعمال شيميائى.چنانكه
كشف و تركيبزيت الزاج( اسيد سولفوريك)و الكل را به وى منسوب
داشتهاند كهدر مورد دوم گويا اكنون جاى ترديد هست.بهر حال
مسلمين در ضمناعمال شيميائى خويش بعضى مواد تازه كه
بريونانيها مجهول بودبدست آوردند مثل جوهر گوگرد،الكل،تيزاب
سلطانى،و جز آنها،بعلاوه در بعضى موارد اشتباهات يونانيها را
هم در شيمى اصلاح كردند.
آشنائى با شوره و گوگرد و نفت و قير تدريجا نزد آنها منجر
بهاستفاده ازين مواد قابل احتراق شد براى صناعات جنگى.باروت
كهوجود آن بزرگترين انقلاب را در فنون جنگى پديد آورد در
اروپاى غربى تااواخر قرون وسطى ناشناخته بود،كشف آن را هم
غالبا به راجربيكنمنسوب مىدارند اما حق آنست كه اين ماده
شيطانى در واقع نخستمتاسفانه بوسيله مسلمين به دست اروپاييها
رسيد.اگر چه نه باروت رامسلمين اختراع كردند نه قطب نما را
ليكن اين هر دو را اروپا از مسلميناخذ كرد و همينها به اضافه
كاغذ و چاپ-كه نيز از مواريث چينىبود-توانستند عصر جديد را در
صنعت و فرهنگ اروپا بگشايند.
مسلمين در استخراج معادن،در ساختن رنگ،در آب دادنفولاد،در
تهيه چرم و كاغذ و در ساختن اسلحه طى قرنهاى دراز تفوقخود را
بر دنياى غرب حفظ كردند.در علم حيل و جراثقال نيز حاصلكار
آنها جالب بود.استعمال آنچه در صنعتساعت،رقاص مىخوانندظاهرا
از اختراع مسلمين است.هر چند آن ساعت كه خليفه هارون
الرشيدجهتشارلمانى امپراطور فرانك هديه فرستاد نوعى ساعت آبى
بود اما شرحى كه ابن جبير اندلسى درباب ساعتبالاى مدخل جامع
دمشق بيانمىكند حاكى است از تكامل نسبى مسلمين در ساختن
ساعتهاىلنگردار.عباس بن فرناس قرطبى در قرن نهم ميلادى يك نوع
ساعتساخت كه تعبيهيى پيچيده داشت.بعلاوه،يك دستگاه پرواز
اختراعكرد كه قرنها قبل از شروع تجربه اروپائيها قسمتى ازين
رؤياى قديمانسان را تحقق مىداد. (80) قسمتى از
پيشرفتهاى مسلمين در علوم مربوط بهمكانيك نيز-مثل صنايع ناشى
از توسعه علم شيمى-مصارف نظامىيافت و متاسفانه هنوز هم كه عصر
اتم خوانده مىشود اين تيغ بران علمرا از دست زنگى مست
نمىتوان باز گرفت.
14- جغرافيا و جهانگردى
آنچه اين فعاليت علمى و صنعتى را به ثمر مىرسانيد و در
جهان از شرقبه غرب مىبرد وجود انواع راهها( مسالك)بود-در
بحروبر وهمچنين جنب و جوش بازرگانان و سياحان و
حاجيان.رويهمرفته آثار وتحقيقات مسلمين در جغرافيا از جهات
مختلف اهميت دارد.غير از وصفطرق،و بيان احوال و عوارض
طبيعى،مسلمين علاقه خاصى هم به جغرافياىانسانى نشان
دادهاند.سرگذشتهاى افسانه آميز ملاحان كه گاه بوسيلهآنها نقل
مىشود،آگنده است از اطلاعات مفيد راجع به وصف منازل وراهها و
بنادر و آداب و رسوم.سياحتنامهها با وجود علاقهيى كه بهوصف
غرايب داشتهاند غالبا روح تحقيق و تجسس مسلمين را
نشانمىدهند. آثار جغرافيائى مسلمين در واقع بسيار
غنى،متنوع،آموزنده،وجالب است و اگر با ذوق نقادى از آنها
استفاده شود آنها را مىتوانمشحون از اطلاعات و اسناد بسيار
سودمند يافت.به هر حال در جغرافيا،هم وسعت عرصه تحقيقات مسلمين
خيلى بيش از يونانيها بود و هم شورو توفيق آنها و از حيث وسعت
قلمرو و دقت مواد حاصله هم،علمجغرافيا در نزد مسلمين بمراتب
از آنچه نزد يونانيها بود پيشتر رفت (81) در بعضى
ازين تحقيقات،خاصه در قرون نخستين اسلامى،به نظر مىآيدمسلمين
از اطلاعات ناشى از منابع بريد و نظام ساسانيان هم
استفادهكرده باشند.طرز تقسيم دنياى مسكون به هفت كشور،وجود
بعضىالفاظ يا اصطلاحات فارسى الاصل در جغرافياى اسلامى،و
اظهار علاقهبعضى از متصديان بريد به مسائل راجع به جغرافيا و
مسالك ارتباطاينگونه معلومات جغرافيائى را با زمينه اطلاعات و
سابقه اسناد اداراتبريد عراق در آن اعصار تاييد مىكند
(82) .
بعضى جغرافيا نويسان اسلامى علاقه خاصى به مشاهده و
تجربهشخصى نشان مىدادند.ازين رو غالب اطلاعات آنها از تجربه
و مشاهدهناشى مىشد نه از نقل مندرجات كتب ديگر.يعقوبى در
كتاب البلدانخويش تاكيد مىكند كه خود مسافرت بسيار كرده
است.اطلاعات خويشرا نيز از ساكنان نواحى بحث اخذ كرده است و
صحت آنها را به تصديقمردمان راستگوى هم رسانيده است.از ابو
الحسن مسعودى كه يكجهانگرد با تجربه و در عين حال يك
جغرافيادان دقيق و مورخ استمتاسفانه كتاب القضايا و التجارب
در گزارش اسفارش باقى نمانده استاما ذوق او را در مطالب راجع
به جغرافيا و دقت و وسعت نظرشرا درين مسائل از مروج الذهب و
هم از كتاب التنبيه و الاشراف اومىتوان دريافت.چنانكه در
مقدمه مروج الذهب يك جا بمناسبت،قولجاحظ را درباب منشا رود
مهران سند نقل مىكند و عقيده او را كهپنداشته است اين رود
همان نيل مصرستبا همان آبها و همان تمساحهارد مىكند و با
لحنى آگنده از پرخاش مىگويد كتاب الامصار جاحظدر نهايتسستى
است از آنكه مرد نه درياها را پيموده است نه تن بهمسافرتهاى
زمينى داده است،مثل آنكس كه در شب تاريك هيزمجمع مىكند مطالب
خود را از كتب وراقان جمع كرده است. (83) ايناتكاء
به تجربه شخصى و ميل به مسافرت و تحقيق كه مسعودى ظاهرا آن را
اساس معلومات درست جغرافيائى مىداند سبب شد كه مسلميندر
زمينه جغرافيا معلومات نسبة دقيق كسب كنند خاصه كه،هم
فعاليتبازرگانى ازين معلومات استفاده حاصل مىكرد هم در معرفت
مسالكو طرق،جهت مقاصد مربوط به بريد و نظام عباسى سودمند بود
و هم در حجو زيارات ازين اطلاعات استفاده مىشد.اگر از مؤلفان
كتب مشهور جغرافياىاسلامى بعضى همچون ابن خرداذبه و يعقوبى
عراق را بعنوان مركزربع مسكون تلقى كردهاند و بعضى مثل ابن
الفقيه و ابن رسته به مكه ومدينه به اين چشم نگريستهاند
تفاوتشان در ديدگاه استيا در مآخذاطلاعات.ظاهرا آنها كه عراق
و سواد را قلب ممالك عالم مىديدهاندكتاب خويش را-احتمالا از
مآخذ ايرانى و به هر حال-براى استفاده بريدو اهل تجارت
مىنوشتهاند و ديگران كه مكه و مدينه را به عنوان
مركزمىگرفتهاند كتابشان تا حدى جوابگوى حجاج و زوار و يا
براى رفعمشكلات مربوط به كيفيت فتح بلاد و مسايل راجع به خراج
آنها بود.
با اينهمه،آنچه موجب جمع آورى اينهمه اطلاعات مختلف درزمينه
مسائل جغرافيائى مىشد-بر خلاف ترديدى كه بعضى محققاندرين باب
اظهار كردهاند (84) -بى شك تا حدى نيز حس كنجكاوى
مسلمينبوده است و علاقهشان به تحقيق در احوال بلاد و اقوام
مختلف. در واقعجغرافياى انسانى از مسايلى است كه مسلمين به آن
علاقه خاص نشانمىدادهاند و آثار مسعودى و بيرونى مخصوصا
گواه اين دعويست.رويهمرفتهتوصيفاتى كه جغرافيا نويسان مسلمان
از بلاد و نواحى قلمرو خلافتكردهاند نه فقط جزئيات دقيقى از
آنچه به معرفت ارض و اقليم آن بلادمربوط است دارد بلكه در باب
آداب معيشت اقوام مختلف،انواع حرفههاو صنايع،عقايد و السنه
آنها نيز اطلاعات سودمند در آنها هست.بعلاوه،اطلاعات جغرافيائى
مسلمين تنها به حدود قلمرو خلافت محدود نمىشد.
نه فقط از طريق راههاى بحرى چين و هند را تا كره-و حتى
ژاپن- مىشناختند بلكه از راه زمين هم تا تبت و آسياى مركزى و
حتى چين نيزمعرفتخود را بسط داده بودند.در واقع،پنج قرن قبل
از ماركوپولو،يك سياح مسلمان-سليمان تاجر-از چين ديدن كرد و
وصفمشهودات او در روايت ابو زيد سيرافى باقى است.اين گزارش
اگر چهچندان فوايد جغرافيائى ندارد ليكن حاكى است از حسن
كنجكاوىمسلمين و از روابط بازرگانى آنان با چين-حتى قبل از
قرن سوم هجرى.
از گزارش سليمان بر مىآيد كه چينيها در آن زمانها اثر
انگشت را به جاىامضاء تلقى مىكردهاند (85) و اين
نكته نشان مىدهد كه چين خيلىبيش از آنچه در بادى امر به نظر
مىآيد مىبايست در تمدن عالم تاثيرداشته باشد.جاحظ و ثعالبى
از تفوق چينيها در صناعات و از اعتقاداتمبالغه آميزى كه در
باب خويش دارند ياد كردهاند و به نظر مىآيد كهبهر حال در
شناختسرزمين و مردم چين نيز مسلمين-مثل بعضىموارد ديگر-از
اطلاعات قديم ايرانيان باستانى استفاده كرده باشند (86)
،همچنين درباب آسياى مركزى و اقوام آن حدود، مسلمين
اطلاعاتدقيقى بدست آوردند كه آنچه يونانيها در آن ابواب
مىدانستند با آنقابل قياس نبود.كتابى كه بيرونى درباب هند
نوشته است-تحقيقماللهند-در واقع نه جغرافياست نه
تاريخ،گنجينهايست از تماممعلومات راجع به سرزمين هند آن هم
بر اساس تحقيقات درست علمى،واين كتاب يك نمونه و يك شاهكار از
تحقيق بىشائبه مسلمين است درزمينه مسائل راجع به جغرافياى
انسانى و فولكلور.يك شاهد ديگر بر اينكنجكاوى علمى و بى شائبه
مسلمين جستجويى است كه درباب تعيينمحل غار اصحاب كهف و سد
ياجوج كردهاند.واثق خليفه،بنابر مشهور،محمد بن موسى الخوارزمى
منجم و رياضيدان معروف را در راس يكهيئتبراى تحقيق درباب محل
و كيفيت اجساد اصحاب كهف به رومفرستاد و او در تپهيى نزديك
شهر افسوس،كهف و اجساد اصحاب آن را مشاهده كرد و در مراجعت
گزارش كار را بخليفه داد.
داستان اين ماموريت علمى در كتاب ابن خرداذبه نقل شده استو
صحت اين ماموريت را مورخين اروپائى هم تصديق كردهاند
(87) مسافرت سلام ترجمان هم كه براى تعيين سد ياجوج كرد
به امر همينخليفه بود.بموجب قرآن(8/97-95)گشوده شدن راه ياجوج
وماجوج نشانهيى است از اقتراب وعد حق.اما ياجوج و ماجوج
چهكسانى بودهاند محل بحثبوده است و گفتگو.بر حسب
تحقيقاتامروز ياجوج و ماجوج نام عربى دو قبيله بوده است از
حدود ارمنستان وقفقاز كه از مساكن خويش غالبا سرزمين سوريه و
فلسطين را تهديدمىكردهاند (88) سدى هم كه
ذوالقرنين در مقابل آنها ساخت مىبايستمربوط به همين حدود
باشد و حاكى از وجود تهديد در قرب مساكناقوام عرب و
يهود.بهمين سبب بود كه سلام ترجمان هم براى بررسىمحل سد به
ارمنيه و قفقاز و خزر مىرود،نه به چين كه بعدها در تصورعامه
ديوار آن با سد ياجوج اشتباه شده است.در هر حال،با وجود
آنكهسعى مقدسى براى آنكه تمام درياهاى عالم را منحصر به دو
بحر قلمدادكند-بحر الروم و بحر الصين-با معارضه شديد علماء
مواجه شد، (89) سعى در فهم آنچه در قرآن راجع به
مسائل مربوط به جغرافيا و احوال بلادو بحار و جبال هست نيز
همواره يك محرك بىشائبه بوده استبراىاشتغال مسلمين به
جغرافيا.
جستجوى عجايب بلاد كه طبعا جالب و گاه خيال انگيزست درنزد
مسلمين نيز مثل يونانيها و حتى اروپائيان كتب سفرنامه و
گاهىكتب جغرافيائى مبتنى بر آنگونه سفرنامهها را احيانا
مشحون از اغراقهاىگزاف آميز و قصههاى باور نكردنى كرد.خاصه
قصههايى كه بحر پيماياندرباب چين و هند و بلاد دور دست نقل
مىكردند با شوق و علاقه عاممواجه مىشد. معهذا،اخبار درست و
دقيق كه در كتب جغرافيا و گزارش سياحان نقل مىشد قلمرو
اطلاعات جغرافيائى مسلمين را بنحوحيرت انگيزى از اطلاعات قدماء
يونان وسيعتر كرد.در قصه مغرورين-چند تن ملاح جسور از اعراب
مغرب-كه گويند در جستجوى بحرظلمات طى چندين ماه در درياها به
سير و سياحت پرداختند مىتوان همانشور و شوق اكتشاف را يافت
كه قرنها بعد از آنها،حتى قرنها بعد ازادريسى كه تفصيل اين قصه
را در نزهة المشتاق خويش آورده است،امثال كريستوف كلمب و
امريكو وسپوس و ماژلان و ديگران را به سيربحرها واداشت.آيا
مسلمين در جنوب اقيانوس اطلس،چنانكه از اينگزارش ادريسى بر
مىآيد،واقعا به نوعى مردم سرخ پوستبرخوردهاند؟
اگر بر خورده باشند باز روايت ادريسى شكل قصه دارد و
مبالغه.در هرحال،روايتحاكى است از كنجكاوى سياحان و جسارت
ملاحان مسلمينو اكتشافات ماجرا جويانهشان در بحر و در بر.
قديمترين اطلاعات جغرافيائى در باب روسيه گزارش ابن
فضلاناست كه از جانب المقتدر خليفه عباسى به دربار شاه بلغار
رفته است وگزارش او در معجم البلدان ياقوت نقل شده است.
المهلبى در سال 375هجرى در كتابى كه براى خليفه العزيز بالله
فاطمى نگاشت توصيفدقيقى از بلاد سودان نوشت كه تا آن
وقتبيسابقه بود.در حدود سنه400 هجرى يك بحر پيماى مسلمان با
سفينهيى هندى حتى سواحلافريقاى جنوبى را ديد (90)
از طريق بحر سند قسمتى از سواحل چين تا كرهمورد سياحتبحر
پيمايان مسلمان شد و قرنها قبل از اروپائيها،مسلمينژاپن را
شناختند.نام اين سرزمين مجهول را محمود كاشغرى جبركه
( Djabarka) ياد مىكند و رشيد الدين فضل الله چيمنگو (Tchibengou) است
و اين هماننام است كه كه ظاهرا هر دو مصحف چيزى شبيه
(Zipengu) ياد مىكند و نزديكستبهشكل تلفظ امروز فرانسوى و
ماركوپولو زيپنگو انگليسى آن.بعضى جغرافيا نويسان اسلام، ظاهرا
از روى فرضيات يا اطلاعات هندوان،قرنها پيش از كشف قارهامريكا
برخوردند به اينكه در آنسوى نيمكره مسكون هم بايد خشكىباشد و
همين فرضيه بود كه وقتى به كريستف كلمب رسيد وى را بهكشف قاره
جديد رهنمون شد. بدرستى دانسته نيست كه ازين گنجينهتحقيقات
جغرافيائى مسلمين،اروپائيها-قبل از شروع اكتشافاتجغرافيائى
خويش-تا چه حد خبر داشتهاند اما لا اقل كتاب ادريسىعالم
مسلمان اندلسى-كه مجموعهيى از جغرافيا و نقشه عالم را ازروى
كتب سابقين براى راجر دوم پادشاه نرمان جزيره سيسيل تصنيفكرد
و آن را نزهة المشتاق يا رجريه نام نهاد نمىبايستبراى
اروپائيهامجهول مانده باشد. (91) و با آنكه تلخيصى
از آن فقط در سال 1619در روم منتشر شده است گمان
مىرود،مندرجات كتاب براى علماء مسيحىقرن دوازدهم-از سيسيل و
ايتاليا و ساير بلاد مجاور-تا حدىمعروف و احيانا مورد استفاده
واقع شده باشد.چنانكه تقويم البلدان ابو الفدا همحتى در نيمه
اول قرن هفدهم ميلادى هنوز مورد استفاده اروپائيها بود.
به عقيده پارهيى از اهل تحقيق،اروپا در تمام قرون وسطى
اثرى كه آنرا بتوان با كتاب ابو الفدا مقايسه كرد بوجود
نياورد (92) نزهة المشتاقادريسى هم كه قبل از آن
تاليف يافت در اروپا تاثير قابل توجه داشت.
نقشههاى ادريسى درين كتاب نمونه كمال نقشه بردارى بود در
دورهيى كههنوز اروپا قرون وسطاى خويش را مىگذرانيد و ازين
عوالم بىنصيب بود.
اگر اندكى بعد ازين دوره،آن شور و شوق عهد اصطخرى و مقدسى
درمسلمين براى تحقيقات جغرافيائى باقى نماند هنوز سياحت
نامههائى مثلكتاب ابن جبير و ابن بطوطه بوجود
مىآمد.بعلاوه،يك توفيق بزرگمسلمين تاليف دائرة المعارف بزرگ
جغرافيائى ياقوت استبه ناممعجم البلدان كه در جغرافيا و
احوال بلاد و اقوام عالم همان مقامىرا دارد كه شايد فقط براى
تاريخ ابن اثير و كتاب حاوى رازى بايد قائلشد.اين مايه آشنايى
با ممالك و مسالك بى شك ارتباط مستقيم داشتبافعاليتبازرگانى
مسلمين.در طى چندين قرن قبل از جنگهاى صليبىبحر
متوسط-مديترانه-تقريبا در انحصار بحر پيمايان مسلمان بود.
چنانكه بحر احمر،درياى هند و خليج فارس نيز در آن مدت شاهد
جنبو جوش بازرگانان اسلام بشمار مىآمد همانطور كه راههاى
كاروانىنيز مسير امتعه و تجارت آنها بود.محصولات كشاورزى و
صنعتىمسلمين در شرق و غرب عرضه مىشد و حاصل آن پيشرفت صنعت و
زراعتبود در شرق و غرب.بعضى مركبات و ميوهها را مسلمين از
طريق شام وفلسطين به اسپانيا منتقل كردند،همچنين زراعت نيشكر
را كه مسلميناز هند آموخته بودند صليبيها از مسلمين اخذ
كردند.اول كسى كه دراروپا پنبه كشتبنابر مشهور،مسلمين
بودند.بعلاوه، (Muslin) منسوجات مسلميندر بازارهاى اروپا
خريدار بسيار داشت،الفاظ موصلى (Tapis) كه در زبانهاى اروپائى
هستيادگاريستازين جنب (Damask) عتابى دمشقى Magazin Bazar
(بازار)، Tariff (تعرفه)، و جوش بازرگانى مسلمين،چنانكه كلمات
Caravan (كاروان)،هنوز از (چك،الصك) آن دوران فعاليتبازرگانى
مسلمينحكايت دارد.تجارتى چنين پر جنب و جوش مقتضى معرفت
درستمسالك بود،و آشنائى با اقوام و نژادهايى چنين گونهگون
شناخت جغرافياو تاريخ آنها را اقتضا مىكرد.