امام خمينى (قدس سره ) از ديدگاه محمدحسنينهيكل
مصرى
محمدحسنين هيكل مصرى ، نويسنده مشهور عرب كه از چهره هاى بين
المللى است . اخيرا كتابى به نام
ايران روايت ناگفته نوشته است .
او درباره ويژگى ها و خصلت هاى حضرت آيه الله العظمى امام خمينى (قدس
سره ) مطالب جالبى را مطرح كرده است :
او - امام خمينى (قدس سره ) - در پاريس با لحن ملايمى شروع به صحبت مى
كرد. اما هرگز صدائى اين چنين آرام و در عين حال محرك نشنيده بودم . به
نظر مى رسيد كه گوش هاى شنوندگان خود را با يك موج آرام نوازش مى داد.
آنها را در يك حالت از خود بى خود شدن فرو مى برد.
پيام آيه الله خمينى به ملت ايران اين بود: ارتش را مورد حمله قرار
ندهيد قلب او را تسخير كنيد. در هنگام استقبال از آيه الله خمينى شادى
و وجد غير قابل توصيفى به چشم مى خورد كه احتمالا در جهان مدرن نظيرش
وجود نداشت .
آيه الله خمينى در صحنه بين المللى چهره جديدى بود. در هيچ يك از جنبش
هاى انقلابى قهرمانى قابل مقايسه با او نيست .
آيه الله خمينى فوق العاده باهوش است او به اسلام به عنوان يك عنصر
جهانى كه ناسيوناليسم را تحت الشعاع قرار مى دهد، اعتقاد دارد.
آيه الله خمينى چه باشد و چه نباشد، مذهب در رگ و پوست ايرانيان جارى
است .
استن حنانه
جابر بن عبدالله انصارى (قدس سره ) مى گويد: رسول اكرم (صلى
الله عليه وآله ) هنگام خطبه و سخنرانى ايستاده سخن مى گفتند و در همان
حال به يك ستون - درخت نخل - تكيه مى داد.
زنى از انصار عرض كرد: يا رسول الله ! من غلامى دارم كه نجار است . اگر
اجازه بفرمائى براى شما منبرى بسازد كه بر روى او بنشينيد و سخنرانى و
موعظه كنيد. حضرت ابراز تمايل فرمود؛ آنگاه يك منبرى كه سه پله داشت
ساخته شد و در مسجد قرار دادند. حضرت هنگامى كه روز جمعه به مسجد آمد،
بالاى منبر رفت . ناگهان صداى ناله آن تنه درخت همانند صداى شتر، بلند
شد كه همه حاضرين اين ناله را شنيدند.
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) از منبر پايين آمد و تنه نخل را به
آغوش گرفت و او ساكت شد. رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: آيا
مى خواهى يك درخت بهشتى باشى يا در همين دنيا سرسبز و خرم باشى ؟
فاختار الاخره على الدنيا آخرت را بر دنيا برگزيد.(169)
جلال الدين اين داستان تاريخى را به شكل جالب و برجسته اى به شعر
درآورده است .
استن حنانه
(170) از هجر رسول |
|
ناله مى كرد همچو ارباب عقول |
در ميان مجلس وعظ آن چنان |
|
كز وى آگه گشت هم پير و جوان |
در تحير مانده اصحاب رسول |
|
كز چه مى نالد ستون با عرض و طول |
گفت پيغمبر: چه خواهى اى ستون |
|
گفت جانم از فراقت گشت خون |
در فراق تو مرا چون سوخت جان |
|
چو ننالم بى تو اى جان جهان |
مسندت من بودم از من تاختى |
|
مسندى بالاى منبر ساختى |
پس رسولش گفت : اى نيكو درخت |
|
اى شده با سر تو همراز بخت |
گر همى خواهى تو را نخلى كنند |
|
غربى و شرقى ز ميوه تو چينند |
يا در آن عالم حقت سروى كند |
|
تا تر و تازه بمانى تا ابد |
گفت آن خواهم كه دائم شد بقاش |
|
بشنو اى غافل ز چوبى كم مباش |
آن ستون را دفن كردند در زمين |
|
تا چو مردم حشر گردد يوم دين
(171) |
تسبيح موجودات
يكى از حقايق قرآنى كه در آيات فراوان آن به چشم مى خورد، تسبيح
تمام موجودات است . حالا اينكه تسبيح زبانى است يا تكوينى و حالى است ،
ميان مفسران و عارفان و فلاسفه اسلام ، سخن فراوان است .
خداوند بزرگ در سوره اسراء مى فرمايد:
و ان
من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم
(172)
به طور كلى عارفان اسلامى بر اين باورند كه اين تسبيح كردن به زبان و
همراه با درك است ، ولى ما انسانها كه در پيچ و خم عالم ماده غوطه وريم
اين حقيقت را احساس نمى كنيم .
سعدى مى گويد:
به ذكرش هر چه بينى در خروش است |
|
دلى داند در اين معنى كه گوش است |
نه بلبل بر گلشن تسبيح خوانى است |
|
كه هر خارى به تسبيحش زبانى است |
مولوى :
جمله ذرات عالم در نهان |
|
با تو مى گويند روزان و شبان |
ما سميعيم و بصير و باهشيم |
|
با شما نامحرمان ما خامشيم |
چون شما سوى جماد مى رويد |
|
محرم جان جمادان كى شويد |
از جمادى در جهان جان رويد |
|
غلغل اجزاى عالم بشنويد |
شعر حاجب
شاعرى بود به نام حاجب ، يك قصيده بلندى در مدح اميرالمؤ منين
على (عليه السلام ) سرود كه قسمت آخرش اين بود:
حاجب اگر معامله حشر با على است |
|
من ضامنم ، تو هر چه بخواهى گناه كن |
شب على (عليه السلام ) را در خواب ديد. حضرت به او فرمود: مصرع دوم شعر
خود را اصلاح كن . حاجب گفت : چه بگويم ؟ فرمود: بگو
حاجب اگر معامله حشر با على است |
|
شرم از رخ على كن و كمتر گناه كن
(173) |
راه مجتهد شدن
از آيه الله العظمى سيد محمدهادى ميلانى - كه يكى از برجسته
ترين مراجع سده اخير كه ساكن در مشهد مقدس بود - سؤ ال شد كه راه مجتهد
شدن چيست ؟
ايشان فرمود: همين سؤ ال را از آيه الله ميرزا محمدحسين نائينى
پرسيدند. ايشان فرمود: نماز شب خواندن شرط مجتهد شدن نيست ، ولى بى
دخالت هم نيست .
(174)
آنچه باعث آرامش روح و
جسم است
1- ياد خدا:
الابذكر الله تطمئن القلوب
2- دعاى رهبر براى مردم :
صل
عليهم ان صلوتك سكن لهم
3- شب
هو
الذى جعل لكم الليل لتسكنوا فيه
4- خانه داشتن :
و
مساكن طيبه
5- همسر انسان
جعل
لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها
تاليف كتاب در ميدان جنگ
مرحوم سيد جواد صاحب كتاب گرانسنگ مفتاح الكرامه در پايان جلد
هفتم اين كتاب مى گويد: اين بخش از كتاب ، بعد از نيمه شب نهم ماه
مبارك رمضان سال 1225 ه ق پايان يافت . با قلبى مضطرب و حال پريشان
زيرا اعراب عنيزه و وهابيون حجاز، اطراف نجف و كربلا را محاصره كرده
اند.
نكته جالب اين است : اين علامه بزرگوار شيعى ، در همان حال كه مسلح بود
در باروهاى نجف مشغول دفاع از اين شهر مقدس بود و هر لحظه بيم سقوط شهر
مى رفته باز دست از مطالعه و تاليف برنداشت .
آن هم كتاب فقهى همانند: مفتاح الكرامه .
(175)
زندگى نامه صاحب مفتاح
الكرامه
آيت حق ، سيد جواد عاملى از بزرگان فقه و اصول شيعه بود. او در
سال 1160 ه ق در روستاى شقراء لبنان ديده به جهان گشود. دوره نوجوانى
را در زادگاهش سپرى كرد آن گاه به نجف اشرف رفت .
در محضر بزرگانى همانند: علامه وحيد بهبهانى و علامه بحرالعلوم و محقق
سيدعلى صاحب رياض حاضر و بهره فراوانى برد.
او كتابهاى فراوانى پديد آورد كه معتبرترين و مشهورترين آنها كتاب
مفتاح الكرامه است . اين فقيه فرهيخته از ذوق شعرى هم برخوردار بود. او
شاگردان برجسته اى تربيت كرد شيخ محمدحسن صاحب جواهر، سيد حيدر حلى ،
ملامهدى ملاكتاب . و در سال 1226 ه ق در نجف از دنيا رفت و رخ به نقاب
خاك كشيد و در جوار مرقد مطهر على (عليه السلام ) به خاك سپرده شد.
(176)
رابط بين زمين و آسمان
يك رابط و سبب بين آسمان و زمين ، علم و دانش است .
قال
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) عن رسول الله (صلى الله عليه وآله ):
العالم بين الجهال كالحى بين الاموات فاطلبوا العلم فانه السبب بينكم و
بين الله عزوجل . و ان طلب العلم فريضه على كل مسلم
حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: وجود دانشمند ميان مردمان
نادان ، كه از دانش و كمال او بهره و استفاده نمى كنند، مانند انسان
زنده در ميان مردگان است . دانش را طلب كنيد، چون علم سبب و رابط بين
شما و خداوند متعال است . جستن و به دست آوردن دانش بر هر مسلمان لازم
و واجب است .
(177)
در دعاى ندبه كه در عصر غيبت حضرت ولى عصر (عليه السلام ) و با سوز و
گداز خوانده مى شود، يكى از جمالات آن دعا اين است :
اين
السبب المتصل بين الارض و السماء
كجا است آن حلقه اتصال و رابط بين زمين و آسمان ... كه آن رابط و پيوند
وجود حضرت امام زمان (عليه السلام ) در زمين است .
فروتنى امام معصوم (عليه
السلام )
دخل
الصادق (عليه السلام ) الحمام فقال له صاحب الحمام ، نخليه لك ؟ فقال :
لا، ان المؤ من خفيف المؤ نه
حضرت صادق (عليه السلام ) داخل حمام شد. صاحب حمام براى اينكه حرمت
امام را رعايت كند، عرض كرد: اگر اجازه بفرمائى حمام را براى شما از
ديگران خالى كنيم تا فقط شما حمام بگيريد؟ امام فرمود: نه !
اين كار را نكن ، چون مؤ من كم زحمت است و نبايد مسلمانان را در زحمت
بياندازد.
(178)
نمونه ديگر:
دخل
الرضا (عليه السلام ) الحمام فقال له بعض الناس : دلكنى فجعل يدلكه
فعرفوه فجعل الرجل يستعذر منه و هو يطيب قلبه و يدلكه
امام رضا (عليه السلام ) داخل حمام شد، يكى از آنهايى كه امام را نمى
شناخت گفت : پشت مرا كيسه بكش ، حضرت رضا (عليه السلام ) بدون معطلى
كيسه را گرفت و شروع كرد به كيسه كردن آن مرد.
در اين هنگام بعضى امام را شناختند و به آن شخص معرفى كردند كه اين
آقا، امام رضا است . آن مرد ناراحت شد و شروع كرد از امام عذرخواهى
كردن . آقا ببخشيد، جسارت شد. ولى امام (عليه السلام ) او را دلدارى مى
داد و با او سخن مى گفت . و پشت او را كاملا كيسه كرد.
(179)
اين روش را مى گويند روش مردمدارى و تبليغ عملى و صفا و صميميت و حرمت
نهادن به مردم .
لطيفه
يك مرد زاهدى از گروهى از مسلمانان پرسيد: آيا ماه رمضان از ما
خشنود رفت يا نه ؟ رندى از ميان آنان گفت : بلى خشنود رفت . زاهد گفت :
از كجا مى گوئى ؟ گفت : اگر ناخشنود بود، سال ديگر نمى آمد.
روزى نزد ناصرالدين شاه قاجار از انواع عبادت ها گفتگو شد. هر كس از
عبادتى ستايش مى كرد و خوبيهاى او را مى گفت . يكى ، از فوائد نماز،
ديگرى روزه ، سومى حج و ... هنگامى كه نوبت سخن به كريم شيره اى - دلقك
معروف دربار شاه قاجار - رسيد، گفت : قربان ! من روزه را خيلى دوست
دارم . شاه گفت : چرا؟ گفت : چون روزه را مى شود خورد ولى ساير عبادات
قابل خوردن نيست .
لطيفه
به يك آدم شكم پرستى گفتند: تو اشتها دارى ؟ گفت : من بيچاره از
تمام متاع دنيا فقط همين را دارم .
ابوهريره در جنگ صفين حاضر بود. هنگام نماز كه مى شد، نماز جماعت را
پشت سر على (عليه السلام ) مى خواند. هنگام خوردن غذا كه مى شد نزد
معاويه مى رفت و سپس بالاى تپه اى بلند مى رفت و تماشاگر جنگ بين
سپاهيان على (عليه السلام ) و سپاه معاويه بود. علت اين رفتارهاى
گوناگون را از او پرسيدند.
گفت :
الصلوه خلف على افضل و طعام معاويه ادسم و فوق الجبل اسلم ؛
نماز با على (عليه السلام ) خواندن بهتر و فضيلت است ، ولى سفره معاويه
چربتر و بالاى كوه از جاهاى ديگر امن تر و سالم تر است .
لطيفه
دكترى به بيمارش گفت : شما كه بيمار و ضعيف شده ايد، بايد
مقدارى كباب ، ماهى و مرغ و مانند اينها را ميل كنيد.
بيمار گفت : جناب دكتر! اينها را كه فرموديد قبل از غذا ميل كنم يا بعد
از غذا.
محرم
يكى از شعراى ناصرالدين شاه ، نامش محرم بود. روزى كه در نزد
شاه بود گفت : قربان ! من يك مصرع از يك بيت را گفته ام . در مصرع ديگر
در مانده ام و نمى توانم قافيه را درست كنم . شاه گفت : آن مصرع كدام
است ؟
شاعر گفت : ديوانه شود محرم در ماه محرم . شاه قاجار كه ذوق شعر داشت
گفت : در ماه صفر هم ده ماه دگر هم .
مدقق خراسانى
مدقق خراسانى يكى از سخنوران مشهور مشهد و خراسان بود كه در
اواسط سده چهاردهم ه ق زندگى مى كرد. مرحوم آيه الله سيد ابوالحسن
اصفهانى از او دعوت كرد كه براى ماه رمضان به نجف رفته و ماه رمضان را
در آنجا منبر برود. او هم به نجف رفت و در اين يكماه پيرامون داستان
حضرت يوسف (عليه السلام ) در قرآن كريم سخنرانى مى كرد و آن داستان را
تجزيه و تحليل مى نمود. سخن رسيد به جائى كه يوسف را برادرانش درون چاه
انداختند. ماه رمضان تمام شد و مدقق خراسانى به مشهد برگشت .
از قضا فاصله اى نشد كه آيه الله اصفهانى از دنيا رفت . بعد از ايشان
مرجعيت شيعه رسيد به آيه الله آقاحسين طباطبائى قمى و ايشان انسان خوش
طبعى بود.
او نامه اى نوشت به مدقق خراسانى بدين مضمون كه : حضرت آقاى مدقق
خراسانى شما سال قبل حضرت يوسف را داخل چاه انداختيد، امسال در ماه
رمضان تشريف بياوريد و او را از چاه بيرون آوريد.
مدقق خراسانى ماه رمضان بعد به نجف رفت و حضرت يوسف را از چاه در آورد
و او را عزيز مصرش نمود.
فرق تحقيق و تتبع
آيه الله سيدعلى خامنه اى : تحقيق يعنى كاوش عمقى . تتبع يعنى
گشتن در كتابها و مطالعه آثار اين و آن . تتبع يك حركت عرضى است و
تحقيق يك حركت عمقى .
(180)
وظايف روحانيون
دانشمند دينى بايد در سه جهت گام بردارد و تلاش كند:
1- تدريس نمايد و به وسيله تدريس ، احكام الهى را در ميان شاگردانش و
سپس بين مردم منتشر سازد.
2- سخن بگويد و سخنران باشد و مردم را به وظيفه دينى و اخلاقى خويش
آشنا سازد.
3- قلم به دست بگيرد و با نوشتن كتاب و مقاله هاى تحقيقى در راه
بالندگى و رشد انديشه ها و جانهاى مردم روزگار خويش و روزگاران آينده
بكوشد.
(181)
چند ضرب المثل و چند حكمت
كنفوسيوس ، فيلسوف چينى : نادار باش و خرسند، دارا و فروتن .
مبناى حكومت بر سه اصل استوار است : 1- فراوانى نعمت 2- سلاح كافى 3-
اعتماد مرد. هيچ حكومتى ، بدون اعتماد مردم پايدار نمى ماند.
مردان بزرگ ، كم مى گويند و بسيار مى كوشند. سپاه مشق نكرده را به
ميدان جنگ بردن ، به كشتارگاه بردن است .
بودا: بوى گل را باد به يك سمت مى برد. اما بوى مردم خوب را همه جا
پراكنده مى كند.
ناپلئون : آنقدر شكست خوردم كه خود، راه شكست دادن را آموختم .
خواجه نصيرالدين طوسى : علم بر سر تاج است و مال بر گردن غل .
اما بدان ! علمى كه دنيا را آن گونه كه هست به تو نشناساند، خمير مايه
تباهى جان و اتلاف عمر است .
چند ضرب المثل خارجى ديگر
خدا به ما دو دست داده است ، ولى براى ما پل نمى سازد.
(انگليسى )
وقتى به دنبال جغد بروى ، از خرابه سر در خواهى آورد. (آلمانى )
نتيجه با شيطان دوست شدن ، سر از زندان در آوردن است . (تركى )
وقتى بار اول مرا فريب دهى تو را بايد سرزنش كرد، دومين بار كه مرا
فريب دهى مرا بايد سرزنش كرد. (چينى )
آزمايش مردان
حضرت على (عليه السلام ):
فى
تقلب احوال الرجال علم جواهر الرجال
در دگرگونى ها و فراز و نشيب ها گوهر و ذات انسانها شناخته مى شود.
(182)
قال ايضا:
الولايات مضامير الرجال
حكومت ها ميدان آزمايش مردان است .
(183)
- كه آيا خدمت مى كنند يا خيانت -
هنگامه رياست و دارائى و فقر و ذلت ، ماهيت انسانها به عرصه ظهور مى
رسد.
رودكى :
اندر بلاى سخت پديد آرند |
|
فضل و بزرگمردى و سالارى |
حافظ:
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان |
|
كه سيه روى شود هر كه در او غش باشد |
چهار گوهر و ضد آنها
قال رسول الله (عليه السلام ):
اربعه جواهر، تزيلها اربعه ... اما الجواهر: العقل و الدين و الحياء و
العمل الصالح . اما الغضب فيزيل العقل ، اما الحسد فيزيل الدين ، اما
الطمع فيزيل الحياء و اما الغيبه فتزيل العمل الصالح
در انسان چهار گوهر گرانبها وجود دارد كه چهار چيز ضد آن و نابود كننده
آنها است . اما آن گوهرها: عقل و خرد، دين ، حجب و حياء و عمل شايسته
است . خشم ، عقل و خرد را مى برد و نابود مى كند، رشك ورزيدن ، دين را،
طمع و آز حياء را و غيبت كردن ، عمل صالح و شايسته را.
(184)
جامعه و نيازهايش
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لا
يستغنى اهل كل بلد عن ثلاثه يفزع اليها، فى امر دينهم و دنياهم فان
عدموا كانوا هجما: فقيه ورع ، و امير خير مطاع و طبيب بصير ثقه
مردم هر شهرى از سه چيز بى نياز نيستند تا در هنگام نياز، به آنان پناه
برند كه مربوط به حوزه دين و دنياى آنان است و اگر اين سه نباشد آنها
دچار بدبختى مى شوند.
1- اسلام شناس و دانشمند پرواپيشه و خداترس .
2- حاكم خدمتگزار و نيكوكار.
3- پزشكان متخصص و آگاه
(185)
باز حضرت صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ثلاثه اشياء يحتاج الناس اليها طرا: الامن ، العدل ، الخصب
تمام جوامع بشرى و حكومت ها به سه چيز نيازمندند:
1- امنيت همه جانبه ، امنيت مال ، جان ، آبرو، شرف و شغل .
2- تحقق يافتن عدالت اجتماعى .
3- فراوانى نعمت و رفاه مردم .
(186)
نهر عظيم
حضرت امام باقر (عليه السلام ) در ضمن روايتى ، تاءسف عميق خويش
را از انحراف بعضى از مسلمانان و رو گرداندن آنها از اهل بيت (عليه
السلام ) و رو آوردن به سمت ديگران ، اين گونه ابراز مى دارد:
يمصون الثماد و يدعون النهر العظيم قيل : و ما النهر العظيم ؟ قال :
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) و العلم الذى اعطاه الله و ان رسول
الله صير ذلك كله عند اميرالمؤ منين (عليه السلام )
مخالفين اهل بيت ، آب ته مانده گل آلود را مى مكند، ولى رودخانه عظيم و
بزرگ و زلال و گوارا را رها كردند. عرض كردند: نهر عظيم چيست ؟ فرمود:
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و علم آن حضرت است كه تمام دانش خويش
را به اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) اعطاء فرمود.
(187)
گويا اين شعر درباره مخالفين امامان (عليه السلام ) سروده شده است .
مرغى كه خبر ندارد از آب زلال |
|
منقار در آب شور دارد همه سال |
نشانه هاى تهاجم فرهنگى
غرب
1- افزايش نادانى ميان مردم
2- ترويج و توسعه فساد و بى بند و بارى
3- عقب افتادگى اجتماعى و سياسى
4- سست كردن بنياد باورهاى دينى
5- گسترش دادن روحيه و فرهنگ مصرف گرائى و تجمل پرستى
6- ايجاد خودباختگى و حقارت
7- سست كردن و كم رنگ كردن روابط عاطفى بين انسانها
8- احساس خوشبختى كاذب و افزايش اضطراب هاى روحى و روانى
9- استعمار ادبى
محدثين وزير
سه تن از راويان و محدثان برجسته شيعى ، با اينكه از موجه ترين
و موثق ترين ياران امامان معصوم (عليه السلام ) بوده اند، ولى بنابر
پاره اى از ملاحظات ، هم چون كمك به شيعيان مظلوم و زجر كشيده و حل
مشكلات آنان ، به دستور ائمه (عليه السلام ) با دستگاه سياسى و ستمگر
زمان همكارى مى كرده اند به گونه اى كه پاره اى از آنان به مقام وزارت
ارتقاء يافتند.
1- عبدالله بن سنان . از چهره هاى بسيار بزرگ شيعى است كه اخبار
فراوانى از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام ) نقل كرده است . در
شاءن او گفته اند: او محدثى موجه ، بزرگوار و مورد اطمينان بود كه
كوچكترين نقطه تاريك در زندگى او ديده نشده است . او مسئول اقتصادى -
خزينه دار بيت المال - در دستگاه منصور دوانقى و مهدى و هارون الرشيد
بود.
2- على بن يقطين . او نيز از نام آورترين و بزرگترين محدثان شيعه است .
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) درباره او فرمود: هر كس مى خواهد
مردى از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را ببيند به على بن
يقطين بنگرد. او چند سال در دستگاه فرعونى هارون ، سمت وزارت داشت .
3- محمد بن اسماعيل بن بزيع . درباره اش گفته اند: يكى از پاكان و
شايستگان اين طائفه - طائفه شيعه - است . مردى بود اهل عبادت كه بسيار
عبادت مى كرد. او از نزديكان منصور خليفه عباسى بود.
روزى حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود: من دوست دارم در ميان شيعه افرادى
همانند محمد بن اسماعيل بن بزيع وجود داشته باشد.
(188)
ديدگاه يك آمريكائى
درباره ايران
كتابى به نام
ماءموريت آمريكائى ها در ايران از دكتر
ميليسپو با ترجمه آقاى دكتر
ابوترابيان به چاپ رسيده است كه ارزش يك بار خواندن را دارد.
اين مرد، يك متخصص و تكنوكرات آمريكائى است كه در سال 1300 ه ش به
ايران آمد به هدف اينكه اوضاع وخيم اقتصادى ايران را در آن روزگار سر و
سامانى بدهد. بعضى از ديدگاههاى او را درباره ايران و روحيه ايرانيان
را، با هم مرور مى كنيم .
او مى گويد: حقيقت اين است كه كم كارى ، غير فعال بودن ، امروز و فردا
كردن ايرانى تاءثرانگيز است . ايرانى ها هيچ وقت خود را برده ساعت نمى
دانند. براى وقت ارزش قائل نيستند، به گونه كلى : زندگى را به شكل حساب
شده از زمان در نظر نمى گيرند.
در كنفرانسى كه قرار است ساعت 4 بعدازظهر تشكيل شود، مثلا كار خود را
ساعت 5 يا 5/5 شروع مى كند. تعطيلات بيشمار، خوابيدن نيمروز به ويژه در
تابستان ، دودلى و تعلل را مى توان از عوامل تنبلى ايرانى ها دانست .
مشخص ترين چهره روحانى مجلس - در سالهاى 1300 به بعد - مدرس است . شهرت
مدرس بيشتر براى اين است كه او براى پول ارزش قائل نيست . او در خانه
ساده اى زندگى مى كند كه جز يك قاليچه و تعدادى كتاب ، چيز ديگرى
ندارد. او لباس روحانيون را مى پوشد و مردى فاضل است . در هنگام ملاقات
با او محال است تحت تاءثير سادگى ، هوش ، و قدرت رهبرى او قرار نگيرى .
اسلام دين منطق و رفق
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
ان
هذا الدين متين ، فاوغلوا فيه برفق و لا تكرهوا عباده الله الى عباده .
فتكونوا كالراكب المنبت الذى لا سفرا قطع و لا ظهرا ابقى
اين روايت از پرمحتواترين رواياتى است كه چهره اصيل اسلام ناب را به
جهانيان به خوبى نشان مى دهد كه اسلام بر عقل و منطق و اعتدال و مدارا،
بنيان نهاده شده است . مى فرمايد:
اين دين ، دين استوار و محكمى است . در اين آئين با رفتارى همراه با
رفق و مدارا داخل شويد. عبادت را براى مردم به گونه اى وانمود نكنيد كه
باعث دلزدگى و افسردگى آنان شود. يعنى در بجا آوردن عبادات ، زياده روى
نكنيد و بر خود سخت نگيريد كه اگر افراط كنيد و به بدن خويش فشار وارد
كنيد، بسان سواره اى مى مانيد كه در هنگام سفر، مركب خود را از آغاز شب
تا صبحگاهان براند. به او استراحت نمى دهد. اين چنين شخصى ، قهرا نه مى
تواند سفرش را به پايان برساند و نه حيوان و مركبش سالم خواهد بود.
(189)
و همچنين حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان
للقلوب اقبالا و ادبارا فاذا اقبلت فاحملوها على النوافل و اذا ادبرت
فاقتصروا بها على الفرائض
براى قلب ها ميل و نشاط و گاهى بى ميلى و بى رغبتى است . هنگام رغبت و
نشاط، آنها را بر خواندن مستحبات وادار كنيد ... ولى هنگام بى رغبتى بر
خواندن واجبات بسنده كنيد.
(190)
اهميت نماز در آغاز وقت
در يكى از جلسات مناظره كه حضرت امام رضا (عليه السلام ) با
سران مذاهب داشت و جمع زيادى از مسلمانان هم حضور داشتند، همه بزرگان
مجلس با اشتياق نظاره گر استدلال هاى دندان شكن امام رضا (عليه السلام
) بودند. اين مناظره تا نزديك ظهر تداوم يافت . حضرت به ماءمون اشاره
كرد كه هنگام خواندن نماز ظهر فرا رسيده است . يكى از حاضران در مجلس ،
به نام عمران كه با حضرت مناظره مى كرد، گفت :
يا
سيدى لا تقطع على مساءلتى فقد رق قلبى .
قال الرضا (عليه السلام ):
نصلى
و نعود. فنهض و نهض الماءمون فصلى الرضا (عليه السلام ) ثم عاد الى
مجلسه