3317 4- يقول فى الدّنيا بقول الزّاهدين، و يعمل فيها بعمل الرّاغبين.
يظهر شيمة المحسنين، و يبطن عمل المسيئين.
يكره الموت لكثرة ذنوبه، و لا يتركها فى حياته.
يسلف الذّنب و يسوّف بالتّوبة.
يحبّ الصّالحين و لا يعمل أعمالهم، و يبغض المسيئين و هو منهم.
يقول: لم أعمل فأتعنّى، بل أجلس فأتمنّى.
يبادر دائبا ما يفنى، و يدع أبدا ما يبقى.
يعجز عن شكر ما أوتى، و يبتغى الزّيادة فيما بقى.
يرشد غيره و يغوى نفسه، و ينهى النّاس بما لا ينتهى، و يأمرهم بما لا يأتي.
يتكلّف من النّاس ما لم يؤمر، و يضيّع من نفسه ما هو أكثر.
يأمر النّاس و لا يأتمر، و يحذّرهم و لا يحذر.
يرجوا ثواب ما لم يعمل، و يأمن عقاب جرم متيقّن.
يستميل وجوه النّاس بتديّنه، و يبطن ضدّ ما يعلن.
يعرف لنفسه على غيره، و لا يعرف عليها لغيره.
يخاف على غيره بأكثر من ذنبه، و يرجو لنفسه أكثر من عمله.
يرجو اللَّه فى الكبير و يرجو العباد فى الصّغير، فيعطى العبد ما لا يعطى
الرّبّ.
يخاف العبيد فى الرّبّ، و لا يخاف فى العبيد الرّبّ.
6 487- 481 (در باره كسى
كه مورد مذمّت آن حضرت بوده فرموده است:) در باره دنيا همچون زاهدان سخن مىگويد،
ولى در عمل همچون راغبان به دنيا عمل مىكند.
تظاهر به شيوه نيكوكاران مىكند، ولى عمل بدكاران را به دل مىگيرد.
به خاطر گناهان بسيارش مرگ را خوش ندارد، ولى در زمان زندگى از گناه دست
برندارد.
گناه را جلو مىاندازد، ولى توبه را به تأخير مىاندازد.
مردمان صالح و شايسته را دوست مىدارد، ولى عمل آنها را انجام نمىدهد،
بدكاران را دشمن مىدارد با اين كه خود در زمره آنها است.
با خود گويد: چرا كار كنم و خود را به رنج اندازم، بلكه مىنشينم و آرزو مىكنم
(و دلم را به آرزو خوش مىكنم) پيوسته مبادرت به كارى مىكند كه فانى شود و آنچه را
ماندنى است يك سره وا مىگذارد.
از شكر و سپاس گزارى آنچه به او داده شده عاجز و ناتوان است، ولى باز هم زياده
بر آن را مىطلبد.
ديگران را ارشاد مىكند، ولى خود را گمراه مىسازد، مردم را از چيزى باز مىدارد
كه خود از آن دست بر ندارد، و به چيزى دستورشان مىدهد كه خود انجام نمىدهد.
به مردم تكليف مىكند انجام كارى را كه بدان مأمور نيستند.
و خود وا مىگذارد آنچه را بيشتر مورد دستور بوده (و واجب بوده است).
به مردم دستور مىدهد و خود عمل نمىكند، و آنها را بر حذر مىدارد و پرهيز
مىدهد، ولى خود پرهيز نمىكند.
براى كارى كه نكرده است اميد پاداش دارد و از گناه قطعى خود را ايمن مىداند.
انظار مردم را با اظهار دين دارى به خود جلب مىكند، ولى در دل با آنچه را آشكار
كند مخالفت دارد.
اگر حقى به گردن ديگران داشته باشد، آن را مىشناسد، ولى حقى را كه ديگران بر او
دارند نمىشناسد.
بر ديگران ترس بيش از گناهى را كه كردهاند دارد، و براى خود اميد پاداش بيش از
آنچه انجام داده است دارد.
در خواستههاى بزرگ به خدا اميد دارد، ولى در چيزهاى كوچك به بندگان خدا، و با
اين حال آنچه را به بنده خدا مىدهد به خدا نمىدهد.
نسبت به خدا (و كارهاى مربوط به خداوند) از بندگان مىترسد، ولى نسبت به بندگان
(و تجاوز به آنها و حقوق آنها) از خدا نمىترسد.
3318 5- يحبّ ان يطاع و يعصى و يستوفى و لا يوفى يحبّ ان يوصف بالسّخاء و لا
يعطى و يقتضى و لا يقتضى. 6 473 (و در معرّفى همين گونه افراد و خصوصيات آنها
فرموده:) دوست مىدارد كه فرمانش برند ولى خود فرمان نبرد، و مىخواهد كه حق خود را
به طور كامل بگيرد ولى حق ديگران را ندهد، خوش دارد كه او را به سخاوت بستايند ولى
چيزى به كسى ندهد، و از مردم طلب خود را مطالبه كند ولى ديگران از او حق خود را طلب نكنند.
3319 6- ان سقم فهو نادم على ترك العمل و ان صحّ امن مغترّا فاخّر العمل.
ان دعى الى حرث الدّنيا عمل و ان دعى الى حرث الآخرة كسل.
ان استغنى بطر و فتن.
ان افتقر قنط و وهن.
ان احسن اليه جحد و ان احسن تطاول و امتنّ.
ان عرضت له معصية واقعها بالاتّكال على التّوبة.
ان عزم على التّوبة سوّفها و اصرّ على الحوبة.
ان عوفى ظنّ ان قد تاب.
ان ابتلى ظنّ و ارتاب.
ان مرض اخلص و اناب.
ان صحّ نسى و عاد و اجترى على مظالم العباد.
ان امن افتنن لاهيا بالعاجلة فنسى الآخرة و غفل عن المعاد.
3 15- 13 (و در
همين باره فرموده): اگر بيمار شود پشيمان شود از اين كه چرا عمل نكرده، و اگر بهبود
يابد از روى فريب خوردگى ايمن شود و عمل را به تأخير اندازد.
اگر به زراعت و كسب و كار دنيا او را بخوانند، كار كند، و اگر به زراعت آخرت او
را دعوت كنند تنبلى و سستى كند.
اگر خود را توانگر و بىنياز ببيند سرمست گشته و به فتنه دچار شود.
اگر نيازمند و فقير گردد نوميد شده و ناتوان شود.
اگر به او احسانى كنند انكار كند، و اگر او به كسى احسان كند سربلندى كرده و منّت گذارد.
اگر نافرمانى خدا و معصيتى براى او روى دهد با اعتماد و تكيه بر توبه انجامش
دهد.
و اگر تصميم بر توبه گيرد آن را به تأخير اندازد و بر گناه اصرار ورزد.
اگر تندرست شود چنين پندارد كه توبه كرده (و توبهاش پذيرفته شده).
و اگر به بلايى گرفتار شود بد گمان شده و به ترديد دچار شود.
اگر بيمار شود اخلاص ورزد و به سوى خدا باز گردد.
و اگر تندرست شود فراموش كرده و به كارهاى گذشته خود باز گردد و بر ستمكارى نسبت
به بندگان خدا دلير شود. اگر ايمن شود به فتنه در افتاده و سرگرم به دنياى زود گذر
گشته و آخرت را فراموش كند و از معاد و روز رستاخيز غافل شود.
3320 7- تغلبه نفسه على ما يظنّ و لا يغلبها على ما يستيقن قد جعل هواه اميره و
اطاعه فى سائر اموره. 3 307 (و نيز در همين باره فرموده:) غلبه كند بر او نفس بر
آنچه گمان بدان دارد، و غالب نشود او را بر آنچه يقين بدان دارد، هوا و هوس خود را
بر خويشتن فرمانروا ساخته و در همه كارها از او فرمانبردارى كند.
3321 8- هو بالقول مدلّ و من العمل مقلّ و على النّاس طاعن و لنفسه مداهن، هو
فى مهلة من اللَّه يهوى مع الغافلين و يغدو مع المذنبين، بلا سبيل قاصد و لا امام
قائد و لا علم مبين و لا دين متين هو يخشى الموت و لا يخاف الفوت. 6 210 (و نيز در
همين باره در جاى ديگر فرموده:) او در گفتار دلير و گستاخ ولى عمل او كم، به مردم
طعنه زند، ولى در باره خود فريبكارى و چرب زبانى كند، در مهلتى كه خدا به او داده
زندگى مىكند ولى آن را با غافلان سپرى مىكند، و با گنهكاران روز خود را آغاز كند،
بدون راهى كه در نظر گيرد و نه پيشوايى كه او را به راه برد، و نه علم آشكارى، و نه
دين استوارى، از مرگ مىترسد ولى از فوت وقت گرانبها و از دست رفتن طاعات الهى
نمىترسد.
3322 9- ماتحا فى غرب هواه كادحا سعيا لدنياه. 6 145 (و نيز فرموده:) هوا و هوس را از اعماق وجود خويش بيرون
مىكشد، و براى رسيدن به خواستههاى دنياى خود تلاش مىكند.
3323 10- لسانه كالشّهد و لكن قلبه سجن للحقد. 5 125 (و در همين باره در جاى
ديگر فرموده:) زبان او مانند عسل است، ولى قلبش زندانى براى كينه و عقد است.
3324 11- ربّ قاعد عمّا يسرّه. 4 70 بسا مردمى كه آسوده و بىخيال از تلاش براى
چيزى كه شادمانشان كند آرميدهاند.
3325 12- لا ازدجار لمن لا اقلاع له. 6 401 ترس و وحشتى نيست براى كسى كه دل از چيزى نمىكند.
3326 13- لا يحتسب رزّيّة و لا يخشع تقيّة لا يعرف باب الهدى فيتّبعه و لا باب
الرّدى فيصدّ عنه. 6 429 نه مصيبتى را به حساب آورد، و از آن پروا دارد و نه پرهيزى
دارد كه پروايى داشته باشد، راه پيروى هدايت را نمىشناسد تا پيرويش كند و نه جاى
هلاكت را كه از آن روى بگرداند.
3327 14- لا مرحبا بوجوه لا ترى الّا عند كلّ
سوء. 6 430 خوشى مباد بر چهرههايى كه جز به هنگام بدىها ديده نشود.
3328 15-
جعل خوفه من العباد نقدا و من خالقهم ضمانا و وعدا. 3 371 ترس از بندگان خدا را نقد
و حاضر مىشمارد، و ترس از خداى خالق را ضمانت و وعده مىپندارد.
باب الذنب و العصيان (گناه، نافرمانى)
3329 1- المعصية حين. 1 36 نافرمانى هلاكت و نابودى است.
3330 2- المعصية همّة الارجاس. 1 162 نافرمانى و گناه همّت و آرمان ناپاكان
است.
3331 3- المعصية تفريط العجزة. 1 164 نافرمانى خدا، كوتاهى كردن ناتوانان
است.
3332 4- المعصية تمنع الاجابة. 1 201 نافرمانى خدا از اجابت دعا جلوگيرى
كند.
3333 5- العقاب ثمار السّيّئات. 1 229 عقاب الهى ميوه بديهاست.
3334 6- المقرّ بالذّنوب تائب. 1 266 كسى كه به گناهان خود اقرار كند توبه
كننده است.
3335 7- المذنب على بصيرة غير مستحقّ للعفو. 1 391 كسى كه از روى بصيرت و
بينايى گناه كند شايسته و مستحق عفو و گذشت الهى نيست.
3336 8- المذنب عن غير علم برىء من الذّنب. 2 33 كسى كه از روى نادانى گناه
كند از گناه پاك است.
3337 9- المعصية تجتلب العقوبة. 1 268 نافرمانى خدا عقوبت الهى را به دنبال آورد.
3338 10- المغبون من باع جنّة علية بمعصية دنيّة. 1 356 فريب خورده كسى است كه
بهشت والا را به گناهى پست و بىارزش بفروشد.
3339 11- التّنزّه عن المعاصي عبادة التّوّابين. 2 41 پاكى جستن از گناهان
عبادت توبه كنندگان است.
3340 12- الذّنوب الدّاء و الدّواء الاستغفار و الشّفاء ان لا تعود. 2 72 گناهان بيمارى است، و داروى آن استغفار و
آمرزشخواهى است، و بهبود از بيمارى به اين است كه به گناه باز نگردى.
3341 13- التّهجّم على المعاصى يوجب عقاب النّار. 2 143 يورش بردن به گناهان
عقاب دوزخ را در پى دارد.
3342 14- اذكروا عند المعاصى ذهاب اللّذّات و بقاء التّبعات. 2 245 در هنگام
انجام گناهان، ياد آوريد از ميان رفتن لذّتها و ماندن پى آمدها را.
3343 15- احذروا الذّنوب المورطة و العيوب المسخطة. 2 283 بر حذر باشيد از
گناهانى كه انسان را به ورطه نابودى اندازد، و عيبهايى كه موجب خشم الهى گردد.
3344 16- إيّاك أن تسلف المعصية و تسوّف بالتوبة فتعظم لك العقوبة. 2 308 بپرهيز از اين كه گناه را پيش اندازى و توبه را به تأخير اندازى كه عقوبت
و عذاب تو بزرگ گردد.
3345 17- ايّاك أن تستسهل ركوب المعاصى، فانّها تكسوك فى الدّنيا ذلّة و تكسبك
فى الآخرة سخط اللَّه. 2 316 سخت بپرهيز از اين كه ارتكاب گناهان را آسان بشمارى، زيرا گناهان در دنيا
جامه خوارى بر اندامت بپوشاند، و در آخرت خشم الهى را براى تو، به بار آورد.
3346 18- ايّاك أن يفقدك ربّك عند طاعته أو يراك عند معصيته فيمقتك. 2 304 بپرهيز از اين كه پروردگارت تو را در جايگاه اطاعت نيابد، يا اين كه تو را
در هنگام معصيت و نافرمانى ببيند و بر تو خشم گيرد.
3347 19- ايّاك و المعصية فانّ اللّئيم من باع جنّة المأوى بمعصية دنيّة من
معاصى الدّنيا. 2 307 بپرهيز از گناه كه به راستى انسان پست كسى است كه بفروشد بهشت برين را به
نافرمانى و گناهى پست از گناهان دنيا.
3348 20- الا و انّ الخطايا خيل شمس حمل عليها أهلها و خلعت لجمها فاوردتهم
النّار. 2 334 آگاه باشيد كه خطاها و گناهان همچون مركبهاى سركشى هستند كه
گنهكاران را بر خود سوار كرده و لجامهاشان را گسيخته، و همچنان بروند تا آنها را به
دوزخ در آورند.
3349 21- اقلّ ما يلزمكم للَّه تعالى أن لا تستعينوا بنعمه على معاصيه. 2 469
كمتر چيزى كه در برابر خداى تعالى بدان ملزم هستيد آن است كه به وسيله نعمتهاى او
بر نافرمانيهايش كمك نجوييد.
3350 22- انّ اللَّه سبحانه ليبغض الوقح المتجرّى على المعاصى. 2 501 به راستى
كه خداى سبحان مبغوض دارد هر بىشرم دلير و بىباك در نافرمانيها و گناهان را.
3351 23- انّ عدوّ محمّد صلّى اللَّه عليه و آله من عصى اللَّه و ان قربت
قرابته. 2 505 به راستى كه دشمن محمد صلّى اللَّه عليه و آله كسى است كه نافرمانى خدا
كند اگر چه خويشاوندىاش (با آن حضرت) نزديك باشد.
3352 24- انّ حلم اللَّه تعالى على المعاصى جرّاك، و بهلكة نفسك أغراك. 2 509
به راستى كه بردبارى خداى تعالى تو را بر گناهان دلير ساخته، و به هلاكت نفس خويش
برانگيخته است.
3353 25- آفة الطّاعة العصيان. 3 98 آفت اطاعت حق تعالى نافرمانى است.
3354 26- اذا قلّت الطّاعات كثرت السّيّئات. 3 127 هنگامى كه فرمانبردارى و
اطاعت اندك شود گناهان بسيار گردد.
3355 27- اذا ضعفت فاضعف عن معاصى اللَّه. 3 141 هنگامى كه ناتوان و ضعيف شدى
از نا فرمانيهاى خدا ناتوان شو (نه از اطاعت او).
3356 28- بالمعصية تكون الشّقاء. 3 215 بدبختى، به خاطر نافرمانى و گناه است.
3357 29- بالمعصية تؤصد النّار للغاوين. 3 230 به واسطه نافرمانى خداست كه دوزخ
براى گمراهان بسته شود (كه راه گريزى براى آنها بجاى نماند).
3358 30- بئس القلادة قلادة الآثام. 3 252 چه بد گردنبندى است گردن بند گناهان.
3359 31- بئس العمل المعصية. 3 254 بد كارى است نافرمانى و گناه.
3360 32- توقّ معاصى اللَّه تفلح. 3 276 از نافرمانيها و گناهان خوددارى كن تا
رستگار شوى.
3361 33- توقّوا المعاصى و احبسوا أنفسكم عنها، فانّ الشّقىّ من اطلق فيها
عنانه. 3 286 از گناهان بپرهيزيد و خويشتن را نگهداريد كه به راستى بدبخت كسى است
كه لگام خود را در مورد گناهان بگسلد و رها كند.
3362 34- ترك الذّنب شديد و أشدّ منه ترك الجنّة. 3 295 ترك گناه سخت است ولى
سختتر از آن ترك بهشت است.
3363 35- تعالى اللَّه من قوىّ ما احلمه و تواضعت من ضعيف ما أجرك على معاصيه.
3 301 چه والاست شأن خداوند نيرومند وه كه چه بردبار است و چه فروتن و افتاده است
بنده ناتوان و چه دلير كرده او را بر نافرمانيهاى خدا
3364 36- حاصل المعاصى
التّلف. 3 407 دستاورد گناهان نابودى است.
3365 37- رحم اللَّه عبدا راقب ذنبه و خاف ربّه. 4 42 خدا رحمت كند بندهاى را كه مراقب گناهان خود باشد و از
پروردگار خود بترسد.
3366 38- ربّ ذنب مقدار العقوبة عليه اعلام المذنب به. 4 73 چه بسا گناهى كه
مقدار عقوبت و كيفر آن همان اعلام نمودن گنهكار بدان گناه باشد.
3367 39- ربّ
كبير من ذنبك تستصغره. 4 74 چه بسا گناه بزرگى را كه انجام دادهاى و آن را كوچك مىشمارى.
3368 40- راكب المعصية مثواه النّار. 4 84 مرتكب گناه و نافرمانى جايگاهش دوزخ است.
3369 41- طهّروا قلوبكم من درن السّيّئات تضاعف لكم الحسنات. 4 257 دلهاتان را از چركى بديها و گناهان پاك كنيد تا حسنات و كارهاى نيك شما دو
برابر شود.
3370 42- طاعة المعصية سجيّة الهلكى. 4 257 پيروى از گناه و نافرمانى خوى هلاك
شدگان است.
3371 43- ظلم نفسه من عصى اللَّه و أطاع الشّيطان. 4 276 به خويشتن ستم كرده
كسى كه نافرمانى خدا كرده و پيروى شيطان نموده است.
3372 44- عجبت لمن يحتمي الطّعام لأذيّته، كيف لا يحتمي الذّنب لاليم عقوبته. 4
337 در شگفتم از كسى كه پرهيز كند از غذا به خاطر آزارش، چگونه پرهيز نكند از گناه
به خاطر شكنجه دردناكش
3373 45- غالبوا أنفسكم على ترك المعاصي تسهل عليكم مقادتها الى الطّاعات. 4 382 چيره شويد بر نفسهاى خود به
واگذاردن نافرمانيها، تا آسان شود بر شما كشيدن آنها به سوى فرمانبردارىها.
3374 46- فى كلّ سيّئة عقوبة. 4 397 در هر گناهى كيفرى است.
3375 47- لكلّ سيّئة عقاب. 5 11 براى هر گناهى عقاب و كيفرى است.
3376 48- قرين المعاصى رهين السّيّئات. 4 503 كسى كه با نافرمانيها قرين و
همراه است در گرو بديهاست.
3377 49- كلّ عاص متأثّم. 4 527 هر نافرمانى سر انجام پشيمان شود.
3378 50- كيف لا يوقظك بيات نقم اللَّه و قد تورّطت بمعاصيه مدارج سطواته. 4
567 چگونه است كه بيدار نمىكند تو را شبيخون عذابها و انتقامهاى خدا با اين كه به
خاطر گناهان و نافرمانىهاى او در گرداب راههاى قهر او در افتادهاى
3379 51- من
عصى اللَّه ذلّ قدره. 5 171 كسى كه نافرمانى خدا كند قدر و ارزشش پست و خوار گردد.
3380 52- من لم يرتدع يجهل. 5 245 كسى كه از گناهان باز نايستد نادانى كند.
3381 53- للمجترئ على المعاصى نقم من عذاب اللَّه سبحانه. 5 32 براى كسى كه بر
نافرمانيهاى خدا دليرى كند كيفرهايى است از عذاب خداى سبحان.
3382 54- لو لم يتواعد اللَّه سبحانه لوجب أن لا يعصى شكرا لنعمته. 5 116 اگر خداى سبحان تهديد هم نمىكرد باز هم واجب بود كه نافرمانىاش نكنند به
خاطر سپاسگزارى از نعمتهايش.
3383 55- من كثرة فكره فى المعاصى دعته اليها. 5 321 كسى كه انديشه و فكر گناه
در او بسيار باشد (تدريجا) او را به گناه كشاند.
3384 56- من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية. 5 357 كسى كه جانش نزد او گرامى
باشد با گناه و معصيت آن را خوار و پست كند.
3385 57- ما كلّ مذنب يعاقب. 6 52 هر گناهكارى چنان نيست كه كيفر شود.
3386 58- ما زالت عنكم نعمة و لا غضارة عيش الّا بذنوب اجترحتموها و ما اللَّه
بظلّام للعبيد. 6 88 هيچ نعمتى و هيچ فراخى و وسعتى در زندگى از شما گرفته نشود جز
به خاطر گناهانى كه انجام دهيد و گر نه خداوند نسبت به بندگان خود ستمكار نيست.
3387 59- ما أخلق من عرف ربّه أن يعترف بذنبه. 6 92 چه سزاوار است كسى كه
پروردگار خود را شناخته كه اعتراف كند به گناه خود (چون چنين كسى مىداند كه چيزى
بر خدا پنهان نيست).
3388 60- هيهات ما تناكرتم الّا لما قبلكم من الخطايا و الذّنوب. 6 201 دريغا
كه شما خود را به نادانى و ناشناختى نزدهايد جز به خاطر خطاكاريها و گناهانى كه
انجام دادهايد.
3389 61- ويح المعاصى ما أجهله و عن حظّه ما اعدله. 6 229 واى بر گنهكار
نافرمان كه چه چيز او را بىخبر و نادان كرده و چه چيز او را از بهرهاش باز
گردانده است
3390 62- ويل لمن بلى بعصيان و حرمان و خذلان. 6 231 واى به حال كسى
كه به نافرمانى خدا و محروميت و خوارى گرفتار گشته است.
3391 63- لا تعرّض لمعاصى اللَّه سبحانه و اعمل بطاعته يكن لك ذخرا. 6 299 خود
را به نافرمانى خداى سبحان آلوده نكن، و از او فرمانبردارى و اطاعت كن تا
اندوختهاى برايت باشد.
3392 64- لا تهتكوا أستاركم عند من يعلم أسراركم. 6 277 پردههاى خويش را با
گناه ندريد در پيشگاه خداوندى كه از اسرار درونى شما آگاه است.
3393 65- لا يرعوى الباقون اجتزاما. 6 374 ماندگان (در اين جهان با مشاهده مرگ گذشتگان) دست از گناه و جرم بر
نمىدارند.
3394 66- لا توازى لذّة المعصية فضوح الآخرة و اليم العقوبات. 6 423 برابرى
نكند لذّت گناه با رسوايى آخرت و عذاب دردناك دوزخ.
3395 67- لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق. 6 415 پيروى و اطاعت مخلوق خدا روا
نيست (و جايز نيست) در آنجا كه نافرمانى خالق باشد.
3396 68- لا تفى لذّة المعصية بعقاب النّار. 6 405 برابرى نكند لذت گناه به
كيفر دوزخ.
3397 69- لا خير فى الدّنيا الّا لاحد رجلين: رجل اذنب ذنوبا فهو يتداركها
بالتّوبة، و رجل يجاهد نفسه على طاعة اللَّه سبحانه. 6 427 خير و خوبى در دنيا نيست
مگر براى يكى از دو مرد (و دو گروه) يكى مردى كه گناهانى بكند سپس با توبه جبران
كند، و ديگر مردى كه در راه اطاعت و فرمانبردارى خدا با نفس خود پيكار و مبارزه
كند.
3398 70- اجتناب السّيّئات أولى من اكتساب الحسنات. 1 393 پرهيز كردن از گناهان
بهتر است از به دست آوردن حسنات و نيكيها.
3399 71- اتّقوا معاصى الخلوات فانّ
الشّاهد هو الحاكم. 2 250 بپرهيزيد از انجام گناهان در خلوتها كه شاهد بر آن، همان
خدايى است كه حاكم و قاضى است.
3400 72- ان كنتم لا محالة متنزّهين فتنزّهوا عن معاصى القلوب. 3 21 اگر
مىخواهيد به ناچار پرهيزكار (و كنارهگيرى كنى از آلودگيهاى پرهيز كنيد) از گناهان
دلها پرهيز كنيد.
3401 73- ان كنتم لا محالة متطهّرين فتطهّروا من دنس العيوب و الذّنوب. 3 21 اگر به ناچار در راه تطهير و پاك كردن خود هستيد، بياييد خود را از چركى
عيبها و گناهان پاك كنيد.
3402 74- انّك ان اجتنبت السّيّئات نلت رفيع الدّرجات.
3 55 به راستى كه تو اگر از گناهان اجتناب و پرهيز كنى به درجههاى والا نايل گردى.
3403 75- انّك لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غيّك و تنتهى و ترتدع عن معاصيك و
ترعوى. 3 53 به راستى كه تو به بهشت وارد نخواهى شد تا وقتى كه از گمراهى خود باز
ايستى، و از نافرمانىها و گناهان كناره گيرى كنى.
3404 76- انّما الكرم التّنزّه عن المعاصى. 3 77 به راستى كه كرامت و بزرگوارى
خويشتن دارى و پرهيز از گناهان است.
3405 77- ان تنزّهوا عن المعاصى يحببكم اللَّه. 3 25 اگر از گناهان پرهيز و
پروا داشته باشيد خدايتان دوست دارد.
3406 78- رحم اللَّه امرء ألجم نفسه عن معاصى اللَّه بلجامها و قادها الى طاعة
اللَّه بزمامها. 4 45 خدا رحمت كند كسى را كه بر نفس خود از نافرمانيهاى خداوند
دهنه زده، و لجام آن را به سوى طاعت خداوند رهبرى نموده است.
3407 79- من سلم من المعاصى عمله بلغ من الآخرة امله. 5 377 كسى كه عملش از
نافرمانىها و گناهان سالم و پاك باشد از آخرت به آرمانهاى خويش برسد.
3408 80- من العصمة تعذّر المعاصى. 6 23- از نگهدارى و لطف خداست فراهم نشدن انجام گناهان.
3409 81- متّقى المعصية كفاعل البرّ. 6 130 پرهيز كننده از گناه همچون كسى است كه كار نيكى انجام داده است.
باب الاصرار على الذنب (اصرار بر گناه)
3410 1- الاصرار يوجب النّار. 1 118 اصرار بر گناه موجب آتش دوزخ گردد.
3411 2- الاصرار شيمة الفجّار. 1 94 اصرار بر گناه خوى تبهكاران است.
3412 3- الاصرار شرّ الآراء. 1 204 اصرار بدترين رأىهاست.
3413 4- الاصرار
أعظم حوبة. 1 221 اصرار بر گناه بزرگترين گناه است.
3414 5- الاصرار سجيّة الهلكى. 1 226 اصرار، خوى نابود شدگان است.
3415 6- الاصرار يجلب النّقمة. 1 267 اصرار، عذاب و انتقام الهى را جلب كند.
3416 7- المعاودة الى الذّنب اصرار. 1 318 بازگشت به گناه اصرار بر گناه است.
3417 8- الاصرار أعظم حوبة و أسرع عقوبة. 1 387 اصرار بر گناه بزرگترين گناه و
سبب سريعترين كيفر الهى است.
3418 9- ايّاك و الاصرار فانّه من اكبر الكبائر و أعظم الجرائم. 2 298 سخت
بپرهيز از اصرار بر گناه زيرا آن بزرگترين گناهان بزرگ، و عظيمترين بزهكارى است.
3419 10- أعظم الذّنوب عند اللَّه ذنب أصرّ عليه عامله. 2 425 بزرگترين گناهان
نزد خداوند گناهانى است كه انجام دهندهاش بر آن اصرار ورزد.
3420 11- أعظم الذّنوب ذنب اصرّ عليه صاحبه. 2 453 بزرگترين گناهان گناهى است
كه صاحبش بر آن اصرار ورزد.
3421 12- عجبت لمن علم شدّة انتقام اللَّه منه و هو مقيم على الاصرار. 4 338 در
شگفتم از كسى كه سختى انتقام خدا را از خود مىداند، ولى در اصرار بر گناه پايدار
است.
3422 13- من أصرّ على ذنبه اجترى على سخط ربّه. 5 364 كسى كه بر گناه خود اصرار
ورزد بر خشم پروردگار خويش دلير گشته است.
3423 14- من كثرت معصيته وجبت اهانته. 5 444 كسى كه نافرمانى و گناهش زياد شد
اهانت و پستىاش واجب و مسلّم گشته است.
3424 15- من الغرّة باللَّه سبحانه أن يصرّ المرء على المعصية و يتمنّى
المغفرة. 6 37 از فريبكاريهاى شخص نسبت به خداى سبحان اين است كه بر گناه و نافرمانى او
اصرار ورزد و آرزوى مغفرت و آمرزش خدا را نيز داشته باشد.
3425 6- لا وزر اعظم من الاصرار. 6 383 گناهى بزرگتر از اصرار بر گناه نيست.
باب استصغار الذنب (كوچك شمردن گناه)
3426 1- أعظم الذّنوب عند اللَّه سبحانه ذنب صغر عند صاحبه. 2 427 بزرگترين
گناهان در پيشگاه خداى سبحان گناهى است كه نزد صاحب آن كوچك باشد.
3427 2- أشدّ الذّنوب عند اللَّه سبحانه ذنب استهان به راكبه. 2 427 سختترين
گناهان نزد خداى سبحان گناهى است كه انجام دهندهاش آن را سبك بشمارد.
3428 3- تهوين الذّنب أعظم من ركوب الذّنب. 3 283 سبك شمردن گناه بزرگتر است از ارتكاب آن.
3429 4- لا تحقّرنّ صغائر الآثام فإنّها الموبقات، و من أحاطت به محقّراته
أهلكته. 6 335 زنهار كوچك مشماريد گناهان صغير را كه آنها هلاكت به بار آورد، و كسى
كه گناهان كوچك او را احاطه كرده نابودش كند.
باب المجاهرة بالذنب (آشكار گناه كردن)
3430 1- مجاهرة اللَّه سبحانه بالمعاصى تعجّل النّقم. 6 133 آشكار كردن
نافرمانىهاى خداى سبحان در عذابها شتاب كند.
3431 2- المعلن بالمعصية مجاهر. 1 141 كسى كه آشكار گناه كند با آواز بلند نافرمانى خدا كرده است.
باب التبجح بالذنب (خوشحالى به گناه)
3432 1- التّبجّح بالمعاصى أقبح من ركوبها. 2 119 شاد بودن به گناهان زشتتر از
ارتكاب آن است.
3433 2- من تلذّذ بمعاصى اللَّه أورثه اللَّه ذلّا. 5 375 كسى كه به
نافرمانىهاى خدا كامجويى كند و لذت برد، خداوند خوارى را براى او بر جاى نهد.
3434 3- حلاوة المعصية يفسدها أليم العقوبة. 3 399 شيرينى گناه را درد و شكنجه
كيفر آن، تباه كند.
باب الاذاعة (فاش كردن اسرار)
3435 1- الاذاعة خيانة. 1 39 افشا كردن خيانت است.
3436 2- الاذاعة شيمة
الاغيار. 1 271 افشاگرى خوى بيگانگان است.
3437 3- اذاعة سرّ أودعته غدر. 1 306 فاش كردن سرّى كه به تو سپردهاند خيانت
است.
3438 4- اقبح الغدر اذاعة السّرّ. 2 399 زشتترين خيانتها فاش كردن راز ديگران
است.
3439 5- من اقبح الغدر اذاعة السّرّ. 6 12 از زشتترين بىوفايىها فاش كردن راز است.
3440 6- مذيع الفاحشة كفاعلها. 6 125 كسى كه كار زشتى را فاش كند همانند كسى
است كه آن را انجام داده است.
3441 7- لا تثق بمن يذيع سرّك. 6 271 اطمينان مكن به كسى كه رازت را فاش كند.
3442 8- حديث كلّ مجلس يطوى مع بساطه. 3 414 سخن و گفتگوى هر محفلى با جمع شدن
بساط آن محفل در هم پيچيده شود (و هم چون رازى است كه نبايد بازگو شود).
3443 9- ما لمت احدا على اذاعة سرّى إذا كنت به اضيق. 6 142 هيچ كس را بر فاش
كردن راز خود سرزنش نكنم هنگامى كه خود در نگهدارى آن تنگ حوصله باشم.
3444 10- لا تكونوا مساييح و لا مذاييع. 6 340 از كسانى نباشيد كه به دنبال سخن چينى و افشاگرى گام بر مىدارند.
حرف «الراء»
باب الرياسة (سر كردگى)
3445 1- الرّياسة عطب. 1 59 رياست هلاكت و نابودى است.
3446 2- آلة الرّياسة سعة الصّدر. 1 329 ابزار رياست، فراخى سينه (و پر حوصلگى)
است.
3447 3- آفة العلماء حبّ الرّياسة. 3 103 آفت دانشمندان دوستى رياست است.
3448 4- من بذل معروفة استحقّ الرّياسة. 5 209 كسى كه كار نيك و احسان خود را
بذل و بخشش كند شايسته رياست و سركردگى است.
3449 5- من سما الى الرّياسة صبر على مضض السّياسة. 5 315 كسى كه بالا رود و به
رياست رسد بايد بر رنج و درد سياست (اداره مملكت و رعيت دارى) صبر كند.
3450 6- من قصر عن السّياسة صغر عن الرّياسة. 5 316 كسى كه از سياست كوتاه آيد
كوچك است از مرتبه رياست.
باب الرؤيا (خواب ديدن)
3451 1- المستثقل النّائم تكذّبه أحلامه. 1 361 كسى كه با حال سنگينى (و سيرى)
بخوابد خوابهايش او را دروغگو گرداند (يعنى اعتبارى ندارد).
3452 2- الرّؤيا الصّالحة احدى البّشارتين. 2 12 خوابهاى شايسته و راست يكى از
دو مژده است.
3453 3- قد تصدق الاحلام. 4 470 گاه است كه خوابها راست در آيد.
باب الرياء (خود نمايى)
3454 1- الرّياء اشراك. 1 22 خود نمايى در عبادت شرك ورزيدن است.
3455 2- المرائى ظاهره جميل و باطنه عليل. 2 6 آدم ريا كار ظاهرى زيبا و درونى
بيمار دارد.
3456 3- اعملوا فى غير رياء و لا سمعة فانّه من يعمل لغير اللَّه يكله اللَّه
سبحانه الى من عمل له. 2 254 كارى را كه مىكنيد از روى خود نمايى و شهرت انجام
ندهيد، زيرا كسى كه براى غير خداوند عملى انجام دهد خداى سبحان او را به همان كسى
واگذارد كه عمل را براى او انجام داده است.
3457 4- انّ أدنى الرّياء شرك. 2 489 به راستى كه پايينترين مرتبه ريا و
خودنمايى، شرك است.
3458 5- ايسر الرّياء الشّرك. 2 376 پايينترين مرتبه ريا شرك است.
3459 6- آفة العبادة الرّياء. 3 99 آفت عبادت ريا است.
3460 7- كلّ حسنة لا يراد بها وجه اللَّه تعالى فعليها قبح الرّياء و ثمرتها
قبح الجزاء. 4 545 هر كار نيكى كه منظور از آن خوشنودى خداى تعالى نباشد زشتى ريا
بر آن بار شود، و ميوه آن نيز پاداش زشت آن است.
3461 8- لسان المرائى جميل و فى قلبه الدّاء الدّخيل. 5 130 زبان شخص ريا كار
زيباست ولى در دلش دردى ريشه دار است.
3462 9- لا تعمل شيئا من الخير رياء و لا تتركه حياء. 6 281 هيچ كار نيكى را از
روى خود نمايى انجام مده، و از روى شرم آن را وا مگذار.
3463 10- يسير الرّياء شرك. 6 454 اندكى از ريا و خود نمايى، نيز شرك است
باب الرأي (عقيده و نظر)
3464 1- التّدبير بالرّأى و الرّأى بالفكر. 1 20 چاره كارها با رأى است و رأى نيز با فكر و انديشه حاصل گردد.
3465 2- الرّأى كثير و الحزم قليل. 1 318 رأى بسيار است ولى دور انديشى (در
كارها) اندك است.
3466 3- اضربوا بعض الرّأى ببعض يتولّد منه الصّواب. 2 266 رأىها را به هم
بزنيد (و در كارها از رأيها و نظرات مختلف بهره گيريد) كه زاييده شود از آن صواب و
درستى كار.
3467 4- امخضوا الرّأى مخض السّقّاء ينتج سديد الآراء. 2 267 رأيها را مانند
جنبانيدن مشك به هم زنيد تا رأيى درست و محكم برايتان به بار آورد.
3468 5- باصابة الرّأى يقوى الحزم. 3 225 با درستى رأى دور انديشى تقويت شود (و نيرو بگيرد).
3469 6- رأى الرّجل ميزان عقله. 4 95 رأى مرد، ميزان عقل او است.
3470 7- زلّة الرّأى تأتى على الملك و تؤذن بالهلك. 4 110 لغزش رأى و انديشه
نابود كند پادشاهى را و خبر از هلاكت دهد.
3471 8- شرّ الآراء ما خالف الشّريعة. 4 163 بدترين رأيها آن است كه با شريعت و دين مخالف باشد.
3472 9- صواب الرّأى يؤمن الزّلل. 4 199 رأى درست ايمنى بخشد از لغزش.
3473 10- ضلّة الرّأى تفسد المقاصد. 4 228 گمراهى رأى، هدفها را تباه سازد.
3474 11- قد يزلّ الرّأى الفذّ. 4 469 چه بسا رأى تنها كه بلغزد (پس بايد در
كارها مشورت كرد).
3475 12- قد تغرب الآراء. 4 471 گاه است كه رأيها به دور افتند و به كنارى
ريخته شوند.
3476 13- من أعمل الرّأى غنم. 5 188 كسى كه رأى و تدبير را به كار بندد غنيمت
برد.
3477 14- من ضعفت آراؤه قويت أعداؤه. 5 216 كسى كه رأيهايش ناتوان باشد دشمنانش
قدرتمند شوند.
3478 15- من أضاع الرّأى ارتبك. 5 187 كسى كه رأى خود را ضايع كند راه چاره بر او بسته شود و گير كند.
3479 16- من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء. 5 375 كسى كه به استقبال
آراى مختلف برود جايگاه خطا را بشناسد.
3480 17- ما اعجب برأيه الّا جاهل. 6 53 خود بين نشود به رأى خود، جز انسان
نادان.
3481 18- لا تستعملوا الرّأى فيما لا يدركه البصر و لا تتغلغل فيه الفكر. 6 308 به كار نگيريد رأى خود را در آنچه چشم آن را در نيابد، و انديشهها در آن
راه به جايى نبرند.
3482 19- لا تستصغرنّ عندك الرّأى الخطير اذا اتاك به الرّجل
الحقير. 6 287 كوچك مشمار رأى مهم و خطير را هنگامى كه مرد حقير و كوچكى آن را براى تو
آورد.
باب الرؤية (ديدن)
3483 1- ليس الرّؤية مع الابصار، قد تكذب الابصار أهلها. 5 82 ديدار به وسيله
چشمها نيست گاهى چشمها به صاحبان خود دروغ مىگويند.
باب الربح (سود بردن)
3484 1- الرّابح من باع الدّنيا بالآخرة و استبدل بالآجلة عن العاجلة. 2 70 سود
برنده كسى است كه دنيا را به آخرت بفروشد، و مبادله كند دنياى حاضر را به آخرت.
3485 2- المتقرّب باداء الفرائض و النّوافل متضاعف الارباح. 2 122 كسى كه به
وسيله به جاى آوردن واجبات و نافلهها به خدا تقرب جويد، سودش دو چندان است.
3486 3- اربح النّاس من اشترى بالدّنيا الآخرة. 2 413 سودمندترين مردم كسى است
كه به وسيله دنيا آخرت را خريدارى كند.
3487 4- ربّ رابح خاسر. 4 56 چه بسا سود برندهاى كه زيانكار است.
3488 5- ربّ رباح يؤول الى خسران. 4 65 چه بسا سودى كه به زبان باز گردد.