فصل 6. انواع جن
واژه جن از اجتنان به معناى اختفاء و پوشيده بودن گرفته شده ، زيرا از ديده ها
پنهان است ، و از همين رو فرشتگان نيز در اين آيه جن ناميده شده اند:
و جعلوا بينه و بين الجنة نسبا
(681) ((و ميان او (خدا) و جنيان (فرشتگان پوشيده از
نظر) نسبت خويشى برقرار ساختند (و آنان را دختران خدا ناميدند))).
و در آيه كان من الجن
(682)
((و ابليس از جنيان بود)) شياطين را جن
خوانده است .
اجنه اجسام لطيف و نفوذكننده و زنده اى هستند كه داراى نفوس قوى و غالب بر اجساد
خودند، و قادر بر كشش و جمع شدن اند و مى توانند خود را به اشكال مختلفى در آورند و
در برخى از قالبها به راحتى مى توانند در منافذ نفوذ كنند و كارهاى بسيار سخت و
سنگين انجام دهند.
خداوند در داستان سليمان - على نبينا و عليه السلام - مى فرمايد: ((و
برخى از جنيان در برابر او به اذن پروردگارش كار مى كردند... براى او هر چه مى
خواست از محرابها (يا قصرها) و تنديسها و كاسه هايى به اندازه حوضها و ديگهاى بزرگ
ثابت (بر زمين ) مى ساختند.))
(683)
و نيز داراى علوم و ادراكاتى از قبيل علوم و ادراكات وهمى ما و عقليات ابتدايى
هستند، خداوند مى فرمايد: ((و آن گاه كه چند تن از جنيان را به
سوى تو گسيل داشتيم كه به قرآن گوش فرامى دادند و چون نزد آن حاضر شدند (به يكديگر)
گفتند: خاموش باشيد، و چون (قرائت آن ) پايان يافت براى انذار قوم خود به سوى آنان
بازگشتند.))
(684)
در ميان آنان مؤ من صالح و كافر سركش وجود دارد. خداوند از زبان آنان مى فرمايد:
((برخى از ما مسلمانند و برخى ستمكار))(685)،
((و ما قرآنى شگفت شنيديم ، كه به راه راست و درست راه مى نمود پس به آنان
ايمان آورديم و هرگز به پروردگار خود شرك نمى آوريم ... و البته نابخردان ما بر خدا
سخنان ناروا مى بستند.))
(686)
مولايمان امام صادق عليه السلام فرمود: ((جن سه گونه است :
گروهى با فرشتگان اند، گروهى در هوا پرواز مى كنند و گروهى به صورت سگان و مارها
هستند)). اين روايت را در ((كافى
)) نقل كرده است .(687)
و از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت است كه : ((خداوند
جنيان را سه گونه آفريد: گروهى مارها و عقربها و حشرات زمينى اند، گروهى مانند باد
در هوا پراكنده اند، و گروهى (عاقل و دانا هستند كه ) بر آنها حساب و كيفر است .
و انسانها را نيز سه گونه آفريد: گروهى مانند چهارپايانند، خداوند در حق آنان
فرموده : ((دل دارند ولى با آنان فهم نمى كنند و چشم دارند ولى
با آن نمى بينند...))
(688) گروهى بدنشان بدن آدميان است و روحشان روح شياطين . و گروهى مانند
فرشتگان در سايه خدا هستند روزى كه سايه اى جز سايه او نيست .))
(689)
فصل 7. ابليس و ويژگيهاى او
يكى از محققان گويد: ((نخستين كسى كه راه گمراهى و ضلالت پيمود
و خداوند او را از عالم رحمت خود براند و نام ابليس بر او نهاده شد جوهرى است ناطقه
(دراك ) و شرير كه از طبقه دودى آتشين تولد يافته و داراى نفسى ملكوتى است ، كارش
گمراه كردن و راهش اضلال ديگران است ، چنانكه خداوند از زبان آن لعين گويد:
فبعزتك لاغوينهم اجمعين ، الا عبادك منهم المخلصين
(690) ((و به عزت تو سوگند كه همه آنان را گمراه مى
سازم ، مگر بندگان برگزيده تو از آنان را))، و
فبما اغويتنى لا قعدن لهم صراطك المستقيم
(691) ((و به سبب آنكه مرا به گمراهى و هلاكت افكندى
هر آيه در كمين آنان مى نشينم و آنان را از راه راست تو باز مى دارم .))
اين قدرت او بر گمراه كردن به سبب آن است كه او را به حسب طبعش ، بر اجسام دودى و
بخارى و نفوس جزئى آنها و طبايع وهمى آنها تسلطى هست و اين گونه نفوس و قواى وهمى
به خاطر مناسبتى كه با نقص و شرارت دارند از او اطاعت مى كنند.
اما اين كه بر اغوا و افساد و استكبار سرشته شده و مدعى برترى نموده - چنانكه در
آيه
استكبرت ام كنت من العالين ((آيا
كبر و بزرگى ورزيدى يا از برتران بودى ؟)) به آن اشاره شده -
همه به مقتضاى طبع اوست كه جنبه آتشين - كه سبب هلاك نمودن و برترى است - بر آن
غلبه دارد. و وجه تاءثير او در نفوس آدميان از دو جانب است : 1) از جانب مؤ ثر، به
جهت لطافت آن و سرعت نفوذ آن در رگ و ريشه و خون آدمى كه محل شعور و اعتقاد اوست ،
و نيز به جهت آنكه قادر بر اغواى آدمى با وسوسه و سخنان گمراه كننده است .
2 - از جانب قابل ، بدان خاطر كه بيشتر انسانها از قواى ادراكى ضعيفى برخوردارند و
تاب معارضه و مجاهده با سپاه و ياوران ابليس - يعنى قواى غضبيه و شهويه و غير آن به
ويژه قوه وهميه - را ندارند. مگر آن بندگان برگزيده خداوند كه آنان را (از شر ابليس
) نگاه داشت و به قوه عقل تاييد نموده و به راه راست هدايت فرموده است ، كه آنان
حزب خدا نيستند و حزب خدا پيروز است )).
مؤلف : به نظر مى رسد كه از همين ملعون مطرود از درگاه خدا تعبير به چهل شده است در
روايتى كه در ((كافى )) به سند خود از
امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((خداوند عقل را -
كه نخستين آفريده از روحانيان بود - از سمت راست عرش از نور خود آفريد و به او گفت
: پس رو، پس رفت ، سپس فرمود: پيش بيا، پيش آمد. خداى متعال فرمود: تو را آفريده اى
بزرگ آفريدم و از همه آفريدگانم گرامى تر داشتم .
سپس جهل را از درياى تلخ و شور و تاريك آفريد و به او گفت : پس رو، پس رفت ، سپس
فرمود: پيش بيا، پيش نيامد. خداوند به او فرمود: بزرگمنشى كردى ؟! پس او را لعنت
كرد.
آن گاه براى عقل هفتاد و پنج سياهى قرار داد؛ جهل چون اكرامى را كه خداوند به عقل
مبذول داشت و آنچه را كه به او داد مشاهده كرد دشمنى او را در دل گرفت و گفت :
پروردگارا، اين را هم آفريده اى مانند من است ، او را آفريدى و گرامى داشتى و نيرو
بخشيدى ، و من ضد او هستم ولى نيرويى بر ضد او ندارم ، به من نيز سپاهى مانند آنچه
به او عطا كردى عطا كن .
خدا فرمود: باشد، اما اگر پس از آن نافرمانى كردى تو و سپاهت را از رحمت خود بيرون
مى كنم . جهل گفت : راضى هستم ، پس خداوند به او هفتاد و پنج سپاهى عطا نمود...(692)
فصل 8. بهره مندى انسان از وسوسه شياطين
و حكمت آفرينش آنها
يكى از اهل معرفت و تحقيق گويد:
(693) ((انسان همان گونه كه از الهام فرشته بهره مند
است از وسوسه شيطان نيز به نوعى سود مى برد، زيرا مى دانيم كه وجود شياطين از سوى
خداى سبحان بى شك به خاطر حكمت و مصلحتى است و الا آفريده نمى شدند، زيرا كار عبث و
بيهوده از خداى متعال محال است .
اين سودمندى از آن روست كه همه پيروان شياطين كسانى هستند كه از وهم و خيال پيروى
مى كنند، و اگر اوهام اهل تعطيل (بى خدايان ) و خيالات فيلسوف نمايان و دهريان و
ساير دوستان طاغوت و مراتب ضد عقل و انواع كجرويهاى آنان نبود هرگز دوستان خدا در
پى تحقيق حقايق و تعليم علوم و جستجوى دليل براى بيان توحيد و علت حدوث عالم با كشف
و يقين و امثال آن برنمى آمدند.
در اخلاق و اعمال نيز همين گونه است . مثلا اگر غيبت كردن غيبت كنندگان و عيبجويى
اهل تجسس و عيبجويان مردم نبود انسان از عيوب پوشيده اى كه جز دوستانش از آن آگاهى
ندارند اين همه پرهيز نمى كرد، و ظهور اين همه پرهيز از سوى نكته بينى هاى دشمنان و
تجسس از عيوب او و آشكار ساختن آنها سرچشمه مى گيرد. چه بسا دشمن بد ذاتى كه انسان
از دشمنى او بيش از دوستى دوستش سود مى برد، زيرا محبت باعث جهل به عيوب محجوب و
ناديده و ناشنيده گرفتن معايب و ناهنجاريهاى اوست ، چنانكه گفته اند:
((دوستى يك چيز آدمى كور و كر مى سازد)). پس روشن شد كه
در وجود اعمال شيطانى سودهاى بزرگى براى مردم نهفته است و بيشتر منافع آن را ما نمى
دانيم .
باب پنجم : فرشتگان اعمال و كرام الكاتبين
و ان عليكم لحافظين ، كراما كاتبين ، يعلمون ما تفعلون
(انفطار، 10 - 12)
((و همانا بر شما نگهبانانى است ، بزرگوارانى نويسنده ، كه
آنچه مى كنيد مى دانند)).
فصل 1. ملك و شيطان
گفته اند: هر شكل و صفتى كه در نفس بر اثر تكرار كارها و اعمال رسوخ يابد، اگر نيك
باشد، در شريعت ملك (فرشته ) ناميده مى شود، و اگر زشت باشد شيطان ؛ و در حكمت هر
دو آنها را ملكه نامند.
تاءييد اين مطلب آنكه در حديث آمده : ((هر كس كار نيكى كند
خداوند از آن ملكى مى آفريند كه پاداش وى گردد، و هر كه گناهى مرتكب شود خداوند از
آن شيطانى را مى آفريند كه بدان عذاب گردد.))
و در حديث قبر آمده : ((پس اگر آن مرده از دوستان خدا باشد،
كردارش در صورت شخصى از همه خوشوتر و دوست داشتنى تر و خوش لباس تر نزد او آيد و
گويد: مژده باد تو را به راحتى و آسايش و بهشت پر نعمت ، و چه خوش آمدى ! آن مرده
به وى گويد: تو كيستى ؟ گويد: من كردار شايسته تو هستم كه از دنيا به بهشت آمده ام
... و اگر از دشمنان خدا باشد، كردارش در زشت ترين چهره اى كه خدا آفريده و
بدبوترين آنها نزد وى آيد و گويد: مژده باد تو را به آبى جوشان و سرنگونى و سوختن
در دوزخ .))
(694)
فصل 2. شيطان و ملك در آيات و احاديث
و در حديث است : ((هر كه برادر دينى خود را ديدن كند، هفتاد
هزار فرشته او را به مشايعت كنند، گويند: هان ، خوش باشى و بهشت تو را خوش
))!(695)
و نيز: ((هر كه عطسه كند، سپس دستش را بر روى برآمدگى بينى خود
گذارد و گويد:
الحمد لله رب العالمين كثيرا كما هو اهله ، و صلى الله على
محمد النبى و آله و سلم
(سپاس و ستايش بسيار، خداى ، پروردگار جهانيان را چنانكه اهل آن است ، و
درود و سلام خدا بر محمد پيامبر و خاندان او)، پرنده اى از ملخ كوچكتر و از مگس
بزرگتر، از بينى او بيرون رود تا به زير عرش برسد و تا روز قيامت براى او از خدا
آمرزش طلبد.))
(696)
و امثال اين گونه اخبار بسيار است .
گفته اند: برخى از باطنها و سينه ها (دلها) از غايت صفايى كه دارد روزانه هزارها
فرشته براى زيارت آنها وارد آنها مى شوند. و برخى ديگر روزانه هزار وسوسه و دروغ و
فحش و دشمنى و درگيرى با مردم در آنها وارد مى شود و چنين دلهايى چراگاه شيطانهاست
.))
اين آيه تصديق اين مطلب است : ان الذين قالوا ربنا الله ثم
استقاموا تتنزل عليهم الملائكة :
(697) ((كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست ، سپس در
اين راه پايدارى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آيند.))
و در مقابلش اين آيه : هل انبئكم على من تنزل الشياطين ، تنزل
على كل افاك اثيم
(698) ((آيا شما را خبر دهم كه شيطانها بر چه كس
فرود مى آيند؟ بر هر دروغزن گنهكارى فرود مى آيند.))
و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين .
(699) ((و هر كه از ياد خدا روى بگرداند، شيطانى
براى او برانگيزيم (برگماريم ) كه او را دمساز و همنشين باشد)).
فصل 3. نامه اعمال و فرشتگان نويسنده
گفته اند:
(700) آثارى كه از كارها و گفتارها و عقيده ها در نفوس پديد مى آيد بسان
نقشهايى است كه بر روى الواح نگاشته مى شود، چنانكه خداى سبحان مى فرمايد:
اولئك كتب فى قلوبهم الايمان
(701) ((اينانند كه خداوند ايمان را در دلهاشان
نگاشته است )). و اين الواح نفسانى را صحيفه هاى اعمال گويند.
اين نقش ها و صورتها همان گونه كه نيازمند به قابل اند كه آنها را بپذيرد نيازمند
به نگارنده و صورتگر نيز هستند. صورتگران و نگارندگان همان كرام الكاتبين اند كه دو
طايفه هستند: فرشتگان راست و فرشتگان چپ ، خداى متعال مى فرمايد: اذ يتلقى
المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد
(702) ((آن گاه كه آن دو دريافت دارنده كه در راست و
چپ نشسته اند (اعمال آدمى را) دريافت مى دارند.))
مؤلف : روايت است : ((با هر انسانى دو فرشته است ، يكى در سمت
راست او كه نيكيهاى او را بدون شهود رفيقش (فرشته چپ ) مى نويسد، و ديگرى در سمت چپ
او كه گناهانش را مى نويسد و گناهان او را با شهود رفيقش (فرشته راست ) مى نويسد.
اگر نشسته باشد يكى از آن دو فرشته در سمت راست و ديگرى در سمت چپ او قرار مى
گيرند، و اگر راه رود يكى پشت سر و ديگرى پيشاپيش او، و اگر بخوابد يكى از آن ها
نزد سر و ديگرى نزد پاهاى او.))
و در روايت ديگرى است : ((پنج فرشته اند: دو فرشته براى شب ،
دو فرشته براى روز، و يك فرشته اى كه هميشه با اوست و هيچ گاه از او جدا نمى گردد.))
و در ((كافى )) با سند خود از حضرت امام
صادق عليه السلام روايت كرده است كه :
((هرگاه بنده آهنگ كار نيكى كند نفسش همراه با بويى خوش
بيرون آيد، فرشته سمت راست به فرشته سمت چپ گويد: درنگ كن ، كه او آهنگ كار نيك
كرده است ، و چون آن را انجام دهد زبانش قلم و آب دهانش مركب او گردد و آن را
برايش ثبت نمايد. و چون آهنگ گناه كند نفسش همراه با بويى بد بيرون آيد، فرشته
سمت چپ به فرشته سمت راست گويد: درنگ نما، كه او آهنگ گناه كرده است . و چون آن را
انجام دهد آب دهانش مركب و زبانش قلم او گردد و آن را بر او ثبت نمايد.))
(703)
و نيز با سندهاى چندى از آن حضرت روايت كرده : ((هرگاه بنده
گناهى كند و فرشته سمت چپ بخواهد آن را بنويسد، فرشته سمت راست گويد: دست بازدار، و
او هفت ساعت دست باز مى دارد؛ اگر آمرزش طلبيد نمى نويسد، و اگر آمرزش نطلبيد تنها
يك گناه مى نويسد)).
(704)
ديگران نيز همين را روايت كرده اند و در آخر آن وارد است : ((و
چون بنده قبض روح شد و در قبرش نهاده شد آن دو فرشته گويند: پروردگارا، ما را بر
بنده ات گمارده بودى تا كردار او را بنويسيم ، اينك كه او را قبض روح نموده اى ما
را رخصت ده تا به آسمان برآييم . خداى متعال گويد: آسمان انبوه از فرشتگان است كه
سرگرم تسبيح اند، شما نيز بر سر قبر بنده ام بايستيد و تسبيح و تهليل گوييد و آن را
براى بنده ام بنويسيد تا آن گاه كه او را از قبرش برانگيزم .))
(705)
شيخ صدوق در رساله ((اعتقادات )) خود
گويد: ((اعتقاد ما در اين باره آن است كه بنده اى نيست مگر
آنكه او را دو ملك گمارده است كه همه كردارهاى او را مى نويسند؛ هر كه آهنگ كار نيك
كند و انجام ندهد، يك حسنه براى او نوشته شود، و اگر انجام دهد، ده حسنه برايش
نويسند. و اگر آهنگ گناهى كند، نوشته نشود تا آن را انجام دهد، و اگر انجام داد
(هفت ساعت تاءخير افتد، اگر پيش از آن توبه كند، بر او نوشته نمى شود، و اگر توبه
نكرد)
(706) يك گناه بر او نوشته شود. و اين دو فرشته هر چيزى را بر بنده مى
نويسند حتى دميدن در خاكستر را.
خداى بزرگ فرموده : ((همانا بر شما نگهبانانى است ، بزرگوارانى
نويسنده ، كه آنچه مى كنيد مى دانند.))
اميرمؤ منان عليه السلام بر مردى گذشتند كه سخنان ياوه مى گفت ، به او فرمود:
((اى مرد، تو بر فرشتگانت نوشته اى را املاء مى كنى كه به نزد پروردگارت مى
برند، پس درباره آنچه به كارت آيد سخن بگو، و آنچه را به كارت نمى آيد رها ساز)).
و فرمود: ((مرد مسلمان پيوسته نيكوكارش نويسند تا گاهى كه ساكت
است ، و چون سخن گويد نيكوكار يا گنهكارش نويسند.))
جاى اين دو فرشته در آدميزاده شانه هاى اوست ، فرشته سمت راست نيكيها را و فرشته
سمت چپ گناهان را مى نويسد، و دو فرشته روز كارهاى روز بنده را مى نويسند و دو
فرشته شب كارهاى شب بنده را)). پايان كلام صدوق .(707)
مفسران گويند: فايده اين كار آن است كه شخص مكلف هرگاه بداند كه فرشتگان گمارده شده
بر او كارهاى وى را برمى شمارند و آنها را در برگهايى نوشته و در روز قيامت در ديد
حاضران در مى آورند، اين كار او را بيشتر از هر چيز از زشتيها باز مى دارد.
گفته اند: اين كه فرشته سمت چپ كه نويسنده گناهان است توبه بنده را انتظار مى برد
ممكن است اشاره به اين باشد كه گناه تا زمانى كه در جوهر نفس بنده جايگزين نشده
باشد رحمت الهى شامل حال او مى شود، و چون از آن گناه توبه كند در لوح نفسش نقش نمى
بندد، و اگر توبه نكرد تا آنكه ملكه راسخى در نفس او شد، بر وى نوشته مى شود و در
روز رستاخيز بدان عذاب مى گردد.
و گفته اند: آنان را ((كرام بزرگواران ))
خوانده اند زيرا وقتى كار نيكى را مى نويسندآن را (با شادمانى ) به آسمان برند و بر
خداىمتعال عرضه دارند و بر آن گواهى دهند، گويند: بنده ات فلانى كار نيكى چنين و
چنانكرده است ! و چون گناهى را از بنده بنويسند آن را با غم و اندوه به آسمان برند،
خداىمتعال گويد: بنده ام چه كرده است ؟ آنان سكوت كنند تا خداوند بار دوم و سوم
پرسد،گويند: خداوندا، تو پرده پوشى ، و بندگانت را نيز فرموده اى كه عيوب يكديگر
رابپوشند؛ گناهانشان را بپوش كه تو داننده نهانهايى . از اين روست كه آنان را
((كرامالكاتبين )) گويند.
باب ششم : اصناف فرشتگان
و الصافات صفا، فالزاجرات زجرا، فالتاليات ذكرا
(صافات /1 - 3)
((سوگند به فرشتگان صف كشيده ، سوگند به فرشتگان راننده ابرها.
سوگند به فرشتگان خواننده قرآن )).
و النازعات غرقا، و الناشطات نشطا، و السابحات سبحا،
فالسابقات ذكرا، فالمدبرات امرا.
(نازعات /1 - 5)
((سوگند به فرشتگان بركشنده (جانهاى كافران ) به سختى . سوگند
به فرشتگان بازگيرنده (جانهاى مؤ منان ) به آسانى . سوگند به فرشتگان شناور. پس به
آن پيشى گيرندگان (در فرمانبرى ). پس به آن تدبيركنندگان كارها.))
و لله جنود السموات و الارض .
(فتح /4)
((لشگرهاى آسمانها و زمين از آن خداست )).
فصل 1. انواع و اجناس فرشتگان
فرشتگان بر اساس كثرت گروهها، قبيله ها، انواع و طبقات ، اجناس مختلف به انواع
گوناگونى هستند تا آنجا كه چيزهاى ديگر هر اسمى بر آنها نهند فرقى نمى كند ولى آنچه
نام ملك
(708) بر آن نهاده شود با هم فرق دارند و ما به طور اجمال به آنچه در
كتاب و سنت از اصناف و برخى صفات آن ها آمده اشاره مى كنيم ، گرچه از جهتى برخى در
برخى ديگر داخل است .
يكى از اصناف آنها ((اكابر اربعه )) چهار
فرشته بزرگ و مشهور است . جبرئيل و ميكائيل كه نامشان در قرآن مجيد آمده ، و
اسرافيل و عزرائيل كه در حديث از آنان نام برده شده است .
جبرئيل فرشته همراه وحى است كه روح القدس و روح الامين نيز ناميده مى شود، كه
دوستان خدا را يارى و دشمنان خدا را سركوب مى نمايد. خداى متعال درباره او فرموده :
انه لقول رسول كريم ، ذى قوة عند ذى العرش مكين ، مطاع ثم امين .
(709) ((همانا كه اين (قرآن ) گفتار رسولى بزرگوار
(جبرئيل ) است ، كه بسى نيرومند است و نزد (خداوند) صاحب عرض جايگاه و منزلتى دارد،
و در آنجا (عالم بالا) فرمانش مى برند و امين و مورد اعتماد (بر وحى ) است
)).
رسالت او آن است كه وى فرستاده خداوند به سوى پيامبران اوست . كرامت و بزرگوارى او
نزد پروردگارش به آن است كه خداوند آن را واسطه ميان خود و شريفترين بندگانش قرار
داده . نيرومنديش از آن روست كه شهرهاى قوم لوط را از جا كنده بالا برد و سرنگون
ساخت . و جايگاه و منزلت داشتن او نزد خدا به آن است كه خداوند او را قرين خود
ساخته در آنجا كه مى فرمايد: ان الله هو مولاه و جبريل
(710) ((همانا خدا ياور است و نيز جبرئيل
)). و اينكه فرمانش برند، از آن روست كه وى امام و پيشواى فرشتگان است . و
اينكه امين است ، از آن روست كه خداوند او را امين رسالت خويش شمرده و پيامبران نيز
او را بر آنچه به سوى ايشان فروآورده است امين دانسته اند، و اين همان گفتار خداست
كه :
نزل به الروح الامين على قلبك : ((آن
(قرآن ) را روح الامين بر قلبت فروآورده است )).
گفته اند: كار خاص و ذاتى جبرئيل ، وحى و تعليم و رساندن سخن خداى سبحان به بندگان
اوست ، و كارهاى ديگرى كه از او سر مى زند بالعرض است ، جبرئيل با قوه نطقيه و
دراكه ارتباط دارد، و اگر او نبود هيچ كس معنايى از معانى را با بيان و گفتار
استفاده نمى توانست كرد و قلب كسى الهام حق و القاء آن را در سويداى دل نمى پذيرفت
.
ميكائيل فرشته اى است كه ماءمور روزيها و خوراكهاست .
گفته اند: كار خاص و ذاتى او دادن روزى به سبب تغذيه است و نيز رشد دادن جسم به
اندازه لايق و ميزانى مشخص ؛ و او را با حفظ و نگهدارى ارتباط هست ، و اگر او نبود
نشو و نما در بدنها صورت نمى گرفت ، و براى ارواح تطور در اطوار ملكوت حاصل نمى شد،
و براى خلقت (جسمانى ) ارزاق حسى پيدا نمى آمد، و فطرت را علوم فراوان نصيب نمى گشت
.
اسرافيل فرشته صاحب صور، (بوق ، شيپور) است ، خداى بزرگ مى فرمايد:
و نفخ فى الصور
(711) ((و در صور دميده شود)).
و در خبر است : اسرافيل صاحب شاخ (بوق ) است كه ... (دنباله حديث بعدا خواهد آمد).
گفته اند: كار خاص و ذاتى او دميدن روح در بدنها، و بخشش حيات و نيروى حس و حركت
براى انگيزش شوق و طلب است و او را با نيروى فكر ارتباط است ، و اگر او نبود انگيزه
شوق و حركت براى تحصيل كمال در كسى فراهم نمى آمد.
عزرائيل فرشته مرگ است ، خداى بزرگ فرموده :
قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم .
(712) ((بگو فرشته مرگ كه به شما گمارده شده جان شما
را مى گيرد.))
گفته اند: كار خاص و ذاتى او انتزاع صور از مواد، و برآوردن ارواح از اجساد، و
بيرون آوردن جانها از بدنها و انتقال آن ها از دنيا به جهان آخرت است ، و با قوه
مصوره در ارتباط است ، و اگر او نبود استحاله و دگرگونى در اجسام ، و كمال يابى و
انتقالات فكرى در جانها، و بيرون شدن از دنيا و حضور در برابر خداى متعال براى
ارواح پيدا نمى شد، بلكه همه چيزها در يك منزل و همان نخستين مقام متوقف مى ماندند
(و حركت و تكاملى پديد نمى آمد).
هر يك از اين چهار فرشته را سپاهيان و پيروانى است كه شمار آنها را كسى جز خدا نمى
داند: و ما يعلم جنود ربك الا هو
(713) ((و سپاهيان پروردگارت را كسى جز خودش نمى
داند.))
فصل 2. حاملان عرش
ديگر از اصناف فرشتگان ، حاملان عرش و حلقه زدگان به دور آنند:
و يحمل عرش ربك فوقهم يومنذ ثمانية
(714) ((و در آن روز، عرش پروردگارت را هشت تن بر
فراز خود حمل مى كنند)). و ترى الملائكة
حافين من حول العرش
(715) ((و فرشتگان را بينى كه به دور عرش حلقه زده
اند)).
حاملان عرش در دنيا چهار تن اند و در روز قيامت هشت تن خواهند شد.
و از امير مؤ منان عليه السلام روايت است كه : آنان كه عرش را بر دوش مى كشند
عالمان اند كه خداوند علم خود را بر دوش آنان گذاشته است . و هيچ يك از چيزهايى كه
خداوند در ملكوتش آفريده از اين چهار چيز (چهار نورى كه عرش از آن آفريده شده )
بيرون نيست ، و آن همان ملكوت است كه خداوند به برگزيدگان و خليل خود (ابراهيم )
عليه السلام نشان داده است .(716)
و از امام صادق عليه السلام : حاملان عرش - كه عرش همان علم است - هشت تن اند: چهار
تن از ما، و چهار تن از ديگر كسان كه خدا خواسته است .(717)
و در ((كافى )) از امام كاظم عليه السلام
: چون روز قيامت شود حاملان عرش هشت تن باشند: چهار تن از پيشينيان : نوح و
ابراهيم و موسى و عيسى ؛ و چهار تن از پسينيان : محمد و على و حسن و حسين .(718)
و از امام صادق عليه السلام : حاملان عرش ، يكى به صورت آدميزاده است كه براى
فرزندان آدم از خدا روزى مى طلبد. دومى به صورت خروس است و براى پرندگان از خدا
روزى مى طلبد. سومى به صورت شير است و براى درندگان از خدا روزى مى طلبد. چهارمى به
صورت گاو است و براى چرندگان (چهارپايان ) از خدا روزى مى طلبد، و آن گاو از آن
هنگامى كه بنى اسرائيل گوساله را پرستيدند سر خود را فروهشته است . چون روز قيامت
شود اين حاملان هشت تن خواهند شد.(719)
و از طريق عامه روايت است كه آنها هشت صف هستند كه شمار آنها را كسى جز خدا نمى
داند، هر يك از آن فرشته ها را چهار صورت است ، شاخهايى مانند شاخهاى بز كوهى
(خميده چون شمشير) دارند، از بن شاخها تا انتهاى آنها مسير پانصد سال راه است ، عرش
بر روى شاخهاى آنهاست و پاهاشان در زمين هفتم و سرهاشان در آسمان بالا است ، و در
زير عرش هفتاد حجاب از نور قرار دارد.(720)
شيخ صدوق رحمة الله در رساله اعتقادات خود گويد: ((اعتقاد ما
درباره عرش آن است كه حامل همه آفريدگان است . و عرش به وجه ديگرى همان علم است .))
سپس گويد: ((اما عرشى كه حامل همه آفريدگان است حاملان آن چهار
تن از فرشتگان اند كه هر كدام هشت چشم برابر دنيا دارند، يكى از آن ها به صورت
آدميزادگان است ... - تا آخر مانند حديث گذشته با اندكى تغيير در لفظ.
و اما عرشى كه علم است حاملان آن چهار تن از پيشينيان و چهار تن از پسينيان اند،
چهار تن پيشينيان : نوح و ابراهيم و موسى و عيسى اند، و چهار تن پسينيان : محمد و
على و حسن و حسين عليهم السلام . - با اساتيد صحيح اينگونه از ائمه ما عليهم السلام
درباره عرش و حاملان آن روايت رسيده است .
و از اين رو اين چند تن حاملان علم شده اند كه پيامبران پيش از پيامبر ما صلى الله
عليه و آله به چهار شريعت بوده اند: نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ، و علوم از سوى
اين چهارتن به ساير پيامبران رسيده است . و همچنين علوم پس از محمد و على و حسن و
حسين به امامان پس از حسين عليه السلام واصل گشته است .(721)
ابن ميثم بحرانى در شرح ((نهج البلاغة ))
گويد: حاملان عرش ارواحى هستند كه به تدبير عرش گمارده اند. و گفته اند: آنها هشت
تن اند كه در قرآن كريم ياد شده اند: ((و عرش پروردگارت را در
آن روز هشت تن حمل مى كنند)). و آنها رئيس فرشتگان مدبر كرسى و
آسمانهاى هفتگانه اند.(722)
فصل 3. انواع ديگرى از فرشتگان
گروهى ديگر از فرشتگان ساكنان و گنجوران بهشتهايند. در شرح نهج البلاغة گويد:
((فرشتگان ساكن در بهشت فرشتگانى اند كه در نزد پروردگارند و
از پرستش او تكبر و گردنفرازى نمى كنند و هرگز خسته نمى شوند، شب و روز تسبيح مى
گويند و سستى به خود راه نمى دهند.
(723) و آنهايند كه با بندگان صالح خدا با مهر و دوستى روبرو مى شوند و
آنان را به بهشت مژده مى دهند.
بيان مطلب كه : انسان فرمانبردار چون كاملا فرمانبردار شد و در صورت انسانى به
نهايت رسيد و با اعمال شايسته و كارهاى پاكيزه اى كه انجام مى دهد شايستگى صورت
ملكى و رتبه آسمانى پيدا كرد، فرشتگان طيب و پاكيزه او را با مهر و رحمت و مهربانى
ديدار مى كنند و او را در فضايى آكنده از آسايش و خوشى در آغوش مى گيرند و او را
چون قابله ها و دايگان كودكان شاهان ، در فاخرترين و خوشبوترين چيزهاى دنيا مانند
دستارهايى از حرير نازك و ستبر با شادى و سرور مى گيرند و او را از برابر بهشت عبور
مى دهند، و او از سرور و بهجت چيزها مى بيند كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و
بر قلب هيچ بشرى خطور نكرده است ، و در كنار آن فرشتگان به صورت عالمى دراك باقى مى
ماند، كه اين بخششى نابريدنى و بى پايان از سوى پروردگار است .
پيوسته اخبار و احوال او به برادران مؤ منش در دنيا مى رسد و خود را براى آنها در
رؤ ياهاشان در حال مژدگانى و سعادت و جايگاهى خوش مى نماياند، و چون قيامت كبرى
بر پا شود فرشتگان رحمت او را به بهشتهاى پر نعمت و سرور دائم عروج مى دهند. اين
بهشتيان در بهشت مرگى را جز همان مرگ اول كه چشيده اند، نمى چشند و در غرفه هايى
چند طبقه به سر مى برند و از زير (كوشك ) آن ها جويها روان است و آخرين سخنشان اين
كه : ((سپاس و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است .))
اما گنجوران بهشت گويا آنان هم به اعتبار ديگرى ساكنان بهشت باشند و آن اينكه : چون
گنجور متولى درهاى گنجينه است ، آن را باز مى كند و آنچه را در آن است با اجازه
صاحب آن بر مستحقانش تقسيم مى كند، و يا درها را مى بندد و آن را از غير مستحق آن
باز مى دارد، و فرشتگان نيز متولى افاضه كمالات و انواع احسان و نعمتها به مستحقين
آنها و حفظ و منع آن از كسانى هستند كه مستحق آنها نبوده و خود را با پيمودن راه
طاعت ، مستعد قبول آنها به اذن و حكمت خدا نساخته اند، از اين رو آنان بدين اعتبار
گنجوران بهشتهايند و همانهايند كه از هر درى از درهاى بهشت بر مؤ منان وارد مى شوند
و گويند: سلام بر شما به خاطر صبرى كه كرديد، پس چه خوب است عاقبت آن خانه !
يكى از فاضلان گويد: هرگاه بنده خود را رياضت دهد تا آنكه مراتب قوه نظرى و عملى را
به كمال رساند، با هر يك از اين مراتب مستعد كمال خاصى مى شود كه از سوى خداى متعال
بر او افاضه مى گردد، و فرشتگان از در هر يك از اين كمالات با سلام و تحيت و
گراميداشت بر او وارد مى شوند. و از آن رو كه راضى بودن به قضاى الهى از خير و شر،
درى بزرگ از اين درهاست ، فرشته اى كه از اين در به رضاى الهى - ((خدا
از آنان خشنود است و آنان از خدا خشنودند))
(724) - بر انسان وارد مى شود رضوان گنجور بهشتهاست . - و خدا داناتر است
.
اما فرشتگان آتش ، يكى از فاضلان گويد: اين فرشتگان نوزده نوع از ماءمورانند كه از
فرمان خدا سرپيچى نمى كنند. و آنها عبارتند از: پنج فرشته اى كه گفتيم اخبار را از
خارج به آدم دوزخى مى رسانند (حواس پنجگانه )، رئيس آنها، دو دربان ، پرده دار،
فرشته اى كه در برابر او به اذن پروردگارش كار مى كند، دو فرشته غضب و شهوت و هفت
فرشته اى كه ماءمور كار غذايند. چون روز قيامت كبرى برپا شود و انسان از جمله كسانى
باشد كه سركشى نموده و زندگانى دنيا را (بر حيات آخرت ) ترجيح داده اند تا آنجا كه
دوزخ جايگاه آنان گرديده است ، اين نوزده فرشته مامور، او را به قعر دوزخ سرنگون مى
سازند به جهت كثرت برخوردارى از مشتهيات و گناهانى كه كرده و از اين گفتار خداى
بزرگ روى تافته كه مى فرمايد: (((آيا او را خبر نداده اند) كه
آدمى را نيست جز آن كوششى كه كرده ، و همانا كوشش او به زودى نمايانده شود، سپس
او را بر اساس آن پاداشى تمام دهند، و اين كه نهايت (هر چيز) به سوى پروردگار توست
؟!))
(725)
خداوند توفيقت دهد، بدان كه : اين فرشتگانى كه اين فاضل گفته كه از فرشتگان آتش
اند، بسا كه با انسان ديگرى از فرشتگان بهشت باشند، و اين زمانى است كه آن انسان از
دنيا آنان (قوا) را مطابق فرمانهاى خدا به كار گرفته و با آنان بر طاعت خدا همراهى
نموده باشد بدون آنكه فوق آنچه را كه براى آن آفريده شده اند و طاعتى كه بدان
ماءمورند از آنان بخواهد و آنان را به نافرمانى خدا و ارتكاب نواهى و حرامهاى الهى
بكشاند - و توفيق از خداست . (پايان سخن ابن ميثم بحرانى )(726).
فصل 4. انواع فرشتگان در كلام امام سجاد
عليه السلام
حضرت سيد الساجدين و زين العابدين عليه السلام در يكى از دعاهاى صحيفه كامله
(727)، پس از حمد خداى بزرگ و ثناء و درود بر سرور رسولان و خاندان او،
در صلوات بر حاملان عرش و اصناف فرشتگان چنين گويد:
((خداوندا، و حاملان عرشت ، كه از تسبيح تو سستى نگيرند، و از
تقديس تو ملول نگردند، و از عبادت تو خسته نشوند، و كوتاهى را بر جد و كوشش در
اجراى فرمان تو بر نگزينند، و از اشتياق به تو غفلت نورزند.
و اسرافيل ، صاحب صور، كه چشم دوخته و منتظر فرمان و فرارسيدن امر تو است ، تا با
دميدن (در صور) خفتگانى را كه در گرو گورها قرار دارند بيدار سازند.
و ميكائيل ، كه در نزد تو از مقامى ارجمند و جايگاهى بلند از طاعت برخوردار است .
و جبرئيل ، كه امين وحى تو، و فرمانروا در ميان آسمانيان است و در نزد تو جايگاه و
منزلتى دارد و مقرب درگاه توست .
و روح ، كه بر فرشتگان حجب گمارده است ، و روحى كه از امر توست ، پس بر همه اينان
درود فرست و نيز بر فرشتگانى كه در مقامى پايين تر از اينها قرار دارند از ساكنان
آسمانهايت ، و امينان بر رسالتهايت ، و آنان كه از سختكوشى ملالى به آنان دست ندهد،
و از پركارى خستگى و سستى اى به آنان نرسد، و شهوتها از تسبيح تو سرگرمشان نسازد، و
سهو غفلتها از بزرگداشت تو جدايشان نسازد، آنان كه ديدگان فروهشته اند و به سوى تو
ديده نمى گشايند، آنان كه چانه ها (سرها) به زير افكنده و اشتياقشان به آنچه در نزد
توست به درازا كشيده است ، آنان كه شيفته يادكرد نعمتهاى تو هستند، و در برابر عظمت
و جلال كبريايى تو فروتن اند، و آنان كه چون به دوزخ بنگرند كه بر اهل نافرمانى تو
مى خروشد، گويند: ((خداوندا، تو منزهى ، ما تو را آن گونه كه
شايسته پرستش توست نپرستيده ايم ))؛ پس بر آنان درود فرست و
نيز بر روحانيان از فرشتگانت و مقربان درگاهت و حاملان غيب به رسولانت و امينان
وحيت ، و نيز بر گروههاى فرشتگانى كه براى خود برگزيده اى ، و با تقديس خود از
خوردن و نوشيدن بى نيازشان ساخته اى ، و در داخل طبقات آسمانهايت جايشان داده اى ،
و آنان كه بر اطراف آسمانها جارى دارند آن گاه كه فرمان انجام يافتن وعده ات فرود
آيد، و نيز بر گنجينه داران باران و رانندگان ابر، و آن كه به صداى (تازيانه )
راندنش غرش رعدها به گوش مى رسد، و چون ابر خروشان به توسط او لب به تسبيح گشايد
آذرخشها بدرخشد، و نيز بر آنان كه در پى برف و تگرگ روانند، و آنان كه با قطره هاى
باران به هنگام فرود آن فرود مى آيند، و بر گماشتگان بر گنجينه هاى بادها، و
گماشتگان بر كوهها كه از جاى نلغزند، و آنان كه وزن آبها و پيمانه آنچه را كه
بارانهاى سيل آسا و رگبارهاى تند در بردارند مى دانند؛ و بر فرستادگانت از فرشتگان
بر اهل زمين به بلاهاى ناخوشايند و آسايشهاى خوشايندى كه فرود مى آيد؛ و بر فرشتگان
گرامى و نيكوكار، و فرشتگان گرامى نويسنده اى كه حافظان (اعمال آدمى )اند، و بر
فرشته مرگ و دستياران او، و بر منكر و نكير و مبشر و بشير و رومان آزمون كننده در
قبر و بر گردش كنندگان بر بيت المعمور، و بر مالك (فرشته دوزخ ) و خازنان دوزخ ، و
رضوان و دربانان بهشت و آنان كه خدا را در آنچه فرمانشان دهد نافرمانى نمى كنند و
آنچه را كه بدان مامورند انجام مى دهند؛ و آنان كه (به بهشتيان ) گويند:
((درود بر شما به خاطر صبرى كه كرديد، پس چه نيكوست عاقبت اين سراى
))؛ و بر ماموران آتش كه چون گويندشان : ((اين دوزخى را
بگيريد و زنجيرش كنيد و به دوزخ سرنگونش سازيد))، بر سر او
بشتابند و مهلتش ندهند؛ و بر هر فرشته اى كه نامش را نبرديم و جايگاهش را در نزد تو
و اينكه او را به چه كارى گمارده اى ندانستيم ؛ و بر ساكنان هوا و زمين و آب ؛ و بر
آنان كه بر آفريدگان گمارده اى ، پس بر همگيشان درود فرست ، به روزى كه هر كس كه مى
آيد با او دو فرشته پيش راننده و گواه باشد)).
(در آينده نام برخى از اين فرشتگان با شرحى پيرامون آنها به خواست خدا خواهد آمد.)
باب هفتم : در كثرت فرشتگان
و ما يعلم جنود ربك الا هو
(مدثر/31)
((و سپاهيان پروردگارت را كسى جز خودش نداند)).
فصل 1. انواع فرشتگان و كثرت آنها
در خبر آمده : آدميزادگان يكدهم جنيان اند، و جنيان و آدمى زادگان يكدهم حيوانات
خشكى ، و همه آنها يكدهم حيوانات دريا، و همه آنها يكدهم فرشتگان دريا، و همه آنها
يكدهم فرشتگانى كه بر زمين گماشته شده اند، و همه آن ها يكدهم فرشتگان آسمان فرودين
(آسمان دنيا)، و همه آنها يكدهم فرشتگان آسمان دوم ، و به همين ترتيب تا برسد به
فرشتگان آسمان هفتم ، و با اين حال تمام اينها در برابر فرشتگان كرسى بسيار اندكند،
و همه اينها يكدهم فرشتگان يكى از سراپرده هاى عرش كه ششصد هزار سراپرده مى باشند
طول و عرض و سقف هر يك از سرادقات به اندازه اى است كه اگر آسمانها و زمين و آنچه
در آنها و ميان آنهاست با آن مواجه شود چيزى بسيار اندك و كوچك خواهد نمود، و (در
آسمانها) به اندازه جاى پايى نيست جز آنكه در آن فرشته اى به سجده يا ركوع يا قيام
در آمده است و آواى به تسبيح و تقديس بلند كرده اند.
وانگهى همه اينها در برابر فرشتگانى كه در اطراف عرش مى گردند چون قطره اى هستند در
برابر دريا؛ و جز خداى متعال شمار آنها را نمى داند، و همه اينها با فرشتگان لوح كه
پيروان اسرافيل اند و فرشتگانى كه لشگر جبرئيل عليه السلام اند همگى گوش به فرمان و
فرمانبردار امر خدايند. كه هرگز سستى نمى كند، به پرستش خدا مشغولند، و زبانشان به
ذكر و بزرگداشت خدا پاكيزه و خوشبو است و از آنروز كه خدا آنان را آفريده در اين
كار بر يكديگر پيشى مى گيرند و از پرستش خدا در ساعات شب و روز گردنفرازى نمى كنند
و ملال نگيرند و جنس آنان و مدت عمر و چگونگى عبادتشان را شمار نتوان كرد.(728)
فصل 2. رواياتى در كثرت فرشتگان
از مولايمان امام صادق عليه السلام روايت است كه : آفريدگانى بيش از فرشتگان وجود
ندارد، در هر شبى هفتاد فرشته از آسمان فرود مى آيند و در آن شب به گرد خانه خدا مى
گردند و همينگونه است در هر روز.
(729)
مردى از آن حضرت پرسيد: ((فرشتگان بيشترند يا آدميزادگان ؟
فرمود: سوگند به آنكه جانم به دست اوست ، فرشتگان خدا در آسمان از مقدار خاكهاى
زمين بيشترند، و در آسمان جاى پايى يافت نمى شود مگر آنكه فرشتگانى در آنجا به
تسبيح و تقديس خدا مشغولند، و هيچ درخت و شاخه اى در زمين نيست ، جز آنكه فرشته اى
بر آن گمارده شده كه هر روز عمل آن را به نزد خداوند مى برد و خدا خود بدان داناتر
است ، و هيچ كدام آنها نيست مگر آنكه در هر روز به سبب ولايت ما خاندان به خداوند
تقرب مى جويد و براى دوستان ما آمرزش مى طلبد و دشمنان ما را لعنت مى فرستد و از
خدا مى خواهد كه هر چه بيشتر عذاب بر آنان فرستد.)) اين حديث
را در ((بصائر الدرجات )) آورده است .
(730)
و در همان كتاب و كتاب ((كافى )) با
سندشان از امام باقر عليه السلام آمده است : به خدا سوگند كه در آسمان هفتاد صنف از
فرشتگان هستند كه اگر همه زمين گرد آيند تا يك صف از آن ها را به شمار آورند شمار
نتوانند كرد، و همه آنها را به ولايت ما اعتقاد دارند.(731)
و نيز از آن حضرت روايت است كه : در بهشت نهرى است كه جبرئيل عليه السلام در پگاه
هر روز در آن فرو مى رود و چون از آن بيرون مى آيد، خود را تكان مى دهد و خداى
متعال از هر قطره اى كه از او مى چكد فرشته اى مى آفريند.
(732)
و روايت است كه : چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به آسمان برده شد در جائى شبيه
بازار فرشتگانى را ديد كه رفت و آمد مى كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اينان به كجا مى روند؟ جبرئيل گفت : نمى دانم ، جز اينكه مى دانم از آن روزى كه
آفريده شده ام اينان را مى بينم و هر يك را كه قبلا ديده ام ديگر نمى بينم . و سپس
از يكى از آنها پرسيدند: چند گاهى است كه آفريده شده اى ؟ گفت : نمى دانم ، جز
اينكه مى دانم خداوند در هر چهارصد هزار سالى يك ستاره مى آفريند و از آن روز كه
مرا آفريده تا حال چهارصد هزار مرتبه از اين ستاره ها آفريده است .
(733)
باب هشتم : در اصناف فرشتگان و آفرينش ابتكارى آنها
جاعل الملائكة رسلا اولى اجنحة مثنى و ثلاث و رباع يزيد فى
الخلق ما يشاء.
(فاطر /1)
((خدايى كه فرشتگان را فرستادگانى ساخته داراى بالهاى دوگانه و
سه گانه و چهارگانه ، و آنچه بخواهد در آفرينش مى افزايد.))