آثار وجدان اخلاقی
بسم الله الرحمتن الرحیم
سومین عاملی که برای کنترل گفته اند، نفس لوامه است که به آن وجدان اخلاقی هم می
گویند و علمای علم اخلاق، روانشناسان و مخصوصاً روانشناسان امور تربیتی درباره این
نیرو اصرار فراوان دارند.
حقیقت نفس لوامه
مقصود از نفس لوامه یعنی وجدان. که البته حقیقتش را نمی دانیم، چنانچه حقیقت علم را
نمی دانستیم که چیست و از آثارش پی به آن بردیم.در وجدان اخلاقی و نفس لوامه هم،
چنین است. حقیقت آن را نمی¬دانند، اما کارش معلوم است و از آثار آن پی می بریم که
حالتی بنام نفس لوامه یا وجدان در انسان هست. کار نفس لوامه در کارهای خیر و خوب،
قبل از عمل، تشویق و در حین عمل، ترغیب وبعد از عمل، تحسین است. شما که وجدان و نفس
لوامه دارید، اگر تصمیم به انجام کار خیری گرفتید، نیرویی از درون، شما را تشویق به
آن میکند که به موجب آن حتی تاخیر را جایز نمی دانید.
آنگاه که دنبال آن کارید، ترغیب می کند تا اینکه کار را انجام دهید و وقتی کار
انجام شد شما را تسحین می کند آنچنان که از انجام آن کار نشاط و سروری در خود می
یابید.
برای مثال تصمیم گرفته اید که جهاز به دخترتان داده و او را شوهر دهید.وقتی این
تصمیم را گرفتید نیرویی در وجودتان مرتب شما را تشویق به این کار کرده و کوتاهی در
آن امر را جایز نمی دانید. وقتی هم که پیگیری آن کار را می کنید، آن نیرو مرتب
ترغیب به جزء دیگر کار می نماید و آنگاه که جهاز فرزندتان را کامل کردید و او به
خانه شوهر رفت، آن شب شما بسیار با نشاط و با سرورید، گویا نیرویی از درون شما را
تحسین می کند. لذا در کارهای خیر، عمل وجدان این است: تشویق قبل ازعمل، ترغیب در
حین عمل و تحسین بعد از عمل.
اما در کارهای بد: تهدید است قبل از عمل، کفّ و جلوگیری است در حین عمل، و ملامت
وسرزنش است بعد از عمل. یک انسان با وجدان اگر تصمیم بگیرد که نعوذ بالله با کسی
تخلف کرده یا شخصی را گول بزند، برای مثال یک کاسب با وجدان تصمیم بگیرد که جنسی
راکه دارد نفروخته، بازار سیاه درست کند، در هماندم که می خواهد این تصمیم را بگیرد
حالتی در درون اوست که او را از این عمل ترسانده و تهدیدش می کند. علم نیز دخالت
زیادی در این تصمیم گیری وجدان دارد.چرا که به همان اندازه که علم داشته باشد،
تهدید کرده و او را از دنیا و آخرت می ترساند. و در هر صورت تمام حربه ها را برای
جلوگیری از این عمل بکار می بندد. اما اگر آن کار را انجام داد این نیروی درونی، کف
و جلوگیری می کند. یعنی اگر در مرتبه اول موفق نشد، در مراحل بعد مدام جلوگیری و
تهدید کرده، او را می ترساند. تا اینکه عمل به پایان برسد و آنگاه ضربات و تازیانه
های وجدان کار خود را آغاز می کند.که تو مسلمانی، چرا گرانفروشی و غش در معامله
کردی؟!چرا آبروی دیگران را بردی؟ چرا ضربه به انقلاب زدی؟ این ضربات وجدان آنقدر
سنگین است که گاه منجر به ضعف اعصاب یا حتی دیوانگی می گردد. بسیاری از جنایتکاران
را سراغ داریم که ضربات و تازیانه های وجدان اینها را دیوانه کرده است.
نفس لوامه از دیدگاه قرآن
قرآن به نفس لوامه به اعتبار قوه ملامتگری و سرزنش آن نظر دارد. یعنی به این اعتبار
به آن نام نفس لوامه می دهد که بعد از عمل، ملامت و سرزنش می کند.
از دیدگاه علم، وجدان اخلاقی زیر بنای بسیاری از کارهاست و می توان گفت که موضوع
بعضی از رشته های جامعه شناسان نیز بوده و علمای علم اخلاق هم از آن استفاده ها
کرده اند. اسلام برای وجدان اخلاقی اهمیت زیادی قائل است. و برای اهمیتش همین بس که
قرآن به آن قسم خورده و علاوه بر قسم، آنرا در ردیف ومجاور روز قیامت قرار داده و
به هر دو قسم خورده است.
لا اقسم بیوم القیامه و لا اقسم بالنفس اللوامه.
یعنی قسم به روز قیامت و قسم به نفس لوامه. قسم به وجدان اخلاقی که در انسان است.
شاید مراد از پهلوی هم قرار گرفتن نفس لوامه و روز قیامت این باشد که در روز قیامت
جا بجایی و اشتباه د رکار نیست.اینگونه نیست که درروز قیامت جای انسان بهشتی و
جهنمی عوض شود.اینگونه نیست که در آن روز حقی را ناحق نا حقی را حق جلوه داده و
پارتی بازی و رشوه خواری صورت گیرد. در آن روز با زور نیز نمی توان به بهشت یا جهنم
رفت. لذا قرآن شریف به هر چهار مورد در دو آیه اشاره می کند. در ابتدای سوره بقره
آیه 48 میفرماید:
واتقوا یوماً لا تجزی نفس عن نفس شیئا. اشتباه نیست.
و لا یقبل منها شفاعه. پارتی بازی نیست.
و لا یوخذ منها عدل. رشوه بازی هم نیست.
و لا هم ینصرون. زور هم نیست.
همین شیوه روز قیامت در نفس لوامه و وجدان اخلاقی نیز هست. نفس لوامه اشتباه نمی
کند. در سوره والشمس نیز به آن قسم خورده و د رضمن قسم خوردن، اهمینش را می رساندو
می فرماید:
ونفس و ما سویها.
قسم به نفس لوامه، آن نفس لوامه ای که اشتباه نداشته و تمیز خوبی ها از بدیها در
ذات اوست. اگر بخواهید با او پارتی بازی کنید و از او تعریف کنید و بگوئید بارک
الله! کاری به ما نداشته باش تا ما کارمان را انجام بدهیم یا به او رشوه بدهید که
تو مونس خوبی برای من هستی، پس بگذار کارم را انجام دهم یا اینکه به زور بخواهید
کلاه سرش بگذارید، اینها اثری نداشته و او کار خود را بدون اشتباه انجام می دهد.
لذا از نظر قرآن موجود با شرافتی است.
وجدان اخلاقی و عاطفه
بیشتر کارهای خیر مربوط به این وجدان است، برای اینکه اگر وجدان نباشد، عاطفه نیست
و وای به حال ملت، خانواده یا فردی که عاطفه دربین آنها و در وجودشان نباشد. شما
میدانید که دنیای روز با تمدن و علمش در لجنزار شهوت و فساد غوطه ور است و کسی هم
نیست که به فریادش برسد وآن به این دلیل است که وجدان، عاطفه و نفس لوامه از قلوب
بیرون رفته و علم جایگزین آن شده است . عاطفه از دید اسلام اهمیت زیادی دارد و آنچه
در روز قیامت دستگیر ماست، همین وجدان ،عاطفه و کارهای عاطفی است.
علامه مجلسی علیه الرحمه، آن مرد بزرگ که انصافاً خیلی به اسلام خدمت کرده است،آن
مردی که به قول استاد بزرگوار ما رهبر عظیم الشان انقلاب ادام الله ظلّه،شاه عباس
را به استخدام خود در آورد.لذا یک دفعه د رمحضر ایشان می گفتند که چرا علامه مجلسی
در باری شد؟ ایشان فرمودند: خیر، اشتباه کردید! بگوئید علامه مجلسی که شاه عباس ،
درباره ی اوست.
علامه مجلسی، صفویه را استخدام کرد و آنها برای شیعه خیلی کار کردند.کاشف الغطاء
شیخ بهایی و مجلسی اول، اینها واقعاً برای اسلام کار کرده اند و علامه مجلسی که
انصافاً خیلی کار کرد. یکی از سنیها گفته بود نگوئید دین جعفری، بگوئید دین مجلسی.
استاد بزرگوار ما مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیهبارها به ما سفارش می
فرمودند( خود ایشان آنزمان که در تبریز بودند اینکار را کرده بودند) که اگر کسی یک
دوره بحارالانوار را مطالعه کند یا داشته باشد، از معارف اسلامی همه چیز دارد.
مقصودم خدمات بزرگ علامه مجلسی است که هر کدامش را که حساب بکنی از مراتب آخر بهشت
است.
شخصی خواب ایشان را دید. عرض کردآقا در چه حال هستید؟
فرمودند یک چیز بدرد من خورد. زمانی به مسجد می رفتم، تگرگ بسیار تندی شروع شد و
بچه گربه ای زیر رگبار تگرگ بود. من این گربه را زیر پوستینم گرفتم. پوستین را روی
سرم انداخته بودم و تگرگ به هیچ کدام ما اصابت نمی نمود. وقتی که تگرگ تمام شد بچه
گربه را رها کردم. این امر خیلی مرا کمک نمود.
مجدداًدر باره ایشان نقل می کنند که فرموده بود یک کار مرا خیلی کمک نمود. و آن
اینکه روزی در کوچه های جو باره( در اصفهان کوچه ای است بنام جوباره که یهودی نشین
وبسیار کثیف بود. این کوچه نزدیک مسجد جمعه است که علامه مجلسی اول و دوم در آنجا
نماز می خواندند) یک کودک یهودی را دیدم . در آن وقت یک سیب در دست من بود. زمانی
که این کودک به من رسید و سیب را در دست من دید خیلی خوشحالی کرد. من سیب را به آن
کودک یهودی دادم و همین امر برای من نتایج پر باری داشت.
تجسم اعمال در آخرت
در ذکر اخلاقیات یک عارف نقل می کنند که فرموده بود:
من بی توفیقی عجیبی پیدا کردم وشب خواب دیدم که من گفتند:
شکت عنک عصفورته فی الحضرة.گنجشکی از تو در نزد خدا شکایت کرده است. وقتی از خواب
بیدار شدم به خاطر آوردم که من بچه گنجشکی را گرفتم، مقداری باآن بازی کرده و رهایش
کردم. می گوید از این مسئله خیلی ناراحت شدم. واز بس دلم گرفته بود به بیابان رفتم.
آنجا دیدم که یک مار، بچه گنجشکی را به دهان گرفته است. عصایم را بلند کردم . مار
بچه گنجشک را رها کرد. شب در خواب دیدم که به من گفتند:شکرت عنک عصفورته فی الحضره.
گنجشکی نزد خدا از تو تشکر کرد. آنگاه توفیق و نشاط در عبادت پیدا کردم.
بر عکس این جریان هم هست که یکی از علمای بزرگ را به خواب دیدند. فرموده بود که
عقربی صبح به صبح شست پای مرا نیش می زند و من تا فردا صبح به درد این عقرب مبتلایم
و فردا صبح دوباره این عقرب می آید. و بعد فرموده بود این عقرب را خود من با زخم
زبان به یک مسلمان فراهم کردم.
اینگونه مسائل ریشه قرآنی هم دارد. قران می فرماید:
یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً.
خدا خیلی برانسان رافت دارد، از این رو او را ترسانده و می گوید: بدان که هر کاری
انجام دهی، همه را در پیش روی خود حاضر می بینی واین عمل،رفیق خوب یا بد تو تا روز
قیامت است. لذا غیبت ، آبروی مسلمان ریختن، پرخاشگری در خانه و بیرون و زخم زبانهای
ما مخصوصا به افراد زیر دست و افرادی که پناهی جز خدا ندارند، اینها عقرب شده و
میگزد. و بترسید از این عقربها که خود تهیه میکنید.
از همه شما تقاضا دارم در این اوضاع استثنایی انقلاب که امتحان عجیبی برای همه
اقشار ملت اعم از روحانی، کارگر، تجار، کسبه و ... است، مراقب خود باشید.
روایتی است از وصایای ائمه طاهره(س) که امام موسی بن جعفر(ع) از امام باقر(ع) و
ایشان از امام سجاد(ع) و ایشان از امام حسین(ع) و ایشان از امیر المومنین (ع) روایت
را نقل می کنند که پدرم فرمود: ایاک و الظلم من لا یجد ناصراً الّا الله.
یعنی اصلا ظلم نکن، مخصوصاً به کسای که پناهی جز خدا ندارند. مانند زن در خانه،
شاگرد در مغازه، زن یا مرد روستایی یا آن مشتری ساده لوح. مراقب باشید که
پرخاشگریها از بی عاطفگی و مهربانیها از عاطفه و و جدان است.لذا هر که وجدانش
بیشتر، این فرد، ایثار،عفو وگذشتش بیشتر است تا آنجا که به مقامات والایی برسد.
غزالی در احیاءالعلوم نقل می کند که شخصی با عنوان فرماندار به شهر حمصّ آمد. بعد
از مدتی از او شکایت کردند و این فرد با پای پیاده از آنجا به مدینه آمد وبا همان
کوله باری که بردوش داشت به مسجد وارد شد. گفتند اولین شکایت این است که روزها دیر
از خانه بیرون می آیی.
گفت: درست است.
شکایت دوم این است که شبها اصلاً پیدایت نیست.
گفت : این هم درست است.
شکایت سوم این است که هفته ای یک مرتبه هم ناپدیدمی شوی . گفت: این نیز درست است.
اما اینکه صبح دیر از خانه بیرون می آیم بخاطر این است که من کارهای خانه را با
خانمم قسمت کرده ام و نان پختن به من افتاده و من خمیرر می کنم، چون هوا بسیار سررد
است تامی آیم نان را بپزم مقداری دیر میشود.
گفتند بسیار خوب این جوابت قانع کننده است.
اینجا یک نکته بگویم و آن اینکه آقا مقداری یاد بگیرید. حالا یک وقت خدای ناگرده
یکی بگوید زنها را جسور کردی! حالا اگر هم یاد نمی گیری، تقاضا دارم پرخاشگریها در
خانه نباشد. این برخوردها فشار قبر دارد وفشار قبر و منگنه الهی انسان را له می کند
و حرف ما به اینجا می رسد که این پرخاشگریها و بد اخلاقیهای در خانه، انسان را سگ
می کند.یکی از بزرگان خواب یکی از دیگر از بزرگان را دید که بصورت سگ است. گفت تو
که فرد مقدسی بودی، چرا سگ شده ای؟!
گفت: آه از بد اخلاقی در خانه! آه از بداخلاقی در خانه!آه از بد اخلاقی در خانه!
لذا پیغمبر اکرم شیر میدوشید، لباس وصله میکرد، خمیر می کرد، نان می پخت. اینها را
نمی گویم اما تقاضا دارم د رخانه و سرکسب مرد باشید، پر خاشگر نباشید. پرخاشگری مال
پلنگ است و لذا این روحیه انسان را به صورت پلنگ در می آورد. زشت است که یک شیعه
بصورت پلنگ وارد صف محشر بشود.
اما اینکه چرا شب ها پیدایم نیست به این دلیل است که من وقتم را بین مردم و خدا قسم
کرده ام. شبها را به خدا و روزها را با مردم اختصاص داده ام. لذا روزها برای خدمت
کردن به مردم آماده ام و شبها هم دلم می خواهد رابطه و راز و نیاز با خدا داشته
باشم.
اما اینکه چر هفته¬ای یک بار ناپدید می شوم بخاطر ایناست که من یک دست لباس دارم و
هفته¬ی یک بار حمام میروم. وقتی حمام می روم لباسم را د رمی آورم و زنم آنها را می
شورد و چون هوا بسیار سرد است، این لباس دیر خشک میشود. بنابراین وقت می گذرد، و
روزهای جمعه مردم نمیتوانند من را ببینند. علاوه بر این روز جمعه روز عبادت است.
آنها به او علاقمند شدند و مقداری پول به عنوان جایزه به او دادند تا کسی را
استخدام کند که برایش نان پخته و درضمن یک دست لباس دیگر نیز تهیه کند. پولها را
گرفت و پیاده به شهر بازگشت. قبل از بازگشت به منزل به جارچی گفت که فریاد کند که
من مقداری پول پیدا کرده ام و هرکس احتیاج دارد بیاید تا به او پول بدهم. مقداری از
پولها را به محتا جین داد و مقداری نیز باقی ماند. به خانه باز گشت و ما وقع را
برای زنش تعریف کرد. همسرش سراغ پولها را گرفت و وقتی که فهمید مقداری از پولها
باقیمانده به او گفت که برود و لباسی تهیه کرده و شخصی را برای نان پختن و کار در
منزل استخدام کند.
گفت نه، کار مهمتری در پیش است، پول را نگاه داشت. یک هفته طول نکشید که یک فرد
مستمند به در خانه آمد و همه پولها را به آن فرد داد. وقتی که رفت به زنش گفت ما
خودمان نان پخته وبا یک لباس هم می گذرانیم پروردگار عالم هم ان شاء الله لباس خوب
آخرت به ما میدهد.
آیا وجدان اخلاقی می تواند غرائز را کنترل کند؟
این گونه قضایا از عاطفه و وجدان انسان سر چشمه می گیرد. و عاطفه چه موجود لطیفی
است! چنانچه عقل و علم نیز بسیار گرانبها بودند. اما آیا وجدان اخلاق می تواند
نیروی کنترل کننده ای برای انسان باشد؟ جوابش همان است که برای عقل و علم ذکر شد.
در حال عادی بله، نیروی خوبی است، اما خدا نکندکه یکی از غرائز، طوفانی و طغیانی
شده و اسب چموش غریزه رم کند. اگر چنین شود، دیگر تنها چیزی که به جایی نرسد، فریاد
این وجدان اخلاقی است. خیلی از افراد جنایتکار را سراغ داریم که بعد از جنایتشان
ضربات و تازیانه های وجدان اخلاقی آنها را دیوانه کرد. اما در حین جنایت و در آن
هنگام که غریزه طوفانی بود، وجدان را زیر پا گذاشتند. این بهترین دلیل بر این
مدعاست که وجدان اخلاقی خوب است اما آنگاه که غریزه طوفانی باشد، ابداًنمی تواند
کار کند.
انیشتن اتم را شکست. نخستین نتیجه عمل وی بمبی شد که 75 هزار بی گناه را در ژاپن به
خاک وخون کشید. به این شکل افسر 25 ساله نیرومندی از نیروی هوایی را جایزه مفصلی(
ارتقاء درجه از افسری به سپهبدی) برایش تعیین کردند و به او گفتند این بمب را در
ژاپن انداخته و برگردد.در بحبوحه غریزه شهرت طلبی، پول پرستی و تحسین سنای آمریکا ،
غرائز او طوفانی وبحرانی شد.و آنگاه وجدان اخلاقی پایمال شد، بمب را در ژاپن انداخت
و بعد هم خبر کشتار و خاکستر شدن 75 هزار نفر بیگناه به گوشش رسید. همان موقع تکان
خورد و شب خوابش نبرد. ضربات وجدان اخلاقی از اینجا شروع شد. مرتب می گفت من همان
هستم که 75 هزار بی گناه راکشتم. کم کم خوابش نبرد وضعف اعصاب پیدا کرد. و هر چه به
او ارتقاء درجه داده و تحسینش می نمودند، شب اعصابش ضعیفتر می شد. تا آنکه بالاخره
دیوانه شد و او را به تیمارستان بردند و از آنجا دو، سه مرتبه فرار کرد.و خدا نکند
آن وقتی که ضربات وجدانی شروع می شود انسان لج کند. همان وقت که می گفت من قاتل و
جنایتکارم ، وقتی که فرار می کردم آدم می کشت و دزدی می کرد تا اینکه بالاخره در یک
اتاق او را زندانی کردند. مرتب می گفت من قاتل و جنایتکارم تا آنکه از دنیا رفت .
دقت کنید که تا وقتی می خواهد بمب بیندازد،چون غرائز طوفانی است، وجدان اخلاقی نمی
تواند کار بکند. اما آنگاه که عمل زشتی انجام داد، وجدان اخلاقی به میدان می آید
این بهترین دلیل برای سخن من است که برای مهار غرائز از وجدان اخلاقی کاری ساخته
نیست چرا که اگر غرائز بر انگیخته شوند، وجدان اخلاقی را زیر پا می گذارند.