به سوى حق

آيت الله حسين مظاهرى

- ۱۳ -


بخش سيزدهم ۱۳

مشهورترين قضيه در اسلام
در اسلام و شيعه قضيه اي مشهورتر از حضرت مهدي روحي له الفداه وجود ندارد. البته فروع دين نظير نماز، روزه، خمس، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و تولي و تبري مسائل مشهوري در اسلام بوده و مخصوصاً نماز از همه مشهورتر است. اما مشهورتر از نماز نيز قضيه مهدي روحي له الفداه مي باشد. به اندازه اي كه از سني و شيعه درباره مهدي روايت وارد شده، درباره نماز نشده است. شيعه معتقد است كه پس از پيامبر صلي الله عليه و آله دوازده امام وجود دارند و اين مطلب نه فقط در روايات، بلكه از همان صدر اسلام شهرت بسزايي داشته است. حتي "پروفسور كربن" كه مباحثه اي با استاد بزرگوار علامه طباطبايي رضوان الله عليه داشت، گفته بود: اساساً بقاي شيعه به واسطه ي انتظار فرج بوده و همين انتظار، شيعه را با وجود همه موانع و كشتارهاي فردي و جمعي تا اينجا آورده است.
در زمان ائمه طاهرين عليهم السلام قضيه حضرت مهدي عليه السلام به اندازه اي شهرت داشت كه جزو اصول شيعه حساب مي شد. شعرا وقتي خدمت ائمه طاهرين عليهم السلام مي رسيدند در اشعارشان از مهدي (عج) انتظار فرج، دولت حق و اينكه پرچم اسلام به واسطه شيعه بر روي كره زمين افراشته مي شود، نام مي بردند. مثلاً "كميت" مرثيه خوان خوبي بود كه هر گاه خدمت امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام مي رسيد، امام مي فرمودند: جلسه روضه برقرار كنيد. سپس بانوان در پشت پرده و امام عليه السلام و اصحاب و خواص نشسته و يا اشعار وي گريه مي كردند.
كميت مي گويد: روزي به خدمت امام باقر عليه السلام رفتم و ايشان جلسه اي برقرار كردند. عرض كردم: آقا، اشعار خود را بخوانم يا مرثيه خواني كرده و شعرهاي ديگري بخوانم؟ فرمودند: اشعار خودت را بخوان لذا شروع به خواندن كردم، ناگهان متوجه شدم كه امام باقر عليه السلام مانند باران گريه كرده و مرتباً مي فرمايد: «اللهم اغفر لكميت» «خدايا كميت را بيامرز.» گفتم: كي مي شود كه حق به دست شما منتشر شده و پرچم اسلام بر روي كرده زمين افراشته شود؟ كي مي شود كه مهدي عالي رتبه ظهور كند؟ امام باقر عليه السلام تا نام مهدي را شنيدند، فرمودند: انشاءالله و بعد فرمودند: حالا زود است، ائمه بعد از پيامبر اكرم دوازده نفر بوده و عبارتند از: علي، حسن، حسين، علي، باقر، جعفر، موسي، رضا، جواد، هادي ومهدي كه پسر حسن و از ولد حسن م باشد. سپس فرمودند: كميت، اين مهدي است كه مي آيد و به دست او پرچم اسلام بر كرده زمين افراشته شده و حق سرتاسر جهان را مي گيرد.

«يملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً»١

بعد امام باقر عليه السلام گريه كرده و فرمودند:
كميت، اوست كه مي آيد و قلب شيعه را شفا مي دهد، اوست كه مي آيد و انتقام خون ابي عبدالله الحسين عليه السلام را مي گيرد.

روايتي از حضرت رضا عليه السلام درباره ي مهدي (عج)
دعبل خزاعي شاعري توانا بوده و اشعار وي بسيار جالب است. وي مي گويد روزي خدمت حضرت رضا سلام الله عليه در خراسان رفته و اشعارم را براي ايشان خواندم. در خاتمه حضرت رضا سلام الله عليه يك شعر درباره خودشان اضافه نموده و فرمودند: از يك شهيد سخن نگفتي شهيدي كه در طوس دفن مي شود و آن منم. دعبل مي گويد:
خروج امام لا محالة خارجٌ يقوم علي اسم الله بالبركات
قائم شما حتماً ظاهر شده و پرچم بركت و فيض و حق را بر كره زمين برافراشته مي كند. اما تا گفتم "و يقوم القائم" ديدم حضرت رضا عليه السلام برخاسته، ايستادند و دست را بر سر مبارك گذاشته و براي مهدي تعظيم كردند. سپس در حاليكه مي گريستند، نشسته و فرمودند: دعبل، مي داني او كيست؟ گفتم: مي دانم كه شما مهدي داريد و به دست او پرچم اسلام بر كرده زمين برافراشته مي شود. امام رضا عليه السلام فرمود: دعبل، او پسر چهارم من يعني امام چهارم بعد از من مي باشد. بعد از من پسرم جواد بعد هادي و بعد از او حسن و مهدي كه پسر حسن است. «به يملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» او اسلام را جهانگير مي كند.

اصول شيعه گري
محمد بن حكيم مي گويد: خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه پيرمردي عصا زنان آمد، در كنار درب ايستاد و ابتدا به امام باقر عليه السلام و سپس به همه ما سلام كرد. بعد گفت: آقا دلم مي خواهد مرا نزد خود جاي دهي. امام باقر عليه السلام او را در كنار خود جاي دادند. سپس پيرمرد گفت: يابن رسول الله من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام، دوستان شما را دوست و دشمنان شما را دشمن مي دارم و منتظر فرج شما هستم. "هل لي من نجاة" آيا نجاتي براي من هست؟ جاذبه پيرمرد امام باقر عليه السلام را فرا گرفت و ايشان به گريه افتاد و فرمود: اي پيرمرد، دل خوش دار، زيرا فردي نزد پدرم امام سجاد عليه السلام آمده و همين مطلب را گفت. امام سجاد عليه السلام گفتند: بارك الله به تو، زيرا دم مرگ با دل خنك از اين دنيا مي روي و وقتي وارد شوي به قبر وارد نشده، بلكه بر پيامبر (ص)، اميرالمؤمنين (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع)، امام حسين (ع) وارد مي شوي.
محمد بن حكيم مي گويد: مثل اينكه آتشي در دل اين پيرمرد افروخته شد و بنا كرد به گريه كردن و گفت: يابن رسول الله، اين روايت را يك بار ديگر برايم تكرار كن. آقا تكرار كردند و پيرمرد از فرط گريه شوق از هوش رفت. امام باقر عليه السلام به دست مباركشان آب بر روي وي ريختند و به هوشش آوردند. سپس پيرمرد براي تبرك و تيمن دست به بدن امام باقر عليه السلام كشيده و خداحافظي كرده و رفت. محمد بن حكيم مي گويد: ديدم امام باقر عليه السلام به قد و قامت اين پيرمرد نگاه مي كند. سپس رو كرده به ما و فرمودند: اگر كسي مي خواهد به يك فرد بهشتي نگاه كند به اين پيرمرد بنگرد.
از سخن فوق روشن مي گردد كه اصل در شيعه گري اينست كه حلال امام را حلال و حرام ايشان را حرام، دوستان امام را دوست و دشمنانشان را دشمن دانسته و منتظر فرج باشيم.
لذا قضيه مهدي (عج) حتي در زمان خود رسول گرامي و از زبان ايشان و نيز در قرآن آمده است.

«هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحقّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الّدينِ كُلِّه وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون» (صف / ٩)

همچنين بعضي از بزرگان، ١١۳ آيه قرآن كريم راجع به حضرت مهدي روحي له الفداه تأويل كرده اند.

اقسام روايات مربوط به حضرت مهدي (عج)
روايات مربوط به حضرت مهدي (عج) سه قسم مي باشد.
قسم اول اين روايات سر بسته و به قول استاد بزرگوار مرحوم آيه الله العظمي بروجردي رضوان الله عليه مانند بقچه بسته است. اين روايات كه فراوان مي باشد توسط شيعه و سني نقل شده و شايد به عنوان مثال بيش از ١٠٠٠ روايت از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده كه مي فرمايد: اوصياي من دوازده نفر بوده و همه آنها از قريش و بني هاشم هستند و شيعه همين مطلب را به وجود دوازده امام بعد از پيامبر تعبير مي نمايد.
قسم ديگر از روايات مربوط به حضرت مهدي (عج) مانند بقچه اي است كه به قول آيه الله العظمي بروجردي باز شده، اما پهن نگرديده است. مثلاً پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، امام حسين عليه السلام را در آغوش گرفته و بر زانوان مي نشاندند و حتي بر بالاي منبر رو به حسين عليه السلام كرده و مي فرمودند:

«انت امام، ابن امام، اخو امام، ابوالائمة، التاسع من ولدك، هو القائم بالحق، به يملا الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً»
«حسينم، تو خودت امامي، پدرت امام است، برادرت امام است، فرزندت امام است و تا نهمين فرزند تو امام است و نهمي قائم به حق مي باشد. او كسي است كه از طرف پيامبر اين لقب را گرفته، شخصي است كه مي آيد و پرچم اسلام را بر كره زمين برافراشته نموده و عدالت اسلامي را در سرتاسر جهان برقرار مي سازد.»

اما قسم سوم از روايات كه بيش از دويست عدد مي باشد از قسم اول و دوم كمتر است. در اين دسته كه مورد نقل پيامبر صلي الله عليه و آله، ائمه طاهرين عليه السلام و نيز شيعه و سني مي باشد به اصطلاح بقچه ي كاملاً باز شده و اسماء ائمه طاهرين عليهم السلام يك به يك نقل گرديده است.
صاحب "كفايه الاثر" بيشتر از پنجاه روايت در مورد فوق نقل نموده و سپس مي فرمايد: اگر بخوام همه اين روايات را نقل كنم بايد كتاب مستقلي بنويسم. از جمله اين روايات اينست كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: شب معراج به عرش نگاه كردم و انوار چهارده معصوم را در آن ديدم. يعني وابستگي و جهه عالم ملكوت و عالم وجود را به حضرت زهرا و ائمه طاهرين مشاهده نمودم. سپس مي فرمايند: در آنجا علي را ديدم، حسن را ديدم، حسين را ديدم، فاطمه را ديدم، علي را ديدم، باقر را ديدم، جعفر را ديدم، موسي را ديدم، رضا را ديدم، جواد را ديدم، هادي را ديدم، حسن را ديدم، مهدي را ديدم. (نظير اين روايت كه پيامبر اكرم، اسماء طاهرين را يكي پس از ديگري بيان مي دارند فراوان آمده است). بعد پيامبر اكرم مي فرمايند اما مهدي در ميان اين چهارده نفر مانند ماه در مقابل ستارگان درخشندگي خاصي داشت. البته شايد اين درخشندگي به خاطر كار مهمي است كه بايد انجام دهد و به هر حال مهدي (عج) عصاره عالم خلقت و ائمه طاهرين عليهم السلام و "سر مستودع" بوده و اوست كه پيغمبر (ص) و حتي امام حسين (ع) را زنده مي كند.
اينكه در روايات فراوان آمده هر كس در ازل مهدي را ديده نور او را در ميان انوار ائمه طاهرين از همه نوراني تر مشاهده كرده (كوكب دري، بدر في النجوم) شايد بدين معني باشد كه كار مهدي مهمتر از ديگر ائمه طاهرين و حتي پيامبر اكرم است. زيرا اين اوست كه كار پيغمبر (ص) و امام حسين (ع) را جهاني مي كند.

نظارت امام زمان (عج) بر اعمال ما
مطلبي كه در باره ي آن بحث مي شود مطلب مفصلي است و هر چه بدان پرداخته شود كم است. اما بطوركلي و اساساً بايد گفت مذهب و روش شيعه داراي پايه محكمي بوده و همه قضايا و فروع آن منجمله قضيه ي حضرت مهدي (عج) فوق العاده محكم مي باشد. به عبارت ديگر افتخار شيعه اينست كه در ميان فرق از روش و مذهب بسيار مستحكم و ريشه داري برخوردار مي باشد.

«اَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمةً طَيِّبةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فيِ السَّماءِ» (ابراهيم / ٢۴)

حال به آنانكه بر خود نام شيعه مي گذارند تذكراً بايد گفت از نظر قرآن، امام زمان و ائمه طاهرين عليهم السلام بر كليه اعمال ما اعم از امور ديني، گفتار و كردار تسلط وجودي دارند.

«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَريَ اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» (توبه / ١٠۵)

اي بشر هر كاري كه مي خواهي بكن، اما توجه داشته باش كه خدا، پيامبر و ائمه طاهرين صلوات الله عليهم بر اعمال و گفتار و تصورات تو حاضر و ناظرند. بنابراني امروز بايد ديد امام زمان (عج) از ما چه مي خواهند؟ روشن است كه ما بايد حلال ائمه طاهرين و اهل بيت عليهم السلام را حلال و حرام آنها را حرام بدانيم. واجبات را به خوبي بجا آورده و از گناه در زندگي خود بپرهيزيم. يعني اگر گناه در كارمان باشد از خدا و پيامبر و ائمه طاهرين و امام زمان (عج) خجالت زده شده و درصدد جبران آن برآييم.

خدمت به خلق خدا
از اموري كه بسيار مورد علاقه امام زمان عج مي باشد. خدمت به خلق خدا و خدمت به جامعه و خدمت به شيعه است. شيخ محمد كوفي فردي بود كه در زمان مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني (مرجع تقليد پيش از آقاي بروجردي) زندگي مي كرد و در ميان طلاب مشهور بود كه خدمت امام زمان (عج) مي رسد. روزي آقا سيد ابوالحسن از شيخ محمد كوفي مي خواهد كه يكي از قضاياي امام زمان (عج) را برايش بگويد. شيخ تعريف مي كند كه آقا امام زمان را در مسجد سهل ديدم و ايشان فرمودند: به سيد بگو تا مي تواني به شيعيان ما خدمت كن.
همچنين يكي از علماي بزرگ كه هم اكنون در قيد حيات مي باشد تعريف مي كردند. در زمان مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني به عتبات رفتم. البته آن زمان با ايشا آشنايي نداشتم، ليكن آشنايي با پسران ايشان باعث شد كه به خدمت او برسم. مرحوم سيد از من دعوت كرد كه شب را نزدشان باشم. آن شب طي گفتگويي كه داشتيم من چندين بار با عصبانيت به آقا سيد گفتم: اينجا خانه امام زمان است، چرا شما بدان اهميت نمي دهيد؟ مي توانيد كوي طلاب را بسازيد و طلبه ها را روانه آن كنيد. مي توانيد شهريه فراوان بدهيد تا طلاب بمانند و... از اين قبيل مسائل. آقا سيد ابتدا فقط گوش مي كردند ولي پس از مدتي زير لب آهسته فرمودند: فلاني، معلوم نيست ما سر و كاري با امام زمان نداشته باشيم. سپس كاغذي را آورده و من خط مبارك آقا امام زمان (عج) را ديدم كه نوشته بودند:

«امره عليه السّلام: ارخص نفسك و اجعل مجلسك في الدهليز، والقض حوائج الناس، نحن ننصرك»
«سيد تا مي تواني گره از كار مردم بگشا و حاجت شيعيان ما را برآور. اما مواظب باش منتي بر كسي نگذاري و تكبر بخرج ندهي. »

«ارخص نفسك»
خودت را به شيعيان بفروش و تا مي تواني حوائج آنها را برآور و در زمان برآوردن حاجت خودت كوچك شو.
لذا همگان بايد خدمت به خلق را فراموش ننموده و در طي روز سعي كنند دلي را بدست آورند.
مخصوصاً بايد به مقام شامخ پدر و مادر اهميت داد و اصولاً رسيدگي به خويشان يكي از اموري است كه امام زمان عليه السلام بدان علاقمند است. اما بالعكس اين موارد اگر به شيعه اي جسارت كرديد و بر عليه او غيبت، تهمت و شايعه پراكني نموديد، در واقع شخصيت امام زمان (عج) را كوبيده ايد.
به عبارت ديگر اگر مسلماني دل مسلمان ديگري را بدست آورد، ابتدا دل امام زمان (عج) را بدست آورده و دل پيامبر (ص) و خداوند را خشنود كرده است. بالعكس آن نيز روايت تواتر معنوي دارد و اگر كسي شخصيت يك شيعه را بكوبد، شخصيت پيامبر (ص) و امام زمان (عج) را كوبيده و خداوند را به غضب آورده است. پس مواظب باشيد كه خدا، پيغمبر، ائمه طاهرين و منجمله حضرت مهدي روحي له الفداه به شما غضب ننمايند.

توسل به امام زمان (عج)
مطلب ديگري كه امام زمان (عج) خواهان آن است "توسل" مي باشد و بعضي از بزرگان كه خدمت ايشان رسيده اند مي گويند امام زمان عليه السلام گله كردند كه شيعيان مرا فراموش نموده اند. بنابراين توسل به امام زمان بايد در زندگي ما باشد و اساساً بايد بدانيم كه عبادت منهاي توسل و ولايت به جايي نمي رسد. در همان روايتي كه پيغمبر اكرم (ص) نام چهارده معصوم را آورده و ذكر شد آمده است كه ايشان مي فرمايد: پروردگار عالم در معراج به من گفت: به عزت و جلالم اگر كسي به اندازه اي عبادت كند كه مانند مشك خشكيده شود، اما ولايت نداشته باشد، او را نمي آمرزم.
حاج علي بغدادي مي گويد به امام زمان (عج) گفتم من شنيدم كه اگر كسي چهل سال بين صفا و مروه عبادت كند، اما فاقد ولايت باشد، با صورت به جهنم مي افتد. امام زمان با شنيدن اين سخن اشك مباركشان جاري شده و فرمود: والله چنين است.
قرآن شريف مي فرمايد:
«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اِتَقُوا اللهَ وَ اِبْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» (مائده / ۳۵)

يعني شيعه بايد در زندگي خود توسل داشته باشد. امام صادق عليه السلام و امام باقر عليه السلام نيز مي فرمايند: وسيله اي كه قرآن مي فرمايد ماهستيم و در اين زمان حضرت مهدي (عج) مي باشد. همچنين مي فرمايد:

«وَ لِلّهِ الْاَسماُ الْحُسْني فَادْعُوُهُ بِها» (اعراف / ١٨٠)

يعني خداوند اسماء نيكويي دارد، وقت دعا كردن خدا را به آن اسماء بخوانيد و در روايات فراوان داريم كه
«نحن والله الاسماء الحسني في القرآن»

بعضي از آن اسماء حسني در قرآن ماييم.
بايد توجه داشت كه امام زمان (عج) اگر نظر لطفي نمايد هر گرهي را گشوده و هر مشكلي را مي تواند حل كند و به قول آن شاعر خاك را كيميا كند. پس كاري كنيد كه نظر لطف ايشان شامل شما بشود كه براي او ايجاد هر چيز و حل هر مشكل فوق العاده آسان است. يعني همچنانكه ما هر تصوري را بخواهيم مي توانيم بكنيم، او هم هر كاري كه بخواهد مي تواند انجام دهد.

قدرت ايجاد امام زمان (عج)
يكي از علماي بزرگ مطلبي را براي مرحوم آيه الله حائري رحمت الله عليه تعريف كرده بود كه در اينجا مي آوريم:
اين عالم گفته بود: پدر پيرم را با قافله به مشهد مي بردم. در راه در محلي منزل كرديم، همه به حمام رفتند. من هم پدرم را به حمام بردم و لباسهايمان را نيز شستيم. لذا آن روز بسيار خسته شده بودم.
شب قافله حركت كرد و من كه سوار قاطر بودم پس از مدتي احساس كردم كه از شدت خواب نمي توانم خود را نگهدارم. از اين رو بدون اينكه كسي حتي پدرم بفهمد از قاطر پياده شده و كنار جاده خوابيدم. وقتي چشم باز كردم نزديك طلوع آفتاب بود. سريعاً تيمم كرده و نماز خواندم و پس از نماز هول و اضطراب بيابان و گم كردن پدر پيرم مرا گرفت. حال چه كنم؟ اما ندايي از درون به من گفت: تو حالا مهدي را داري، او را صدا بزن و به مجرد اينكه گفتم:
«يا ابا صالح١ المهدي ادركني»
ديدم آقا با دو سه نفر آمدند و با اشاره به سويي به من فرمودند: اين راه را بگير و برو. با ديدن آقا مثل اينكه ولايت اثر خود را نمود و من بدون اينكه بتوانم حرف بزنم سوار قاطر شده و راهي را كه نشانم داده بودند در پيش گرفتم. اما هنوز لحظه اي نگذشته بود كه قهوه خانه اي پيدا شد. تعجب كردم، زيرا من از همين راه به مشهد رفته، ولي هرگز چنين جايي را مشاهده نكرده بودم. بيدهاي كج و حوض آب و فواره اي قشنگ منظره ي زيبايي را بوجود آورده بودند. تا آنجا كه همه چيز را فراموش كرده و لب حوض نشستم. برايم چاي آوردند، چاي را خوردم. اما يادم آمد كه پول همراه ندارم. به فردي كه چاي را آورد گفتم آقا، من پول ندارم. او گفت: اينها مال توست. منظور او را نفهميدم. پس از مدتي استراحت حركت كرده، اما باز هنوز لحظاتي نگذشته بود كه خود را در ميان قافله ديدم. قافله اي كه از اول شب تا صبح راه رفته بود.
آري، آقا امام زمان (عج) به يك خواهش و نظر كردن نه فقط او را به قافله مي رساند، بلكه قهوه خانه اي زيبا با بيدهاي سركج و حوض آب برايش ايجاد مي كند. فرق بين ما و امام زمان در اين است كه وجود ايشان قوي و وجود ما ضعيف است. يعني كاري را كه امام زمان كرده، ما تنها در ذهن خويش مي توانيم انجام دهيم. لذا ايشان مي توانستند به يك نظر آتش جنگ را خاموش كنند. اين مطلب را از آقا بخواهيد و مأيوس نباشيد كه يأس از رحمت خدا و كرم ائمه طاهرين و قدرت امام زمان (عج) گناهي در سر حد كفر است.

تشخيص مصلحت در اجابت دعا
مطلب ديگري كه قابل ذكر مي باشد اينست كه در وقت دعا و توسل نبايد براي خدا و امام زمان (عج) تعيين وظيفه نمود. به عبارت ديگر ما يك وظيفه و امام زمان (عج) يك وظيفه دارد. وظيفه ما از نظر قرآن و اسلام اينست كه دعا نموده و به امام زمان سلام الله عليه توسل بجوييم و وظيفه ي امام زمان (عج) اينست كه بر اساس مصالح نامه و نفس الامري كار كند. يعني ممكن است كه ما توسل نموده و او نظر كند، اما امري كه طالب آن هستيم به صلاح ما نباشد. پس در اين صورت چيز ديگري به ما داده و لطف ديگري مي كند.
داستان طلبه فقيري كه مسلول شده و از طرف ديگر خواستار ازدواج با دختري بود مثال جالبي در مورد فوق است. اين طلبه به امام زمان (عج) توسل جسته و چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفته و بالاخره در شب چهلم آقا امام زمان (عج) را ملاقات نمود. وي مي گويد حالم بسيار بد بود و از گلو سينه ام خون مي آمد. روي سكوي مسجد سهله نشسته بودم كه آقا آمدند و بعد از تشريفات بالاخره ايشان را شناختم. قهوه اي در مقابل آقا گذاشتم، ايشان مقداري از آن خوردند و بعد فرمودند: مي دانم براي چه آمده اي، اول اينكه مي خواهي درد سينه ات شفا يابد، پس اين قهوه را بخور. طلبه مي گويد: پس از اينكه نيمه خورده امام زمان (عج) را خوردم، ايشان فرمودند: سينه ات خوب شد. سپس ادامه دادند: و اما اينكه در مورد ازدواج با دختري كه طالب وي بودي نگران نباش، آن مطلب هم درست شده و همين روزها او را به همسري تو درخواهند آورد. بعد فرمود: و اما در مورد فقر بايد بداني كه ثروتمند شدن به مصلحت تو نيست.
مقصود از طرح مثال فوق، مطلب سوم يعني فقر طلبه بود. امام زمان (عج) دو حاجت اول را كه مصلحت بود اجابت نموده، ليكن حاجت سوم را به دليل در نظر گرفتن مصالح نفس الامري اجابت ننمودند. پس همگي بايد به امام زمان سلام الله عليه توسل جسته و هزاران بار ايشان را صدا بزنيم. چه، قطعاً او كه مظهر كرم الهي مي باشد پاسخمان را خواهد داد. ليكن اين پاسخ بر اساس مصالح نفس الامري است.
از آقا امام زمان پرسيدند: آقا چه مصيبتي شما را بيش از هر چيز متأثر كرده است؟ ايشان سه بار فرمودند: آه از اسيري عمه ام زينب، آه از اسيري عمه ام زينب، آه از اسيري عمه ام زينب. پس اي آقا، اي امام زمان، ترا به حق عمه ات زينب قسم مي دهيم كه نظر لطفي به مجلس ما كن و همين امروز آتش اين جنگ را خاموش فرما. آقا ترا به وداع ابي عبدالله الحسين (ع) قسم مي دهيم، ترا به لحظه ي وداع حسين (ع) كه تمامي پيكر زينب را مي لرزاند قسم مي دهيم كه آتش اين جنگ را هر چه زودتر خاموش فرما. وقتي به زهرا مي گويند: چه روضه اي بخوانيم؟ مي فرمايند: روضه وداع حسينم را بخوانيد. پس ترا به اين مصيبت جانگداز قسم مي دهيم كه اين جنگ را با پيروزي اسلام خاتمه بخش.

لحظه وداع امام حسين عليه السلام
امام حسين عليه السلام چندين بار براي وداع آمد. زيرا از كودكان، اهلبيت و از زينب دل نم كند. به ميدان مي رفت و حمله مي كرد و باز بر مي گشت. كودكان را تسليت مي داد و به شكايت بانوان پاسخ داده و دلداري شان مي داد. اما ناگهان چشمش به زينب (س) افتاد و ديد ايشان مثل بيد مي لرزند. در اينجا مقاتل جمله اي دارند كه دل انسان را آتش مي زند. مي گويد وقتي گنجشك در زمستان داخل آب مي افتد چگونه مي لرزد. حسين نگاه كرد و ديد زينبش مثل گنجشك در آب مي لرزد. فرمود: زينبم، قافله سالارم، تو بايد پرستار اهلبيت باشي، تو سفرها در پيش داري، چرا اينگونه مي لرزي؟ و زينب پاسخي مي دهد كه ابي عبدالله نيز برايش گريه مي كند. ايشان مي گويد: حسينم، من با همه مصيبت ها مي سازم و پرستاري كودكانت را برعهده مي گيرم، اما اگر اين بچه ها بهانه بابا را گرفته و از من پدر را خواستند چه كنم؟ و با لشگر درنده اي كه در پيش است چه چاره سازم؟
آري، زينب سلام الله عليها به نكته حساسي اشاره نمود امام حسين عليه السلام دست ولايت به سينه زينب گذاشت و ايشان آرام شد. اما وقتي فرمود: "پيراهن كهنه اي را بياور" دوباره آتش گرفت، ظاهراً اين پيراهن را زهرا عليهاسلام به زينب داده و فرموده بود زينبم وقتي حسين خواست به ميدان برود اين پيراهم را به او بده و زير گلويش را نيز از جانب من ببوس.
زينب عليهاسلام در حاليكه مي گريست و مي لرزيد پيراهن را آورد. مقاتل مي نويسند حسين عليه السلام به زينب گفت: زينبم چه شده، چرا اين حالت به تو دست داده و زينب پاسخي داد كه نه تنها امام حسين بلكه عالم را آتش زد. او گفت: آخر برادرم تاكنون ديده اي خواهري براي برادر خود كفن بياورد؟ يعني من مي دانم كه اين پيراهن كفن تو است. اما حيف كه حتي نگذاشتند اين كفن بر بدنش بماند.
وقتي امام حسين زينب را ساكت كرد، سكينه شيرين زبان جلو آمده و گفت: بابا با شما كار دارم. پدر پياده شد. سكينه گفت:روي زمين بنشين. امام نشست. سكينه گفت: مرا در دامنت بنشان و جمله اي گفت كه امام حسين به گريه افتاد و فرمود: عزيزم، اينقدر دل پدرت را آتش نزن. سكينه گفت: بابا جان، من فراموش نمي كنم كه وقتي خبر مرگ مسلم را آوردند تو كودكانش را بر دامنت نشاندي و دست نوازش بر سر آنها كشيدي، حال همان دست نوازش را بر سر دخترت نيز بكش، زيرا مي دانم كه تا ساعتي ديگر بي پدر مي شوم.

- والسلام -