بخش اول ١
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي خير خلقه اشرف
بريته ابي القاسم محمد صلي الله عليه و علي آله الطيبين
الطاهرين و علي جميع النبياء و المرسلين سيما بقيّة الله في الارضين و لعنة الله
علي اعدائهم اجمعين.
رسالت قرآن كريم بر دوش قيام حسين عليه السلام
قيام مقدس ابي عبدالله الحسين عليه السلام يك مكتب است و بايد از آن درس آموخت،
قيام مقدس حسين عليه السلام نظير قرآن شريف كه كتاب اخلاقي، سرنوشت ساز و انسان ساز
است، مي باشد. چنانچه قرآن نيز خود را به كتاب آدم سازي و انسان سازي معرفي مي
نمايد.
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي اْلاُميّيّنَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ
آياتِهِ وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»
(جمعه / ۲)
پيغمبر با معجزه، يعني با قرآن آمد تا انسان بسازد، مردم را مهذب كند و سطح علم را
بالا ببرد.
قيام مقدس حسين عليه السلام نيز مانند رسالت سرنوشت سازي و انسان سازي قرآن است.
حسين عليه السلام در شروع قيام، وصيت نامه اي به محمد بن حنيفه دارد و در آنجا علت
قيام خود را چنين بيان مي كند:
«اني لا اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً بل اخرج لا نهي عن المنكر و امر
بالمعروف و اسير بسيرة جدي رسول الله و ابي علي بن ابيطالب عليهم السّلام»
يعني قيام من براي رياست طلبي، كسب مال و يا اخلال در نظام اجتماعي نبوده، بلكه
قيام من براي امر به معروف و نهر از منكر است.
نحوه ي قيام من سيره پيغمبر و امير المؤمنين است. من قيام مي كنم تا مردم بر اساس
سيره ي رسول اكرم صلي الله عليه و آله رشد نموده و سيره ي از بين رفته امير
المؤمنين سلام الله عليه زنده شود.
قرآن مي گويد سيره ي پيغمبر اكرم تهذيب نفس است و خود پيغمبر مي فرمايد: «بعثت
لاتمم مكارم الخلاق» من براي تهذيب نفس و انسان سازي مبعوث به رسالت شدم. حسين عليه
السلام نيز مي گويد قيام من براي رشد رسالت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله است.
لذا همچنانكه حسين عليه السلام قرآن ناطق و تلو قرآن صامت است، قيام مقدسش نيز چنين
است.
معراج حسين عليه السلام در روز عاشورا
به راستي قيام مقدس حسين عليه السلام چگونه قيامي است و هدف آن چيست؟ هدف از اين
قيام همان هدفي است كه قرآن دارد و از نظر شامخيت نيز همان احترامي را كه قرآن دارا
است قيام حسين عليه السلام نيز دارا مي باشد. قرآن نازل گشته تا انسان بسازد و
سرنوشت انسان را معلوم كند. قيام مقدس حسين عليه السلام نيز چنين است. از نظر قرآن
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله به معراج رفته و حسين عليه السلام نيز در روز
عاشورا معراج رفته است.
از نظر قرآن هر دو معراج است. زيرا قرآن شريف در مورد پيغمبر اكرم صلي الله عليه و
آله مي فرمايد كه او از مسجد الحرام به مسجد الاقصي و از آنجا به مقام قرب يعني
آنجا كه غير از خدا كسي نمي داند، به معراج رفته است. در سوره ي اسراء مي فرمايد از
مسجد الحرام به مسجد الاقصي رفت.
«سُبْحانَ الَّذي اَسْري بِعَبْدِهِ لَيلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَي
الْمَسْجِدِ الْاَقْصي»
(اسراء / ١)
و بعد در سوره ي النجم مي فرمايد:
«ثُمَّ دَنا فَتَدَلّي. فَكان قابَ قَوْسَيْنِ اَوْ اَدْني.» (النّجم / ٨ و ٩)
يعني او را بالا برديم و به مقام قربش رسانديم و به اندازه اي نزديك به مقام قرب شد
كه جز ميم ممكن الوجودي ديگر فاصله اي بين احمد و احد نبود. يعني او ممكن و خدا
واجب بود، او عبد و او مولي بود. بالاخره قرآن مي گويد او را از مسجد الاقصي نزد
خودمان برديم و همين جمله را نيز قرآن درباره حسين عليه السلام در روز عاشورا دارد:
«يا اَيَّتُهَا النَّفّسُ الْمُطْمَئِنّةُ ارجِعي اِلي رَبِّكَ» (فجر / ٢٧ و ٢٨)
حسين پيش خودم بيا. لذا شب عاشورا، شب معراج حسين عليه السلام است و تنها يك فرق در
اين ميان وجود دارد. خداي متعال در قرآن شريف راجع به پيغمبر مي گويد او به معراج
رفت تا آيات ما را ببند. اما معراج حسين عليه السلام براي اين است كه آيات خدا را
نشان بدهد.
تجلي صفات خداوند در وجود حسين عليه السلام
قرآن كريم در مورد پيغمبر مي فرمايد:
«سُبْحانَ الَّذي اَسْري بِعَبْدِهِ لَيلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَي
الْمَسْجِدِ الْاَقْصي الّذي باركنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ اياتِنا» (اسرا / ١)
يعني ما او را به معراج برديم تا آياتمان را نشانش دهيم. ام معراج حسين عليه السلام
براي ديدن آيات نبود، بلكه براي اين بود كه حسين عليه السلام آيات را به جامعه نشان
بدهد. از همين رو روز عاشورا، روز تجلي اسماء و صفات خداست. يعني در روز عاشورا
اسماء و صفات پروردگار عالم در حسين عليه السلام تجلي مي كند و ايشان براي مردم به
منزله ي آيينه تمام نماي حق است.
در واقع مي توان گفت قيام حسين عليه السلام به معني تجلي اسماء و صفات حق تعالي
بوده و روز عاشورا، روز مسابقه ي فضائل و خصلتهاي حسين عليه السلام و خصلتهاي خدا،
اسماء و صفات خدا، روز ايثار و گذشت و فداكاري، روز صبر و حلم و بردباري است.
خلوص ابي عبدالله الحسين عليه السلام، مقام عبوديت و معراج حسين عليه السلام در روز
عاشورا جلوه گر است و شجاعت ايشان به هر معنايي كه تفسير كنيم در اين روز تجلي مي
كند. گاهي صفت جمال حسين عليه السلام تجلي كرده و از صفت جلال او سبقت مي گيرد.
گاهي صفت جلال ايشان جلوه مي كند و از صفت جمال او جلو مي افتد به بيان ديگر گاهي
قهاريت حسين عليه السلام در جمله هاي او جلوه كرده و لشكري كه قطعاً بيشتر از سي
هزار بوده، مانند روباه از برابر ايشان فرار مي كنند. اين امر قهاريت خداست كه در
روز عاشورا حسين عليه السلام مظهر آن شده است. اما بعد از آنكه از جمله باز مي
گردد، نزديك خيام، لا حول و لا قوة الا بالله ناگهان صفت جمال يعني رحمانيت خدا در
او جلوه گر شده و به آنجا كه مي رسد همه چيز را رها نموده و براي دشمن گريه مي كند.
بعد هم دشمن را نصيحت مي كند، ولي آنها بسوي پيشاني مقدسش سنگ پرتاب مي نمايند.
وظيفه ي شيعيان در قبال قيام عاشورا
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله درباره امام حسين عليه السلام مي فرمايد. «ان
الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة». قيام مقدس حسين عليه السلام براي جامعه ي
بشريت به منزله ي كشتي نجات و چراغ راه انسانيت است. اين قيام كتاب اخلاق و سرمشق
انسانهاست. ليكن صد افسوس كه حتي شيعيان از اين كتاب استفاده نكرده اند. از اين رو
بحث خود را پيرامون صفاتي كه در روز عاشورا تجلي كرده است قرار مي دهيم. اميد است
كه لطف پروردگار عالم حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف شامل اين جلسات
شده و با نظر لطف امام حسين عليه السلام جلسات با موفقيت به انجام رسد.
ما اگر نتوانيم مجلاي صفات ابي عبدالله الحسين شويم، حداقل آنها را ملكه خويش سازيم
تا شايد با اين صفات انساني از دنيا برويم. به عبارت ديگر بايد مكتب حسين عليه
السلام را سرمشق خويش قرار داده و آن را تداوم بخشيم.
زنده نگهداشتن عزاداري سنتي
حسين عليه السلام كشته شد و ادامه ي شهادت او اسارت اهلبيت او بود و ادامه ي اسارت
اهلبيت شهادت پويندگان راه حسين عليه السلام است. به همين علت در اين ميان دو چيز
واجب و لازم است كه زنده بماند. يكي مجالس عزا و گريه، سينه زدنها، دسته ها و
عزاداري سنتي است كه در واقع ادامه ي مكتب قيام ابي عبدالله الحسين عليه السلام مي
باشد. به تعبير ديگر عزاداريها علت مبقيه اين قيام است. يعني علت موجده، قيام حسين
عليه السلام و اسارت زينب بوده، اما علت مبقه اي كه اين مكتب را تا روز قيامت زنده
نگه مي دارد اين گونه مجالس و عزاداريهاست.
فقهاء مي فرمايند: اگر شعار اسلام در بلادي شنيده نشود، بر حاكم اسلامي واجب است كه
به هر نحو ممكن، اگر چه با مقاتله زنده كند. مثلاً اگر در يك روستايي اذان گفته نمي
شود، بر حكومت اسلامي واجب است كه كاري كند تا اذان گفته شود، زيرا اين شعار اسلام
است.
ثواب شركت در مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام
در مورد شعار شيعه نيز امر فوق صادق است. يعني همانطوري كه اسلام شعار دارد، شيعه
نيز داراي شعار بوده و يكي از اين شعارها روضه و عزاداري براي ابي عبد الله الحسين
عليه السلام است.
شعاري كه علت مبقيه براي مكتب حسين عليه السلام است. لذا ثوابي كه بر اين كار مترتب
شده، بر هيچ چيز ديگري مترتب نگرديده و ثواب شركت در اينگونه مجالس و زنده كردن
عزاي حسين عليه السلام به قدري است كه مانند آن نمي توان ثوابي يافت.
عزاداري ائمه طاهرين در محرم
درباره ي روز اول محرم روايتي صحيح السند را محدث قمي نقل مي كند كه ريّان بن شبيب
مي گويد: روز اول محرم به خدمت حضرت رضا سلام الله عليه رسيدم. (روز اول ماهي كه
ائمه طاهرين به ويژه در دهه ي اول آن خنده و تبسم را ترك گفته، لباس سياه پوشيده و
حال گريه و حسرت و ندامت در چهره ايشان ظاهر بود) ديدم حضرت رضا حالت عزا دارد و
محزون و متأثر است. ايشان برايم روضه خواند و فرمود كه اگر كسي بخواهد براي چيزي و
براي مصيبتي گريه كند براي جدم حسين عليه السلام بايد گريه كند. زيرا همه مصيبتها
در مقابل مصيبت جدم حسين عليه السلام كوچك است. حالال مصيبت امير المؤمنين باشد يا
مصيبت موسي بن جعفر عليه السلام، مصيبت دنيا باشد يا مصيبت آخرت، در هر حال در
مقابل اين مصيبت كوچك است. بعد ثواب گريه بر حسين عليه السلام را نقل مي كند و مي
فرمايد: يا بن الشبيب، اگر كسي بخواهد در روز قيامت با ما باشد بايد در مجالس عزاي
حسين عليه السلام شركت كند. آنگاه فرمود: يابن شبيب اگر كسي و لو به قدر بال مگسي
براي جدم حسين عليه السلام گريه كند تمام گناهان او آمرزيده شده و بهشت بر او واجب
مي شود و اگر كسي متأثر شده و بگويد اي حسينم كاش من در روز عاشورا با تو بودم، در
روز قيامت با حسين و ما اهلبيت محشور مي شود. همچنين اگر كسي قاتلان ابي عبد الله
الحسين عليه السلام را لعن كند، در روز قيامت با ما است.
مرحوم محدث قمي در نفس المهموم چهل روايت از اين قبيل را نقل مي كنند كه البته
روايات بسيار بيش از اينهاست.
ثواب زيارت امام حسين عليه السلام
عايشه مي گويد: پيغمبر اكرم پيش من بود، امام حسين عليه السلام كه بچه كوچكي بود
آمد. پيغمبر فرمود: عايشه، اين حسينم را شهيد مي كنند و هر كسي كه زيارت او را
بخواند، ثواب يك حج و يك عمره دارد. تعجب كردم، گفتم: يا رسول الله يك حج و يك
عمره؟! فرمود. دو حج و دو عمره، بعد فرمود: سه حج و سه عمره... و ادامه دادند تا
نود حج و نود عمره و فرمودند بالاتر از اينهاست. عايشه مي گويد: اگر من اصرار مي
كردم پيغمبر بالاتر مي رفت. يعني مي رسد به آنجا كه ثواب هزار حج و هزار عمره، يك
ميليون حج و يك ميليون عمره بر يك جمله ي السلام عليك يا ابي عبد الله، السلام عليك
و رحمة الله و بركاته مترتب است. زيرا ادامه ي قيام و علت مبقيه مكتبي است كه بايد
زنده بماند.
بنابراين اگر در بلادي از بلاد مسلمين در دهه ي محرم روضه خواني نباشد، بر اساس
فتوايي كه بر حكومت اسلام واجب و لازم است، بر اهل آن بلاد واجب كفايي است كه عزا
بپا كنند. اگر در يك محله اي روضه خواني نباشد، بر اهل آن محله واجب كفايي است كه
مجلس روضه بپا كنند. همانطور كه اگر در محله اي اذان گفته نشود، بر اهالي محل واجب
كفايي است كه اذان بگويند و زماني كه يك نفر اقدام به اين امر نمود از مابقي ساقط
مي شود.
بنابراين همانطوري كه در آن محله شعار الله اكبر بايد برقرار باشد، عزاي حسين عليه
السلام نيز كه شعار شيعه است بايد بر پا گردد.
صاحب جواهر و ثواب مرثيه خواني براي حسين عليه السلام
از اين رو شيعيان بايد به هر اندازه كه مي توانند با شركت در مجالس عزاداري حسين
عليه السلام مكتب او را تداوم بخشيده و اگر گريه دارند بر عزاي ايشان گريه كرده و
اگر گريه ندارند خود را شبيه گريه كنندگان در آورند. بعضي از مراجع بزرگ مقيد بودند
كه كاري كنند تا نامشان در طومار روضه خوانان ابي عبد الله الحسين عليه السلام ثبت
بشود. هر جمله اي كه مرحوم محدث قمي رضوان الله عليه از صاحب جواهر در مفاتيح نقل
مي كنند دقت كنيد. چند بيت مرثيه عربي درباره ي حسين عليه السلام از يك مرثيه خوان
است. محدث قمي نقل مي كنند كه صاحب جواهر بارها مي فرمود: من حاضرم ثواب نوشتن كتاب
جواهرم را به اين مرثيه خوان داده و او ثواب اين اشعارش را به من بدهد. ناگفته
نماند صاحب جواهر كسي است كه مانند او نيامده و شايد هرگز نيايد. كسي كه كتاب جواهر
وي براي مراجع تقليد به منزله ي چكشي است كه اگر نباشد، هيچ مجتهدي نمي تواند رساله
بنويسد، يعني رساله نوشتن بسيار مشكل است. استاد بزرگوار ما رهبر عظيم الشأن انقلاب
ادام الله ظله مي فرمودند: صاحب جواهر كرامت كرده و كار او در سر حد معجزه است كه
در عرض بيست و پنج سال توانسته يك دوره كتاب جواهر بنويسد. بيست و پنج سالي كه
شبانه روز در نوشتن گذشته است حتي ايشان براي اينكه مبادا واجب الحج شده و از نوشتن
جواهر عقب بماند، نذر كرده بود كه روز عرفه را در كربلا باشد. لذا روز عرفه به
كربلا مي آمد و آنجا نيز كتاب جواهر را مي نوشت. مي گويند در آن هواي گرم و در
شرايطي كه وسايل تهويه وجود نداشت، هر ماه فقط يك مرتبه به حمام مي رفت. ايشان در
دالان خانه كوچك خود مي نشست و از نسيمي كه از در خانه مي آمد استفاده كرده و جواهر
را مي نوشت. حتي زماني كه پسرش فوت نمود، بر بالاي جسد او كه در اتاقي قرار داده
شده بود تا روز بعد دفن گردد، به كار خود ادامه داده و بعد گفت: فلان مسأله را سر
جنازه ي پسرم حل كردم. امام اين فقه شيعه، اين فقيه اسلام، اين فقيه اهلبيت مي گويد
من حاضرم ثواب نوشتن دوره كتاب جواهرم را با ثواب چند بيت شعر مرثيه خواني كه
درباره ي حسين عليه السلام شعر گفته عوض كنم.
از سخن اين فقيه شيعه چه استفاده اي مي گردد؟ روشن است كه ايشان مي گويد مواظب
عزاداري سنتي، سينه زدنها، زيارت عاشوراها، گريه ها و مرثيه خوانيها باشيد.
زيارت عاشورا، دعايي قدسي
ادعيه و زيارات دو قسم مي باشند. يك قسم از ائمه طاهرين است، مانند زيارت جامعه كه
از امام هادي سلام الله عليه است. اما قسم ديگر از قدسيات يعني از خداست. زيارت
عاشورا از قسم دوم، يعني از قدسيات بوده و متن آن از خداست. زيارتي بسيار مجرب كه
هم تولي و هم تبري دارد. هم سلام و هم لعن است و زهرا عليها سلام هر دوي اينها را
بسيار دوست دارد. اين زيارت به اندازه اي مجرب است كه مي توانم بيشتر از پنجاه مورد
را از افرادي نقل نمايم كه بوسيله ي زيارت عاشورا به مقام شامخي رسيدند. زيارت
عاشورا گشاينده ي گره ها بوده و چه بسيار دردهاي بي درمان را شفا داده و مصيبتهاي
بسيار بزرگ را رفع كرده است.
مؤسس حوزه ي عليمه ي قم مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائري رضوان الله عليه (مردي كه
به قم و به عالم اسلام خدمت بسيار كرده و به گردن مراجع تقليد فعلي حق زيادي دارد.
مردي كه به قول رهبر عظيم الشأن، امام خميني، انقلابش كمتر از انقلاب اسلامي نبوده
است) فرموده زماني كه در عراق وبا آمد و مردم دسته دسته مي مردند مرحوم آقا سيد
محمد فشاركي يكي از اساتيد بزرگ آن زمان كه استاد من بود جلسه اي گرفته و مراجع
تقليد را به آن دعوت نمود. آنگاه فرمود: آيا شما مرا مجتهد مي دانيد؟ پس از اينكه
حاضرين پاسخ مثبت دادند فرمود: اگر مرا مجتهد مي دانيد من حكم مي كنم چهل زيارت
عاشورا را براي ريشه كن گشتن و با از عراق بخوانيد. از آنجا كه اگر مجتهد جامع
الشرايط حكم نمايد بر همه حتي بر مجتهد اعلم واجب مي شود، حكم مذكور بر همه واجب
شده و مرحوم حاج شيخ رضوان الله عليه فرمودند يك دهه يعني ده روز تمام نشد كه وبا
از عراق بكلي ريشه كن گشت.
رفع گرفتاريها با خواندن زيارت عاشورا
نظير قضيه ي فوق زياد است و به همين دليل از همه خواهران و برادران تقاضا مي شود كه
زيارت عاشورا را در دو ماهه ي محرم و صفر بخوانند تا امام حسين عليه السلام آتش جنگ
تحميلي را خاموش كند. بياييد معاهده بسته و تصميم بگيريد كه اين كار را انجام دهيد
و بدانيد كه اگر در ماه محرم و صفر زيارت عاشورا بخوانيد، زهرا عليها سلام بر شما
نظر لطف خواهد نمود. همچنين در مسايل و مشكلات زندگي نيز زيارت عاشورا، براي
برآوردن حاجات و رفع گرفتاريها، اگر چه با يك لعن و يك سلام خوانده شود، بسيار مفيد
است. البته اين زيارت صد لعن و صد سلام دارد كه اگر با دعاي علقمه كه بعد از آن است
با حالتي آرام خوانده شود، يك و نيم ساعت بطول مي انجامد. اما اگر سريع خوانده شود
يك ساعت بيشتر طول نكشيده و اگر بدون دعاي علقمه زيارت و متن زيارت را با يك لعن و
يك سلام خوانده و بعد دو ركعت نماز بجاي آوريد، پنج الي ده دقيقه طول مي كشد. در
حاليكه همين عمل كوتاه در زندگي تان بسيار مؤثر بوده و انسان را عاقبت به خير مي
نمايد. عملي كه به وسيله ي آن خداوند اولاد صالح به انسان عنايت مي كند و فقر و
فلاكت و گرفتاري را رفع مي نمايد.
بنابراين براي دستيابي به زندگي بانشاط و محشور بودن با اهلبيت در روز قيامت و نيز
پيروزي و رسيدن عزيزان رزمنده به كربلا، خواندن زيارت عاشورا به ويژه در ماههاي
محرم و صفر نبايد ترك گردد.
لزوم تداوم راه حسين عليه السلام
اينك به دومين امري كه علت مبقيه مكتب حسين عليه السلام و از امر نخست مهمتر و واجب
تر و لازمتر مي باشد، مي پردازيم. براي تداوم مكتب امام حسين عليه السلام بايد راه
او زنده و پر رهرو باشد.
به راستي حسين عليه السلام براي چه به كربلا رفت؟ به قول علماي علم اخلاق، حسين
عليه السلام در روز عاشورا آيينه اسماء وصفات حق بود. بنابراين در اينگونه مجالس
بايد ايثارگري، صبر و بردباري، حلم، شجاعت، خلوص، اطمينان و وقار در بلاها را از
حسين عليه السلام آموخت. از آغاز قيام ابي عبدالله الحسين عليه السلام تا وقتي كه
زينب مظلومانه بعد از اسارت به مدينه رسيد، نمي توان نكته و صحنه اي را يافت كه
مكتب و اخلاق در آن نباشد.
زماني كه براي كودك شيرخوار حسين عليه السلام گريه مي كنيم بايد ايثارگري و فداكاري
را از وي بياموزيم. زماني كه ابي عبد الله الحسين عليه السلام را در حسين دفن كودكش
به ياد آورده و مشاهده مي نماييم كه بعد از اين كار دامن خود را مي تكاند، يعني
خدايا ديگر هيچ ندارم و هر چه داشتم در راه تو و دينت دادم، بايد بزرگترين سرمشقها
را بگيريم، و بياموزيم كه براي حفظ اسلام دين خود نبايد از هيچ چيز دريغ نمود.
متخلق شدن به اخلاق ابي عبدالله الحسين عليه السلام
به عبارت ديگر، دومين امري كه در تداوم بخشي مكتب حسين عليه السلام مي باشد، برداشت
و استفاده ي ما از فضائل ايشان بوده و در واقع متخلق شدن به اخلاق ابي عبد الله
الحسين عليه السلام كه در حقيقت اخلاق الله است، ادامه مكتب اوست.
حال در اينجا بايد به بحث توبه و يقظه پرداخت، زيرا اولين چيزي كه در صحنه كربلا به
چشم مي خورد توبه حربن يزيد رياحي و رأفت حسين عليه السلام است. اما از آنجا كه وقت
گذشته با مصيبت زهرا عليها سلام و اين اميد كه ايشان در جلسه ما حضور داشته و نظر
لطفي بدان نمايند، جلسه را خاتمه مي بخشيم.
هنگام مرگ سر زهرا در دامن امير المؤمنين سلام الله عليه است. ايشان وصيتهايي دارد
كه از مقاتل فهميده مي شود. اين وصيت ها را قبلاً در وصيت نامه اي نوشته، اما حالا
روي بعضي از آنها تأكيد دارد. يك وصيت در مورد خودش است، كه عرض كرد: يا علي مرا
حلالم كن، زيرا ازپدرم شنيده ام آتش جهنم در انتظار زني است كه شوهر از او ناراضي
باشد. در اينجا مقاتل مي نويسند مولا امير المؤمنين بسيار ناراحت شده و به گريه
افتاد. اولين روضه اي كه براي زهرا خوانده شد بوسيله ي امير المؤمنين بود كه
فرمودند: زهرا جان چه كردي كه تو را حلالت كنم؟ زهرا جان به خاطر من كتك خوردي، به
خاطر من پهلويت را شكستند، به خاطر من سيلي به صورتت زدند. زهرا جان به خاطر من اين
همه مصيبت به تو وارد شد.
البته اين مصيبت ها براي زهرا مشكل بود، اما براي امير المؤمنين مشكل تر مي نمود.
روزي چند نفر از اصحاب رسول اكرم صلي الله عليه و آله با يكديگر در مورد مشكلترين و
سخت ترين مصيبتها براي يك مرد سخن مي گفتند. يكي از آنان گفت: خيلي مشكل است كه زن
و فرزندان مردي مريض باشند، اما او دوا نداشته باشد، ديگري گفت: مشكلتر از آن اينست
كه مرد در حالي به خانه برود كه كودكانش شام نداشته باشند.
به هر حال هر كسي چيزي گفت، تا اينكه مولا امير المؤمنين رسيد. از علي پرسيدند يا
علي، سخت ترين و مشكلترين مصيبتها براي مرد چيست؟ مولا امير المؤمنين نگاهي به
اطراف انداخت تا بيگانه اي در مجلس نباشد، آنگاه فرمود: مشكلتر از همه مصيبتها براي
مرد آن وقت است كه در مقابل چشمش، همسرش را كتك بزنند، اما مرد نتواند حرف بزند.
قربان دردهاي دلت يا علي. راست مي گويي. چه مصيبتي براي يك آدم غيرتمند بالاتر از
اين كه در مقابل چشمش زهرايش را كتك بزنند. از مقاتل فهميده مي شود كه تنها يك نفر
زهرا را كتك نزده است. امام حسن مجتبي در مجلس معاويه بود كه مغيره بن شعبه به
ايشان جسارت كرد. حضرت فرمودند: به من جسارت كردن چندان اهميت ندارد. اما مغيره، تو
كسي هستي كه مادرم زهرا را كتك زدي.
آري، درب خانه را آتش زدند و با لگدي آن را باز كردند، آنگاه نامحرم به خانه زهراي
عزيز ريخت، ايشان كه نامحرم را در خانه مشاهده نمود، پشت درب رفت تا ديده نشود و
آنها درب را به روي زهرا فشار دادند. خداوند مرحوم آية الله كمپاني و آية الله صدر
را رحمت فرمايد كه زبان حال زهرا را به شعر عربي گفتند. زهراي عزيز به سلمان مي
گويد: سلمان، بالاي صورتم را مجروح كرد، ميخ در، استخوانهاي سينه ام را درهم شكست،
فشار قسمت پائين درب موجب سقط محسنم شد. در همين حال زهرا عليها سلام متوجه شد كه
مي خواهند علي عليه السلام را به مسجد ببرند. به همين دليل در مقابل آنان ايستاد تا
بلكه به حرمت دختر پيغمبر صلي الله عليه و آله دست از مولا امير المؤمنين بردارند و
گفت نمي گذارم علي را ببريد. در همين جا دستور داده شد كه زهرا را كتك بزنند و فقط
قنقذ دست به اين كار نزد، بلكه دسته جمعي بر سر زهرا عليها سلام ريخته و با غلاف
شمشير و مشت و لگد زهرا را بر روي زمين انداختند و مولا امير المؤمنين را به مسجد
بردند.
تا در بيت الحرم از آتش بيگانه سوخت
كعبه ويران شد حرم از سوز صاحب خانه سوخت
شمع بزم آفرينش با هزاران اشك و آه
شد چنان كز دود آهش سينه كاشانه سوخت
آتشي در بيت معمور ولايت شعله زد
تا ابد زان شعله هر معمور و هر ويرانه سوخت
آه از آن پيمان شكن كز كينه خم غدير
آتشي افروخت تا هم خم و هم خمخانه سوخت
٭٭٭
ولست ادري خبر المسمار سل صدرها خزينة الاسرار
و من نبوع الدم من ثدييها يعلم عظم ماجري عليها
٭٭٭
و مجمعي حطب علي البيت الذي لم يجتمع لولاه شمل الدين
والداخلين علي البتولة بيتها والمسقطين لها اعزجنين