برنامه زندگی

آیة الله االعظمی حسین مظاهری

- ۸ -


فصل هشتم: تولّا و تبرّا

تولّا به معناي دوست داشتن خدا، پيامبر، امام و بندگان خوب خدا و تبرّا به معني بيزاري جستن از دشمنان آنان است. برخي اين دو را جزو فروع دين اسلام برشمرده و برخي ديگر آن‌را مانند خوني در همه ي اعمال و رفتار انسان مسلمان جاري دانسته‌اند.
تولّا و تبرّا در زندگي انسانها نقش سرنوشت‌ساز و بي‌بديل دارد، زيرا بسياري از رفتارهاي فردي و اجتماعي انسان از دوستي يا دشمني سرچشمه مي‌گيرد. وقتي انسان به كسي يا چيزي محبت و علاقه دارد، هرگونه زحمت و رنجي را براي رسيدن به محبوب خود تحمل مي‌كند و هنگامي كه محبوب او از منزلتي والا برخوردار باشد، از هيچ‌گونه فداكاري و ايثار در راه او دريغ نمي‌ورزد. همين‌گونه است نقش نفرت و دشمني، به طوري‌كه وقتي انسان از امري ناپسند در محيط زندگي خود نفرت داشته باشد، براي مبارزه با آن و از ميان برداشتن آن از همه ي توان و امكانات خود استفاده مي‌كند.
بسياري از حوادث تلخ و شيرين تاريخ، نبردهاي خونين، حماسه‌هاي بزرگ و شهادتها و فداكاريها از دوست و دشمني سرچشمه گرفته است. نهضتهاي مقدس پيامبران و ايثار و فداكاري پيروان آنها همه به منظور كسب رضاي الهي و اعلاي كلمه ي توحيد و ريشه‌كن كردن جهل و ستم و شرك بوده كه سرچشمه‌اي جز حب و دوستي خداوند و نفرت از طاغوت و شيطان نداشته است. از همين رو مكتب اسلام به تولّا و تبرّا اهميت فراواني داده و آن را ملاك فضيلت و رستگاري مؤمنان به شمار آورده است. رسول خدا(ص) مي‌فرمايد:
«اوثق عري الايمان الحب في الله و البغض في الله و التوالي لاولياءالله و التبري من اعداءالله.»1
محكمترين حلقه‌هاي ايمان، دوستي در راه خدا و دشمني در راه اوست، همچنين دوستي با دوستان خدا و بيزاري از دشمنان خداست.

بررسي لغوي تولّا و تبرّا
براي درك بهتر معناي تولّا و تبرّا بايد با مفاهيم ولايت و برائت آشنا شويم.
ولايت از ريشه ي «ولي» اشتقاق يافته است و از اين واژه در زبان فارسي و عربي لغات بسياري ساخته شده است كه از آن جمله مي‌توان به ولايت، ولا، ولي، والي، مولي، اولي، مولوي و تولّا اشاره كرد. معني اصلي ماده ي«ولي» قرار گرفتن چيزي در كنار چيز ديگر است به نحوي كه چيز ديگري ميان آن دو فاصله نينداخته باشد. از اين رو مي‌توان آن را به نزديكي و قرب از نظر مكان يا نسبت يا دين يا صميميت تعبير كرد. براساس كتابهاي لغت مهمترين معاني ولايت عبارت است از: قرابت، محبت، نصرت و ياري، حكومت و سرپرستي.
بر اين اساس، تولّا كه مصدر باب تفعل از ريشه ي«ولي» و به معني قبول ولايت است، داراي معاني زير است:
1. دوست داشتن؛
2. نصرت خواستن؛
3. تقرب جستن؛
4. قبول رهبري و زعامت.
تبرّا نيز مصدر باب تفعل از ريشه ي «برء» و به معناي انكار كردن، نپذيرفتن پاك شدن و نيز دوري كردن و بيزاري جستن است. راغب در «مفردات» آورده است كه بُرء، براء و تبرّي به معناي كناره گرفتن از چيزي است كه مجاورت آن ناپسند است.
در «المنجد» آمده است كه كلمه ي ‌برء اگر از باب عَلِمَ يَعلَمُ باشد، به معني خلاص شدن و كناره گرفتن و اگر از باب قَطَعَ يَقطَعُ باشد، به معني آفريدن و پديد آوردن است. در قرآن كريم اين كلمه به هر دو معني به كار رفته است، چنان‌كه مي‌فرمايد:
﴿فلما تبيّن له أنّه عدوٌ لله تبرّا منه.﴾2
چون بر ابراهيم آشكار شد كه آزر دشمن خداست، از او كناره گرفت و بيزاري جست.
﴿هو الله الخالق البارئٌ المصوّر له الاسماء الحسني.﴾3
او خداي خالق پديد آورنده ي صورتگر است كه نامهاي نيكو همه از آن اوست.

اقسام ولايت در اسلام
ولايت شامل ولاي عامل و ولاي خاص است. ولاي عام به معني آن است كه مؤمنان يكديگر را دوست داشته باشند. ايمان اساس دوستي و ولاي مؤمنان است. در واقع، ولاي عام پيوندي است كه مسلمانان را از راه محبت و دوستي به يكديگر مرتبط مي‌سازد، به‌گونه‌اي كه هر يك را به سرنوشت ديگري علاقه‌مند و در ساختن جامعه‌اي توحيدي مؤثر و صاحب‌نقش مي‌كند. قرآن كريم مي‌فرمايد:
﴿و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعضِ يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر.﴾4
مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان يكديگرند. آنان همديگر را به معروف امر مي‌كنند و از منكر باز مي‌دارند.
منظور از آيه ي شريفه آن است كه مؤمنان به يكديگر نزديك هستند، حامي و دوست يكديگرند و به سرنوشت هم علاقه دارند، لذا يكديگر را به نيكي امر مي‌كنند و از زشتيها باز مي‌دارند. امر به معروف و نهي از منكر بر اثر همان احساس دوستي و علاقه‌مندي به سرنوشت يكديگر است. تا دوستي و محبت نباشد، اين احساس مسئوليت در انسانها ايجاد نمي‌شود. انساني كه به ديگران علاقه ندارد، به رفتار و اعمال آنها نيز بي‌اعتناست، اما وقتي به آنها احساس نزديكي و علاقه‌مندي كرد، محبت و دوستي او را آرام نمي‌گذارد و باعث مي‌شود كه ديگران را به آنچه مايه ي خير و سعادت آنان است، سفارش كند.
ولاي خاص، ولاي رهبري و زعامت است كه خاص پيامبر اكرم(ص) و اهل‌بيت اوست. در اينكه پيامبر اكرم(ص) مسلمانان را به نوعي ولاي خاص نسبت به خاندان پاك خود توصيه كرده است، ترديدي وجود ندارد. آيه ي ذوي‌القربي در قرآن كريم گوياي اين مطلب است، آنجا كه مي‌فرمايد:
﴿قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي.﴾5
بگو بر اين رسالت مزدي از شما نمي‌خواهم، جز دوستي خويشاوندانم.
ولاي خاص صرفاً‌به معناي محبت نيست، بلكه علاوه بر آن نوعي تعهد نسبت به رهبران الهي در اطاعت از آنها و ياري كردن آنان به شمار مي‌آيد. از اين نظر ولايت رهبران الهي در ادامه ي ولايت خداوند است. قرآن كريم مي‌فرمايد:
﴿انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون.﴾6
وليّ شما فقط خداست و فرستاده ي او ومؤمناني كه نماز مي‌خوانند و در حال ركوع زكات مي‌دهند.
اين آيه به اتفاق شيعه و سني در مورد حضرت علي(ع) نازل شد. طبري در تفسير خود روايات متعددي را در اين‌باره نقل كرده است. فخر رازي از علماي بزرگ اهل سنت در تفسير كبير خود مي‌نويسد:«اين آيه در شأن حضرت علي(ع) نازل شده است.» و نيز علما اتفاق كرده‌اند كه اداي زكات در هنگام ركوع، از هيچ‌كس جز حضرت‌علي(ع) واقع نشده است.
در اين آيه، ولايت خداوند، ولايت رسول خدا(ص) و ولايت علي(ع) به عنوان ولاي خاص مطرح شده است و بنابر نظر علماي شيعه اين ولايت صرفاً محبت و علاقه‌مندي به آنها در حدي كه در ولاي عام گفته شد، نيست، بلكه شامل همه ي‌ معاني ولايت؛ يعني محبت، قرابت، نصرت و ياري، زعامت و حكومت است. پيامبر اكرم(ص) در غدير خم فرمودند:
«من كنت مولاه فهذا علي مولاه.»7
هر كس را كه من مولا و سرپرست اويم، علي مولا و سرپرست اوست.
اين حديث را كه علماي شيعه و سني در كتب معتبر خود نقل كرده‌اند. علامه اميني در كتاب ارزشمند الغدير درباره ي منابع اين حدث در كتب اهل سنت به تفصيل بحث كرده است.
پيامبر اكرم(ص) در حديث ديگري مي‌فرمايد:
«يا علي! كذب من زعم انه يحبّني و هو يغضبك.»8
اي علي! هر كه گمان كند كه مرا دوست دارد با آنكه دشمن تو باشد، دروغ گفته است.
بي‌مناسبت نيست كه در اينجا به نقل روايتي در شأن و منزلت علي(ع) و بيان اهميت ولايت آن حضرت بپردازيم.
امام حسن عسكري(ع) از پدران بزرگوار خود نقل مي‌كند كه روزي پيامبر اكرم(ص) به يكي از ياران خود فرمود:«اي بنده ي خدا! دوستي و دشمني‌ات فقط براي خدا و در راه او باشد، زيرا آدمي هرگز به فيض ولايت الهي نمي‌رسد، مگر به اين شيوه؛ همچنين آدمي طعم ايمان را نمي‌چشد- هر چند نماز و روزه ي بسيار به جا آورد- مگر اينكه اين‌گونه باشد. اما دوستيها و برادريها امروزه اغلب براي دنياست و بر مبناي آن دوستي مي‌ورزند و بر اساس آن دشمني مي‌كنند و آگاه باشيد كه اين‌گونه دوستيها و دشمنيها در پيشگاه خداوند سودي نخواهد داشت.» آن مرد عرض كرد:«اي رسول خدا! چگونه مي‌توانم تشخيص دهم كه دوستي و دشمني براي خداست يا نه و چگونه مي‌توانم كسي را كه خداوند رهبر من قرار داده است، بشناسم تا ولايت او را بپذيرم و دشمن خدا چه نشانه‌اي دارد تا با شناخت آن، دشمن خدا را شناسايي كنم و به او دشمني ورزم؟» رسول خدا(ص) به حضرت علي(ع) اشاره كرد و فرمود:«آيا اين شخص را مي‌بيني؟» او عرض كرد:«آري.» حضرت فرمود:«دوست اين شخص دوست خداست، پس او را دوست بدار، و دشمني او دشمني خداست پس او را دشمن بدار! دوست او را دوست بدار هر چند او پدر يا فرزندت را كشته باشد و دشمنش را دشمن بدار، هر چند او پدر يا فرزندت باشد.»9

حب و بغض، اساس دين
در آموزه‌هاي ديني دوستي خدا، پيامبر(ص) و ائمه‌اطهار(ع) و دشمني با مخالفان آنان، اساس دين شمرده شده است. در روايت است كه فضيل‌بن‌يسار به امام صادق(ع) عرض كرد كه همانا حب و بغض از نشانه‌هاي ايمان است؟ آن حضرت فرمود:«هل الايمان الا الحب و البغض؛ آيا ايمان چيزي جز دوستي و دشمني است؟»10
در حديثي مشهور كه پايه‌ها و مباني مكتب اسلام را معرفي مي‌كند، چنين آمده است:
«قال الباقر(ع) بني الاسلام علي خمس: الصلوة، الزكوة، الصوم، الحج و الولاية و لم يناد بشيءِ كما نودي بالولاية.»11
امام باقر(ع) فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت و هيچ چيز مانند ولايت مورد سفارش قرار نگرفته است.
بر اساس اين حديث شريف، مهمترين اصل از اصول مكتب اسلام ولايت است. مبناي اصلي ولايت، محبت قلبي است كه انسان بر اساس آن رفتار و گفتار خود را جهت مي‌دهد. بر اهل بصيرت روشن است كه محبت بدون معرفت حاصل نمي‌شود. بنابراين، آنچه موجب سعادت بشري است، دوستي آگاهانه نسبت به معبود يگانه و بي‌همتاست.
شايان ذكر است كه دوستي خداوند با دوستي اولياي خدا و دشمني با منكران و مشركان ملازم است؛ يعني نمي‌توان مدّعي دوستي خدا بود، ولي با دوستان خدا دشمني ورزيد يا با دشمنان خدا دوستي كرد. قرآن كريم از زبان رسول اكرم(ص) مي‌فرمايد:
«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله.»12
بگو اگر خدا را دوست داريد، پس از من پيروزي كنيد تا خداوند نيز شما را دوست بدارد.
اين آيه ي كريمه نه تنها دوستي پيامبر را شرط دوستي خدا مي‌داند، بلكه پيروي از آن حضرت را ملاك صدق دوستي خداوند معرفي مي‌كند. بديهي است كه مودت به اهل‌بيت پيامبر(ص) نيز شاخه ي ديگري از محبت الهي است، چنان‌كه در آيه ي ذوي‌القربي بدان توصيه شده است.
با توجه به نكات ذكر شده، حب و بغض كه در روايات اسلامي اساس دين و ملاك ايمان دانسته شده است، انگيزه‌اي دروني و صائقه‌اي قلبي است كه انسان را در عمل با دوستان خدا همراه مي‌سازد و با دشمنان دين به پيكار وا مي‌دارد.
امام باقر(ع) فرمئد:
«اذا اردت ان تعلم ان فيك خيراً فانظر الي قلبك فان كان يحب اهل طاعة الله عزوجل و يبغض اهل معصيته ففيك خيرٌ و الله يحبك و اذا كان يبغض اهل طاعة الله و يحب اهل معصيته فليس فيك خيرٌ و الله يبغضك و المرءٌ مع من احبّ.»13
اگر مي‌خواهي بداني كه در راه خير گام برمي‌داري، پس به قلبت بنگر! چنانچه دوستدار اولياي خداست و بغض گناهكاران در آن است، بدان كه در تو خير است و خدا هم تو را دوست دارد. اما اگر در قلب تو كينه ي اهل طاعت خدا و محبت گناهكاران وجود داشته باشد، در آن صورت در تو هيچ خيري نيست و خدا تو را دشمن دارد و آدمي با كسي محشور مي‌شود كه او را دوست دارد.
همچنين، امام صادق(ع) ملاك دينداري را دوستي و دشمني در راه دين معرفي كرده است،‌ آنجا كه مي‌فرمايد:
«كل من لم يحب في الدين و لم يبغض في الدين فلا دين له.»14
هر كسي كه دوستي و دشمني‌اش در راه دين نباشد، او را ديني نيست.
در تفسير مراغي آمده است كه روزي پيامبر اكرم(ص) از جايي عبور مي‌كرد كه شنيد مردي با صداي بلند مي‌گويد:«اي محمد!» پيامبر(ص) با صداي بلند فرمود:«چه مي‌گويي؟» آن مرد عرض كرد:«روز قيامت چه وقت است؟» پيامبر(ص) فرمود:«براي آن روز چه چيزي آماده كرده‌اي؟» مرد گفت:«دوستي خدا و رسولش را.» پيامبر(ص) فرمود:«تو با كسي هستي كه دوستش داري.»15
در روايات آمده است كه اگر كسي تمام عمر خود را در حال عبادت باشد و نماز بخواند، روزه بگيرد، خمس و زكات دهد، به حج برود و جهاد كند، ولي محبت و دوستي پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) در دل او وجود نداشته باشد، تمام آن اعمال و عبادتها بي‌حاصل است. پس ولايت اهل‌بيت(ع) و بيزاري از دشمنان آنان موجب قبولي عبادات مي‌شود. امام خميني(ره) در كتاب چهل حديث در شرح حديث سي‌وسوم مي‌نويسد:
«آنچه ذيل حديث شريف دلالت بر آن دارد كه ولايت و معرفت شرط قبول اعمال است، از اموري است كه از مسلّمات، بلكه ضروريّات مذهب مقدس شيعه است و اخبار در اين باب به قدري زياد است كه در اين مختصر نگنجد و فوق حد تواتر است و ما به ذكر بعضي از آن، اين اوراق را متبرك مي‌كنيم.
عن الكافي با سناده عن ابي‌جعفر(ع) قال: ذروة الامر و سنامه و مفتاحه و باب الاشياء و رضي الرحمن الطاعة للامام بعد معرفته...اما لو أنً رجلاً قام ليله و صام نهاره و تصدق بجميع ماله و حج جميع دهره و لم يعرف ولاية وليّ الله فيواليه و يكون جميع اعماله بدلالته اليه، ما كان له علي الله حق في ثوابه و لا كان من اهل الايمان.»16
فرمود:«حقيقت و مخ امر و اعلاي آن و كليد آن و باب اشيا و رضاي خداوند، اطاعت امام است بعد از معرفت او. آگاه باش كه اگر مردي شبها به عبادت ايستد و روزها روزه بگيرد و تمام مالش را صدقه دهد و تمام روزگار را حج كند و نشناسد ولايت وليّ خدا را تا موالات او كند و تمام اعمالش به راهنمايي او باشد، نيست براي خداي تعالي حقي و ثوابي و نمي‌باشد از اهل ايمان...و از مجموع اخبار استفاده مي‌شود كه ولايت شرط قبول اعمال، بلكه شرط قبول ايمان به خدا و به نبوت رسول مكرم(ص) است. »17

مراتب تولّا و تبرّا
تولّا و تبرّا داراي سه مرتبه است: قلبي، زباني و عملي.
مرتبه ي قلبي تولّا و تبرّا آن است كه انسان قلباً خدا و پيامبر(ص) و اولياي خدا را دوست داشته باشد و از دشمنان آنان بيزار باشد. اين مرتبه، اساسي‌ترين مرتبه ي تولّا و تبرّا محسوب مي‌شود، زيرا قلب انسان كانون محبّت و نفرت اوست و اين مرتبه پايه و اساس مراتب ديگر تولّا و تبرّا به شمار مي‌آيد.
اصواً دوست داشتن زيباييها و نيكوييها و به تعبير ديگر، حب جمال و كمال يك امر فطري است و منشأ آن آگاهي به جمال و كمال محبوب است. خداوند كه منبع جمال و كمال است، محبوب مطلق محسوب مي‌شود و هر يك از مخلوقات به ميزان بهره‌‌‌‌‌‌اي كه از جمال و كمال دارند، مورد محبت و عشق بندگان خدا قرار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گيرند.
وقتي مؤمنان به زيبايي گفتار و اعمال اولياي خدا و هماهنگي آنها با نظام خلقت و مشيّت الهي توجه كنند، محبت آنان در دلشان جاي مي‌گيرد، به طوري‌كه براي رسيدن به آنها و كسب رضاي آنان از هيچ كوششي فروگذار نمي‌كنند.
مرتبه ي زباني تولّا و تبرّا، اظهار دوستي خدا و اولياي او به زبان است. كسي كه به محبوبي عشق مي‌ورزد، براي بيان عشق و محبت خود هيچ فرصتي را از دست نمي‌دهد. بسياري از دعاهاي نقل شده از پيامبر اكرم(ص) و ائمه‌اطهار(ع) سرشار از بيانهاي عاشقانه و عارفانه است. دعاي كميل نمونه ي‌ بارز اين دعاهاست. امام علي(ع) از بخشي از اين دعا چنين مي‌گويد:
«اي معبودم و اي مولايم و اي پروردگارم! گيرم كه بر آتش عذابت صبر كردم، چگونه بر فراق تو صبر توانم كرد و گيرم كه بر حرارت آتشت شكيبايي ورزيدم، چگونه از لطف و كرامت تو توانم چشم پوشيد يا چگونه در آتش دوزخ آرام گيرم با اينكه به عفو و بخشش بي‌منتهايت اميد دارم. اي آقا و سرور و مولايم! به راستي به عزتّت سوگند مي‌خورم كه اگر مرا با زبان گويا به دوزخ گذاري، من در ميان اهل آتش مانند دادخواهان ناله مي‌كنم و بسي فرياد مي‌زنم و مانند آن‌كه عزيزي را گم كرده است، از فراق تو زار زار مي‌گريم و به صداي بلند تو را مي‌خوانم كه اي ياور مؤمنان و اي منتهاي آرزوي عارفان و اي فريادرس فريادخواهان و اي محبوب دلهاي راستگويان و اي خداي عالميان.»
در مكتب تشيع براي اظهار دوستي به پيامبر اكرم(ص) و امام معصوم(ع) علاوه بر درود و صلوات بر پيامبر و آل او كه به عنوان امري مستحب بدان سفارش شده است، زيارتنامه‌ها و ادعيه‌‌‌‌‌‌‌‌اي كه خواندن آنها در مرقد شريف آنان توصيه شده، همه مملو از اظهار محبت و دوستي به اولياي خدا و اظهار بيزاري و نفرين به دشمنان آنان است كه اين همه نمونه‌هايي از مرتبه ي زباني تولّا و تبرّا است.
مرتبه ي عملي تولّا و تبرّا كه نشانه ي صدق مراتب قلبي و زباني است، اين است كه مسلمان دوستي و محبتش را نسبت به خدا و اولياي او ونيز دشمني‌اش را با دشمنان خدا و اولياي او در عمل نشان دهد. مصداق عملي تولّا و تبرّا انفاق و ايثار در راه اعلاي كلمه ي الله و پيروي از راه وروش پيامبر(ص) و ائمه‌طاهرين(ع) در جامعه است.
بالاترين مصداق تولّا و تبرّا مبارزه در راه خدا و دفاع از دين و امامان است كه اگر به شهادت منجر شود، در واقع اوج دوستي و تولّا و تبرّا را نشان مي‌دهد. بارزترين جلوه ي تولّا و تبرّا در حماسه ي‌پرشكوه كربلا تجلّي كرد در اين واقعه اوج دوستي و محبت مؤمناني خالص نسبت به وليّ خدا به نمايش گذاشته شد. ياران و خويشان امام حسين(ع) با دوستي و عشق به آن حضرت و براي اعلاي كلمه ي ‌حق با دشمنان مبارزه كردند و از نثار جان در راه اين دوستي دريغ نورزيدند. به همين دليل، امام حسين(ع) در شب عاشورا در خطبه ي معروف خود فرمودند:
«فاني لا اعلم اصحاباً اولي ولا خيراً من اصحابي و لا اهل‌بيت ابرّ اوصل من اهل‌بيتي.»18
به راستي من اصحاب و ياراني بالاتر و بهتر از اصحاب خود نمي‌شناسم و اهل‌بيتي پيوسته‌تر و خوبتر از خاندانم سراغ ندارم.
با توجه به مراتب سه‌گانه ي تولّا و تبرّا شايسته است كه مسلمانان در زندگي فردي و اجتماعي خود اين اصل مترقي را مبناي رفتار و گفتار خودقرار دهند. در زندگي سياسي و اقتصادي انطباق رفتارها و موضعگيريها با روش و سيره ي ‌امامان بزرگوتر(ع) از مصاديق تولّا و تبرّا محسوب مي‌شود.
يكي از مصاديق تولّا گذاردن نام پيامبر و ائمه‌ معصومين(ع) بر روي فرزندان است كه نشانه ي عشق به آنها و دوست‌داشتن مرام و آيين آنهاست و نيز پرهيز كردن از نامگذاري فرزندان خود به نام كفار و دشمنان اسلام كه اين امر مصداق تبرّاست.
نقل شده است كه شخصي به نام ربعي‌بن‌عبدالله به حضور امام صادق(ع) رسيد و از ايشان سؤال كرد:«من نام فرزندان خود را از نام شما و پدران شما اقتباس كرده‌ام، آيا از اين كار سودي مي‌برم؟» امام صادق(ع) فرمود:«آري، سوگند به خدا، ليس الذين الا حبنا آل محمد؛ دين جز دوستي ما آل محمد(ص) نيست.»19
بي‌ترديد، دوست‌داشتن صرفاً يك احساس قلبي نيست، بلكه در رفتار و گفتار انسان تأثير تعيين‌كننده‌اي دارد. نمي‌توان ادعاي دوستي خدا و پيامبرش را داشت و در عين حال برخلاف رضاي آنها عمل كرد. همان‌طور كه در روابط اجتماعي نيز همين‌گونه است. كسي كه واقعاً شخصي را دوست دارد،‌ سعي مي‌كند كه با رفتارهاي مورد پسند آن شخص خود را به او نزديك كند و از انجام دادن رفتارهايي كه از نظر او ناخوشايند است، پرهيز مي‌كند.
امام صادق(ع) فرمود:
«ما احب الله من عصاه؛ كسي كه گناه مي‌كند، خدا را دوست ندارد. سپس آن حضرت اين دو بيت شعر را قرائت فرمود:
تعص الاله و انت تظهر حبّه هذا لعمرك في الفعال بديع
لو كان حبك صادقاً لا طعته ان المحب لمن يحبّ مطيع
معصيت پروردگار مي‌كني و در عين حال اظهار دوستي او مي‌نمايي؟ به جانم سوگند كه اگر محبت تو صادقانه بود، از خدا اطاعت مي‌كردي، زيرا كسي كه ديگري را دوست مي‌دارد،‌از او اطاعت مي‌كند.»20
در پايان اين مقال، سخن را به عبارتي از دعاي محبّين متبرّك مي‌كينم كه امام سجاد(ع) آن را از درگاه الهي خواسته است:
«يا غاية آمال المحبّين اسئلك حبّك و حبّ من يحبّك و حبّ كلّ عمل يوصلني الي قربك.»
«اي منتهاي مقصود محبان از تو درخواست مي‌كنم دوستي‌ات را و دوستي دوستدارانت را و دوستي هر عملي كه مرا به مقام قرب تو رساند.»
آمين يا رب العالمين.


پي نوشتها :
1. بحارالانوار، ج 69، ص 243.
2. قرآن، توبه/ 114.
3. قرآن، حشر/ 24.
4. قرآن، شوري/ 23.
5. قرآن، توبه/ 71.
6. قرآن، مائده/ 55.
7. ترمذي، صحيح، ج 2، ص 298.
8. المحجة البيضاء،‌ج 4، ص 354.
9. وسائل الشيعه، ج11، ص 440.
10. بحارالانوار، ج 69، ص 341.
11. وسائل‌الشيعه، ج 1، ص 10.
12. قرآن، آل‌عمران/ 31.
13. بحارالانوار، ج 69، ص 247.
14. همان، ص 250.
15. داستانها و پندها، ج 3، ص 81.
16. كافي، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب دعائم الاسلام، حديث 5.
17. چهل حديث، ص 484.
18. تاريخ طبري، ج 4، صص 321 - 322.
19. داستانها و پندها، ج 5، ص 127.
20. همان، ج 6، ص 138.