2-
اشكالات و معايب چند همسرى چيست ؟
معايبى كه مى شود براى تعدد زوجات ذكر كرد زياد است و ما از جنبه هاى
مختلف وارد بحث مى شويم (استاد شهيد از نظر روحى ، از نظر تربيتى و از
نظر اخلاقى ، حقوقى و فلسفى بحث مى كنند كه ما فقط به يكى از آنها
اشاره مى كنيم به خاطر مختصر شدن اين رساله .)
از نظر روحى :
روابط زناشويى منحصر به امور مادى و جسمانى ، يعنى تماسهاى بدنى و
حمايتهاى مالى نيست . اگر منحصر به اين امور بود تعدد زوجات قابل توجيه
بود، زيرا امور مادى و جسمانى را مى توان قسمت كرد و به هر كدام سهمى
داد.
در روابط زناشويى آنچه عمده و اساس است ، امور روحى و معنوى است ، عشق
و عاطفه و احساسات است ، كانون ازدواج و نقطه پيوند دو طرف به يكديگر
دل است ، عشق و احساسات مانند هر امر روحى ديگر قابل تجزيه و تقسيم
نيست ، نمى توان آنها را ميان افراد متعدد سرشكن و جيره بندى كرد. مگر
ممكن است دل را دو نيم كرد يا در دو جا به گرو گذاشت . مگر مى شود قلب
را به دو نفر تسليم كرد؟ عشق و پرستش يكه شناس است ، شريك و رقيب نمى
پذيرد. جو و گندم نيست كه بشود پيمانه كرد و به هر نفر سهمى داد.
بعلاوه احساسات قابل كنترل نيست ، آدمى در اختيار دل است ، نه دل در
اختيار آدمى ، پس آن چيزى كه روح ازدواج است و جنبه انسانى آنست و
روابط دو انسان را از روابط دو حيوان كه صرفا شهوانى و غريزى است
متمايز مى كند نه قابل قسمت است و نه قابل كنترل . پس تعدد زوجات محكوم
است .
استاد شهيد مى فرمايند: به عقيده ما، در اين بيان قدرى اغراق وجود
دارد، چرا كه ظرفيت روحى آدمى آنقدر محدود نيست كه نتواند دو علاقه را
در خود جاى دهد. مثلا پدرى صاحب ده فرزند مى شود و هر ده تا را تا حد
پرستش دوست مى دارد، براى همه آنها فداكارى مى كند.
بلى يك چيز مسلم است و آن اينكه عشق و احساسات هرگز در صورت تعدد آنقدر
اوج نمى گيرد كه در وحدت مى گيرد. اوج اعلاى عشق و احساسات با تعدد
سازگار نيست ، همچنانكه با عقل و منطق سازگار نيست .
(95)
3- فلسفه پوشش در اسلام
چيست ؟
حجاب در اسلام از يك مساءله كلى تر و اساسى تر ريشه مى گيرد و آن اين
است كه اسلام مى خواهد انواع التذاذهاى (لذتهاى ) جنسى ، چه بصرى (از
راه چشم ) و لمسى (از راه بدن ) و چه نوع ديگر بر محيط خانوادگى و در
كادر ازدواج قانونى ، اختصاص يابد، اجتماع منحصرا براى كار و فعاليت
باشد. (اگر چه بعضى ها با اين نظريه مخالفند و مى گويند حذف صحنه هاى
جنسى و مشروب خوارى از فيلم ها، هيچ مستند شرعى ندارد يا مى گويند دختر
و پسر به دوستانى از جنس مخالف احتياج دارند و جدا كردن آنان از يكديگر
اثرات نامطلوبى بر فرد و جامعه دارد و امكان پيشرفت را كم مى كند،
قضاوت با شماست .) بر خلاف سيستم غربى عصر حاضر كه كار و فعاليت را با
لذتجوئيهاى جنسى به هم مى آميزند، اسلام مى خواهد اين دو محيط را كاملا
از يكديگر تفكيك كند.
(96)
4- چه عواملى موجب انحراف
جنسى زن و مرد در جامعه مى شود؟
دسترسى نداشتن به زن موجب انحراف مى شود و بايد شرايط ازدواج قانونى را
سهل كرده ولى بدون شك آن مقدار كه تبرج و خودنمائى زن در اجتماع و
معاشرتهاى آزاد سبب انحرافات جنسى مى شود به مراتب بيشتر از آن است كه
محروميت و دست نارسى سبب مى گردد.
(97)
5- آيا طبيعت حاضر است به
خاطر مشكلات خاص زندگى كنونى ما، دوران بلوغ را به تاءخير بيندازد؟
جواب اينست كه جوانان را به حال خود رها كنيم و به روى خود نياوريم .
به يك پسر اجازه دهيم از صدها دختر كام برگيرد و به يك دختر اجازه دهيم
با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندين بار سقط جنين كند، يعنى
عملا كمونيسم جنسى را بپذيريم . آيا با چنين حالى چنين پسران و دخترانى
با چنين رابطه فراوان و بى حدى در دوران تحصيل پس از ازدواج دائم ،
مرد زندگى و زن خانواده خواهند بود قطعا جواب منفى خواهد بود.
راه دوم ازدواج موقت و آزاد است . ازدواج موقت در درجه اول زن را محدود
مى كند و در آن واحد زوجه دو نفر نباشد. بديهى است كه محدود شدن زن
مستلزم محدود شدن مرد نيز خواه ناخواه هست . وقتى كه هر زنى به مرد
معينى اختصاص پيدا كند قهرا هر مردى هم به زن معين اختصاص پيدا مى كند
مگر آنكه از يك طرف عدد بيشترى باشند. بدين ترتيب پسر و دختر دوران
تحصيل خود را مى گذرانند بدون آنكه رهبانيت موقت و عوارض آنرا تحمل
كرده باشند و بدون آنكه در ورحه
(98) كمونيسم جنسى افتاده باشند.
(99)
6- علل ازدياد بيماريهاى
پيچيده روانى در جامعه متمدن غرب چيست ؟
علتش آزادى اخلاقى جنسى و تحريكات فراوان سكسى است كه بوسيله جرائد و
مجلات و سينماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمى و غير رسمى و حتى
خيابانها و كوچه ها انجام مى شود.
(100) (كه متاءسفانه اينگونه اعمال و حركات در گوشه و
كنار مملكت اسلامى به چشم مى خورد.)
7- برتريهاى ديدگاه اسلام
در مورد انحصار روابط جنسى به محيط خانواده و همسر مشروع ، بر آزادى
افسار گسيخته جنسى ، كه در جوامعغربى رواج دارد چيست ؟
تفاوت اين است كه ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت و در
اجتماع دوم آغاز محروميت و محدوديت است . در سيستم روابط آزاد جنسى ،
پيمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مى دهد و آنها را ملزم
مى سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم اسلامى به محروميت و
انتظار آنان پايان مى بخشد. سيستم روابط آزاد اولا موجب مى شود كه
پسران تا جايى كه ممكن است از ازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و
فقط هنگامى كه نيروهاى جوانى و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستى مى
نهد اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن را فقط براى فرزند زادن و
احيانا براى خدمتكارى و كلفتى بخواهند و ثانيا پيوند ازدواجهاى موجود
را سست مى كند و سبب مى گردد به جاى اينكه خانواده بر پايه يك عشق خالص
و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و مرد همسر خود را عامل سعادت
خود بداند برعكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادى و محدوديت ببيند.
(101)
8- چرا در فرهنگهاى غير
دينى ، جوانان ازدواج را برابر با محدوديت و همسر را زندانبان مى
نامند؟
براى اينكه قبل از ازدواج آزاد بود هر كجا بخواهد برود، با هر كس
بخواهد برقصد، بلاسد، هيچ كس نبود كه بگويد بالاى چشمت ابرو است ، ولى
پس از ازدواج اين آزادى ها محدود شده است . اگر يك شب دير به خانه
بيايد مورد مؤ اخذه همسرش قرار مى گيرد كه كجا بودى و اگر در محفلى با
التهاب با دخترى برقصد، همسرش به او اعتراض مى كند. واضح است كه روابط
خانوادگى در چنين سيستمى تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان
است .
(102)
9- علت شكست چند همسرى
چيست ؟
علت شكست چند شوهرى ، اينست كه نه با طبيعت مرد موافق است و نه با
طبيعت زن ، اما از نظر مرد براى اينكه اولا با روحيه انحصارطلبى مرد
ناسازگار است و ثانيا با اصل اطمينان پدرى مخالف است . علاقه بفرزند،
طبيعى و غريزى بشر است . بشر طبعا مى خواهد توالد و تناسل كند و مى
خواهد رابطه اش با نسل آينده و نسل گذشته مشخص و اطمينان بخش باشد،
مى خواهد بداند پدر كدام فرزند است و فرزند كدام پدر است . چند شوهرى
زن با اين غريزه و طبيعت آدمى ناسازگار بوده است ، بر خلاف چند زنى مرد
كه از اين نظر نه به مرد لطمه مى زند و نه به زن .
(103)
10- نظريه كمونيسم جنسى
پيرامون ازدواج چيست ؟
يكى اينكه اختصاص در هيچ طرف وجود نداشته باشد، نه مرد به زن معين
اختصاص داشته باشد، و نه زن مخصوص مرد معين باشد. كمونيسم جنسى مساوى
است با نفى زندگى خانوادگى .
(104)
فصل هفتم : خلقت زن و مرد، روابط زناشويى ، حقوق
و وظايف متقابل
الف : خلقت زن و مرد
1- نظريه افلاطون پيرامون
تفاوتهاى مرد و زن چيست ؟
افلاطون كه با كمال صراحت مدعى است زنان و مردان داراى استعدادهاى
مشابهى هستند و زنان مى توانند همان وظايفى را عهده دار شوند كه مردان
عهده دار مى شوند و از همان حقوقى بهره مند گردند كه مردان بهره مند مى
گردند.
افلاطون معتقد است همان طورى كه به مردان تعليمات جنگى داده مى شود به
زنان نيز بايد داده شود، همانطورى كه مردان در مسابقات ورزشى شركت مى
كنند، زنان نيز بايد شركت كنند، افلاطون معتقد است استعدادهايى كه در
مردان و زنان وجود دارد مثل يكديگر است . چيزى كه هست زنان در هر رشته
اى از رشته ها از مردان ناتوان ترند و اين جهت سبب نمى شود كه هر يك از
زن و مرد به كارى غير از كار ديگرى اختصاص داشته باشند. افلاطون روى
همين جهت كه زن را از مرد ضعيف تر مى داند، خدا را شكر مى كند كه مرد
آفريده نه زن .
(105)
2- تفاوت مرد و زن از نظر
احساسات به يكديگر چگونه است ؟
مرد بنده شهوت خويشتن است و زن در بند محبت مرد است ، مرد زنى را دوست
مى دارد كه او را پسنديده و انتخاب كرده باشد و زن مردى را دوست مى
دارد كه ارزش او را درك كرده باشد و دوستى خود را قبلا اعلام كرده
باشد، مرد مى خواهد شخص زن را تصاحب كند و در اختيار بگيرد و زن مى
خواهد دل مرد را مسخر (تصرف ، مطيع ) كند و از راه دل او بر او مسلط
شود، مرد مى خواهد از بالاى سر زن بر او مسلط شود و زن مى خواهد از
درون قلب مرد بر مرد نفوذ كند، مرد مى خواهد زن را بگيرد، زن مى خواهد
او را بگيرند، زن از مرد شجاعت و دليرى مى خواهد و مرد از زن زيبايى و
دلبرى ، زن حمايت مرد را گرانبهاترين چيزها براى خود مى شمارد، زن بيش
از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود، شهوت مرد ابتدايى و تهاجمى است
و شهوت زن انفعالى و تحريكى .
(106)
3- تفاوت زن و مرد از نظر
شاهكار خلقت چگونه است ؟
اين مساله يكى از عجيب ترين شاهكارهاى خلقت است ، درس توحيد و خداشناسى
است ، آيت و نشانه اى است از نظام حكيمانه و مدبرانه جهان ، نمونه
بارزى (آشكارى ) است از اينكه جريان خلقت تصادفى نيست ، طبيعت جريانات
خود را كورمال كورمال (شايد كنايه از بى جهت بودن باشد) طى نمى كند،
دليل روشنى است از اينكه بدون دخالت دادن اصل ((
علت غائى )) (يعنى خداوند) نمى توان پديده هاى
جهان را تفسير كرد.
(107)
قانون خلقت زن و مرد را طالب و علاقه مند به يكديگر قرار داده است ،
اما نه از نوع علاقه اى كه به اشياء دارند. علاقه اى كه انسان به اشياء
دارد از خودخواهى او ناشى مى شود، يعنى انسان اشياء را براى خود مى
خواهد، بچشم ابزار به آنها نگاه مى كند، مى خواهد آنها را فداى خود و
آسايش خود كند، اما علاقه زوجيت (زن و مرد) به اين شكل است كه هر يك
از آنها سعادت و آسايش ديگرى را مى خواهد، از گذشت و فداكارى درباره
ديگرى لذت مى برد.
4- از ديدگاه امام خمينى
(ره ) زنان در به ثمر رساندن انقلاب چه نقشى را ايفا كردند؟
بانوان سهم بزرگى از انقلاب را به خود اختصاص دادند و اين حقيقتى است
كه جملگى برآنند. رهبر عظيم الشاءن انقلاب اسلامى ايران بارها با تكريم
و تحسين از نقش بانوان ياد كرده اند و احيانا سهم آنان را عظيم تر از
سهم مردان شمرده اند. رهبر انقلاب اسلامى ايران با تيزبينى و تيزهوشى
خاص خود دريافته بودند كه انقلاب اسلامى ايران بدون شركت بانوان به ثمر
نخواهد رسيد، از اينرو شركت آنان را در مراسم انقلاب واجب و لازم
شمردند، و حتى موافقت پدر يا شوهر را لازم ندانستند.
(108)
ب : چند همسرى
1- چرا مرد امروزى از
تعدد زوجات روگردان است ؟ آيا به خاطر اينكه مى خواهد به همسر خود
وفادار باشد و به يك زن قناعت كند يا به خاطراينكه مى خواهد حس تنوع
طلبى خود را از طريق گناه كه به حد اشباع ، وسيله برايش فراهم است ارضا
نمايد؟
امروز گناه جاى تعدد زوجات را گرفته است نه وفا و به همين دليل مرد
امروزى سخت از تعدد زوجات كه براى او تعهد و تكليف ايجاد مى كند متنفر
است . مرد ديروز اگر مى خواست هوسرانى كند راه گناه چندان براى او باز
نبود ناچار بود تعدد زوجات را بهانه قرار داده هوسرانى كند. در عين
اينكه شانه از زير بار بسيارى از وظايف خالى مى كرد از انجام بعضى
تعهدات مالى و انسانى درباره زنان و فرزندان چاره اى نداشت . اما مرد
امروز هيچ الزام و اجبارى نمى بيند كه كوچكترين تعهدى در زمينه
هوسرانيهاى بى پايان خود بپذيرد. ناچار عليه تعدد زوجات قيام مى كند.
مرد امروز تحت عنوان سكرتر (اين لغت فرانسوى است بمعناى دبير، منشى ،
نويسنده ) ماشين نويس و صدها عنوان ديگر كام خود را از زن مى گيرد و
بودجه آنرا به صندوق دولت يا شركت يا موسسه اى كه در آن كار مى كند
تحميل مى كند بدون آنكه دينارى از جيب خود بپردازد.
مرد امروز هر چند صباح (جمع صبح ) يكبار معشوقه خود را عوض مى كند
بدون اينكه احتياج به تشريفات مهر و نفقه و طلاق داشته باشد. مسلما
موسى چومبه با تعدد زوجات مخالف است زيرا او هميشه يك سكرتر موبور جوان
زيبا در كنار خود دارد و هر چند سال يكبار آن را عوض مى كند. با چنين
امكاناتى چه حاجت به تعدد زوجات است .
(109)
2- علت متعدد بودن زنان
پيامبر اكرم (ص ) چه بود؟
همه مى دانيم كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) در 10 سال آخر عمر
خود يعنى در دوره مدينه كه دوره جنگهاى اسلامى بوده و زنان بى سرپرست
در ميان مسلمين زياد بودند زنان متعدد اختيار كرد. ضمنا اكثريت زنان
پيغمبر بيوه (بدون شوهر) و بزرگسال بودند و غالبا از شوهران سابق خود
فرزندانى داشتند.
(شايد طرح كردن اين مساله از طرف استاد شهيد جوابى باشد به كسانى كه
طعنه مى زدند و يا شبهه دارند كه چرا پيامبر اكرم اينهمه زن داشتند در
صورتى كه دين اسلام با هوسرانى مخالف است .) تنها دوشيزه اى كه پيامبر
اكرم (صلى الله عليه و آله ) با او ازدواج كرد عايشه بود. عايشه به
همين جهت هميشه تفاخر مى كرد و مى گفت من تنها زنى هستم كه جز پيغمبر
شوهر ديگرى او را لمس نكرده است .
(110)
3- آيا طبيعت مرد اقتضاى
چند همسرى را دارد؟
(استاد مطهرى جواب اين سوال را در دو نظريه بيان مى كند. يكى نظر
غربيان و ديگر نظر خودشان را بيان مى كند.)
استاد مى فرمايد:
عقيده رايج روانشناسان و فيلسوفان اجتماعى غرب بر اين است كه مرد، چند
همسرى آفريده شده ، تك همسرى بر خلاف طبيعت اوست . ويل دورانت در لذات
فلسفه مى گويد:
مرد ذاتا طبيعت چند همسرى دارد، و فقط نيرومندترين قيود اخلاقى ، ميزان
مناسبى از فقر و كار سخت و نظارت دائمى زوجه مى تواند تك همسرى را به
او تحميل كند.
(111)
اما ما با آن عقيده كه روحيه مرد با تك همسرى ناسازگار است مخالفيم .
ما منكر اين نظريه هستيم كه مى گويد: علاقه مرد به تنوع
(( اصلاح ناپذير )) است . ما با اين
عقيده مخالفيم كه وفادارى براى مرد غير ممكن است و يك زن براى يك مرد
آفريده شده و يك مرد براى همه زنها.
بعقيده ما عوامل خيانت را محيطهاى اجتماعى در مرد بوجود مى آورد. نه
خلقت و طبيعت ، مسؤ ول خيانت مرد، خلقت نيست ، محيط اجتماعى است .
عوامل خيانت را محيطى بوجود مى آورد كه از يك طرف زن را تشويق مى كند
كه تمام فنون اغواء
(112) و انحراف را براى بيگانه بكار ببرد، هزار و يك
نيرنگ براى از راه بيرون رفتن او بسازد.
(113) خلاصه به عقيده ما اين توصيف از طبيعت مرد به هيچ
وجه صحيح نيست ، الهام بخش اين منكران در اين عقيده ، اوضاع خاص محيط
اجتماعى آنها بوده نه طبيعت واقعى مرد.
(114)
4- اشكال چند شوهرى چيست
؟
اشكال عمده و اساسى كه چند شوهرى بوجود مى آورد و همان بيشتر سبب شده
كه اين رسم عملا موفقيتى نداشته باشد اشتباه انساب است ، در اين نوع
زناشويى رابطه پدر با فرزند عملا نامشخص است و همانطوريكه كمونيسم
نتوانست براى خود جا باز كند، چند شوهرى نيز نتوانست مورد پذيرش يك
اجتماع واقعى قرار گيرد.
(115)
5- نقش اسلام در چند
همسرى چيست ؟
اسلام نه چند همسرى را اختراع كرد، زيرا قرنها پيش از اسلام در جهان
وجود داشت ، و نه آنرا نسخ
(116) كرد، زيرا از نظر اسلام براى اجتماع مشكلاتى پيش
مى آيد كه راه چاره آنها منحصر به تعدد زوجات است .
ولى اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح كرد.
1- محدوديت :
اول اصلاحى كه اسلام بعمل آورد اين بود كه آن را محدود كرد، قبل از
اسلام تعدد زوجات نامحدود بود، يك نفر به تنهايى مى توانست صدها زن
داشته باشد و از آنها حرمسرائى به وجود آورد، ولى اسلام حداكثر براى آن
معين كرد، به يك نفر اجازه نداد كه بيش از چهار زن داشته باشد.
2- عدالت :
اصلاح ديگرى كه اسلام بعمل آورد اين بود كه عدالت را شرط كرد اجازه
نداد به هيچ وجه تبعيضى ميان زنان يا ميان فرزندان آنها صورت بگيرد
قرآن كريم در كمال صراحت فرمود:
(( فان خفتم ان لا تعدلوا فواحدة .
(117) ))
(( اگر بيم داريد كه عدالت نكنيد، يعنى اگر به
خود اطمينان نداريد كه با عدالت رفتار كنيد، پس به يكى اكتفا كنيد.
))
در صورتيكه در دنياى قبل از اسلام اصل عدالت بهيچ وجه رعايت نمى شد، نه
ميان خود زنان و نه ميان فرزندان آنها.
(118)
ج : حقوق متقابل زن و مرد
1- در نظام حقوقى اسلام ،
تكليف مهريه و حقوق مادى متعلق به فعاليتهاى اجتماعى زن چيست ؟
مرد هنگام ازدواج يك (( پيشكشى
)) تقديم زن مى كند و هيچيك از والدين حقى به آن پيشكشى ندارند،
زن در عين اينكه از مرد پيشكشى دريافت مى دارد استقلال اجتماعى و
اقتصادى خود را حفظ مى كند، اولا به اراده خود شوهر انتخاب مى كند نه
به اراده پدر يا برادر. ثانيا در مدتى كه در خانه پدر است ، همچنين در
مدتى كه به خانه شوهر مى رود كسى حق ندارد او را به خدمت خود بگمارد و
استثمار كند، محصول كار و زحمتش به خودش تعلق دارد نه به ديگرى و در
معاملات حقوقى خود احتياج به قيموميت مرد ندارد.
مرد از لحاظ بهره بردارى از زن ، فقط حق دارد در ايام زناشويى از وصال
او بهره مند شود و مكلف است مادامى كه زناشويى ادامه دارد و از وصال زن
بهره مند مى شود زندگى او را در حدود امكانات خود تاءمين نمايد.
(119)
2- انواع نفقه در اسلام
كدامند؟
در اسلام سه نوع نفقه وجود دارد:
نوع اول : نفقه اى كه مالك بايد صرف مملوك خود بكند.
نوع دوم : نفقه اى است كه انسان بايد صرف فرزندان خود بكند، در حالى كه
صغير يا فقيرند و يا صرف پدر و مادر خود كه فقيرند، بنمايد.
نوع سوم : نفقه اى است كه مرد در مورد زن خود صرف مى كند.
(120)
3- آيا حيات خانوادگى با
از ميان رفتن علاقه زن به مرد باقى مى ماند يا از ميان مى رود؟
جواب اينست كه حيات خانوادگى وابسته است به علاقه طرفين نه يك طرف .
تنها چيزى كه هست روانشناسى زن و مرد در اين جهت متفاوت است . طبيعت
علائق زوجين را به اين صورت قرار داده است كه زن را پاسخ دهنده بمرد
قرار داده است ، علاقه و محبت اصيل و پايدار زن همانست كه بصورت عكس
العمل به علاقه و احترام يك مرد نسبت به او بوجود مى آيد. از اينرو
علاقه زن به مرد معلول علاقه مرد به زن و وابسته به اوست . طبيعت ،
كليد محبت طرفين را در اختيار مرد قرار داده است . مرد است كه اگر زن
را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند زن نيز او را دوست مى دارد و
نسبت به او وفادار مى ماند. بطور قطع زن طبعا از مرد وفادارتر است ، و
بى وفائى زن عكس العمل بى وفايى مرد است .
طبيعت كليد فسخ (بهم زدن ) طبيعت ازدواج را بدست مرد داده است ، يعنى
اين مرد است كه با بى علاقگى و بى وفايى خود نسبت به زن او را نيز سرد
و بى علاقه مى كند. بر خلاف زن كه بى علاقگى اگر از او شروع شود تاثيرى
در علاقه مرد ندارد بلكه احيانا آنرا تيزتر مى كند. از اين رو بى
علاقگى مرد به زن منجر به بى علاقگى طرفين مى شود ولى بى علاقگى زن به
مرد منجر به بى علاقگى طرفين نمى شود. سردى علاقه مرد، مرگ ازدواج
خانوادگى است .
(121)
4- وظايف مردان در زمان
باردارى همسرانشان چيست ؟
مردها در روزهاى آبستنى همسرانشان وظايف بسيار مهمى بعهده دارند و
متاسفانه هميشه از انجام اين وظايف شانه خالى مى كنند. مادر آينده نياز
دارد كه حس كند شوهرش او را مى فهمد، دوست دارد و پشتيبان او است وگرنه
وقتى ديد كه شكمش بالا آمده است ، زيبائيش لطمه خورده است ، حالت
استفراغ دارد و از زايمان مى ترسد، همه اين ناراحتيها را به حساب شوهرش
خواهد گذاشت . مرد وظيفه دارد كه در ماههاى آبستنى بيشتر از پيش در
كنار زنش باشد، خانواده به پدرى مهربان نياز دارد تا زن و بچه ها
بتوانند از همه مشكلات و شاديها و اندوههاى خود با او حرف بزنند، حتى
اگر حرفهايشان بى معنى و يا خسته كننده باشد، زن آبستن خيلى نيازمند آن
است كه از بچه اش با او حرف بزنند. تمام غرور و افتخار يك زن مادر شدن
اوست و وقتى احساس كند كه شوهرش نسبت به كودكى كه او به زودى به دنيا
خواهد آورد بى اعتنا است اين احساس غرور و افتخار را به احساس حقارت
و بيهودگى مى دهد، از مادر بودن بى زار مى شود و آبستنى برايش معنى يك
(( احتضار )) پيدا مى
كند.
(122)
فصل هشتم : كمالات و رذائل
الف : كمالات
1- چرا شهيد غسل و كفن
ندارد؟
يكى از دستورهاى اسلامى اين است كه هر فرد مسلمان كه مى ميرد، بر
ديگران واجب است كه بدن او را به ترتيب مخصوص غسل دهند و شستشو نمايند،
در جامه هايى پاك به ترتيب مخصوص كفن كنند و سپس نماز بخوانند و دفن
نمايند ولى اين دستور يك استثناء دارد. آن استثناء شهيد است . از اين
دستورها فقط نماز و دفن در مورد شهيد اجراء مى شود، اما غسل و شستشو يا
كندن لباسهاى دوران زندگى و پيچيدن در جامه اى ديگر به ترتيب خاص ابدا.
اين استثناء خود راز و رموزى دارد. نشانه اين است كه روح و شخصيت شهيد
آنچنان پاك و وارسته شده كه در بدنش و در خونش و حتى در جامه اش اثر
گذاشته است . بدن شهيد يك (( جسد متروح
)) است ، يعنى جسدى كه احكام روح بر آن جارى شده
است همچنانكه جامه شهادتش (( لباس متجسد
)) است يعنى حكم روح بر بدن جارى شده و حكم جارى
شده بر بدن بر لباس و جامه جارى شده است .
بدن و جامه شهيد از ناحيه روح و انديشه و حق پرستى و پاكباختگى اش
كسب شرافت كرده است . شهيد اگر در ميدان معركه جان به جان آفرين تسليم
كند، بدون غسل و كفن با همان تن خون آلود و جامه خون آلود دفن مى شود.
(123)
2- منشا قداست شهادت چيست
؟ يا بعبارتى شهادت قداست خود را از ناحيه چه امرى دارد؟
بديهى است كه شهادت از آن جهت كه كشته شدن است تقدس ندارد. بسيارى از
كشته شدنهاست كه نفله شدن است . احيانا به جاى اينكه افتخار باشد ننگ
است . مى دانيم مرگ و ميرهاى اشخاص انواع و اقسام دارد:
1) مرگ طبيعى :
2) مرگ اخترامى : در اثر بيمارى ها مثلا حصبه ، وبا و غيره يا در اثر
حوادث و سوانحى از قبيل زلزله و سيل .
3) مرگهايى كه پاى يك جنايت در كار است ، يعنى مرگهايى كه از طرف مقتول
هيچ عملى صورت نگرفته است و قاتل صرفا به موجب هوا و هوس خود كه وجود
طرف را مزاحم منافع خود تشخيص مى دهد او را هدف قرار مى دهد.
4) مرگهايى كه خود آن مرگها جنايت است ، از قبيل خودكشى ها. اين گونه
مرگها نفله كردن و هدر دادن خود است ، بدترين انواع مرگهاست .