عرض دين

آيت‌ الله العظمی صافي

- ۱ -


مقدمه

(در ايمان و مراتب آن)

اعتقاد به عقايد حقه از مبدأ و معاد و نبوت و امامت، سبب سعادت و آرامش قلب و رفع اضطراب و نگرانى، و موجب اميدوارى و خوش بينى به حيات و حركت به سوى رستگارى و فوز و فلاح است.

شايد هيچ حاجتى و درخواستى از درگاه خداوند متعال، سعادت بخش تر و راحت افزاتر از اين سه حاجت ـ كه در اين دعا درخواست مى شود ـ نباشد.

«اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ ايمانَاً تُباشِرُ بِه قَلْبى، وَ يَقينَاً صادِقَاً حَتّى اَعْلَمَ اَنَّهُ لَنْ يُصيبَنى اِلاّ ما كَتَبْتَ لى وَ رَضِّنى مِنَ الْعَيْش بِما قَسَمْتَ لى».(1)

حاجت اوّل: ايمانى كه خداوند متعال آن را فراگير قلب انسان و مستولى بر آن سازد.

حاجت دوم: يقين راستى كه انسان بداند كه به او نمى رسد، مگر آنچه خدا براى او مقرر فرموده است.

حاجت سوم: رضا به روزى و رزق و معاشى كه خداوند متعال قسمت او فرموده و براى او فراهم مى شود.

ايمان و يقين و رضا، از حالات و مقاماتى است كه درجات و مراتب متفاوت دارد و در عين حال كه بر هر يك از مراتب آن يقين و ايمان و رضا اطلاق مى شود، مراتب و افراد آنها مثل مراتب و افراد نور با هم تفاوت دارند و فواصل بين آنها گاه به حدى است كه اگر در آن مقياس سال نورى قابل استفاده بود، مناسب بود با آن به مسافت بين اين فواصل اشاره نمود.

چنان كه مى دانيم نور خورشيد، نور است، و نور نورافكن، نور، و نور يك لامپ معمولى نور، و نور شمع و كبريت هم نور است.

ايمان هم بنا به تفسيرى كه از مثل آيه كريمه ذيل شده است، نور است و مراتب دارد.

(اَتْمِمْ لَنا نُورَنا)(2)

و آيه شريفه

(يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ اَيْديهِم)(3)

لذا ايمان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ايمان است، و نور كه در روشنايى آن بزرگ ترين و سنگين ترين وظيفه اى را كه از سوى خدا به آن حضرت محوّل شد، به عالى ترين صورتى انجام داد و در برابر دنيا و تمام عادات باطله و كفر و شرك قيام نمود.

ايمان اميرالمؤمنين(عليه السلام) هم نور و ايمان است كه مى فرمود:

«لَوْ كُشِفَ الْغِطاء مَا ازْدَدْتُ يَقينَاً».(4)

و مى فرمود:

«لَوْ اُعْطيتُ الاَقاليمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اَفْلاكِها عَلَى اَنْ اَعْصِى اللّهَ في نَمْلَة اَسْلُبُها جُلْبَ شَعيرَة ما فَعَلْتُهُ».(5)

سائر ائمه معصومين(عليهم السلام) و انبياى عظام، همه مظاهر قوت ايمان و مراتب كامله آن بودند كه ياد مواقف و مشاهد ايمانى آنها همه آموزنده و ايمان بخش است.

و خلاصه ايمان خواص اصحاب و شخصيتهايى كه علاوه بر زبان با عمل و ايثار و فداكارى در غزواتى مثل بدر و احد و خندق و جمل و صفين و نهروان و روز عاشورا ايمانشان در معرض عالى ترين جلوه ها قرار گرفت همه نور و ايمان بود.

ايمان حضرت حمزه و جعفرطيار و ابوالفضل العباس و سلمان و مقداد و عمار و حبيب بن مظاهر و زهير و رشيد و ميثم و صدها و هزارها از مؤمنانى كه از بوته امتحان بى غل و غش بيرون آمدند اگر چه در يك رديف نبودند اما مواضع هر كدام نشان دهنده ظهور ايمان و قوت عقيده و عدم اضطراب و گوياى حال اطمينان و آرامش قلب آنها بود و ايمان افراد عادى نيز ايمان است كه چنانكه گفته شد فواصل بين مراتب آنها قابل تقدير و اندازه گيرى نيست.

همه برحسب مراتب ايمان خود از آرامش و سكون باطن و استراحت خيال و تسليم و رضا و توكل به خدا و اعتماد به نفس بهره مندند و تا به آن مراتب بلندبالا مى روند كه نه از آنچه از دنيا به آنها مى رسد، فرحناك مى شوند و خود را فراموش مى كنند و نه از آنچه از دنيا از آنها فوت شود غمناك مى گردند. گويى اين آيه را در گوش دارند:

(لَكَيْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ و لاتَفْرَحُوا بِمَا آتاكُمْ)(6)

و تا آنجا پيش مى روند كه از كسى غير از خدا نمى ترسند كه «حَدُّ اليَقين أن لاتَخافَ مَع الله شَيئاً».(7)

موحد چه در پاى ريزى زرش *** چه شمشير هندى نهى بر سرش

اميد و هراسش نباشد ز كس *** بر اين است بنياد توحيد و بس

و حاصل آنكه توكل و تسليم و رضا و تفويض را ـ كه همه از مقامات سُعدا است ـ مراتبى است كه اشخاص به مقدار قوت درجات ايمان و خلوص عقيده از شرك و خرافات و انحرافات ديگر، حائز آن مى گردند.

بنابراين وسيله اى براى نيل انسان به سعادت واقعى بالاتر از ايمان صحيح و يقين خالص نيست. همه اضطرابها و همه خوف و بيمها از زوال نعمتها را از ميان مى برد و همه نگرانيها را نسبت به آينده مرتفع مى سازد.

(الَّذِينَ آمَنُوا و تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِاللهِ أَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ)(8)

انسان سعادت خواه بايد سعى كند كه به حقايق مفاهيم اين جمله هاى نورانى:

(حَسْبُنَااللهُ و نِعْمَ الوَكِيلُ)(9)(مَا شَاءَ اللهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ)(10)(اُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِيرٌ بِالعِبَادِ)(11)(و َمَنْ يَتَوكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)(12)(حَسْبِي اللهُ)(13)(إِنَّا للهِِ وَ إِنَّا إِلَيهِ راجِعُونَ)(14)

ايمان پيدا كند و از تاريكيهاى تحيّر و ترديد خود را نجات دهد.


1 ـ در ادعيه متعدد مثل دعاى ابى حمزه.

2 ـ سوره التحريم/8.

3ـ سوره حديد/12.

4 ـ بحارالانوار، 46/135 و غرر الحكم، فصل 75، ح 1 ـ 2/603.

5ـ نهج البلاغه ـ خطبه 224.

6 ـ الحديد/23.

7ـ بحارالانوار 67/180 و 143.

8 ـ الرعد/28.

9ـ آل عمران/173.

10ـ الكهف/39.

11ـ غافر/44.

12ـ الطلاق/3.

13ـ  التوبة/129 و زمر/38.

14ـ البقرة/156.