الحياة ، جلد ۳

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۱۸ -


كسى كه درهم و دينار (سيم و زر) را ذخيره و حبس كند، اين نعمت را كفران كرده است ، زيرا اين دو همچون دو پاره سنگند كه سودى و ارزشى در خود آنها وجود ندارد و خداوند متعال آنها را براى آن آفريده است تا همچون دو تعيين كننده به كار روند و با استفاده از آنها، كالاهاى متفاوت و اشياى مختلف داد و ستد شوند و در زندگى تعديل و مساوات و بهره ورى از ساير اموال صورت پذير شود؛ پس آن دو به - خودى خود عزيز و كميابند، ولى هدف در عين آنها نيست ، و با همه چيز نسبتى مساوى دارند (ليكن داراى قدرت معاوضه و خريد و فروشند)، پس كسى كه آنها را مالك شود، تو گويى همه چيزها را مالك شده است ، نه همچون كسى كه مالك يك جامه باشد كه او تنها مالك آن جامه است (چون قدرت معاوضه ، به طور عمومى ، در آن نيست )، و اگر نيازمند خوراك شود چه بسا صاحب خوراك نخواهد خوراك خود را بدهد و در برابر آن جامه بگيرد، كه ارزش مبادله اى ندارد، بر خلاف نقدين (درهم و دينار، پول ) كه از لحاظ صورت بدان مى ماند كه هيچ چيزى نيستند، و از لحاظ معنا در واقع همه چيزند (چون داراى ارزش داد و ستدى هستند).
اشيا هنگامى كه وضعيت خاصى نداشته باشند كه در آنها خصوصيتى پديد آورد، نسبتشان با هر چيز مساوى است ، همچون آينه كه رنگ ندارد و هر رنگى را نشان مى دهد، و همچون حروف (از نظر نحوى و دستورى ) كه در نفس خود داراى معنا نيستند و معانى آنها بوسيله چيزهايى ديگر آشكار مى شود. درهم و دينار نيز چنينند كه با وجود وسيله بودن براى رسيدن به هر منظور، در ذات آنها (صرف نظر از ارزش مبادله اى ) هيچ منظورى وجود ندارد. پس حكمت در آفرينش آنها اين است كه به طور عادلانه وسيله مبادله اموال و كالاها قرار گيرند، و مبلغها را نشان دهند، و به هنگام داد و ستد كالاها و هر چيز سودمند، بهاى هر چيز با آنها تعيين گردد. پس ‍ با اين حساب (كه بايد منافع عموم تامين شود) اگر كسى درهم و دينار (پول ) را ذخيره و حبس كند ستم روا داشته است و به ابطال حكمت موجود در آنها پرداخته و درباره آنها كفران نعمت كرده است ، و به كسى مى ماند كه حاكم مسلمانان را به زندان افكنده باشد. و آن كس كه به ذخيره كردن آنها نپردازد، و بيش از آنكه نياز دارد از آنها استفاده نكند، و بازمانده را در راه خدا بدهد، درهم و دينار را بنا بر حكمت به كار برده و نعمت خدا را سپاسگزارى كرده است . و چون بيشتر مردم نمى توانند خط صامت حكمت الاهى را - كه بر اين دو وسيله و بيان فايده آنها نوشته شده است - بخوانند، خداوند با اين آيه آنان را از اين امر آگاه ساخته است : و الذين يكنزون الذهب و الفضه و لا ينفقونها فى سبيل الله ، فبشرهم بعذاب اءليم .
با اين حكمت موجود در درهم و دينار كه ياد كرديم ، آشكار مى شود كه هر كس از سيم و زر براى خود ظرف بسازد، نيز كفران نعمت كرده است .(815) همچنين كسى كه آنها را وسيله معامله ربوى قرار دهد كفران نعمت و ظلم كرده است ، زيرا آنها بعنوان وسيله آفريده شده اند نه هدف ، از آن روز كه غرض و هدفى در ذات آنها وجود ندارد، بنابر اين اگر با عين آنها تجارت كنند در واقع آنها تجارت كنند در واقع آنها را به هدف تبديل كرده اند. و اين بر خلاف حكمت ملحوظ در آنهاست .
و چنين است حكمت درباره آفريدن مواد خوراكى كه بايد براى تغذيه مصرف شوند. بنابر اين روا نيست كه از جهت آفرينش خود منحرف شوند و در دست عده اى در بند باشند، بلكه لازم است كه از دست كسى كه نسبت به آنها نيازى ندارد خارج شوند و به دست كسى كه نيازمند است برسند. همين دليل است كه احتكار در شرع ممنوع شده است ، و معامله ربوى در مواد خوراكى نيز - چون آنها را از حكمت مورد نظر منحرف مى سازد - جايز نيست ...)).(816)
توضيح
منظور از تشبيهى كه در سخن بالا آمده است (درباره پول و حاكم مسلمان ، كه حضور هر دو در ميان مردم موجب سامان يابى زندگيهاست و دور داشتن هر كدام موجب نابسامانيها)، حاكم قرآنى است كه اجراگر قسط و عدل است و احياگر حق و داد، و نگهبان قاطع ، و بى طمع ، و سازش ناپذير حقوق انسانها، بر موازين انسانى قرآن كريم و احكام اسلامى .
در ضمن اين بيان تشبيهى ، تعريفى نيز از حاكم و قاضى مسلمان (و حاكميت اسلامى ) داده شده است .
فصل دهم : اسلام و نظام تكاثرى اترافى ، مبارزه اى فراگستر(3)
- پيريزى ارزشهاى نمونه و مقياسهاى عالى و براندازى ارزشهاى تكاثرى و عرفيات اترافى ، براى مبازره با تكاثر و ثروت اندوزى
الف - بى نياز گشتن با توجه به خداى متعال ، نه با مال
قرآن :
1. يا ايها الناس ! انتم الفقراء الى الله ، و الله هو الغنى الحميد.(817)
اى مردم ! شما فقيرانيد و نيازمندان به خدا، و خداست آن بى نياز ستوده (و شايسته ستايش ).
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )): يا اءباذر! استغن بغنى الله يغنك الله . فقلت : و ما هو يا رسول الله ؟ قال : غداء يوم و عشاء ليله . فمن قنع بما رزقه الله فهو اءغنى الناس .(818)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )):اى ابوذر! با بى نيازيى كه خدا بدهد بى نيازى جوى ، خداوند تو را بى نياز خواهد ساخت . (ابوذر گويد:) گفتم : آن بى نيازى چيست اى رسول خدا؟ فرمود: ((ناهار روز و شام شب ، هر كس به آنچه خدا روزى او كرده است قناعت كند، بى نيازترين مردم است )).
2. الامام على (عليه السلام ): الغنى بالله اعظم العنى بغير الله اعظم الفقر و الشقاء.(819)
امام على (عليه السلام ): با (توجه به ) خداوند بى نياز بودن بزرگترين بى نيازى است . با (توجه به ) غير خدا بى نياز بودن بزرگترين فقر و بدبختى است .
ب - بى نياز گشتن با آنچه نزد خداى متعال است
قرآن :
1. و اذا راءوا تجاره اءو لهوا انفضوا اليها وتر كوك قائما، قل : ما عندالله خير من اللهو و من التجاره ، و الله خيز الرازقين .(820)
چون بازرگانيى (كاروانى داراى كالا) يا بازيى (سر گرم كننده ) ببينند، پراكنده شده به سوى آن روى نهند، و تو را همچنان ايستاده (در حال خواندن خطبه نماز) رها كنند، بگو: آنچه در نزد خداست از سرگرمى و سوداگرى نيكوتر است ، و خدا بهترين روزى دهندگان است .
2. فما اءوتيتم من شى ء فمتاع الحياه الدنيا، و ما عندالله خير و اءبقى ، للذين آمنوا و على ربهم يتوكلون .(821)
هر چه به شما داده اند متاع و بهره زندگى اين دنياست ، و آنچه نزد خداست ، براى كسانى كه ايمان آورده اند و بر پروردگار خود توكل كرده اند، نيكوتر و ماندنى تر است .
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )):من اءحب ان يكون اءغنى الناس ، فليكن بما فى يدالله اوثق منه بما فى يده .(822)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )):هر كس دوست دارد بى نيازترين مردم باشد، بايد به آنچه در دست خداست اطمينانى بيش از آن داشته باشد تا به آنچه در دست خود او است .
ج - بى نياز گشتن با قرآن كريم
قرآن :
1 ... فاقر اءوا ما تيسر من القرآن ...(823)
... آنچه ميسر شود قرآن بخوانيد...
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )):من اعطاه الله القرآن ، فراءى ان رجلا اءعطى افضل مما اءعطى ، فقد صغر عظيما و عظم صغيرا.(824)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )):هر كس خدا قرآن را به او بخشيده باشد( اهل قرآن و معتقد به قرآن باشد)، و چنان تصور كند كه به كسى چيزى بيش از آنچه به وى بخشيده اند عطا شده است ، در واقع چيزى با عظمت را كوچك شمرده است و چيزى كوچك را بزرگ دانسته است .
2. الامام على (عليه السلام ):... اعلمو انه ليس على احد بعد القرآن من فاقه ، و لا لاحد قبل القرآن من غنى ...(825)
امام على (عليه السلام ):... بدانيد كه پس از (داشتن ) قرآن هيچ كس را نيازى نيست ، و پيش از (داشتن ) قرآن (فهم قرآن و ايمان به قرآن و عمل به پندها و احكام قرآن )، هيچ كس را بى نيازيى نيست .
3. الامام الصادق (عليه السلام ):من قراء القرآن فهو غنى ، و لا فقر بعده ، و الا ما به غنى .(826)
امام صادق (عليه السلام ): هر كس قرآن را بخواند بى نياز است ، و پس از آن فقرى نيست ، وگرنه از بى نياز بهره اى ندارد.
د - بى نياز گشتن با پرهيزگارى و يقين
قرآن :
1. قل : متاع الدنيا قليل ، و الاخره خيره لمن اتقى ...(827)
بگو: برخوردارى از دنيا اندك است ، و سراى ديگر براى كسى كه پرهيزگار باشد نيكوتر است ...
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )): كفى بالتقى غنى .(828)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )): پرهيزگارى كافى است كه بى نيازى باشد.
2. الامام على (عليه السلام ): مفتاح الغنى ، اليقين .(829)
امام على (عليه السلام ): كليد بى نيازى يقين است .
3. الامام الباقر (عليه السلام ): كفى باليقين غنى ، و كفى بالعباده شغلا.(830 )
امام باقر (عليه السلام ): يقين براى بى نيازى كفايت مى كند، و عبادت براى اشتغال .
4. الامام الباقر (عليه السلام ): اعلم يا جابر! ان اهل التقوى هم الاغنياء، اغناهم القليل من الدنيا، فمؤ ونتهم يسيره ؛ ان نسيت الخير ذكروك ، و ان عملت به اعانوك . اخروا شهواتهم و لذاتهم خلفهم ، و قدموا طاعاء ربهم اءمامهم ...(831)
امام باقر (عليه السلام ): اى جابر! بدان كه پرهيزگاران بى نيازند، كه اندكى از دنيا آنان را بى نياز كرده است و هزينه زندگيشان اندك است ؛ اگر كار نيك را از ياد ببرى به يادت مى آورند، و اگر براى انجام دادن آن بر خيزى ياريت مى كنند. شهوت و لذت دنيا را پس ‍ پشت افكنده اند، و اطاعت پروردگار را بر همه چيز مقدم داشته اند...
5. الامام الصادق (عليه السلام ): من اءخرجه الله عزوجل ، من ذل المعاصى الى عز التقوى اغناه الله بلامال ، و اعزه بلا عشيره ، و آنسه بلا اءنيس .(832)
امام صادق (عليه السلام ): هر كس خداى بزرگ او را از خوارى معصيتها به عزت پرهيزگارى بيرون آورد، بدون مال او را غنى ساخته است ، و بدون طايفه و كسان به او عزت بخشيده ، و بدون مونسى او را به انس رسانده است .
ه - بى نياز گشتن با عقل و دانش
قرآن :
1. ... قل : هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون ...(833)
... بگو: آيا كسانى كه مى دانند با آنان كه نمى دانند برابرند؟...
2. ... و من يوت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا...(834)
... به هر كس حكمت (دانش وحى ) عطا شده ، خير فراوان عطا شده است ...
حديث :
1. الامام على (عليه السلام ): ان اءغنى الغنى العقل .(835)
امام على (عليه السلام ): بالاترين مرتبه بى نيازى داشتن عقل است .
2. امام على (عليه السلام ): لا غنى مثل العقل .(836)
هيچ غنا و دارايى همچون عقل نيست .
3. الامام على (عليه السلام ): غنى العاقل بعلمه ، غنى الجاهل بماله .(837)
امام على (عليه السلام ): عاقل با دانش توانگر است و جاهل با مال .
4. الامام على (عليه السلام ): العلم يحرسك و انت تحرس المال . و المال تنقصه النفقه و العلم يزكو على الانفاق . و صنيع المال يزول بزواله .(838)
امام على (عليه السلام ): دانش تو را نگهبانى مى كند و مال را تو بايد نگهبانى كنى . مال را خرج كردن كاهش مى دهد و علم با انفاق كردن (و به ديگران آموختن ) افزايش پيدا مى كند، و احساس مالى با تمام شدن آن تمام مى شود (ليكن احساس علمى و آموزشى و تربيتى هماره باقى است ).
5. الامام الكاظم (عليه السلام ): يا هشام ! من اءراد الغنى بلامال ، و راحه القلب من الحسد، و السلامة فى الدين ، فليتضرع الى الله فى مسالته بان يكمل عقله .(839)
امام كاظم (عليه السلام ): اى هشام ! هر كس مى خواهد بدون مال بى نياز باشد، و دلش از حسد تهى گردد، و دينش سالم بماند، از درگاه خداوند با تضرع بخواهد تا عقلش را كامل كند.
و- بى نياز گشتن با قناعت
قرآن :
1. من عمل صالحا من ذكر اءو اءنثى و هو مومن ، فلنحيينه حياة طيبه ...(840)
هر كس ، از مرد و زن ، كار نيكو و شايسته كند و مؤ من باشد، او را زندگى پاكيزه دهيم ...
شيخ ابو على طبرسى در شرح ((حياه طيبه )) (زندگى پاكيزه و نا آلوده ) پنج قول نقل مى كند: نخستين آنها روزى حلال است ، دومين آنها قناعت و خرسندى است به آنچه خداى متعال قسمت كرده است . مى گويد: اين معنا از پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) روايت شده است . و چهارمين آنها روزى روزبه روز است .(841)
حديث :
1. الامام على (عليه السلام ): الغنى من استغنى بالقناعه .(842)
امام على (عليه السلام ): بى نياز كسى است كه با قناعت بى نيازى كند.
2. الامام على (عليه السلام ): لا كنز اءغنى من القناعه .(843)
امام على (عليه السلام ): هيچ گنجى بيش از قناعت مايه بى نيازى نيست .
3. الامام على (عليه السلام ): طلبت الغنى فما وجدت الا بالقناعه ، عليكم بالقناعه تستغنوا.(844)
امام على (عليه السلام ): به جستجوى بى نيازى بر خاستم آن را جز در قناعت نيافتم ؛ همواره قناعت كنيد، تا بى نياز باشيد.
4. الامام الصادق (عليه السلام ): مطلوبات الناس فى الدنيا الفانيه : الغنى ، و الدعه ، و قله الاهتمام ، و العز، فاما الغنى فموجود فى القناعه ، فمن طلبه فى كثره المال لم يجده ...(845)
امام صادق (عليه السلام ): خواسته هاى مردم در دنياى فانى اينهاست : بى نيازى و آسايش و كمى مشغله و عزت ؛ بى نيازى است ، و هر كس آن را در فزونى مال جستجو كند نخواهد يافت ...
5. الامام الكاظم (عليه السلام ):... فمن عقل قنع بما يكفيه . و من قنع بما يكفيه استغنى . و من لم يقنع بما يكفيه لم يدرك الغنى اءبدا.(846)
امام كاظم (عليه السلام ):... هر كس عاقل باشد به آنچه او رابسنده است قناعت مى كند. و هر كس به آنچه او را بسنده است قناعت كند بى نياز است . و هر كس چنين نباشد، هرگز به بى نيازى دست نيابد.
6. الامام الهادى (عليه السلام ): الغنى قله تمنيك ، و الرضا بما يكفيك ...(847)
امام هادى (عليه السلام ): بى نيازى اندك بودن آروزى تو است ، و قانع بودن به اندازه كفاف .
ز- بى نيازى ، بى نيازى روحى است
قرآن :
1. يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف ...(848)
... كسى كه حال آنان (فقيران مومن ) را نداند، از آبروداريشان ( خود داريشان از مال حرام )، پندارد توانگرانند...
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )):ليس الغنى عن كثره العرض ، ولكن الغنى غنى النفس .(849)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )): بى نيازى به فراوانى متاع ناپايدار دنيا نيست ، بلكه به بى نيازى نفس آدمى است .
2. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )):الغنى فى القلب و الفقر فى القلب .(850)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )): بى نيازى در ((قلب )) است و نيازمندى در ((قلب )).
3. الامام الباقر (عليه السلام ): لا فقر كفقر القلب ، و لا غنى كغنى القلب .(851 )
امام باقر (عليه السلام ): هيچ فقيرى همچون ((فقر قلب )) نيست ، و هيچ غنايى همچون ((غناى قلب )) نيست .
در اين احاديث ، اصل تربيتى بسيار مهمى مطرح گشته است . و آن ريشه يابى غنا و فقر است ، كه در نفس و جان و درون آدمى است ، بگونه اى كه اگر در نفس خصلت بى نيازى يافت شد و جانى و روحى در خود بى نيازى پديد آورد، به اندكى قانع و خرسند است و همواره احساس بى نيازى مى كند؛ و اگر چنان نبود و نفس آدمى قانع نگشت ، آنچه از مال و منال و ثروت و مقام به دست آورد، باز مى خواهد و حرص مى زند و احساس بى نيازى نمى كند. در ((نگاهى به سراسر فصل )) نيز در اين باره سخنانى مى آيد.
ح - گرانمايه ترين بى نيازى ترك آرزوهاست
حديث :
1. الامام على (عليه السلام ): اشرف الغنى ، ترك المنى .(852)
امام على (عليه السلام ): گرانمايه ترين بى نيازى ترك آرزوهاست .
ط - بزرگترين بى نيازى
حديث :
1. الامام على (عليه السلام ): الغنى الاكبر، الياءس عما فى ايدى الناس .(853)
امام على (عليه السلام ): بزرگترين بى نيازى چشم نداشتن به مال و منال مردم است .
2. الامام الصادق (عليه السلام ): اءغنى الغنى من لم يكن للحرص اسيرا.
امام صادق (عليه السلام ): توانگرترين توانگرى آن است كه كسى اسير آزمندى نباشد.
ى - مال را در پيدايش بى نيازى واقعى نقشى نيست
قرآن :
1. و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحياه الدنيا، لنفتنهم فيه ، و رزق ربك خير و ابقى .(854)
به آن زندگى خوش دنيا كه مردان و زنانى از ايشان را از آن برخوردار ساختيم - تا بدينگونه به آنان را بيازماييم - خيره مشو، (بدانكه ) روزى پروردگار تو نيكوتر و پاينده تر است .
حديث :
1. الامام على (عليه السلام ): من سره الغنى بلا مال ، و العز بلاسلطان ، و الكثره بلا عشيره ، فليخرج من ذل معصيه الله الى عز طاعته .(855)
امام على (عليه السلام ): كسى كه خوش دارد كه از بى نيازى بدون مال ، و عزت بدون مقام ، و فزونى (ياران ) بدون طايفه برخوردار گردد، بايد از ذلت معصيت خدا به عزت طاعت خدا در آيد.
2. الامام على (عليه السلام ): ليس الخير ان يكثر مالك و ولدك ، ولكن الخير اءن يكثر علمك و ان يعظم حلمك ، و ان تباهى الناس بعباده ربك ، فان اءحسنت حمدت الله ، و ان اءساءت استغفرت الله .(856)
امام على (عليه السلام ): خير در زياد شدن مال و فرزند تو نيست ، بلكه خير در آن است كه علمت افزونتر و بردباريت بيشتر شود، و در برابر مردمان به بندگى پروردگار خود افتخار كنى ؛ پس اگر كارى نيكو كردى به ستايش خداپردازى ، و اگر كارى بد كردى از خدا طلب آمرزش كنى .
چند تذييل
1- بازداشتن از استكبار (بزرگى فروشى )
حديث :
1. النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - فيما رواه الامام جعفر الصادق : جاء رجل موسر الى رسول الله ((صلى الله عليه و آله و سلم ))، نقى الثوب ، فجلس الى رسول الله ((صلى الله عليه و آله و سلم ))، فجاء رجل معسر درن الثوب ، فجلس الى جنب الموسر، فقبض الموسر ثيابه من تحت فخذيه ؛ فقال له رسول الله : اخفت ان يمسك من فقره شى ء؟ قال : لا... قال : فما حملك على ما صنعت ؟ فقال : يا رسول الله ! ان لى قرينا يزين لى كل قبيح و يقبح لى كل حسن ، و قد جعلت له نصف مالى ؛ فقال رسول الله للمعسر: اتقبل ؟ قال : لا؛ فقال له الرجل : و لم ؟ قال : اءخاف ان يدخلنى ما دخلك .(857)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - به روايت امام جعفر صادق (عليه السلام ): مردى توانگر با جامه اى پاكيزه نزد پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) آمد و در كنار او نشست ؛ سپس مردى تنگدست با جامه اى چركين آمد و در كنار مرد توانگر نشست . توانگر دامن جامه خويش از زير پاى او بيرون كشيد. رسول خدا به او فرمود: ((آيا ترسيدى كه از فقر او چيزى به تو بچسبد؟ گفت : نه ... پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) فرمود: ((پس چه چيز تو را به كارى كه كردى واداشت ؟)) آن مرد در پاسخ گفت : مرا همدمى (شيطانى ) است كه هر كار زشتى را در نظر من مى آرايد و هر كار نيكويى را زشت نشان مى دهد، اكنون نصف مالم را به او مى دهم ؛ رسول خدا به آن مرد تنگدست فرمود: ((آيا مى پذيرى ؟)) گفت : نه ؛ پس آن مرد به او گفت : براى چه ؟ گفت : بيم آن دارم كه آنچه به درون تو راه يافته است به درون من نيز در آيد.
2 - تحقير معيشت توانگران
2 النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )): يا اءباذر! البس الخشن من اللباس ، و الصفيق من الثياب ، لئلا يجد الفخر فيك مسلكا.(858)
پيامبر((صلى الله عليه و آله و سلم )):اى ابوذر! لباس خشن و جامعه درشت باف بپوش ، تا فخر فروشى به تو راه نيابد.
3 الامام على (عليه السلام ) - قد مر بقذر على مزبلة فقال : هذا ما بخل به الباخلون .(859)
امام على (عليه السلام )- در مزبله اى بر مدفوعى گذشت ، فرمود: اين چيزى است كه بخيلان به دادن آن بخل ورزيدند.
4 الامام على (عليه السلام ): يا ابن آدم ! ما كسبت فوق قوتك ، فانت خازن فيه لغيرك .(860)
امام على (عليه السلام ): اى پسر آدم ! آنچه بيش از روزى خود به دست آورده اى ، نگاهبان آن براى ديگرانى .
5 الامام سجاد (عليه السلام ):... و ذلك ان اكثر ما يطلب ابن آدم ، مالا حاجه به اليه .(861)
امام سجاد (عليه السلام ): بيشتر آنچه فرزند آدم مى خواهد، چيزى است كه به آن نيازى ندارد.
6 الامام باقر (عليه السلام ): ملك ينادى كل يوم : ابن آدم ! لد للموت ، واجمع للفناء، و ابن للخراب .(862)
امام باقر (عليه السلام ): فرشته اى هر روز ندا مى دهد: اى پسر آدم ! بزاى براى مرگ ، گردآور براى نابودى ، و بساز براى ويرانى .
اين سخن از امام على (عليه السلام )نيز به اين صورت آمده است : ((خدا را فرشته اى است كه هر روز چنين ندا مى دهد: بزاييد براى مردن ، گردآوريد براى نابودشدن ، و بسازيد براى ويران گشتن .(863)
7 الامام الكاظم (عليه السلام ) - من كلام عند قبر حضره : ان شيئا هذا آخره لحقيق ان يزهد فى اءوله .(864)
امام كاظم (عليه السلام ) - از سخنان آن امام ، به هنگام حضور بر سر يك گور: چيزى كه پايانش اين است شايسته است كه از آغاز به آن دل نبندند.
3- در برابر توانگران فروتنى نكنيد
8 النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )): من عظم صاحب دنيا و احبه لطمع دنياه ، سخط الله عليه ، و كان فى درجة مع قارون فى التابوت الاسفل من النار.(865)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )): هر كس دنيادار را بزرگ شمارد و به طمع دنيا او را دوست بدارد، خدا بر او خشم مى گيرد، و در پايينترين تابوت (زندان ) دوزخ ، جايى همچون قارون خواهد داشت .
9 النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم ))- فيما رواه الامام اميرالمؤ منين :... من اتى غنيا فتضعضع له ، ذهب ثلثادينه .(866)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )) - به روايت امام اميرالمؤ منين (عليه السلام ):... هر كس به نزد ثروتمندى بيايد و در برابر او اظهار كوچكى كند، دو سوم دينش رفته است .
10 الامام على (عليه السلام ): من اتى غنيا فتواضع له لغناه ، ذهب ثلثا دينه .(867 )
امام على (عليه السلام ): هر كس نزد توانگرى بيايد و براى توانگرى او در برابرش تواضع كند، دو سوم دينش رفته است .
11 الامام الصادق (عليه السلام ):... من اتى غنيا فتضعضع له لشى يصيبه منه ، ذهب ثلثادينه .(868)
امام صادق (عليه السلام ):... هر كس به نزد توانگرى بيايد و براى چيزى كه از وى به دستش آيد فروتنى كند، دو سوم دينش رفته است .
4- ثروتمندان را فضيلتى نيست
12 الامام السجاد (عليه السلام ):... و اعصمنى من ان اظن بذى عدم خساسه ، او اظن بصاحب ثروة فضلا.(869)
امام سجاد (عليه السلام ):... (خداوند!) مرا از آن نگاه دار كه نسبت به شخص نادارى گمان پستى برم ، يا به صاحب ثروتى گمان فضيلت و برترى .
13 الامام الصادق (عليه السلام )- فيما رواه اءبان بن تغلب : اترى الله اءعطى من اءعطى من كرامته عليه ، و منع من منع من هوان به عليه ؟ لا، ولكن المال مال الله يضعه عند الرجل ودائع ...(870)
امام صادق (عليه السلام ) - به روايت ابان بن تغلب : آيا گمان مى برى كه خدا به كسى كه چيزى بخشيده براى بزرگداشت او بوده است ، و به كسى كه چيزى نداده است براى خوار شمردن او؟ هرگز، بلكه مال از آن خداست و آن را نزد كسى به وديعه مى سپارد...
5 - فضيلت جويى به مال نيست
14 الامام على (عليه السلام ): يتفاضل الناس بالعلوم و العقول ، لا بالاموال و الاصول .(871)
امام على (عليه السلام ): مردمان به دانش و عقل بر يكديگر فضيلت پيدا مى كنند، نه به دارايى و تبار.
15 الامام الصادق (عليه السلام ): ان خير ما ورث الاباء لابنائهم ، الادب لاالمال ، فان المال يذهب و الادب يبقى . قال مسعدة (ابن صدقة ): يعنى بالادب ، العلم .(872)
امام صادق (عليه السلام ): نيكوترين ميراث پدران براى فرزندانشان ، ادب است نه مال ، چه مال مى رود و ادب باقى مى ماند.
6 - ارزش مال در مقياس نهايى
16 الامام على (عليه السلام ): المال يرفع صاحبه فى الدنيا، و يضعه فى الاخرة .(873)
امام على (عليه السلام ): مال صاحبش را در دنيا بالا مى برد، و در آخرت پايين مى آورد.
چند تكميل
1 - بى اعتنايى به ثروتمندان و اظهار بى نيازى از ايشان
حديث :
1 الامام على (عليه السلام ): اكرم نفسك عن كل دنية و ان ساقتك الى الرغائب ، فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا... و ان استطعت ان لا يكون بينك و بين الله ذو نعمة فافعل ، فانك مدرك قسمك و اءخذ سهمك . و ان اليسير من الله سبحانه ، اعظم و اكرم من الكثير من خلقه ، و ان كان كل منه .(874)
امام على (عليه السلام ): خود را از هرگونه پستى برتر نگاه دار، هر چند تو را به هر چه خواسته باشى برساند، زيرا در مقابل شرافت خود كه از دست مى دهى عوضى نمى گيرى ... و اگر بتوانى چنان كنى كه هيچ صاحب نعمتى ميان تو و خدا واسطه نباشد (و تو مستقيم و با كوشش خود از نعمتهاى خداوند بهره مند شوى )، چنين كن ، چه تو به سهم خويش خواهى رسيد و بهره خود را خواهى گرفت . و اندكى از سوى خداوند سبحان بزرگتر و گراميتر از بسيارى است كه از آفريدگان او به تو برسد، هر چند همه چيز (آنچه خود به دست آورى يا آنچه از ديگرى به دست آيد) از آن خداست .
2 الامام على (عليه السلام ): ما اءحسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عندالله ؛ و اءحسن منه تيه الفقراء على الاغنياء اتكالا على الله .(875)
امام على (عليه السلام ): چه نيكو است تواضع توانگران در برابر ناداران ، براى دست يافتن به آنچه نزد خداست ؛ و نيكوتر از آن غرور ناداران است در برابر توانگران ، از باب توكل به خدا.
3 الامام الصادق (عليه السلام ): لا يزال العز قلقا حتى ياءتى دارا، قد استشعر اهلها الياءس مما فى ايدى الناس ، فيوطنها.(876)
امام صادق (عليه السلام ): عزت و بزرگ منشى آرام ندارد تا به خانه اى در آيد، كه اهل آن از هر چه در دست مردمان است چشم پوشيده باشند، پس در آن خانه ساكن شود.
اين تعاليم الاهى ناظر به (وضع موجود) است ، كه فقر نابود نشده است و فقيران در اجتماع حضور دارند، و مى خواهد به آنان بياموزد كه - با توكل به خداى روزى دهنده همه آفريدگان - در برابر توانگران گردنفراز باشند و خود را كوچك نكنند؛ نه (وضع مطلوب ) در جامعه راستين اسلامى كه در آن عيالوارى بى هزينه نمى ماند، و هيچ كس از حقوق خود محروم نمى گردد.
2 - ياد نيك (ذكر خير) بهتر از مال است
4 الامام على (عليه السلام ): الا! و ان اللسان الصالح يجعله الله تعالى للمرء فى الناس ، خير له من المال يورثه من لا يحمده .(877)
امام على (عليه السلام ): آگاه باشيد! ذكر خيرى در ميان مردم ( و نيكناميى و طلب آمرزشى ) كه خداى متعال نصيب كسى كند، از مالى كه آن را براى كسانى بر جاى گذارند كه سپاسگزار او نباشند، بهتر است .
3 - داشتن و نداشتن پس از عرضه بزرگ (در روزقيامت ) معلوم مى شود
5 الامام على (عليه السلام ): الغنى و االفقر بعدالعرض على الله .(878)
امام على (عليه السلام ): دارايى و نادارى پس از عرضه شدن (اعمال ) بر خدا آشكار مى شود.
4 - هيچ فقرى شديدتر از نادانى نيست
6 النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )): يا على ! لا فقر اشد من الجهل ...(879)
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )): يا على ! هيچ فقرى شديدتر از نادانى نيست ...
5 - ويرانگريى سازنده
7 النبى ((صلى الله عليه و آله و سلم )): لعن الله من اكرم الغنى لغناه .(880 )
پيامبر ((صلى الله عليه و آله و سلم )): لعنت خدا بر كسى باد كه توانگر را براى توانگرى او گرامى دارد.
اسلام كه با توانگر و توانگرى بدينگونه روبه رو مى شود، راه را براى نابود كردن ارزشهاى ناچيزى كه از مالدارى به وجود مى آيد، هموار مى سازد، و اجتماع را به اين اصل تربيتى سازنده رهبرى مى كند كه براى ثروتمند وثروت او فضيلتى قائل نباشد. و به صورت ضمنى - با اين روش ويرانگر سازنده - ثروتمندان را به آن برمى انگيزد كه فروتن و مؤ دب باشند، و به انفاق و بخشيدن مال به فقران بپردازند، تا راه براى تعديل ثروتها هموار شود، و توده مردم به آنچه براى معيشت و زندگى خود نياز دارند دسترسى پيدا كنند، و بتوانند به كمالات مادى و معنوى خويش برسند.
نگاهى به سراسر فصل
1 - پيريزى ارزشهاى نمونه ...:
نظام ارزشى در اسلام مبتنى بر مقياسهاى مذهبى و تصور (جهان نگرى ) دينى است . و اين دين به چيزى جز اين مقياسها و ارزشها - كه ريشه در فطرت اصيل آدمى دارند - توجهى ندارد. بنابراين ، راهنمايان (صراط مستقيم ) و پويندگان متعهد اين راه ، مال را جز ابزارى براى تامين يك زندگى مقتصدانه و متواضع نمى بيند، و آن را وسيله تثبيت هيچ ارزشى - از آن ارزشهاى كاذب و منفى كه مالداران و شادخواران آنها را ارزش مى دانند - به شمار نمى آورند.
بنابراين معيار در ارزيابى ، كرامت و شرافت آدمى وابسته به بى نيازى مالى و ريخت و پاش اترافى و افراطى نخواهد بود، بلكه خود بى نيازى نيز - در اين ارزيابى - به مال فراوان داشتن ، و به گنجسازى از سيم و زر و ذخيره كردن درهم و دينار (يا هر نقد رايج ديگر) و بيرون آوردن آنها از دست مردمان نيست ؛ بلكه غنا و بى نيازى آن است كه از توجه به خداى متعال - كه احسان او فراگير است - به دست آيد، و از دانستن قرآن و عمل كردن به آن ، و از عقل و علم و يقين ، و از عبادت خداوند آفريدگار نعمت بخش رحيم ، و از تقوادارى ان اكرمكم عندالله اتقاكم (881) - گرامى ترين شما در نزد خدا كسى است كه پرهيزگارتر باشد)، و از زبان ذاكر و قلب شاكر... و از بى نيازى روحى و نظاير اينها، از آنگونه چيزها كه آدمى و زندگى او را به اوج هستى و به فضاى متعالى مردم معنوى عروج مى دهد.
(1) - بى نيازگشتن با توجه به خداى متعال :
انسان در ذات خود (ممكن ) است ، و در آنچه به هستى و نيازمنديهاى او مربوط مى شود فقير است ، و مالك سود و زيان و زيستن و مردن و از گور برخاستن خود نيست ، پس در زندگى و در تندرستى و رسيدن روزى ، همچنين در نيروها و تواناييهاى خويش نيازمند است (يعنى فقير بالذات است و از خود مالك هيچ چيز نيست )، و خداى متعال غنى بالذات است ، و در صفات و افعال خويش نيز غنى است ، و آفريننده همه چيز است (انسان و جز انسان )، و هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر اينكه عنانش به دست قدرت او است و روزى و بقايش در دست او. پس فقر و نيازمندى انسان از امور ذاتى او است مانند فقر او در اصل هستى . و اين همان فقر (موجود) است به آفريننده (وجود) و نيازمندى (ناقص ) است به (كامل ) و (كمال ).(882)
و اين فقر ذاتى مسلط بر ذات آدمى و صفات و افعال او، به هيچ وجه - به صورتى كلى و ذاتى - از ميان نمى رود، بلكه با توجه به خدا و ارتباط يابى عميق با خدا- كه غنى بالذات و غنابخش غير است - به بى نيازى غيرى (يعنى بى نيازى بالغير نه بالذات ) تبديل مى شود.
پس انسان - هر چند غوطه ور در درياى مال باشد - به ذات خود فقير است ، و هيچ بى نيازيى ندارد جز به خواست خدا و رو آوردن به او و طلب بخششهاى او. و اينگونه غنا( غناى روحى )، با بريدن قلبى از همه چيز و پيوستن به او و پرداختن به ذكر و فكر و اعمال صالح به دست مى آيد. و هر چه اين بريدن از ديگران و پيوستن به خداوند و بى نيازى جستن بوسيله او فزونتر شود، غناى روحى انسان نيز افزايش پيدا مى كند.
و اين غنا همواره ماندگار و جاودانى است ، و به همين جهت امام على بن ابيطالب (عليه السلام ) مى فرمايد: (بى نيازى از راه توجه به خدا بزرگترين بى نيازى است ، و بى نيازى با توجه به غير خدا بزرگترين فقر و بدبختى ).(883)
(2) - بى نيازگشتن با قرآن كريم :
از مهمترين گونه هاى فقر آدمى ، فقر علمى و معرفتى است (884) كه برابر است با جهل به حقايق اشيا و پيوندها و قوانين آنها، و مانعى است براى رؤ يت واقعيتهاى شگرف در سراسر اعماق درياى بزرگ هستى ، كه آدمى قطره كوچكى از آن به شمار مى رود، و در درون كرانه هاى آن غوطه ور است . و اين فقر(885) را درمانى جز رسيدن به (علم راستين ) (مطابق با واقع ) نيست ، علمى كه واقعيتهاى جهان و ملكوت آن را متبلور مى سازد، و آدمى را به حقايق دو جهان (ابداع ) و (آفرينش ) مى رساند، و سپس حجابهاى دو عالم را از برابر چشم او برمى دارد، و متناسب با ظرفيت روحى و گنجايش قلبى او به او قدرت مى بخشد.
و بديهى است كه چنين علمى جز در نزد خداى آفريدگار چيزها و جهانها وجود ندارد، كه به حقايق و قوانين و اسرار آنها آگاه است ، و بنابراين - به واقع - تنها در كتاب خدا و آيات آسمانى او و نزد پيامبر((صلى الله عليه و آله و سلم )) و اوصياى او - كه از خداوند متعال تعليم گرفته اند - يافت مى شود، نه در نزد ديگران از فيلسوفان و عارفان و متفكران تاريخ گذشته و حال ؛ چه دانش و معرفت درستى كه واقع و حقيقت با آن مكشوف شود، همان است كه از (وحى ) يا آنچه با آن ارتباط نزديك داشته باشد - مانند علوم اوصيا (عليه السلام ) - به دست مى آيد و از جز آن حاصل نمى شود؛ و هر چه جز آن باشد فضل است (علوم فلسفى و طبيعى و صنعتى و امثال آن ). بنابراين ، رهايى از فقر علمى و بيرون آمدن از اسارت آن و راه يافتن به غناى علمى و معرفتهاى فياض ، براى هيچ انسانى - هر كس مى خواهد باشد - حاصل نميشود جز با روى نهادن به كتاب خدا و تعقل و ژرفكاوى در آن و فهم تعقلى اسرار آن ،و دست يافتن به علوم حاملان اصلى آن كه به فرموده مولاى ما، امام على بن موسى الرضا (عليه السلام )، (بيانگران قرآنند).(886)
توضيح
مقصود از اين علم - كه جز از قرآن كريم و آموختن از دانايان معصوم قرآن به دست نمى آيد - كشف واقع و وصول به آن است ، بر حسب خود واقع و نفس الامر، نه به صورت تصور ذهنى - چنانكه بدان اشاره كرده ايم - و اين علم به هيچ روى تابع اصطلاحات - هر چه و هر گونه باشد - نيست ، بلكه به مراتب از آنها بالاتر و شريفتر است . واژه ها و اصطلاحات و ادات تعبيرى اين علم در قرآن كريم و احاديث معصومين (عليه السلام ) آمده است ؛ بايد از آنجا گرفت بدون آنكه تاءويلى بكار برد، يا تفسيرى به راءى كرد، يا با فلسفه ها و نحله ها و عرفانهاى اصطلاحى و امثال آنها در آميخت ، كه در اين صورت ، ديگر آن (علم و حيانى ) نخواهد بود. و در اين علم هيچ اختلافى و تعارضى نيست . و از اين جهت بر عكس علوم و عرفانها و فلسفه هاى بشرى است كه هماره معركه اختلافهاى بنيادين و مناقشه هاى گرانسنگ است .
و بايد دانسته باشد كه معارف اسلامى (نظام علمى و شناختى اسلام )، به خودى خود كامل و بسنده و مكتفى به خود است ، و به هيچ مكتب ديگرى نيازمند نيست ، بشرط آنكه همه ابعاد آن (يا روش ويژه خود قرآن ) درك شود،و از راههاى درست آن و اهل آن به دست آيد، و خصوصيات آن ، در نزد استادان خالص قرآنى آموخته گردد، استادانى كه فلسفه و عرفان را مى دانند، و از موارد انتقاد بر مسائل آنها آگاهند، و با گذشت از مرحله فلسفه و عرفان و اين اصطلاحات ، حقايق قرآنى را (به صورتى خالص )، همراه (تعقل قرآنى ) تبيين مى كنند.
و از امورى كه اهميت بسيار بالاى علم حاصل از قرآن كريم و اهل قرآن را براى ما آشكار مى سازد، اين است كه اين علم محدود به همان (صورت حاصله از شى ء در عقل ) نيست ، يا كشف عرفانى اصطلاحى با سلوكهاى ممتزج ، بلكه به (نور حاصل از واقع در قلب ) منتهى مى گردد، كه با آن ، حقيقت واقع - چنانكه هست - شناخته مى شود.

 

next page

fehrest page

back page