نامه دفتر مخصوص سلطنتى
حضرت استاد بزرگوار جناب شيخ عبد الحسين
احمد امينى
درود و بركات خدا بر شما باد. پس از سلام
به عرضتان مى رسانم كه جزء سوم و چهارم
كتابتان " الغدير فى الكتاب و السنه و الاداب
" را پيشگاه مولايم اعلى حضرت پادشاه معظم
تقديم نموده و خوشبختانه مورد حسن قبول واقع
شده است.
و اينك با تشكرات فراوان آن را به جناب شما
ابلاغ مى نمايم.
و چون جزء اول و دوم كتاب به ما نرسيده
اميدوارم بذل محبت فرموده: كتابفروشى اى كه
ممكن است آنها به دست آورد به من معرفى
فرمائيد.
بزرگى كنيد: درود خالص ما را بپذيريد.
رئيس دفترى مخصوص:
حسين حسنى
قصر عابدين 28 ينابر سنه 1948
تقريظ آيه الله حاج ميرزا عبدالهادي
شيرازي
اين پيامى است كه سيد بزرگوار، آيه الله
آقاى " حاج ميرزا عبد الهادى شيرازى " دام
علاه در باره اين كتاب فرستاده و ناشرى در
تهران پايتخت ايران آن را منتشر كرده و ما
اينك به خاطر تقدير از آن ناشر، و بزرگداشت
مقام والاى آن سيد بزرگوار و تشكر از او آن را
در اينجا مى آوريم:
بسم الله الرحمن الرحيم
و ستايش مخصوص اوست و درود بر پيامبران و
آلش باد.
از حقائق بسيار روشن اين است كه: كتاب
ارزشمند " الغدير " نوشته رهبر دينى بى نظير و
مصلح كبير و معلم اخلاقى جليل، حجه الاسلام
امينى نجفى، از عاليترين چيزهائى است كه
دانشگاه بزرگ اسلامى " نجف اشرف " به آن
مباهات مى كند چنانكه از مفاخر همه مسلمين نيز
بشمار مى رود. زيرا آن بزرگترين دائره
المعارفى است كه در خود علوم فراوان، ادب
زياد، احاطه گسترده، كوشش عظيم و حقائق خالص
را جمع كرده است.
او در اين كتاب، آنچه كه در وسع مردان نامى
علم و دين بوده از توانائى تام تفحص و تحقيق و
همت عالى براى ارشاد جامعه و هدايت امت، نسبت
به اسلام و مسلمين كوتاهى نكرد و به انجام
رسانيد. و چه بسا نگارش مثل اين كتاب جامع و
متنوع نيازمند به لجنه و انجمنى از استادان
علوم دينى است كه به همكارى يكديگر چنين كتابى
را تاليف نمايند.
و اگر مولف عالى قدر اين كتاب " علامه
امينى " ميان ما نبود و نمى ديديم كه او به
تنهائى اقدام به اين عمل بزرگ نموده، جا داشت
كه گمان شود اين كتاب اثر جمعيتى است كه هر
كدام نگارش گوشه اى از آن را به عهده داشته
اند.
بنابر اين وظيفه مسلمان ها است كه قدر اين
مرد بزرگ و خدمات ارزنده اش را نسبت به اسلام
و مسلمين بدانند و نويسنده عاليقدر و كتابش
را، از بهترين افتخاراتشان بشمار آرند و آنچه
كه او را در تكميل اين اثر نفيس كمك دهد در
اختيارش بگذارند تا بتواند با صرف اوقات
گرانبهايش حقائق را آشكار و اين كتاب مبين را
كه هيچ شكى در آن نيست، وسيله هدايت
پرهيزكاران است تكميل نمايد.
و اگر اين كتاب نوشته يك نفر است خيلى بعيد
نيست، زيرا نويسنده بزرگوارش در جهان دانش بى
نظير است و در اين راه كسى به پايه او نمى
رسد.
اينك در برابرت كتابى قرار گرفته كه مملو
از حقايق دينى ودقائق مذهبى كه جهات گوناگونى
از علم و ادب را دارا است.
و اگر به اين دائره المعارف گرامى دست
يافتى خود را در ساحل آب جوشانى كه هرگز تمام
نمى شود خواهى يافت و از آن بر نمى گردى مگر
آنكه مغزت را از معارف الهى و حافظه ات را از
تعاليم قدسيه دينى پر خواهى ديد و در برابر
ديدگانت جلوه هاى گفتار خدا: الذين جاهدوا
فينا لنهدينهم سبلنا: " كسانيكه در راه ما
كوشش كنند راههايمان را به آنان خواهيم نشان
داد " قرار خواهد داشت.
به حقيقت سوگند كه در اين كتاب دروس عاليه
اى درباره چگونگى بحث و نقد و اتقان در آنها و
محاكمه تاريخى ميان قضايا وجدا ساختن درست از
نادرست در فقه و تفسير و حديث و رجال وجود
دارد كه فكر نمى كنم غلو باشد اگر بگويم: آن
سنگ بناى همه اين اثرها يا مدخل وسيع براى
ورود به مدينه علم و عمل است. و اين مطلب عجيب
نيست، زيرا مولف در همه نوشته هايش از باب
مدينه علم " امير المومنين كه در نجف اشرف
مدفون است كمك مى گيرد.
و بديهى است كه غواص دريا از مرواريدها
محروم نمى ماند. خداوند او را زنده بدارد و
درود بر او و كسى كه راهش را برود و رحمت و
بركات خدا بر او باد.
الاحقر: عبد الهادى الحسينى الشيرازى
نامه هايى از لندن
از استاد " صفاء خلوصى " فارغ التحصيل
دانشگاه لندن، نامه هائى در مقام تقدير از اين
دروس عاليه و آگاهيش از اين حقائق تاريخى به
ما رسيده است و ما در مقام تشكر از او قسمت
هائى از آن ها را در اين جامى آوريم:
" عزيزم علامه بزرگ و بحاثه جليل استاد
امينى.
پس از درود گرم و ارادت و اخلاص به عرض مى
رسد: خرسندم از اينكه اين نامه را برايتان مى
نويسم و از حالتان استفسار مى كنم، اميدوارم
در كمال صحت و خوشى بوده همواره براى بحثهاى
علمى و تفكرات عالى، به عنوان ذخيره باقى
باشيد.
من هيچگاه نمى توانم اعجاب شديدم را نسبت
به شما كتمان كنم و همواره اين مطلب را، نزد
بسيارى از برادران در بغداد و مستشرقين در
لندن گفته ام، زيرا مردى كه 15 سال از عمرش را
در تاليف كتابى صرف كند شايسته بزرگ شمردن و
اعجاب است.
من تقديم رساله و تزم را به دانشگاه لندن
تا صدور كتابتان و آگاهيم نسبت به آن تاخير
انداختم زيرا دوست مى داشتم كه در متن رساله
ام، به الغدير و كوشش ارزشمندتان اشاره كنم. و
به زودى نظر مستشرقين را به اين ناحيه مهم از
ادب عربى جلب خواهم كرد و اميدوارم كه صداقت و
رابطه فكرى ما همواره ادامه پايدار باشد.
در پايان خواهشمند است عالى ترين تحيات و
اعجاب مخلص را قبول فرمائيد " و در نامه ديگرش
چنين مى گويد: " جلد اول و دوم كتاب ارزنده
شما به من رسيد و از مطالعه آن كمال خرسندى
حاصل گرديد، زيرا در آن مطالب بسيار عالى كه
نتيجه بحث و تحقيق بهم پيوسته است يافتم و
دوست مى داشتم كه تقريظى بر اين دو جزء
بنويسم، اما بعدا فكر كردم كه مقاله مفصلى پس
از صدور ديگر اجزاء و بقيه مجلدات بنويسم از
اين رو در انتظار بقيه مجلدات ان در كمال
علاقه و اشتياق مى باشم و اميد است اگر خدا
بخواهد مرا همواره در حسن ظنتان بيابيد و از
برادر و دوستان شوق و تحيت و اعجاب تمام را
بپذيريد ".
ودر نامه سوم مى گوييد: "از صفحاتى كه
اشاره فرموده بودى مطالعه كنم، جستجو كرده
آنها را چنان يافتم كه مى توانم بدان وسيله
درباره غدير خم راى زير را به دست آرم: شكى
درباره غدير خم نيست، زيرا هيج گاه ممكن نيست
كه اين روايات متواتره و قصائد طولانى بر روى
چيزى كه اساس و ريشه ندارد استوار باشد.
بنابر اين موضوع ثابت اين است كه: موقعيت
رسول خدا "ص" درباره غدير خم، از چيزهائى است
كه ممكن است ايمان صحت آن و اثباتش با نصوص
زيادى كه از حد و حصر بيرون مى باشد ثابت
گردد.
و من اينك در صدد نوشتن فصل كاملى درباره "
غدير خم " به زبان انگليسى هستم، اما همواره
به انتظار وصول ديگر مجلدات كتاب ارزشمندتان
هستم تا آن را به عنوان مرجعى قرار دهم كه در
وقت ضرورت به آن مراجعه نمايم.
خواهشمند است ارادت و اخلاص و نهايت علاقه
ام را قبول فرمائيد.
مخلص شما: صفاء خلوصى
نامه اى از بغداد
اين نامه را از استاد عاليقدر سيد محمد
فرزند علامه بى نظير سيد على نقى حيدرى كاظمى
از علماء و پيشوايان پايتخت عراق " بغداد "
دريافت كرديم و آن را به عنوان تشكر و قدردانى
در اينجا مى آوريم:
بسم الله الرحمن الرحيم
علامه بزرگوار، مصلح عاليقدر، حجه الاسلام
جناب آقاى شيخ عبد الحسين امينى دامت بركاته.
پاكترين و عاليترين تهنيتهايم را در مورد
پيروزى آشكارتان درباره كتاب " الغدير " كه
نمونه جالبى از تاليف پاكيزه و تحليل دقيق و
صورت گويائى از نبوغ مولف و وسعت اطلاع و كثرت
تحقيقاتش كه مطالعه كننده را به اجلال و
تكريمش وادار مى نمايد به شما تقديم مى كنم.
و خدا مى داند كه من هرگاه آن را مطالعه مى
كنم، تعجبم نسبت به كوشش فوق العاده مولف در
نگارش اين اثر نفيس زياد مى شود.
خواننده هنگامى كه صفحات آن را ورق مى زند
و در مطالعه آن دقيق مى شود، در شگفتى عجيبى
فرو مى رود. گرچه او از نظر ابتدائى از اين
كتاب جز آنكه كتابى است درباره حديث غدير از
لحاظ قرآن و سنت و ادب بحث مى كند، چيز ديگرى
نمى شناسد. اما زود نظرش تغيير مى كند، آنگاه
كه فصول و ابواب مختلف آن را به دقت بررسى مى
كند، از آن خارج نمى شود جز آنكه سهم فراوانى
از علم دين و ادب و اخلاق بهمراه خواهد داشت.
بنابر اين آن كتاب، تنها درباره غدير خم
نيست، بلكه دائره المعارف علمى بزرگ و محشون
به تحليل دقيق و نتيجه گيرى صحيح و تحقيقات
گرانبها پيرامون روز تاريخى غدير خم و حقائق
ديگرى مى باشد كه سياست هاى وقت، خواست آن ها
را از مردم پنهان بدارد و حقائقى كه همواره
پشت پرده ها باقى ماند و چشم ها آنها را نمى
ديد.
پس اين كتاب، تنها مربوط به مساله " غدير "
نيست، بلكه در آن، هر چه را كه امت اسلام
بخواهد از زنده كردن ميراث قديم، و ستودن عظمت
گذشته و اعلاء كلمه حق و به اهتزاز نگاهداشتن
پرچم قرآن و بررسى درباره مفاخر و شاهكارهائى
كه تاريخ براى امت ثبت كرده كه بهترين اثر را
در پيشرفت ملتها و تهذيب عقول داشته اند،
خواهد يافت.
و حقا اين كتاب، چنان است كه گفته ايد: "
كتابى است علمى، فنى، تاريخى. ادبى، اخلاقى،
در موضوعش ابتكارى و بى نظير، از حديث " غدير
" از لحاظ كتاب و سنت و ادب بحث مى كند و
متضمن شرح حال گروه زيادى از مردان علم و دين
و ادب است كه اين آثار را جمع كرده و براى ما
حفظ نموده اند ".
و من به گفته شما اضافه مى كنم كه: آن،
بهترين كتابى است كه دانشگاه نجف، در طول
تاريخ، تحويل چهان دانش داده است، با آنكه
كتابهاى زيادى در قسمت هاى مختلف، از آن به
جهان، عرضه شده است.
و خواننده، هنگام مطالعه آن، خود را در
باغستانى مى يابد كه در آن همه نوع ميوه، بلكه
آنچه را كه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى
برد وجود دارد.
و من فكر مى كنم كه از ستم بزرگ بر علم و
از جنايت بر حقيقت است كه چنين كتاب ارزشمندى
با اين همه مطالب، نوشته شود، ولى ثروتمندان
مسلمان. اقدام به عاليترين چاپ آن، ننمايند تا
همان طور كه از لحاظ محتوى نمونه است از لحاظ
چاپ و ظاهر نيز نمونه باشد. و چقدر دوست
داشتيم كه از ابتداء صدور آن، به آنچه بر من و
هر مسلمانى واجب بود يعنى: نوشتن تقريظ و
ستودن آن، اقدام نمايم. اما ستايش و تمجيد
فراوانى كه پادشاهان، و دانشمندان و استادان،
نسبت به اين كتاب و كوشش هاى فراوان مولف،
نموده اند، مرا از مبادرت به آشكار نمودن
احساسم نسبت به اين خدمت بزرگ و كشش مداوم
مولف در راه احقاق حق واز بين بردن باطل، بى
نياز نمود.
ليكن، هنگامى كه جزء چهارم كتاب به من رسيد
و از مطالعه آن بهره وافى گرفتم، حالتى به من
دست داد كه ديگر نتوانستم آنچه كه در باطنم از
اعجاب و تكريم، نسبت به مولف و كتاب ارزشمندش
بوده پنهان نمايم، بنابر اين، آقايم بسيار
پوزش مى طلبم و هزار پوزش.
و اينكه تهنيت هاى قلبيم را نسبت به اين
توفيق بزرگ، تقديم دارم و از خداى توانا
بخواهم كه شما را به عنوان نمونه دين، رمز
حقيقت و افتخار اسلام، باقى بدارد، كار ديگرى
نمى توانم انجام داد، ولى به شما بشارت مى دهم
كه اين كتاب به زودى "اگر خدا بخواهد" بسيارى
از مردم را به راه راست، هدايت خواهد كرد و
پرده از روى حقائق پيچيده بر خواهد داشت و
براى مردم آشكار خواهد نمود كه: حق برتر از
همه چيز و هيچ چيز برتر از آن نيست. مستدعى
است احترامات شايسته ام را بپذيريد.
محمد على نقى حيدرى
كاظمين - 23 ربيع الثانى 1367
مقدمه مولف
بسم الله الرحمن الرحيم
خدايا: ترا ستايش مى كنم اى كسى كه به خاطر
بزرگى، بر دلها تجلى كردى و به جهت عزت، و از
چشمها پوشيده شدى و به سبب قدرت بر اشياء
توانائى پيدا كردى، پس نه ديده ها مى توانند
ترا بينند و نه اوهام به كنه عظمتت راه دارند
و نه عقل ها نهايت قدرتت را درك مى كنند.
منزها: ترا ستايش مى كنم بر نعمتهاى عظيم و
بى شمارى كه بر ما ارزانى داشتى و بر احسان
پيوسته است و بر اجابت درخواست هائى كه از تو
شده است همانطور كه خود فرموده اى: و آتاكم من
كل ما سالتموه و ان تعدوا نعمه الله لا
تحصوها: " و هر چه كه از او خواستيد به شما
عطا كرد و اگر بخواهيد نعمت خدا را بشماريد
شمردن نمى توانيد ".
پروردگارا: ترا ستايش مى كنم بر اينكه با
فرستادن برترين و بزرگترين و آخرين پيامبرانت
با قرآن، ما را از پليدى كفر و كثافت شرك پاك
كردى و راه هاى هدايت و رسيدن به خودت را براى
ما آشكار نمودى: لقد من الله على المومنين اذ
بعث فيهم رسولا منهم يتلو عليهم آياته و
يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا
من قبل لفى ضلال مبين: " خدا بر مومنان منت
نهاد كه ميان آنها، پيغمبرى از خودشان
برانگيخت كه آيه هاى خدا را بر ايشان بخواند و
پاكشان كند و كتاب و حكمتشان آموزد و گرچه از
پيش در گمراهى آشكار بودند ". معبودا ترا سپاس
مى گزارم بر ولايت امير المومنين، برادر
پيامبرت، پدر ذريه اش، آقاى عترتش و جانشينش
بعد از او كه بدان وسيله نعمت را تمام و دينت
را كامل نمودى و در قرآن كريمت درباره آن
فرمودى: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم
نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا: " اكنون براى
شما دينتان را كامل كردم و نعمت خويش را بر
شما تمام نمودم و اسلام را دين شما انتخاب
كردم ".
عزيزا: ترا سپاس مى گذارم بر توفيقى كه به
ما عنايت كردى، از پيروى پيامبر برگزيده ات و
جانشين او در ميان امتش كه عبارت است از قرآن
كريم و اهل بيت او كه بر ما واجب كردى از آنها
اطاعت كنيم و به ما دستور دادى كه دوستشان
داشته باشيم و همان را پاداش رسالتش قرار دادى
و آن را در قرائت "حسنه" ناميدى و فرمودى: و
من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا ان الله غفور
شكور: "هركه كار نيكى كند بر نيكيش بيافزائيم
كه آمرزنده و حق گزار است. "
خدايا: موفقم بدار تا نعمتت را بر من و پدر
و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگذارم و عملى
شايسته كنم كه پسند تو باشد و فرزندانم را
شايسته كن كه من به سوى تو رو اوردم و از
مطيعانم ".
امينى