الغدير جلد ۲

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۴۰ -


از مطر وراق، از شهر بن حوشب، از ابى هريره كه گفت: هر كس روز هجدهم ذى حجه روزه بدارد براى او "ثواب" روزه شصت ماه نوشته ميشود، و آن روز غدير خم است هنگامى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله دست على بن ابى طالب را گرفت و فرمود: " الست ولى المومنين " يعنى آيا من ولى مومنين نيستم؟ گفتند بلى يا رسول الله، هستى، فرمود: " من كنت مولاه فعلى مولاه " پس از آن عمر بن خطاب گفت: به به براى تو اى پسر ابى طالب گرديدى مولاى من و مولاى هر مسلم، پس از آن خداوند "اين آيه را" نازل فرمود: " اليوم اكملت لكم دينكم... " و كسى كه روز بيست و هفتم رجب را روزه بدارد براى او "ثواب" روزه شصت ماه نوشته ميشود، و آن اولين روزى است كه جبرئيل عليه السلام بر محمد صلى الله عليه و آله برسالت نازل شد.

و اين روايت را بطريق ديگر از على بن سعيد رملى روايت نموده، و عاصمى در " زين الفتى " آورده كه: خبر داد ما را محمد بن ابى زكريا، باخبار ابو اسمعيل ابن محمد فقيه، از ابو محمد يحيى بن محمد علوى حسينى، از ابراهيم بن محمد عامى، از حبشون بن موسى بغدادى، و او بحديث على بن سعيد شامى و او بحديث ضمره، از شوذب، تا آخر سند و متن مذكور بدون ذكر روزه رجب.

و روايت مزبور را، ابن مغازلى شافعى در مناقبش از ابى بكر، احمد بن طاوان آورده كه گفت: خبر داد ما را، ابوالحسين احمد بن حسين بن سماك، بحديث ابو محمد جعفر بن محمد بن نصير خلدى. بحديث على بن سعيد رملى. تا آخر سند و متن مذكور.

و سبط ابن جوزى در تذكره اش ص 18 و خطيب خوارزمى در مناقبش ص 94 از طريق حافظ بيهقى از حافظ حاكم نيشابورى ابن البيع صاحب " المستدرك " از ابى يعلى زبيرى، از ابى جعفر احمد بن عبد الله بزاز، از على بن سعيد رمى. تا آخر، و شيخ الاسلام حموينى در " فرايد السمطين " در باب سيزدهم از طريق بيهقى روايت مزبور را ذكر نموده اند.

رجال سند حديث

1- ابوهريره. جمهور "علماء سنت" بر عدالت و ثقه بودن او اجماع دارند بنابراين احتياجى به بسط مقال درباره او نداريم.

2- شهر بن حوشب اشعرى، حافظ ابو نعيم او را از اولياء شمرده و شرح حال كامل و جداگانه اى براى او درج 6 " حليه " ص 67- 59 ذكر نموده، و ذهبى ستايش بخارى را نسبت باو در ميزانش حكايت نموده، و از احمد بن عبد الله عجلى و يحيى و ابن شبيه و احمد و نسوى ثقه بودن او را ذكر نموده، و حافظ ابن عساكر شرح حال او را در جلد 6 تاريخش ص 343 ثبت نموده و گويد: درباره او از امام احمد سوال شد، نامبرده گفت: چه نيكو است حديث او، و او را توثيق نمود و ستايش كرد، و يكبار "درباره او" گفت كه: باكى بر او نيست و عجلى گويد: او شامى است، از تابعين است. ثقه است، و يحيى بن معين او را توثيق نموده، و يعقوب بن شيبه گويد: او ثقه است، ولى بعض از آنان "علماء" او را مورد طعن قرار داده اند.

و ابن حجر شرح حال او را در جلد 4 " التهذيب " ص 370 ذكر و از احمد ثقه بودن و نيكوئى حديث و ستايش او را نقل كرده. و از بخارى حسين حديث و اعتبار و قوت او را در امر حديث، و از معين ثقه بودن و دقت نظر او را، و از عجلى و يعقوب و نسوى ثقه بودن او را حكايت كرده، و از ابى جعفر طبرى نقل كرده كه نامبرده فقيه و تواناى در قراءت و عالم بوده و در مورد او كسى هم هست كه او را ضعيف شمرده و بطوريكه ابوالحسن قطان گفته برهانى براى او شنيده نشده، در حاليكه بخارى و مسلم و چهار پيشواى ديگر "صاحبان صحاح" ترمذى، ابو داود. نسائى ابن ماجه، از او نقل حديث نموده اند.

3- مطر بن طهمان وراق ابو رجاء خراسانى، مولى على، در بصره سكونت گرفته و انس را درك نموده، حافظ ابو نعيم او را از اولياء شمرده و در ج 3 " حليه " صفحه 75 شرح حال جداگانه براى او ثبت نموده، و از ابى عيسى روايت كرده او گفته: من بمانند مطر در فقاهت و زهد نديدم، و ابن حجر شرح حال او را در جلد 10 تهذيب ص 167 درج و گفتار ابى نعيم مذكور را نقل نموده و ابن حبان در افراد ثقه از او ياد كرده و از عجلى راستى گفتار او را و اينكه باكى بروايت او نيست نقل و از بزاز حكايت نموده كه: باكى بر او نيست و انس را ديده و سراغ نداريم كسى را كه حديث او را ترك نموده باشد، نامبرده در سال 125 و گفته شده 129 در گذشته، و گفته شده كه در حدود 140 منصور او را كشته، بخارى و مسلم و بقيه پيشوايان ديگر شش گانه يعنى صاحبان صحاح از او حديث نقل و روايت نموده اند.

4- ابو عبد الرحمن بن شوذب، حافظ ابو نعيم در ج 6 " حليه " ص 135- 129 او را در شمار اولياء آورده و از كثير بن وليد روايت نموده كه او گفته: هر وقت ابن شوذب را ميديدم ملائكه را ياد مينمودم.

و جزرى در " خلاصه " ص 170 از احمد و ابن معين ثقه بودن او را حكايت نموده و ابن حجر در جلد 5 " تهذيب " ص 255 از او ذكرى بميان آورده كه خلاصه اش اينست كه: او استماع حديث نموده و در فقه دست يافته و از ثقات بوده سفيان ثورى گفته: نامبرده از استادان مورد وثوق ما بوده و ابن خلفون از ابن نمير و غيره توثيق او را نقلن كرده و از ابى طالب و عجلى و ابن عمار و ابن معين و نسائى حكايت كرده كه نامبرده ثقه است، در سال 86 متولد و در يكى از سالهاى 156/156/144 وفات يافته، حديث او را پيشوايان ششگانه جز مسلم روايت كرده اند، و حاكم در " مستدرك " و ذهبى در " تلخيص " صحيح بودن حديث او را تصديق نموده اند.

5- ضمره بن ربيعه قرشى، ابو عبد الله دمشقى، متوفاى 202/200/182 حافظ ابن عساكر در جلد 7 تاريخش ص 36 شرح حال او را نگاشته و از احمد حكايت كرده كه گفت بمن رسيد كه: نامبرده استادى صالح بوده، و در جواب پرسشى كه از او شد، گفت: اين مرد ثقه مورد اعتماد، مردى است ذيصلاحيت و خوش روايت، و از ابن معين ثقه بودن او را نقل نموده، و از ابن سعد حكايت كرده كه: نامبرده ثقه و مورد اطمينان و داراى عمل خير بوده و در اين "مزايا و محسنات" كسى از او افضل و برتر نبوده، و از ابن يونس نقل كرده كه: او در زمان خود مردى فقيه بوده، و جزرى در خلاصه خود ص 150 ثقه بودن او را از احمد و نسائى و ابن معين و ابن سعد ذكر كرده. و خلاصه مندرجه در تهذيب ابن حجر چنين است: از قول احمد است كه او، مردى است كه حديث او صالح و از افراد ثقه و مورد اطمينان است، در شام همانند او نبوده، و از قول ابن معين و نسائى و ابن حبان و عجلى است كه او ثقه بوده و از قول ابى حاتم است كه او صالح بوده، و از قول ابن سعد و ابن يونس است كه او هر دو وصف مذكور را داشته صاحبان صحاح جز مسلم- از طريق او حديث روايت نموده اند و حاكم در " مستدرك " و ذهبى در " تلخيص " صحيح بودن حديث او را اشعار نموده اند.

6- ابو نصر على بن سعيد، ابى حمله رملى، متوفاى 216، تاريخ فوت او را بخارى چنين ثبت كرده، ذهبى در " ميزان الاعتدال " جلد 2 ص 224 او را توثيق نموده و گفته: من باكى بر او نيافتم و تاكنون نديده ام كه احدى در مورد او سخنى بگويد، و او در امر "حديث" داراى صلاحيت است، و احدى از صاحبان كتب "صحاح" سته با وجود ثقه بودنش از طريق او حديثى روايت نكرده اند، و نامبرده "ذهبى" بعنوان على بن سعيد نيز شرح حال او را آورده و گفته: در خصوص او چنين ثابت است كه گوئى صدوق است، و ابن حجر در جلد 4 "لسان" ص 227 ثقه بودن او را اختيار نموده و بر ذهبى ايراد گرفته و گفته با وصف اينكه او ثقه است و كسى درباره او نكوهش نكرده چگونه او را در عداد ضعفاء ذكر نموده اى؟!

7- ابو نصر حبشون بن موسى بن ايوب خلال، متوفاى 331، شرح حال او را خطيب بغدادى در جلد 8 ص 291- 289 ثبت نموده و گفته: نامبرده ثقه است و در بغداد- باب البصره سكونت داشته و از حافظ دار قطنى حكايت نموده كه او صدوق است. 8- حافظ، على بن عمر ابوالحسن بغدادى، مشهور به دار قطنى، صاحب سنن، متوفاى 385 خطيب بغدادى شرح حال او را در جلد 12 تاريخش ص 40- 34 ثبت نموده و گفته: نامبرده- يگانه عصر و نخبه روزگار و پيشواى زمان خود و بى همتا بوده، علم اثر و معرفت بعلل حديث و اسماء رجال و احوال راويان باو منتهى گشته، مضافا بر مراتب صدق و امانت و فقه و عدالت و قبول شهادت و صحت اعتقاد و سلامت مذهب و احاطه بعلوم، سواى علم حديث، و از ابى الطيب، طاهر بن عبد الله طبرى حكايت نموده كه: دار قطنى اميرالمومنين حديث بود، و حافظى نديدم وارد بغداد شده مگر آنكه بسوى او شتافت و باو تسليم شد، يعنى در برابر تقدم او در حفظ و برترى منزلت در علم گردن نهاد، و سپس در شرح حال و ستودن او بسط كلام داده.

و ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 359 شرح حال او را ذكر و او را ستوده و همچنين ذهبى در جلد 3 تذكره ص 203- 199 و از قول حاكم نقل كرده كه: دار قطنى در حفظ و فهم و ورع يگانه عصر خود گرديد و پيشواى قراء و نحويين بود و من در سال 67 چهار ماه در بغداد مقيم شدم و اجتماع ما زياد شد و در تصادف با او، او را بالاتر از آنچه براى من توصيف شده بود يافتم، و از او از علل و استادان "حديث" سوال نمودم و نامبرده را مصنفاتى است كه ذكر آنها بطول مى انجامد و من گواهى ميدهم كه در بسيط زمين همانند او بجايش نه نشست... تا آخر.

و در اين باره در بسيارى از كتب رجال ضمن شرح حال كامل او انواع ستايش ها موجود است كه ما بذكر آنها اطاله كلام نميدهيم، ما در اسناد اين حديث بررسى طولانى نموديم تا تو "خواننده عزيز" را آگاه نموده باشيم باينكه اين حديث تا چه پايه صحيح است و رجال طريق اين حديث تا چه اندازه ثقات هستند و آنچنان ثقه بودن آن ها واضح و مبرهن است و در اين خصوص كافيست كه ثقه بودن آنها بجائى از وضوح رسيده كه براى هيچ ماجراجوئى كه در انواع جدل ريزه كار و در هر سخن و گفتار تصرفات نابجائى بكار مى بندد مجالى باقى نيست كه نسبت بان زبان بنكوهش دراز كند، چه اينهمه كتب شرح حال رجال همه پر از توصيف آنها است بهر ثنا خوانى و ستايشگرى.

مضافا بر مزيتى كه اين حديث داراست يعنى اشعار آن به نزول آيه كريمه " اليوم اكملت لكم دينكم.. " در روز غديرخم كه مويد و پشتى بان احاديث گذشته است كه تصريح باين امر دارند، و در ميان راويان آن افرادى مانند طبرى و ابن مردويه و ابى نعيم و خطيب و سجستانى و ابن عساكر و حسكانى و نظاير آنان از پيشوايان و حفاظ وجود دارند، بصفحات 126- 115 مراجعه نمائيد.

انتقاد از ابن کثير درباره مطالب او در غدير

اكنون كه اين امر بر تو "خواننده ارجمند" آشكار و مدلل شد، با من بيا تا مطالب ابن كثير را مورد بررسى قرار دهيم كه در پيرامون اين حديث گفته: و چنين پنداشته كه اين حديث ناشناس و بلكه دروغ است باستناد روايتى كه بدست آورده حاكى از اينكه اين آيه در روز عرفه موسم حجه الوداع نازل گرديده و راستى جاى شگفتى است كه كسى قطع حاصل نمايد به ناشناس بودن يكى از دو گروه و دو دسته "از راويان" در روايات متعارضه در حاليكه هر دو در صحت همانند و برابر با يكديگرند كاش ميدانستم كه در كفه مقابل حديث "مورد نظر" ما كدام مرجح وجود دارد كه صحت آنرا ترجيح دهد و چه امرى كفه جانب اين حديث را سبك نموده و موجب عدم اعتدال در ميزان گرديده؟ با امكان معارضه ابن كثير بمانند گفتارش درباره جانب ديگر براى مخالفتى كه با آنچه ما درباره نزول آيه كريمه ثابت نموديم دارد؟ و آيا براى اين پندار ابن كثير مجوزى پسنديده وجود دارد؟ غير از اينكه او ميخواهد قرآن كريم را از اين نباء عظيم "امر ولايت و امامت" منحرف و جدا سازد؟ اگر نه چنين است؟ براى ابن كثير هم امكان داشت كه مانند سبط ابن جوزى در تذكره اش ص 18 او هم نزول آيه را دو مرتبه احتمال دهد كما اينكه "تكرار نزول" در مورد بسمله و آيات ديگرى كه در پيش "صفحه 157 "ذكر نموديم واقع شده، ابن كثير را شبهه ديگرى است كه در جلد 5 تاريخش در ص 214 ذكر نموده، داير بتاييد در انكار حديث شبهه مزبور عبارت است از پندار او در اينكه پاداش روز غدير "مذكور در روايت مزبور" اگر معادل باشد با روزه شصت ماه مستلزم اينست كه مستحب بر واجب برترى و فضيلت داشته باشد زيرا آنچه درباره روزه تمام ماه رمضان رسيده اينست كه ثواب آن معادل با ده ماهست، و اين "تفاوت" بى سابقه و ناروا و باطل است.

رد و ابطاهل اين شبهه و پندار بدو طريق نقض و حل صورت ميگيرد، اما رد نقضى بوسيله يكعده روايات بسيار زياد است كه براى ما مجال ذكر همه آنها "و حتى ذكر اكثر آنها" نيست، و اكتفا ميكنيم از آنها بچند حديث:

1- حديث: كسى كه ماه رمضان را روزه بدارد و شش روز از شوال را هم در دنبال آن قرار دهد يعنى روزه بگيرد مثل اينست كه تمام روزگار "عمر خود" را روزه داشته، اين حديث را مسلم بچند طريق در صحيح خود جلد 1 ص 323 و ابو داود در سنن خود جلد 1 ص 381 و ابن ماجه در سنن خود جلد 1 ص 524 و دارمى در سنن خود جلد 2 ص 21 و احمد در مسند خود جلد 5 ص 417 و 419 و ابن ربيع در " تيسير الوصول " جلد 2 ص 329- نقل از ترمذى و مسلم- با بررسى طريق روايت نموده اند و هر كس كه قايل باستحباب روزه اين شش روز است اتكاء و اسنادش بر اين روايت است.

2- حديث: كسى كه روزه بدارد شش روز بعد از فطر را، چنانست كه تمام سال را روزه داشته، حديث مزبور را، ابن ماجه در سنن خود جلد 1 ص 524 و دارمى در سنن خود جلد 2 ص 21 و احمد در مسندش جلد 3 ص 308 و 324 و 344 و در جلد 5 ص 280 و نسائى و ابن حبان هر دو در سنن خود با بررسى طريق روايت نموده اند و سيوطى صحت اين حديث را در جلد 2 " جامع الصغير " ص 79 تاييد نموده است.

3- رسول خدا صلى الله عليه و آله امر ميفرمود بروزه داشتن ايام البيض- يعنى- سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم "هر ماه" و ميفرمود مانند روزه داشتن تمام عمر يا مانند حال عمر است، اين حديث را، ابن ماجه در سنن خود جلد 1 ص 522 و دارمى در سنن خود جلد 2 ص 19 با بررسى طريق روايت نموده اند.

4- هيچ روزهائى از روزهاى دنيا براى عبادت محبوب تر نيست در نزد خدا از عبادت دهه "ذى حجه" و همانا روزه داشتن يك روز از آن معادل است با روزه داشتن يكسال و يكشب آن "در فضيلت"- معادل شب قدر است، اين حديث را، ابن ماجه در سنن خود جلد 1 ص 527 و غزالى در احياء العلوم جلد 1 ص 227 با بررسى طريق روايت نموده اند. و در كتاب اخير الذكر، "اين حديث نيز مذكور است": كسى كه سه روز از ماه حرامى را كه عبارتست از پنجشنبه و جمعه و شنبه روزه بدارد خدا بپاداش هر روز براى او عبادت نهصد سال ثبت ميفرمايد.

5- "زيادتى چاپ دوم" از انس بن مالك نقل شده كه گفت: گفته ميشد در ايام دهگانه "ذيحجه" بهر روز هزار روز، و درباره روز عرفه ده هزار روز، يعنى در فضيلت- اين موضوع را، منذرى در " الترغيب و الترهيب " جلد 6 ص 66 نقل از بيهقى و اصفهانى ذكر نموده.

6- روزه داشتن سه روز از هر ماه "معادل" روزه عمر است با افطار آن، حديث مزبور را احمد در مسندش جلد 5 ص 34، و ابن حبان در سحيح خود با بررسى طريق روايت نموده اند، و سيوطى در جلد 2 " الجامع الصغير " ص 78 صحت آنرا تاييد نموده، و نسائى و ابويعلى در مسند خود و بيهقى از جرير بطوريكه در جلد 2 جامع الصغير ص 78 مذكور است، روايت مزبور را بلفظ: روزه سه روز از هر ماه روزه عمر است، آورده اند.

و ترمذى و نسائى "بطوريكه در جلد 2 " تيسير الوصول " ص 330 مذكور است" با بررسى در طريق روايت نموده اند كه: هر كس، سه روز از هر ماه را روزه بدارد، اين "از حديث ثواب" معادل روزه عمر است، و خداى متعال در تصديق اين در كتاب خود اين آيه را نازل فرمود كه: " من جاء بالحسنه فله عشر امثالها " يكروز به ده روز، و اين حديث را بلفظى قريب باين، مسلم در صحيح خود جلد 1 ص 319 و 321 آورده، و نسائى از حديث جرير آورده كه: روزه داشتن سه روز از هر ماه "در ثواب" معادل روزه داشتن تمام عمر است، سه روز ايام البيض "زيادتى چاپ دوم" و اين روايت را حافظ منذرى نيز در " الترغيب و الترهيب " جلد 2 ص 33 ذكر نموده و ابن حجر در جلد 2 " سبل السلام " ص 234 آنرا ذكر و صحت آنرا اشعار نموده.

7- روزه داشتن روز عرفه مانند روزه داشتن هزار روز است، حديث مزبور را ابن حبان "بطوريكه در جلد 2 " الجامع الصغير " ص 78 مذكور است" از عايشه روايت نموده "زيادتى چاپ دوم" و طبرانى در " الاوسط " و بيهقى "بطوريكه در جلد 2 " الترغيب و الترهيب " ص 27 و 66 مذكور است" با بررسى در طريق آنرا روايت كرده اند.

8- "زيادتى چاپ دوم" از عبد الله بن عمر رسيده كه گفت: هنگاميكه ما با رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم روزه داشتن روز عرفه را معادل دو سال ميدانستيم، اين حديث را طبرانى در " الاوسط " روايت نموده و در نزد نسائى "بطوريكه در جلد 2 " الترغيب و الترهيب " ص 27 مذكور است" بلفظ- يكسال- است.

9- هر كس روز بيست و هفتم ماه رجب را روزه بگيرد خداى تعالى براى او ثواب شصت ماه ثبت ميفرمايد، اين حديث را، حافظ دمياطى در سيره خود "چنانكه در جلد 1 " السيره الحلبيه " ص 254 مذكور است"، با بررسى در طريق- روايت كرده، و صفورى در جلد 1 " نزهه المجالس " ص 154 آنرا روايت نموده است.

10- از ابى هريره و سلمان روايت شده، از رسول خدا صلى الله عليه و آله، باينكه: در رجب روز و شبى هست كه هر كس آنروز را روزه بدارد و آنشب را قيام بعبادت نمايد براى او است پاداش كسيكه صد سال روزها روزه بدارد و شبها قيام بعبادت كند. و آن "شب و روز" سه روز باقى مانده از ماه رجب است، اين حديث را شيخ عبد القادر گيلانى "بطوريكه در " نزهه المجالس " صفورى جلد 1 ص 154 مذكور است"، در " غنيه الطالبين " روايت كرده.

11- ماه رجب، ماه بزرگى است، هر كس يكروز از آنرا روزه بدارد خداوند "ثواب" سه هزار سال براى او ثبت- خواهد فرمود، "بطوريكه در " نزهه المجالس " صفورى ص 153 مذكور است" گيلانى اين حديث را در " غنيه الطالبين " روايت نموده.

12- كسى كه روز عاشورا روزه بدارد، گوئى تمام عمر را روزه گرفته، در تورات نوشته شده، اين روايت را صفورى در جلد 1 " نزهه المجالس " ص 174 ذكر نموده.

13- "زيادتى چاپ دوم" هر كس يكروز از محرم را روزه بدارد، براى او است بهر روزه "ثواب" سى روز روزه داشتن، "بطوريكه حافظ منذرى در " الترغيب " و الترهيب " جلد 2 ص 27 ذكر نموده" طبرانى اين حديث را در " الصغير " آورده.