الغدير جلد ۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۳ -


اهميت غدير در تاريخ

در نظر هيچ خردمندى ترديد پذير نيست كه شرف و برترى هر چيزى بسته بفايده و نتيجه آن چيز است. بنابراين قاعده : در ميان موضوع هاى تاريخى نخستين امرى كه ميتواند متضمن مهمترين فوايد و نتايج باشد موضوعى است كه دين الهى بر آن پايه گذارى شده و كيش و آئينى بر اساس آن استوار گشته و قوائم و استوانه هاى مذهبى بر آن نصب و اتى از آن بوجود آمده باشد و دولتهائى بر آن مبنى و اساس متشكل وصيت شهرت آن مداوم و ذكر آن جاودانى گرديده باشد. بهمين جهت است كه پيشوايان تاريخ در ثبت مبادى و تعاليم اديان فداكارى نموده و وقايع تابعه و شئون مربوطه بان از قبيل - كيفيت پيدايش و نحوه دعوت و مبارزات و حكومات و ساير تشكيلات مترتبه به آنرا كه روزگاران دراز و قرنهاى متمادى بر آن گذشته همه را ثبت و قيد نموده اند.

سنه الله فى الذين خلوا و لن تجد لسنه الله تبديلا.

بديهى است كه، در چنين موارد چنانچه مورخ نسبت بامرى از امور مربوطه باين موضوع مسامحه و يا در ثبت و ضبط آن اهمال نمايد در رشته تاريخى و طومار تاليفش فاصله و شكافى توليد شود كه هيچ امرى آنرا پر نميكند، و تاريخى كه آغاز و مبدء آن در اثر چنين غفلت و اهمالى مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود كه خواننده چنين تاريخى نسبت بسرانجام و پايان آن نيز دوچار سرگردانى و جهل گردد واقعه تاريخى " غديرخم " از جمله همين قضاياى مهمه و خود خطيرترين موضوع تاريخى در جهان اسلام است. زيرا. اين واقعه مهم با بسيارى از براهين قاطعه "مرتبط بان" مبنى و اساس مذهب آنهائى است كه از آثار خاندان پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله پيروى مينمايند كه شامل مليونها. از نفوس مسلمانان است، در اين گروه عظيم مظاهر دانش و بزرگى نمايان و از ميان آنها دانشمندان بنام حكما. فلاسفه. مردان بزرگ. نوابغ در علوم و فنون متنوعه. سلاطين. سياستمداران. فرماندهان. ادبا. فضلا. برخاسته اند.. : و كتب و مولفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابراين اگر مورخ. خود از اين گروه باشد، بر او فرض و واجب است كه اخبار و مطالب مهمه مربوط به بدو دعوت نبوى صلى الله عليه و آله را بوسيله ثبت و ضبط در تاريخ خود بطور تفصيل در دسترس استفاده هم كيشان خود قرار دهد. و اگر مورخ از غير اين گروه "يعنى غير از گروه پيروان آثار خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله باشد. باز همين ضمن بررسى در تاريخ جمعيت بزرگى مانند اين گروه ناچار است كه نسبت بچنين واقعه مهمى "اگرچه با سادگى و بساطت هم شده" ذكرى بنمايد و يا چنانچه تحت تاثير عواطف قومى و مسخر هيجانات فتنه جويانه طايفه خود شده ذكر اين قضيه تاريخى را با امورى كه در پيرامون اين قضيه از لحاظ انتقاد در دلالت آن مورد نظر او است توام نمايد.

"اينكه گفتيم : انتقاد در دلالت... اين تنها جهتى است كه ممكن است دستاويز ايجاد اختلاف قرار گيرد" زيرا براى مورخين از اين قبيل مقدور و ميسر نخواهد بود كه بر سند و مدارك اين قضيه طعنى وارد كنند و يا آنرا ضعيف بشمارند ؟ زيرا با آن جهد و مشقتى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله در كيفيت "زمانى و مكانى" ابلاغ اين امر در روز غدير خم بر خود هموار فرمود وقوع اين قضيه طورى است كه حتى دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند بعلل اغراض و شائبه هائى كه بر افراد آگاه و بينا پوشيده نيست در مدلول و مفاد آن تشكيل اختلاف داده اند... اينك، بذكر و خصوصيات مورخينى كه واقعه غديرخم را در آثار و كتب تاريخى خود ثبت نموده اند مبادرت ميشود :

نام مورخ، تاريخ فوت او، نام كتاب او

1 - بلاذرى، 279هجرى، انساب الاشراف

2 - ابن قتيبه، 276 هجري، " المعارف " و الامامه و السياسه "

3 - طبرى، 310 هجري، كتابى در خصوص اين موضوع نوشته

4 - ابن زولاق ليثى مصرى، 278 هجري، در تاليف خود

5 - خطيب بغدادى، 463 هجري، در تاريخ خود

6 - ابن عبد البر، 464 هجري، الاستيعاب

7 - شهرستانى، 548 هجري، الملل و النحل

8 - ابن عساكر، 571 هجري، تاريخ شام

9 - ياقوت حموى، 626 هجري، جلد 18 معجم الادباء صفحه 84 چاپ اخير

10 - ابن اثير، 630 هجري، اسد الغابه

11- ابن ابى الحديد، 656 هجري، شرح نهج البلاغه

12 - ابن خلكان، 582 هجري، وفيات الاعيان

13 - يافعى، 768 هجري، مرآت الجنان

14 - ابن الشيخ البلوى، حدود 605، در " الف باء "

15 - ابن كثير شامى، 774 هجري، البدايه و النهايه

16 - ابن خلدون، 808 هجري، در مقدمه تاريخ خود

17 - شمس الدين ذهبى، 748 هجري، تذكره الحفاظ

18 - نويرى، حدود 833 هجري، نهايه الارب فى فنون الادب

19 - ابن حجر عسقلانى، 852 هجري، " الاصابه " و " تهذيب التهذيب "

20 - ابن صباغ مالكى، 855 هجري، الفصول المهمه

21 - مقريزى، 845 هجري، الخطط

22 - جلال الدين سيوطى، 911 هجري، در كتب متعدده

23 - قرمانى دمشقى، 1019 هجري، اخبار الدول

24 - نور الدين حلبى، 1044 هجري، السيره الحلبيه

و غير اينها از مشاهير فن تاريخ

اين از نظر علم تاريخ و شان مورخ. و اما فن حديث. در اين فن نيز موضوع استدلال، بهمان وتيره كه در علم تاريخ بيان شد بى كم و كاست وارد است. زيرا : محدث. نيز بهر جانب و هر دسته از حديث با توسعه كه در دامنه آن وجود دارد توجه نمايد. روايات صحيحه و مسندى خواهد يافت كه مشعر بر اين مزيت و تقدم براى ولى دين "على عليه السلام" ميباشد بطورى كه هر طبقه از طبقه قبل از خود اين حديث را دريافت نموده تا دور منتهى ميشود بطبقه صحابه يعنى آنان كه خود حضور داشته و و اين خبر را از منبع وحى صلى الله عليه و آله شنيده اند : و در اين اينكه طبقات متعدده روات فاصله طولانى تشكيل داده اند، همان نورانيت خيره كننده اين واقعه باقى و احساس ميشود : با چنين كيفيت اگر محدث از ذكر چنين حديثى "كه تا اين حد از اهميت و عظمت را واجد است" اهمال يا غفلت نمايد از ايفاء حق امت اسلامى كاسته و مسلمين را از يك قسمت زياد حقايق پاكيزه كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله از گنجينه وسيع مواهب و احسان خود بملت اسلام روا داشته و عنايت فرموده محروم و بى نصيب نموده، و از راه يافتن بشاهراه روشنى كه پيغمبرشان راهنمائى فرموده است امت اسلامى را باز داشته است.

"اكنون نام جمله از محدثين بزرگ. آنها كه واقعه"

"غدير خم را حديث نموده اند :"

1 - پيشواى مذهب شافعى - ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعى "وفات 204" - طبق مذكور در " النهايه " ابن اثير

2 - پيشواى مذهب حنبلى - احمد بن حنبل "متوفى 241" در "مسند" و "مناقب"

3 - ابن ماجه "متوفى 273" در "سنن"

4 - ترمذى "متوفى 279" در "صحيح" خود

5 - نسائى "متوفى 303" در "خصايص"

6 - ابويعلى موصلى "متوفى 307" در "مسند" خود

7 - بغوى "متوفى 317" در "مصابيح السنه"

8 - دولابى "متوفى 320" در "الكنى و الاسماء"

9 - طحاوى "متوفى 321" در "مشكل الاثار"

10 - حاكم "متوفى 405" در "مستدرك"

11 - ابن المغازلى شافعى "متوفى 483" در "مناقب"

12 - ابن منده اصفهانى "متوفى 512" در تاليف خود بطرق متعدده

13 - خطيب خوارزمى "متوفى 568" در "مناقب" و در "مقتل ابى عبد الله الحسين عليه السلام"

14 - گنجى "متوفى 658" در "كفايت الطالب"

15 - محب الدين طبرى "متوفى 694" در "الرياض النضره" و "ذخاير العقبى"

16- حموينى "متوفى 722" در "فرايد السمطين"

17 - ذهبى "متوفى 748" در "تلخيص"

18 - هيثمى "متوفى 807" در "مجمع الزوايد"

19 - جزرى "متوفى 830" در "اسنى المطالب"

20 - ابو العباس قسطلانى "متوفى 923" در "المواهب اللدنيه"

21 - متقى هندى "متوفى 975" در "كنز العمال"

22 - هروى قارى "متوفى 1014" در "المرقاه فى شرح المشكات"

23 - تاج الدين مناوى متوفى 1031" در "كنوز الحقايق فى حديث خير الخلايق" و "فيض القدير"

24 - شيخانى قادرى - در "الصراط السوى فى مناقب آل النبى صلى الله عليه و آله"

25 - باكثير مكى "متوفى 1047" در "وسيله المال فى مناقب الال"

26 - ابو عبد الله زرقانى مالكى "متوفى 1122" در "شرح المواهب"

27 - ابن حمزه دمشقى حنفى در "البيان و التعريف"

- و غير اينها از محدثين -

اينهم از لحاظ فن حديث. و همين طور است حال و شان علماء تفسير. زيرا : آياتى از قرآن كريم كه در مورد اين قضيه نازل شده در برابر ديدگان مفسر نمايان ميشود و بر مفسر لازم و واجب است كه آنچه از مصدر وحى درباره نزول آن آيات و تفسير آن رسيده بيان كند، و روا نميداند كه كار او نارسا و كوشش او ناقص باشد. : اينك قسمتى از مفسرين بنام كه در تفسير خود بذكر اين واقعه پرداخته اند :

1 - طبرى "متوفاى سال 310" در تفسير خود

2- ثعلبى "متوفاى سال 427 - يا - 437" در تفسير خود

3 - واحدى "متوفاى سال 468" در " اسباب النزول "

4 - ابو محمد بغوى "متوفاى سال 516"

5 - قرطبى "متوفاى سال 567" در تفسير خود

6 - فخر رازى "متوفاى سال 606" در تفسير كبير

7 - قاضى بيضاوى "متوفاى سال 685" در تفسيرش

8 - ابن كثير شامى "متوفاى سال 774" در تفسيرش

9 - نيشابورى "متوفاى در قرن هشتم" در تفسيرش

10 - جلال الدين سيوطى متوفاى سال 911 در تفسيرش

11 - ابو السعود العمادى "متوفاى سال 972"

12 - خطيب شرمينى "متوفاى سال 977"

13 - قاضى شوكانى "متوفاى سال 1173"

14 - آلوسى بغدادى "متوفاى در سال 1270" در تفسيرش

- و غير اينها از مفسرين :

و اما علماء علم كلام - در مورد اقامه دليل و برهان در هر يك از مسائل كلام - وقتى كه بموضوع امامت ميرسند : براى غلبه بر مدعى و يا بمنظور نقل دليل و برهان طرف خود ناگزيرند كه متعرض واقعه غدير خم شوند - هر چند كه در عين اين اقدام بزعم خود در چگونگى دلالت حديث مزبور بمناقشه پردازند. اينك جمله از متكلمين بنام كه در كتب خود بذكر واقعه غديرخم پرداخته اند :

1 - قاضى ابوبكر باقلانى بصرى "متوفى 403" در "التمهيد"

2 - قاضى عبد الرحمن ايجى شافعى "متوفى 756" در "المواقف"

3 - سيد شريف جرجانى "متوفى 816" در "شرح المواقف"

4 - بيضاوى "متوفى 685" در "طوالع الانوار" 5 - شمس الدين اصفهانى در "مطالع الانظار"

6 - تفتازانى "متوفى 792" در "شرح المقاصد"

7 - قوشچى - المولى علاء الدين "متوفى 879" در "شرح تجريد"

و عين الفاظ نامبردگان بطورى است كه ذيلا ترجمه و ذكر ميشود :

بتحقيق پيوسته كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله در روز غديرخم كه در محلى است بين مكه و مدينه بنام جحفه - هنگام بازگشت از حجه الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسيار گرم و سوزان بود بحدى كه مردم قسمتى از رداى خود را زير پا ميگذاردند از شدت گرمى زمين. پس از گرد آمدن خلق - آنحضرت در جايگاه بلندى خطبه ايراد فرمود و از جمله فرمود : اى گروه مسلمانان. آيا من اولى "سزاوارتر" بر شما و امور شما از خود شما نيستم ؟ گفتند : آرى بخدا قسم. آنگاه فرمود : هر كس كه من مولاى اويم پس از من على عليه السلام مولاى او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آنكه را كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن بدارد، و يارى كن ياران او را و خوار كن خواركنندگان او را و از جمله متكلمين - قاضى النجم محمد شافعى "متوفى 867" است كه در "بديع المعانى" اين واقعه را ذكر كرده است، و جلال الدين سيوطى در اربعين خود و مفتى شام حامد بن على عمادى در "الصلاه الفاخره بالاحاديث المتواتره" و آلوسى بغدادى "متوفى 1324" در "نثر اللئالى" و غير اينها. علماء علم لغت نيز در آنجا كه بلغاتى از قبيل. مولى. خم. غدير. ولى بر خورد نمايند ناچار بحديث غدير خم اشاره مينمايند - مانند : ابن دريد محمد بن حسن "متوفى 321" در جلد 1 " جمهره " ص 71 - و ابن اثير در " النهايه " و حموى در " معجم البلدان " در بيان "خم" و زبيدى حنفى در " تاج العروس " و نبهانى در " المجموعه النبهانيه ".

واقعه غدير خم

رسول خدا صلى الله عليه و آله در دهمين سال هجرت، زيارت خانه خدا "كعبه" را با اجتماع مسلمين آهنگ فرمود. و در ميان قبايل مختلفه و طوائف اطراف بر حسب امر آنحضرت اعلان شد، و در نتيجه گروه عظيمى بمدينه آمدند تا در انجام اين تكليف الهى "اداى مناسك حج بيت الله" از آنحضرت پيروى و تعليمات آنحضرت را فرا گيرند. اين تنها حجى بود كه پيغمبر صلى الله عليه و آله بعد از مهاجرت بمدينه انجام داد، نه پيش از آن و نه بعد از آن ديگر اين عمل از طرف آنحضرت وقوع نيافته و اين حج را باسامى متعدد در تاريخ ثبت نموده اند، از قبيل : حجه الوداع - حجه الاسلام - حجه البلاغ - حجه الكمال - حجه التمام. در اين موقع رسول خدا صلى الله عليه و آله غسل و تدهين فرمود و فقط با دو جامه ساده "احرام" كه يكى را بكمر بست و آنديگر را بدوش افكند روز شنبه بيست چهارم يا بيست پنجم ذيقعده الحرام بقصد حج پياده از مدينه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نيز در هودج ها قرار داد، و با همه اهل البيت خود و باتفاق تمام مهاجرين و انصار و قبايل عرب و گروه عظيمى از خلق حركت فرمود. اتفاقا در اين هنگام بيمارى آبله - يا حصبه - در ميان مردم شيوع يافته بود و همين عارضه موجب گرديد كه بسيارى از مردم از عزيمت و شركت در اين سفر باز ماندند مع الوصف گروه بيشمارى با آنحضرت حركت نمودند كه تعداد آنها به يكصد و چهارده هزار و يكصد و بيست تا يكصد و بيست و چهار هزار و بيشتر ثبت شده است. البته از اهالى مكه و آنها كه باتفاق اميرالمومنين على عليه السلام و ابو موسى از يمن آمدند بر اين تعداد اضافه ميشوند - بامداد يكشنبه موكب نبوى صلى الله عليه و آله در " يلملم " بود و شبانگاه به " شرف السياله " رسيدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را خواندند و صبح آنشب را در "عرق الظبيه" اداى فريضه فرمودند سپس در "روحاء" فرود آمدند و پس از كوچ از آنجا نماز عصر را در "منصرف" ادا فرمودند و نماز مغرب و عشا را در "متعشى" خواندند و در همانجا صرف غذا كردند و نماز صبح روز بعد را در "اثابه" خواندند و بامداد سه شنبه را در "عرج" درك كردند و در نقطه اى كه بنام "لحى جمل" معروف است كه در شيب و فرازهاى "جحفه" است آنحضرت حجامت كرد سپس در "سقياء" فرود آمدند "روز چهارشنبه" و پس از حركت از آنجا نماز صبح را در "ابواء" خواندند و از آنجا حركت كردند و روز جمعه به "جحفه" رسيدند و از آنجا به "قديد" رفته و شنبه را در آنجا درك فرمودند و روز يكشنبه در "عسفان" و پس از طى راه از آنجا و رسيدن به "غميم". پيادگان در مقابل پيغمبر صف بستند. و به رسول خدا صلى الله عليه و آله از خستگى شكوه نمودند. پيغمبر صلى الله عليه و آله بانها دستور قدم دو دادند و با اجراء اين دستور احساس راحتى نمودند. روز دوشنبه در "مر الظهران" بسر بردند و هنگام غروب آفتاب به "سرف" و پيش از اداى نماز مغرب بحوالى مكه رسيدند و در ثنيتين "دو كوه مشرف بمكه" فرود آمدند و شب را در آنجا بسر برده و روز سه شنبه داخل مكه شدند. پس از آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله مناسك حج را انجام دادند و با جمعيتى كه بهمراه آنحضرت بودند آهنگ بازگشت بمدينه فرمودند چون بغديرخم "كه در نزديك جحفه است" رسيدند.