الغدير جلد ۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۲ -


اين بسط كلام در شرح احوال شعرا شگفتى ندارد بلكه منتهاى شگفتى در نيروى شگرفت و طاقت فرساى اين مولف بزرگوار است كه در مطالعه دوران زندگى و خصوصيات هر يك از اين شعرا بكار برده چه آنكه تنها در مورد ابن رومى و تنظيم شرح حال و زندگى او، اين دانشمند بى نظير، بدهها كتب قديم و جديد مراجعه و حتى نوادر مطالب و تطورات گوناگون هر يك را از مصادرى استخراج نموده كه بسيارى از ارباب دانش و اهل تتبع بر آن مصادر وقوف نداشته اند : بالاخره بايد اذعان نمود كه حتى يك كتاب از كتبى كه شامل ذكر نام و نشان ابن رومى و متضمن بيان حالات او از زشت و زيبا و نيك و بد بوده از نظر نافذ و دست تتبع تواناى او دور و مستور نمانده حتى مقاله استاد عباس محمود عقاد مندرج در مجله " الهدى " منطبعه در عراقى كه متضمن قسمتى مربوط بشاعر نامبرده بوده مورد بررسى مولف بزرگوار "الغدير" واقع شده و ما با توجه باين مقدار از تتبع و احاطه مولف " الغدير " است كه بطور محقق و با ايمان كامل بايد اقرار و اذعان كنيم كه اين پايه و مرتبه از تسلط و احاطه براى كسى ميسر نيست. جز آنكه نيروى خاصى با موهبت مخصوص از طرف خداوند باو اعطا شده باشد كه تا اين اندازه برموز و دقايق هر امر واقف و مطلع گردد. بسى عبرت انگيز است مثلا در مورد ابى تمام شاعر كه در جلد دوم " الغدير " شرح حال او درج گرديده. نام بيست و هفت تن از افراد مشهور كه بر ديوان حماسه او شرح نوشته اند ذكر شده كه از ابو عبد الله محمد بن قاسم شروع و بمرحوم شيخ سيد بن على مرصفى كه از رجال علم و ادب زمان ما بوده منتهى ميشود. و در مورد ذكر مولفين اخبار مربوط بابى تمام مذكور دهها از مولفين را نام مى برد كه از ابوالفضل احمد بن ابى طاهر "در قرن سوم هجرى ميزيسته" شروع و بدكتر عمر فروخ كه از نويسندگان زمان ما است منتهى ميگردد. تا اينجا كه درباره " الغدير " بيان گرديد نتيجه يك بررسى اجمالى است كه با شتاب و در عين گرفتارى بمشاغل و حوادث زمان توانسته ام بدان دست يابم و امعان نظر بيشتر و دقت در تمام محتويات آن و اظهار نظر درباره آن برايم مقدور نبوده و استاد بزرگوار، عبد الحسين امينى سزاوار است كه دوست سنى مصرى خود را در قبال اين قصور و عجز مورد عفو و اغماض قرار دهند و بر ناراسائى او خورده گيرى ننمايند و از خداى متعال مسئلت مينمايم كه از اين چشمه زلال " الغدير " يك صفاى معنوى بين اهل سنت و شيعه در طريق برادرى اسلامى پديد آورد تا با وحدت و يگانگى بتوانند يك امت متحد و يك بناى استوار و زوال ناپذير براى زندگى توام با آزادى و شرف تشكيل دهند و روز افزون عزت اسلاميان و ارجمندى مقام آنان در جهان تامين گردد و خداى متعال آن دانشمند بزرگوار را در اين راه مقدس توفيق عنايت فرمايد

محمد عبد الغنى حسن

خلاصه اى از سخنان مولف الغدير

بسم الله الرحمن الرحيم

بر سخندانان و ارباب دانش پوشيده نيست كه گرد آوردن و فراهم ساختن اين كتاب نتيجه سالهاى متمادى صرف عمر و رنج بسيارى است كه متحمل شده ام تا اين مجموعه را بنام خدمت بدانش و ادب و بمنظور برافراشتن پرچم فرهنگ قرآن كريم. فرهنگ دين پاك و منزه خدائى در دسترس اهل بصيرت قرار دادم. آنان كه در اين بحث شگرف با دقت مطالعه نمايند خواهند دانست كه چه سختى ها ديده ام تا بانجام اين خدمت توفيق يافته ام ؟ اطمينان دارم كه مطالعه اين كتاب حس قدردانى هر دانشمند و ذيعلاقه را تحريك نموده و بپاس كوشش و مجاهدت فراوانى كه در اين راه بكار رفته مرا در انتشار آن يارى خواهند نمود و با همين اطمينان و اميد، هم اكنون امتنان و سپاسگذارى لازم را به ارباب دانش و تميز و هواداران حق و فضيلت كه با دليرى و شهامت مرا در راه اجراء اين برنامه مقدس پشتيبانى نموده و خواهند نمود تقديم داشته توفيق و پايدارى و ثبات قدم را براى آنها از خداى توانا مسئلت مينمايم.

امينى - نجفى

فرمان رسا و آشكار

بسم الله الرحمن الرحيم

از زبان پيامبر بزرگوار - صلى الله عليه و آله عنوان صحيفه المومن حب على بن ابى طالب "عليه السلام" است.

سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ايمان، دوستى على بن ابى طالب "عليه السلام" است. هر كس خوشنود و شادمان باشد باينكه زندگانى و مرگ او هم آهنگ و همانند زندگى و مرگ من باشد و جايگاه او در بهشت آراسته جاودانى باشد كه نهال آن را پروردگار من بدست قدرت خود نشانده. بايد پيروى كند و دوست بدارد على عليه السلام را پس از من و پيروى كند و دوست بدارد پيرو و دوست او را، و به پيشوايان بعد از من اقتدا نمايد چه آنان عترت منند و از سرشت من آفريده شده اند و از سرچشمه درك و دانش نصيب كافى گرفته اند، واى بر آن گروه كه فضيلت و برترى آنها را دروغ پنداشته و رشته پيوسته مرا با آنها بگسلند خداى.. شفاعت مرا بانان نرساند.

ارمغان

براى اهداء اين كتاب خود كسى را سزاوارتر از صاحب اصلى آن نيافتم. پرچمدار ولايت. عظمى اميرالمومنين صلوات الله عليه. اى صاحب ولايت. اى آقاى امت. اى پدر امامان و پيشوايان "يا ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكيل و تصدق علينا ان الله يجزى المتصدقين". اين كتاب خود را بعنوان يك سرمايه ناچيز و نمودارى از دوستى بى شائبه خود به پيشگاه مقدس تو اهداء ميكنم با پذيرش آن بر من بزرگوارى فرما و مشمول عنايت و احسان بى كران خود قرار ده و بپاس اين خدمت بمن نيكى فرما همانا خداى نيكوكاران را دوست ميدارد.

عبد الحسين احمد امينى

مقدمه

حمد و ستايش مخصوص خداوند است كه مالك حقيقى و سزاوار آنست، و درود بر پيغمبر او و پيشوايان از اولاد او، و سرپرستان امت. هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق داستان بزرگ و مهم "واقعه غديرخم" داستان دعوت خدائى است. داستان ولايت كبرى است. داستان آراستن و كامل ساختن دين. و تمام نمودن نعمت. و خشنودى پروردگار است. بر طبق آياتى كه كتاب صريح خداوند بدان نازل گشته و اخبار متواتره رسيده از پيغمبر صلى الله عليه و آله تصريح بدان نموده و رشته مدارك و اسناد آن مانند حلقه هاى بهم پيوسته يك زنجير، از دوران صحابه "ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله" و تابعين تا اين زمان امتداد يافته. اين كتاب متضمن مطالبى است كه در پيرامون حديث غدير رسيده، از حقايق روشن و آشكار مربوط به متن حديث مزبور و سند آن. در اين كتاب آنچه با درستى و صراحت و در آشكارترين مظاهر داير باين امر مهم ثبت و ضبط گشته از ميان انبوهى از مطالب درهم آميخته و آهنگهاى ناموزون و بهم ريخته استخراج شده تا حقيقت حال بر خواننده آن آشكار و جلوه گر شود. سپس. نام شعرائى را كه داستان غديرخم را بنظم درآورده اند با شرح حال آنها و قصايد و اشعارشانرا از قرن "صده" اول تا قرن حاضر بترتيب گذشت زمان در اين كتاب آورده ايم. و مقصود مهم ما از اين كار اينست كه شهرت و تواتر اين موضوع را بدينوسيله ثابت نمائيم تا دانسته شود كه داستان غدير خم بطورى شهرت داشته كه در هر قرن و زمان زبان زد ادبا و شعراى بنام بوده و خصوصيات اين امر را نظما و نظرا بيان داشته اند : اين كتاب با خصوصياتى كه بيان شد مجموعا در شانزده مجلد تدوين گرديده و بنام خدمت بدين و اعلاء كلمه حق و تجديد بهترين و مهمترين خاطره تاريخ اسلام و بوجود آوردن يك زندگى نوين و با فروغ براى ملل مسلمان و همچنين بمنطور ابراز خلوص و ارادت بساحت مقدس صاحب ولايت مطلقه در اختيار ارباب دانش و بينش گذارده ميشود و از خداوند سبحان استمداد و استعانت ميجويم كه مرا در انجام اين وظيفه مهم و هدف مقدس يارى فرمايد و اين آرزوى مرا به تحقق رساند. و آغاز و سرانجام اين خدمت حمد و ستايش حق راست.

"امينى"

تاريخ صحيح

تمام اقوام و ملل جهان از هر طبقه بتاريخ محتاجند. و اين انگيزه در تمام طبقات و در هر قوم و ملت بدون كم و كاست وجود دارد، و هيچ فرقه اى از فرق مسلمين نيازش بتاريخ كمتر از ديگرى نميباشد، منتهى هر صنفى مقصود خود را از تاريخ ميجويد و هر گروهى هدف مخصوص بخود را تعقيب مينمايد. مورخ - بطور كلى، منظورش احاطه بر حوادث روزگار و آگاهى از احوال امم و اقوام پيشين و ثبت و ضبط آنهاست. جغرافيادان، منظورش در تاريخ تشخيص قسمتهاى سياسى است كه پيروزى ها و مغلوبيت هاى ملل را در جهات گوناگون ميجويد، كه كدام ملت بر حدود چه ممالكى دست يافته و در آن استقرار گرفته و كدام ملت در اثر مغلوبيت از مرزهاى خود رانده شده اند. خطيب و سخنور - تاريخ را بررسى ميكند تا بر موارد عبرت و پند واقف شود و سرنوشت اقوام و ملل و ملوك - آنها كه منقرض و نابود شدند و آنگروه ديگر كه جايگزين آنها گشتند بر او روشن گردد و آن ملت هائى را كه در كشاكش بديها و ارتكاب ناروائيها دوچار نكبت و ادبار شدند و بالعكس اقوامى كه در اثر نيكى و التزام بامور پسنديده برستگارى و نيك بختى رسيدند بشناسد. مرد دينى - ميخواهد بوسيله بررسى تاريخ موارد پايه گذارى دين را پيدا كند و مراتب ارتقا و شئونى را كه بر آن اساس و پايه نهاده شده احراز نمايد و اصول و شئون مزبور را از آنچه در پيرامون آن بر مبناى هوى و هوس و از روى مطامع مادى بصورت دين جلوه گر شده جدا و متمايز نمايد. اخلاقى - مقصودش از بررسى تاريخ اينست كه ملكات پسنديده و عكس العمل آنها را در آنگروهى كه خود را بدانها آراسته و در نتيجه بفوز و رستگارى رسيده اند و همچنين اخلاق رذيله و ملكات پليد و آثار شوم آن را در آنگروهى كه بدان آلوده گشته و دوچار بدبختى و محروميت گرديده اند بدست آورد، تا بدينوسيله راه بكار بردن تجربيات حاصله را بمردم زمان خود نشان دهد و در نتيجه افراد جامعه را از سقوط در پرتگاه فساد اخلاق و پيكر اجتماع را از پراكندگى و پريشانى ايمن و مصون بدارد. سياسى - "يعنى آنها كه مسئول تامين مصالح ملتى هستند" ميخواهد از كاوش تاريخ به راز تقدم و تعالى ملل گذشته مطلع گردد و نيز دريابد كه چگونه تمايلات شهوى هواداران و شيفتگان خود را به پستى و هلاكت كشانيده تا بحدى كه نامشان را از صفحه روزگار محو نموده تا با وقوف به سرانجام آنان و سختى ها و تنگى ها و مشكلات جبران ناپذيرى كه گريبانگير آنان گرديده، با بصيرت كامل برنامه سودمندى براى ملت خود تنظيم و بدانوسيله تقدم و ترقى و سعادت آنان را پيش بينى و تامين نمايد. اديب - ميخواهد از لابلاى تاريخ احوال امم گذشته نكته هاى دقيق و رقيق ادبى و آنچه را كه براى آرايش الفاظ و عظمت معانى بكار ميرفته تشخيص و رموز زيبائى اسلوب كلام و تقريب مقصود در شعر و نثر از فنون اشارات و موارد استعارات را بدست آورده و در مورد خود بكار برد. و با تماس و شمولى كه تاريخ در علم رجال و طبقات آنان دارد ناچار بايد بگوئيم كه : فقهاى عظام نيز بتاريخ نيازمندند چه آنكه براى تصحيح اسناد و روايت و استوار نمودن مبانى فتوى ناگزيدند بانقسمت از تاريخ كه مربوط بعلم رجال است مراجعه نمايند. محدثين - نيز از اين نيازمندى بر كنار نبرده و بمنظور تحصيل وثوق و اعتماد بروايات "كه ارتباط مستقيم با فن شريف آنان دارد" بايستى بقسمت مربوط باين امر توجه و امعان نظر نمايند، بعلاوه در فن حديث اصولا موضوعاتى هست كه با تاريخ آميخته است از قبيل داستان پيغمبران و تحليل تعاليم آنان، كه محدث ناگزير است در اين زمينه غور كامل نمايد و آنچه را كه در اين قسمت بدست آورده با آنچه كه در صفحات تاريخ مورد دقت قرار گرفته مورد مقايسه و بررسى او واقع گردد و موارد تطبيق آنها را در احراز حقيقت بدست آورد. مفسرين - نيز از تاريخ بى نياز نبوده و در مورد هر يك از آيات كريمه كه مشعر بر وقايع گذشتگان و احوال پيشينيان است كه باقتضاى پاره اى از حكم و يا اشتمال آن به پند و موعظه بيان گشته و همچنين آيات ديگرى كه در شئون خاصه نازل گرديده بايد بانچه در زمينه وقايع و قصص و شئون مذكوره در تاريخ بتفصيل بيان شد مراجعه و بررسى كامل نمايد. بالاخره اهل بحث و تحقيق در هر رشته از علوم و فنون كه وارد شوند ارتباط و تماس آنرا با تاريخ درك نموده و معترف خواهند بود كه بدون غور در تاريخ بمقصود خود نخواهند رسيد، و بنا بر آنچه ذكر شد، تاريخ گمشده هر دانشمند است. مطلوب هر هنرمند است. سرمايه اهل تتبع و تحقيق است. مورد علاقه هر متدين است. مقصد هر سياستمدار است. هدف هر اديب است. و بالجمله تاريخ مورد احتياج تمام مجتمع بشرى است. اكنون - بايد دانست كه تاريخ با اين ارتباط و پيوستگى كه با تمام مقاصد و اغراض كليه طبقات خلق دارد، آن تاريخى است كه صحيح و مبتنى بر حقايق و واقعيات باشد. آن تاريخى كه جز ثبت حقايق و امور واقعى مقصد و غرض ديگر در تدوين آن دخالت نداشته باشد. بازيچه اغراض گوناگون قرار نگرفته و تمايلات دسته مخصوص و مقاصد مغرضانه و خودخواهانه گروه خاصلى در تدوين آن راه نيافته باشد. بر مبناى جلب نظر پيشوايان و فرمانروايان وقت و تامين رضايت خاطر امرا يا تقويت مرام و انديشه خاص و يا بمنظور بالا بردن مقام اشخاص و بزرگ نمودن آنها و يا فرود آوردن اشخاص ديگر و پست و بى ارج ساختن آنان و براى رسيدن بمقاصدى كه بر حسب اختلاف موارد اغراض و مقاصد مختلفى پيدا ميشود فراهم نشده باشد. و يا براى اينكه افراد مكار و فريب شعار بعناصر صالح و درستكار مشتبه شوند تدوين نشده باشد مانند بسيارى از مولفات بنام تاريخ كه متاسفانه آلوده باين قبيل امور گشته و اغراض خاصى در تدوين آنها دخالت يافته و مولفين اين گونه تاريخهاى مشوب و آلوده پنداشته اند كه گردآورى يكمشت مطالب واهى و بى اساس حكايت از توسعه دامنه علم و دانش آنان مينمايد و اين معنى بر شهرتشان خواهد افزود اين كوته نظران فرومايه نفهميده اند، كه ارزش و منزلت مردان در فهم و درايت است نه در ياوه سرائى و بسيارى روايت اينگونه افراد در اثر همين غفلت و پندار نادرست لغزشهاى بيشمارى را از پيشينيان خود دريافت و داخل تاريخ نموده اند و متوجه نشده اند كه راويان اينگونه اوهام و مطالب بى مايه و بى اساس خود مزدوران و مدافعين گروهى، و دشمنان و معاندين نسبت بگروه ديگر بوده اند و يا داستانسرايان بى معرفتى بوده اند كه از پر گوئى و ياوه سرائى باكى نداشته و بمنظور كسب مزيد شهرت و يا تسكين ولع و حرصى كه بمقتضاى اميال پست در آنها بوده دست بچنين جناياتى زده اند آنها چنين كردن و ساده لوحانى چند در اعصار بعدى آن مطالب واهى را از آنان گرفته و بعنوان حقايق مسلمه در كتب و مولفات خود نقل نمودند ؟ آنگاه افرادى كنجكاو و باريك بين بر چگونگى آن آثار و منقولات واقف و چون آنها را خرافى و موهوم يافتند بطرد و رد آن پرداخته و بى باكانه زبان و قلم بطعن بر تاريخ گشودند آن ساده لوحان ندانستند كه اين آثار بى اساس، و كوركورانه دست بدست گشته و آلت اجراء مطامع اشخاصى بوده، و اين افراد دقيق و متتبع نيز توجه نكرده اند كه آنچه در خور طعن و طرد است، همان پر گوئى ها و بدكرداريهاى نويسندگان بى شخصيت است و اصل فن تاريخ در خور طعن و سرزنش نبوده - و اگر بخواهيم شواهد اين دسته از ترهات و ياوه سرائى ها را كه تاريخ بان ممزوج گشته بيان كنيم سخن بطول ميانجامد و با وضع اين كتاب سازش ندارد. بلى : اينطور. حقايق و واقعيات در بين دو روش نامطلوب افراط و تفريط پنهان گشته و فداى اميال و شهوات گرديد پس بر اهل بحث و تحقيق است، كه دنر غور و بررسى در اين وادى از آهنگهاى ناموزون فرق مختلفه و هو و جنجال بر كنار مانده و بدون تمايل بگروه خاص و دور از عوامل حب و بغض، فقط اصول مسلمه را مقياس تشخيص قرار دهند و آنچه با مقياس مزبور تطبيق نكرد بى دريغ آنرا طرد و آنچه مورد اعتماد قرار گرفت بپذيرند بتفصيلى كه در اينجا گنجايش شرح آن نيست.