الغدير جلد ۱۰

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه زين العابدين قرباني

- ۲۸ -


راستى و حقيقت و در بازار دانش و معرفت ارزش و اعتبارندارند.

اينها جز ساخته دست هاى بهتان و دروغ نيست كه انحراف از قانون عدالت و راه راست و دورى ازفرمان امانت، آنها را پرداخته و پديد آورده است.

اين روايات مجعول، جز رنگهاى دروغ و وارونه جلوه دادن حقائق نيست كه صفحات تاريخ بدان وسيله چنان زشت جلوه داده شده كه هيچ دانشمند دين دارى آن را نمى پسندد و هيچ تحصيل كرده آگاه به آن اعتماد نمى كند و هيچ سالك راه خدا آن را راه صحيح انتخاب نمى كند و هيچ طالب حق مقصودش را در آن جستجو نمى نمايد.

اينها جز سر و صداها و عربده هاى تو خالى نيست كه مطامع مادى و لذت هاى زود گذر زندگى آن را پديد آورده است.اينها جز گوشه اى از آتش فتنه هاى گمراه كننده و نمونه اى از لهيب خواهش هاى نفسانى نيست كه نادان بيچاره را گول مى زند و از رشد و تكامل بازش مى دارد و او را در شناخت دينش چنان حيران و سر گردان مى كند كه ريشه هاى سعادتش را مى سوزد.

اينها جز دروغ هاى شاخدار رائج نيست كه براى انحراف امت اسلامى از راه هاى راستى و امانت و برانگيختنش بر دروغ بستن به خدا و پيامبر و امناء وثقات امتش ساخته شده است.

حال، آيا انسان پژوهشگر براى نجاتش از اين ورطه هاى تاريك، راهى مى يابد؟ و آيا براى خلاص شدن از اين زنجيره هائى كه دست و پايش را بدون توجه بسته است، اميدى هست؟ و اصلا مدرك مورد اعتماد و محكمى كه شايستگى آنرا داشته سزاوار است كارش را موكول نمايد؟ آيا كتاب ها مشحون به اين دروغ هائى تصريح بر ساختگى بودن آنها شده نيست؟ آيا اين صدها از هزاران احاديث دروغى نيست كه در ضمن تاليفات و كتاب ها پراكنده است؟

آدمى وقتى كه مى بيند از مولفين، آن احاديث دروغ را به شكل ارسال مسلم تلقى كرده و برخى ديگر آنها را با اسناد دروغين جاى صحيح، قالب مى كنند، و برخى ديگر آنها را بدون آنكه توجه دهند كه در متن و يا سندشان نواقصى هست نقل مى كنند، راه بجائى برد و نمى داند كه چه كند؟

همه اينها درباره رديف كردن فضائل "خلفاء" و يا اثبات ادعا هاى بى اساس در مورد مذاهب بوده است.

آدمى وقتى كه در برابر چنين مشكلاتى قرار گرفت از خود مى پرسد كه چه كند؟ با انحال مى بيند كه وراى اين نويسندگان آلوده و منحرف، دروغگوى قرن چهاردهم "قصيمى" قرار دارد كه در كمال پر روئى ادعا مى كند: " در ميان رجال حديث اهل سنت، كسى كه متهم به كذب وحديث سازى باشد، وجود ندارد! "

بنابراين گناه نادان بيچاره در نشناختن حقيقت چيست؟ و چه چيز مى تواند سنت صحيح را از نا صحيح به او بشناساند ؟ و چه دستى قادر است او را از ستم دروغ و تزوير خلاص كند؟ وآيا مصلحى پيدا مى شود كه در خود انگيزه دينى درستى بيابد و چنين انسان گرفتار و سرگردانى را از گمراهى نجات دهد؟

آرى " ما براى او در اين الواح، ازهر چيزى پندى نوشتيم و همه چيز را توضيح داديم تا هر كس كه هلاك مى شود و يا زنده مى ماند روى دليل آشكار باشد، و ما براى آنها كتابى آورديم كه بر اساس علم تفصيلش داديم تا براى مومنان هدايت و رحمت باشد، و به آنها حقائق آشكارى ارائه داديم، و اختلاف آنها بعد از دانائى جهت ستمكارى خواهد بودكه پروردگارت روز قيامت درباره آنچه كه در آن اختلاف كرده اند حكم خواهد فرمود، بنابر اين ترا بر آئين حق قرار داديم، پس از آن پيروى كن و ازهواهاى كسانى كه نمى دانند پيروى مكن، مبادا آنهائى كه با آن ايمان ندارند و از هواهايشان پيروى كرده و سقوط نموده اند، ترا از پيروى آن باز دارند، درود بر كسى كه از حق پيروى نمايد ".

نظر حفاظ و علماء اهل سنت درباره حديث سازان

حافظ جلال الدين سيوطى در" تحذير الخواص " صفحه 21 گفته است:" فكر نمى كنم از اهل سنت درباره كفر مرتكب گناهان كبيره فتوى داده باشد، مگر شيخ ابو محمد جوينى از اصحاب ما پدر امام الحرمين درباره دروغ بر پيامبر اكرم گفته است: كسى كه تعمد دروغ بر رسول خدا داشته باشد كافر است و از ملت اسلام بيرون است.

و دراين فتوى بعضى ديگر مانند: امام ناصر الدين ابن منبر كه از پيشوايان مالكيها است از او پيروى كرده اند، و اين حكم دلالت مى كند كه كذب بر رسول خدا از بزرگترين كبائر است، زيرا هيج كدام از كبائر پيش هيچ فردى از اهل سنت، ايجاب نمى كند كه مرتكب شونده آن كافر باشد مگر همين تعمد بركذب بر رسول خدا ".

وضع حال محدثان و حفاظ و مورخان و سيره نويسان كه از ديرباز، اين احاديث دروغ را به نام پيامبر بزرگوار، اسلام در كتب و مولفاتشان آورده اند، از روايتى كه خطيب از قول رسول خداآورده و ابن جوزى آنرا صحيح دانسته معلوم شود و آن روايت اينست: من روى منى حديثا و هو يرى انه كذب فهو احد الكذابين: " هر كس از من حديثى را كه مى داند دروغ است روايت كند او يكى از درغگويان است ".

و قرآن مجيد نيز در اين باره فرمايد: و لو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنامنه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين فما منكم من احد عنه حاجزين و انه لتذكره للمتقين و انا لنعلم ان منكم مكذبين: " اگر پيغمبر بعضى گفتگوها را به ما نسبت مى داد او را بشدت مى گرفتيم و شاهرگش را مى بريديم و هيچ يك از شما حائل او نمى شديد كه قرآن پندى براى پرهيزكارانست و ما مى دانيم كه بعضى از شما تكذيب كنندگانيد ".

اين حفاظ و مورخان با اينكه به حقيقت اين دروغ هاى ساخته شده عالم بودند، آن را به رسول خدا نسبت دادند " آنان از پيش گمراه بودند و بسيار از مردم را نيز گمراه كردند و از رسيدن به راه راست باز ماندند، ستمگرتر از آنكه دروغى بنام خدا بسازد كيست؟ آنان به پيشگاه خداعرضه خواهند شد و شاهدان گويند: همين كسانند كه پروردگارشان دروغ بستند، اى لعنت خدا بر- ستمگران باد".

آيا فكر مى كنيد كه آنان در اين دروغ گفتن هايشان جاهل بوده و تعمد نداشته اند چنانكه قرآن مجيد مى گويد: " و نيست براى آنان دانشى، و از روى كورى و كرى دروغ گفتند، و مى پندارند كه بر حقند، و برخى از آنان بيسوادند و از كتاب جز آرزوهائى نمى دانند و نيستند آنان جز اهل پندار، پس چه كسى ستمگر تر از آنست كه به خدا از روى دروغ افراء مى زند تا مردم را از روى بى دانشى گمراه كنند، خداوند مردم ستمگر را هدايت نمى كند، پس واى بر آنها از آنچه كه دست هايشان نوشته و واى بر آنها از آنچه كه كسب كرده اند ".

قطب الدين راوندى

قطب الدين راوندى متوفى در سال 573 ه اشعارى در باره غدير خم سروده كه عبارت زير ترجمه قسمتى از آنست: " "فرزندان زهرا، پدران يتيمانند كه هرگاه مخاطب "جاهلان" قرار گيرند مى گويند: درود بر شما.

آنان دليلهاى خدا بر مردمند، هر كس بدى آنان را بخواهد گناهكار است آنان روزها را روزه دار و شبها زنده دارند.

الم يجعل رسول الله يوم ال غدير عليا الاعلى اماما
الم يك حيدر قرما حماما؟ الم يك حيدر خيرا مقاما:

" آيا رسول خدا روز غدير على بزرگوار را امام قرار نداد؟

آيا نبود حيدر "على" مرد شجاع با عظمت و آيا نبود حيدر داراى بهترين مقام و منزلت؟!"

و باز از اشعار اوست مى گويد:

براى خاندان پيامبر اكرم شرافت عظيمى است كه زمين براى فضائلشان كوچك است.

هنگامى كه همه جا را گرفت، هر كدام آنان زره "و پناهگاه" محكمى هستند.

هنگامى كه قائمشان در مقام موعظه ايستاد كلامش چون در گرانبها است. و يا زمانيكه دنيا با عدلشان پر شد، روزگار جبار در برابرشان تسليم خواهد شد.

آنان دانا يانند اگر چه مردم جاهلند، آنان وفا كنندگاننداگر چه "حتى" دوستان خيانت كنند.

پسر عموهايشان بر آنان ستم كردند، روزگار از آنها اعراض كرد هنگامى كه رياست از آنها گرفته شد.

براى آنان در هر روز پيش دشمنانشان قربانى تازه اى بود.

تناسو ما مضى بغدير خم فاركهك لشقوتهم هبوط:

فراموش كردند آنچه كه در غدير خم گذشته بود، در نتيجه بخاطر شقاوتشان مقام آنان "ازنظر ظاهرى" پائين آمد.

لعنت خدا بربنى اميه كه خون حسين عليه السلام راريختند، گويا كه او جوجه كم ارزشى بود!!

بر دودمان پيامبر همه روزه درود خدا باد تا ز مانى كه صبح مى دمد و خورشيد طلوع مى كند.

شخصيت و شرح حال راوندى

قطب الدين ابو الحسن سعد بن هبه الله بن حسين بن عيسى راوندى يكى از پيشوايان علماى شيعه، چشمى از چشمهاى اين طائفه و از اسانيد بى نظير فقه و حديث و از نوابغ علم و ادب است، هيچ گونه عيبى در آثار فراوانش و تيرگى در فضائل و مساعى جمليله و خدمات دينى و اعمال نيكو وكتب ارزنده اش وجود ندارند.

ذكر و تعريف و تمجيد فراوانش در كتبهاى زير بچشم مى خورد: فهرست شيخ منتجب الدين- معالم العلماء- امل الامل- لسان الميزان جلد 4 صفحه 48- رياض العلماء- اجازه برزگ سماهيجى- رياض الجنه در روضه چهارم- لولو النحرين منتهى المقال جلد 2 صفحه 22 - الكنى و الالقاب جلد 3 صفحه 58.

مشايخ او و كساني كه از او روايت كرده اند

آن مرحوم از بسيارى از دانشمندان و بزرگان مذهب روايت مى كند كه از آنجمله است:

1- شيخ ابو السعادات هبه الله بن على بغدادى متوفى در سال 522 ه.

2- سيد عماد الدين ابو الصمصام ذوالفقار بن محمدحسينى مروزى كه شيخ منتجب الدين حدودسال 520 او را درك كرده و در آن وقت از عمرش 115 سال گذشته بود.

3- شيخ ابو المحاسن مسعود بن محمد صوانى متوفى در سال 544 چنانكه در تاريخ بيهقى آمده است.

4- شيخ عماد الدين محمد بن ابى القاسم طبرى مولف " بشاره المصطفى لشيعه المرتضى ".

5- شيخ ابو على طبرسى صاحب مجمع البيان متوفى در سال 548 ه چنانكه درنقد الرجال آمده است.

6- شيخ ركن الدين ابو الحسن على بن على بن عبد الصمد نيشابورى تميمى.

7- شيخ محمدبن على بن عبد الصمد برادر شيخ ركن الدين ياد شده.

8- سيد ابو تراب مرتضى بن داعى رازى حسنى صاحب " تبصره العلوم ".

9- سيد ابو الحرب مجتبى بن داعى رازى برادر سيد ابو تراب ياد شده.

10- سيد ابو البركات محمد بن اسماعيل حسينى مشهدى.

11-شيخ ابو محمد بن على بن حسن حلبى.

12- ابو نصر الغارى.صاحب " الرياض" گفته است: شايد آن نسبت به سوى " الغار از قراء احساء كه تا كنون آباداست باشد.

13- شيخ ابو القاسم بن كميح.

14- شيخ ابو جعفر محمد بن مرزبان. 15- شيخ ابو عبد الله حسين مودب قمى.

16- شيخ ابو سعد حسن بن على ارابادى.

17- شيخ ابو القاسم حسن بن محمد حديقى.

18- شيخ ابو الحسن احمد بن محمد بن على بن محمد مركشى.

19- شيخ هبه الله بن دعويدار.

20- سيد على بن ابى طالب سليقى.

21- شيخ ابو جعفر بن كميح برادر شيخ ابو القاسم ياد شده.

22- شيخ عبد الرحيم بغدادى معروف به ابن الاخوه.

23- شيخ ابو جعفر محمد بن على بن حسن نيشابورى مقرى.

24- شيخ محمد بن حسن والد شيخ خواجه نصير الدين طوسى.

صاحب " روضات " او را از مشايخ راوندى آورده ولى حساب بعيد بنظر مى رسد، زيرا پدر خواجه از طبقه شاگردان قطب الدين است.

و به احتمال قوى او شيخ محمد حسن بن محمد طوسى مكنى به ابو نصر متوفى در سال 540 ه باشد "چنانكه در شذرات آمده" در هر صورت خدا داناتر است.

و از شيخ ما قطب الدين راوندى جمعى از بزرگان شيعه از آن جمله افراد زير روايت مى كنند:

1- شيخ احمد بن على بن عبد الجبار طبرسى قاضى.

2- شيخ نصير الدين راشد بن ابراهيم بحرانى.

3- شيخ بابويه سعدبن محمد بن حسن بن حسين بن بابويه.

4- پسر او الفرج عماد الدين بن قطب الدين راوندى.

5- قاضى جمال الدين على.

6- شريف عز الدين ابو الحرث محمد بن حسن علوى بغدادى.

7- شيخ ابن شهر آشوب محمد بن على سروى مازندرانى.

تاليفات او

تاليفات ارزنده اش عبارت است از:

سلوه الحزين- المغنى در شرح نهايه ده جلد- تفسير قرآن- نهيه النهايه- منهاج البراعه در شرح نهج البلاغه- احكام الاحكام- بيان الانفرادات-غريب النهايه-قصص الانبياء- المعارج در شرح خطبه اى از نهج البلاغه- الشافيه رساله فى الغسله الثانيه- التغريب فى التعريب- آيات الاحكام- شرح الاحكام- شرح كلمات صدگانه امير المومنين- الاغراب فى الاعراب- زهره المباحثه- ضياء الشهاى فى شرح الشهاب تهافت الفلاسفه- كتاب البحر شجار العصابه فى غسل الجنابه- جواهر الكلام- النيات فى العبادات- فرض من حضراء الاداء و عليه القضاء- الخرائج و الجرائح- رساله اى ناسخ و منسوخ از قرآن- شرح العوامل- رساله اى در خمس- لباب الاخبار در فضيلت آيه الكرسى- مساله در خمس- كتاب المزار جنا الجنتين درباره فرزندان عسكريين- تحفه العليل- اسباب النزول- احوال احاديثنا و اثبات صحتها- ام القرآن- صلاه الايات- حل المعقود من الجمل و العقود- فقه القرآن- القاب المعصومين- التخليص من فصول الشعرانى، الايات المشكله- رساله فى العقيقه- شرح الذريعه شريف مرتضى در سه جلد- نفثه المصدور كه ديوان اوست- خلاصه التفاسير در ده جلد- الرايع فى الشرايح در دو جلد- الانجاز فى شرح اليجاز- ما يجوز و ما لا يجوز من النهايه- اختلافى كه ميان شيخ مفيد و سيد مرتضى در مسائل كلانى واقع شده كه در حدود 95 مساله مى شود.

اينها كتبى است كه از مرحوم راوندى در اختيار ما است كه فكر مى كنم بعضى از اين كتاب ها با ديگرى باشد از قبيل: " التلخيص " نسبت به " لباب الاخبار " و " ام القرآن " با بعضى از تفاسيرش.

فرزند شايسته او

او از خود فرزندان دانشمند كه همه از فقهاء و بزرگان شيعه بودند بجا گذاشته است.

يكى از فرزندانش شيخ ابو الفرج عماد الدين على بن قطب الدين است، چنانكه در فهرست شيخ منتجب الدين آمده او عالمى ثقه و مورد اعتماد است.

او پدرش و از جمعى كه ذيلا نام برده مى شود، روايت مى كند:

سيد ضياء الدين فضل الله بن على راوندى كاشانى.

جمال الدين حسين بن على ابو الفتوح رازى مفسر معروف.

سديد الدين محمود بن على بن حسن حمصى رازى.

امين الدين ابو على فضل بن حسن طبرسى صاحب مجمع البيان.

شيخ عبد الرحيم بن احمد بغدادى مشهور به ابن اخوه.

صاحب معالم در اجازه بزرگش به همه اينها تصريح كرده است.

و فقيه بزرگ شيخ ابو طالب نصير الدين عبد الله بن حمزه بن حسن بن على ابن نصير طوسى و شيخ محمد بن جعفر بن ابى البقاء حلى معروف به ابن نما از او روايت مى كنند.

شيخ حر عاملى در امل الامل گاهى از او تحت عنوان: على بن قطب الدين ابى الحسين راوندى و گاهى به عنوان على بن امام قطب الدين سعيد راوندى ياد كرده و شرح حالش را مرقوم فرموده است و در مورد اول نوشته است: شهيد از او روايت مى كنند...

و اين اشتباه آسكارى است، زيرا اين شيخ على از بزرگان قرن ششم است و حال آنكه شهيد در سال 734 ه متولد شده است.

و اين شيخ على داراى فرزند دانشمندى است كه شيخ منتجب الدين در فهرست